نسبت «حاج علی فضلی» با انقلاب چیست؟

امام ما فرمود فتح‌الفتوحِ انقلاب اسلامی، نه یک حادثه نظامی‌که یک حادثه انسانی است؛ یعنی پیدایش این جوانان… همین سردار «علی فضلی»؛ همین سردار «ناصح»…

به گزارش مشرق، حکایت حماسه‌هایشان سند زرین سربلندی و مایه افتخار ایرانیان و همه احرار عالم است و الگویی جاودانه برای جوانان در سراسر زنجیره طلایی مقاومت اسلامی. همان‌ مجاهدان فی‌سبیل‌الله که می‌گویند سرباز «آقا» ی عزیزتر از جانمان هستیم و بدهکار انقلاب. این سرگذشت بندگان ناب خدا و طلایه‌داران جهاد و مقاومت است که تاریخ بار دیگر آنها را در عهد انقلاب اسلامی به خود دید. سردار حاج علی فضلی، بزرگمرد بی‌ادعایی از همین تیره و تبار است که این روزها تصویری از وی در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد که نشان می‌داد در بستر بیماری است.

تصویر را که می‌بینی، گمان می‌بری یکی از ملائکه است که از آسمان به زمین آمده اما یادت می‌افتد همین فرشتگان بودند که بر آدم سجده کردند. انسان خلیفه الله فی الارض شد و نظیر حاج علی فضلی و یاران دیروز و امروزش احیاگر امر خدا در زمین. پرچمدارانی که استقامت و شجاعت‌شان در دل‌ها و ذهن‌ها ماندگار و موجب مباهات شیفتگان راه انقلاب در سراسر جهان است.
او از فرماندهان برجسته دوران دفاع مقدس است و فرماندهی لشکر ۱۰ حضرت سیدالشهدا(ع)، معاونت عملیات کل سپاه و جانشین رئیس سازمان بسیج مستضعفین از جمله مسئولیت‌های وی است. سردار فضلی اکنون نیز فرمانده دانشگاه افسری وتربیت پاسداری امام حسین(ع) است.

نورانیتی که می‌تواند دل‌هایی را روشن کند
مقتدای انقلاب ۲۶ مهر ۷۷ در مراسم صبحگاه لشکر سیدالشهدا(ع) سردار فضلی را از نمونه‌های فتح‌الفتوح انقلاب اسلامی دانستند. ایشان بیان داشتند: «امام ما فرمود فتح‌الفتوحِ انقلاب اسلامی، نه یک حادثه نظامی‌که یک حادثه انسانی است؛ یعنی پیدایش این جوانان، خلقِ این انسانهای نورانی، بیرون آمدن فرشتگان از دنیایی که جز اهریمن در مناطق مختلفِ جوانانه آن به چشم نمی‌خورد و نمی‌خورَد. امروز تا حدودی در گوشه‌هایی از دنیا جلوه‌های نورانی دوباره پیدا می‌شود. فتح‌الفتوح، این جوانان بودند؛ همین سرداران شهیدی که این لشکر را به‌وجود آوردند؛ همین سردار «علی فضلی»؛ همین سردار «ناصح»؛ همین جوانان مؤمن و همین نورانی‌هایی که نورانیّت آنها می‌تواند دل‌هایی را روشن کند. اینها مایه شرفند؛ اینها مایه عزّتند. برای یک کشور، داشتن اینها افتخار است؛ بردن نامشان افتخار است؛ تکرار یادشان افتخار است؛ ادامه‌ راهشان افتخار است.»

شهید زنده
سرلشکر سید یحیی صفوی در مراسم تجلیل از یک دهه تلاش سردار سرتیپ پاسدار فضلی در راهیان نور درباره‌اش گفت: «۴۰ سال است که من سردار علی فضلی را می‌شناسم. اگر از من سؤال شود که او مصداق چیست عنوان می‌کنم که علی فضلی از مصادیق شهید زنده است.»

