مجاهدت

شاگرد میرزای شیرازی که به شهادت رسید



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مروز سالگرد شهادت آیت ‏اللّه آقا نوراللّه نجفی اصفهانی‬ است.

مهدی (نورالله) نجفی اصفهانی، فرزند محمدباقر آقا نجفی اصفهانی (متوفای ۱۳۰۱ قمری) و نوه محمدتقی رازی اصفهانی، صاحب کتاب اصولی مشهور «هدایة المسترشدین» است.

نام اصلی وی مهدی و فرزند چهارم شیخ محمدباقر نجفی و نوه دختری سید صدرالدین عاملی بود و در ۱۲۷۸ قمری در اصفهان به دنیا آمد.

تحصیلات

او که بعدها به نورالله شهرت یافت، مقدمات علوم و قسمتی از فقه و اصول و ادبیات را نزد پدر و برخی از استادان اصفهان قرار گرفت و در ۱۲۹۵ قمری برای تکمیل تحصیلات خود راهی عتبات عالیات شد و از درس میرزا حبیب الله رشتی، میرزای شیرازی، حاج میرزا حسین خلیلی، شیخ محمد طه نجف، سیدمحمدکاظم یزدی و سید حسن کاظمینی به مدت پنج سال استفاده کرد. در ۱۳۰۰ قمری به همراه برادرش آقا محمدتقی (معروف به آقانجفی اصفهانی) به زیارت خانه خدا رفت و پس از بازگشت، تا ۱۳۰۴ قمری به تحصیل خود در عتبات ادامه داد و پس از نیل به درجه اجتهاد به اصفهان مراجعت کرد و مدتی به تدریس پرداخت.

مبارزات سیاسی

در ۱۳۰۷ قمری به همراه برادرش آقانجفی به مبارزه با بابی ها اقدام کرد که موجب تبعید آن دو به تهران گردید و به مدت شش ماه به طول انجامید. در جریان قیام تنباکو، فعالانه شرکت داشت و از آن پس اندیشه رفع عقب ماندگی و اصلاح کشور و برنامه‌ریزی و اقدام جهت تحقق آن و رسیدن به استقلال سیاسی و اقتصادی، دغدغه اصلی وی تا پایان عمر بود.

در ادامه همین مبارزات، در ۱۳۱۵ قمری به اشاره و حمایت وی، اعلامیه‌ای در تحریم کالاهای خارجی و تشویق به مصرف کالاهای داخلی انتشار یافت که با حمایت برخی از علمای اصفهان و مراجع ایرانی عتبات مواجه شد و به دنبال آن، کارخانه نساجی «شرکت اسلامیه» سال بعد به همت او در اصفهان تأسیس گردید که با استقبال بسیاری از ایرانیان داخل و خارج از کشور روبرو شد.

حاج آقا نورالله به تبعیت از مراجع مشروطه خواه نجف، مشروطه را تأیید کرد و به منظور پاسداری از آزادی‌ها و جلوگیری از استبداد، «انجمن مقدس ملی اصفهان» را به همراه گروهی از علما و بزرگان، از جمله سید حسن مدرس تشکیل داد. در ۱۳۲۱ قمری، حاج آقا نورالله و آقا نجفی به اتهام ایجاد بلوا و آشوب در اصفهان به تهران احضار شدند و پس از گذشت یک سال به اصفهان بازگشتند. آن دو در اصفهان، از منتقدان و مخالفان سرسخت شاهزاده مسعود میرزا ظل السلطان (حاکم ستمگر معروف و بسیار ثروتمند و قدرتمند اصفهان) بودند. در جریان مهاجرت علمای تهران به قم که در اعتراض به سیاست سرکوب و اختناق صدر اعظم وقت در ۱۳۲۴ قمری صورت گرفت، وی نیز شرکت کرد، اما اقدام گروهی از مردم اصفهان را در تحصن در کنسولگری انگلستان در اصفهان جایز ندانست و از آنان خواست تا آن محل را ترک کنند.

همراه با مشروطه

حاج آقا نورالله به تبعیت از مراجع مشروطه خواه نجف، مشروطه را تأیید کرد و به منظور پاسداری از آزادی‌ها و جلوگیری از استبداد، «انجمن مقدس ملی اصفهان» را به همراه گروهی از علما و بزرگان، از جمله سید حسن مدرس تشکیل داد. در همین ایام، وی با توجه به شور و احساسات و اتحاد و همدلی مردم پس از استقرار مشروطه، با انتشار اطلاعیه‌ای، مردم را به تحریم کالاهای خارجی و تولید و مصرف کالاهای داخلی دعوت کرد و اقدامات مؤثر و چشمگیری در تداوم مشارکت‌های مردمی و صنفی، ایجاد مؤسسات عام‌المنفعه چون کتابخانه، قرائت خانه، بیمارستان و مدرسه انجام داد و برای اداره آنها بخشی از اموالش را وقف نمود. همچنین به منظور تأمین امنیت شهر و روستاهای اطراف و راه‌ها و جاده‌ها، دست به ایجاد نیروی نظامی مردمی زد و برای ارتقای آگاهی‌های سیاسی مردم، اقدام به انتشار چند روزنامه نمود.

در جمادی‌الاول ۱۳۲۶ قمری و به دنبال بمباران مجلس به دستور محمدعلی شاه قاجار و برچیده شدن موقت مشروطیت، «انجمن مقدس ملی اصفهان» نیز منحل شد و از طرف شاه، اقبال الدوله کاشی به حکومت اصفهان منصوب گردید. حاج آقا نورالله و سید حسن مدرس به همراه جمعی دیگر از آزادی خواهان، انجمنی سری تشکیل داد و خود را برای مبارزه با استبداد آماده نمودند.

متعاقب فتوای آخوند خراسانی در خلع محمدعلی شاه قاجار از سلطنت، حاج آقا نورالله نیز طی اعلامیه‌ای، موافقت خود را با آخوند اعلام داشت. همچنین طی نامه‌ای که به میرزا ابراهیم مجتهد شیرازی نوشت، ضمن شرح فواید مشروطیت در تضمین استقلال سیاسی و اقتصادی، از او خواست تا آن را تأیید کند.

در شعبان ۱۳۲۶ قمری، سردار اسعد بختیاری که به اشاره و کمک انگلیسی‌ها مخفیانه از اروپا به ایران آمده بود، در اصفهان با حج آقا نورالله ملاقات کرد و قرار همکاری گذارد تا اینکه مجاهدین شهر به رهبری حاج آقا نورالله در شب ۸ ذیحجه ۱۳۲۶ قمری، مسجد شاه را اشغال کرده و سرانجام شهر را به کمک ضرغام السلطنه بختیاری تصرف کردند. صمصام السلطنه و ضرغام السلطنه بختیاری تصرف کردند. صمصام السلطنه و ضرغام السلطنه به دعوت حاج آقا نورالله به اصفهان آمده بودند تا با کمک مجاهدین اصفهان، شهر را از چنگ عوامل استبداد درآورند. شاه که خود را از رویارویی با قیام کنندگان آذربایجان و اصفهان ناتوان می‌دید، از در سازش درآمد و طی تلگرافی به حج آقا نورالله. تمایلش را به بازگرداندن مشروطه، برگزاری قریب‌الوقوع انتخابات و عفو عمومی اعلام کرد، که این پیشنهادات مورد قبول حاج آقا نورالله قرار نگرفت.

سرانجام مجاهدان بختیاری و گیلان در جمادی‌الآخر ۱۳۲۷ قمری تهران را فتح کردند و محمدعلی شاه از سلطنت خلع گردید و رهبران مجاهدان بختیاری و گیلانی به قدرت رسیدند. آنها که با حمایت و توافق پنهانی روسیه و انگلستان به قدرت رسیده بودند، دیگر نیازی به تأیید و حمایت علما نداشتند و حتی در صدد محدودیت و از میان برداشتن علمای مؤثر تهران و شهرستان برآمدند. رهبران بختیاری از مجلس درخواست تبعید حج آقا نورالله را نمودند، اما به دلیل اعتراضات مردمی، این کار صورت نگرفت.

پس از افتتاح مجلس دوم در ذیقعده. ۱۳۲۷ قمری حاج آقا نورالله – بر اساس دوم قانون اساسی – از سوی مراجع مشروطه خواه نجف به عنوان یکی از پنج فقیه ناظر بر مصوبات مجلس انتخاب شد که وی آن را نپذیرفت.

هجرت به عتبات عالیات

در ۱۳۲۹ قمری، حزب دموکرات – که نمایندگان تندرو مجلس را تشکیل می‌داد و متهم به ترور مخالفان خود، از جمله صدر اعظم و سید عبدالله بهبهانی بود – در اصفهان در صدد ترور حاج آقا نورالله برآمد. او که خود را در معرض خطر می‌دید، به قول خودش «خائفاً یترقب» از اصفهان گریخت و به عتبات رفت و مراجع مشروطه خواه را در جریان حوادث ایران گذارد.

بازگشت به اصفهان

در آستانه جنگ جهانی اول و با فروکش کردن التهابات سیاسی در جامعه و کاهش نفوذ احزاب افراطی، حاج آقا نورالله در اواخر ۱۳۳۲ قمری به اصفهان بازگشت و خانه‌اش پناهگاه ستمدیدگان و نیازمندان گردید. در جریان جنگ جهانی اول، قوای انگلیس، روسیه و عثمانی وارد کشور شدند و به پیشروی در خاک ایران ادامه دادن و به زد و خورد با یکدیگر پرداختند. در این هنگام برخی از نمایندگان و دولتمردان به عنوان اعتراض، تهران را ترک کرده و از راه اصفهان به غرب کشور رفتند.

حاج آقا نورالله به کمک مهاجران شتافت و با همدستی آنان و اداره ژاندارمری به قوای متفقین اعلام جنگ داد و مراکز و مؤسسات کلیدی انگلیسی‌ها را در اصفهان تصرف کرد. سرانجام قوای روسیه از تهران به سمت اصفهان حرکت نمود و شهر را پس از زد و خورد کوتاهی با آزادی خواهان و خانواده‌اش از اصفهان گریخت و به منطقه بختیاری‌ها پناهنده شد و پس از چند ماه آوارگی، از آنجا به کربلا رفت. پس از پایان جنگ جهانی و اعلام عفو عمومی از طرف انگلستان، در اول ۱۳۳۶ قمری، به اصفهان بازگشت و مجدداً به وظایف شرعی و علمی خود پرداخت. سال بعد که خبر انعقاد قرارداد ننگین ۱۹۱۹ ایران و انگلیس انتشار یافت، وی از زمره مخالفان و منتقدان آن بود.

در ۱۳۴۱ قمری، هنگام بازگشت احمدشاه قاجار از اروپا به ایران در اصفهان به استقبال او رفت و شاه نیز متقابلاً از وی جهت سفر به تهران دعوت کرد. چند ماه بعد حاج آقا نورالله به قصد زیارت امام رضا (ع) عازم تهران شد. حدود سی هزار نفر از اهالی تهران به استقبال او رفتند و شاه نیز کالسکه مخصوص خود را برای آوردن او، به حضرت عبدالعظیم (ع) فرستاد. در همین سفر در شهر ری، رضاخان که در آن زمان وزیر جنگ بود – با او دیدار کرد و وی از ستم نظامیان به مردم اصفهان نزد رضاخان شکایت نمود که موجب رنجش خاطر او گردید.

مبارزه با دیکتاتوری رضاخان

پس از آنکه رضاشاه به سلطنت رسید به تثبیت پایه‌های قدرتش پرداخت و مخالفان و منتقدان خود را با تطمیع و تهدید وادار به سکوت نمود و برخی از آزادی خواهان را نیز بازداشت و حبس نمود و یا به قتل رساند. او که دیگر به تأیید و حمایت حتی ظاهری- علما نیازی نداشت به ترویج سیاست‌های ضداسلامی و باستان گرایانه و شاه پرستانه خود پرداخت که موجب نگرانی بسیاری از علما و روحانیون، از جمله وی گردید. لذا حاج آقا نورالله درصدد برآمد تا با استفاده از یک فرصت سیاسی مناسب و پیش از آنکه پایه‌های قدرت رضاخان کاملاً مستحکم شود، با اقدامی جمعی، او را وادار کنند تا نسبت به سیاست‌های دیکتاتوری و قلدرمآبانه و ضد اسلامی خود تجدید نظر کند.

در ۱۳۰۶ شمسی، که قانون نظام خدمت دو ساله سربازی برای مردان که به «نظام اجباری» معروف گردید – از تصویب مجلس گذشت، موجی از نارضایی در کشور، از جمله اصفهان پدید آورد و موجب اعتصاب و تعطیل عمومی شد.

حاج آقا نورالله که شخصاً اجرای قانون نظام اجباری را بدان صورت به صلاح نمی‌دانست و در برابر آن به «تعلیم اجباری» تأکید می‌کرد با اعتراضات مردم هم‌نوا شد و چون مقاومت در برابر دولت را هم به مصلحت نمی‌دید، پس از مشورت با سایر علما، مردم را با آرامش دعوت کرد و قول داد که برای انجام خواسته‌های آنان و مذاکره با دولت به قم مهاجرت نماید و تا مقاصد مورد نظر، در آنجا باقی بماند. بدین ترتیب حاج آقا نورالله، به همراه جمعی از علمای برجسته و بیش از یکصد تن از فضلا و روحانیون اصفهان و در میان مشایعت مردم اصفهان در ۱۵ ربیع‌الاول ۱۳۴۶ قمری / ۲۰ شهریور ۱۳۰۶ به قم مهاجرت کرد.

تأسیس هیئت علمیه و روحانیه مهاجرین قم

پس از رسیدن به قم، وی گروهی به نام «هیئت علمیه و روحانیه مهاجرین قم» تشکیل داد و از آنجا دعوتنامه ای برای علما و روحانیون برجسته ایران فرستاد و آنان را به قم دعوت کرد تا متحداً در پیشرفت هدفی که به عقیده او وظیفه شیعی و به نفع عامه مردم بود اقدام کنند. بعضی از علما از شهرهای مختلف، این دعوت را پذیرفتند و در آبان ۱۳۰۶ به گروه علمای مهاجر در قم پیوستند. در چند شهر از جمله شیراز و مشهد تعطیل عمومی شد و تلگراف‌هایی از طرف روحانیون و مردم به دولت مخابره گردید که در آنها خواسته‌های هیأت علمیه مهاجر قم را تأیید کردند؛ مخصوصاً در شیراز تظاهرات به رهبری آقا سید نورالدین مجتهد، دامنه دار بود. تلگراف‌هایی نیز از طرف حاج آقا نورالله به مجلس شورای ملی و رئیس‌الوزرا مخابره شد که در آن به مجلس و دولت گوشزد می‌گردید که «تعلیم اجباری بهتر از نظام اجباری است و نظام داوطلب باید برقرار شود».

سید حسن مدرس که در این زمان جز نمایندگان اقلیت مجلس و از مخالفان سرسخت رضاخان بود، طی تلگرافی به حاج آقا نورالله، اقدام او را تأیید و حمایتش را از علمای مهاجر اعلام داشت.

به هر روی، مدت‌ها تبادل تلگراف‌ها و نامه بین دربار و رئیس مجلس و رئیس دولت با هیأت مهاجران قم ادامه داشت و واسطه‌هایی در رفت و آمد بودند تا آنکه سه نفر نماینده از سوی شاه به همراه امام جمعه تهران عازم قم شدند و بعد از مذاکرات مفصل با مهاجرین، عاقبت توافق صورت گرفت و این موارد توسط دولت پذیرفته شد:

۱. تجدید نظر در قانون نظام اجباری

۲. انتخاب پنج تن از علما برای نظارت بر مصوبات مجلس (مطابق اصل ۲ قانون اساسی)

۳. تعیین ناظر شرعیت در کلیه ولایات

۴. جلوگیری از منهیات

۵. اجرای مواد مربوط به محاضر شرع

این پیشنهادات را رئیس دولت به تهران آورد و به علما شاه عرضه کرد و مورد موافقت قرار گرفت. از طرف علما هم تلگراف سپاسگزاری به شاه مخابره گردید. دستخط تلگرافی نیز در دلجویی از علمای مهاجر به تاریخ ۳۰ آذرماه ۱۳۰۶ صادر شد و قرار بر این بود که از طرف دولت لایحه مقتضی در زمینه اصلاحات مورد نظر هیأت علمیه تهیه و به مجلس تقدیم شود.

شهادت

حاج آقا نورالله اصفهانی و سایر مهاجران، مراجعت از قم را موکول به تصویب قانونی مواد و پیشنهاد خودشان نمودن. این لایحه از طرف دولت تهیه و به مجلس تقدیم شد، اما قبل از آنکه در مجلس طرح شود در شب ۴ دی ماه ۱۳۰۶ حاج آقا نورالله به طور ناگهانی درگذشت. شهربانی قم او را به وسیله آشپز مخصوصش مسموم کرده و یا پزشک او با تزریق آمپول سم، وی را به قتل رسانده است.

به مناسبت فوت وی در اصفهان یک هفته مدارس و بازار و مغازه‌ها تعطیل شد و دسته‌های سینه زن، جنازه او را از قم به نجف حمل کردند و در آنجا در مقبره جدش کاشف الغطاء به خاک سپردند. با مرگ او هیأت مهاجرین قم نیز از هم پاشیده شد و اصلاحات مورد نظر وی و سایر روحانیون هرگز در مجلس مطرح نگردید.

خنثی کردن تبلیغات ضد اسلامی

حاج آقا نورالله، علاوه بر فعالیت‌های گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فعالیت‌های فرهنگی متعددی نیز انجام داد. در ۱۳۲۰ قمری، او به منظور خنثی کردن تبلیغات ضد اسلامی یکی از کشیش‌های اروپایی، جلسات بحث آزادی را در اصفهان دایر کرد که در آن علمای مسیحی و مسلمان، در محیطی کاملاً صلح‌آمیز به طرح، نقد و رد آرای یکدیگر می‌پرداختند که این به «انجمن صفاخانه» معروف شد. یکی از طلاب، این مناظرات را یادداشت و در مجله‌ای به نام الاسلام چاپ و منتشر می‌کرد که خوانندگان فراوانی در ایران، عراق، عثمانی و هند داشت. همچنین با تشویق و حمایت‌های معنوی و مادی او، روزنامه‌هایی چون اصفهان، جهاد اکبر، الجناب و انجمن اصفهان را به منظور رشد آگاهی‌های سیاسی مردم انتشار یافت.

برخی دیدگاه‌ها

وی با وجود آنکه همه فعالیت‌هایش حول استقلال کشور و منافع ملی بود، از پراکندگی مسلمانان و دولت‌های اسلامی در رنج بود و به اتحاد مسلمانان در برابر استعمارگران اروپایی باور داشت، اما این امر موجب نمی‌گردید تا مداخلات و تجاوزات نیروهای عثمانی را در کشور نادیده بگیرد، بلکه از سهل انگاری دولت در آن زمینه به شدت انتقاد نمود و آشکارا به نیروهای عثمانی هشدار داد.

حاج آقا نورالله، علت اصلی عقب ماندگی کشور را، فقر و محرومیت اقتصادی و فقدان استقلال اقتصادی می‌دانست و در کتاب مقیم و مسافر خود که در ۱۳۲۷ قمری به رشته تحریر درآورد، به شرح و بسط این مطلب پرداخت، از جمله نوشت: «باید اسباب کسب و تجارت داخله را فراهم آورد که از اول صادرات مملکت به قدر واردات باشد»، «اشخاص نروند پول‌های خودشان را به بانک‌های خارجی از قرار (ربح) صدی پنج بگذارند و در داخله پول نابود شود.» «یکی از صنعت‌های قدیمه ایران نساجی است. اگر کارخانه ریسمان و نساجی داشتیم، قهراً رفع حاجت و مزید ثروت و ترقی مملکت می‌شد و هم فلاحت که در واقع معدن معتبر ایران است و با این استعداد آب و خاک، اگر از روی قانون علمی، استخراج این معدن (می) شد، اسباب هزار گونه ثروت می‌بود.»

حاج آقا نورالله عالمی شجاع، اجتماعی، مدیر، مدبر و واقع‌نگر بود و با وجود اشتغال فراوان به امور سیاسی و اجتماعی از تدریس و تألیف غافل نبود. از آثار اوست: خصال الشیعه، تفسیر قرآن، مکالمات مقیم و مسافر؛ فواید مشروطه، تقریظ بر کتاب حقایق الحق للقائم بالحق.

منابع:

اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانه حاج آقا نورالله اصفهانی، (اغلب صفحات)

تاریخ بیست ساله ایران، ۴: ۴۰۳، ۴۱۱، ۴۱۳، ۴۱۷، ۴۳۸

تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ۲: ۱۱-۱۴۵

حاج آقا نورالله اصفهانی ستاره اصفهان (تلخیص)

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مروز سالگرد شهادت آیت ‏اللّه آقا نوراللّه نجفی اصفهانی‬ است.

مهدی (نورالله) نجفی اصفهانی، فرزند محمدباقر آقا نجفی اصفهانی (متوفای ۱۳۰۱ قمری) و نوه محمدتقی رازی اصفهانی، صاحب کتاب اصولی مشهور «هدایة المسترشدین» است.

نام اصلی وی مهدی و فرزند چهارم شیخ محمدباقر نجفی و نوه دختری سید صدرالدین عاملی بود و در ۱۲۷۸ قمری در اصفهان به دنیا آمد.

تحصیلات

او که بعدها به نورالله شهرت یافت، مقدمات علوم و قسمتی از فقه و اصول و ادبیات را نزد پدر و برخی از استادان اصفهان قرار گرفت و در ۱۲۹۵ قمری برای تکمیل تحصیلات خود راهی عتبات عالیات شد و از درس میرزا حبیب الله رشتی، میرزای شیرازی، حاج میرزا حسین خلیلی، شیخ محمد طه نجف، سیدمحمدکاظم یزدی و سید حسن کاظمینی به مدت پنج سال استفاده کرد. در ۱۳۰۰ قمری به همراه برادرش آقا محمدتقی (معروف به آقانجفی اصفهانی) به زیارت خانه خدا رفت و پس از بازگشت، تا ۱۳۰۴ قمری به تحصیل خود در عتبات ادامه داد و پس از نیل به درجه اجتهاد به اصفهان مراجعت کرد و مدتی به تدریس پرداخت.

مبارزات سیاسی

در ۱۳۰۷ قمری به همراه برادرش آقانجفی به مبارزه با بابی ها اقدام کرد که موجب تبعید آن دو به تهران گردید و به مدت شش ماه به طول انجامید. در جریان قیام تنباکو، فعالانه شرکت داشت و از آن پس اندیشه رفع عقب ماندگی و اصلاح کشور و برنامه‌ریزی و اقدام جهت تحقق آن و رسیدن به استقلال سیاسی و اقتصادی، دغدغه اصلی وی تا پایان عمر بود.

در ادامه همین مبارزات، در ۱۳۱۵ قمری به اشاره و حمایت وی، اعلامیه‌ای در تحریم کالاهای خارجی و تشویق به مصرف کالاهای داخلی انتشار یافت که با حمایت برخی از علمای اصفهان و مراجع ایرانی عتبات مواجه شد و به دنبال آن، کارخانه نساجی «شرکت اسلامیه» سال بعد به همت او در اصفهان تأسیس گردید که با استقبال بسیاری از ایرانیان داخل و خارج از کشور روبرو شد.

حاج آقا نورالله به تبعیت از مراجع مشروطه خواه نجف، مشروطه را تأیید کرد و به منظور پاسداری از آزادی‌ها و جلوگیری از استبداد، «انجمن مقدس ملی اصفهان» را به همراه گروهی از علما و بزرگان، از جمله سید حسن مدرس تشکیل داد. در ۱۳۲۱ قمری، حاج آقا نورالله و آقا نجفی به اتهام ایجاد بلوا و آشوب در اصفهان به تهران احضار شدند و پس از گذشت یک سال به اصفهان بازگشتند. آن دو در اصفهان، از منتقدان و مخالفان سرسخت شاهزاده مسعود میرزا ظل السلطان (حاکم ستمگر معروف و بسیار ثروتمند و قدرتمند اصفهان) بودند. در جریان مهاجرت علمای تهران به قم که در اعتراض به سیاست سرکوب و اختناق صدر اعظم وقت در ۱۳۲۴ قمری صورت گرفت، وی نیز شرکت کرد، اما اقدام گروهی از مردم اصفهان را در تحصن در کنسولگری انگلستان در اصفهان جایز ندانست و از آنان خواست تا آن محل را ترک کنند.

همراه با مشروطه

حاج آقا نورالله به تبعیت از مراجع مشروطه خواه نجف، مشروطه را تأیید کرد و به منظور پاسداری از آزادی‌ها و جلوگیری از استبداد، «انجمن مقدس ملی اصفهان» را به همراه گروهی از علما و بزرگان، از جمله سید حسن مدرس تشکیل داد. در همین ایام، وی با توجه به شور و احساسات و اتحاد و همدلی مردم پس از استقرار مشروطه، با انتشار اطلاعیه‌ای، مردم را به تحریم کالاهای خارجی و تولید و مصرف کالاهای داخلی دعوت کرد و اقدامات مؤثر و چشمگیری در تداوم مشارکت‌های مردمی و صنفی، ایجاد مؤسسات عام‌المنفعه چون کتابخانه، قرائت خانه، بیمارستان و مدرسه انجام داد و برای اداره آنها بخشی از اموالش را وقف نمود. همچنین به منظور تأمین امنیت شهر و روستاهای اطراف و راه‌ها و جاده‌ها، دست به ایجاد نیروی نظامی مردمی زد و برای ارتقای آگاهی‌های سیاسی مردم، اقدام به انتشار چند روزنامه نمود.

در جمادی‌الاول ۱۳۲۶ قمری و به دنبال بمباران مجلس به دستور محمدعلی شاه قاجار و برچیده شدن موقت مشروطیت، «انجمن مقدس ملی اصفهان» نیز منحل شد و از طرف شاه، اقبال الدوله کاشی به حکومت اصفهان منصوب گردید. حاج آقا نورالله و سید حسن مدرس به همراه جمعی دیگر از آزادی خواهان، انجمنی سری تشکیل داد و خود را برای مبارزه با استبداد آماده نمودند.

متعاقب فتوای آخوند خراسانی در خلع محمدعلی شاه قاجار از سلطنت، حاج آقا نورالله نیز طی اعلامیه‌ای، موافقت خود را با آخوند اعلام داشت. همچنین طی نامه‌ای که به میرزا ابراهیم مجتهد شیرازی نوشت، ضمن شرح فواید مشروطیت در تضمین استقلال سیاسی و اقتصادی، از او خواست تا آن را تأیید کند.

در شعبان ۱۳۲۶ قمری، سردار اسعد بختیاری که به اشاره و کمک انگلیسی‌ها مخفیانه از اروپا به ایران آمده بود، در اصفهان با حج آقا نورالله ملاقات کرد و قرار همکاری گذارد تا اینکه مجاهدین شهر به رهبری حاج آقا نورالله در شب ۸ ذیحجه ۱۳۲۶ قمری، مسجد شاه را اشغال کرده و سرانجام شهر را به کمک ضرغام السلطنه بختیاری تصرف کردند. صمصام السلطنه و ضرغام السلطنه بختیاری تصرف کردند. صمصام السلطنه و ضرغام السلطنه به دعوت حاج آقا نورالله به اصفهان آمده بودند تا با کمک مجاهدین اصفهان، شهر را از چنگ عوامل استبداد درآورند. شاه که خود را از رویارویی با قیام کنندگان آذربایجان و اصفهان ناتوان می‌دید، از در سازش درآمد و طی تلگرافی به حج آقا نورالله. تمایلش را به بازگرداندن مشروطه، برگزاری قریب‌الوقوع انتخابات و عفو عمومی اعلام کرد، که این پیشنهادات مورد قبول حاج آقا نورالله قرار نگرفت.

سرانجام مجاهدان بختیاری و گیلان در جمادی‌الآخر ۱۳۲۷ قمری تهران را فتح کردند و محمدعلی شاه از سلطنت خلع گردید و رهبران مجاهدان بختیاری و گیلانی به قدرت رسیدند. آنها که با حمایت و توافق پنهانی روسیه و انگلستان به قدرت رسیده بودند، دیگر نیازی به تأیید و حمایت علما نداشتند و حتی در صدد محدودیت و از میان برداشتن علمای مؤثر تهران و شهرستان برآمدند. رهبران بختیاری از مجلس درخواست تبعید حج آقا نورالله را نمودند، اما به دلیل اعتراضات مردمی، این کار صورت نگرفت.

پس از افتتاح مجلس دوم در ذیقعده. ۱۳۲۷ قمری حاج آقا نورالله – بر اساس دوم قانون اساسی – از سوی مراجع مشروطه خواه نجف به عنوان یکی از پنج فقیه ناظر بر مصوبات مجلس انتخاب شد که وی آن را نپذیرفت.

هجرت به عتبات عالیات

در ۱۳۲۹ قمری، حزب دموکرات – که نمایندگان تندرو مجلس را تشکیل می‌داد و متهم به ترور مخالفان خود، از جمله صدر اعظم و سید عبدالله بهبهانی بود – در اصفهان در صدد ترور حاج آقا نورالله برآمد. او که خود را در معرض خطر می‌دید، به قول خودش «خائفاً یترقب» از اصفهان گریخت و به عتبات رفت و مراجع مشروطه خواه را در جریان حوادث ایران گذارد.

بازگشت به اصفهان

در آستانه جنگ جهانی اول و با فروکش کردن التهابات سیاسی در جامعه و کاهش نفوذ احزاب افراطی، حاج آقا نورالله در اواخر ۱۳۳۲ قمری به اصفهان بازگشت و خانه‌اش پناهگاه ستمدیدگان و نیازمندان گردید. در جریان جنگ جهانی اول، قوای انگلیس، روسیه و عثمانی وارد کشور شدند و به پیشروی در خاک ایران ادامه دادن و به زد و خورد با یکدیگر پرداختند. در این هنگام برخی از نمایندگان و دولتمردان به عنوان اعتراض، تهران را ترک کرده و از راه اصفهان به غرب کشور رفتند.

حاج آقا نورالله به کمک مهاجران شتافت و با همدستی آنان و اداره ژاندارمری به قوای متفقین اعلام جنگ داد و مراکز و مؤسسات کلیدی انگلیسی‌ها را در اصفهان تصرف کرد. سرانجام قوای روسیه از تهران به سمت اصفهان حرکت نمود و شهر را پس از زد و خورد کوتاهی با آزادی خواهان و خانواده‌اش از اصفهان گریخت و به منطقه بختیاری‌ها پناهنده شد و پس از چند ماه آوارگی، از آنجا به کربلا رفت. پس از پایان جنگ جهانی و اعلام عفو عمومی از طرف انگلستان، در اول ۱۳۳۶ قمری، به اصفهان بازگشت و مجدداً به وظایف شرعی و علمی خود پرداخت. سال بعد که خبر انعقاد قرارداد ننگین ۱۹۱۹ ایران و انگلیس انتشار یافت، وی از زمره مخالفان و منتقدان آن بود.

در ۱۳۴۱ قمری، هنگام بازگشت احمدشاه قاجار از اروپا به ایران در اصفهان به استقبال او رفت و شاه نیز متقابلاً از وی جهت سفر به تهران دعوت کرد. چند ماه بعد حاج آقا نورالله به قصد زیارت امام رضا (ع) عازم تهران شد. حدود سی هزار نفر از اهالی تهران به استقبال او رفتند و شاه نیز کالسکه مخصوص خود را برای آوردن او، به حضرت عبدالعظیم (ع) فرستاد. در همین سفر در شهر ری، رضاخان که در آن زمان وزیر جنگ بود – با او دیدار کرد و وی از ستم نظامیان به مردم اصفهان نزد رضاخان شکایت نمود که موجب رنجش خاطر او گردید.

مبارزه با دیکتاتوری رضاخان

پس از آنکه رضاشاه به سلطنت رسید به تثبیت پایه‌های قدرتش پرداخت و مخالفان و منتقدان خود را با تطمیع و تهدید وادار به سکوت نمود و برخی از آزادی خواهان را نیز بازداشت و حبس نمود و یا به قتل رساند. او که دیگر به تأیید و حمایت حتی ظاهری- علما نیازی نداشت به ترویج سیاست‌های ضداسلامی و باستان گرایانه و شاه پرستانه خود پرداخت که موجب نگرانی بسیاری از علما و روحانیون، از جمله وی گردید. لذا حاج آقا نورالله درصدد برآمد تا با استفاده از یک فرصت سیاسی مناسب و پیش از آنکه پایه‌های قدرت رضاخان کاملاً مستحکم شود، با اقدامی جمعی، او را وادار کنند تا نسبت به سیاست‌های دیکتاتوری و قلدرمآبانه و ضد اسلامی خود تجدید نظر کند.

در ۱۳۰۶ شمسی، که قانون نظام خدمت دو ساله سربازی برای مردان که به «نظام اجباری» معروف گردید – از تصویب مجلس گذشت، موجی از نارضایی در کشور، از جمله اصفهان پدید آورد و موجب اعتصاب و تعطیل عمومی شد.

حاج آقا نورالله که شخصاً اجرای قانون نظام اجباری را بدان صورت به صلاح نمی‌دانست و در برابر آن به «تعلیم اجباری» تأکید می‌کرد با اعتراضات مردم هم‌نوا شد و چون مقاومت در برابر دولت را هم به مصلحت نمی‌دید، پس از مشورت با سایر علما، مردم را با آرامش دعوت کرد و قول داد که برای انجام خواسته‌های آنان و مذاکره با دولت به قم مهاجرت نماید و تا مقاصد مورد نظر، در آنجا باقی بماند. بدین ترتیب حاج آقا نورالله، به همراه جمعی از علمای برجسته و بیش از یکصد تن از فضلا و روحانیون اصفهان و در میان مشایعت مردم اصفهان در ۱۵ ربیع‌الاول ۱۳۴۶ قمری / ۲۰ شهریور ۱۳۰۶ به قم مهاجرت کرد.

تأسیس هیئت علمیه و روحانیه مهاجرین قم

پس از رسیدن به قم، وی گروهی به نام «هیئت علمیه و روحانیه مهاجرین قم» تشکیل داد و از آنجا دعوتنامه ای برای علما و روحانیون برجسته ایران فرستاد و آنان را به قم دعوت کرد تا متحداً در پیشرفت هدفی که به عقیده او وظیفه شیعی و به نفع عامه مردم بود اقدام کنند. بعضی از علما از شهرهای مختلف، این دعوت را پذیرفتند و در آبان ۱۳۰۶ به گروه علمای مهاجر در قم پیوستند. در چند شهر از جمله شیراز و مشهد تعطیل عمومی شد و تلگراف‌هایی از طرف روحانیون و مردم به دولت مخابره گردید که در آنها خواسته‌های هیأت علمیه مهاجر قم را تأیید کردند؛ مخصوصاً در شیراز تظاهرات به رهبری آقا سید نورالدین مجتهد، دامنه دار بود. تلگراف‌هایی نیز از طرف حاج آقا نورالله به مجلس شورای ملی و رئیس‌الوزرا مخابره شد که در آن به مجلس و دولت گوشزد می‌گردید که «تعلیم اجباری بهتر از نظام اجباری است و نظام داوطلب باید برقرار شود».

سید حسن مدرس که در این زمان جز نمایندگان اقلیت مجلس و از مخالفان سرسخت رضاخان بود، طی تلگرافی به حاج آقا نورالله، اقدام او را تأیید و حمایتش را از علمای مهاجر اعلام داشت.

به هر روی، مدت‌ها تبادل تلگراف‌ها و نامه بین دربار و رئیس مجلس و رئیس دولت با هیأت مهاجران قم ادامه داشت و واسطه‌هایی در رفت و آمد بودند تا آنکه سه نفر نماینده از سوی شاه به همراه امام جمعه تهران عازم قم شدند و بعد از مذاکرات مفصل با مهاجرین، عاقبت توافق صورت گرفت و این موارد توسط دولت پذیرفته شد:

۱. تجدید نظر در قانون نظام اجباری

۲. انتخاب پنج تن از علما برای نظارت بر مصوبات مجلس (مطابق اصل ۲ قانون اساسی)

۳. تعیین ناظر شرعیت در کلیه ولایات

۴. جلوگیری از منهیات

۵. اجرای مواد مربوط به محاضر شرع

این پیشنهادات را رئیس دولت به تهران آورد و به علما شاه عرضه کرد و مورد موافقت قرار گرفت. از طرف علما هم تلگراف سپاسگزاری به شاه مخابره گردید. دستخط تلگرافی نیز در دلجویی از علمای مهاجر به تاریخ ۳۰ آذرماه ۱۳۰۶ صادر شد و قرار بر این بود که از طرف دولت لایحه مقتضی در زمینه اصلاحات مورد نظر هیأت علمیه تهیه و به مجلس تقدیم شود.

شهادت

حاج آقا نورالله اصفهانی و سایر مهاجران، مراجعت از قم را موکول به تصویب قانونی مواد و پیشنهاد خودشان نمودن. این لایحه از طرف دولت تهیه و به مجلس تقدیم شد، اما قبل از آنکه در مجلس طرح شود در شب ۴ دی ماه ۱۳۰۶ حاج آقا نورالله به طور ناگهانی درگذشت. شهربانی قم او را به وسیله آشپز مخصوصش مسموم کرده و یا پزشک او با تزریق آمپول سم، وی را به قتل رسانده است.

به مناسبت فوت وی در اصفهان یک هفته مدارس و بازار و مغازه‌ها تعطیل شد و دسته‌های سینه زن، جنازه او را از قم به نجف حمل کردند و در آنجا در مقبره جدش کاشف الغطاء به خاک سپردند. با مرگ او هیأت مهاجرین قم نیز از هم پاشیده شد و اصلاحات مورد نظر وی و سایر روحانیون هرگز در مجلس مطرح نگردید.

خنثی کردن تبلیغات ضد اسلامی

حاج آقا نورالله، علاوه بر فعالیت‌های گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فعالیت‌های فرهنگی متعددی نیز انجام داد. در ۱۳۲۰ قمری، او به منظور خنثی کردن تبلیغات ضد اسلامی یکی از کشیش‌های اروپایی، جلسات بحث آزادی را در اصفهان دایر کرد که در آن علمای مسیحی و مسلمان، در محیطی کاملاً صلح‌آمیز به طرح، نقد و رد آرای یکدیگر می‌پرداختند که این به «انجمن صفاخانه» معروف شد. یکی از طلاب، این مناظرات را یادداشت و در مجله‌ای به نام الاسلام چاپ و منتشر می‌کرد که خوانندگان فراوانی در ایران، عراق، عثمانی و هند داشت. همچنین با تشویق و حمایت‌های معنوی و مادی او، روزنامه‌هایی چون اصفهان، جهاد اکبر، الجناب و انجمن اصفهان را به منظور رشد آگاهی‌های سیاسی مردم انتشار یافت.

برخی دیدگاه‌ها

وی با وجود آنکه همه فعالیت‌هایش حول استقلال کشور و منافع ملی بود، از پراکندگی مسلمانان و دولت‌های اسلامی در رنج بود و به اتحاد مسلمانان در برابر استعمارگران اروپایی باور داشت، اما این امر موجب نمی‌گردید تا مداخلات و تجاوزات نیروهای عثمانی را در کشور نادیده بگیرد، بلکه از سهل انگاری دولت در آن زمینه به شدت انتقاد نمود و آشکارا به نیروهای عثمانی هشدار داد.

حاج آقا نورالله، علت اصلی عقب ماندگی کشور را، فقر و محرومیت اقتصادی و فقدان استقلال اقتصادی می‌دانست و در کتاب مقیم و مسافر خود که در ۱۳۲۷ قمری به رشته تحریر درآورد، به شرح و بسط این مطلب پرداخت، از جمله نوشت: «باید اسباب کسب و تجارت داخله را فراهم آورد که از اول صادرات مملکت به قدر واردات باشد»، «اشخاص نروند پول‌های خودشان را به بانک‌های خارجی از قرار (ربح) صدی پنج بگذارند و در داخله پول نابود شود.» «یکی از صنعت‌های قدیمه ایران نساجی است. اگر کارخانه ریسمان و نساجی داشتیم، قهراً رفع حاجت و مزید ثروت و ترقی مملکت می‌شد و هم فلاحت که در واقع معدن معتبر ایران است و با این استعداد آب و خاک، اگر از روی قانون علمی، استخراج این معدن (می) شد، اسباب هزار گونه ثروت می‌بود.»

حاج آقا نورالله عالمی شجاع، اجتماعی، مدیر، مدبر و واقع‌نگر بود و با وجود اشتغال فراوان به امور سیاسی و اجتماعی از تدریس و تألیف غافل نبود. از آثار اوست: خصال الشیعه، تفسیر قرآن، مکالمات مقیم و مسافر؛ فواید مشروطه، تقریظ بر کتاب حقایق الحق للقائم بالحق.

منابع:

اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانه حاج آقا نورالله اصفهانی، (اغلب صفحات)

تاریخ بیست ساله ایران، ۴: ۴۰۳، ۴۱۱، ۴۱۳، ۴۱۷، ۴۳۸

تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ۲: ۱۱-۱۴۵

حاج آقا نورالله اصفهانی ستاره اصفهان (تلخیص)



منبع خبر
خروج از نسخه موبایل