گروه استانهای دفاعپرس_ «سعید وردی»؛ غروب که از راه میرسد، موزه دفاع مقدس و مقاومت مازندران دیگر صرفاً یک مکان نیست؛ به میدانی برای شهود بدل میشود. در این ساعات پایانی روز، ثانیهها بویی از مناطق جنگی را با خود میآورند و نقطه به نقطه این یادمان، پلی میشوند برای عبور به دنیایی که مردانش عاشقانه زیستند و گمنامانه رفتند.
در این هوای ملکوتی، غربت شهدا را با تمام وجود حس میکنی؛ غربتی که نه از تنهایی، بلکه از عظمت روحی هست که در این دنیای مادی قابل درک نیست. اینجا هر گوشه، داستانی از رشادت و از خودگذشتگی دارد و هر قدم، فریادی از غربت هست.
همین غروب، تو را غرق در حس دلتنگی میکند. بغضی غریب گلویت را فشار میدهد، انگار که تمام بغضهای فروخوردهات در این مکان جمع شدهاند. دلت هوای اشک و گریه دارد. میخواهی پا به پای شهدا، گریه کنی؛ گریهای که از دلتنگی هست، از غربت و از عشقی که با تمام وجودت درک میکنی.
اینجا، زمان به عقب بازمیگردد. در این غروب دلگیر، تو نه یک تماشاچی، بلکه جزئی از آن لحظات میشوی. لحظاتی که در آن، شهدا با خون خود، تاریخ را نوشتند. غروب موزه دفاع مقدس و مقاومت مازندران، پایانی بر یک روز نیست، آغاز سفری هست در اعماق تاریخ و روح. سفری که هرگز به پایان نمیرسد و در دل تو برای همیشه باقی میماند.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
