به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، لشکر ۸ نجف از شناختهشدهترین یگانهای حاضر در دفاع مقدس است که در ۲۳ عملیات بزرگ و اصلی جنگ حضور فعالی داشت. نجفآبادیها که در ابتدا چندین گروه یا گردان مجزا را به جبهههای جنگ اعزام کرده بودند، از آذر ۱۳۶۰ حول محور شهید کاظمی تیپ ۸ نجف را تشکیل میدهند. این تیپ که از وجود رزمندگانی از شهرهای مختلف استان اصفهان و گاه رزمندگانی از دیگر استانها بهره میبرد، کمی بعد تبدیل به لشکر میشود و تا پایان دفاع مقدس در قامت یک لشکر خطشکن، نقش تعیینکنندهای در تاریخ جنگ ایفا میکند.
عملکرد موفق این لشکر در دو عملیات فتحالمبین و الی بیتالمقدس، تنها گوشههایی از حماسهآفرینیهای یکی از سرسختترین لشکرهای دفاع مقدس است که رزمندگانش به ایمان و اعتقادات محکم مشهور بودند. در گفتوگویی که با سردار سیفالله رشیدزاده فرمانده لشکر عملیاتی ۸ نجف اشرف و یکی از قدیمیترین رزمندگان این یگان داشتیم، سعی کردیم به معرفی بیشتر این لشکر و شهدایش به خصوص برای خوانندگان نسل جوان بپردازیم.
ماجرای تشکیل لشکر ۸ نجف به چه صورت بود؟
وقتی جنگ شروع میشود، جوانان نجفآباد به صورت خودجوش چهار الی پنج گروه را تشکیل میدهند و هر کدام به یک نقطه از جبههها میروند و فعالیت میکنند. یک گروه به فرماندهی شهید صادقپور و شهید چهرهساز به سرپل ذهاب میروند و در عملیات بازیدراز شرکت میکنند. صادقپور در همین عملیات بازیدراز به شهادت میرسد. شهید حیدرعلی طالب معروف به استادمیرزا که سابق از تکاوران ارتش بود و بعد از انقلاب اقدام به آموزش جوانهای انقلابی میکرد هم یک گروه را به شوشتر میبرد.
ایشان مدتی آنجا مشغول بود و نهایتاً در همان اوایل جنگ به شهادت میرسد. در جیب استاد پس از شهادت نامهای به دست میآید که گویا آقای شمخانی برایش نوشته و از تک دشمن خبر داده بود. روی این نامه اثر ترکشی که به سینه شهید طالب خورده بود دیده میشود. یک گروه را هم برادر محمدحسین حجتی به جبهه شمالغرب میبرد. این گروه در عملیات محمد رسولالله (ص) به نیروهای حاجاحمد متوسلیان ملحق میشوند و در این عملیات شرکت میکنند. نهایتاً یک گروه دیگر را هم شهید احمد کاظمی به جبهه آبادان میبرد. ایشان اوایل پیروزی انقلاب با هماهنگی شهید منتظری شش ماه به لبنان میرود. در بازگشت همراه سردار صفوی به سنندج اعزام میشود و آنجا با اصابت دو گلوله دشمن مجروح میشود. به نجفآباد برمیگردد و دوران نقاهتش را سپری میکند که میشنود عراق فرودگاهها را بمباران کرده است. شهید کاظمی با عصا به سپاه نجفآباد میرود و میخواهد که اقدامی انجام بدهند.
بچههای سپاه میگویند دستوری دریافت نکردهاند و بلاتکلیف هستند. حاجاحمد با آن غیرتی که داشت خودش یک گروه ۲۲ نفره را برمیدارد و به پادگان گلف اهواز میبرد. از آنجا به منطقه محمدیه آبادان میروند، اما چون محمدیه خط آرامی بود، با مشورت سردار صفوی به جبهه فیاضیه میروند و آنجا را از نیروهای ارتش تحویل میگیرند. از ایستگاه هفت تا ایستگاه ۱۲ آبادان که حدود ۵ الی ۶ کیلومتر طول داشت منطقهای بود که به آن جبهه فیاضیه میگفتند. رفته رفته تعدادی رزمنده از نجفآباد به گروه شهید کاظمی ملحق میشوند و یک گردان تشکیل میدهند. در عملیات ثامنالائمه (ع) شهید کاظمی با همین گردان وارد عمل میشود.
در عملیات طریقالقدس دو گردان دیگر به گردان ایشان ملحق میشوند که در واقع سنگ بنای تیپ را میگذارند. اما هنوز به لحاظ سازمانی تیپ رسماً تشکیل نشده بود. بعد از عملیات طریقالقدس و مشخصا در آذرماه ۱۳۶۰ تیپ ۸ نجف اشرف رسماً با فرماندهی شهید کاظمی تشکیل میشود و از این به بعد همه رزمندههای نجفآباد در قالب این تیپ در جبهه حضور پیدا میکنند. بعد از عملیات محرم تیپ تبدیل به لشکر میشود و از عملیات والفجر مقدماتی تا پایان جنگ با عنوان لشکر در جبههها حضور پیدا میکند.
در صحبتهایتان اشاره کردید که شهید کاظمی پیش از حضور در دفاع مقدس در سنندج مجروح شده بود، پس رزمندههای نجفآباد در غائله کردستان هم حضور داشتند؟
بله حضور داشتند. در مناطقی مثل دیواندره، گاوشله، حسینآباد و… حضور بچههای نجفآباد معروف بود. خود حاجاحمد هم که در سنندج حضور داشت و همان جا مجروح میشود.
رزمندگان تیپ غیر از نجفآباد از چه شهرهایی تأمین میشدند؟
اوایل که عرض کردم صرفاً بچههای نجفآباد همراه شهید کاظمی گردان اولیه را تشکیل میدهند و در تشکیل تیپ هم محور با بچههای نجفآباد بود ولی رفته رفته از منطقه فلاورجان و قهدریجان اصفهان و خمینیشهر و حتی کاشان هم نیروهایی وارد تیپ میشوند. مثلاً رزمندههای فلاورجانی معمولاً دو الی سه گردان در تیپ داشتند. خمینیشهریها هم دو گردان داشتند. در طول سال ۶۱ حتی بچههای یزد هم به استعداد یک گردان در تیپ حضور داشتند. حتی در عملیات فتحالمبین شهیدان مهدی و حمید باکری و شهید تجلایی و تعدادی از نیروهای آذربایجانی به تیپ مأمور میشوند و ۸ نجف را تقویت میکنند. بعدها و در طول دفاع مقدس عمده نیروهای تیپ را همان بچههای نجفآباد، فلاورجان، قهدریجان، خمینیشهر و کاشان تشکیل میدادند.
یک سؤال همیشه برایم مطرح بود که چطور میشود یک شهر کوچک مثل نجفآباد پا به پای کلانشهرهایی مثل تهران و اصفهان تیپ تشکیل میدهد. شهر شما چه جوی داشت که این همه رزمنده به جبههها اعزام کرده بود؟
کلاً استان اصفهان به مردم معتقد و مذهبی معروف است. نجفآباد هم مردم واقعاً معتقدی دارد که اگر روزشمار انقلاب را دنبال کنید، یکی از اولین شهرهایی که در آن حکومت نظامی اعلام شد، همین نجفآباد است. حضور روحانیون انقلابی از دلایل اصلی جذب مردم به جریان انقلاب و هواداری از نهضت حضرت امام بود. با چنین روحیهای وقتی که انقلاب پیروز شد، جوانها و مردم انقلابی این شهر سعی کردند از انقلابشان دفاع کنند و عرض کردم که از غائله کردستان گرفته تا شروع جنگ گروههای خودجوشی از جوانهای شهر به جبهه میرفتند و حضور فعالی داشتند.
در نجفآباد دو خانواده چهار شهیدی داریم. ۱۷ خانواده سه شهیده و ۲۵۴ خانواده دو شهیده. ببینید وقتی که ۲۵۴ خانواده دو فرزندشان را تقدیم انقلاب میکنند، نشان میدهد که این مردم از دل و جان مدافع انقلاب و پشتیبان جبهه و جنگ بودند. نجفآباد یک منطقه کشاورزی است. صنعتی و تجاری هم نیست. مردم با سبک و سیاق و فرهنگی که داشتند از جبههها پشتیبانی میکردند و به جز اعزام فرزندانشان به جبههها، کمکهای مردمی قابل توجهی را هم عازم جبههها میکردند.
آماری از شهدای لشکر دارید؟
این لشکر حدود ۹ هزار شهید دارد. ۲۵۵۰ نفر از این شهدا برای خود شهر نجفآباد هستند. ۱۷۰۰ نفر از قهدریجان و فلاورجان شهید دادهایم، ۲۳۰۰ نفر از خمینیشهر. از بچههای یزد و آذربایجان و کاشان هم شهدایی تقدیم کردهایم.
فتحالمبین و الی بیت المقدس دو عملیاتی هستند که با نام لشکر ۸ نجف گره خوردهاند. اگر میشود به مرور نقش لشکر نجف در این دو عملیات بپردازیم.
بنده خودم در عملیات فتحالمبین نبودم. از عملیات الی بیتالمقدس رزمنده تیپ شدم و تا همین الان که با شما صحبت میکنم افتخارم این است که رزمنده این لشکر هستم. عملیات فتحالمبین در یک منطقه رملی بود. راه رفتن در این رملها کار سختی است. شهید کاظمی اخلاقی که داشت هر جا میخواست نیروهایش را وارد کند، اول خودش آن منطقه را بازدید میکرد. ایشان شب عملیات از نیروها میخواهد نیمه فانوسها را که به سمت دشمن بود گلمالی کنند تا دیده نشوند. بعد ۲۲ کیلومتر نیروهایش را در رملها به عمق نیروهای دشمن میبرد تا در تنگه زلیجان و رقابیه عقبه دشمن را ببندند.
از آن طرف هم تیپ ۱۴ در شمال منطقه وارد عمل میشود و در مناطقی، چون دالپری دشمن را از دو طرف احاطه میکنند و به محاصره درمیآورند. در نتیجه عملکرد دو تیپ ۱۴ و ۸ نجف، توپخانه دشمن به همراه ۱۵ هزار نفر از نیروهایشان و حتی فرمانده لشکری که در منطقه حضور داشت به اسارت درمیآیند. در این عملیات تیپ نجف با ۱۷ گردان وارد عمل شده بود که به دلیل شدت درگیریها، گاه برخی از این گردانها دو بار بازسازی شدند. بهرغم تلفاتی که تیپ ما داده بود، ۴۰ روز بعد وارد عملیات الی بیتالمقدس میشود.
در فتح خرمشهر تیپ ۸ نجف ۲۳ شبانهروز نه فقط شبها که روزها هم درگیر میشود و برخی از گردانهایش سه بار بازسازی میشوند. آنها که اهل جبهه و جنگ هستند میفهمند سه بار بازسازی یک گردان در طول چند روز چه معنیای دارد. در این عملیات همان طور که صوتش هم موجود است حاجاحمد و نیروهایش به عنوان اولین یگانهای ایرانی وارد شهر میشوند و آنجا شهید کاظمی برای اولین بار میگوید خرمشهر را خدا آزاد کرد و بعد خبر از اسارت گروه گروه نیروهای دشمن میدهد. من در این عملیات نیروی گردان زرهی بودم. ما در منطقه راهآهن خرمشهر بودیم. اگر آنجا بودید و رعب و وحشت را در چهره سربازان دشمن میدیدید آن وقت دست نصرت و یاری خدا را حس میکردید. ۱۹ هزار نفر از دشمن در این عملیات به اسارت درآمدند که واقعاً رقم بسیار بالایی است.
لشکر نجف در چند عملیات دفاع مقدس شرکت کرده است؟
لشکر نجف در ۲۳ عملیات بزرگ و اصلی مثل فتحالمبین، الی بیتالمقدس، رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر یک، والفجر ۸، والفجر ۱۰، مرصاد، بیتالمقدس ۷ و… شرکت کرده است. این عملیاتی که عرض کردم گذشته از عملیات محدود و متوسطی است که غالباً در آنها بخشی از نیروهای لشکر حضور پیدا میکردند.
یک نکته جالب در خصوص لشکر نجف این است که گویا فرماندهی آن جانشین نداشت. درست است؟ اگر میشود به شهدای شاخص لشکر هم بپردازید.
علت اینکه میگویید لشکر نجف جانشین نداشت مربوط به نحوه فرماندهی شهید کاظمی میشود که رسماً کسی را به عنوان جانشین لشکر معرفی نمیکرد. فقط در مواقع عملیات بود که برخی از چهرهها به عنوان جانشین لشکر مطرح میشدند، اما در مواقع عادی مثلاً در پشت جبههها اثری از این بچهها به عنوان جانشین وجود نداشت. در مواقع عملیات بچهها خودشان میدانستند در نبود حاجاحمد از چه کسی حرفشنوی داشته باشند و چه کسی جانشین ایشان است. مثلاً شهید حاجشعبانعلی زینلی از مبارکه اصفهان در بین بچهها معروف بود که در نبود حاجاحمد ایشان همهکاره لشکر است.
یا قاسمعلی محمدی از بچههای فلاورجان مدتی میگفتند ایشان جانشین لشکر است. یا شهید مجید کبیرزاده از بچههای نجفآباد که از بس تیر و ترکش در بدنش داشت به او لقب مرد آهنین داده بودند یک مقطعی جانشین لشکر شد. کبیرزاده در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. در مورد شهدای شاخص لشکر باید عرض کنم همین عزیزانی که جانشین لشکر بودند از جمله شهدای شاخص لشکر به شمار میروند. سردار شهید اعتصامی فرمانده گردان ۱۴ معصوم، سردار شهید نجفعلی کریمی، سردار شهید شکرالهی و… از دیگر شهدای شاخص لشکر هستند. جالب است بدانید تنها شهر نجفآباد ۹۳ سردار شهید دارد که از فرمانده گردان به بالا هستند.