عشق در آتش
محسن رضایی نیز در همان مراسم وی را فداکار، بی‌ادعا، با اخلاص و یکی از چهره‌های ماندگار دفاع مقدس دانست و گفت: «از زمانی که ۱۹ ساله بود پا به صحنه سخت جنگ گذاشت و تا آخر جنگ حضور مستقیم و موثر در خط مقدم داشت. در هیچ عملیاتی نبود که جزو افراد داوطلب نباشد. یادم می‌آید در یکی از صحنه‌های سخت به او پیشنهادی دادیم. ایشان پذیرفتند اما خواهشی داشتند، اینکه پس از پایان عملیات به دیدار امام(ره) بروند.»
وی با اشاره به اینکه عشق در آتش با عشق در صلح فرق دارد، گفته بود: بی‌شک فداکاری در آتش و جنگ با حضور در آرامشی که در صلح است بسیار فرق می‌کند. به همین دلیل است که تأکید دارم سردار علی فضلی مظهر فداکاری و عشق در آتش است.

عارضه جسمی سردار علی فضلی در ماه‌های اخیر منجر به شیمی‌درمانی و حدود دو هفته پیش انجام موفقیت‌آمیز عمل پیوند مغز استخوان شده است. این وضعیت برآیند جراحات و صدماتی است که او در جنگ تحمیلی متحمل شده است. برخی از جراحات او به دلیل استنشاق گازهای شیمیایی در دوران جنگ بوده، به نحوی که اکنون برای این سردار رشید سپاه اسلام مشکلات ریوی را به همراه آورده است.
این پیشاهنگان استقامت و شهادت، جوهر گرانبهای وجودشان در تحولات روزگار دستخوش تغییر نمی‌شود و وفاداری‌شان به انقلاب بی‌اندازه است. تا آخر حیات با ولایت نفس می‌کشند و در راه دفاع از اسلام و انقلاب تا آخرین نفر و تا آخرین سنگر ایستاده‌اند. کشتی انقلاب با ناخدایی مقتدایش و پاسداری این مردان مرد است که پس از امواج و تلاطم‌ها دریا به سر منزل مقصود می‌رسد.
نظام اسلامی و مردم وفادار و پا در رکاب به این مجاهد جلیل القدر خود سردار حاج علی فضلی می‌بالند، مدیون ایثار و مجاهدتش و قدردان خدمات و آثار گرانقدرش هستند. سلامت، صحت و عافیت این سردار عالیقدر را از خدای رحمت‌ها و موهبت‌ها می‌خواهیم.

منبع: کیهان

نسبت «حاج علی فضلی» با انقلاب چیست؟ بیشتر بخوانید »

دستگیری آیت الله در شب عروسی دخترش

عصر بود که ما به منزل شهید مفتح رسیدیم که ناگهان مأموران رژیم ریختند و هر سه طبقه ساختمان را اشغال کردند و گفتند تا آقای مفتح را دستگیر نکنیم، نمی‌رویم!

به گزارش مشرق، راوی خاطراتی که پیش روی شماست، داماد شهید آیت‌ا… دکتر محمد مفتح، خواهرزاده شهید آیت‌ا… دکتر بهشتی و از فعالان انقلاب اسلامی در شهر اصفهان است. با مهندس محمد پیشگاهی‌فرد به مناسبت سالروز شهادت پدر همسرش سخن گفته‌ایم، اما دامنه گفت وگو منحصر به آن بزرگ نیست و برخی سرفصل‌های تاریخ نهضت اسلامی از جمله مبارزات در شهر اصفهان را نیز در بر گرفته. محمد پیشگاهی با توجه به نسبت خویشاوندی با آیت‌ا… شهید بهشتی از سال ۱۳۴۲ و بعد از دریافت مدرک دیپلم به همراه عده‌ای از دوستان و با راهنمایی آنها وارد فعالیت‌های مبارزاتی شد و به‌خصوص در زمینه تایپ و تکثیر اعلامیه‌های امام و دیگر اعلامیه‌های انقلابی فعالیت می‌کرد که در نهایت به دستگیری او توسط ساواک در سال ۱۳۴۳ منجر شد.

وقتی ساواک شما را دستگیر کرد چه اتفاقی برایتان رخ داد؟
چند ماهی در زندان بودیم، تا به دادگاه نظامی اصفهان و سپس دادگاه تجدید نظر شیراز معرفی شدیم. ابتدا مجازات سنگینی برایمان در نظر گرفتند، ولی رژیم که می‌خواست عادی‌سازی و وانمود کند در کشور اتفاق خاصی نیفتاده است و رژیم، مخالفی ندارد، ما را آزاد کرد! از آن به بعد مبارزات را به صورت مخفی ادامه دادیم. پس از تبعید حضرت امام به ترکیه، شهید بهشتی فعالیت بسیار فشرده و مخفیانه‌ای را شروع کردند و در سطح کشور نیروهای انقلابی را شناسایی و با آنها ارتباط برقرار نمودند.

این یارگیری‌ها بیشتر در کجا و چگونه انجام می‌شدند؟
اغلب این یارگیری‌ها، در جلسات مذهبی انجام می‌شدند. حتی عده‌ای از دوستان به خاطر مخفی‌کاری‌، به انجمن‌های ضد مسیحیت و ضد بهائیت هم می‌رفتند.
فرمودید که شهید مفتح با جوانان به‌خصوص آنهایی که به مسجد قبا می‌رفتند رابطه خوبی داشتند. ایشان در مسجد قبا چه فعالیت‌هایی انجام می‌دادند؟
مسجد قبا، مخصوصاً بعد از تعطیل شدن مسجد جاوید، مسجد هدایت و حسینیه ارشاد، مهم‌ترین پایگاه انقلاب بود. شهید مفتح در رونق گرفتن مسجد قبا و به‌خصوص تعطیل نشدن آن نقش اصلی را داشتند. یادم هست در موقع سخنرانی‌ها مخصوصاً در ماه‌های رمضان و محرم و مناسبت‌های مذهبی، تمام خیابان‌های اطراف مسجد هم پر از جمعیت می‌شد.

شما چه فعالیت‌هایی داشتید؟
من هم در کنار این بزرگان، هر کاری که از دستم برمی‌آمد، انجام می‌دادم. از جمله در سال ۱۳۵۲ به توصیه شهید بهشتی و شهید مفتح تحت پوشش شرکتی به نام ایران فوکو و با همکاری عده‌ای از دانشجویان، سعی می‌کردیم برای تبعیدی‌ها وسایل مورد نیازشان را تهیه کنیم و به آنها برسانیم. از جمله این افراد، آقای پسندیده، آقای خلخالی، آقای خسروشاهی و… در استان‌ها و شهرهای دورافتاده بودند که کمک‌ها را به آنها می‌رساندیم. از دیگر فعالیت‌هایی که تحت پوشش شرکت ایران فوکو انجام می‌دادیم، برگزاری نمایشگاه کتاب در شهرهای مختلف بود که در آگاهی‌بخشی به نسل جوان تأثیر فوق‌العاده‌ای داشت. شهید بهشتی مخصوصا روی کردستان تأکید بیشتری داشتند و می‌گفتند به آنها بیشتر برسید!

از تشکیل جامعه روحانیت مبارز و نقش شهید مفتح در آن چه خاطره‌ای دارید؟
بزرگانی چون شهید مطهری، شهید باهنر، شهید مفتح، مرحوم ‌هاشمی رفسنجانی، مرحوم مهدوی کنی و مرحوم موسوی اردبیلی با همفکری و همراهی یکدیگر، جامعه روحانیت مبارز را بنا نهادند که در سازماندهی تظاهرات و حرکت‌های مردمی، گردآوری اطلاعات و ایجاد ارتباط با بخش‌هایی از بدنه رژیم و به‌خصوص ارتش، نقش به‌سزایی را ایفا کرد.

