نماد سایت مجاهدت

نامه شهید:‌ دوست‌داشتم دکتر شوم ولی…



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، آنچه در ادامه می‌خوانید، دلنوشته هایی از شهید سیدجعفر هاشمی گلپایگانی است. این شهید از دانش‌آموزان دبیرستان سپاه تهران بود که در ۲ بهمن ماه ۱۳۶۵ و در جریان عملیات کربلابی ۵ به شهادت رسید.

اکنون در فراغ یاران دلخسته ام و دلشکته ام…می‌خواهم بیایم ای یاران صبر کنید، صبر، من هم خواهم آمد.

مرا در این دنیای فانی تنها نگذارید، اکنون تنهای تنهایم و روحم مشتعل عشق دیدار با اوست، او را بندگی می‌کنم از آن جهت که به من هستی داد و به او عشق می‌ورزم از آنکه به من دوستانی اینچنین داد و از او می‌خواهم که مرا پیش شما آورد.

آری آری چنین است ای برادر؛ روزی مغرور می‌شدی به مقام و روزی مغرور می شوی به ثروت و آنچه برای تو باقی می ماند این است، دنیا تورا فریب داده، دنیا تو را گول زده است، آری شیطان‌ها از راه بی‌راهت کردند و در اعماق گمراهی رهنمونت داده اند، آری برادر بیا و با هم جامه تن را رها کنیم و عزم جزم کنیم که هرگز خلاف نکنیم و هرگز گمراه نشویم و از او هم بخواهیم که اوست مسبب اسباب، اوست مخلق اخلاق، سخنی دیگر دارم و آن اینست :

در روزگارانی دوست داشتم دکتر شوم، مهندس شوم، پولدار شوم و آرزوها داشتم، اما، اما عشق سوزاند مرا سوزاندنی عجیب….

سیدمحمدجعفر هاشمی ‌گلپایگانی فرزند مرحوم حاج سیدمحمدباقر هاشمی گلپایگانی و نوه مرحوم آیت الله حاج سیداحمد هاشمی گلپایگانی نتیجه مرحوم آیت الله سیدجمال الدین گلپایگانی  و هم از طرف مادر نتیجه مرحوم آیت الله سیدجمال الدین گلپایگانی (ره) بوده است، در دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۸ در شهر تهران در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. او تحصیلات خود را تا مقطع راهنمایی در مدرسه علوی و مدرس  به پایان رساند و مقطع دبیرستان را در دبیرستان سپاه پاسداران ادامه داد. در خرداد ماه ۱۳۶۵ به جبهه جنوب اعزام و در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر و شکم مجروح و به تهران انتقال یافت.

 ایشان پس از کمی بهبودی مجدداً در تاریخ ۲۵ دی ۱۳۶۵ بار دیگر به منطقه شلمچه اعزام و در عملیات کربلای ۵ در سن ۱۷ سالگی به شهادت رسید. 
پس از گذشت ۳ سال یعنی در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۶۸ از او نشانی آمد و تشییع و در بهشت زهرا (سلام الله علیها) به خاک سپرده شد.

  دلنوشته‌ای دیگر از شهید سید جعفر هاشمی گلپایگانی

“بسمه تعالی”

اکنون باید از چاه تن بیرون آمد، باید از حضیض دنیا راهی عروج شد.

اکنون دارم به آن فردای بلند می‌اندیشم، فردایی که در انتظار من است و من در انتظار من است و من در انتظار اویم.

اکنون در امروزم، امروزی که فردا از سویش پیداست.

ای خدا اکنون که گویا فردا می‌خواهد مرا دریابد و من او را مهمان گردم دلم در کوی محبت هروله دارد.

ای خدا اکنون کبوتر جانم گاهی می‌نالد و گاهی می‌بالد، می‌نالد از دیر بالیدن و می‌بالد به امید تو.

ای خدا اکنون پیراهن فراق بر تنم فرسوده گشته ولی جانم پیراهن امید تو می‌پوشد.

ای خدا اکنون دشت خشک دلم آب و باران می‌طلبد.

ای خدا من این روزگار هجران را چگونه بسر برم.

ای خدا اکنون می‌خواهم رسالت خویش را بر ذرات خونم بنویسم.

خدایا اکنون می‌خواهم با زبان دل و دیده‌ام بهتر سخن بگویم.

خدایا، اکنون چون گل شکفته‌ام و جامه‌ی تن دریده‌ام.

خدایا، اکنون برای رسیدن به کوی تو و به کوی «حسینی» تو چون آهوی وحشی می‌دوم.

بارالها، اکنون آینه‌ی دلم را پاک می‌کنم تا تو را در آن ببینم

خود را پاک می‌کنم تا بسوی تو آیم به امید تو.

سید محمدجعفر هاشمی گلپایگانی 
۱۰ مرداد ۱۳۶۵

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!

ولادت : ۱۰ اردیبهشت ۱۳۴۸
شهادت : ۲ بهمن ۱۳۶۵

عملیات : کربلای ۵ – شلمچه

مزار : قطعه ۴۰  ردیف  ۵۲  شماره  ۳

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، آنچه در ادامه می‌خوانید، دلنوشته هایی از شهید سیدجعفر هاشمی گلپایگانی است. این شهید از دانش‌آموزان دبیرستان سپاه تهران بود که در ۲ بهمن ماه ۱۳۶۵ و در جریان عملیات کربلابی ۵ به شهادت رسید.

اکنون در فراغ یاران دلخسته ام و دلشکته ام…می‌خواهم بیایم ای یاران صبر کنید، صبر، من هم خواهم آمد.

مرا در این دنیای فانی تنها نگذارید، اکنون تنهای تنهایم و روحم مشتعل عشق دیدار با اوست، او را بندگی می‌کنم از آن جهت که به من هستی داد و به او عشق می‌ورزم از آنکه به من دوستانی اینچنین داد و از او می‌خواهم که مرا پیش شما آورد.

آری آری چنین است ای برادر؛ روزی مغرور می‌شدی به مقام و روزی مغرور می شوی به ثروت و آنچه برای تو باقی می ماند این است، دنیا تورا فریب داده، دنیا تو را گول زده است، آری شیطان‌ها از راه بی‌راهت کردند و در اعماق گمراهی رهنمونت داده اند، آری برادر بیا و با هم جامه تن را رها کنیم و عزم جزم کنیم که هرگز خلاف نکنیم و هرگز گمراه نشویم و از او هم بخواهیم که اوست مسبب اسباب، اوست مخلق اخلاق، سخنی دیگر دارم و آن اینست :

در روزگارانی دوست داشتم دکتر شوم، مهندس شوم، پولدار شوم و آرزوها داشتم، اما، اما عشق سوزاند مرا سوزاندنی عجیب….

سیدمحمدجعفر هاشمی ‌گلپایگانی فرزند مرحوم حاج سیدمحمدباقر هاشمی گلپایگانی و نوه مرحوم آیت الله حاج سیداحمد هاشمی گلپایگانی نتیجه مرحوم آیت الله سیدجمال الدین گلپایگانی  و هم از طرف مادر نتیجه مرحوم آیت الله سیدجمال الدین گلپایگانی (ره) بوده است، در دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۸ در شهر تهران در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. او تحصیلات خود را تا مقطع راهنمایی در مدرسه علوی و مدرس  به پایان رساند و مقطع دبیرستان را در دبیرستان سپاه پاسداران ادامه داد. در خرداد ماه ۱۳۶۵ به جبهه جنوب اعزام و در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر و شکم مجروح و به تهران انتقال یافت.

 ایشان پس از کمی بهبودی مجدداً در تاریخ ۲۵ دی ۱۳۶۵ بار دیگر به منطقه شلمچه اعزام و در عملیات کربلای ۵ در سن ۱۷ سالگی به شهادت رسید. 
پس از گذشت ۳ سال یعنی در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۶۸ از او نشانی آمد و تشییع و در بهشت زهرا (سلام الله علیها) به خاک سپرده شد.

  دلنوشته‌ای دیگر از شهید سید جعفر هاشمی گلپایگانی

“بسمه تعالی”

اکنون باید از چاه تن بیرون آمد، باید از حضیض دنیا راهی عروج شد.

اکنون دارم به آن فردای بلند می‌اندیشم، فردایی که در انتظار من است و من در انتظار من است و من در انتظار اویم.

اکنون در امروزم، امروزی که فردا از سویش پیداست.

ای خدا اکنون که گویا فردا می‌خواهد مرا دریابد و من او را مهمان گردم دلم در کوی محبت هروله دارد.

ای خدا اکنون کبوتر جانم گاهی می‌نالد و گاهی می‌بالد، می‌نالد از دیر بالیدن و می‌بالد به امید تو.

ای خدا اکنون پیراهن فراق بر تنم فرسوده گشته ولی جانم پیراهن امید تو می‌پوشد.

ای خدا اکنون دشت خشک دلم آب و باران می‌طلبد.

ای خدا من این روزگار هجران را چگونه بسر برم.

ای خدا اکنون می‌خواهم رسالت خویش را بر ذرات خونم بنویسم.

خدایا اکنون می‌خواهم با زبان دل و دیده‌ام بهتر سخن بگویم.

خدایا، اکنون چون گل شکفته‌ام و جامه‌ی تن دریده‌ام.

خدایا، اکنون برای رسیدن به کوی تو و به کوی «حسینی» تو چون آهوی وحشی می‌دوم.

بارالها، اکنون آینه‌ی دلم را پاک می‌کنم تا تو را در آن ببینم

خود را پاک می‌کنم تا بسوی تو آیم به امید تو.

سید محمدجعفر هاشمی گلپایگانی 
۱۰ مرداد ۱۳۶۵

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!

ولادت : ۱۰ اردیبهشت ۱۳۴۸
شهادت : ۲ بهمن ۱۳۶۵

عملیات : کربلای ۵ – شلمچه

مزار : قطعه ۴۰  ردیف  ۵۲  شماره  ۳



منبع خبر
خروج از نسخه موبایل