برخی لشکرها مثل لشکر ۲۷ مقرهای شناخته شدهای مثل پادگان دوکوهه داشتند که الان محل زیارت کاروانهای راهیان نور است، لشکر نجف هم چنین مقری داشت؟
در خود شهر نجفآباد ما تا سال ۶۵ عقبهای نداشتیم. نیروها را در مناطق عملیاتی آموزش میدادیم. یک پادگان در شوشتر بود که به مقر انبیای شوشتر معروف بود. آنجا مرکز آموزشهای گردانهای رزمی بود. دو تا مقر در دانشگاه شهید چمران اهواز معروف به پایگاه مدنی ۱ و ۲ داشتیم که گردانهای زرهی آنجا مستقر میشدند. پایگاه مدنی ۲ منطقه وسیعی بود که یک ساختمان پنج طبقه وسطش قرار داشت. وقتی نیروها زیاد میشدند ابتدا برای آموزش به شوشتر میرفتند و بعد نزدیکیهای عملیات که میشد در این ساختمان پنج طبقه مستقر میشدند و از آنجا به مناطق عملیاتی جابهجا میشدند. این پایگاه مدنی ۲ به نوعی مقر اصلی لشکر ۸ بود که در دانشگاه شهید چمران (جندیشاپور) اهواز قرار داشت.
اگر میشود گردانهای قدیمی و محوری لشکر را هم نام ببرید.
گردان امام حسین (ع) یکی از گردانهای قدیمی و شناختهشده لشکر بود که به فرماندهی شهید حسن منتظری عملکرد موفقی داشت. گردان غواصی انبیا به فرماندهی برادر مصطفی نصر از دیگر گردانهای شناختهشده لشکر است. یا گردان فتح به فرماندهی سردار نجفیان یا گردان ۱۴ معصوم به فرماندهی شهید اکبر اعتصامی و… از دیگر گردانهای قدیمی و مطرح لشکر بودند.
شهید کاظمی به عنوان مؤسس و فرمانده لشکر ۸ چه خصوصیاتی داشت که توانست این لشکر را در ۲۳ عملیات بزرگ جنگ به خوبی مدیریت کند و همواره در قلوب رزمندگانش جا داشته باشد؟
شهید کاظمی یک سرباز به تمام معنا مطیع ولایت بود. عشق و ارادت قلبی خاصی هم به حضرت زهرا (س) داشت. ذکر یازهرا (س) ورد کلام ایشان بود و بعد از اتمام جنگ هم که هیئت ثارالله رزمندگان لشکر نجف تشکیل شد، همیشه در ابتدای جلسات ذکر یا حضرت زهرا (س) توسط ایشان جاری میشد. حاجاحمد به نظم و صلابت لشکر اهمیت زیادی قائل بود. «نظم لشکر نجف» موردی بود که مورد توجه مقام معظم رهبری هم قرار گرفته بود. ایشان دو بار که در خوزستان از لشکر نجف بازدید کرده بودند هر دو بار از نظم و ترتیب این لشکر تعریف میکنند.
در طول دفاع مقدس معروف است که حاجاحمد کاظمی و حاجحسین خرازی دو فرماندهی بودند که تا در خصوص عملیاتی توجیه و قانع نمیشدند، به عملیات ورود نمیکردند. یعنی اول چکشکاریهایشان را میکردند و بعد که قانع میشدند وارد عمل میشدند. یک خصوصیت فرماندهی حاجاحمد توجه به نیروهایش بود. هرجا مقری ساخته میشد، ایشان اول سراغ حمام را میگرفتند تا ببینند امکان نظافت شرعی و شخصی برای نیروهایش مهیا شده است یا نه؟
در مورد تغذیه نیروها هم حساس بود و خودش شخصاً کارهایی از این دست را پیگیری میکرد. خیلی وقتها پیش میآمد که ما در عملیات مختلف حاجاحمد را جلوتر از خودمان در خط مقدم میدیدیم. ولو برای لحظهای هم که شده، ایشان میآمد و از نزدیک خط را بازدید میکرد و میرفت. آرام و قرار نداشت. گاهی هم پیش میآمد که خودش با بچه بسیجیها همکلام میشد و از آنها جویای حال و احوالشان میشد تا ببیند از بابت امکانات و لوازم مورد نیاز کمبودی دارند یا نه. این ارتباط قلبی بین فرمانده و نیرو دو طرفه بود. نیروها هم ایشان را قلباً دوست داشتند و به امر فرماندهشان به دل خطرات جنگ میرفتند و حماسهها خلق میکردند.
*جوان آنلاین
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، لشکر ۸ نجف از شناختهشدهترین یگانهای حاضر در دفاع مقدس است که در ۲۳ عملیات بزرگ و اصلی جنگ حضور فعالی داشت. نجفآبادیها که در ابتدا چندین گروه یا گردان مجزا را به جبهههای جنگ اعزام کرده بودند، از آذر ۱۳۶۰ حول محور شهید کاظمی تیپ ۸ نجف را تشکیل میدهند. این تیپ که از وجود رزمندگانی از شهرهای مختلف استان اصفهان و گاه رزمندگانی از دیگر استانها بهره میبرد، کمی بعد تبدیل به لشکر میشود و تا پایان دفاع مقدس در قامت یک لشکر خطشکن، نقش تعیینکنندهای در تاریخ جنگ ایفا میکند.
عملکرد موفق این لشکر در دو عملیات فتحالمبین و الی بیتالمقدس، تنها گوشههایی از حماسهآفرینیهای یکی از سرسختترین لشکرهای دفاع مقدس است که رزمندگانش به ایمان و اعتقادات محکم مشهور بودند. در گفتوگویی که با سردار سیفالله رشیدزاده فرمانده لشکر عملیاتی ۸ نجف اشرف و یکی از قدیمیترین رزمندگان این یگان داشتیم، سعی کردیم به معرفی بیشتر این لشکر و شهدایش به خصوص برای خوانندگان نسل جوان بپردازیم.
ماجرای تشکیل لشکر ۸ نجف به چه صورت بود؟
وقتی جنگ شروع میشود، جوانان نجفآباد به صورت خودجوش چهار الی پنج گروه را تشکیل میدهند و هر کدام به یک نقطه از جبههها میروند و فعالیت میکنند. یک گروه به فرماندهی شهید صادقپور و شهید چهرهساز به سرپل ذهاب میروند و در عملیات بازیدراز شرکت میکنند. صادقپور در همین عملیات بازیدراز به شهادت میرسد. شهید حیدرعلی طالب معروف به استادمیرزا که سابق از تکاوران ارتش بود و بعد از انقلاب اقدام به آموزش جوانهای انقلابی میکرد هم یک گروه را به شوشتر میبرد.
ایشان مدتی آنجا مشغول بود و نهایتاً در همان اوایل جنگ به شهادت میرسد. در جیب استاد پس از شهادت نامهای به دست میآید که گویا آقای شمخانی برایش نوشته و از تک دشمن خبر داده بود. روی این نامه اثر ترکشی که به سینه شهید طالب خورده بود دیده میشود. یک گروه را هم برادر محمدحسین حجتی به جبهه شمالغرب میبرد. این گروه در عملیات محمد رسولالله (ص) به نیروهای حاجاحمد متوسلیان ملحق میشوند و در این عملیات شرکت میکنند. نهایتاً یک گروه دیگر را هم شهید احمد کاظمی به جبهه آبادان میبرد. ایشان اوایل پیروزی انقلاب با هماهنگی شهید منتظری شش ماه به لبنان میرود. در بازگشت همراه سردار صفوی به سنندج اعزام میشود و آنجا با اصابت دو گلوله دشمن مجروح میشود. به نجفآباد برمیگردد و دوران نقاهتش را سپری میکند که میشنود عراق فرودگاهها را بمباران کرده است. شهید کاظمی با عصا به سپاه نجفآباد میرود و میخواهد که اقدامی انجام بدهند.
بچههای سپاه میگویند دستوری دریافت نکردهاند و بلاتکلیف هستند. حاجاحمد با آن غیرتی که داشت خودش یک گروه ۲۲ نفره را برمیدارد و به پادگان گلف اهواز میبرد. از آنجا به منطقه محمدیه آبادان میروند، اما چون محمدیه خط آرامی بود، با مشورت سردار صفوی به جبهه فیاضیه میروند و آنجا را از نیروهای ارتش تحویل میگیرند. از ایستگاه هفت تا ایستگاه ۱۲ آبادان که حدود ۵ الی ۶ کیلومتر طول داشت منطقهای بود که به آن جبهه فیاضیه میگفتند. رفته رفته تعدادی رزمنده از نجفآباد به گروه شهید کاظمی ملحق میشوند و یک گردان تشکیل میدهند. در عملیات ثامنالائمه (ع) شهید کاظمی با همین گردان وارد عمل میشود.
در عملیات طریقالقدس دو گردان دیگر به گردان ایشان ملحق میشوند که در واقع سنگ بنای تیپ را میگذارند. اما هنوز به لحاظ سازمانی تیپ رسماً تشکیل نشده بود. بعد از عملیات طریقالقدس و مشخصا در آذرماه ۱۳۶۰ تیپ ۸ نجف اشرف رسماً با فرماندهی شهید کاظمی تشکیل میشود و از این به بعد همه رزمندههای نجفآباد در قالب این تیپ در جبهه حضور پیدا میکنند. بعد از عملیات محرم تیپ تبدیل به لشکر میشود و از عملیات والفجر مقدماتی تا پایان جنگ با عنوان لشکر در جبههها حضور پیدا میکند.
در صحبتهایتان اشاره کردید که شهید کاظمی پیش از حضور در دفاع مقدس در سنندج مجروح شده بود، پس رزمندههای نجفآباد در غائله کردستان هم حضور داشتند؟
بله حضور داشتند. در مناطقی مثل دیواندره، گاوشله، حسینآباد و… حضور بچههای نجفآباد معروف بود. خود حاجاحمد هم که در سنندج حضور داشت و همان جا مجروح میشود.
رزمندگان تیپ غیر از نجفآباد از چه شهرهایی تأمین میشدند؟
اوایل که عرض کردم صرفاً بچههای نجفآباد همراه شهید کاظمی گردان اولیه را تشکیل میدهند و در تشکیل تیپ هم محور با بچههای نجفآباد بود ولی رفته رفته از منطقه فلاورجان و قهدریجان اصفهان و خمینیشهر و حتی کاشان هم نیروهایی وارد تیپ میشوند. مثلاً رزمندههای فلاورجانی معمولاً دو الی سه گردان در تیپ داشتند. خمینیشهریها هم دو گردان داشتند. در طول سال ۶۱ حتی بچههای یزد هم به استعداد یک گردان در تیپ حضور داشتند. حتی در عملیات فتحالمبین شهیدان مهدی و حمید باکری و شهید تجلایی و تعدادی از نیروهای آذربایجانی به تیپ مأمور میشوند و ۸ نجف را تقویت میکنند. بعدها و در طول دفاع مقدس عمده نیروهای تیپ را همان بچههای نجفآباد، فلاورجان، قهدریجان، خمینیشهر و کاشان تشکیل میدادند.
یک سؤال همیشه برایم مطرح بود که چطور میشود یک شهر کوچک مثل نجفآباد پا به پای کلانشهرهایی مثل تهران و اصفهان تیپ تشکیل میدهد. شهر شما چه جوی داشت که این همه رزمنده به جبههها اعزام کرده بود؟
کلاً استان اصفهان به مردم معتقد و مذهبی معروف است. نجفآباد هم مردم واقعاً معتقدی دارد که اگر روزشمار انقلاب را دنبال کنید، یکی از اولین شهرهایی که در آن حکومت نظامی اعلام شد، همین نجفآباد است. حضور روحانیون انقلابی از دلایل اصلی جذب مردم به جریان انقلاب و هواداری از نهضت حضرت امام بود. با چنین روحیهای وقتی که انقلاب پیروز شد، جوانها و مردم انقلابی این شهر سعی کردند از انقلابشان دفاع کنند و عرض کردم که از غائله کردستان گرفته تا شروع جنگ گروههای خودجوشی از جوانهای شهر به جبهه میرفتند و حضور فعالی داشتند.
در نجفآباد دو خانواده چهار شهیدی داریم. ۱۷ خانواده سه شهیده و ۲۵۴ خانواده دو شهیده. ببینید وقتی که ۲۵۴ خانواده دو فرزندشان را تقدیم انقلاب میکنند، نشان میدهد که این مردم از دل و جان مدافع انقلاب و پشتیبان جبهه و جنگ بودند. نجفآباد یک منطقه کشاورزی است. صنعتی و تجاری هم نیست. مردم با سبک و سیاق و فرهنگی که داشتند از جبههها پشتیبانی میکردند و به جز اعزام فرزندانشان به جبههها، کمکهای مردمی قابل توجهی را هم عازم جبههها میکردند.
آماری از شهدای لشکر دارید؟
این لشکر حدود ۹ هزار شهید دارد. ۲۵۵۰ نفر از این شهدا برای خود شهر نجفآباد هستند. ۱۷۰۰ نفر از قهدریجان و فلاورجان شهید دادهایم، ۲۳۰۰ نفر از خمینیشهر. از بچههای یزد و آذربایجان و کاشان هم شهدایی تقدیم کردهایم.
فتحالمبین و الی بیت المقدس دو عملیاتی هستند که با نام لشکر ۸ نجف گره خوردهاند. اگر میشود به مرور نقش لشکر نجف در این دو عملیات بپردازیم.
بنده خودم در عملیات فتحالمبین نبودم. از عملیات الی بیتالمقدس رزمنده تیپ شدم و تا همین الان که با شما صحبت میکنم افتخارم این است که رزمنده این لشکر هستم. عملیات فتحالمبین در یک منطقه رملی بود. راه رفتن در این رملها کار سختی است. شهید کاظمی اخلاقی که داشت هر جا میخواست نیروهایش را وارد کند، اول خودش آن منطقه را بازدید میکرد. ایشان شب عملیات از نیروها میخواهد نیمه فانوسها را که به سمت دشمن بود گلمالی کنند تا دیده نشوند. بعد ۲۲ کیلومتر نیروهایش را در رملها به عمق نیروهای دشمن میبرد تا در تنگه زلیجان و رقابیه عقبه دشمن را ببندند.
از آن طرف هم تیپ ۱۴ در شمال منطقه وارد عمل میشود و در مناطقی، چون دالپری دشمن را از دو طرف احاطه میکنند و به محاصره درمیآورند. در نتیجه عملکرد دو تیپ ۱۴ و ۸ نجف، توپخانه دشمن به همراه ۱۵ هزار نفر از نیروهایشان و حتی فرمانده لشکری که در منطقه حضور داشت به اسارت درمیآیند. در این عملیات تیپ نجف با ۱۷ گردان وارد عمل شده بود که به دلیل شدت درگیریها، گاه برخی از این گردانها دو بار بازسازی شدند. بهرغم تلفاتی که تیپ ما داده بود، ۴۰ روز بعد وارد عملیات الی بیتالمقدس میشود.
در فتح خرمشهر تیپ ۸ نجف ۲۳ شبانهروز نه فقط شبها که روزها هم درگیر میشود و برخی از گردانهایش سه بار بازسازی میشوند. آنها که اهل جبهه و جنگ هستند میفهمند سه بار بازسازی یک گردان در طول چند روز چه معنیای دارد. در این عملیات همان طور که صوتش هم موجود است حاجاحمد و نیروهایش به عنوان اولین یگانهای ایرانی وارد شهر میشوند و آنجا شهید کاظمی برای اولین بار میگوید خرمشهر را خدا آزاد کرد و بعد خبر از اسارت گروه گروه نیروهای دشمن میدهد. من در این عملیات نیروی گردان زرهی بودم. ما در منطقه راهآهن خرمشهر بودیم. اگر آنجا بودید و رعب و وحشت را در چهره سربازان دشمن میدیدید آن وقت دست نصرت و یاری خدا را حس میکردید. ۱۹ هزار نفر از دشمن در این عملیات به اسارت درآمدند که واقعاً رقم بسیار بالایی است.
لشکر نجف در چند عملیات دفاع مقدس شرکت کرده است؟
لشکر نجف در ۲۳ عملیات بزرگ و اصلی مثل فتحالمبین، الی بیتالمقدس، رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر یک، والفجر ۸، والفجر ۱۰، مرصاد، بیتالمقدس ۷ و… شرکت کرده است. این عملیاتی که عرض کردم گذشته از عملیات محدود و متوسطی است که غالباً در آنها بخشی از نیروهای لشکر حضور پیدا میکردند.
یک نکته جالب در خصوص لشکر نجف این است که گویا فرماندهی آن جانشین نداشت. درست است؟ اگر میشود به شهدای شاخص لشکر هم بپردازید.
علت اینکه میگویید لشکر نجف جانشین نداشت مربوط به نحوه فرماندهی شهید کاظمی میشود که رسماً کسی را به عنوان جانشین لشکر معرفی نمیکرد. فقط در مواقع عملیات بود که برخی از چهرهها به عنوان جانشین لشکر مطرح میشدند، اما در مواقع عادی مثلاً در پشت جبههها اثری از این بچهها به عنوان جانشین وجود نداشت. در مواقع عملیات بچهها خودشان میدانستند در نبود حاجاحمد از چه کسی حرفشنوی داشته باشند و چه کسی جانشین ایشان است. مثلاً شهید حاجشعبانعلی زینلی از مبارکه اصفهان در بین بچهها معروف بود که در نبود حاجاحمد ایشان همهکاره لشکر است.
یا قاسمعلی محمدی از بچههای فلاورجان مدتی میگفتند ایشان جانشین لشکر است. یا شهید مجید کبیرزاده از بچههای نجفآباد که از بس تیر و ترکش در بدنش داشت به او لقب مرد آهنین داده بودند یک مقطعی جانشین لشکر شد. کبیرزاده در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. در مورد شهدای شاخص لشکر باید عرض کنم همین عزیزانی که جانشین لشکر بودند از جمله شهدای شاخص لشکر به شمار میروند. سردار شهید اعتصامی فرمانده گردان ۱۴ معصوم، سردار شهید نجفعلی کریمی، سردار شهید شکرالهی و… از دیگر شهدای شاخص لشکر هستند. جالب است بدانید تنها شهر نجفآباد ۹۳ سردار شهید دارد که از فرمانده گردان به بالا هستند.
برخی لشکرها مثل لشکر ۲۷ مقرهای شناخته شدهای مثل پادگان دوکوهه داشتند که الان محل زیارت کاروانهای راهیان نور است، لشکر نجف هم چنین مقری داشت؟
در خود شهر نجفآباد ما تا سال ۶۵ عقبهای نداشتیم. نیروها را در مناطق عملیاتی آموزش میدادیم. یک پادگان در شوشتر بود که به مقر انبیای شوشتر معروف بود. آنجا مرکز آموزشهای گردانهای رزمی بود. دو تا مقر در دانشگاه شهید چمران اهواز معروف به پایگاه مدنی ۱ و ۲ داشتیم که گردانهای زرهی آنجا مستقر میشدند. پایگاه مدنی ۲ منطقه وسیعی بود که یک ساختمان پنج طبقه وسطش قرار داشت. وقتی نیروها زیاد میشدند ابتدا برای آموزش به شوشتر میرفتند و بعد نزدیکیهای عملیات که میشد در این ساختمان پنج طبقه مستقر میشدند و از آنجا به مناطق عملیاتی جابهجا میشدند. این پایگاه مدنی ۲ به نوعی مقر اصلی لشکر ۸ بود که در دانشگاه شهید چمران (جندیشاپور) اهواز قرار داشت.
اگر میشود گردانهای قدیمی و محوری لشکر را هم نام ببرید.
گردان امام حسین (ع) یکی از گردانهای قدیمی و شناختهشده لشکر بود که به فرماندهی شهید حسن منتظری عملکرد موفقی داشت. گردان غواصی انبیا به فرماندهی برادر مصطفی نصر از دیگر گردانهای شناختهشده لشکر است. یا گردان فتح به فرماندهی سردار نجفیان یا گردان ۱۴ معصوم به فرماندهی شهید اکبر اعتصامی و… از دیگر گردانهای قدیمی و مطرح لشکر بودند.
شهید کاظمی به عنوان مؤسس و فرمانده لشکر ۸ چه خصوصیاتی داشت که توانست این لشکر را در ۲۳ عملیات بزرگ جنگ به خوبی مدیریت کند و همواره در قلوب رزمندگانش جا داشته باشد؟
شهید کاظمی یک سرباز به تمام معنا مطیع ولایت بود. عشق و ارادت قلبی خاصی هم به حضرت زهرا (س) داشت. ذکر یازهرا (س) ورد کلام ایشان بود و بعد از اتمام جنگ هم که هیئت ثارالله رزمندگان لشکر نجف تشکیل شد، همیشه در ابتدای جلسات ذکر یا حضرت زهرا (س) توسط ایشان جاری میشد. حاجاحمد به نظم و صلابت لشکر اهمیت زیادی قائل بود. «نظم لشکر نجف» موردی بود که مورد توجه مقام معظم رهبری هم قرار گرفته بود. ایشان دو بار که در خوزستان از لشکر نجف بازدید کرده بودند هر دو بار از نظم و ترتیب این لشکر تعریف میکنند.
در طول دفاع مقدس معروف است که حاجاحمد کاظمی و حاجحسین خرازی دو فرماندهی بودند که تا در خصوص عملیاتی توجیه و قانع نمیشدند، به عملیات ورود نمیکردند. یعنی اول چکشکاریهایشان را میکردند و بعد که قانع میشدند وارد عمل میشدند. یک خصوصیت فرماندهی حاجاحمد توجه به نیروهایش بود. هرجا مقری ساخته میشد، ایشان اول سراغ حمام را میگرفتند تا ببینند امکان نظافت شرعی و شخصی برای نیروهایش مهیا شده است یا نه؟
در مورد تغذیه نیروها هم حساس بود و خودش شخصاً کارهایی از این دست را پیگیری میکرد. خیلی وقتها پیش میآمد که ما در عملیات مختلف حاجاحمد را جلوتر از خودمان در خط مقدم میدیدیم. ولو برای لحظهای هم که شده، ایشان میآمد و از نزدیک خط را بازدید میکرد و میرفت. آرام و قرار نداشت. گاهی هم پیش میآمد که خودش با بچه بسیجیها همکلام میشد و از آنها جویای حال و احوالشان میشد تا ببیند از بابت امکانات و لوازم مورد نیاز کمبودی دارند یا نه. این ارتباط قلبی بین فرمانده و نیرو دو طرفه بود. نیروها هم ایشان را قلباً دوست داشتند و به امر فرماندهشان به دل خطرات جنگ میرفتند و حماسهها خلق میکردند.
*جوان آنلاین
منبع خبر