مجاهدت

پایان سفر ۳۲ ساله شهید «بیک‌محمدی» در روز پدر


روز پدر بعد ۳۲ سال پیکرش بازگشت/ گریه‌هایش او را به شهادت رساندگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: شهید «بیژن بیک محمدی» متولد ۱۵ اسفند سال ۱۳۲۶ در تهران پس از گذراندن تحصیلات خود و اخذ دیپلم به استخدام آموزشگاه همافری نیروی هوایی درآمد. دوره‌های تخصصی وسایل زمینی هواپیمای اف ۴ را در ایران و آمریکا گذراند و از آنجا که علاقه وافری به خلبانی داشت، تغییر رشته داده و پس از موفقیت در آزمون‌های مربوطه، به استخدام دانشکده خلبانی نیروی هوایی درآمد.

آموزش مقدماتی پرواز را در ایران گذراند و برای تکمیل دوره خلبانی به آمریکا اعزام شد و پس از ۳۵۰ ساعت پرواز با هواپیمای اف ۳۳، تی ۴۱، تی ۳۷ و تی ۳۸ به ایران بازگشت و به جمع خلبان هواپیمای اف ۵ در پایگاه چهارم شکاری پیوست. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی به عنوان خلبان اف ۵ در پایگاه وحدتی دزفول برای دفاع از ایران اسلامی در عملیات‌های مختلف حضور داشت.

سرانجام این خلبان شجاع ششم خرداد سال ۱۳۶۷ در ماموریت پشتیبانی سطحی از نیرو‌های زمینی و انهدام اهداف از پیش تعیین شده، بر فراز دریاچه ماهی مورد هدف موشک قرار گرفت و از آن تاریخ هیچ اطلاعی از وضعیت خلبان بیک محمدی به دست نیامد و به عنوان جاویدالاثر در لیست شهدای خلبان قرار گرفت.

«اشرف زاهدی» همسر شهید بیژن بیک محمدی در گفت‌‍وگو با خبرنگار دفاع‌پرس به ارائه جزئیاتی از زندگی خود با شهید پرداخت و اظهار داشت: من و شهید بیک محمدی سال ۱۳۵۳ ازدواج کردیم. ایشان کلا بعد از آن در خانه نبود شاید در ماه دو روز می‌آمد و بعد به ماموریت می‌رفت. آخرین روزی که می‌خواست به شلمچه برود، یک هفته مانده بود جنگ تمام شود، گفت دو روزه برمی‌گردم، چون گفته بودند به اندازه کافی پرواز داشته و دیگر نباید پرواز کند حتی لباس پروازش را هم نپوشید. برای یکی از دوستانش مشکلی پیش آمده بود که گفت جای او به پرواز می‌رود، لباس پرواز از دوستانش گرفت و رفتن و همانا و برنگشتن همان.

وی افزود: شهادت را خیلی دوست داشت. یاد دوستانش که می‌افتاد، می‌گفت نمی‌دانم چرا شهادت قسمت من نمی‌شود، می‌گفتم هرچه خواست خداست، هرچه تقدیر است. من هم احتمال شهادتش را می‌دادم، این اواخر طوری شده بود که معلوم بود میل دارد و رفتنی است. یکی از دوستانش می‌گفت این اواخر می‌دیدم بیژن چطور اشک می‌ریزد و گریه می‌کند، به دوستانم می‌گفتم از حالات بیژن معلوم است که رفتنی است.

همسر شهید بیک محمدی با اشاره به خصوصیات اخلاقی همسرش افزود: بسیار مرد شجاع، وطن دوست و خانواده دوستی بود. در اوج جنگ، هم حواسش به جنگ بود و هم به زندگی؛ مانده بود چه کند، می‌گفت، می‌خواهم فقط خیالم از شما راحت باشد، آن زمان دزفول زندگی می‌کردیم، قبل از آن هفت سال تبریز و مابقی را در پایگاه‌های اصفهان، امیدیه و همدان بودیم.

وی با اشاره به انتظار ۳۲ ساله برای بازگشت پیکر همسرش بیان کرد: ۱۷ سال به ما گفتند مفقودالاثر است. احتمال می‌دادیم زنده باشد. مدام خبر می‌رسید که زنده است، یک می‌گفت در روستایی افتاده و الزایمر گرفته، یکی دیگر چیز دیگر می‌گفت. زمانی که اسرا بازگشتند منتظر بازگشتش بودیم هر کدام از اسرا را که می‌دیدیم پرس و جو می‌کردیم، اما هیچ کس خبری نداشت، چون هواپیمایش ضد هوایی خورده بود. او را می‌شناختم، محال بود هواپیمایش را رها کند، یکبار هم هواپیما مثل آبکش شده بود هرچه گفته بودند بپر بیرون نپریده بود، مطمئن بودم هواپیمایش را رها نکرده.

زاهدی به واکنشش نسبت به خبر بازگشت پیکر همسرش اشاره کرد و گفت: اصلا توقع نداشتم برگردد. روز پدر زنگ زدند گفتند می‌خواهند با حضور در خانه‌مان تبریک روز پدر بگویند. من از همه جا بی‌خبر، دیدم از صدا و سیما آمدند. تعجب کردم روز پدر هیچ وقت چنین چیزی نبود. بازهم متوجه نشدم تا اینکه سردار باقرزاده همانجا تماس گرفتند و از مشهد خبر دادند پیکر شهید پیدا شده و قرار است بفرستند تهران. هم خوشحال بودم که از این بلاتکلیفی و ناراحتی درآمدم و هم ناراحت که چقدر نبود پدر برای بچه‌هایم سخت گذشت. ان‌شاءالله که یادگاران شهید، که یک دختر و یک پسر هستند راه پدر را ادامه دهند.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر
خروج از نسخه موبایل