نماد سایت مجاهدت

۹ فاجعه‌ای که آمریکا را تهدید می‌کند/ آمریکا در برابر تهدیدهای قریب‌الوقوع به شدت آسیب‌پذیر است

سرویس جنگ نرم مشرق – مجله آمریکایی پولیتکیو در مقاله‌ای به قلم گرت ام‌گراف مدیر برنامه‌های سایبری اندیشکده آمریکایی اسپن به بررسی مهم‌ترین رویدادهایی که می‌توانند در طی ۳۰ تا ۵۰ سال آینده، ایالات متحده را تحت تأثیر قرار دهند پرداخت و نوشت: ممکن است شما از شیوع کرونا ویروس غافلگیر شده باشید، اما ده‌ها سال است که هشدارهایی در مورد یک همه‌گیری قریب‌الوقوع وجود دارد. نشست‌های رسانه‌ای دولت‌ها، نشریات علمی و حتی رمان‌های علمی-تخیلی محبوب و پرطرفدار، شیوع یک ویروس جدید و پیامدهای ناشی از آن را پیش‌بینی کرده‌اند و اغلب، با جزئیات کامل به چالش‌های خاصی که اکنون آمریکا با آنها روبروست، پرداخته‌اند. حال این سؤال مطرح می‌شود که چه چیز دیگری هست که ما نمی‌دانیم؟ چه فاجعه‌های دیگری در راه است که برای آنها برنامه‌ریزی نکرده‌ایم، اما می‌توانند طی چند سال یا چند دهه آینده، زندگی، خانواده، شغل یا در سطح گسترده‌تر، جامعه آمریکا را مختل کنند؟

بخش اول این گزارش را اینجا بخوانید:

بحران کرونا ناتوانی و عدم آمادگی آمریکا در مواجهه با تهدیدات را ثابت کرد

مخاطبان گرامی، محتوا و ادعاهای مطرح‌شده در این گزارش، صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاه‌های اندیشکده‌های غربی منتشر شده است و ادعاها و القائات احتمالی این مطالب هرگز مورد تأیید مشرق نیست.

وظیفه دولت آمریکا این است که به این موضوع فکر کند؛ هر سال، جامعه اطلاعاتی، «ارزیابی تهدیدهای جهانی» را منتشر می‌کند که چکیده‌ای از روندهای نگران‌کننده جهان، ریسک‌ها، مناطق مشکل‌ساز و خطرات نوظهور را ارائه می‌دهد. اما امسال، جلسه استماع عمومی در مورد این ارزیابی که معمولاً در ژانویه یا فوریه برگزار می‌شد، لغو شد که دلیل آن ظاهراً این بوده که رهبران اطلاعاتی که معمولاً در این جلسه استماع عمومی نادر شهادت می‌دهند، نگران بودند که اظهاراتشان رئیس‌جمهور دونالد ترامپ را خشمگین کند. و دولت هنوز گزارش تهدیدات سال ۲۰۲۰ را برای عموم منتشر نکرده است. اما این گزارش چه می‌گوید؟ از آنجایی که نسخه عمومی آن موجود نیست، ما با بررسی گزارش‌های دولتی و دانشگاهی فراوان و صحبت با بیش از یک دوجین متفکر، از جمله دانشمندان، پژوهشگران و مقامات کنونی و پیشین اطلاعات و امنیت ملی، نسخه خاص خودمان را گردآوری کردیم.

آنچه در ادامه می‌خوانید، بخش دوم گزارش «ارزیابی تهدیدهای داخلی» مجله پولیتیکو است، فهرستی از مهم‌ترین رویدادهایی که می‌توانند در طی ۳۰ تا ۵۰ سال آینده، ایالات متحده را تحت تأثیر قرار دهند. این تهدیدها نادر به نظر می‌رسند، اما در بازه زمانی مشخصی، وقوع آنها تقریباً قطعی است. رویدادهایی که انسان‌ها و ازاین‌رو، رهبران سیاسی به سختی می‌توانند در مورد آنها شناخت پیدا کرده و برایشان برنامه‌ریزی کنند. میشل واکر، نویسنده و تحلیل‌گر سیاسی که در زمینه بحران‌ها تخصص دارد، این رویدادها را «کرگدن‌های خاکستری» و نقطه مقابل رویدادهای غیرقابل تصور موسوم به «قوی سیاه» می‌نامد. بیشتر تهدیدهای بزرگی که جهان با آنها روبروست- از بیماری‌های همه‌گیر تا فروپاشی‌های مالی- بیشتر شبیه کرگدنی مهاجم هستند؛ یعنی اگرچه خطرناکند، اما از مدت‌ها قبل می‌توان نزدیک شدن آنها را مشاهده کرد.

بخش اول این گزارش را می‌توانید در لینک زیر بخوانید:

تهدیدهای فاجعه‌بار دائمی

(که احتمالاً تا ۵۰ سال آینده آمریکا را تحت تأثیر قرار خواهند داد)

۶- خطر سلاح‌های هسته‌ای

سلاح‌های هسته‌ای همیشه در صدر فهرست ریسک‌های دولت آمریکا قرار می‌گیرند، اما مردم به آسانی آن را فراموش می‌کنند. به گفته متنی: «خطر همیشگی جنگ هسته‌ای چیزی است که ما از اضطراب ناشی از آن دلزده شده‌ایم. ما از صحبت در مورد جنگ هسته‌ای خسته‌ایم.»

تهدید خاص هسته‌ای در چند دهه گذشته به شکل قابل توجهی تغییر شکل داده است. در سال‌های پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی و پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، مقامات نگران «سلاح‌های هسته‌ای آزاد» بودند، اینکه سلاحی به سرقت رفته یا خریداری‌شده در بازار سیاه به دست گروه‌های تروریستی یا دیگر بازیگران سرکش بیفتد. اما دولت آمریکا- از طریق طرح‌هایی مانند برنامه همکاری برای کاهش تهدیدات که مورد حمایت هر دو حزب بود- به ایمن‌سازی و غالباً از میان بردن کامل انبارهای پر از مواد و سلاح‌های هسته‌ای در سراسر اتحاد جماهیر شوروی سابق کمک کرد. به همین ترتیب، پس از ۱۱ سپتامبر، سال‌ها کار سخت دولت در زمینه اوراق کردن، منزوی کردن و تضعیف قابلیت‌های گروه‌هایی مانند القاعده و بعداً داعش، تهدید سلاح‌های کشتارجمعی از جانب تروریست‌ها را عمدتاً از بین برد.

جوزف سرینسیونی، رئیس بنیاد پلاشرز که مدت‌ها به پایش تهدیدهای هسته‌ای پرداخته می‌گوید:

«خبر خوب بطور خلاصه این است که اقدامات برای ایمن‌سازی و کاهش تسلیحات و مواد مورد استفاده در آنها نتیجه‌بخش بوده است. مواد [هسته‌ای] موجود صدها تن کاهش پیدا کرده است. عرضه کمتر شده، تقاضا کمتر شده و به همین دلیل است که در حال حاضر، تروریسم هسته‌ای در بسیاری از فهرست‌های تهدید اولویت ندارد.»

جالب اینجاست که به گفته وی، ۳۰ سال پس از پایان جنگ سرد، یکبار دیگر کشورها به بزرگ‌ترین چالش تبدیل شده‌اند. سرینسیونی اضافه می‌کند: «این تهدیدها از بین نرفته‌اند، نه فقط سلاح‌های هسته‌ای آزاد، بلکه تهدید زرادخانه‌های هسته‌ای موجود- تسلیحات هسته‌ای به شدت تحت کنترل- نیز وجود دارد. ما در معرض خطر جنگ‌های ناخواسته قرار داریم.»

دو سال قبل، جفری لوئیس محقق کنترل تسلیحات هسته‌ای، رمانی گمانه‌زن با عنوان «گزارش کمیسیون ۲۰۲۰ در موضوع حملات هسته‌ای کره شمالی علیه ایالات متحده» با الگوبرداری از گزارش کمیسیون ۱۱ سپتامبر منتشر کرد. او در این کتاب، سناریویی کاملاً محتمل را به تصویر کشیده که در آن، آمریکا و کره شمالی به ورطه جنگ هسته‌ای کشیده می‌شوند. چنین نبرد سرنوشت‌ساز و بزرگی که ناشی از اشتباه محاسباتی است، می‌تواند با روسیه یا چین نیز اتفاق بیفتد. متنی می‌گوید: «ما معمولاً خطر جنگ هسته‌ای تصادفی را دست کم می‌گیریم. بیشتر آنچه من در مورد سامانه‌های تسلیحات هسته‌ای دریافته‌ام باعث شده نگرانی‌ام [در مورد یک جنگ تصادفی] بیشتر شود و نه کمتر.»

بررسی چشم‌انداز هسته‌ای کنونی، نگرانی‌های زیادی به جا می‌گذارد. بدون جلب توجه عمومی چندان زیادی، یک رقابت تسلیحاتی هسته‌ای جدید بین ابرقدرت‌ها در حال شکل‌گیری است. دولت ترامپ میلیاردها دلار برای تسلیحات هسته‌ای هزینه کرده و باعث فروپاشی پیمان‌های کلیدی و مهم کنترل تسلیحاتی مانند پیمان منع موشک‌های هسته‌ای میان‌برد و معاهده آسمان‌های باز، آن هم در میانه مناقشات با روسیه، شده است. به گفته سرینسیونی: «آنها [دولت ترامپ] سیاست دولت‌های قبلی مبنی بر کاهش تعداد سلاح‌های هسته‌ای موجود را ادامه ندادند».

در جاهای دیگر نیز، ایران پس از خروج دولت ترامپ از توافق هسته‌ای چندجانبه، به سرعت در حال ازسرگیری برنامه هسته‌ای خود است. به علاوه، تهدید بی‌ثباتی در جنوب آسیا همیشه وجود دارد؛ منطقه‌ای که در آن تنش‌های بین هند و پاکستان، کشورهای مسلح به تسلیحات هسته‌ای همواره ناپایدار است. سرینسیونی می‌گوید: «بسیاری از ما تعجب می‌کنیم که چطور جنگ هسته‌ای هنوز در آنجا رخ نداده است. هر مانور نظامی در آنجا خطر هسته‌ای شدن را دارد. این احتمال چندان پایینی نیست.»

کره شمالی با حمله به ایالات متحده می‌تواند چند موشک هسته‌ای را با موفقیت در شهرهای مهم آمریکا فرو بریزد- اگرچه در مورد دقت موشک‌های آن تردید وجود دارد- و احتمالاً صدها هزار یا چند میلیون تلفات انسانی به جا بگذارد. ده‌ها یا صدها میلیون نفر نیز در جنگ تمام عیار هسته‌ای با چین یا روسیه جان خود را از دست خواهند داد. سناریوهای پیچیده زمانی رخ می‌دهند که دشمن، در ابتدا یکی از هم‌پیمانان آمریکا را هدف قرار دهد. اگر کره شمالی به کره جنوبی یا ژاپن حمله هسته‌ای کند، آیا آمریکا اقدام به حمله هسته‌ای خواهد کرد و خطر پاسخ را خواهد پذیرفت؟ اگر ایران، ریاض یا اورشلیم را هدف قرار دهد چطور؟ چالشی که ده‌ها سال در مورد سلاح‌های هسته‌ای وجود داشته تنش‌زایی بوده است؛ مانورهای مکرر نشان می‌دهند که پس از شروع جنگ هسته‌ای، انگیزه چندانی برای پایان دادن به آن وجود ندارد. نتیجه هر یک از این سناریوها فاجعه‌بار خواهد بود. به گفته گوردون: «به هر طریق، تصور انفجار هسته‌ای در منطقه‌ای پرجمعیت بسیار دشوار است و آثار موجی فراوانی در جامعه به همراه خواهد داشت».

بر اساس صحنه پایانی فیلم کلاسیک «بازی‌های جنگ» تولید سال ۱۹۸۳ می‌توان نتیجه گرفت که تنها راه برای عدم شکست در یک جنگ هسته‌ای، در درجه اول این است که چنین جنگی هرگز اتفاق رخ ندهد. یکی از اقدامات پیش‌رو که تهدید هسته‌ای در سطح جهان را کاهش می‌دهد، تقدیم لوایحی از طرف دموکرات‌هایی مانند سناتور الیزابت وارن و آدام اسمیت، نماینده کنگره است که قرار است به تصویب برسند. بر اساس این طرح‌ها، آمریکا هرگز در هیچ جنگی اولین استفاده‌کننده از تسلیحات هسته‌ای نخواهد بود. این قانون، قدرت کاملاً غیرقابل کنترل کنونی ترامپ و رؤسای جمهور قبل از وی از زمان هری ترومن را محدود می‌کند، در این صورت رئیس‌جمهور نمی‌تواند به صورت یکجانبه و بدون اقدامی تحریک‌آمیز یا حتی بازبینی موضوع با وزیر دفاع، کنگره یا دیگران از این تسلیحات استفاده کند. البته فعلاً، تقریباً ۱۰۰۰ سلاح هسته‌ای آمریکا در حالت آماده‌باش قرار دارند و حدود ۵ دقیقه پس از تماس تلفنی ترامپ آماده شلیک خواهند بود.

۷- تغییرات اقلیمی

تنها چند ماه قبل، درست زمانی که اخبار انتشار کرونا ویروس جدید از چین درز کرد، تیتر غالب خبرها را تغییرات آب‌وهوایی تشکیل می‌داد، چراکه آتش‌سوزی گسترده و فاجعه‌باری سراسر استرالیا را در بر گرفته بود. آثار گرمایش زمین، بطور فزاینده‌ای سیاست‌های جهانی را تحت‌الشعاع قرار خواهد داد و زندگی انسان‌ها را متأثر خواهد کرد- این تأثیر هم در کوتاه مدت و با تشدید حوادث طبیعی مانند تندبادها و آتش‌سوزی‌های گسترده و هم در بلندمدت و با تغییر اقلیم، سطح دریاها و منابع غذایی و آبی رخ خواهد داد.

کارشناسان هشدار می‌دهند که ممکن است آتش‌سوزی‌های گسترده استرالیا، مانند تندبادهای «ابرطوفانی» مانند سندی و کاترینا به قاعده جدید تبدیل شوند. اما علاوه بر حوادث طبیعی جداگانه، تغییرات سیستمیک در جریان‌های اقیانوسی، آب‌وهوا و سطح دریاها اتفاق می‌افتد که اثر عمیقی بر محل زندگی انسان‌ها و پرورش مواد غذایی خواهد گذاشت. بالا آمدن سطح دریا به تنها می‌تواند بی‌ثباتی گسترده، رقابت بر سر منابع و موج اجباری مهاجرت انسان‌ها را در سطح جهان ایجاد کند؛ چیزی که به هیچ وجه شباهتی به آنچه تا به حال تجربه کرده‌ایم ندارد. حدود ۶۰۰ میلیون نفر در سطح دریا زندگی می‌کنند که بسیاری از آنها هم‌اکنون نیز در کشورهایی مانند بنگلادش، تحت فشارهای اقتصادی و فقر منابع به سر می‌برند. برآوردها حاکی از این است که در دهه‌های آینده، سطح اقیانوس‌ها به اندازه ۶ فوت [۱.۸ متر] یا بیشتر بالا خواهد رفت و این تهدیدی است که ده‌ها یا حتی صدها میلیون نفر را به حرکت درخواهد آورد. در مقام مقایسه، بحران پناهندگان سوری که تاکنون به عنوان یکی از فاجعه‌های بزرگ انسانی قرن گذشته مطرح شده و اتحادها و دولت‌های اروپایی در تلاش برای پاسخ به آن بی‌ثبات شده بودند، رقم نسبتاً کوچک ۵ میلیون پناهنده را در بر می‌گرفت.

بطور خلاصه، تغییرات آب‌وهوایی زمینه‌ساز مجموعه‌ای ظاهراً بی‌پایان از فاجعه‌های انسانی و بی‌ثباتی ژئوپلیتیک خواهد بود. به همین دلیل است که هشدارها در مورد آثار سهمگین تغییرات آب‌وهوایی بطور فزاینده‌ای از جاهایی فراتر از جامعه علمی شنیده می‌شود. در گزارش «ارزیابی تهدیدهای جهانی» سال گذشته جامعه اطلاعاتی آمریکا آمده است: «تخریب زیست محیطی و اکولوژیک در سطح جهان و علاوه بر آن، تغییرات آب‌وهوایی، احتمالاً رقابت برای دستیابی به منابع، فشارهای اقتصادی و نارضایتی اجتماعی را در سال ۲۰۱۹ و پس از آن تشدید می‌کنند. خطرات آب‌وهوایی در حال تشدید هستند و این برای زیرساخت‌ها، سلامت و امنیت آب و غذا تهدیدکننده است.»

جلوگیری از بدترین سناریوهای تغییرات آب‌وهوایی به طور فزاینده‌ای بعید به نظر می‌رسد، به خصوص با توجه به عدم تمایل کنونی آمریکا به مشارکت جدی در این موضوع در سطح جهانی و رشد مداوم چین بدون توجه به محیط زیست. محاسبات دانشمندان نشان می‌دهد که برای پیشگیری از بدترین سناریوهای گرمایش زمین، جهان باید تقریباً در دهه آینده، انتشار کربن را سالانه ۷ درصد کاهش دهد- که این رقم سال به سال به صورت مرکب محاسبه می‌شود. اما این مستلزم چه مقدار کاهش است؟ در نظر داشته باشید که کووید-۱۹ بیشتر بخش‌های اقتصاد دنیا را دچار وقفه کرده و آسمان را از هواپیماها و جاده‌ها را از خودروها خالی کرده است. اما این رکود، انتشار کربن در سال ۲۰۲۰ را تنها حدود ۸ درصد کاهش خواهد داد. حتی برنامه به شدت بلندپروازانه، خودنمایانه و جنجالی «نیو دیل سبز» تحت‌الشعاعِ واقعیتِ تغییرات موردنیاز پیش‌رو قرار گرفت؛ حتی دیوار دریایی ۱۱۹ میلیارد دلار پیشنهاد شده برای نیویورک، ممکن است برای محافظت از منهتن هم کافی نباشد.

به علاوه، بی‌ثباتی ژئوپلیتیک و ناآرامی‌های اجتماعی ناشی از تغییرات آب‌وهوایی، خطر تهدیدات ساخته بشر را افزایش می‌دهد که از جمله آنها می‌توان به جنگ هسته‌ای، یک حمله سایبری گسترده یا حادثه جدید و شرارت‌آمیزی در حوزه امنیت زیستی اشاره کرد. کشورها و رهبران آنها که به شدت نیازمند منابع روبه‌کاهش هستند، ممکن است قاعده و قانون را کنار بگذارند. همین حالا، بحران پناهندگان سوری که نمونه ملایمی از آنچه ممکن است رخ دهد است، به ظهور ملی‌گرایی، نژادپرستی و رژیم‌های مستبد در اروپا دامن زده است. در خاورمیانه نیز به راحتی می‌توان روی دادن سناریویی را تصور کرد که در آن، تغییرات آب‌وهوایی و ناآرامی‌های سیاسی، به تشدید بحران و نهایتاً تنش هسته‌ای منجر شود.

اما به هر حال، چنان که امروز همه‌گیری کووید-۱۹ به ما نشان می‌دهد، هیچ یک از این تهدیدها در شرایط خلأ ژئوپلیتیک ظهور و بروز پیدا نخواهند کرد.

تلفات انسانی روزافزون همه‌گیری کنونی و آشکار شدن فاجعه اقتصادی ناشی از آن، یک مسئله است. اما اثرات موجی آن تا سال‌ها ماندگار خواهد بود و با توجه به مدیریت ضعیف خود ویروس در کشور، سؤال بی‌پاسخی که وجود دارد این است که آیا ما برای پاسخ و مقابله با آنچه در ادامه رخ خواهد داد، در موضع قدرتمندی قرار داریم یا خیر.

تغییر نظام قدرت در جهان که در دهه گذشته- با صرفه‌جویی اقتصادی آمریکا، رشد چین و ضعیف شدن وحدت دموکراتیک اروپا- در جریان بوده، شتاب بیشتری خواهد گرفت، چراکه اقتصادهای مهم دنیا استراتژی‌های اقتصادی و اتحادهای سیاسی خود را مورد بازنگری قرار داده و برای مقابله با آنچه- در بهترین حالت- می‌تواند یک رکود یک ساله باشد، آماده می‌شوند.

گوردون می‌گوید بطور فزاینده‌ای نگران است که آمریکا به دلیل دسته‌بندی‌های سیاسی و حزبی، بروکراسی محافظه‌کارانه و رشد نابرابری درآمدی و روندهای جمعیتی- مانند پایین آمدن نرخ زاد و ولد و کاهش مهاجرت- که منجر به پیری سریع جمعیت خواهد شد، فلج شده و نتواند این مقطع را به خوبی پشت سر بگذارد. او می‌افزاید: «نهادهای ما با تغییرات زمین همگام نیستند و در آینده نزدیک ارزش خود را از دست می‌دهند. جامعه نیازمند دولت است، اما ما در حال از دست دادن ساختارهایی هستیم که دولت را اثربخش می‌کنند.»

به علاوه، واکنش فاجعه‌بار کشور به همه‌گیری کنونی- که تقریباً با همه معیارها یکی از بدترین واکنش‌ها در جهان توسعه‌یافته بوده- پیام روشنی را به کشورهای دیگر ارسال می‌کند و آن اینکه دیگر نمی‌توان برای رهبری گفتگوهای بین‌المللی روی آمریکا حساب کرد. آمریکا حتی این هفته، در نشست بین‌المللی مجازی تولید واکسن شرکت نداشت.

اگر روندهای کنونی ادامه یابد، ممکن است آمریکا سرانجام پس از یک یا دو سال ویروس را شکست دهد، اما پس از این همه‌گیری، دیگر مانند ۷۵ سال گذشته رهبر اقتصادی، سیاسی یا اخلاقی جهان نخواهد بود. به همین ترتیب، جهان نیز ممکن است در این مقطع دریابد که آنطور که قبلاً تصور می‌کرد، به آمریکا نیازی ندارد. این مسئله زمانی به واقعیت نزدیک‌تر خواهد بود که واکسن کووید ابتدا در چین یا اروپا ساخته شود.

در واقع، ابرقدرت پیشتاز جهان بودن، مزایای اقتصادی، اجتماعی و امنیتی فراوانی به همراه دارد. اما اگر ما دیگر ابرقدرت نباشیم چه اتفاقی خواهد افتاد. آمریکایی را تصور کنید که دیگر استعدادهای برتر را جذب نمی‌کند. اگر نوآوری‌های بزرگ بعدی به جای سیلیکون ولی در اروپا یا آسیا اتفاق بیفتند، چه خواهد شد؟ اگر سرمایه‌گذاران چینی شانس اول را برای مهم‌ترین قراردادهای جهان به دست بیاورند، چطور؟

از دست دادن قدرت سیاسی یا مالی به معنای این است که ناچار خواهیم بود بده‌بستان‌های سختی انجام دهیم، چراکه آمریکا از سرمایه‌گذاری در پروژه‌های حیاتی و مهم ناتوان خواهد شد. به گفته گوردون:

«ممکن است پس از این فاجعه ناچار شویم انتخاب‌هایی اقتصادی انجام دهیم که ما را- مثلاً از ناحیه ارتباطات- در معرض دید قرار دهند. معمولاً ما آنقدر قدرت داشته‌ایم که در معرض دید قرار گرفتن مهم نبوده است. اما حالا اگر در جهانی باشیم که این شکاف به مراتب کوچک‌تر شده، چه اتفاقی می‌افتد؟»

آمریکا هم‌اکنون نیز در رابطه با فناوری ۵G یا نسل بعدی شبکه تلفن همراه، خود را در موقعیت دشواری می‌بیند. تلاش آمریکا این بوده که هم‌پیمانان غربی خود را از بکارگیری این فناوری پیشرفته که توسط شرکت چینی هواوی توسعه یافته منصرف کند، اما نتوانسته جایگزینی برای آن ارائه دهد. اگر آمریکا نتواند جلوی استفاده هم‌پیمانان خود از زیرساخت‌های دیجیتال چینی را بگیرد، چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر آمریکا ناچار شود خود نیز از آن استفاده کند چطور؟ کریستوفر کربس، رئیس «سازمان امنیت سایبری و زیرساخت» وزارت امنیت داخلی آمریکا که مسئولیت محافظت از زیرساخت‌های حیاتی کشور را به عهده دارد می‌گوید: «من همیشه در مورد هواوی نگران بوده‌ام… اینکه کنترل حساس‌ترین زیرساخت کشور را به دشمنی بدهیم که بطور ضمنی به آن اعتماد نداریم و نشان داده که شایسته اعتماد ما نیست.»

گوردون می‌گوید:

«بیماری کووید ثابت کرد که ما به نهادها نیاز داریم. اما بروکراسی ما بطور فزاینده‌ای ناکارآمد بوده و دلیل آن تا اندازه‌ای به سرعت موردنیاز برای تصمیم‌سازی برمی‌گردد. ما باید تصویرسازی مجدد کنیم و از نو بسازیم. رهبرانی که می‌تواند وارد عمل شوند و این کار را انجام دهند چه کسانی هستند؟ این رویداد فاجعه‌بار، شکست بروکراسی در ارائه حاکمیتی است که جامعه ما برای وفادار ماندن به ارزش‌های خود، به آن نیاز دارد.»

۸- وقوع زلزله‌های ویرانگر

برنامه‌ریزان شرایط اضطراری ضرب‌المثل ساده‌ای دارند که می‌گوید: «اگر برای زلزله آماده باشید، برای چیزهای زیاد دیگری نیز آماده‌اید.». این را روزی «براب گراف» رئیس مدیریت بحران سیاتل به من گفت. اما این برای او در سیاتل یک نیاز است. زیرا واقعی‌ترین تهدیدی که شمال غربی پاسیفیک با آن روبروست، زلزله‌ای با قدرت رانش بسیار شدید در منطقه‌ای مشهور به فرورانش کسکدیا است.

زلزله بزرگ کالیفرنیا معروف به «بیگ وان» در امتداد گسل سان آندریاس بیشترین توجه را به خود جلب کرده، اما سه گسل دیگر نیز وجود دارند که حتی بیش از «بیگ وان» برنامه‌ریزان شرایط اضطراری را نگران می‌کنند.

اولین آنها منطقه فرورانش کسکدیا است، گسلی حدوداً ۷۰۰ مایلی در نزدیکی ساحل اقیانوس آرام که در اورگان و واشنگتن واقع شده یا چیزی که نشریه نیویورکر در سال ۲۰۱۵ آن را «ریلی بیگ وان» به معنای واقعاً بزرگ نامید. اگر این گسل فعال شود، می‌تواند «تنها» زمین‌لرزه‌ای به بزرگی بین ۸ تا ۸.۶ ریشتر ایجاد کند که این به خودی خود، یکی از قدرتمندترین و ویرانگرترین زلزله‌های تاریخ ایالات متحده خواهد بود. اما آنچه اصطلاحاً شکافت کامل گسل خوانده می‌شود، واقعاً فاجعه‌بار خواهد بود که بطور بالقوه شدت آن را به بیش از ۹ ریشتر خواهد رساند. افزون بر خساراتی که تکان‌های زلزله به بار می‌آورد، ممکن است در طول چند صد مایل سونامی نیز ایجاد کند و برای هشدار سیلاب در ساحل غربی تنها ۱۵ دقیقه زمان وجود خواهد داشت. پیش‌بینی FEMA نشان می‌دهد که تلفات اولیه زلزله و سونامی ۱۳ هزار نفر خواهد بود و بیش از یک میلیون نفر نیز بی‌خانمان خواهند شد. اینها به هیچ وجه تهدیدهای انتزاعی و ناملموسی نیستند؛ به گفته زمین‌شناسان احتمال وقوع زلزله ۸ ریشتری در منطقه در ۵۰ سال آینده ۱ به ۳ است. راب ویتر زمین‌شناس اهل اورگان در سال ۲۰۰۹، با محاسباتی نشان داد که احتمال وقوع یک زلزله کامل در نیم قرن آینده ۱۰ تا ۱۴ درصد است. وی گفت: «میزان ویرانی این زلزله باورنکردنی است. مردم برای چنین چیزی آمادگی ندارند.»

دومین مورد، منطقه لرزه‌ای نیو مادرید است که نام آن از شهری در میسوری گرفته شده و از آرکانزاس تا ایلینوی امتداد دارد؛ این منطقه قوی‌ترین زمین‌لرزه‌ها را در تمام ۴۸ ایالت ایجاد کرده است. در زمستان سال‌های ۱۸۱۱ و ۱۸۱۲، مجموعه‌ای از سه زلزله با جابجایی زمین به اندازه بیش از ۱۵ فوت [۴.۵ متر]، زمین را آبگونه کرده و جزایری را بطور کامل ناپدید کردند. در یک مانور منطقه‌ای با عنوان «خشم لرزان» که در سال ۲۰۱۹ برگزار شد، مقامات محلی، ایالتی و فدرال در مورد چگونگی واکنش به زلزله‌ای به قدرت ۷.۷ ریشتر در نیو مادرید آموزش دیدند. دانیل کانیوسکی، مدیر عامل شرکت «مارش‌اند مک‌لنن» که ماه فوریه به عنوان نفر دوم FEMA خدمت می‌کرد، بازدید از یکی از مراکز مهم عملیات اضطراری ایالتی را به یاد می‌آورد. او در جریان این بازدید، متوجه شده که مسئولان این مرکز حتی زلزله‌ای با این قدرت را شبیه‌سازی نکرده‌اند؛ آنها به این نتیجه رسیده بودند که تخریب در سطح محلی آنقدر زیاد خواهد بود که کارشناسان برنامه‌ریزی شرایط اضطراری نمی‌توانند، حتی در یک مانور گفتگو-محور، واکنش مناسبی داشته باشند. او یادآور می‌شود: «تنها برگزاری مانور می‌تواند چنان به سیستم فشار بیاورد که درس‌های ارزشمندی آموخته نشود. کشور ما نسبت به چنین زلزله‌ای بسیار آسیب‌پذیر است.»

طبق برآورد سازمان زمین‌شناسی آمریکا، احتمال وقوع زمین‌لرزه فاجعه‌باری به قدرت ۸ ریشتر در ۵۰ سال آینده در منطقه لرزه‌ای نیو مادرید حدود ۷ تا ۱۰ درصد است. اما با توجه به فقدان آمادگی در منطقه، ساختمان‌های ضعیف‌تر آن نسبت به کالیفرنیا و جمعیت شهری عمدتاً ناآگاه، حتی یک زلزله ۶ ریشتری- که احتمال رخ دادن آن در نیم قرن آینده ۲۵ تا ۴۰ درصد است– می‌تواند ویرانگر باشد.

کربس می‌گوید: «چیز بسیار منحصربه‌فردی که در مورد بیماری کووید وجود دارد تأثیر آن در سطح ملی است- این اولین بار است که در هر ۵۰ ایالت، شرایط اضطراری اعلام می‌شود- و نزدیک‌ترین رویداد به آن می‌تواند زلزله در نیو مادرید باشد. این زلزله اختلال قابل توجهی را در مقیاس بزرگ در سرزمین اصلی آمریکا ایجاد خواهد کرد. مقدار زیادی از محصولات پروتئینی، مواد غذایی و محصولات کشاورزی از طریق می‌سی‌سی‌پی حمل می‌شوند یا در تریلرها به سراسر کشور می‌روند.»

سومین منطقه لرزه‌خیز که شاید از همه کمتر شناخته شده باشد، گسل واساچ است که از یوتا تا آیداهو کشیده شده و در کناره‌های ناهموار دره سالت‌لیک امتداد پیدا می‌کند. این گسل حتی در روزهای اخیر هم فعال بوده و در ماه مارس زلزله‌ای ۵.۷ ریشتری ثبت کرد. فونیکس آتشفشان‌شناس می‌گوید: «زلزله در آیداهو و یوتا زنگ هشدار بزرگی بود.» زمین‌لرزه‌های بزرگ‌تر در منطقه می‌توانند به سرعت ویرانگر شوند. به گفته کانیوسکی: «واساچ از هر نظر به اندازه زمین لرزه کالیفرنیای جنوبی نگران‌کننده است، نه فقط به دلیل شدت بالقوه‌ای که می‌تواند داشته باشد، بلکه به دلیل آسیب‌پذیری‌هایی که در آنجا وجود دارد. بیشتر ساختمان‌ها در سالت‌لیک سیتی با مصالح تقویت نشده ساخته شده و در زمان زلزله فرو می‌ریزند.»

البته «بیگ وان» کالیفرنیا هم چندان راحت و بی‌دردسر نخواهد بود. در سال ۲۰۰۸، دولت آمریکا نتایج پروژه‌ای گسترده و چندساله برای مدل‌سازی یک زمین‌لرزه ویرانگر در کالیفرنیای جنوبی که ۳۰۰ کارشناس در آن مشارکت داشتند را منتشر کرد. این گزارش که با عنوان «لرزش بزرگ کالیفرنیا» منتشر شده، زلزله‌ای به قدرت ۷.۸ ریشتر را در بخش جنوبی گسل سان آندریاس مدل‌سازی کرده؛ منطقه‌ای که آخرین بار در سال ۱۶۹۰ لرزیده است. این لرزش، ۱۸۰۰ کشته و ۵۰ هزار مجروح به جا خواهد گذاشت و بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار خسارت وارد خواهد کرد؛ بسیاری از تلفات جانی در آتش‌سوزی‌های پس از زلزله اتفاق خواهد افتاد. بر اساس برآورد فعلی سازمان زمین‌شناسی آمریکا، احتمال وقوع زمین‌لرزه‌ای به بزرگی ۶.۷ ریشتر یا بیشتر در ۳۰ سال آینده در شهر لس‌آنجلس ۶۰ درصد و احتمال وقوع زمین‌لرزه‌ای به بزرگی ۶.۷ ریشتر یا بیشتر در سان فرانسیسکو ۷۲ درصد است.

همانطور که کربس، کانیوسکی و گراف همگی اشاره کردند، مسئله وقوع زمین‌لرزه‌های بزرگ تنها لرزش زمین نیست، بلکه فاجعه اقتصادی و بحران انسانی در سطح منطقه است که بدون هیچ هشداری و ظرف تنها یک یا دو دقیقه وارد می‌شود. آثار سیستمیک چنین رویدادی بسیار بزرگ است؛ دفاتر مرکزی و فعالیت‌های عمده چهار شرکت تریلیون دلاری آمریکا- آمازون، مایکروسافت، اپل و گوگل- در این مناطق لرزه‌خیز پرریسک قرار دارند و بیشتر واردات و صادرات کشور از طریق بنادر واقع در ساحل غربی اتفاق می‌افتد که می‌توانند در اثر زمین‌لرزه‌ای بزرگ، غیرقابل استفاده شوند.

البته وحشتناک‌ترین سناریویی که امسال پیش روی برنامه‌ریزان شرایط اضطراری قرار دارد، وقوع چند رویداد در یک مقطع زمانی است. در حالی که FEMA خود را برای فصل تندبادها- که با شیوع کووید-۱۹ به مراتب پیچیده‌تر شده- آماده می‌کند، با احتمال کاملاً قابل پیش‌بینی (و حتی محتمل) رویارویی با سه یا چند فاجعه بزرگ همزمان در تابستان و پاییز امسال روبروست: آتش‌سوزی‌های گسترده در غرب، تندبادها در اقیانوس اطلس و کووید-۱۹ که هر جا و همه جا وجود دارد. احتمال همواره واقعیِ وقوع مثلاً یک زمین‌لرزه (کانیوسکی به خاطر سال‌ها تجربه کاری در FEMA ضرب‌المثل ساده‌ای دارد: «همیشه فصل زلزله است»)، زنجیره‌ای از گردبادهای قدرتمند یا رویدادی ژئوپلیتیک مانند یک حمله سایبری را نیز به اینها اضافه کنید. در این صورت به گفته فونیکس: «رشد تصاعدی رویدادهای وحشتناک را خواهیم داشت».

متنی می‌گوید یکی از نگرانی‌های عمده بسیاری از کارشناسان پیش‌بینی رویدادها این است که ما اطلاعات بسیار کمی از جهان اطراف خود داریم. با پیشرفت علم و فناوری، بطور مداوم با تهدیدهای جدیدی آشنا شده و مرزهای تعامل انسان با جهان فیزیکی را جابجا می‌کنیم.

ممکن است رد کردن نظر دانشمندانی که در پروژه منهتن، احتمال تئوریک آتش گرفتن جو زمین در اثر اولین آزمایش هسته‌ای- موسوم به انفجار ترینتی در نیومکزیکو- را مورد توجه قرار می‌دادند (چیزی که اتفاق نیفتاد) یا کسانی که نگران هستند که آزمایش برخورددهنده هادرونی بزرگ منجر به ایجاد یک سیاه‌چاله در زمین شود (که تاکنون نشده)، اکنون برای ما آسان به نظر برسد، اما انواع چیزهای غیرقابل تصور وجود دارد که می‌توانند تهدیدی وجودی برای جامعه مدرن مطرح کنند. متنی می‌گوید: «تعداد خطرات فاجعه‌باری که تنها همین اواخر کشف شده‌اند، مانند ابرآتشفشان‌ها و آب‌وهوای فضایی نگران‌کننده است. چیزهای زیادی وجود دارد که ما نمی‌دانیم.»

نیم قرن پیش، کسی حتی از وجود منطقه فرورانش کسکدیا اطلاع نداشت و وقتی دانشمندان در دهه ۸۰ برای اولین بار ادعا کردند که این منطقه عامل زلزله‌های بسیار شدید است، با تردیدهایی مواجه شدند. اما اکنون آن را به عنوان بزرگ‌ترین فاجعه طبیعی احتمالی کشور در همه زمان‌ها می‌شناسیم.

ناشناخته‌ها به خصوص برای سیاست‌گذاران و رهبران تجاری چالش‌برانگیز هستند، چراکه آنها اغلب با انگیزه‌های کوتاه‌مدتی مانند انتخابات و سهامداران پیش می‌روند و این باعث می‌شود که بیشتر واکنش‌گر باشند تا کنشگر. متنی می‌گوید: «این واقعیت که ما برای پی بردن به تهدیدهای وجودی برای آمریکا یا جهان هیچ اقدامی در مقیاس بزرگ انجام نمی‌دهیم، قصور و کوتاهی به نظر می‌رسد. ما در اولویت‌بندی ریسک‌هایی که هم‌اکنون می‌شناسیم چندان خوب عمل نکرده‌ایم و در مورد ریسک‌هایی که در دسته‌بندی ما قریب‌الوقوع نیستند، حتی از این هم بی‌توجه‌تر هستیم.»

به علاوه، به گفته گوردون، پیشرفت‌های علمی ما را در معرض چالش‌هایی ساختاری قرار می‌دهند که هرگز مورد توجه قرار نداده‌ایم. او می‌گوید:

«من همیشه نگران بودم که اگر کشف کنیم که می‌توان دی‌ان‌ای را دستکاری کرد، چه اتفاقی خواهد افتاد و این چه اثری روی سیستم حقوقی ما دارد؟ اگر دشمنان ما کاری کنند که وادار شویم قابل اعتماد بودن یا نبودن چیزی به لحاظ دی‌ان‌ای را در سیستم حقوقی خود مورد توجه قرار دهیم، این چه اثری روی توانایی ما برای پیگیری عدالت خواهد داشت؟»

ریچارد کلارک، از مقامات پیشین امنیت ملی در کاخ سفید در دولت‌های کلینتون و بوش، در کتاب خود با عنوان «هشدار؛ پیدا کردن پیشگوها برای متوقف کردن فاجعه‌ها» که در سال ۲۰۱۷ منتشر شده، پیشنهاد تأسیس «اداره هشدار ملی» را برای کار روی چنین ریسک‌هایی ارائه کرده است. شاید نزدیک‌ترین مشابه آن مرکز ملی مدیریت ریسک در وزارت امنیت داخلی باشد که بخشی از سازمان جدید امنیت سایبری و زیرساخت را تشکیل می‌دهد و مسئولیت آن تسلط بر کارکردهای حیاتی کشور و تعریف آنها، پی بردن به نحوه عملکرد اقتصاد آمریکا و بررسی تأثیر انواع رویدادها از حملات سایبری گرفته تا زمین‌لرزه‌ها بر این سیستم‌ها است. سال گذشته، سازمان امنیت سایبری و زیرساخت فهرستی از ۵۵ کارکرد حیاتی را منتشر کرد که از تولید برق تا برگزاری انتخابات و حمل‌ونقل کالا را در بر می‌گرفت. کربس که از زمان تأسیس رئیس این سازمان بوده اینطور توضیح می‌دهد که «ما تلاش می‌کنیم شناخت بهتری از خود زیرساخت‌ها به دست آوریم و سپس سناریوها را روی آنها سوار می‌کنیم.»

شناسایی این کارکردهای حیاتی برای حفظ رونق اقتصاد اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا به نظر می‌رسد هر فاجعه‌ای، ارتباط متقابل جدید، غیرمنتظره و ناشناخته‌ای را بین زنجیره تأمین و صنایع نمایان می‌کند. قطع طولانی‌مدت برق در پورتوریکو که پس از طوفان ماریا اتفاق افتاد منجر به کمبود غیرمنتظره کیسه‌های خون و سرم در بیمارستان‌ها شد، چون کارخانه‌های مهم این اقلام در آنجا واقع شده‌اند. به همین ترتیب، بحران کووید نیز نشان داده که اقدامات تجاری ظاهراً عادی- مثل تجمیع بازار صنعت بسته‌بندی گوشت- چگونه در شرایط بروز فاجعه، منجر به پیامدهای بزرگی می‌شوند؛ امروز در بخش‌های بزرگی از کشور با کمبود گوشت خوک و گاو روبرو هستیم.

متنی می‌گوید: «احتمال بسیار زیادی وجود دارد که نتوانیم نزدیک شدن فاجعه بعدی را ببینیم، بنابراین باید ضمن افزایش تاب‌آوری جامعه، از قابلیت سازگاری خود با هر آنچه اتفاق خواهد افتاد اطمینان حاصل کنیم. این واقعیت که در میانه بحرانی که در واقع یک همه‌گیری نسبتاً ملایم است، همه چیز از کار بیفتد، خبر از آینده خوبی نمی‌دهد.»

پایان

منبع خبر

خروج از نسخه موبایل