به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانههای دفاعپرس، بیست و دومین دوره مسابقات جام جهانی فوتبال در حالی در دوحه پایتخت قطر آغاز شد که رژیم اسرائیل به دنبال تحقق اهداف سیاسی خود در این بازیهای ورزشی بود. پس از انعقاد پیمان صلح ابراهیم میان تلآویو و برخی کشورهای عربی این رژیم با کمک همپیمانان خود در واشنگتن به دنبال آن است تا کشورهای بیشتری سوار بر قطار «عادی سازی روابط» شوند.
قطر به عنوان یکی از قدرتهای تاثیر گذار در حوزه خلیج فارس با داشتن مزیت نسبی در حوزههایی همچون «رسانه»، «ارتباط با شبکه اخوانی» و «قطب صادرات گاز مایع» جایگاه ویژهای در نگاه دستگاه سیاست خارجی رژیم صهیونیستی دارد. با این حال روند برگزاری مسابقات جام جهانی و برخورد تند تماشاگران کشورهای مسلمان و عربی با خبرنگاران رژیم صهیونسیتی نشان دهنده شکست تلآویو در پیشبرد پروژه عادی سازی روابط با ملتهای مسلمان است. در ادامه این گزارش سعی خواهیم کرد تا نگاهی به علل شکست پروژه عادی سازی روابط با ملتهای اسلامی و عربی داشته باشیم.
* تداوم نفرت ملتهای مسلمان از رژیم صهیونیستی
از روزهای ابتدایی شکل گیری موجودیت رژیم صهیونسیتی (یوم النکبه- ۱۹۴۸) در جغرافیای فلسطین، ملتهای مسلمان این کشور مصنوعی را نتیجه اعلامیه بالفور و توطئه استعمار جهت استقرار پایگاه سیاسی در غربیترین منطقه خاورمیانه میدانستند. جنگهای اعراب و رژیم صهیونیستی، انتفاضه اول- دوم و ظهور مقاومت اسلامی در نوار غزه نشانه سالها جنگ و تنش میان امت اسلامی و صهیونیستهایی است که از نقاط مختلف جهان در فلسطین ساکن شده و این سرزمین اسلامی را اشغال کردند. پس از سالها تبلیغات دستگاه رسانهای و سینمای غرب، اما همچنان مسلمان، بهویژه اعراب منطقه نگاهی بهشدت منفی به رژیم صهیونسیتی دارند. در جریان نظرسنجی موسسه آمریکایی واشنگتن، میزان مخالفت مردم کشورهای امارات، بحرین، عربستان سعودی، کویت، لبنان و اردن با روند عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی به ترتیب ۷۱، ۷۶، ۷۵، ۸۱، ۸۶ و ۸۴ درصد اعلام شده است. مجموع این آمار نشان دهنده نفرت اکثریت مردم کشورهای عربی نسبت به تل آویو و مخالفت آنها با روند عادی سازی روابط با رژیم صهیونسیتی است.
* روابط نزدیک ایران و قطر
۵ ژوئن ۲۰۱۷، عربستان سعودی با همراهی کشورهایی همچون مصر، امارات و بحرین همسایه جنوبی خود یعنی دولت قطر را به دلیل روابط نزدیک با ترکیه، ایران و حماس و همچنین حمایت از رسانههای بصری و مکتوب همچون الجزیره از زمین، دریا و آسمان تحریم کردند. در آن دوران دوحه به دلیل اتخاذ سیاست مستقل نسبت به ریاض از جمع کشورهای حاشیه خلیج فارس طرد و حتی در معرض حمله نظامی قرار گرفت. در آن دوران جمهوری اسلامی ایران و ترکیه تنها کشورهای حامی دوحه بودند. در همان روزهای ابتدایی تحریم قطر، تهران برای کمک به قطر آسمان خود را بر روی خطوط پروازی این کشور باز کرد تا این کشور عربی بتوانند نیازهای اقتصادی خود به را به سریعترین شکل ممکن تامین کنند.
نشست «العلا» در بیابانهای گرم حجاز مهر پایانی بر تحریمهای چندجانبه قطر بود، اما سبب تثبیت این درس تاریخی برای خاندان آل الثانی شد که برای بقا تاج و تخت خود نیاز به ایجاد توازن میان ایران و پادشاهی سعودی به عنوان دو قدرت بزرگ منطقه دارد. برهمین اساس قطر با هدف تضمین بقا این کشور جوان، سیاست گسترش روابط سیاسی، امنیتی و اقتصادی با تهران را در پیش گرفته است. دوحه به خوبی میداند که عادی سازی (یا آشکار سازی) روابط با رژیم صهیونسیتی نوعی سیاست «ضد ایرانی» و برخلاف آرمان ملتهای مسلمان برای آزادی قدس است. به عبارت دیگر دوحه برای جلب نظر ایران و سایر ملتهای مسلمان سعی میکند این سیگنال را به مردم کشورهای عربی ارسال کند که در کنار آنها مخالف عادی سازی روابط با تل آویو است.
* تداوم مخالفتهای مردمی با پروژه عادی سازی
پس از انعقاد پیمان صلح ابراهیم در سال ۲۰۲۰ میان رژیم اسرائیل با بحرین و امارات عربی متحده، بسیاری از مردم ساکن در کشورهای اسلامی- عربی در بسترهای مختلفی همچون برپایی تظاهرات ضد صهیونیستی، ترند کردن هشتگهای ضدتطبیع، ساخت آثار هنری در حمایت از فلسطین، امتناع ورزشکاران از مسابقه دادن با نمایندگان رژیم صهیونسیتی، مخالفت خود را با آغاز علنی سازی روابط میان کشورهای عربی و رژیم اشغالگر قدس ابراز داشتند.
با آنکه شبکههای تلویزیونی همچون «العربیه» یا مراکز فعال در حوزه فضای مجازی مانند مرکز «اعتدال» به دنبال عادی جلوه دادن ارتباط با شهروندان و مقامات رژیم اسرائیل به بهانههای مختلف بود، اما همچنان براساس نظرسنجیهای بینالمللی اکثریت اعراب مخالف بهبود روابط با تلآویو و برقراری ارتباط با شهروندان این رژیم هستند. به عبارت دیگر حافظه تاریخی ملتهای عرب هنوز نسلکشی فلسطینیها توسط صهیونیستها، بی حرمتیهای پیاپی یهودیان افراطی به مسجد القصی، اشغال صحرای سینا و بلندیهای جولان، ترور شیرین ابوعاقله و … فراموش نکرده و دنبال گرفتن انتقام تاریخی از موجودیت رژیم صهیونسیتی هستند.
* عدم تغییر رفتار صهیونیستها در قبال فلسطینیها
پس از شکستهای پیدرپی ارتشهای عربی از رژیم صهیونسیتی، بسیاری از رهبران عرب مانند انور سادات تصمیم گرفتند تا با اتخاذی سیاستی متفاوت در قبال تلآویو به سمت «صلح»، «راه حل دو کشوری» و «عادیسازی روابط» حرکت کنند. آنها بر این تصور بودند که تعدیل سیاستهای ایشان در قبال رژیم اسرائیل خوی تهاجمی این نظام را کنترل و رفتار آنها نسبت به ساکنان سرزمین فلسطین اصلاح خواهد کرد. اما گذشت زمان به خوبی این نکته را ثابت کرد که رژیم صهیونسیتی هیچ ارزشی برای حقوق فلسطینیها قائل نیست و تنها به دنبال تقویت محیط امنیتی خود در منطقه شامات و سایر کشورهای عربی است.
زمانی اعراب در کنفرانس صلح «مادرید- ۱۹۹۱» و «اسلو- ۱۹۹۳» به دنبال صلح با اسراییل به قیمت تشکیل کشور مستقل فلسطین بودند. پیشنهاد ملک عبدالله در سالهای ابتدایی قرن بیست و یکم نشان دهنده ابعاد دقیق این خواسته عربی است، اما امروز با طرح پیشنهاداتی همچون «معامله قرن» یا «صلح ابراهیم» نه تنها به تشکیل کشور فلسطین هیچ اشارهای نمیشود بلکه صرفا طرح صلح در برابر تنها چند بسته اقتصادی و سرمایه گذاری محدود مطرح میگردد. این روند سبب بیداری مجدد ملتهای اسلامی، ناامیدی آنها نسبت به حاکمان و افزایش نفرت آنها نسبت به موجودیت رژیم صهیونسیتی شده است.
* بهره سخن
«دیپلماسی ورزشی» به عنوان یکی از زیرمجموعههای «دیپلماسی عمومی» نقش مهمی در برقراری ارتباط میان ملتهای مختلف جهان یا ارسال پیامهای سیاسی ایفا میکند. مقامات صهیونیست به دنبال سو استفاده از فرصت جام جهانی برای برقراری ارتباط با ملتهای جهان اسلام و عادی سازی روابط با بزرگترین چالش خود در سطح جهانی بودند. خبرنگاران صهیونیست سعی داشتند با معرفی خود به عنوان شهروند رژیم صهیونسیت و سپس مصاحبه با شهروندان قطری، سعودی، ایرانی و … زمینه لازم برای ارتباط با مسلمانان را فراهم آورند، اما دلایلی همچون تداوم تنفر ملتهای مسلمان از رژیم صهیونیستی و تداوم نسل کشی فلسطینیها در سرزمین مادریشان سبب شکست پروژه تلآویو در قطر شد.
منبع: مهر
انتهای پیام/ 112
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است