نامه فرزندان شهدا خطاب به رزمندگان/ در پشت جبهه بر دهان ابرقدرت‌ها می‌زنیم+ سند

نامه فرزندان شهدا خطاب به رزمندگان/ در پشت جبهه بر دهان ابرقدرت‌ها می‌زنیم+ سند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار ساجد دفاع‌پرس، رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس وقتی برای دفاع از اعتقادات و میهن خود در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل به‌سر می‌بردند، خانواده آن‌ها نیز در پشت جبهه‌ها همچون بسیاری دیگر از مردم، برای پیروزی و سلامتی آن‌ها دعا کرده و در زمینه‌های پشتیبانی از جبهه‌ها فعالیت می‌کردند.

در این راستا، کودکان نیز از این قاعده مستثنی نبودند؛ آن‌ها با توجه به این‌که سن کمی داشته و نمی‌توانستند به میدان نبرد با دشمنان بروند؛ اما از هرکاری که از دست‌شان برمی‌آمد برای حمایت از جبهه‌ها دریغ نمی‌کردند؛ از دعا کردن و نامه نوشتن برای رزمندگان گرفته تا پرکردن قلک‌های خود برای هدیه به جبهه‌ها و…

همان‌طور اشاره شد، نامه نوشتن یکی از کارهایی بود که کودکان و دانش‌آموزان برای افزایش روحیه رزمندگان و ابراز ارادت خود به آن‌ها، در پشت جبهه‌ها انجام ‌داده و این نامه‌ها را به دست رزمندگان در جبهه‌ها می‌رساندند؛ آن‌ها در این نامه‌ها ضمن آرزوی سلامتی و پیروزی برای رزمندگان، اغلب از این‌که نمی‌توانند در کنار رزمندگان به پیکار با دشمنان بپردازند، ابراز ناراحتی می‌کردند.

آن‌چه در ادامه می‌بینید، نمونه‌ای از نامه سه فرزند شهید به‌نام‌های «محمدحسن غلامی»، «هنگامه شیخ» و «محمدرضا آرو حسینی» خطاب به رزمندگان اسلام در جبهه‌هاست که ۶ مهر سال ۱۳۶۵ در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شده است.

وحدت بین رزمندگان اسلام، بزرگترین ضربه به استکبار جهانی است

با درود فراوان به امام زمان و نایب بر حقش امام خمینی که پرچمدار انقلاب اسلامی ایران و تمام مسلمانان جهان است. سلام به ارواح پاک شهیدان و سلام بر شهیدان زنده مجروحین و مفقودین تمام ایران و درود به شما رزمندگان جبهه حق، کسانی که با نبردتان پرچم اسلام را در تمام جهان برافراشته نگه داشته‌اید. ای برادر رزمنده! با این نامه از راهی دور ولی با قلبی نزدیک و مالامال از مهر به‌شما برادران سرباز امام زمان از فداکاری‌هایتان تشکر می‌کنم؛ البته من کوچک‌تر از آن هستم که بتوانم جبران ایثار شما را بکنم، فقط پیامی دارم که بدانید ما هم تا آخرین قطره خون خود حاضریم پشتیبان شما باشیم و از خداوند سلامتی شما را می‌خواهیم. ان‌شاءالله که بزودی صدام ملعون را سرنگون خواهید کرد و راه کربلای حسینی باز می‌شود و همه مسلمانان ایران به زیارت کربلا نائل خواهند شد. خداوند یاورتان باشد و ما در سنگر مدارس با حفظ حجاب خود، پشتیبانی خود را از انقلاب اسلامی اعلام می‌کنیم وحدتی که بین نیروهای رزمنده اسلام است، بزرگترین ضربه برای کفار و همچنین استکبار جهانی است. ما هم در پشت جبهه با وحدت کلمه باعث نابودی دشمنان اسلام و ایران می‌شویم و نور ایمانی که در قلب یکایک ایرانیان است، به‌همین زودی‌ها سیاهی‌ها را از بین برده و حق را بر باطل پیروز می‌کند. ای برادر سلام من را به همه همرزمانت برسان. خداوند نگهدار خمینی و همه سلاح بر دوشان اسلام باشد. ان‌شاءالله. خداحافظ

محمدحسن غلامی

ما فرزندان شهدا همواره دعاگوی شما هستیم

سلام بر شما رزمندگان دلیر مکتب توحید. سلام بر شما ای پویندگان راه توحید. سلام بر شما که از میهن و اسلام دفاع می‌کنید و جان خود را بر سر انقلاب اسلامی فدا می‌کنید. آری شما با خون‌تان درخت اسلام را آبیاری می‌نمائید و با شهادت‌تان خاک ایران را گلگون می‌سازید. ای رزمندگان دلیر اسلام، بدانید که ما فرزندان شهدا همواره دعاگوی شما هستیم. ای رزمندگان اسلام، من آرزو می‌کنم همچنان که فاو و مهران را از دست ظالمان از خدا بی‌خبر گرفته‌اید، بتوانید دیگر شهرهای عراق را از دست آن ظالم خون‌خوار و جنایتکار بگیرید. من وقتی خبر پیروزی شما را می‌شنوم، بسیار خوشحال می‌شوم و آرزو می‌کنم که ای کاش بزرگ بودم و به جبهه‌های حق علیه باطل می‌شتافتم و مانند شیر می‌رزمیدم و انتقام خون شهدا را از دست آن ظالمان می‌گرفتم؛ اما حیف که کوچکم و نمی‌توانم به جبهه بیایم و کاش می‌توانستم همراه با شما رزمندگان اسلام با پتک‌های آهنین همچنان بر سر سپاهیان صدام می‌زدم و انتقام خون همه شهیدان را می‌گرفتم. من همواره مشتاق پیروزی شما هستم. به امید پیروزی شما

دوستدارتان «هنگامه شیخ» – ۹ ساله

ما در پشت جبهه بر دهان ابرقدرت‌های شرق و غرب می‌زنیم

سلام به رهبر کبیر امام خمینی و رزمندگان. می‌خواهم با این نامه کوچک با شما صحبت کنم و کمی از درد دلم با شما صحبت کنم. من خیلی دوست دارم به جبهه بیایم و من خیلی کوچک هستم که به جبهه بیایم و امیدوارم که زودتر بزرگ شوم و به جبهه بیایم و به برادران بپیوندم و با دشمنان شرق و غرب بجنگم؛ ولی ما هم در پشت جبهه با مشت‌های گره شده خود بر دهان ابرقدرت‌های شرق و غرب می‌زنیم؛ چون من هم یک پسر ده ساله جانباز هستم که جزوی از بدنش را در راه اسلام و خدا داده است. و من به پدر خوب و مهربانم که برای وطن اسلامی خودش می‌جنگید، افتخار می‌کنم. همیشه شب‌ها به فکر می‌روم که چه موقعی بزرگ می‌شوم تا انتقام پدرم و تمام مجروحین اسلام و شهدا را بگیرم؛ حتی میخواستم اسمم را در بسیج بنویسم؛ ولی هر مسجدی که رفتم، اسمم را بنویسم و به شما بپیوندم، به من گفتند تو خیلی کوچک هستی. به امید دیدار همه رزمندگان

محمدرضا آرو حسینی

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید