هویزه؛ پایگاه شیعه در ایران و میعادگاه رزمندگان با خدا+ فیلم


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: شهر هویزه مرکز بخش هویزه دشت آزادگان هست و بنی صالح و نیسان دو دهستان این بخش هستند. بُستان در شمال هویزه، سوسنگرد در شمال شرقش، هورالهویزه در غرب آن و دشت جفیر در جنوبش قرار دارند. کوشک و دشت‌های شرق هویزه به جاده اهواز _ خرمشهر می‌رسند که صحرای «شلوه» نام دارد. هویزه آب و هوایی گرم و خشک دارد و مردمش عرب یا فارس‌اند؛ مذهبشان شیعه هست و بیشتر به عربی سخن می‌گویند تا فارسی.

کد ویدیو

هویزه خاک حاصلخیزی برای کشاورزی دارد. مردمش کشاورزند، دام دار هستند یا ماهیگیر؛ که البته کشاورز‌ها بیشترند. گندم، جو و تره می‌کارند و گاو و گوسفند هم دارند. حاشیه‌نشین‌های هور، گاومیش هم پرورش می‌دهند. بینشان جاجیم بافی هم رایج هست. پرنده‌ها و ماهی‌های هور‌های غرب هویزه از منابع درآمدی مردم هویزه‌اند. آب را از رودخانه کرخه، کرخه کور و نیسان تأمین می‌کنند. کرخه کور را از کرخه جدا کرده‌اند و از هویزه می‌گذرد. قبل از آغاز جنگ، جمعیت ۷۶ روستای کوچک و بزرگ اطراف هویزه بیست و سه هزار نفر بود و شهر هویزه دوازده هزار نفر جمعیت داشت.

قبل از میلاد مسیح به منطقه دشت آزادگان «میسن» می‌گفته‌اند یعنی شهری که برج و بارو دارد. هویزه از قدیمی‌ترین شهر‌های دشت آزادگان هست.   اطراف میسن روستا‌ها و آبادی‌هایی بوده به نام‌های بطایح و بطی که به زبان محلی یعنی سیل‌گیر طغیان دجله و فرات. در زمان خسرو پرویز میسن و روستا‌های اطرافش را طوری ویران کرد که بازسازی و آبادانی دوباره منطقه تا زمان عباسیان طول کشید. دوره عباسیان هم به جای میسن و روستا‌های اطرافش شهری بنا کردند که بعد‌ها آن را هویزه نامیدند. منطقه خاک حاصلخیزی داشت و گروه‌های مختلف مردم را سمت خود کشاند. خیلی زود هویزه شهری شلوغ و پرجمعیت شد.

در دوره صفویه، ساکنان هویزه که شیعه بودند، حکومت مشعشعیان را تشکیل داده و مذهب شیعه را در خوزستان رواج دادند. در سال‌های بعد بار‌ها حکومت‌های مرکزی به هویزه حمله کردند، اما یا موفق نمی‌شدند یا موفقیت‌شان موقت بود و پس از مدت کوتاهی دوباره مشعشعیان بر هویزه حاکم می‌شدند. هویزه از پایگاه‌های تشیع در ایران بود و زمانی که صفویه شیعه را مذهب رسمی کشور کردند رونق فراوانی یافت و تا اواسط دوره قاجار شهری آباد بود. حوزه علمیه هویزه هم تا مدت‌ها از حوزه‌های مهم کشور بود.  

هویزه؛ پایگاه شیعه در ایران و میعادگاه رزمندگان با خدا

در دوران پهلوی، هویزه از سیاست تفرقه‌افکنی میان مرزنشین‌ها در امان نماند. کم رنگ شدن اتحاد و همدلی، شهر را کم‌رونق و بی‌فروغ کرد، اما از سال ۱۳۵۱ که نیرو‌های انقلابی در مسجد جامع و مسجد سیدالشهدا (ع)، مکتب قرآن را تاسیس کردند، نیرو‌های انقلاب فعالیت‌هایشان را در هویزه شدت دادند. در نتیجه مسجد‌های شهر شبکه قدرتمندی شدند که انقلاب مردم را هدایت و سازماندهی می‌کردند و نقش مهمی در پیروزی انقلاب داشتند.

ویرانه‌های آباد 

صدام می‌گفت به ایران حمله کرده تا اعراب خوزستان را آزاد کند. هویزه هم از شهر‌های عرب‌نشین خوزستان بود و نیرو‌های صدام آمده بودند مردمش را آزاد کنند. آنها ۲۶ دی سال ۱۳۵۹ هویزه را اشغال و تخریب کردند و ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ که رزمندگان شهر را آزاد کردند از شهر جز ساختمانی باقی نمانده بود. بعد از پیروزی انقلاب بیشتر شهر‌های استان خوزستان ناآرام بودند و فعالیت گروه‌های ضد انقلابی‌ای، چون «جبهه التحریر» وضعیت آنها را بحرانی کرده بود. در میان کسانی که به عربستانی و خلق عرب مشهور بودند دو جریان بودند؛ گروهی مزدور عراق بودند و رسما با حزب بعث ارتباط داشتند و هدفشان جدا کردن خوزستان از ایران بود. این گروه در هویزه حدود ۲۰ نفر را جذب کرده بودند و آنها اعلامیه‌هاشان را پخش می‌کردند. گروه دیگر وابسته نبودند و از ظلم‌های رژیم شاه به ستوه آمده بودند و می‌ترسیدند بعد از انقلاب اسلامی هم ظلم به آنها ادامه یابد. عراق از گروه‌های ضد انقلاب حمایت می‌کرد و از راه هورالهویزه برایشان امکانات می‌فرستاد تا در شهر‌های مرزی آشوب و بلوا به پا کنند و بمب بگذارند. هواپیما‌های شناسایی عراق هم هر روز حریم هوایی ایران را نقض می‌کردند.

هویزه؛ پایگاه شیعه در ایران و میعادگاه رزمندگان با خدا

مرداد ۵۹ هم درگیری در شهر‌های مرزی شدیدتر شد. هم حمل مواد منفجره از مرز هور حتی قایق‌های تندروی دشمن در هور گشت می‌زدند و صیادان ایرانی را بازداشت می‌کردند، اذیتشان می‌کردند و از آنها می‌خواستند اخبار نیرو‌های ایران را بگویند. گزارش‌های بسیاری از تحرکات عراق به دولت دادند، اما رییس دولت (بنی صدر) معتقد بود برخی جوسازی می‌کنند. او در جواب یکی از گزارش‌ها گفته بود «یک تیپ عراق در جنوب مرز هویزه مانور دارد و بعد از چند روز منطقه را ترک می‌کند. هیچ مشکلی در مرز نداریم و نقض حریم هوایی هم بر اثر اشتباه بوده هست.» 

از آنجا که عبور از هور خیلی سخت بود ارتش عراق برای رسیدن به هدف اصلی یعنی اهواز از دو محور شمالی و جنوبی هور به سوی اهواز حرکت کرد. هویزه دقیقا رو به روی هور بود؛ یکی از محور‌ها از شمالش می‌گذشت و دیگری از جنوبش. ابتدای جنگ، عراقی‌ها به هویزه لشکرکشی نکردند چرا که اگر نیرو‌های این دو محور نزدیک اهواز به هم می‌رسیدند هویزه خود به خود اشغال می‌شد. نیرو‌های عراق سعی می‌کردند تا حد ممکن وارد شهر‌ها نشوند تا هزینه درگیری با مردم را نپردازند. ورود به هویزه و اشغال آن سرعت ارتش عراق را در روز‌های ابتدایی جنگ – که هدفشان پیشروی سمت اهواز بود – می‌گرفت.

عملیات بیت‌المقدس 

در عملیات بیت‌المقدس ارتش عراق از هویزه فرار کرد، اما سربازان صدام شهر را ویران کرده بودند. رزمندگان وسط خرابه‌های شهر تابلویی نصب کردند و رویش نوشتند «اینجا زمانی هویزه بوده هست». ساختمان‌ها را دوباره ساختند و هویزه دوباره پابرجا شد و شاید هم روزی دیگر باز این ساختمان‌ها خراب شوند و شهر ویرانه شود، اما شهیدان هویزه ماندگارند.  

شهر هویزه 

از شهر‌های منطقه دشت آزادگان خوزستان هست که ۱۱ کیلومتر با سوسنگرد فاصله دارد. در آغاز جنگ هزار و ۹۰۰ خانه مسکونی، چند ساختمان دولتی، یک دبیرستان، چهار دبستان، دو کودکستان، ۱۴ بنای تاریخی، پنج مسجد و ۱۳ زیارتگاه و چند پارک داشت. اهالی هویزه برای تسریع در رفت و آمدهایشان روی کرخه کور چند پل ساخته بودند. روز ۲۷ دی عراقی‌ها هویزه را اشغال کردند. آنها شهر اشغال شده را ویران کردند و هیچ ساختمان سالمی در شهر باقی نگذاشتند؛ جز یک مسجد، دو ساختمان اداری و یک خانه که محل دیده‌بانیشان بود.

هویزه؛ پایگاه شیعه در ایران و میعادگاه رزمندگان با خدا

رودخانه‌ی کرخه 

از ارتفاعات الوند در همدان سرچشمه می‌گیرد و از کرمانشاه لرستان و ایلام می‌گذرد. از شمال وارد خوزستان می‌شود و پس از گذشتن از غرب دزفول و شوش به دشت آزادگان می‌رسد. کرخه در دشت آزادگان از حمیدیه تا بستان در شمال هویزه امتداد دارد و به هور می‌ریزد. نهر‌های کرخه کور، نیسان، آل عباس، سابله و رمیم از این رودخانه جدا می‌شوند.  

کرخه کور 

کرخه کور شاخه‌ای از آب کرخه هست که در حمیدیه از کرخه جدا می‌شود و به هویزه می‌رسد و از میان شهر می‌گذرد. هر بار که رودخانه را لای‌روبی می‌کردند گل و لای‌ها را در دو طرف رودخانه می‌ریختند و بلندی‌های نسبتا مرتفعی اطراف رود به وجود می‌آمد؛ بلندی‌هایی که وسط دشت‌های اطراف هویزه مانع‌های نظامی مناسبی بودند. نیرو‌های محور جنوبی که از طلاییه وارد خاک ایران شدند روز پنجم جنگ به ساحل کرخه کور در منطقه کوهه رسیدند، اما از آن نگذشتند و در شرق رود به سمت اهواز پیش رفتند. آنها روز هفتم جنگ نزدیک اهواز رسیدند، اما مدافعان نگذاشتند وارد شهر شوند؛ بنابراین بر کرخه کور پل زدند و از آن گذشتند تا با نیروهایشان در محور شمالی که از سوسنگرد گذشته بودند دست دهند و با هم به سمت اهواز بروند.  

مزار شهدای هویزه 

اشغال خاک ایران طولانی شد و غیر قابل تحمل مردم از مسئولان و نیرو‌های نظامی آزادی سرزمین‌هایشان را می‌خواستند. بنی صدر به فرماندهان ارتش دستور داد هر چه زودتر برای حمله طرحی آماده کنند. فرماندهان ارتش هم عملیاتی طراحی کردند و نامش را «نصر» گذاشتند. منطقه عملیات زمین‌های جنوب کرخه و کرخه کور بود. بنا بود ابتدا زمین‌های جنوبی کرخه کور تا جفیر را آزاد کنند، بعد از آنجا سمت خرمشهر بروند، خرمشهر را آزاد کنند و تا بصره هم پیش بروند. مرحله اول عملیات موفق بود و نیرو‌ها خوب پیش رفتند، اما ارتش عراق خیلی زود نیروهایش را
متمرکز کرد و نیرو‌های ارتش ایران را عقب راند. نیرو‌های عراق، «سید حسین علم‌الهدی» و یارانش را که از نیرو‌های نظامی دور شده بودند محاصره کردند و جز چند نفر که توانستند عقب بیایند، باقی را شهید کردند و با تانک از روی پیکرهایشان گذشتند.  

هویزه؛ پایگاه شیعه در ایران و میعادگاه رزمندگان با خدا

پیکر‌های مطهر شهدا در منطقه ماند تا زمانی که هویزه آزاد شد و بازماندگان محل اصلی درگیری را مشخص کردند و در آن محل به یاد دوستان شهیدشان پرچم نصب کردند و آن قدر گشتند تا بالاخره موفق شدند پیکر برخی از دوستانشان را پیدا کنند. هر شهیدی را می‌یافتند همان جا به خاک می‌سپردند. برخی شناسایی می‌شدند، برخی هم گمنام می‌ماندند. پیکر علم‌الهدی را از قرآن و آر. پی. جی که کنارش بود شناسایی کردند. علم الهدی را در اهواز باشکوه تشییع کردند و دوباره به هویزه برگرداندند و کنار دوستان شهیدش به خاک سپردند.  

سوسنگرد و بُستان 

سوسنگرد و بستان شهر‌های همسایه هویزه هستند. محمدرضا پورکیان هم فرمانده سپاه سوسنگرد بود و هویزه زیر نظر او بود. روز هفتم جنگ که سوسنگرد را اشغال کردند، مردم آواره شدند. کم بود غذا و پناهگاه مهم‌ترین مشکلشان بود. بسیاری از مردم به روستا‌های اطراف شهر رفتند؛ روستا‌هایی که در آنها از عراقی‌ها خبری نبود، اما خمپاره‌هایشان امنیت مردم را گرفته بود. مردم نمی‌دانستند وقتی خمپاره به جایی می‌خورد یا گلوله‌ای منفجر می‌شود چه باید بکنند آنها حتی وسیله‌ای نداشتند تا سنگر و پناهگاهی برای خودشان بسازند.

حمیدیه 

حمیدیه شهری هست در شمال شرقی هویزه و مهم‌ترین شهر مسیر سوسنگرد – اهواز هست. ۲۵ کیلومتر با اهواز فاصله دارد و از آغاز هجوم عراق مدافعان در چذابه با دشمن جنگیدند. وقتی نیرو‌های دو محور شمالی و جنوبی عراق در طرح اولیه الحاقشان شکست خوردند، قرار گذاشتند در حمیدیه با هم دست دهند، به سمت اهواز حرکت و اهواز را محاصره و اشغال کنند. هفت مهر نیرو‌های دشمن به نزدیکی اهواز رسیدند. هشت مهر همه جا پیچید سقوط اهواز نزدیک هست. خبر‌های اهواز و باقی استان‌های جنگ‌زده به تهران رسید که موقعیتش چندان بهتر از آنها نبود. امام درباره سقوط اهواز گفت مگر جوانان اهوازی مرده‌اند. سخنی که تا به سپاه خوزستان رسید شور و اراده جدیدی در نیرو‌های انقلابی ایجاد کرد که برای نجات اهواز کافی بود. همه برای نجات اهواز همعهد شدند. «علی غیور اصلی» مسئول آموزش سپاه خوزستان نیروهایش را به ۱۴ گروه دو نفره‌ی آر. پی. جی‌زن تقسیم کرد و شبانه حرکت کرد به سمت حمیدیه.

هویزه؛ پایگاه شیعه در ایران و میعادگاه رزمندگان با خدا

آنها در یک کیلومتری غرب جاده حمیدیه آرایش گرفتند و اولین حمله‌شان را ساعت چهار صبح روز نهم مهر آغاز کردند. تانک‌های عراقی از هر سو آتش می‌گرفتند. عراقی‌ها حسابی غافل‌گیر شده بودند. حتی نمی‌توانستند تشخیص دهند چند نفر بهشان حمله کرده، خیلی‌هاشان تانک‌های سالم را رها کرده و فرار می‌کردند. دشمن دستور عقب‌نشینی داد و بخشی از جاده‌ی حمیدیه – سوسنگرد آزاد شد. یک گروهان از تیپ ۳ لشکر زرهی با نیرو‌های غیوراصلی همراه شد و با حمایت هوانیروز عراقی‌ها را تعقیب کردند. عراقی‌ها وحشت‌زده عقب‌نشینی کردند. سوسنگرد آزاد شد. نیرو‌های عراق تا تپه‌های «الله‌اکبر» عقب نشستند. علی غیوراصلی فرمانده پیروز عملیات شهید شد و عملیات را به نام او نام گذاری کردند.  

چذابه 

محور شمالی تهاجم دشمن در دشت آزادگان از چذابه شروع می‌شد و از شمال بستان سبحانیه و سوسنگرد می‌گذشت. محوری که قرار بود نیروهایش در حمیدیه با نیرو‌های محور جنوبی دست بدهند و در حمیدیه شکست خوردند.

طلاییه 

محور جنوبی تهاجم عراق از طلاییه شروع شد. نیرو‌های عراق می‌بایست از جفیر و کوشک در جنوب هویزه می‌گذشتند تا به اهواز برسند. اشغال هویزه هدف اولیه نبود، چرا که با رسیدن دو فلش تهاجم شمالی و جنوبی به هم هویزه خود به خود محاصره و اشغال می‌شد. روز‌های قبل از شروع رسمی جنگ اخبار درگیری‌ها و تحرکات دشمن از طلاییه به هویزه می‌رسید و مردم را نگران می‌کرد. مدافعان هم مدام به مرز طلاییه سر می‌زدند تا اگر لازم شد جلوی عراقی‌ها را بگیرند.

اول مهر، نیرو‌های پاسگاه مرزی طلاییه امکانات جنگی‌شان را در خودروهایشان گذاشتند و خواستند عقب بروند که بخشدار و چند نفر دیگر رسیدند. بخشدار که با مسئول سیاسی – انتظامی بخشداری حاج طعمه ساکی و گروهی از مردم آمده بود، از نیرو‌های ژاندارمری خواست بایستند و دفاع کنند. گفت شما توپ ۱۰۶ نارنجک‌انداز و چند بازوکا دارید و باید جلوی پیش‌روی دشمن را بگیرید، پافشاری می‌کرد، مقاومت کنید تا دست‌کم عراقی‌ها هویزه را راحت و بدون تلفات نگیرند. آنقدر اصرار کردند تا بالاخره نیرو‌های انتظامی چند تیربار تفنگ ۱۰۶ شلیک کردند.  

هویزه؛ پایگاه شیعه در ایران و میعادگاه رزمندگان با خدا

تیر‌ها چند تانک عراقی را آتش زدند و همه خوشحال شدند، اما چند دقیقه بعد ارتش عراق با تیر مستقیم تانک‌ها، آتش‌بار‌ها و کاتیوشاهایش منطقه را به جهنم آتش بدل کرد. نیرو‌های ژاندارمری حتی مهلت ندادند نیرو‌های مردمی سوار خودرو‌ها شوند؛ عقب نشینی کردند و به اعتراض‌های بخشدار و مسئول سیاسی انتظامی بخشداری هم توجهی نکردند.  

جفیر 

بیابانی در غرب جاده اهواز – خرمشهر که روز‌های اول جنگ عراقی‌ها آن را اشغال کردند. قرار بود نیرو‌ها در مرحله دوم عملیات نصر، جفیر را بگیرند و از آنجا سمت خرمشهر بروند که آتش سنگین و تهاجم نیروی زرهی عراق نیرو‌های ایران را عقب زد.  

هور الهویزه 

به آن هورالعظیم هم می‌گویند و از بخش‌های شهرستان هویزه هست. بیش از ۷۰ درصد هور را نی‌ها تشکیل می‌دهند؛ تراکم نی‌ها در شمال هور بیشتر هست و نی‌هایش شاداب‌تر هستند.   متوسط قطر نی‌ها هفت میلی‌متر هست و شمال هور نی‌هایی با قطر سه سانتیمتر هم دارد. ۲۳ درصد سطح هور را چولان یا جگن پوشانده که گیاهی بدون ساقه با برگ‌های نوک تیز و مقطع مثلثی هست و خوراک خوبی برای گاومیش‌هاست. گاومیش‌های اهلی اطراف هور هم حیوانات کم‌خرج و پرفایده‌ای برای اهالی‌اند. اطراف هور گراز هم زندگی می‌کند. در هور ۳۰ گونه پرنده و ماهی زندگی می‌کنند.

قبل از جنگ هور پوشش خوبی برای شناسایی‌های عراق و قاچاق اسلحه بود. ضد انقلاب خوزستان بسیاری از سلاح‌هایش را از هور وارد کشور می‌کرد. ماه‌ها قبل از شروع جنگ عراق در پاسگاه‌های مرزی هور ضدهوایی مستقر کرد. اهالی هویزه قبل از شروع جنگ مراقب عراقی‌های هور بودند.  

هویزه؛ پایگاه شیعه در ایران و میعادگاه رزمندگان با خدا

گلزار شهدای هویزه 

مردم هویزه رسم داشتند وقتی مرده‌شان را کفن می‌کنند به یادش تیر هوایی شلیک کنند، اما مردم عزاداری که روز‌های اول جنگ عزیزانشان را در گلزار شهدای انقلاب اسلامی هویزه کفن و دفن می‌کردند تیراندازی نمی‌کردند. مردم مسلح بودند، اما می‌دانستند در آن وانفسا یک تیر هم یک تیر هست و روزی به کارشان می‌آید. گلزار شهدا جایی بود که بغض مدافعان را می‌ترکاند و زن‌ها در آن به رسم محلی بر سر و سینه می‌زدند و شیون می‌کردند.  

مسجد جامع 

مسجد‌ها قلب مقاومت بودند. هم مرکز فرماندهی و برنامه‌ریزی بودند هم مرکز پشتیبانی و تدارکات و مهمتر از همه محل عبادت، دعا و تجدید قوای مدافعان مردم هویزه. شادی و غمشان را هم به مسجد جامعشان می‌بردند و دعای توسل می‌خواندند.  

جاده هویزه – سوسنگرد 

راه اصلی ارتباط منطقه با اهواز، جاده ۱۱ کیلومتری و خاکی هویزه بود. روز‌های پایانی دی ماه سال ۵۹ که جاده دست عراقی‌ها افتاد، رزمندگان در جنوب جاده آب رها کردند تا جاده زیر آب برود. این جاده در عقب‌نشینی نیرو‌های عراقی از هویزه در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۶۱ آزاد شد.  

انتهای پیام/ ۱۱۲

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید