‌. . هر وقت به هر دلیلی از دیر می آمد و نگرانش میشد برای دلجویی، دست مادر را میبوسید. ….

‌.

.
هر وقت به هر دلیلی از  دیر می آمد و  نگرانش میشد برای دلجویی، دست مادر را میبوسید.
….


‌.

.
?هر وقت به هر دلیلی از دیر می آمد و نگرانش میشد برای دلجویی، دست مادر را میبوسید.
.
?بعد از شهادتش، پنج سالی، همسفرِ های ( ره) بود. دیگر شهدای شهر ، تاب فراق او را ندارد واز نبودش به ی شکایت میکند. عبدالامیر را به بر میگردانند، مادر اصرار میکند که باید داخل تابوت را ببینم، باید امانتم را ببینم. تسلیم اصرار مادر میشوند؛ مادر، دو تکه استخوان را بلند میکند و میگوید:
از من قبول کن، اینک مادر دو تکه استخوان به جای مانده از اوست.
‌.
.
? دیدار با خانواده معظم طلبه شهید
.
. ? معظم انقلاب:
هرگاه در میدان مبارزه وارد شد و ایستاد و… در این راه واقعاً کرد، کرد و آسیب دید و به رسید، سربلند بوده است.
.
.

.
@zeytoon_mahjoob
.



منبع

zeytoon_mahjoob@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید