۱۷:۰۹
–
۱۳۹۸/۱۲/۱۸
http://fna.ir/dfju3v
۰
پرستاری که خود را تحریم کرد/ «عشق به هموطن» بالاتر از «عشق به فرزند»
زهرا نجفی؛ پرستار بیمارستان قائم(عج) اسدآباد مانند بسیاری از پرستاران و پزشکان این روزها مرتب بر بالین بیماران مبتلا و مشکوک به کرونا حاضر میشود تا سهم خود در عاشقی و انساندوستی را نشان دهد، او خود را از دیدار خانوادهاش محروم کرده تا مبادا آنها به این بیماری مبتلا شوند.
خبرگزاری فارس- همدان؛ «تقریبا ۱۵ روز است که بچههایم را ندیدهام، خانه سوت و کور است، آرام و قرار ندارم، البته شکایتی ندارم چون باید کار مهمتری را به سرانجام برسانم، رسیدگی به بیماران؛ مادرم دیشب پیام داد نگران «فاطمه» و «محمدپارسا» نباشم، حال آنها خوب است و حسابی با پدر و مادرم مشغولند و خوش میگذرانند.
دیشب تا صبح به همه چیز فکر میکردم و نگران بودم اما نگرانیام به خاطر بچهها نیست، آنها خوب بلدند از پس کارها بربیایند، نگرانیام از این است که چرا عدهای رعایت نمیکنند و هشدارها را جدی نمیگیرند، موضوع مرگ و زندگی در میان است.
چند روز پیش بچهها را از پشت پنجره حیاط منزل پدرم دیدم آن هم فقط ۱۰ دقیقه چون نمیخواهم تماس نزدیکی با آنها داشته باشم، مبادا با یک سهلانگاری ناقل بیماری باشم، از طرف دیگر باید زودتر به بیمارستان برمیگشتم.
مرتب بچهها با من در ارتباطند و از حال و روزم میپرسند، نگرانند؛ صدای زنگ گوشی را که میشنوم با یک بوق ارتباط را برقرار میکنم تا مبادا دلنگرانیشان بیشتر شود، حتی اگر خسته باشم با شوخی و خنده جوابشان را میدهم.
محمد پارسا؛ همین که صدایم را میشنود شروع میکند گلایه کردن که مادر کی این وضعیت تمام میشود دوباره دور هم جمع شویم؟ دلتنگی او بیشتر از دیگر اعضای خانواده است چون پسربچه است و بیشتر وابسته به مادر.
هر روز که زنگ میزند دقایقی با او صحبت میکنم و نوید روزهای خوش را میدهم اما خودم هم واقعا نمیدانم با این وضعیت چه باید کرد؟ البته که این دوره تمام میشود اما بهتر است با کمترین آسیب باشد»
صحبت که به اینجا کشید معذرتخواهی کرد و رفت تا به کارش برسد، خواست ساعت هشت شب تماس بگیرم و بین ساعات استراحت در منزل صحبت کند، دوست نداشت از وقت بیمار بزند و با من مصاحبه کند.
قهرمان داستان ما زهرا نجفی؛ کارشناس پرستاری بیمارستان قائم(عج) اسدآباد است که این روزها مانند دیگر پزشکان، پرستاران، کمکپرستاران و کادر درمان خط مقدم مقابله با ویروس کرونا جان خود را در دست گرفته تا از جان بیماران حفاظت کند، مردم هم این ایثارگری و نوعدوستی آنها از یاد نمیبرند و قدردان زحماتشان هستند.
این روزها اگر میخواهیم زیباترین لحظات تاریخ را به تصویر بکشیم کافیست یک دوربین به دست بگیریم و به میان پزشکان و پرستاران برویم و هر چه میبینیم ثبت و ضبط کنیم زیرا حقیقت آنجاست و قشنگترین لحظات تاریخ در میان آنها، شاید همراه با چاشنی ترس، دلهره و احتیاط هم باشد اما نهایت نوعدوستی، گذشت و فداکاری چشمها را خیره میکند.
دنیا پر از مادران و پدران دریادلی است که به دنیای ما جان میبخشند، این روزها صحبت از دلاورمردان و شیرزنان خط مقدم مبارزه با کروناست، از پزشکان، پرستاران، نیروهای کادر درمان گرفته تا تشخیص و گروههای پشتیبانی اعم از بهداشتی، درمانی و ستادی حوزه پزشکی.
امروز میخواهیم از مادری بگوییم که این روزهای سخت در کانون مبارزه قرار گرفته تا روزگار خیلیها را روشن نگاه دارد. شاید وقتی تصویر یک پرستار چینی که تقریبا یک ماه در واحد قرنطینه بیماران مبتلا به کرونا مشغول کار بود و پس از ۲۶ روز توانست برای دقایقی فرزندش را از پشت شیشه ملاقات کند، تصور نمیکردیم پرستاران کشور ما هم این روزها را تجربه کنند و روزهای متمادی فرزندان خود را نبینند تا مبادا ناقل بیماری به آنها باشند.
قرار ما با خانم نجفی ساعت هشت شب بود و تماس برقرار شد، پشت گوشی خسته به نظر میرسید خواستم مزاحمت ایجاد نکنم و بیشتر استراحت کند اما قبول نکرد و گفت: من مشکلی ندارم.
این جمله کافی بود مکالمه برقرار شود که همین طور هم شد.
فارس: از خودتان برایمان بگویید، چند سال سابقه کار دارید؟
۱۹ سال است که پرستاری میکنم، قبلا در بیمارستان امیرالمومنین(ع) اسدآباد بودم و تقریبا سه سالی هم هست که به بیمارستان قائم (عج) این شهرستان آمدهام.
سابقه فعالیت در بخشهای مختلف بیمارستان نظیر بخش داخلی، آی سی یو، سی سی یو، سوپروایز را دارم و در حال حاضر هم مدیرخدمات پرستاری و مترون بیمارستان قائم(عج) هستم.
فارس: چرا شغل پرستاری را انتخاب کردید؟
شاید روز اول که میخواستم این رشته را انتخاب کنم با دید بازی آن را انتخاب نکرده بودم و تنها محیط بیمارستان را دوست داشتم اما واقعیت این است وقتی به مرور وارد کار شدم با بیماران و پرسنل ارتباط گرفتم و علاقهام صدچندان شد.
وارد بیمارستان که شدم دیدم میتوانم به بیمار در شرایط وخیم کمک کنم تا روز به روز حالش خوب شود و بعدها دیدم انگار دنیا را با این لحظات به من میدهند و تا اینکه این علاقه بیشتر شد.
وقتی پرستار در بخش خاصی مثل اورژانس و «سی سی یو» کار میکند و بیماری با سکته قلبی مواجه است که اگر چند دقیقه دیرتر به دادش برسد، امکان اینکه به جمع خانواده برنگردد وجود دارد، به اهمیت کارش پی میبرد، پس حسی را در حین نجات بیمار مییابد که وصفنشدنی است و نمیتواند آن را با چیز دیگری عوض کند. باور کنید در این ۱۹ سال هر روز بیشتر از روزهای قبل این حس به من تزریق شده و واقعا عاشق کارم هستم.
فارس: پرستاری را چطور تعریف میکنید؟
کار پرستاری خیلی حساس است و هر کسی نمیتواند از عهده آن برآید. اگر رسیدگی به بیمار خوب انجام نشود امکان اینکه خانوادهای پدر، مادر، همسر و فرزند خود را از دست دهد، وجود دارد.
من به عنوان یک پرستار اگر به وظیفهام عمل نکنم و به عنوان مثال حتی با او بدخلقی کنم این روحیه به بیمار هم منتقل میشود و بعد روی خانوادهاش هم تاثیر میگذارد که به همین خاطر است با این حس که هر کدام از بیماران عزیزانم هستند کار میکنم و افتخار هم میکنم که پرستار باشم و در این لباس و پیشه خدمت کنم.
فارس: همسرتان هیچ وقت مخالفتی با کار کردن شما نداشتند؟
همسرم کارمند دادگستری است و از روز اولی هم که زندگی مشترک را آغاز کردیم مرا به عنوان یک پرستار شناخت و دید که ممکن است روزهای تعطیل مثل ایام عید سر شیفت باشم و بین آنها نباشم.
او واقعا مدیریت خوبی دارد و سعی میکند طوری کارها را پیش ببرد که هر دو مکمل هم باشیم که وقتی در بیمارستانم و ساعتها در بینشان نیستم دغدغهای نداشته باشم؛ همسرم همیشه کنارم بوده و حامیام است و به همین خاطر قدردانش هستم.
فارس: از این روزهای با کرونا برایمان بگویید.
(با خنده) این روزها تب و تاب خاص خود را دارد و متاسفانه ما هم درگیر بیماری کرونا هستیم اما با روحیهای که به خود و همکارانم میدهم امیدوارم این بحران سپری شود.
نقش مردم در مهار این بیماری بسیار موثر است و باید همه آنها بخواهند و به توصیههای بهداشتی و اجتماعی توجه کنند تا کمتر شاهد شیوع این بیماری باشیم.
امیدوارم روزی کرونا کنترل شود و روزی برسد که کنار هم بنشینیم و از روزها، نگرانیها و حال و هوایی که نه به خاطر خود بلکه به خاطر اطرافیان، عزیزان و همشهریانمان داشتیم صحبت میکنیم بخندیم. این روزها خاطرات ما را برای آینده میسازند و چه خوب است به بهترین نحو رقم بخورد و نقش نوعدوستی و کمک پررنگتر از هر چیزی باشد.
کار همکاران در بیمارستان دوچندان شده و خارج از وظیفه خدمت به بیمار، ارائه مشاوره به مراجعهکنندگان و گوشزد کردن رعایت نکات ضروری را هم در برنامه خود قرار دادهاند. گاهی وقتی از خیابان رد میشویم و فردی را میبینیم که اصول بهداشتی را رعایت نمیکند که مثلا ماسک زده اما با دستهای آلوده آن را لمس میکند میگوییم که آن این کار را انجام ندهد و بعد سایر مراقبتها را هم توصیه میکنیم.
تمام تلاش ما این روزها آموزش و ارتقای سطح دانش مردم است، وقتی میگوییم تا جایی که امکان دارد باید در خانه بمانند و از سفر غیرضروری خودداری کنند، مرتب دستها را با آب و صابون بشویند تا بتوانیم این بیماری را کنترل کنیم ، به توصیهها گوش دهند.
متاسفانه کرونا بیماری نوپدیدی است و هنوز درمان دارویی قطعیاش پیدا نشده و همه چیز با پیشگیری است که جلوی بحران و اپیدمی را بگیریم.
این روزها بسیاری از افراد با نگرانی و استرس زیادی به بیمارستان مراجعه میکنند و تقاضای کمک و راهنمایی دارند. همانطور که استرس و فشار روی بیمار است روی خانواده آنها هم هست و شرایط خاصی دارند اما نباید نگران باشند بلکه با مراقبت میتوانند این بیماری را هم کنترل کنند.
شاید برخی مراجعهکنندگان علایم بالینی خیلی شدیدی ندارند اما ترس، اضطراب و استرس زیادی دارند که همکاران ما تا جایی که توانستهاند آنها را راهنمایی و مشاوره دادهاند، گویا همه ما این روزها به یک رفتار درمان و کار درمان هم تبدیل شدهایم البته گلایه نداریم و طبیعی است و هرآنچه بتوانیم کمک کرده و دریغ نمیکنیم.
این بیماری با وجود اینکه شیوع بسیار بالایی دارد اما قابل کنترل است و نباید زیاد نگران بود اما این روزها افسوس میخورم که برخی از مراکز خرید و فروشگاهها شلوغ هستند در حالی که توصیه شده مردم کمتر بیرون بروند و تجمع نکنند.
توصیه میکنم مردم به کمپین «در خانه بمانید» بپیوندند تا این موج بیماری بگذرد و بعد با خیال راحت و بدون استرس و نگرانی وارد جامعه شوند، به خرید بروند، گشت و گذار داشته باشد و هزاران کارهایی که میتوانند انجام دهند.
با تعطیلی مدارس بچههایی را میبینم که کوچه و خیابان مشغول بازی هستند و نباید اینطور باشد، از خانوادههای آنها میخواهم به این موضوع توجه کنند و فعلا فرزندانشان را در منزل نگه دارند و بازیهای خانگی با آنها داشته باشند تا همه سال جدید را با شادی و تندرستی در کنار اعضای خانواده آغاز کنیم.
همکاران ما شرایط سختی را تحمل میکنند که باید ساعتها لباسهایی را تن کنند که این روزها به لباسهای فضایی مشهورند، داخل این لباسها خیس عرق میشوند و ماسکها و دستکشهایی هم میپوشند، نفس کشیدن و کار کردن را دشوار کرده اما همه اینها به جان خریدهاند تا بیماران بهبود یابند و مردم هم باید کمک کنند.
برخی از خانوادههای بیماران مبتلا و مشکوک به کرونا هم روزهای سختی را سپری میکنند و بار روانی زیادی به دوش میکشند که گاهی باعث میشو ناملایمتیهایی هم داشته باشند اما ما آنها را درک و به آرامش دعوت میکنیم و توصیه به رعایت نکاتی داریم.
مثبت و مشکوک بودن آزمایش یک نفر باعث میشود سایر اعضای خانواده مدتی زندگی سختی را سپری کنند؛ ما در عین حال که باید آرامش خود را حفظ کنیم آنها را نیز به آرامش دعوت میکنیم. همه همکارانم با جان و دل کار میکنند و واقعیتی که میگویند «جان در برابر جان» اینجا معنی دارد.
متاسفانه ویروس کرونا از طریق تماس فرد به فرد منتقل میشود و ناخواسته فردی به آن گرفتار و به همین خاطر باید رعایت اصول بهداشتی را جدی گرفت.
فارس: آیا شده به خاطر ترس از ابتلا به کرونا از بیماری فاصله بگیرید؟
تمام نکات را رعایت میکنم اما هیچ وقت نمیتوانم کوتاهی کنم، حتی لحظهای هم فکر نمیکنم داروی بیمار را ندهم و نزدیکش نشوم که نکند من هم مبتلا شوم بلکه تمام تلاشم این است تا او کامل بهبود یابد و به آغوش خانواده بازگردد، چون میدانم چندین نفر منتظرش هستند و کسی که روی تخت خوابیده مادر یا پدری است که ستون و پشتوانه خانواده محسوب میشود و یا فرزندی است که چشم و چراغ یک خانه معنا میشود.
فارس: از حال بیماران برایمان بگویید
چند روزی بود که یک بیمار با مشکل تنفسی به بخش ایزوله بیمارستان منتقل شده بود و مشکوک به کرونا، همسرش همراه او بود و هر روز به بیمارستان میآمد و حالش را میپرسید تا نتیجه آزمایش مشخص شود حتی از او خواسته بودیم فعلا خود او هم در منزل قرنطینه باشد و از اطرافیان دوری کند و ماسک و دستکش هم استفاده کند.
این همراه بیمار استرس زیادی را تحمل میکرد و هر روز جویای حال بیمارش بود تا اینکه روزی جواب آزمایش همسرش را به او دادم و گفتم خوشبختانه تست منفی است و بیماری کرونا ندارد، دیدم اشک در چشمانش جمع شده و لحظاتی بدون حرکت و هاج و واج نگاهم میکند، بعد به خود آمد و تشکر و قدردانی کرد. تا به امروز آن شور و شعف و اشک شوق را فراموش نکردهام و هر لحظه جلوی چشمم است و به خاطر اینها لحظات خوش است که میخواهم هر لحظه به شغلم ادامه دهم. این روحیه و مراقبت تنها هم از آن من نیست و تمام همکارانم به یاری آمدهاند تا همه با هم کرونا را شکست دهیم.
دو نفر از بیماران مبتلا به کرونای بیمارستان قائم(عج) مرخص شدهاند و به خانههایشان رفتهاند، هر روز همراهان آنها به بیمارستان مراجعه میکنند و داروها را میگیرند و به آنها میدهند، البته فاصله خود را از بیمار حفظ کردهاند و حتی اتاق بیمار را جدا کرده و از ماسک و دستکش استفاده میکنند.
چند روز پیش یکی از این بیماران که سن بالایی داشت به خاطر اینکه نمیتوانست از بخش مراقبت ویژه بیرون برود کلافه بود و مدام داد و هوار میکرد تا اینکه سعی کردیم با او بیشتر صحبت کنیم و حتی از همراهش هم کمک خواستیم تا شرایط بحرانی را سپری کند و با بهبودی مرخص شود. الان هم که مرخص شده هر روز با همراهش تماس میگیریم و حالش را جویا هستیم تا رو به وخامت نباشد که خوشبختانه تا امروز مشکلی خاصی نداشته و درمان را در خانه دارد.
فارس: از حال روحیتان در مراقبت از بیمار هم بگویید؟ یعنی استرس ندارید؟
اگر بگویم ندارم، دروغ است چون انسانها برای جان خود ارزش قائل هستند و من هم همینطور اما این استرس در حدی نیست که نتوانم خودم را کنترل کنم. گاهی همکارانم به من گوشزد میکنند که چرا این همه از بخش ایزوله سرکشی میکنم اما معتقدم وظیفهای دارم که باید آن را انجام دهم.
مادرم هفته گذشته عمل کرد و از بیمارستان مرخص شد، توی این مدت به دیدنش نرفتم چون سیستم ایمنیاش کمی ضعیف شده و نگرانم نکند مشکلی داشته باشم و به او سرایت کند. ما در اصل نه به خاطر خود بلکه بیشتر به خاطر اطرافیانمان نگرانیم و احتیاط میکنیم.
فارس: گفتید فرزندانتان را ندیدهاید، چطور قبول کردهاید؟
تقریبا نزدیک به ۱۵ روز است که دختر و پسرم را به خانه مادر بردهام تا وقتی برای استراحت به خانه میآیم کنارم نباشند و احتمال سرایت هم به صفر برسد چون بچهها حساس هستند و ممکن است در مقابل بیماری مقاوم نباشند.
گاهی با آنها تماس تصویری برقرار میکنم و گاهی هم از پشت پنجره آنها را میبینم. چند روز پیش در حیاط خانه پدرم پشت پنجره آنها را دیدم و پسرم همین که مرا دید شروع کرد به گریه کردن و گفت «مامان میخوام بیام، بغلت کنم»، دلم آن لحظه برای فرزندم ریشریش شد، خودم هم دلم میخواست او را به آغوش بکشم اما حالا وقتش نبود.
مادرم میگوید «بچه است و دلتنگ پدر و مادرش، برای ما از روزهایی میگوید که با هم به خرید عید میرفتید و این روزها حسابی سرتان شلوغ شده» وقتی اینها را میشونم بغض گلویم را میگیرد اما سعی میکنم در صحبت با خودش حرفهایی را بزنم که قوی باشد و امیدوار که این روزها زود خواهد گذشت. با بچههایم که صحبت میکنم مجاب میشوند که باید صبر کنند تا ما به پدر و مادر بچههایی که ممکن است در بیمارستان باشند کمک کنیم زودتر خوب شوند و به جمع آنها بروند.
واقعیتش؛ برای یک مادر دوری از فرزندان سخت است؛ چقدر دلم این روزها برای شیطنت و بازیگوشیهای پسرم تنگ شده و خانه بدون دختر و پسر گلم صفایی ندارد.
فارس: اصولا مادرها حساسیت خاصی روی درس بچهها دارند؛ شما چه؟ نگران درسهایشان که نیستید؟
نه؛ از این بابت نگران نیستم، مرتب برنامه شبکه آموزش تلویزیون را دنبال میکنند و از طریق فضای مجازی هم با معلمان خود در ارتباط اند. قبلا پسرم یک ساعت طول میکشید تا یک خط از مشقش را بنویسد اما الان خیلی خودش را ملزم کرده که بیشتر دقت کند و بخواند تا مرا خوشحال کند. هر روز هم زنگ میزند و گزارش کار میدهد که درسهایش را چطور خوانده است و بعد از درس و مشق هم با خواهرش بازی کرده و با عزیزجون (مادرم) و آقاجون «پدرم» در طول روز چه کار کردهاند.
فارس: شنیدهایم شما جزو پرستارانی هستید که مرتب بیمارستانید از این اوضاع و شرایط بگویید.
امروز استعلاجی بودم و میتوانستم سر کار نروم و در منزل بمانم و استراحت کنم که البته حضورم هم نیاز بود اما سعی میکنم وقتم را بیشتر در بیمارستان بگذرانم تا شاید بیماری نیاز به کمک داشته باشد. این همراهی نه تنها در وجود من و خانوادهام هست بلکه همکاران و خانوادههای آنها هم این دوران را طور دیگری سپری میکنند.
همکارانم گاهی میگویند میخواهیم به قرنطینه برویم نه تنها به خاطر خود و خانوادههایمان بلکه به خاطر تمام همشهریانی که با آنها در تماس هستیم؛ کاش جایی باشد که بعد از بیمارستان آنجا برویم و با آنها خیلی در ارتباط نباشیم؛ یعنی حاضرند سختی را تحمل کنند تا دیگران در امان باشند که واقعا این روحیه باعث شده شرایط سخت این روزها را بهتر تحمل کنیم.
خوشبختانه تمام نیروها با وجود اینکه استرس هم دارند اما با تمام توان کار میکنند و هر کدام پیشنهادهایی میدهند تا وضعیت بهتر باشد و شرایطی فراهم شود که امکان انتقال ویروس نباشد و من همه این رفتارها را میستایم و به تک تک آنها افتخار میکنم و به خود میبالم که در کنار چنین عزیزانی زندگی میکنم و امیدوارم خداوند هم قدرت و توانشان را مضاعف کند.
همکارانم مانند بقیه استرس و نگرانی دارند و زیر فشار روانی هستند که برای مثال وقتی ساعاتی را برای استراحت به منزل میآیم مرتب تماس میگیرند و پیام میدهند که چه کار باید بکنند و اینها همه برای نجات دادن است.
خانوادههای همکارانم هم زیر بار فشار روانی زیادی هستند و وقتی با آنها صحبت کردهام، سعی کردم روحیه بدهم و به آرامش دعوت کنم.
گاهی میگویم همسرم میتوانست بگوید این چه شغلی است که تو داری و مرتب در تنشی، اما خوشبختانه همیشه حامیام بوده و الان هم میگوید این شرایط تغییر میکند و شما پرستاران تنها به این فکر کنید که کسی از اعضای خانواده به کمک شما نیاز دارد.
فارس: از شرایط کار در بیمارستان که این روزها تغییر داده هم تعریف کنید ممنون میشوم.
بله حتما؛ قبلا تنها شیفت صبح بودم اما این روزها صبح، شب و عصر نداریم و گاهی شده ساعت ۶ عصر و ۱۰ شب و هر وقت که نیاز باشد به بیمارستان رفتهام. چیزی شبیه آنکال ۲۴ ساعته که باید هر لحظه آنجا باشم، البته نه اینکه فشاری بالا سرم باشد بلکه خودم خواستهام.
داشتیم صحبت میکردیم که متوجه شدم همسر خانم نجفی تمام این مدت کنار او نشسته بود و حرفهای ما را گوش میداد و مطالبی را تایید میکرد، از خانم نجفی درخواست کردم او هم پشت خط بیاید و خود گوینده باشد.
خانم نجفی پذیرفت و گوشی را دست همسرش داد.
بعد از سلام و احوالپرسی و تبریک به خاطر این بانوی فداکار، سوالاتم را از ایشان پرسیدم.
فارس: همسرتان خیلی از شما راضی است خودتان فکر میکنید چقدر همراه ایشان بودید و به خواستههایش توجه کردهاید؟
همسرم لطف دارد اما واقعیت این است که سعی کردهام آنطور که او دوست دارد باشم، با رفتار همیشه نگرانی را از خانواده دور کردهام تا با آسایش و آرامش بیشتری روزها را سپری کنیم.
پرستاری شغل پراسترسی است و این استرس تنها به خاطر این روزها که بیماری کرونا مهمان ناخواندهای است، نیست بلکه کمک به یک بیمار نگرانی و استرس را به دنبال دارد چون در عین حال که نگرانش هستی باید روحیه خودت را هم حفظ کنی و این فشار زیادی را وارد میکند.
هیچگاه کمک به همنوع را نادیده نگرفتهام تا همسرم وقت بیشتری را با ما سپری کند، او با کارش زندگیهایی را هدیه میدهد که دعای خیر بسیاری از بیماران پشت سر ماست و حتی بارها او را به خاطری کاری که دارد تشویق و تحسین کردهام.
خودم هم کارمند دادگستریام و در آنجا با مشکلاتی زیادی مواجه هستم و افراد با مسائل و مشکلات زیادی به ما مراجعه میکنند و به نوعی باید زندگیهایی را به برخی از افراد برگردانیم.
من و همسرم سعی کردهایم با کمک هم زندگی را بسازیم و خوشبختانه تاکنون هم مشکلی نداشتهایم و امیدوارم این شرایط هر چه زودتر به حالت عادی برگردد که این دعایم نه تنها برای هموطنان بلکه برای سراسر جهان است.
میخواهیم با کمک هم این شرایط را پشت سر بگذاریم و با ایمان و روحیه قوی هم که از همسرم میشناسم می دانم که او ادامه خواهد داد تا بحران سپری شود.
او به همین میزان بسنده کرد و با تشکر از من خواست تا گوشی را تحویل همسرش دهد، من هم تشکر کردم و پذیرفتم.
از آن جا که میدانستم این پرستار نمونه نیاز به استراحت دارد، باز هم سپاسگزاری کردم و گفتم اگر صحبتی دارید بفرمایید اگر نه که مزاحم استراحت شما نشوم.
خانم نجفی هم از من قدردانی کرد و با تأکید دوباره بر رعایت مباحث بهداشتی از سوی مردم و علاقهمندی به ارسال فیلمی از فرزندانش که کنار پدر و مادرش مشغول درس خواندن هستند، حرفش را با این جمله به پایان برد «گرچه این شهر هراسان شده از بیماری من پرستارم و عمریست خطر کرده دلم…» و ما را به خدا سپرد.
==============
زهره عباسی صالح
==============
انتهای پیام/۸۹۰۲۶/و
خبرگزاری فارس همدان
زهرا نجفی
پرستار
بیمارستان قائم اسدآباد
بیماری کرونا
اخبار مرتبط