جمعه ۲۷ دی ۱۳۹۸ – ۱۸:۲۲ عضو حزب اعتماد ملّی: بیاعتبار کردن کارت سوخت، غیرمنطقی بود
محمدجواد حقشناس گفت: کارت سوخت باید حفظ می شد، خارج کردن و بیاعتبار کردن کارت سوخت در این سالها علیالقاعده منطق نداشت.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، برنامه « دستخط» شبکه ۳ سیما با حضور محمدجواد حقشناس عضو شورای شهر تهران و رئیس کمیسیون فرهنگی اجتماعی شورای شهر تهران روی آنتن رفت که در ادامه مشروح گفتوگوی صورت گرفته در این برنامه آمده است:
مهمان ارجمند این برنامه، یکی از اعضای شورای شهر تهران است، کسی که سوابق طولانی دارد، در طیف اصلاح طلبی فرد بسیار شناخته شده ای بوده و از ابتدای انقلاب اسلامی تا امروز سمت های مختلفی را در کارنامه اش دارد. دکترای روابط بینالملل، استاد دانشگاه، روزنامهنگار، کسی که دست به قلم دارد و مقاطع مختلف مدیرمسئولی برخی روزنامهها را برعهده داشته، فرمانداری مغان، معاون سیاسی استانداری تهران، معاون سازمان ثبت احوال، مسئول آزادگان استان تهران، مدیرکل سیاسی وزارت کشور در سال ۷۶ و معاون پارلمانی و حقوقی و همچنین استان های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از جمله مسئولیتهایی است که ایشان برعهده داشته و همیشه اظهارنظرهایی که میکند، بازتاب های رسانه ای خاص خودش را داشته و در طیف اصلاحطلب هم از جمله افرادی محسوب می شوند که در جلسات مختلف تأثیرگذارند.
در خدمت جناب آقای دکتر محمدجواد حقشناس عضو شورای شهر تهران و رئیس کمیسیون فرهنگی اجتماعی شورای شهر تهران هستیم.
آقای دکتر سلام، خیلی خوش آمدید.
هم به شما و هم به بینندگان عزیزتان عرض سلام و ارادت دارم.
ما به شدت با آلودگی هوا دست و پنجه نرم کردیم و برای من سؤال های بسیاری پیش آمده بود که چرا انگشت اشاره رسانه ها و طیف های مختلف بیشتر به سمت شورای شهر و شهرداری تهران است؟ چون این موضوع، موضوع کلان و ریشهداری است و به سالیان قبل هم برمی گردد.
مردم عزیز ما هفته سختی را تجربه کرده اند، متأسفانه پنج یا شش روز شاهد هوای ناسالم برای اکثر مردم تهران بودیم. به خصوص روزهای سهشنبه و چهارشنبه که در برخی از نقاط تهران که میزان آلودگی تا حدود ۱۸۰ بعضا ۱۷۰ حتی ۲۰۰ هم رسید. اینکه مردم پرسش دارند، نگران و گلایهمندند و حتی اعتراض دارند، حقشان است و باید برای آن پاسخی هم فراهم کرد، اما اینکه چرا سمت و سوی این پرسش ها به سوی مدیریت شهری شهرداری تهران و شورا آمد، فکر میکنم بخشی از آن به عدم اطلاع دقیق در خصوص اینکه کدام حوزه و نهاد مسئولیت مستقیم در این حوزه را دارد، برمیگردد.
به لحاظ قانونی، سازمان مسئول مستقیم این موضوع، سازمان محیط زیست است که در رابطه با حوزه های زیست محیطی و شاخص های آن مسئولیت دارد و طبیعتا چون هوا امر اختصاصی یک سازمان و یک حوزه هم نیست، نهادهایی که …
۱۴ دستگاه هستند!
دقیقا، ۱۴ دستگاه هستند و ارتباط دارند و یکی از آنها هم مدیریت شهری است که مثلا در رابطه با حوزه حمل و نقل عمومی موظف است تمهیداتی را بیندیشد که در حوزه حمل و نقل عمومی هم برخی از آمارهایی که ارائه می شد که مشخصا شاید فقط اتوبوس های شرکت واحد هستند، بررسی های اولیه میگفت کمتر از یک درصد شاید در همین حدود سهمشان در آلودگی هوای شهر تهران قابل احصاء هست، وگرنه بحث عمده این آلودگی ها برمیگردد به سوخت خودروها و بحث استاندارد خودروها و در زمستان بحث گرمایش منزل ها و همینطور محیط های اداری و تجاری هم اضافه می شود و بخشی هم به کارخانهها برمی گردد مثلا مشخص شد که نیروگاه بعثت در جنوب تهران و یا کارخانه سیمان تهران در شهرری در یکی از آنها ۱۵۰ روز سوخت مازوت مصرف شده است.
اما در تهران یک رابطه دیگر هم داریم که با دیگر شهرها فرق می کند و آن جایگاهی است که تهران به عنوان پایتخت دارد و این عنوان پایتختی برای تهران عنوان بسیار هزینهزایی است و پرداخت این همه هزینه هیچ ربطی به مردم تهران به معنی شهروند ندارد، همانطور که مثلا هیچ ربطی به مردم اصفهان یا مردم تبریز ندارد، چون تمام آحاد مردم کشور نسبت واحدی با پایتخت دارند، اما فقط نباید هزینه های پایتخت را از مردم تهران گرفت، در واقع اینجا باید دولت و حاکمیت …
البته یکسری مزایایی هم شامل حال مردم تهران می شود از همین پایتخت
شما بفرمایید مزایای آن کجاست، من از شما می پذیریم، اگر قابل احصا باشد اما هزینههایی که باعث پایتختی در شهر دارد به مردم تحمیل می شود، یک بخشی از آن برمیگردد به …
این اهمیت باید در قالب عدد، رقم و کمک بیاید، مثلا من به طور مشخص بگویم، فرضا در ۶ سال گذشته دولت وظیفه داشته که نسبت به حمل و نقل عمومی شهری کمک کند، ما حتی یک اتوبوس نتوانسته ایم از کمک های دولت دریافت کنیم.
دولت آقای روحانی که به این شورا و مدیریت شهری نزدیک است.
رویکرد سیاسی دولت، شورا و منتخبان مردم در سه دوره اخیر با هم فاصله زیادی ندارد و طبیعتا همین است که شما میفرمایید، اما در حوزه عمل این نکته ای بود که حتی در دو سال اول وقتی دیداری با ایشان داشتیم، خود من این موضوع را تحت عنوان هزینه های پایتخت مطرح کردم. مثلا در هیچ شهری نهادی به نام وزارتخانه ندارید که آنجا مستقر باشد. وزارتخانه مسئولیت کل کشور را دارد اما تجمع نیروهایش در پایتخت شکل میگیرد. شما در هیچ شهری سفارتخانه ندارید، تردد نیروهای نمایندگان خارج از کشور در اینجا شکل می گیرد.
حضور همه این موارد در تهران برای شهر تهران هزینهبر است و باید برای این هزینه ها تعریف مشخصی داشت و حتی من معتقدم شهرداری یا شورای شهر باید بابت آنها عوارض بگیرد، عوارضی که بتواند شهر را اداره کند اما چون در این حوزه ها شورا نهاد قدرتمندی نیست، مثل سایر شهرهای کشورهایی که آنجا پارلمان محلی همتراز پارلمان ملی عمل میکند؛ ضمن اینکه رابطه شهرداری و دولت هم داستان جدیدی نیست، شاید بتوان گفت در حال حاضر وضعیت بهتر هم شده اما در دوره قبل شاهد این بودیم که شهردار تهران شاید در تمام هشت سال دوران دولت آقای احمدی نژاد امکان حضور در دولت را پیدا نکرد.
خب این رویکرد نشان می داد که شاید در وضعیت جدید، شورای جدید و دولت جدید این امکان فراهم شد و حداقل این ارتباط بهتر تعریف شد اما در همان سال ها هم انتظار می رفت که حداقل با اینکه وضعیت دولت بهتر بود، درآمدها به خصوص درآمدهای حاصل از فروش نفت به گونه ای بود که … اگر همان زمان سهم مترو داده می شد، شاید امروز وضعیت مترو به گونه ای نبود که حداقل در یکی دوخط دیگری که باید آنجا کار می شد و امکان رفت و مردم برقرار می شد، چنین مشکلاتی را داشته باشیم.
آن کارخانه سیمان شهرری و نیروگاه برق که اشاره کردید، نظارت بر اینها با دولت است دیگر؟
بله، دقیقا.
یعنی باید خود محیط زیست نظارت کند یا وزارت صنعت؟
نیرو که ذیل وزارت نیرو تعریف میشود و در جنوب تهران است و به لحاظ سوخت، خود سازمان محیط زیست مکلف است، اما در بسیاری از مباحث به علت برخی از مشکلات که هم شما استحضار دارید، هم مردم، مثل مشکل تحریم و مواردی از این دست می بینیم که مماشات می شود و این مماشات اتفاق بسیار نگرانکنندهای است که همه این موارد دست به دست هم می دهند که ما در وضعیت مطلوبی نباشیم.
خودروهای فرسوده هم یک قاعده و قانونی داشت که باید ایران خودرو و سایپا به ازای هر خودرویی که می خواهند عرضه کنند چند خودروی فرسوده را بگیرند، هزینه هایش را پرداخت کند، این هم کاملا متوقف شده است.
بله، متوقف شد، شاید حداقل در این بخش بخواهیم بگوییم آن بخشی که به حوزه شهرداری مربوط می شود، در رابطه با بحث تاکسی هاست که ما تلاشی کردیم در همین دو هفته گذشته، قراردادی بسته شد که برای حدود هزار دستگاه از ناوگان تاکسیرانی این امکان فراهم شود که رانندگان عزیز بتوانند برای نوسازی ناوگان اقدام کنند.
نتوانستید بروید که بتوانند تاکسی های هیبریدی استفاده کنند؟
بله، خود حوزه تاکسیرانی با حدود ۲۰ شرکت سازمان عامل این ارتباط را دارد که اخیرا مدیرعامل تاکسیرانی گزارشی می دهد که دو مورد از این سازمان ها در این هفته در غرب تهران فعال شده اند و مجموعه جدیدی دنبال کرده اند که بتوانند خودروهای هیبریدی و استاندارد مناسب یورو اروپایی را برای تاکسی ها دنبال کنند که شاید همه تاکسی ها فقط تاکسی های ساخت داخل نباشد.
اینکه در تصمیم اخیر رئیس جمهوری هم از حق دولت گذاشته و وظیفه اش را فراموش کرده و در جایی به نام سران سه قوه که هیچ نقشی ندارند این موضوع به تصویب برسد، کاری اشتباه و هزینهساز بود؛ در مورد بنزین که شما اشاره کردید و گفتید. واقعا این اعتقاد را دارید؟
بله، ما یک شورای مشترکی در تهران داریم که نمایندگان شورای شهر و نمایندگان مجلس، منتخبین ۳۰ نفر و ۲۱ نفر که ۵۱ نفر به اضافه شهردار و استاندار ۵۳ نفر هستند که علی القاعده نشست های مشترکی دارند. دعوتی داشتند آقای دکتر عارف که رئیس این مجموعه است، من در آن جلسه این گلایه را خدمت همکاران عزیزم در مجلس شورای اسلامی داشتم و انتظار نمی رفت که جناب آقای روحانی این تصمیم را در چنین قاعده ای بگیرد و این کاملا با قواعد شناخته شده ای که ما از قانون اساسی و حقوق ملت و حقوق نمایندگان ملت میشناسیم، در آن قاعده اصلا نمی خواند.
میدانید که قانون اساسی تصریح دارد که هرگونه بودجه و هزینهکردی را که دولت باید انجام دهد و درآمدی را که می خواهد از مردم بگیرد، باید در قالب لایحه بودجه ارائه شود و این علی القاعده باید نظر نمایندگان مجلس گرفته می شد و بعد از اینکه مجلس تصویب کند، باید به تأیید شورای نگهبان میرسیده و بعد از تأیید شورای نگهبان و ابلاغ رئیس جمهور، اجرایی میشد.
خب وقتی از این رویکرد تخطی می شود و در یک نشست سه نفره ای به عنوان رؤسای سه قوه مطرح، مصوب و سپس ابلاغ می شود، این اصلا با قواعد شناختهشده و نه حقوق مجلس و نه حقوق مردم نمی خواند و جای تأسف بود که نمایندگان اظهار می کردند که ما هم از این تصمیم بیخبر بودیم و این درد را آدم باید به کجا ببرد که نمایندگانی که مردم آنها را انتخاب می کنند که بر کار دولت نظارت کنند، اظهار بیاطلاعی می کنند و رئیس این نمایندگان در یک نشستی که هیچ مسئولیتی در این حوزه نداشته، اجازه می دهد که این اتفاق بیفتد، در حالی که از طرف نمایندگان چنین اختیاری به او داده نشده است.
اگر واقعا تدبیر رهبر معظم انقلاب در آن روز یکشنبه نبود و تدبیری که ایشان کردند که بالأخره به تصمیمی که گرفته شده باید اعتماد کرد، اصلا واقعا شدنی نبود.
اینکه بعد از این ماجرا این تدبیر شکل گرفت، من با شما همراه هستم، حتی همانجا گفتم پیشنهاد می کنم نامه ای خدمت رهبری بنویسید و آنجا گفتم اجازه بدهند که این مسیر و مصوبه برگردد و دقیقا در مسیر درستش قرار بگیرد، چون حالا اینکه شما می گویید یکدفعه تصمیم می گیرند که ما می خواهیم این پول را افزایش بدهیم و بعد هم به خودتان بدهیم، چه کسی به شما اجازه داده است شما این پول را به ۶۰ میلیون نفر بدهید؟ با کدام منطقی این رویکرد را دارید؟ مجوز مجلس کجاست؟ تأیید شورای نگهبان کجاست؟ مگر می شود شما پولی را از مردم بگیرید و سپس بدون مجوز جایی برای آن هزینهکرد تعریف کنید؟ هم اصل این درآمد و هم اصل این هزینه اصلا قاعدهمند نیست، شما یکدفعه به مردم شوک وارد می کنید و بعد هم انتظار دارید در مقابل این شوک که طبیعتا واکنش آن غیرقابل پیشبینی است، مردم واکنش نشان ندهند؟
در همان بیانات روز یکشنبه هم رهبر انقلاب اشاره کردند که من نظر تخصصی نمی توانم بدهم، کارشناس این حوزه نیستم، یکسری موافق دارد و یکسری مخالف، ولی در حال حاضر در این مقطع آن که شما می گویید باید جلو برویم.
این تدبیر رهبری است که اینجا می رود در بحث حاکمیت، تصمیمی گرفته شده به غلط، اما اینجا ما بین یک ضرر کوچک و یک ضرر بزرگ، باید ضرر کوچک را انتخاب کنیم.
فکر می کنید این تصمیم که برخی ها می گویند به لحاظ بودجه ای و میزان مصرفی که بنزین داشته، دولت چاره ای برای این تصمیم گیری نداشته و شما هم این اعتقاد را دارید؟
ببینید، من در این بخش می خواهم بگویم که اولا اینکه شما چند سال کاری را که باید انجام می دادید، انجام نداده اید و بعد یکدفعه در یک مقطعی از سر اضطرار و اجبار این کار را انجام دهید، این اصلا با اصول برنامهریزی نمیخواند و قاعدهمند نیست. اگر این نکته ای که می گویند مصوبه وجود دارد، مصوبهاش مربوط به چه زمانی بوده است؟ کارت سوخت باید حفظ می شد، خارج کردن و بی اعتبار کردن کارت سوخت در این سال ها علی القاعده منطق نداشت و اگر می خواستند دنبال کنند در روندی که وجود داشت، قیمت مازاد مصرف را هر سال ۳۰ درصد، ۲۵ درصد هر چقدر که منطق اجازه می دهد و نگاه کارشناسی پشت سرش است، دنبال میکردند؛ ضمن اینکه نگاه دیگری هم شاید در مطالعات وجود داشت که اساسا آیا ما باید به کسانی که مصرف می کنند یارانه سوخت بدهیم؟ مثلا کسی که سه یا دو تا ماشین دارد یا اینکه نه، می توانید اگر بحث یارانه شد، یارانه فقط مربوط به کسی که مصرف می کند فقط نیست، بلکه به ۸۰ میلیون ایرانی مربوط می شود.
پیشبینی می کردید چنین عکس العملی بعضا اتفاق بیفتد و دشمن هم بر این موج سوار شود؟
به نظر من شدتش بیش از حد انتظار بود، ولی اینکه مردم نمیپذیرند، ما در ماجرای افزایش قیمت بنزین در دوران آقای احمدی نژاد هم شاهد واکنش مردم بودیم، در آن مقطع هم خیلی از جایگاه های سوخت آسیب دید، حتی آتش گرفت، شاید تعداد نسبت به این مقطع بیشتر هم بود، اما این بار فقط به جایگاه سوخت محدود نشد، یعنی در فضای عمومیتری و برخی از نهادها مثل بانک ها، برخی حوزه ها مثل اتوبوس شهرداری و امثال آن هم شامل شد و این روند باعث شد که به نظر من از آن طرف هم کسانی که منتظر فرصت بودند که بتوانند از این فضا استفاده خودشان یا سوءاستفاده خودشان را بکنند به عبارت دقیق تر، روی این بنزین آتشی را برپا کنند و روی آن آتش بنزینی بپاشند، این فرصت برای آنها فراهم شد، ولی قطعا این مردم علیرغم اینکه یک جاهایی دلخورند، عصبانی هستند، اعتراض خودشان را نشان میدهند، اما وقتی که سخن از منافع ملی و همبستگی ملی میشود، به صحنه می آیند و قطعا حضورشان یک حضور آرامشبخش و آرامکننده ای می شود.
ولی این هم دلیلی نمی شود که ما به ضعف ها، مشکلات، نقدها و اعتراض های وارده مردم نگاه نکنیم.
نه، من معتقدم که این ماجرا را نباید رها کرد، قطعا باید مسئولین برای مردم توضیح دهند و سخن بگویند. این بیسخنی و کم گفتن و نگفتن – شما به عنوان یک عنصر رسانه ای هستید – من دارم اینجا با آقای رنجبران حداقل کارشناس در حوزه رسانه عرض می کنم، من فکر می کنم فضای امروز ما بیش از هر چیز نیازمند آرامش، گفتگو، همفکری و تعامل در تمام سطوح است و انشاءالله بتوانیم با کمک حضرت حق و با صبوری مردم و تدبیری که فراهم میشود، این زاویه را هم پشت سر بگذاریم.
در همین برنامه ما میزبان ۱۴ – ۱۵ نفر از همه طیف ها بوده ایم و الحمدالله حرفهایشان را زده اند، جاهای دیگر هم همین طور، نمیخواهیم بگوییم در نقطه مطلوبی هستیم، ولی حرکت هایی که شده، اگر مقایسه کنیم با سال های قبل، فضای صداوسیما خیلی بازتر از سال های قبل شده، فضا فضایی است که همه می آیند صحبت هایشان را می کنند، آن نکته ای هم که شما گفتید درست است.
انتظار هم همین است، حتی بیش از این معتقدم ما باید کمک کنیم شاید مثلا در همین فضای اخیر، تعدادی از ویدئوهایی که در صدا و سیما کارشناسی آمده، مشخصا در شبکه چهار دیدم که نقد کرده و نقدهای خیلی جدی هم کرده، شاید نمونه اش را اخیرا از آقای افروغ دیدم که سخن، خیلی سخن گزنده ای است اما همه می دانند که افروغ چه نسبتی با مردم و نظام سیاسی دارد و به هر حال دلسوز و پای کار است، یک شب می آید نقدش را بیان می کند، هیچ اشکالی ندارد، خیلی هم عالی است.
حتما اتفاقی که اینجا خواهد افتاد، محلی است که حوزه های بیرونی و رسانه های بیرونی بی اعتبار خواهند شد و حتما مردم خیالشان راحت است که کسانی هستند که اینجا حرفهایشان را می زنند و در این دیالوگ اثر خودش را هم می گذارد و مسئولان هم دیدند دیگر راحت از کنار همین مسائل نمی گذرند و کسانی هستند که آنها را می بینند و اینجاست که در مسیر مناسب تری قرار می گیرند و کارآمدی سیستم بالا می رود.
نکته بعدی در رابطه با انتخابات مجلس یازدهم است. چطور می بینید؟ فضا هنوز آن فضای گرم نیست، باید خیلی تلاش کنیم.
خدای ناکرده، دارد تلاشی می شود که متأسفانه مشخصا می بینم در حوزه های بلندگوهای بیرونی، رسانه ها و شبکه های بیرونی، همه متفق شده اند که مردم را از صندوقهای رأی ناامید کنند و تمام تلاششان این است که این اتفاق نیفتد. امیدوارم هم دستگاههای اجرایی و به خصوص رسانه ها و به خصوص احزاب، گروههای سیاسی و شخصیتهایی که به نوعی سخنشان نزد مردم شنیده میشود و اعتبار دارد، این بار خدای ناکرده اشتباهی نکنیم که بعدا پشیمان بشویم.
ان شاء الله. فکر می کنید جریان اصلاح طلبی با جریان دولت یا همان اعتدالگرایانی که در دوره قبلی مجلس به یک فهرست رسیده بودند، اینجا هم به یک فهرست برسند؟
من امیدوارم که در این دوره شورای نگهبان حداقل یک مقدار فضا را بازتر بگذارد که ما یک انتخابات رقابتی را داشته باشیم. اگر این فضا فراهم شد، من فکر می کنم تمام گروههای سیاسی این امکان را پیدا کنند که در صحنه انتخابات رقابت کنند و اینجا هیچ اشکالی ندارد که ما لیست های متعددی داشته باشیم؛ یعنی لیست اصلاح طلبان کامل شود، لیست جریان طرفدار دولت هم همین طور، در آن سمت هم ما در حوزه جریان اصولگرا هم داریم که لیست های متعددی ممکن است فراهم شود.
تحلیل من – خبر شاید نه – تحلیلم این است که در این دوره با اینکه تلاشی دارد شکل می گیرد که مثل دوره های قبل دو لیست با هم رقابت کنند، ولی احتمال اینکه به طور مسلط دو لیست غالب بیایند، من بعید میدانم.
جایی گفته بودید اگر حمایت اصلاح طلبان نبود، قطعا آقای روحانی نمیتوانست رئیس جمهور شود و اشاره کرده بود به صحبت آقای روحانی در مراسم بزرگداشت آیت الله هاشمی رفسنجانی که از برخی بیوفایی ها ابراز گلایه کرده بودند؛ گفتید خب اگر شما از بیوفایی ها گله می کنید یک تذکر هم به رئیس دفترتان در برخی از اظهارنظرها در این زمینه بدهید. منظورتان چه بود؟
شاید از همان فردای انتخابات، اینکه آقای روحانی بر اساس حمایت و بر اساس سبد رأی جریان اصلاح طلب توانست رأی بیاورد، نه خود ایشان تردیدی دارد، نه هیچ کسی که مختصری در فضای سیاسی کشور سیاست خوانده یا سیاست ورزیده است، خیلی امر بدیهی است، اما اینکه دوستانی از حلقه اول ایشان و مشخصا رئیس دفترشان – البته آن موقع ایشان مقام رئیس دفترشان را نداشت – بیان کنند که این سبد رأی متعلق به خودشان و جریان دولت است، نه با واقعیات می خواند و نه توسط افکار عمومی و نه توسط تحلیلگران پذیرفته می شود. من فکر می کنم این رویکرد هم به دولت، هم به خود آقای روحانی و هم به کسانی که با تمام توان حمایت کردند بدون اینکه انتظار و درخواستی داشته باشند، لطمه میزند.
گفتید که به نظر من اصولگرایان توانمندی تصمیم سازی شجاعت نقد خودشان و لزوم توجه به جوانان را از خودشان سلب کردند.
این مشکل شاید امروز فقط دامن اصولگرایان را نگیرد. من معتقدم که در این مقطع که ۴۰ سال از انقلاب گذشته، قطعا نسل اول و دوم، حتی نسل دوم آرام آرام باید صحنه را ترک کنند.
بیانیه گام دوم حضرت آقا هم دقیقا همین بود
بله، همین انتظار را هم دارند. اصلا رویش و ریزش یک اصلی است در نظام طبیعت و نظام هستی. من نگاهی به میانگین سن شورای نگهبان، دولت، مجمع تشخیص و مجلس میکردم، میدیدم واقعا این میانگین سن خیلی بالاست در مقایسه با جامعه ای که انتظار داریم یک مقدار جوان ها حضور داشته باشند و دنبال کنند. فکر میکنم که رویکردمان به جوانانمان به شدت آسیبپذیر بوده، فقط مربوط به یک گروه سیاسی خاص نیست.
یک دوفوریتی هم مثل اینکه شورای شهر برای رسیدگی به خانواده های آسیب دیده از حوادث آبان ماه تصویب کرد.
بله.
یعنی می خواهد چه کار کند، برود و رسیدگی کند یعنی همان چیزی که رهبر انقلاب تأکید کردند که هم دلجویی شود هم با رأفت اسلامی برخورد شود و هم کاری که فکر کنم آقای شمخانی هم چند جایی رفتند.
البته ورود ما قبل از اظهارنظر آقای شمخانی و ورودشان در این ماجرا بود. شاید شأن شورا به عنوان نماینده مردم این بود که ورود کند، با اینکه دوستان حوزه را حوزه امنیتی می دانستند اما گفتیم که اصلا قصد ورود به این مباحث را نداریم، بلکه آسیبی که شهر خورد، این آسیب ممکن است یکی این باشد که ماشین فردی آنجا آتش گرفته، ممکن است به شغل کسی آسیبی وارد شده باشد، مغازه فردی دچار مشکل شده باشد، عابری ممکن است آنجا رد شده، سنگی به سرش خورده یا تیری به پهلویش خورده یا خدای ناکرده خانواده ای فرزندشان را از دست داده اند؛ فرقی نمی کند ممکن است از عزیزانی باشند که حافظ امنیت این شهر هستند یا ممکن است عابری باشد و در این مسئله وجود نداشته یا حتی کسی که عصبانی شده و آمده وسط میدان کاری انجام داده، آن خانواده اش که در این ماجرا تقصیری ندارند. خوشبختانه جزو مواردی بود که تمام اعضای شورا یعنی ۲۰ نفر این را پیشنهاد دادند و ۲۰ نفر هم رأی دادند و حتی در فرمانداری هم هیئت تطبیق این موضوع را مغایر با قانون تشخیص نداد و مجدانه ابلاغ شد.
ما در هفته اول هم پیگیر شدیم، خود بنده هم به اتفاق چند نفر از اعضای شورا و شهردار منطقه، به دو خانه سر زدیم که از قضا یکی از خانوادهها پدر خانواده خودش برادر شهید بود که در مسیری که داشته میآمده، متأسفانه دچار حادثه شده بود. خانواده دیگر پدر نگهبان کارگاه آهنفروشی بوده، فرزندش میخواسته شب برایش غذا ببرد، زنگ زده به پدر که شما نیایید من برای شما غذا میآورم که برایش این حادثه پیش آمد. من بسیار متأثر شدم و هنوز هم وقتی آن صحنه جلوی چشمم میآید ناراحت می شوم. یک خانه ای ۵۰ متری شاید هم ۴۵ متری داشتند، در خانه را باز می کردید، وارد حال میشدید.
حرفشان چه بود؟
آن روزها خیلی برایشان سخت بود، می گفتند ما می خواستیم برای عزیزمان مثلا ختم هم بگیریم، برخی از اهالی محل احساس میکردند که با ما غریبه هستند، به ما پشت می کرده، فلان می کردند، ولی بعد از پیامی که داده شده بود خیلی اظهار آرامش می کردند که حداقل فضا مناسب شده است.
انسان وقتی به متن ماجرا می رود، اصلا هر کدام از اینها یک روایت خاص خودش را دارد. یعنی ما نمی توانیم با یک روایت کل برای صدها نفر نسخه بپیچیم؛ این یک خطایی بزرگ و استراتژیک است. ضمن اینکه می گویم نهادهایی که کار امنیتی هم انجام می دهند هم باید مراقبت کنند که رفتاری که شکل می گیرد با خانواده به خصوص خانواده ای که صدمه و آسیب دیده اند، نوع گفتار، نوع گویش، حتی نوع اینکه افراد را بخواهند ببرند و بیاورند، مثلا همان جا داماد خانواده را برده بودند بعد برگردانده بودند ولی آن فرد بیکار شده بود. آن صاحب کار فرد می ترسیده به این داماد خانواده که سه ماه عقد کرده بود کار بدهد. ما گفتیم شهردار منطقه برود و از آن صاحب کار خواهش کند و بگوید که برای این فرد اتفاقی نیفتاده، برای عضوی از این خانواده اتفاقی افتاده و از ایشان سؤال کردند بعد از ۴-۳ روز هم آزاد شده و آمده، نباید از کار بیکار شود. من فکر میکنم همه باید دست به دست هم دهیم که این مسائل حل شود.
*نامه ای به آقای حناچی نوشته بودید، خصوصی بود، رسانه ای شد؟
نامه ای را همان ابتدا، شاید هفته اول بود که خدمت ایشان فرستادیم و نفهمیدم چطور رسانه ای شد.
موضوع نامه چه بود؟
گلایه هایی بود که من از ایشان مطرح کرده بودم و انتظاراتی که داشتیم و قولهایی که ایشان داده بود. ما باورم بود که وقتی شورا به عنوان یک نهاد مردمی در فضای کار قرار میگیرد، علیالقاعده باید پاسخگوی مردم باشد.
آقای حناچی گلایه کردند؟
بعضا شاهد، ممکن است کمتوجهی یا بیتوجهی باشیم به انتظاراتی که شورا دارد و اینکه ایشان در جاهایی مثلا کار خودش را انجام می دهد اما تقابل این را من ندیدهام که بکنند.
به عنوان کسی که یکی از نفرات اصلی و تأثیرگذار شورا هستید، فکر می کنید در انتخاب اولتان برای شهرداری درست عمل نکرده اید؟ از جاهای مختلف به شورا پیغام داده شد که …
بعضا شنیدم که برخی از اعضا پیام گرفتند، ولی این ربطی به کلیت شورا در مجموع نداشت. می خواهم بگویم درهمان مقطع وقتی شما انتخاب دارید، وقتی می رسید به اینکه فردی مثل آقای نجفی با سوابقش که ۱۰ سال وزیر بود، ۴ سال معاون رئیس جمهور در برنامه و بودجه، ۴ سال معاون رئیس جمهور در گردشگری، سالیان سال مشاور عالی دولت بوده، من اگر اینجا میخواهم گله کنم از خود ایشان باید گله کنم که چرا شما پذیرفتید، چون شما بیش از دیگران و بهتر از من که میخواستم به شما رأی بدهم، موقعیت خودتان را در این ماجرا میدانستید.
آقای حق شناس اصلیت شما بوشهری است؛ بوشهر به دنیا آمده اید؟
من آبادان به دنیا آمده ام. ۲۸ اسفند ۱۳۳۹
در چه خانواده ای؟ شغل پدر چه بود؟
پدر من روحانی بودند، خدا رحمتشان کند، ایشان سال گذشته به رحمت خدا رفتند، هم پدر و هم مادر، متولد تنگستان هستند، بعد از ۳-۲ سال به نجف میروند، چند سالی نجف بودند و برای ازدواج به ایران برمی گردند و یک سال و خورده ای در ایران بوده اند، در آن مقطع در آبادان ساکن می شوند. من در سال ۱۳۳۹ بین دو عید (عید نوروز و عید فطر) به دنیا آمدم و تا شش ماهگی هم آنجا بودیم و سپس برای ادامه تحصیل، پدر و خانواده به نجف برگشتند، تا کلاس سوم دبستان من مدرسه علوی ایرانیان در شهر مقدس نجف بودم، وقتی برگشتیم از کلاس پنجم دبستان در تهران هستم تا حال حاضر که شاید بیش از ۵۰ سال از زندگی ام در تهران می گذرد.
شما از نوادگان سیدمرتضی علم الهدی و شیخ محمدعلی ماهوزی هستید
بله، مادر من نوه مرحوم آقا سیدمرتضی علم الهدی هستند که ایشان از رهبران قیام مشروطه در جنوب بودند، حتی خانهشان هنوز هست و بعد از داستان مشروطه و استبداد صغیر، خانهشان به توپ بسته میشود و بعد هم در جریان قیام رئیسعلی دلواری و تنگستان، رهبر مذهبی قیام بودند و مدتی هم البته در آن فاصله استبداد صغیر و کبیر تبعید می شوند، ولی بعد برمیگردند، یک ریشه و تبار قدیمی روحانی در خانواده ما مادری و پدری بوده است.
مادر در قید حیات هستند؟
بله.
خدا حفظشان کند. چه سالی ازدواج کردید؟
فکر می کنم سال ۱۳۶۵، در دوره جنگ هم بود، خانم من هم نواده مرحوم آیت الله مجتهد طباطبایی هستند.
با ایشان چگونه آشنا شدید؟
از بستگان دور بودند که با یک واسطه ای ایشان به شهری که خواهر من در آنجا زندگی میکردند، منتقل شدند و از منسوبین دامادمان محسوب میشدند و این ارتباط موجب ازدواج شد.
مهریه چقدر بود؟
فکر کنم ۱۲۴ سکه بود.
چه کسی خطبه عقد شما را خواند؟
از طرف من پدرم بودند و از طرف ایشان عمویشان که روحانی بودند و زحمت خواندن خطبه را کشیدند.
چند فرزند دارید؟
دو دختر.
چه کار می کنند؟
دختر اول من ازدواج کرده و در حال حاضر شاغل است. تحصیلکرده آی تی از دانشگاه امیرکبیر است.
دختر دوم؟
دختر دوم دانشجو هستند.
با همدیگر بحث می کنید؟ از لحاظ سیاسی فکرهای شما نزدیک است؟
متاسفانه من خیلی کم وقت می کنم در خانه وقت بگذارم، به همین دلیل میگویم اگر یک بدهکاری داشته باشم به خانواده ام است.
*در کارهای خانه کمک می کنید؟
اگر بپذیرند و باشم بله، سعی می کنم به عنوان وردست عمل کنم.
چه کاری انجام می دهید؟ غذا درست کردن بلد هستید؟
طبیعتا فرماندهی با خانم خانه است و اگر جایی لازم شد که کمکی شود با نظر ایشان حتما کمک می کنم.
بلد هستید غذا درست کنید؟
در حدی که از گرسنگی نمیریم، بله؛ اگر نبودند. (میخندد)
اهل ورزش؟
در مدتی که مشکل زانو نداشتم تا ۳-۲ سال پیش مقید به کوه بودم و سعی می کردم حداقل هفته ای یک جلسه به کوه بروم و ۶-۵ ساعت آنجا بودم. به فضای کوهنوردی علاقهمند بودم.
اهل سینما هستید؟
خیلی. سینما جزو مهمترین علاقه ام با خانواده رفتن به سینما است.
آخرین فیلمی که دیده اید؟
فکر کنم «دختر شیرازی» بود آخرین فیلمی بود که اتفاقا خانم طاهرپور هم دعوت کرده بودند که برای اکران اختصاصی شان برویم که من نتوانستم بروم ولی ترجیح دادم به سینما بروم و بلیت بخرم و خودم ببینم والبته خیلی تلخ هم بود، وقتی به سالن رفتم، ما کلا پنج نفر بودیم که نشسته بودیم و متأسفانه حال و روز این روزهای سینماهای ما خوب نیست و امیدوارم که ان شاء الله فرصتی شود که سالن ها گرم تر، پررونق تر و با حضور بیشتر مردم برقرار شود.
آقای حقشناس، قبل از انقلاب در تظاهرات شرکت می کردید؟
مفصل و شدید. میتوان گفت که از اولین روزهایی که جرقههای انقلاب زده شد، من در این بخش بودم. شاید بخشی هم به صبغه و سابقه خانوادگی ام برمیگردد. یادم می آید سال ۴۹-۴۸ بود، کلاس چهارم دبستان بودم، تازه از نجف برگشته بودیم، یک سال بین نجف و تهران، در آبادان کلاس چهارم را در آنجا گذراندم، روزی دیدم که دو تا روحانی به دیدن پدرم آمدند و به جای اینکه آنها را به اتاق کتابخانهشان منتقل کنند ( اتاق کوچکی بود که آنجا بودند)، دیدیم که گلیمی را بالای پشت بام پهن کردند و بالای پشت بام خانه رفتند، هنوز آن صحنه را یادم است.
بعدا فهمیدیم که چرا مهمانی (البته هوای گرم آبادن هم بود) در بالای پشت بام شکل گرفت. دیدیم که نامه ای از حضرت امام (ره) آورده بودند و امام (ره) نمایندگی خودشان را برای پدرم مکتوب کرده بودند و فرستاده بودند و از اولین راهپیمایی تهران هم که عید فطر بود – ۱۳ شهریور – من در آن حضور داشتم تا …
دستگیر نشده اید؟
من در جریان انقلاب تیر خوردم، بنده مجروح انقلاب هستم. از بیمارستان که بیرون آمدم با فاصله یک هفته ۱۲ بهمن شد و ما آنجا بودیم که امام (ره) آمدند و ۲۲ بهمن هم تهران نبودم، چون همانجا بودم نقاهت بعد از عمل.
۲۲ بهمن تهران بودید؟
خیر، در برازجان بوشهر بودم و بین راه بودم که رادیو صدای انقلاب را پخش کرد و اعلام ماجرا شد و من بعد از ۲۲ بهمن به تهران برگشتم، سال آخر مدرسه و آن داستان ما بود.
اولین مسئولیتی که بعد از انقلاب گرفتید؟
من معلم مدرسه بودم. سال ۵۸ کنکور دادیم و من اتفاقا نفر ۲۲۸ کنکور شدم و در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران وارد دانشگاه شدم و همان موقع انجمن اسلامی، رئیس انجمن اسلامی اواخر سال ۵۸ بود گفتند درخواست آمده که آموزش و پرورش نیاز به نیرو دارد، به عنوان مربی تربیتی؛ من رفتم به ناحیه ۱۳ آن موقع مدرسه ای به نام مدرسه آیت در مهرآباد جنوبی بود.
و بعد از آن؟ فرمانداری مغان بعد از این بود؟
یک سال و نیم دو سال در آموزش و پرورش بودم. بعد از یک سال، سال ۶۰ که داستان انفجار حزب پیش آمد، دقیقه همان هفته یا هفته بعدش دعوتی شدم برای همکاری با وزارت کشور با توجه به رشته علوم سیاسی، دانشگاه هم تعطیل شده بود از سال ۶۰تا ۶۲ در فرمانداری مغان بودم.
چه زمانی به تهران آمدید به عنوان معاون سیاسی استاندار تهران؟
دانشگاه که باز شد، ما به تهران آمدیم، وزارت کشور اداره کل سیاسی، کارشناس سیاسی شدم به مدت سه سال در امور استان ها، دو سال هم مسئول امور استان ها بودم در اداره کل و سال ۶۷ به استانداری تهران رفتم و به عنوان معاون سیاسی استاندار تهران تا سال ۷۰٫
سال ۶۸ ارتحال امام، فکر می کردید حضرت آیتالله خامنه ای به رهبری انتخاب شوند؟
من آن زمان مسئولیت داشتم در استانداری تهران و از قضا مسئول سیاسی و امنیتی برگزاری مراسم دقیقا روبروی استانداری بود. آن ایام، شاید من سه شب به خانه نرفتم و داشتیم آماده میکردیم و شاید در روز ۴-۳ ساعت بیشتر نمیتوانستیم بخوابیم. یکی از اتفاقات تقریبا پاکنشدنی خاطرات من، روز درگذشت حضرت امام (ره) بود. به نظر من یکی از محتملترین انتخاب هایی که می توانست شکل بگیرد و علیالقاعده در آن مقطع به نظر من خبرگان توانستند تصمیم بگیرند، شاید جزو بهترین انتخابها بود.
پدر با حضرت آقا ارتباطی داشتند؟
بله، پدرم نماینده ایشان بودند در زمانی که جنگ دوم خلیج فارس شکل گرفت و عراق به کویت حمله کرد، کشورهای حوزه خلیج فارس هم عمدتا سعی کردند یک مقدار رابطه را با ایران بهتر کنند و چون پدرم قبلا در رفت و آمد به قطر بودند، ایشان را دعوت کردند به عنوان مسئول امور شیعیان به قطر فرستادند و ایشان عازم شدند آنجا و تقریبا نزدیک به ۱۵ سال امور شیعیان قطر را ایشان انجام میدادند. ایشان از اکثر قریب به اتفاق مراجع نمایندگی داشتند من جمله از مقام معظم رهبری که نمایندگی خودشان را به ایشان داده بودند.
و دولت آقای هاشمی از ۶۹ تا ۷۵؛ دولت آقای هاشمی چطور بود؟
آقای هاشمی در آن مقطع که آماده شدند و رویکرد جدیدی را برای کشور رقم زدند. با تغییری که در قانون اساسی داشتیم، پست نخست وزیری حذف شد و عملا وارد مرحله ریاستی شدیم و آقای هاشمی در قامت رئیس قوه مجریه و بازیگردان عرصه سیاسی بعد از فوت حضرت امام (ره) میشود گفت که بسیار مقتدرانه در چهار سال اول سعی کردند آنچه را که مناسب میدانستند برای کشور رقم بزنند اما در دوره دومشان می شود گفت که شاید تا حدودی نیروهای سیاسی در فضای جدید آرایش سیاسی جدیدی را رقم زدند که با دهه اول انقلاب خیلی همخوان یا همراه نبود و در واقع آقای هاشمی در دوره دوم، آن اقتدار دوره اولشان را نداشت و یک جاهایی هم در رابطه با رویکردی که ایشان در حوزه اقتصادی داشت، مجبور شد در فضای فرهنگی و سیاسی عقبنشینی کند و نهایتا من فکر میکنم برای انتقال ریل به بعد از خودشان، ایشان در انتخابات سال ۷۶ یک جورایی تأثیرگذار بود.
سال ۷۶ دولت اصلاحات آمد و ۸ سال بود. چند اتفاق افتاد؛ یکی از اتفاقاتی که افتاد تشکیل مجلس ششم بود با یک شاکله ای از فهرستی که بیشتر به همان دولت که پشتوانهاش دولت اصلاحات بود یا حداقل همفکر بودند، ولی منتج شد به یکسری استعفاها، من جایی از شما خواندم که در مجلس ششم عملا با چالش تحصن در مجلس روبرو شدیم، این چالش بدون اینکه به نتیجه مشخصی برسد عملا در حد چند حرکت اعتراضی دستاورد روشنی برای معترضان نداشت. همین اعتقاد را دارید؟
اتفاقی که افتاد، به نظر من مجلس ششم را همچنان جزو مجالس خوب دوره ۴۰ ساله می دانم، گرچه نقدهایی هم به آن وارد هست. در یک مقطعی هم من از نزدیک با مجلس ششم کار کرده ام، چون من در دوره دوم آقای خاتمی، در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی معاون پارلمانی بودم و این ارتباط را با مجلس ششم و بخشی از مجلس هفتم داشتم و وقتی هم با هم مقایسه میکنم، مجلس ششم مجلس زنده ای بود اما در یک جاهایی هم به نظر میرسد که میتوانست بهتر عمل کند که شاید نقدی به آن وارد هم باشد.
به خصوص شاید در آن زمانی که بحث اصلاح قانون مطبوعات را مطرح کرد که شاید موقعشناسی نکرد و منجر به واکنش شد، شاید این اتفاق خوبی نبود اما در پایان مجلس ما شاهد یکسری رد صلاحیت گسترده ای بودیم، دوستان در مجلس ششم روش تحصن را در پیش گرفتند که به نظر می رسد که خیلی مفید نبود.
سال ۸۴ معاون ستاد انتخابات کروبی در استانها بودید. رئیس ستادشان در امور استان ها بودید، این ۵۰ هزار تومان را آن زمان چه کسی به آقای کروبی گفت که پیشنهاد بدهد؟
ستاد یک شورای مشاورانی داشت که ایدهپردازی و طراحی می کرد که این در واقع در حوزه اقتصادی، مشاوران اقتصادی که ایشان انتخاب کرده بودند و کار کرده بودند، طرحی را آماده کردند و این طرح منجر شد به ایده ۵۰ هزار تومان که آمد در ستاد و نهایتا مطرح شد و به تصویب رسید و اعلام شد.
گفته بودید آقای کروبی خیال می کرد همه اصلاحات در سال ۸۴ پشت سر او می آیند اما اشتباه محاسباتی کرد.
انتظار ایشان این بود که این اتفاق بیفتد و متأسفانه دوستان اصلاحطلب در سال ۸۴ به نظر من بر اساس نداشتن یک تحلیل درست از فضای جامعه و فضای رأی دهندگان، یکی از بزرگترین اشتباهات راهبردی خودشان را مرتکب شدند؛ با اینکه سبد رأی اصلاحات در آن مقطع بیش از ۱۷٫۵ میلیون بود، اما نتیجه انتخابات غیر از این بود.
در سال ۸۴، اشاره کردید به اینکه شما در مرحله اول در ۱۱ استان اول شدید، آقای احمدی نژاد ۸، آقای هاشمی ۳ استان، بعد گفتید آقای مرعشی آمد سراغ ما که ما ستادمان مرحله دوم ما پیشنهاد دادیم آقای هاشمی انصراف بدهد که قدرت رقابت آقای کروبی و احمدینژاد بیشتر می شود، چون تخریبی که علیه آقای هاشمی بود، بیشتر بود (رأی تخریبی و رأی منفی) ولی قبول نکردند.
آنجا ما در نظرسنجیها و مطالعات هم می دیدیم که آقای هاشمی نفر اول هستند و لذا ما در راهبردی که مطرح کردیم، این بود که انتخابات به مرحله دوم کشیده می شود، آقای هاشمی مفروض این بود که نفر اول است و لذا ما باید تلاش کنیم در سبد مرحله دوم قرار بگیریم، یعنی باید دوم میشدیم. رویکردی هم که پیش آمد، تحلیل این بود که با توجه به فضای تخریبی که شکل گرفته بود، قطعا هر کسی با آقای هاشمی به مرحله دوم می رفت، شانس رأیآوری داشت نسبت به آقای هاشمی در مرحله دوم. یادم می آید که آقای مرعشی به ستاد آمده بود، آنجا من با ایشان مطرح کردم که فکر می کنم که اگر ما برای مرحله دوم بتوانیم رقابت دقیقتری تنظیم کنیم که آقای کروبی با کنار رفتن آقای هاشمی، با آقای احمدی نژاد در مرحله انتخابات می ماندند، قطعا شانس آقای کروبی در مقایسه با آقای هاشمی برای گرفتن کرسی ریاست جمهوری بیشتر بود.
و استدلال شما را قبول نکردند؟
متاسفانه نه. چون شناختی از فضای جامعه به نظر می رسد در آن مقطع وجود نداشته، احساس میکردند آمدن آقای احمدی نژاد، یعنی احساس آنها هم این بود که اگر کروبی میآمد، شانس آقای هاشمی کمتر بود در مقایسه با آقای احمدی نژاد و لذا ترجیحشان این بود که الان شاید فرصت مناسبی باشد که بتوانند رقابت کنند.
و گفته بودید که دولت آن زمان هم تحلیل دقیقی از وضعیت کشور نداشت، جریاناتی هم که پشت آقای معین و هاشمی قرار گرفتند اشتباهات محاسباتی کردند، دولت مستقری که آخرین سالش بود، چطور تحلیل درستی نداشت؟
حتی در نظرسنجیهایی که میگرفتند، حتی خود من یادم می آید که در همان مقطع در ستاد انتخابات وزارت کشور من حضور داشتم، اعضایی هم آنجا بودند، تحلیلشان این بود که آقای کروبی رأی ششم را دارد، یعنی میزان رأیی که اعلام میکردند.
خود وزارت کشور ؟
خود وزارت کشور. مثلا می گفتند آقای کروبی من یادم می آید دیالوگی داشتم همان روز در روز انتخابات آقای عطریان فر هم در جلسه بودند، دوستان دیگر هم بودند که آنجا مثلا وقتی از من سؤال کردند که چگونه است، من گفتم آقای کروبی بالا می آید، اما آقای عطریان گفت آقای کروبی خیلی رأی داشته باشد ۸۰۰ هزار رأی است، یعنی فضای سیاسی این است که کار انتخابات کرده بودند، در وزارت کشور بودند، قبلا معاون سیاسی بودند، می دانست اما به شدت یک جورایی دوستان می توان گفت که ذوب در فضای آقای هاشمی بودند و ذوب در فضای آنچه دوست داشتند اتفاق بیفتد بودند، نه در فضای آنچه که داشت اتفاق میافتاد. در ذهنشان بود، حتی معاون سیاسی وقت وزارت کشور می گفت ایشان در خرم آباد رأی ندارد، شما چطور دارید چنین حرفی می زنید؟
آقای مبلغ؟
بله؛ که من گفتم که آقای مبلغ، خواهشم این است که صبر کنید، هشت ساعت به من وقت بدهید، ساعت ۹ شب من خدمت شما میگویم. آنجا من به او گفتم آقای کروبی در ۱۰ استان رأی اول را دارد و فردای آن روز که رأی اعلام شد، دیدیم که آقای کروبی در ۱۱ استان رأی داشته است.
و رسیدید به ۸۸؛ تا آن زمان هم خوب کار کردید، یعنی هم حزب و هم روزنامه شما تقریبا خوب جا افتاده بود. ۸۸ خیلی ها به این فکر میکردند که آقای کروبی با توجه به آن ترکیب، رأی ندارد، خود شما همین فکر را می کردید؟
من خودم وقتی سال ۸۸ مسئول روزنامه بودم، روز قبل از آن تعدادی از …
البته خود شما گفته اید عملکرد آقای کروبی در سال ۸۸ با نظر شورای مرکزی همخوان نبود.
بله، سال ۸۸ وقتی از یک تعدادی دوستان خواستیم که پیشبینی کنند، من خودم همان روزنامه پیشبینی ام این بود که انتخابات دو مرحله ای می شود و آقای احمدی نژاد و آقای موسوی به مرحله دوم می روند و در ذهنم این بود که چون انتخابات در این دوره قطبی میشد و طبیعتا در قطب نمی توانید یک مجموعه اتفاقی را که مثل سال ۸۴ افتاد، ببینید.
شما مدیرمسئول روزنامه اعتماد ملی بودید و همان خانم مسیح علی نژاد هم خبرنگار شما بود…
رویکرد ما در حوزه رسانه رویکرد خوبی نبود و این موجب این بود که بخش جدی از توان حوزه رسانه ای را ما تربیت کنیم و آنها را دو دستی تحویل کسانی بدهیم که دل گرو در دل این ملت ندارند، نداشتند و نخواهند داشت.
در مورد این خانم هم می خواهم عرض کنم این خانم خانم پرتلاشی بود ویژگیهای خاص خودش را داشت و در عین حال جنجال های خودش را هم داشت یعنی خیلی در قاعده عمل نمی کرد، شاید موضعگیری و جبههگیری را من شاهد بودم خود روزنامه، بچه های روزنامهنگار هم انتقاد داشتند و از این بابت خیلی در روزنامه روان نبود. من امروزه خیلی متأسفم برای مسیح علی نژادی که الان دارم میبینم و در واقع رویکردش را مشاهده میکنم که اینگونه، حتی اگر بخشی هم مربوط به باورش باشد، اما اینکه می آید و در کنار بخشی از حوزه قدرت خارجی که اساس استقلال کشور و اساس آینده کشور را نه قبول و نه باور دارند و حتی در دشمنی با ما کم نگذاشتهاند، قرار می گیرد، به هیچ وجه این رفتار قابل توجیه نیست و مسیحی که امروز دارم می بینم خیلی متفاوت است با مسیحی که در روزنامه اعتماد ملی کار میکرده است.
چه شد که ۸۸ با همه اینکه کادرسازی کرده بودید و آقای کروبی نیروهای خودش را داشت، رئیس ستاد، آقای غلامحسین کرباسچی انتخاب می شود؟
این رویکرد شخص آقای کروبی بود، حزب این رویکرد را قبول نداشت، اما به نظر من ایشان بر این باور بود که اگر میخواهد برای ریاست جمهوری بیاید، به هر حال نمیتواند در قامت فقط حزب متجلی شود، بلکه در یک نماد بزرگتر و اینکه بتواند جذبکننده دیگر دوستان باشد را در دستور کار گذاشته بود.
خود شما یا دوستان دیگر، ایشان گفتند که چرا شما دارید این کار را انجام می دهید؟
بله، قطعا نظر حزب این نبود،
اینکه می گویند خود آقای کرباسچی هم به ایشان رأی نداد، درست است؟
این حرف بسیار بعید است، نه منطق دارد و اینکه در میلیون ها رأی، رئیس ستاد یک نفر نخواهد به او رأی دهد، نه اثر، نه منطق دارد و نه باورپذیری دارد.
فکر نمی کنید حضور آقای کرباسچی یک پازلی بود یا یک جدولی بود که بیرون برای آقای کروبی طراحی کرده بودند؟
قطعا اگر به همان دوره برگردم، باز هم این نظر را خواهم داشت که انتخاب آقای کرباسچی به عنوان رئیس ستاد هم برای آقای کروبی، هم برای آقای کرباسچی یک اشتباه راهبردی بود.
فتنه ۸۸ اتفاق بدی افتاد و خیلی هزینه وارد شد!
این اتفاقات، اتفاقات بسیار سخت و سهمگینی برای کشور بود و هزینه های زیادی را هم در برداشت، البته من فکر میکنم در این ماجرا قطعا یک طرف مقصر نبود. ما طرف های تقصیر در دو حوزه ماجرا داشتیم، هم دولت به معنی ماهو دولت خوب عمل نکرد و از آن طرف نامزدهای انتخابات، به نظر من آنها هم مسئولیت خودشان را داشتند.
طبیعتا من به عنوان یک فرد روز رأی گیری همان طور که شما گفتید، رأی می دهم و این حق من است، من اینجا همه جوره می توانم عمل کنم اما من به عنوان نهاد ناظر، من به عنوان نهاد داور، وقتی قبل از رأیگیری موضع می گیرم، این از قاعده خارج میشوم. شما نگاه کنید حتی رهبری که می خواهند بروند رأی دهند فرزندشان اعلام می کنند که خبر ندارند. خانوادهشان خبر ندارند، این یعنی چه؟ اگر بخواهیم در همین مسیر تأسی کنیم، باید از این مسیر تأسی می کردیم. بعد از انتخابات طبیعتا اینجا تقصیرات متوجه می شود که به نظر من یک جاهایی را ما باید در این بخش فراهم میکردیم که وقتی نتیجه انتخابات اعلام شد، باید نسبت به ماجرا تمکین می کردیم.
من این مثال را زده ام؛ این اتفاقی که در انتخابات آقای بوش در آمریکا افتاد، آنجا نهاد ناظر وقتی بازشماری کرد، رفت تا جایی که به هر حال انتخابات آمریکا را میتوانست زیر سؤال ببرد و دادستان هم دخالت کرد. قطعا اگر این بازشماری ادامه پیدا می کرد، نتیجه انتخابات دچار تغییر میشد و حزب دموکرات آمریکا برای هشت سال آقای بوش را به عنوان رئیس جمهور پذیرفت. ما هم اگر در این مسیر عمل می کردیم، حتی اگر می پذیرفتیم در این انتخابات اشکال وجود دارد، حتی اگر میپذیرفتیم آقای احمدی نژاد رأی نیاورده است، اما به نهاد ناظر بعد از نظر رهبری در مجموع تمکین میکردیم، شاید این هزینه هایی را که بعد از این ماجرا دادیم، نمیدادیم.
بیانیه اخیر آقای موسوی را خوانده اید.
من نفهمیدمش، به نظر من میتوانست چنین جملاتی در آن نباشد.
خیلی لطف کردید، خیلی استفاده کردیم، دست شما درد نکند. ان شاءالله خدا حفظتان کند. خیلی ممنون، متشکر من از شما که به ما همراه بودید سپاسگزارم. من خداحافظی می کنم. پایان برنامه و دستخط جناب آقای دکتر محمدجواد حقشناس
«بسمه الحق، ن والقلم و ما یسطرون
خدای بزرگ را شاکرم که توفیق را رفیق راه نمود و در این سالیان فرصت خدمت و خدمتگزاری را نصیب این بنده کمترین نمود، تا در خدمت مردم عزیز کشور و شهروندان تهرانی باشم. حضور در برنامه «دستخط» شبکه پنج نیز فرصتی بود که بتوانم در راستای عهدی که با مردم عزیز بسته ام، به بیان نکته های ناگفته و نظراتی که بتواند روشنگر راهی که رفته ایم باشد. نقد و نظر نسبت به رویدادهای پیشینی و کارهایی که باید انجام می شد و نتوانستیم و کارهایی که نباید صورت می گرفت و متأسفانه مرتکب شدیم و پوزش از کاستی هایی که در حق مردم بزرگ و عزیزمان داشته ایم».
انتهای پیام/
اخبار مرتبط
اخبار کسب و کار