صدام چگونه در بقای رژیم صهیونیستی نقش داشت؟

نقش اسرائیل در بقای صدام


نقش اسرائیل در بقای صدامبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، رژیم جعلی اسرائیل با پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از بزرگ‌ترین حامیان خود را در ایران از دست داد و با توجه به مواضع روشن و صریح امام خمینی (ره) در حمایت از مردم فلسطین، لبنان و نابودی اسرائیل، این رژیم برای مقابله با ایران هیچ‌گاه بیکار ننشسته است و مجموعه اقداماتی را مرتکب شده که گاهی خواسته یا ناخواسته به نفع دشمنان ایران ازجمله صدام تمام شده است.

با توجه به بررسی‌های صورت گرفته و در یک مورد جالب‌توجه می‌توان به وقایع بهار سال ۱۳۶۱ اشاره کرد که ایران پس از حدود ۱۹ ماه اشغال مناطقی همچون خرمشهر نیرو‌های عراقی را تا مرز عقب راند. در چنین وضعیتی نیرو‌های باروحیه و تازه‌ نفس ایرانی پس از پیروزی‌هایی که در عملیات‌هایی مانند ثامن‌الائمه (ع)، طریق‌القدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس به دست آورده بودند، اکنون مشغول برنامه‌ریزی و آماده حمله مجدد و تمام‌کننده به متجاوزین شکست‌خورده و بدون روحیه عراقی بودند تا با یک ضربه مهم در داخل خاک عراق دشمن را وادار به تسلیم و مجازات کنند و جنگ نیز پایان یابد اما فراتر از میدان جنگ ایران – عراق، اتفاق دیگری در منطقه رقم خورد که تأثیر مستقیم و آنی بر تحولات جنگ گذاشته و نیرو‌های ایرانی را از تمرکز بر عراق بازداشت.

در واقع فراتر از شکست‌های پی‌ در پی که نیرو‌های بعثی در مقابل ایران متحمل می‌شدند و توازن قدرت در منطقه به نفع ایران در چرخش بود، حالا رژیم صهیونیستی به کمک صدام رسید و در ششم ژوئن ۱۹۸۲ (۱۶ خرداد ۱۳۶۱) به لبنان حمله کرد و با توجه به مواضع پیشین ایران مشخص بود که نیرو‌های انقلابی بخش مهمی از تمرکز خود را به این مسئله اختصاص خواهند داد.

برای مثال پیش‌تر امام بار‌ها علیه اسرائیل بیاناتی داشتند و مشخص بود که مقامات ایرانی به حوادث لبنان و فلسطین حساس‌اند و این حمله را می‌توان ایجاد یک پارازیت در برنامه‌ها و اهداف جاری ایران در جنگ با صدام تعبیر کرد. برای مشخص شدن میزان احتمال دخالت ایران در لبنان برای جنگ با اسرائیل در جدول زیر به بیانات رسمی امام خمینی از پیروزی انقلاب تا آغاز حمله رژیم صهیونیستی به لبنان اشاره شده است.

جدول ۱- سخنرانی‌ها و مواضع امام خمینی از پیروزی انقلاب تا پیش از حمله اسرائیل به لبنان در ۱۶ خرداد ۱۳۶۱

تاریخ سخنرانی

موضوع

بخشی از سخنرانی

22 بهمن 1358

اعلام حمایت از مردم لبنان

تا مبارزه در هر جاى جهان عليه مستكبرين هست ما هستيم. ما از مردم بی‌پناه لبنان و فلسطين در مقابل اسرائيل دفاع می‌کنیم.[1]

1 فروردین 1359

اعلام پشتیبانی از مبارزان و گروه‌های لبنانی

من بار ديگر پشتيبانى خودم را از تمام نهضت‌ها و جبهه‌ها و گروه‌هایی كه براى رهايى از چنگال ابرقدرت‌های چپ و راست می‌جنگند اعلام می‌کنم. من پشتيبانى خود را از فلسطين رشيد و لبنان عزيز اعلام می‌دارم.[2]

30 اردیبهشت 1359

اسرائیل به‌عنوان یک تهدید علیه کل جهان اسلام

من از سال‌های طولانی راجع به اسرائیل و راجع به جنایات او همیشه در خطبه‌ها، در نوشته‌ها، گوشزد کرده‌ام به مسلمین که این یک غده سرطانی است در یک گوشه ممالک اسلامی و این‌طور نیست که اکتفا بکند به همان «قدس» و این‌ها، این‌ها بنایشان بر این است که پیش بروند؛ یعنی این‌ها تابع سیاست امریکا هستند. آمریکا هم آمالش فقط یکجا نیست، چنانچه همه ابرقدرت‌ها می‌خواهند همه ممالک را تحت سیطره قرار بدهند، اگر بتوانند. لبنان را ما یک جزئی از ایران می‌دانیم؛ برای اینکه ما و آن‌ها اصلاً جدا نیستیم، ما آن‌ها هستیم و آن‌ها ما هستند.[3]

6 شهریور 1359

مشترک بودن مسئله ایران و لبنان

قضیه لبنان و ایران و این‌ها شما می‌دانید که این‌ها قضایای مختلفی نیستند. اینکه ما ایرانی هستیم و آن‌ها لبنانی هستند یا جای دیگری هستند، در اسلام مطرح نیست.[4]

10 مرداد 1360

اعلام حمایت و درود از رزمندگان لبنان

درود بر شهداى ايران و فلسطين و لبنان و افغانستان و سلام بر رزمندگان جبهه‌های جنگ عليه باطل و سلام بر بندگان صالح خداوند.[5]

27 شهریور 1360

قیام ملت‌های مسلمان علیه اسرائیل

تأسف ما در اين جنگ تحميلى آن است كه قدرت‌هایی كه بايد صرف برانداختن اسرائيل و نجات بیت‌المقدس بزرگ شود با تبانى بين شياطين بزرگ و صهيونيسم جهانى و بين حزب بعث عراق، صرف هجوم بر ضد مخالف سرسخت اسرائيل و امريكا شد و می‌شود. ما اکنون نیز تکرار می‌کنیم که تا ملت‌های اسلام و مستضعفان جهان بر ضد مستکبران جهانی و بچه‌های آنان خصوصاً اسرائیل غاصب قیام نکنند، دست جنایتکار آنان از کشورهای اسلامی کوتاه نخواهد شد و این غده سرطانی از بیت‌المقدس و لبنان اخراج نخواهد شد.[6]

6 آبان 1360

مشترک بودن مسئله لبنان با ایران

از اول مبارزات، قضاياى لبنان و فلسطين جزء مقاصد اصلى ما بوده است و از مسائل ايران جدا نبوده است. به‌طورکلی، مسلمان نبايد تنها نظرش به طایفه‌ای از مسلمانان باشد.[7]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

با توجه به چنین مواضعی، قابل پیش‌بینی بود در شرایطی که نیرو‌های صدام در حالت ضعف و در آستانه سقوط بودند، حمله اسرائیل به لبنان به معنای باز شدن جبهه جدیدی پیش روی نیرو‌های ایرانی و معطل کردن آن‌ها منجر خواهد شد. در جدول زیر به‌صورت روزشمار این حوادث پرداخته می‌شود.

جدول ۲- توالی حوادث در فاصله عملیات بیت‌المقدس و رمضان

ردیف

واقعه

تاریخ

فاصله 1

فاصله 2

فاصله 3

فاصله 4

فاصله 5

1

آزادسازی خرمشهر و شکست عراق

3 خرداد 1361

13 روز

 

 

 

50 روز

2

حمله اسرائیل به لبنان

16 خرداد 1361

1 روز

 

28 روز

3

اعزام هیئتی از ایران به سوریه برای کمک به لبنان

17 خرداد 1361

 

36 روز

4

اعزام نیروهای سپاه محمدرسوال‌الله به لبنان

21 خرداد 1361

 

 

5

آغاز عملیات رمضان

23 تیر 1361

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

همان‌طوری که در جدول بالا مشخص است، بعد از عملیات بیت‌المقدس و آزادسازی خرمشهر و عقب‌نشینی نیرو‌های عراقی به مرز‌ها و در حالتی که قدرت ایران نمایان شده بود و می‌توانست سریعاً حمله بعدی را به‌ صورت موفقیت‌آمیزی انجام دهد اما با توجه به اقدام اسرائیل، این موضوع ۵۰ روز به تأخیر افتاد و در این مدت ارتش عراق توانست در فرصت مناسبی با اجرای عملیات مهندسی و احداث مواضع مثلثی در ناحیه شرق بصره و ترمیم نیرو‌های از دست‌رفته‌اش شرایط را عوض کند و با توجه به ضعف اطلاعاتی و نقشه‌ برداری ایران از آخرین تحرکات عراق، عملیاتی که با نام رمضان در ۲۲ تیر انجام شد، موفقیت‌آمیز نبود و به تمامی اهداف مدنظر خود دست نیافت.

برخی فرماندهان ازجمله فرمانده وقت سپاه معتقدند چنانچه عملیات رمضان حدود دو هفته زودتر انجام می‌شد، موفق بود زیرا در این صورت دشمن برای تکمیل اقدامات مهندسی و توسعه استحکامات خود، فرصت کافی نداشت. در این صورت رزمندگان اسلام می‌توانستند با استفاده از ضعف‌های دشمن، به‌سرعت در عمق مواضع دشمن نفوذ کنند؛ بنابراین علت اصلی شکست عملیات رمضان از دست دادن زمان و نوع آرایش دشمن بود. در این زمینه یکی از مهم‌ترین دلایل تأخیر انجام عملیات، موضوع حمله اسرائیل به لبنان بود و همان‌طوری که در جدول بالا نیز مشخص است، ایران فقط پنج روز بعد از این حمله، به لبنان نیرو اعزام کرد و در سطح فرماندهان عالی‌رتبه، برای کمک به لبنان به سوریه رفتند. [۸]

البته امام کمی بعد از اعزام نیرو به لبنان، دستور بازگشت آن‌ها را به کشور صادر می‌کنند و برای پیشبرد بهتر جنگ و تمرکز ایران بر عراق، در طی چندین سخنرانی این‌طور می‌فرمایند:

«بعد از آنکه این قدرت‌های بزرگ و خصوصاً آمریکا، در همه توطئه‌ها فلج شد و شکست خورد و می‌بیند که این جنگی هم که او برای ما بپا کرده است این هم دارد به آخر می‌رسد ان‌شاء‌الله یک توطئه دیگری عمیق‌تر اجرا کرده است که در این توطئه، ما هم یک‌ قدری بازی خوردیم و او این است که یک نقطه‌ای که پیش ما خیلی بزرگ است و ما نسبت به او حساسیت زیاد داریم، آن غائله را پیش آورد تا اینکه ملت ما را از آن مطلبی که در کشور خودش می‌گذرد و از آن جنگی که در کشور خودش می‌گذرد غافل کند که آن قضیه هجوم اسرائیل به لبنان بود.

آمریکا می‌دانست که ما و ملت ما نسبت به لبنان حساسیت داریم و نسبت به اسرائیل هم از آن‌طرف حساسیت داریم. این دام را آمریکا درست کرد. یعنی آن نوکر خودش را فرستاد به اینکه به لبنان حمله کند. آن‌ها دنبال این هستند که صدام را در این‌طرف سر جای خودش نگه‌دارند و ایران که در نظر آن‌ها خیلی اهمیتش بیشتر از لبنان و جا‌های دیگری است، برای آن‌ها محفوظ بماند. این نقشه این است که بگین [۹] را وادار کند به اینکه تو  به لبنان حمله کن. ایران نسبت به لبنان که تو حمله کردی، حساسیت دارد و همه قوایش را متمرکز می‌کند در اینکه تو را از بین ببرد و اگر ایران از جنگ عراق غافل بماند، عراق کار خودش را انجام می‌دهد و ایران در اینجا هم نمی‌تواند کاری بکند.

البته این نظر امام به معنای این نیست که لبنان به حال خود رها شود بلکه نظر ایشان این بود که شکست نهایی عراق مقدمه‌ای برای رسیدن به بیت‌المقدس [۱۰] است و اگر در اینجا موفق نباشیم در مواجهه با اسرائیل هم موفق نخواهیم شد. ایشان در این زمینه تذکر می‌دهند که:

«ما لبنان را با ایران از حیث مصالح و مفاسد جدا نمی‌دانیم لکن نباید کاری بکنیم که نتوانیم هم لبنان را و هم ایران را نجات بدهیم از این کار اجتناب کنیم. اگر امروز تمام نظر‌ها متوجه به لبنان بشود و تمام قدرت‌ها و گویندگان از لبنان بگویند و تمام نویسندگان از لبنان بگویند، این توفیقی است برای آمریکا که ایران جنگ خودش را فراموش کرد که در نتیجه هم عراق را از دست می‌دهد و هم لبنان را. نه در عراق می‌تواند کاری بکند و نه در لبنان.

ما راهمان این است که باید از راه شکست عراق دنبال لبنان برویم، نه مستقلاً. ما می‌خواهیم قدس را نجات بدهیم لکن بدون نجات کشور عراق از این حزب منحوس نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم. ما لبنان را از خود می‌دانیم لکن مقدمه اینکه لبنان را نجات بدهیم این است که عراق را نجات بدهیم. ما مقدمه را رها نکنیم و بی‌ربط برویم سراغ ذی‌المقدمه و همه‌ چیز خودمان را صرف کنیم در آن و عراق برای خودش محکم کند جای خودش را.» [۱۱]

منابع

[۱]- صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۱۴۷

[۲]- صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۲۰۳

[۳]- صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۳۱۸.

[۴]- صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۱۶۷

[۵]- صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۶۳

[۶]- صحیفه امام، ج ۱۵ ص ۲۴۰

[۷]- صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۳۳۹.

[۸]- تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق، حسین علایی، ج ۱، نشر مرزوبوم، تهران ۱۳۹۵، ص ۵۱۵

[۹]- مناخیم بگین، نخست‌وزیر رژیم اشغالگر قدس

[۱۰]- صحیفه امام، ج ۱۶ ص ۳۶۳

[۱۱]- صحیفه امام، ج ۱۶، صص ۳۵۱-۳۵۴.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید