«جواد منصوری» از شاهدان تسخیر لانه جاسوسی و فرمانده سپاه وقت در گفتوگو با دفاعپرس، به شرح وقایع روز ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸ و تسخیر لانه جاسوسی ایالات متحده توسط جوانان پیرو خط امام پرداخت. متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
تنش میان ایران و آمریکا از کجا شروع شد؟
پس از پیروزی انقلاب اسلامی سیاست انقلاب بر این قرار گرفت که با آمریکا کاری نداشته باشیم تا شاید آمریکاییها در سیاست خودشان در مورد ایران تجدیدنظر کنند. به همین دلیل در دو سه ماه ابتدای انقلاب چند بار جریانات کمونیستی و فرصت طلب برای نمایش قدرت خود قصد حمله به سفارت آمریکا را داشتند، اما جلوی آنها را گرفتیم، زیرا نمیخواستیم روابط ایران و آمریکا وارد فاز تنش و درگیری شود. حس میکردیم اروپاییها و آمریکاییها حاضرند بیایند و طبق قوانین بینالمللی با ما رفتار کنند و حداقل ما نمیخواستیم شروع کننده تنش در روابط با آمریکا باشیم. تا اینکه در خرداد و تیر سال ۱۳۶۰ اولین قطعنامهها و تحریمها و تحریکهای تجزیه طلبی علیه ایران شروع شد. به طوری که تابستان سال ۵۸ آمریکاییها مرتب حرکات خودشان بر ضد ایران را تشدید میکردند. با ورود شاه به آمریکا در مهر ۵۸ نشانهها و گمانهای خطرناکی از این که آمریکاییها به دنبال ۲۸ مرداد دیگری هستند مشاهده شد.
چه عاملی سبب اقدام برای تسخیر سفارت آمریکا شد؟
سوال این بود که چرا آمریکاییها شاهی که این همه خیانت و جایت را انجام داده هست به ما تحویل نمیدهند. در این زمینه آنها جوابی نمیدادند و از نظر ما هم این کار دهن کجی به مردم ایران بود. بازرگان نخست وزیر وقت با برژنسکی در الجزایر دیدار میکند و صحبتهایی در مورد عادی سازی روابط و جبران تنشهای پیامده بین دو کشور انجام میشود و یک نوع عقبگرد نسبت به عملکرد آمریکا در دولت موقت در حال کلید خوردن هست؛ به طوری که آنها سفیر جدید معرفی کردند. در اینجا بود که متوجه شدیم آمریکاییها همچنان به دنبال تحریک و آشوب و اقداماتی هستند که انقلاب را به چالش بکشد. در این زمان تعدادی از دانشجویان به اتفاق آقای موسوی خوئینیها صحبت میکنند و میگویند که ما باید سفارت ایران را بگیریم و بیاینیهای بدهیم و نظرات خودمان را به دنیا اعلام بکنیم. در واقع این عمل برای رساندن صدای خود به دنیا بود و هیچ صحبتی در رابطه با قطع روابط، گروگانگیری یا تعطیل کردن سفارت وجود نداشت. البته به طور معمول سفارت آمریکا در همه جای دنیا به جاسوسی میپردازد، اما هدف اول جوانان رساندن صدای خود به دنیا بود.
تسخیر سفارت چگونه شکل گرفت؟
در هشتم آبان ۱۳۵۸ آقای لاهوتی نماینده امام در سپاه ناراحتی قلبی داشتند و در بیمارستان بستری بودند. ما به همراه اعضای شورای فرماندهی سپاه به عیادت ایشان رفتیم. در همان هنگام کسی آمد و درگوش ایشان نکتهای را گفت و آقای لاهوتی به ما گفتند شما لطفا بیرون بروید تا با شخصی ملاقات کنم و سپس برگردید داخل. اعضای شورای فرماندهی از اتاق بیرون آمده و در راهرو نشسته بودیم و دیدیم یک روحانی وارد اتاق شد که من اصلا ایشان را نمیشناختم. چند دقیقهای در اتاق بود و بعد بیرون آمد و ما مجددا به داخل اتاق رفتیم که آقای لاهوتی به ما گفتند دانشجویان به همراه این آقا که آقای موسوی خوئینیها بود تصمیم دارند سفارت آمریکا را بگیرند و از شما دو درخواست داریم؛ اول اینکه در این کار به آنها کمک کنید و بعد از انجام این کار سفارت را حفظ کنید و همچنین در جلب نظر امام به ما کمک کنید. ما تصورمان این بود که آقای لاهوتی به عنوان نماینده امام از نظر ایشان مطلع هست و سرخود چیزی را نمیگویند و نمیدانستیم که امام چیزی در این رابطه نمیدانند و بعدها هم که به آقای لاهوتی دراین باره گفتیم گفتند بنده نماینده امام بودم و شما باید گوش میکردید.
شروع حرکت به سمت سفارت چگونه بود؟
من ۳ نفر را به عنوان رابط سپاه به آقایان معرفی کردم و برنامههایی برای چگونگی گرفتن سفارت و همچنین نگهداری آن انجام شد. طراحی به این شکل صورت گرفت که قرار هست به مناسبت روزهای ۱۳ آبان سال ۱۳۴۳ و ۱۳۵۷ راهپیمایی بزرگ از سمت شرق به سمت غرب در خیابان طالقانی انجام بگیرد و از این تراکم جمعیت استفاده شده و افرادی به سمت سفارت بیایند. آن روز یکی از روزهای عجیب و بسیار تکان دهنده برای من بود، زیرا هر لحظه نگران این موضوع بودم که نکند اتفاق بدی رخ دهد، مخصوصا که آمریکاییها هم مسلح بودند؛ اما با عنایت خداوند هیچ اتفاقی نیفتاد. شما میدانید اگر یک کلانتری کوچک را بخواهید بگیرید چه اتفاقی میفتد و درگیری ایجاد میشود، اما اینجا هیچ خبری نشد و جز اینکه خداوند عنایت کرده بود هیچ چیز دیگهای نمیتوانست باشد.
آیا از وجود امکانات و اسناد یافت شده در سفارت اطلاع قبلی وجود داشت؟
ما فکر نمیکردیم در سفارت این میزان ابزار جاسوسی و اسناد خیانت آمریکاییها وجود داشته باشد. ما هم در آن زمان از کار سفارتها اطلاعی نداشتیم و نمیدانستیم در سفارتخانه چه خبر هست؛ و تعجب ما این بود که در یک سفارتخانه این میزان آدم چه کاری انجام میدهند. یک نکته جالب در مورد سفارت این هست که آنها هیچ مسلمانی را به سفارت راه نمیدانند و میگفتند به آنها اعتماد ندارند و همه کارکنان سفارت از بهائیان بودند. به هر حال این کار انجام شد و اولین اطلاعیه در ساعت ۲ از رادیو پخش و تاکید شد که ما به خاطر دخالتهای آمریکا و تحریمها و تهدیدها و قطعنامهها سفارت ایالات متحده را تسخیر کردیم.
انتهای پیام/381
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست