مجاهدت

شهید محمدحسین محمدخانی برای آزادسازی حلب سر از پا نمی شناخت/ دغدغه شهدای مدافع حرم این بود که حرف حاج قاسم زمین نماند


شهید محمدحسین محمدخانی برای آزادسازی حلب سر از پا نمی شناخت/

به گزارش خبرنگار نوید شاهد؛ شهید محمدحسین محمد خانی ملقب به «عمار حلب» از شهدای مدافع حرم دهه شصتی است که در شرح شجاعتش همین بس که حاج قاسم سلیمانی راجع به او گفته بود: «رشادت‌ها و شجاعت‌های شهیدعمار مانند همت بود، عمار مثل پسرم بود، همیشه برایش صدقه می‌گذاشتم و میگفتم مراقب خودتان باشید.» در ادامه گفتگوی خبرنگار نوید شاهد را با مادر این شهید می خوانیم. 

 

لطفا کمی خودتان را معرفی کرده و بفرمایید روحیات شهید محمدخانی در کودکی چگونه بود؟

من مرضیه سالاری هستم مادر شهید محمدحسین محمد خانی که در سال 61 ازدواج کردم و حاصل این ازدواج 3 فرزند؛ دو پسر و یک دختر بود. شهید محمد حسین محمدخانی فرزند دوم من بود. کودکی محمدحسین مانند همه هم سن و سالانش در فضای بازی های کودکانه و شیطنتهای معمول پسربچه ها می گذشت اما شما این موضوع را هم اضافه کنید که محمد حسین بسیار نترس بود و در عالم کودکی کارهای عجیب و غریب و شجاعانه ای هم انجام می داد.

 

بفرمایید ایشان در زمینه درس و دانشگاه چه مسیری را طی کردند؟

محمدحسین در دانشگاه یزد و در رشته عمران دوره کارشناسی را گذراند و برای کارشناسی ارشد نیز مدیریت فرهنگی را انتخاب کرد.

 

با توجه به اینکه خودتان از معلمان با سابقه آموزش و پرورش هستید بفرمایید چقدر محیط خانواده و به اصطلاح رعایت حلال و حرام می تواند بر تربیت کودکان موثر باشد؟

ببینید من می خواهم ابتدا به این نکته اشاره کنم که رعایت درست موازین دینی و اخلاقی تاثیر انکار ناپذیری بر آینده کودکان ما خواهد داشت. برای مثال من در زمان بارداری بر لقمه ای که از دست کسی میگرفتم مراقبت می کردم که آن مال پاکیزه باشد. به ویژه پدر محمدحسین نیز بر پرداخت خمس و زکات بسیار مقید بود چراکه نمی توان منکر این قضیه و تاثیر آن بر زندگی فرد شد.  همانطور که اشاره کردم در زمان بارداری بسیار مراقبت بر نماز، دائم الوضو بودن، خواندن زیارت عاشورا و قرائت قرآن داشتم. همیشه برای فرزندانم دعا می کردم و بسیار خوشحالم که محمد حسین عاشق امام حسین (ع)، روضه و هیئت بود. البته ناگفته نماند که از کودکی به همراه من یا پدرش مسجد یا هیئت می رفت و این موضوع نیز بسیار در مسیر فرزندم موثر بود.

 

از علاقه عجیب محمد حسین به حاج قاسم و صدقه ای که ایشان برای شهید محمدخانی هر روز کنار می گذاشت برایمان بگویید.

محمدحسین عاشق حاج قاسم بود و همیشه به ما می گفت ایشان از اولیای الهی است و حسن ختام همه کارهایش سیره و سخنان ایشان بود البته ولایت پذیری محمدحسین و پیروی بی چون و چرا از رهبر انقلاب خصوصیت ویژه دیگری از محمدحسین بود که خود را سرباز محض ولایت می دانست. یادم می آید زمانی که ما برای دیدن محمدحسین به دمشق رفته بودیم حاج قاسم برای دلداری به دیدن ما آمد و راجع به محمدحسین گفت: «من عمار را مثل پسرم دوست داشتم. هر شب برایش صدقه کنار می‌گذاشتم  و می‌گفتم عمار جان مواظب خودت باش؛ منِ مالک به عمار نیاز دارم. شما سرمایه‌های من هستید.»

 

شما برای رفتن محمد حسین به سوریه مخالفتی نداشتید؟

ببینید همسر من سالهای سال در این فضا بود و محمدحسین نیز از کودکی دائما حرفش این بود که من هم می خواهم مانند پدرم پاسدار شوم و اینکه او به سوریه برود اصلا چیز عجیبی نبود؛ اما باید این نکته را اشاره کنم که ما اصلا با رفتن محمدحسین به جبهه مخالفتی نداشتیم و این موضوع به معنای این نیست که شهادت او برایمان آسان است و نبودنش برای یک مادر راحت است اما میخواهم بگویم این موضوع از اعتقاد ما نشات می گیرد که باید در برابر ظلم ایستاد ولو به قیمت اینکه انسان جانش را از دست بدهد؛ همیشه محمد حسین وقتی وارد منزل می شد شوخی میکرد و می گفت: «سلام بر مادر شهید محمدخانی!». ببینید اعتقاد به شهادت در قلب و جان ما نشسته است. به ویژه اینکه محمدحسین اعتقاد زیادی به شهدا داشت و برای خانواده آنها ارزش زیادی قائل بود. سه شهید بیشترین تاثیر را در زندگی او داشت؛ یکی شهید همت، دیگری شهید محمد عابدی و سومین شهید هم شهید دین‌شعاری از شهدای روحانیت بود. «مالک اشتر»، «همت مقاومت» و «عمار حلب» از القابی بود که به او داده بودند.

 

از روز شهادت محمد حسین برایمان بگویید.

آخرین باری که محمدحسین به سوریه رفت 98 روز طول کشید و خوب چون از فرماندهان بود خیلی امکان این را نداشت که تماس بگیرد. یک روز که از محل کار به منزل برگشتم کفشهای همسرم را که پشت در دیدم خیلی متعجب شدم چون هیچ وقت این موقع روز به منزل نمی آمد؛ آنجا بود که یکباره به قلب من الهام شد که او شهید شده است. وارد منزل که شدم همسرم خبر شهادت محمدحسین را به من داد و الان خدا را شکر می کنم که فرزندم عاقبت به خیر شد.

 

در آخر اگر سخنی دارید، بفرمایید.

محمد حسین من سرباز ولایت بود و عاقبت هم در همین راه شهید شد و حالا با توجه به اتفاقاتی که اخیرا در سوریه افتاده است می خواهم بگویم که اگر محمد حسین در قید حیات بود؛ مطمئنا دغدغه اش غزه، لبنان و حلب بود و برای آزادسازی حلب سر از پا نمی شناخت و دغدغه او و امثال او این بود که حرف حاج قاسم زمین نماند و سوریه از چنگال داعش نجات پیدا کند؛ گاهی می گویم کاش معجزه ای می شد و شما برمیگشتید و بار دیگر اندیشه حاج قاسم را اجرا می کردید.

گفتنی است؛ این شهید از فعالان بسیج دانشجویی بود که در علمیات‌های تفحص پیکر شهدای دفاع مقدس، شرکت می‌کرد و دوره‌های چند ماهه سپاه را در اصفهان گذراند و مدتی هم در دانشکده امام علی(ع) آموزش داد تا اینکه موضوع سوریه و اعزام برای دفاع از حرم و جبهه مقاومت پیش آمد وطبق ماموریت تعریف شده، ابتدا به عراق اعزام شد و پس از چند ماه، راهی سوریه شد. که سرانجام در 16 آبان ماه 1394دراثر اصابت ترکش در حلب به شهادت رسید.

«نشر شاهد» نیز کتابی درباره زندگی این شهید بزرگوار به نام «مهرآبادی» منتشر کرده است که این کتاب در84 صفحه، با شمارگان یکهزار نسخه، در قطع رقعی و به بهای 80هزار تومان روانه بازر نشر کرده است. علاقه‌مندان می‌توانند برای تهیه این کتاب با شماره 83232648-021 تماس بگیرند.

 

انتهای گزارش/ 



منبع خبر
خروج از نسخه موبایل