نماد سایت مجاهدت

عشق به «سردار دل‌ها» سرزمین نمی‌شناسد/ ارسال هدیه‌ای از سوئیس برای زینب سلیمانی

عشق به «سردار دل‌ها» سرزمین نمی‌شناسد/ ارسال هدیه‌ای از سوئیس برای زینب سلیمانی


خبرگزاری فارس ـ گروه هنر: جوان که بود، دلباخته دختر همسایه می‌شود. دختر همسایه برای ادامه تحصیل به دانشگاه سوربن می‌رود. او هم همه تلاشش را می‌کند و با مشقت فراوان، یک سال بعد برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات به فرانسه می‌رود. آنجا اما عشق خود را نمی‌یابد و مردد است بین ماندن و بازگشتن. کمی بعدتر، دختری سوئیسی به او ابراز علاقه می‌کند، با هم ازدواج می‌کنند و پس از پایان تحصیلات به سوئیس می‌روند. حالا دو فرزند دارند اما چرخ زندگی آنطور که باید بچرخد، نمی‌چرخد. پس تصمیم می‌گیرد بار دیگر درس بخواند، اما این بار در رشته‌ای که بازار کار بهتری دارد. بنابراین مهندسی الکترونیک را انتخاب می‌کند، روزها کار می‌کند و شب‌ها تحصیل. پس از اتمام تحصیلات و در حالی که خانواده‌اش ۵ نفره شده است، از نبوغ خود در حوزه الکترونیک، لیزر و سنسورهای حرکتی بهره می‌برد و در شرکت تازه‌تأسیسش، تجهیزات کمک‌‌آموزشی نظامی با کمک لیزر تولید می‌کند. ابداعی که با استقبال مواجه می‌شود و این اختراع را به بسیاری از کشورها می‌فروشد. به قول خودش: چین محصولاتش را به همه کشورها صادر می‌کند، من به چین هم محصول فروختم.

 

 

«رحیم فردین» ۶۰ ساله، حالا بیشتر از ۴ دهه است که با همسر و ۴ فرزندش در سوئیس زندگی می‌کند، اما در همه این سال‌ها، دلبستگی و غیرت خاصی نسبت به ایران اسلامی داشته است. به نحوی که معمولاً هر سال برای شرکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن خودش را به ایران می‌رساند. این عِرق به ایران، به همسرش هم سرایت کرده است، تا جایی که وقتی حرف از واکسن و تزریق آن می‌شود، می‌گوید: سوئیس همواره تحت تأثیر آمریکاست و باید واکسن را از این کشور بخرد و حق انتخاب ندارد؛ یعنی حتی جرأت ابراز علاقه کردن به واکسن روسی را هم ندارد تا مبادا دچار غضب از سوی آمریکا شود. بنابراین در سوئیس تنها امکان تزریق واکسن‌های آمریکایی وجود دارد و تا الان حدود ۱۶ درصد واکسینه شده‌اند. اما همسرم دوست دارد واکسن ایرانی بزند و اعتقادی به واکسن آمریکایی فایزر ندارد. 

او پس از ماه‌ها که به دلیل شیوع ویروس کرونا به ایران سفر نکرده بود، نوروز امسال با تابلویی از شهید سلیمانی به ایران آمد تا آن را به بنیاد شهید سلیمانی و مشخصاً زینب سلیمانی تقدیم کند.

رحیم فردین نقاش حرفه‌ای نیست و اثرش ایراداتی دارد. با این‌حال، نیتش و تلاش او برای ابراز علاقه به سردار دل‌ها از ۵ هزار کیلومتر آنطرف‌تر، قابل ستایش است

فردین البته نقاش حرفه‌ای نیست و نقاشی او ایراداتی دارد. با این‌حال، نیتش و تلاش او برای ابراز علاقه به سردار دل‌ها از ۵ هزار کیلومتر آنطرف‌تر، قابل ستایش است. خودش در این باره می‌‌گوید: تا سه دهه قبل، نقاشی می‌کردم و همیشه جزء علایقم بود. مثلاً حدود ۲۵ سال قبل نمایشگاه نقاشی برپا کردم. یک خبرنگار محلی سوئیسی آمده بود و وقتی گزارش نمایشگاه را چاپ کرد، نوشته بود: auto didakt (نقاش خودآموخته). در آن نمایشگاه آثاری هم درباره دفاع مقدس کشیده بودم و آن‌ها را از زوریخ به بِرن بردم و حدود یک هفته در سفارت ایران نمایشگاهی از آن آثار دفاع مقدسی برپا بود.

او ادامه می‌دهد: کمی بعدتر در وادی کار و معیشت و زندگی غرق شدم و همه آنها فراموش شد. تا اینکه این اواخر، دوباره فرصتی دست داده است تا به نقاشی‌کردن بازگردم. نقاشی دو ویژگی مثبت دارد؛ اولاً آرامش عجیبی به آدم می‌دهد، ثانیاً فرصت تفکر را پدید می‌آورد. بنابراین، با اینکه ساعت‌های ایستادن مقابل بوم مکن است خستگی جسمی به همراه داشته باشد، اما نشاط روحی با خودش می‌آورد.

 

 

فردین با ذکر خاطراتی از سال‌های دور می‌گوید: ایام جنگ تحمیلی خارج از کشور بودم و از اینکه رسانه‌های خارجی در حق ایران اجحاف می‌کردند؛ بسیار ناراحت بودم. به همین دلیل به نوعی موسیقی را برای خودم تحریم کردم و چندین سال فقط نوحه‌های سلیم مؤذن‌زاده را گوش می‌دادم. گاهی همسرم هم با اینکه معنی نوحه‌ها را متوجه نمی‌شد، اما از لحن آهنگین آنها خوشش می‌آمد. چند سال قبل ماه محرم با همسرم ایران بودم و در مراسم دسته‌های عزاداری محله امامزاده حسن حضور داشتیم، ناخودآگاه دیدم او هم بر سینه می‌زند و این برایم جالب بود.

او به موضوع نوحه‌های آذری مرحوم مؤذن‌زاده باز می‌گردد و ادامه می‌دهد: در یکی از نوحه‌ها، ماجرای ورود اسرای کربلا به بازار شام نقل می‌شود؛ جایی که سر حضرت زینب(س) را می‌شکنند اما ایشان همچنان خطاب به برادر می‌گوید: من با تو همدل و هماهنگم حسین جان. حالا این حکایت نقاشی من است که می‌خواستم با ترسیم آن به سردار دل‌ها بگویم با تو همدل هستم.

شهید سلیمانی اهل گلایه و شکایت نبود و همواره پویا و در تکاپو بود، بدون اینکه ادعایی داشته باشد. او جانش را برای اسلام داد و مویش را برای خدمت به مردم سفید کرد

این هموطن ساکن سوئیس درباره نقاشی خود از شهید سلیمانی توضیح می‌دهد: ابتدا مدتی را برای طرح نقاشی‌ صرف می‌کنم تا اجزا و ترکیب آن درست در بیاید. در واقع نقاشی‌هایم صرفاً رئال و مانند واقعیت نیست بلکه داستان کوچکی دارد و نمادهایش را یک به یک کنار آن می‌گذارم تا یک مفهوم کلی را منتقل کند. مثلاً در نقاشی شهید سلیمانی ابتدا مدتی را برای انتخاب یکی از عکس‌های سردار وقت گذاشتم تا چهره‌ای شادمان باشد، چون از راهی که رفته است و از کرده خودش رضایت کامل دارد.

او با بیان اینکه شهید سلیمانی اهل گلایه و شکایت نبود و همواره پویا و در تکاپو بود، بدون اینکه ادعایی داشته باشد. او جانش را برای اسلام داد و مویش را برای خدمت به مردم سفید کرد؛ با این حال در نقاشی دست به سینه گذاشته و آماده خدمت‌رسانی به مردم است. ضمن اینکه ساده زیست بود و این ساده‌زیستی را با یک سنجاق قفلی که پرچم جمهوری اسلامی ایران را با آن به سینه‌اش نصب کرده است، نشان دادم؛ نه مانند ژنرال‌های روسی و آمریکایی که هزاران نشان و درجه لباسشان دارند.

فردین، چندین نسخه از تصویر شهید سلیمانی را می‌کشد تا سرانجام به آن چیزی که دوست دارد، نزدیک شود. نقاشی در مسیر انتقال به ایران کمی دچار صدمه می‌شود، بنابراین در ایران هم کمی آن را ترمیم می‌کند. او توضیح می‌دهد: در زمینه تابلو، قلب‌هایی کشیده‌ام که می‌گریند. اما خود سردار لبخند به لب دارد، انگار می‌خواهد به ما بگوید به حال خود گریه کنید، چون «داروی درد من شهادت است».

او تأکید می‌کند که بارها هنگام کشیدن نقاشی شهید سلیمانی، بی‌اختیار برای او اشک ریخته و این به دلیل خلوص شخصیت سردار دل‌هاست. فردین ابراز امیدواری می‌کند خانم زینب سلیمانی این هدیه را بپسندد.

انتهای پیام/





منبع خبر
خروج از نسخه موبایل