زن، زندگی، آزادی را چگونه باید فهمید؟

جایگزین گشت ارشاد چیست؟



آنچه همه ایرانیانِ مدعی ایران باید بر آن حساس باشند داشته‌های هویتی و ملی خودشان است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، عبدالله گنجی طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:  جمهوری اسلامی ایران مدعی است که در حوزه زنان خصوصاً در عرصه اجتماعی- علمی و مشارکت سیاسی گام‌های بلندی را برداشته است اما متهم است در عرصه‌های «دگرجنس‌پایه» روابط اجتماعی را محدود کرده است. اما گویی عده‌ای معتقدند عمده نشاط از آمیختگی و باهم‌بودن ۲جنس تولید می‌شود و مراسمات تفکیکی چنگی به دل نمی‌زند.

حال با این موضوع که شعار زن، زندگی، آزادی از کجا تولید شد و شعاع حامیانش کجا هستند، دعوایی نمی‌کنیم اما مراد از آن‌را مبتنی بر گذر زمان و مطالبات ذیل آن باید به‌درستی فهمید و به قضاوت نشست.

این شعار به خودی خود شعار بدی نیست اما پشتیبانان آن فاقد اندیشه، فلسفه و تئوری هستند، بنابراین تبیینی از آن صورت نمی‌گیرد یا ممکن است مراد یا خوانشی که از آن منظور است، در عرف اجتماعی، این روزها قابل تبیین و معنادهی نباشد. اما منازعه موجود بر سر معنادهی به آن است.

همانگونه که ما و غرب مقولاتی را مشترکاً قبول داریم اما سر چیستی و کیستی تروریسم، معنادهی به حقوق بشر، سلاح هسته‌ای، محیط‌زیست، دمکراسی و… منازعه داریم، شعار زن، زندگی، آزادی هم در این منازعه معنابخش در رفت‌وبرگشت است اما حدود ۲ماهی که از آن طرح می‌گذرد، چه مطالباتی ذیل آن طرح شد؟ زنان کاستی‌های حقوقی جدی دارند اما به هیچ‌یک وارد نشدند.

مراد از زندگی در این شعار چیست؟ اختیارات بیشتر در طلاق و ادامه یا عدم ادامه زندگی مشترک؟ اشتغال، تحصیل، تأمین اجتماعی؟ ۲مقوله‌محوری همسری و مادری؟ ظاهرا این شعار ارتباطی با این مقولات مهم و واقعی که حکومت باید پاسخگو باشد، ندارند.

در حوزه آزادی نیز تاکنون چند مقوله مانند سلف‌سرویس مشترک، کشف حجاب، بغل‌کردن دیگری و رفتن به آرایشگاه مردانه قابل رؤیت و قضاوت است.

بنابراین آنچه تاکنون از این شعار فهمیده می‌شود، فراتر از جمهوری اسلامی است و جدالی نافهمیده با هویت ایرانی-اسلامی است. زنی را می‌توان در این میانه دید که تنهاست. شوهر، فرزند و ازدواج برایش رنج‌آور و پرمحنت است.  باید آزاد باشد. خود آزادی هم دیگر قبح دینی نداشته باشد، بلکه اصل رضایت مهم باشد اما آنچه نگران‌کننده است در فردای این «اصل رضایت» آسیب‌ها و مفسده‌ای است که حکومت باید پاسخگو باشد.

می‌گویند تعیین مرز آزادی ربطی به حکومت ندارد اما عواقب خانمان‌سوز آن همچون رشد طلاق، فروپاشی خانواده و… یقه حکومت را خواهد گرفت و خواهند گفت آقای جمهوری اسلامی، مگر شما اینها را تربیت نکردی؟ مگر نگفتی ما نظام‌مان اسلامی است. به‌نظر می‌رسد باید جمهوری اسلامی برای سلب مسئولیت اخلاقی و حقوقی از خود، زنانی که اینگونه‌اند را در این مقوله خاص، از نظر حمایت حقوقی مورد تجدید نظر قرار دهد.

جمهوری اسلامی اگر روابط «دیگرجنس‌پایه» در همه زمینه‌ها را به‌رسمیت بشناسد، در نگاه عده‌ای احتمالا بهترین نظام سیاسی و آزادی‌بخش دنیاست! و می‌تواند صدها سال به استقرار و استمرار خود ادامه دهد، اما شاید نتوان نام آن‌را جمهوری اسلامی گذاشت. آنگاه جمهوری اسلامی به نگهبانی از نوع رادیکال فرهنگ غرب در ایران، متهم خواهد شد که شما حکومت را به هر قیمت می‌خواهید و قدرت و مواهب آن اگر در دست‌تان باشد، هر آنچه پیش آید، مهم نیست. این جمهوری اسلامی حتما در روز حادثه فدایی نخواهد داشت، اما این بدان معنا نیست که فعلا در روش‌ها، تدابیر، اولویت‌ها و قالب‌های ذهنی موجود تجدیدنظر نکند. گفت‌وگو، زبان هنر و تواضع هنوز برای جذب، میدان‌های بکری هستند.

آنچه همه ایرانیانِ مدعی ایران باید بر آن حساس باشند داشته‌های هویتی و ملی خودشان است. هویت زن یکی از ‌ستون‌های ایران زنده در ۷هزار سال گذشته است. باید از روزی ترسید که روند به صورتی شود که ایران هم مثل اروپا که‌ مردان ‌کفش پاشنه ‌بلند با لباس چسبان بالاتنه و پاهای لخت را برای زن ابداع کردند. لذت‌گرایی خود را تامین و گفتند اکنون زن همه‌جا با ما باشد و اینچنین زن پذیرفت که آزاد است.‌

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید