به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از تبریز، آزادگان کشورمان در سالهای سخت اسارت علیرغم مواجهه با آزارها و فشارهای فراوان نیروهای رژیم بعثی ایستادگی، صبر و مقاومت بیبدیلی از خود به نمایش گذاشتند.
سردار «غلام عسگر کریمیان» از رزمندگان و آزادگان دوران دفاع مقدس که در سالهای 1362 تا 1369 در اردوگاههای عراق زندانی بود، در کتاب «روایت صبر» اثر «مریم جلیلی» نمونهای از کوشش اسرای ایرانی برای برگزاری پرشور مراسمات فرهنگی و مذهبی تحت اختناق شدید شکنجهگران دشمن را چنین روایت کرده است:
در بین اسرا طلبهها و روحانیونی که توسط عراقیها شناسایی نشده بودند و اطلاعات عمومیشان در زمینهی فرهنگی زیاد بود، فعالیت خوبی داشتند. هفت نفر به عنوان شورای فرهنگی اردوگاه و در هر آسایشگاه دو نفر به عنوان مسئول امور فرهنگی انتخاب و معرفی میشدند. آنها نیز زیر نظر مسئول مشخصشده به فعالیت خود در داخل آسایشگاه میپرداختند. در طی مدت کوتاهی دور از چشم عراقیها در مسائل مذهبی و فرهنگی موفقیتهای چشمگیری به دست آمد که بزرگترین دستاورد آن حفظ روحیه اسرا با اجرای مراسم دعا و فعالیتهای فرهنگی به مناسبتهایی مانند روز ،قدس ۲۲ بهمن، هفته ی دفاع مقدس، روز بسیج، نیمه شعبان و عاشورا و چند برنامهی مهم دیگر بود.
تئاترهایی که در آن اردوگاه اجرا میشد واقعاً بینظیر بود. اسرا در اجرای تئاتر و گریم پیشرفت چشمگیری داشتند از جمله برادر «جمال محرر» از رزمندگان مشهد نقش اساسی در برنامهریزی و اجرای تئاتر و سرود داشت. او فردی بسیار مومن، خوش اخلاق و یک هنرمند آشنا به مسائل هنری و فرهنگی بود.
با رونق تئاتر آسایشگاهی، ملافه یا پتو به جای پردهی نمایش مورد استفاده قرار میگرفت. برای تهیهی لباس و کلاههای مورد نیاز علیرغم تمام مشکلات به تهیهی پارچه و نخ و دوختن لباس و کلاه به دور از چشم عراقیها اقدام میکردند. دکورها باید کمحجم درست میشد تا در دید مامورین عراقی مشخص نباشد. داخل بالشها جای مناسبی برای قایم کردن بعضی وسایل بود که توسط هنرمندان بخش صنایع دستی تهیه میشد. اسفنجهای موجود در بالشها بیشترین استفاده را برای ساخت دکور و وسایل مورد نیاز تئاتر داشتند. قالبهای صابون هم به کار نوشتن و نقاشی کردن میآمد. در دورهی اسارت هیچ چیز دور ریخته نمیشد و به نوعی با ابتکار مورد استفاده قرار میگرفت.
پنبه و چسب و دوده و گلبرگهای گلها وسایل گریم بودند. برای درست کردن ریش و سبیل از اسفنج بالش استفاده میشد. در ابتدا وسایل رایج چهرهپردازی شامل چربی روی غذاها، خمیر دندان، رنگ سبزیجات، پماد کلرافنیکل (پماد زخم) و جوهر خودکار بود. چوب کبریتی که نوک آن له شده بود نیز به عنوان فرچهی صورت استفاده میشد. از پماد آنتی هیستامین نیز برای از بین بردن حساسیتهای این گریم استفاده میشد.
یک سال نیز بنده به عنوان مسئول سرود اردوگاه انتخاب شدم. یادم هست از لباسهای معمولی خودمان لباس مخصوص توسط خیاط اردوگاه تهیه کردیم و از مقوا شکلهای جالبی درست کردیم و صحنهی اجرای سرود را آراستیم. صحنه به قدری دیدنی بود که وقتی به آن نگاه میکردیم فکر میکردیم در تالار رودکی تهران هستیم.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است