با ارتش؟
بله، یک روز به منزل شهید مفتح رفتم و در آنجا سرگرد اقارب‌پرست را دیدم. ایشان را از اصفهان می‌شناختم و وقتی رفت، قضیه را از شهید مفتح پرسیدم. ایشان گفتند آقای اقارب‌پرست رابط بین جامعه روحانیت و ارتش است و اطلاعات و اخبار آنجا را به ما می‌رساند. جامعه روحانیت از هر فرصتی برای آگاهی‌بخشی به جوانان استفاده و تلاش می‌کرد جلوی انحرافات را بگیرد و مردم را با معارف حقیقی اسلام آشنا کند. از جمله فرصت‌هایی که جامعه روحانیت مبارز از آن نهایت استفاده را کرد، شهادت حاج‌آقا مصطفی خمینی بود. پس از تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق و ضربات سنگین رژیم بر بدنه انقلابی جامعه، یأس فلج‌کننده‌ای بر جوانان مبارز مستولی شد. رژیم هم از این یأس نهایت استفاده را کرد و به اختلافات بین دو جریان روحانیت در سال ۱۳۵۶ دامن می‌زد. شهادت حاج‌آقا مصطفی در این فضا، همچون شعله‌ای بود که به خرمن افسرده جامعه خورد و چنان آتشی را برافروخت که رژیم را در خود سوزاند و خاکستر کرد! ناگهان جامعه در اثر این شهادت به حرکت در آمد و از آن مقطع به بعد، دیگر جریان تظاهرات، تحصن‌ها و اعتصابات متوقف نشد. جامعه روحانیت مبارز در انسجام و تشکل این حرکت‌ها، نقش تعیین‌کننده‌ای داشت و با هوشیاری از این رویداد بهره‌برداری و در سراسر کشور مراسم‌های چهلم حاج‌آقا مصطفی را برگزار کرد.

فضای اصفهان، خاص و متفاوت است. از قدیم جریان مذهبی اصفهان دو گونه بوده، یکی جریان هوشیار مذهبی ـ سیاسی و یک جریان صرفا مذهبی و بی‌توجه به فعالیتهای سیاسی که هر کدام نمادهایی داشتند. نظر شما در این مورد چیست؟
در حوزه جریان‌های دینی معتقد به مبارزه ممکن بود بعضی از حرکتها، حرکتهای خاصِ فردی بوده باشد. شهید بهشتی این حرکت‌ها را جمع و بین آنها ارتباط برقرار و خودشان کار را هدایت می‌کردند و پیش می‌بردند. این امر مسبوق به سابقه بود. در جریان نهضت ملی و حمایت عمومی از دکتر مصدق و آیت‌ا… کاشانی، شهید بهشتی طلبه جوانی بودند و در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در خیابان چهارباغ اصفهان، جمعیتی جمع شد و ایشان سخنرانی مفصلی کردند. شخصیت‌های دیگری نیز بودند که حامی مبارزه محسوب می‌شدند؛ مثل مرحوم آیت‌ا… خادمی که از یاران امام و تقریبا هم‌دوره ایشان و مجتهد بزرگ اصفهان بودند. ایشان هم در آن سالها، بخشی از فعالیت‌ها، از جمله مبارزات بازاری‌ها و متدینان اصفهان را شکل می‌دادند. در خرداد سال ۱۳۴۲، اصفهان واقعا متحول شده و فضای گسترده‌ای در زمینه حمایت از انقلاب شکل گرفته بود. منتها موضوع مهم این است که شهید بهشتی فعالیت‌های فردی افراد و جریان‌های گوناگون را که دیگر نمی‌توانست به آن شکل ادامه پیدا کند، جمع و برای آنها برنامه‌ریزی می‌کردند. طبیعتا این وضعیت در شهرستان‌های دیگر هم بود.

ماجرای مخالفت طیفی از روحانیون با شهید مطهری و شهید مفتح در آن مقطع چه بود؟
طیفی از روحانیون به‌خصوص وعاظ تهران، از موضعگیری‌های شهید مطهری در مورد حجاب و از طرفداری شهید مفتح از دکتر شریعتی دلخور بودند و می‌گفتند: اگر اینها زیر اعلامیه سراسری برای ختم حاج‌آقا مصطفی را امضا کنند، آنها امضا نخواهند کرد! شهید بهشتی قاطعانه در برابر این قضیه ایستادند و در نتیجه دو مجلس جداگانه ختم، یکی توسط وعاظ تهران در مسجد عزیزا… و یکی توسط جامعه روحانیت مبارز در مسجد ارک برگزار شد. حقیقتا مجلس تاریخی و باشکوهی شد. ابتدا قرار بود آقای معادیخواه در آن مجلس صحبت کند، ولی من به شهید مفتح گفتم: عده‌ای از جوانان، به‌خصوص کسانی که با ایشان در زندان بودند، نسبت به عملکرد ایشان انتقاد دارند. از آنجا که قرار است متن این سخنرانی چاپ و در سراسر کشور توزیع شود، به نظر من ایشان گزینه مناسبی نیست. ایشان گفتند من که خودم ممنوع‌المنبر هستم، کسی را نداریم که بتواند این کار را انجام بدهد. من آقای حسن روحانی را پیشنهاد کردم و گفتم خودم ده شب در اصفهان پای منبر ایشان بودم. شهید مفتح با شهید بهشتی تماس گرفتند و قضیه را برای ایشان تعریف کردند. شهید بهشتی گفتند آقای روحانی شاگرد آقای مطهری و طلبه بااستعدادی است. بعد هم با آقای مطهری مشورت کردند و ایشان گفتند: آقای روحانی گزینه بسیار مناسبی است. سرانجام آقای روحانی آمدند و سخنرانی تاریخی و بسیار عجیبی شد. در آنجا آقای روحانی برای اولین بار برای آیت‌ا… خمینی، لفظ امام را به کار بردند که به‌سرعت فراگیر شد.
آیا هنگام برگزاری مراسم تاریخی نماز عید فطر سال ۱۳۵۷ در تهران بودید؟ از آن روز چه خاطره‌ای دارید؟
من آن روز در تهران نبودم، ولی شرح مفصل آن روز را از شهید بهشتی و شهید مفتح شنیدم. شهید مفتح در آخرین شب ماه رمضان سال ۱۳۵۷، مردم را برای اقامه نماز عید فطر در تپه‌های قیطریه دعوت می‌کنند. ساواک بلافاصله اعلامیه‌ای را پخش می‌کند که در غیبت امام زمان(عج) اقامه نماز جماعت عید فطر جایز نیست، اما شهید مفتح با هوشیاری این توطئه را خنثی و اعلام می‌کنند ما مقلد امام خمینی (ره) هستیم و فتوای ایشان را می‌دانیم و این حرف ابداً صحیح نیست و نماز جماعت با شکوه هر چه تمام‌تر برگزار خواهد شد. همین‌طور هم می‌شود. در آن مراسم شهید باهنر سخنرانی مفصلی درباره اوضاع کشور و عزم روحانیت برای تغییر اوضاع ایراد می‌کنند و در پایان سخنرانی هم اعلام می‌کنند: برای بزرگداشت شهدای تهران و ایران، روز پنجشنبه عزای عمومی و تعطیل است! پس از برگزاری باشکوه نماز عید فطر، راهپیمایی عظیمی در میان تدابیر امنیتی رژیم انجام می‌شود. در این مراسم شهید مفتح در دوراهی قلهک، توسط مأموران رژیم مجروح و روانه بیمارستان می‌شوند. اداره بقیه راهپیمایی را شهید بهشتی به عهده می‌گیرند و در میدان آزادی سخنرانی پرشوری را ایراد و نماز ظهر را
اقامه می‌کنند.

قضیه دستگیری شهید مفتح چه بود؟
ایشان در اثر جراحات وارده، در روز راهپیمایی در بیمارستان بستری بودند. در روز ۱۶ شهریور قرار بود مراسم عروسی دختر دوم ایشان برگزار شود و ما از اصفهان برای شرکت در مراسم آمدیم. اعضای خانواده صلاح نمی‌دانستند شهید مفتح از بیمارستان بیایند، ولی ایشان گفته بودند باید در مراسم عروسی دخترشان شرکت کنند! عصر بود که ما به منزل شهید مفتح رسیدیم که ناگهان مأموران رژیم ریختند و هر سه طبقه ساختمان را اشغال کردند و گفتند تا آقای مفتح را دستگیر نکنیم، نمی‌رویم! من و برادر شهید مفتح، خودمان را به سر خیابان رساندیم که نگذاریم ایشان وارد خانه بشوند، اما دیدیم مأموران ماشین ایشان را محاصره کرده‌اند. من و عده دیگری سعی کردیم مانع شویم و نگذاریم ایشان را ببرند. اما سخت تحت ضرب و شتم مأموران قرار گرفتیم و ایشان را بردند! شهید مفتح فرمودند: همین امشب مراسم را برگزاری کنید و نگذارید عروسی به هم بخورد. ما هم طبق دستور ایشان همین کار را کردیم. شهید مفتح دو ماه بعد و در دولت شریف امامی که دولت خود را دولت آشتی ملی نامیده بود، آزاد شدند.

یکی از فرازهای مهم دوران انقلاب راه‌پیمایی‌های مهم روزهای تاسوعا و عاشورای سال ۵۷ بود. درباره چند و چون برگزاری این راه‌پیمایی‌ها، حرف و حدیث‌های زیادی وجود دارد. شما از آن ایام چه خاطره‌ای به یاد دارید و تحلیل شما چیست؟
یک هفته قبل از تاسوعای سال ۱۳۵۷، اعضای جامعه روحانیت مبارز از جمله شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر، آیت‌ا… مهدوی کنی، آیت‌ا… خامنه‌ای، آیت‌ا…‌هاشمی رفسنجانی و در طبقه دوم منزل شهید مفتح تشکیل جلسه دادند و در پایان جلسه قرار شد همراه شهید مفتح، پسرشان آقا مهدی و برادرشان حسین آقا به منزل مرحوم آیت ا… طالقانی برویم و از ایشان بخواهیم پایین اعلامیه راه‌پیمایی تاسوعا را که همه اعضای جامعه روحانیت آن را امضا کرده بودند، امضا کنند. آیت‌ا… طالقانی به شهید مفتح بسیار اکرام و احترام کردند، ولی با وجود اصرار ایشان، حاضر نشدند پای اعلامیه را امضا کنند و لذا آن اعلامیه با امضای اعضای جامعه روحانیت چاپ و منتشر شد. البته اطرافیان آقای طالقانی اعلامیه جداگانه‌ای را از ایشان چاپ و منتشر کردند.

از شهادت آیت ا… مفتح چگونه باخبر شدید؟
در آن ایام، مدیر صدا و سیمای اصفهان بودم و آن روز اتفاقاً به خاطر مشغله کاری زیاد، نرسیده بودم به اخبار گوش بدهم. ساعت حدود نه و نیم صبح بود که منشی آمد و از من پرسید: آیا اخبار را شنیده‌ام. من گفتم: نه و او رفت. چند دقیقه بعد مدیران و معاونین آمدند و سعی کردند آرام آرام به من بفهمانند که به جان دکتر مفتح سوء قصد شده است و در حال حاضر در بیمارستان هستند. هنوز خبر شهادت ایشان از طریق صدا و سیما پخش نشده بود. به خانه رفتم و سعی کردم خبر را آرام آرام به همسرم بدهم. با هواپیما به تهران آمدیم و وقتی سیل جمعیت سیاه‌پوش را جلوی منزل شهید مفتح دیدیم، متوجه شدیم چه اتفاقی افتاده است.

فعالیت سیاسی ممنوع!
محمد پیشگامی‌فرد اشاره می‌کند که عده‌ای از جوانان انقلابی به انجمن ضد بهائیت و حجتیه پیوستند. او درباره این جریان و علت مخالفت انجمن با فعالیت‌های سیاسی توضیح می‌دهد: انجمن به خاطر مرکزیت مرحوم آقای حلبی مخالف یا ضد امام نبود، اما به اعضا اجازه کوچک‌ترین فعالیت سیاسی را نمی‌داد و حتی از اعضا تعهد کتبی می‌گرفت که وارد سیاست نشوند! ساواک هم این قضیه را مستمسک قرار داده بود و افرادی را که اهل مبارزه بودند، تشویق می‌کرد برای مبارزه با بهائیت به این انجمن بپیوندند. حتی در سال ۱۳۴۴ که مرا دستگیر و دادگاهی کردند، به من گفتند: تو که این‌قدر با استعداد هستی، چرا نمی‌روی در انجمن حجتیه فعالیت کنی؟ اینها هم که دارند برای اسلام و امام زمان(عج) فعالیت می‌کنند. همین فضا باعث شد که بچه‌ها دچار دلزدگی شوند و در انجمن حجتیه نمانند.

وصلت با خانواده دکتر مفتح

محمد پیشگاهی فرد، همسر دختر آیت‌ا… مفتح است. داستان این وصلت به همان سال‌های مبارزه برمی‌گردد و روحیه انقلابی پیشگاهی‌فرد که خواهرزاده آیت‌ا… بهشتی است در این زمینه بی‌تاثیر نبود. او درباره چگونگی این وصلت می‌گوید:
من شهید آیت‌ا… مفتح را از سال‌های قبل از طریق کتاب‌هایشان می‌شناختم. سال ۴۸ پدرم فوت شدند و شهید بهشتی که در آن موقع در آلمان بودند، برایم نامه تسلیتی فرستادند و گفتند: نگران چیزی نباش، من هر کاری که از دستم بربیاید برای تو انجام می‌دهم. ایشان وقتی از آلمان برگشتند در منزلی اقامت کردند که به منزل شهید مفتح بسیار نزدیک بود و در نتیجه مراوده بین این دو خانواده برقرار شد. سال ۵۰ قضیه ازدواجم مطرح شد و شهید بهشتی که می‌دانستند شهید مفتح دخترِ دم بختی دارند، از ایشان پرسیدند: آیا اجازه دارند مرا معرفی کنند؟ شهید مفتح خیلی صریح و بی‌رو در بایستی پرسیدند: اگر دختر خودشان دم بخت بودند مرا به عنوان داماد انتخاب می‌کردند؟ و شهید بهشتی پاسخ دادند: بی‌تردید این کار را می‌کردند. شهید مفتح که چنین پاسخ قاطعی را از شهید بهشتی دریافت کردند، گفتند: پس جای سؤال و تردیدی نیست. خانواده شهید مفتح در قم بودند. شهید بهشتی مرا خواستند و گفتند: مادرم را برای خواستگاری به قم بفرستم و اگر طرفین موافقت خود را اعلام کردند، باقی کارها را به ایشان بسپارند. واقعا هم همین کار را کردند و مثل یک پدر واقعی هر کاری را که لازم بود انجام دادند.

مهریه دختر شهید مفتح
داماد آیت‌ا… مفتح این طور روایت می‌کند: شهید مفتح تعیین مهریه و سایر موضوعات را به خود شهید بهشتی واگذار کردند. ایشان هم مهریه را یک جلد قرآن، ۱۵ هزار تومان
و یک و نیم دانگ از منزل ما در اصفهان قرار دادند و من، شهید مفتح و شهید بهشتی پای ورقه را امضا کردیم. خطبه عقد را هم آیت‌ا… آملی، از بستگان دکتر بهشتی از طرف ما و آیت‌ا… زنجانی از طرف خانواده خانم خواندند. شهید بهشتی حتی برای خرید وسایل منزل هم با من همراهی کردند.

شروط پدر عروس
داماد روایت می‌کند که آیت‌ا… مفتح برای ازدواج با دخترش هیچ شرط خاصی تعیین نکرده بود و فقط از کار و تحصیل داماد پرسیده بود و از او خواسته بود که از دخترش خوب مراقبت کند. داماد دکتر مفتح اما بعید می‌داند در حدی که ایشان توقع داشته از عهده این کار برآمده باشد.

آیت‌ا… مفتح از نگاه دامادش
فروتنی، مهربانی و محبت شهید مفتح، اولین چیزی بود که هر فردی متوجه و جذب آن می‌شد. چهره گشاده و لبخند پرمحبت‌شان، بسیار دلگرم‌کننده بود. برای همه از کوچک و بزرگ احترام قائل می‌شدند و ذره‌ای تکبر در ذات ایشان نبود. به همین دلیل هم جوان‌ها خیلی زود جذب ایشان می‌شدند. مرحوم آقای پرورش همیشه می‌گفتند: من در تهران با افراد زیادی آشنا هستم و وقتی از اصفهان می‌آیم، خیلی جاها هست که می‌توانم بروم، ولی تنها جایی که می‌دانم با روی گشاده مرا می‌پذیرند و بدون رودربایستی و معذب بودن می‌توانم بروم و بمانم، خانه آقای مفتح است! انسان از هر طبقه و صنفی که بود، خیلی زود با ایشان مأنوس می‌شد و در کنارشان می‌نشست و ساعت‌ها درددل می‌کرد. ایشان مخصوصا جوان‌ها را خیلی دوست داشتند و می‌فرمودند: «وقتی به مسجد قبا می‌روم و شور و شوق جوان‌های انقلابی را برای درک معارف دینی و مسائل انقلابی می‌بینم، دلم گرم و خیالم راحت می‌شود که این کشور با داشتن چنین جوانانی آسیب نخواهد دید».

شهید مطهری در نگاه شهید مفتح

داماد شهید مفتح درباره نگاه و احساس او به شهید مطهری می‌گوید: فوق‌العاده به شهید مطهری اعتقاد داشتند و حرف ایشان برای شهید مفتح حجت بود. خبر شهادت ایشان ضربه بسیار سنگینی برای شهید مفتح بود و دائما می‌گفتند: نفر بعدی من هستم! موقعی که شهید مطهری از پاریس و دیدار امام برگشتند، شهید مفتح با ایشان تماس گرفتند و خواستند به ملاقات‌شان بروند. شهید مطهری گفتند: بیایید با هم به عیادت آیت‌ا… موسوی زنجانی برویم، ایشان بیمارند. شهید مفتح از من خواستند همراهی‌شان کنم. در بین راه صحبت از اطرافیان امام شد و شهید مطهری فرمودند: نگرانم، چون اینها کمترین اعتقادی به فقه ندارند، اما امام فرمودند: نگران نباشید، همه چیز ان‌شاءا… درست می‌شود، چون شما هستید. از این گفته امام کاملا مشخص است که با وجود یارانی چون شهید مطهری، چقدر آینده را روشن و مسائل را قابل حل می‌دانستند.

اعتقاد شهید بهشتی به فعالیت تشکیلاتی
پیشگامی‌فرد در ادامه به این نکته اشاره می‌کند که چرا برخی معتقدند افرادی چون شهیدان آیت‌ا… مطهری و آیت‌ا… بهشتی به دلیل این‌که به زندان نرفتند یا زندان‌های طولانی مدتی را تحمل نکردند، انقلابی و اهل مبارزه محسوب نمی‌شوند.
او در این باره می‌گوید: شهید بهشتی ویژگی خاصی داشت که قائل به ایجاد تشکیلات مخفی و حساب شده بود. ایشان می‌خواست افراد متدین و انقلابی را در سراسر کشور رصد کند. اعتقاد به کار تشکیلاتی، جزو ذات ایشان بود و بعد از انقلاب هم جلوه‌های این ویژگی را، در اداره مجلس خبرگان و تأسیس و اداره حزب جمهوری اسلامی مشاهده کردیم. ایشان از همان ابتدا و از سال‌های ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ این ویژگی را داشت و هر وقت به اصفهان می‌آمد، در منزل پدربزرگ ما با نیروهای مبارز اصفهان جلساتی را برگزار می‌کرد. از جمله افرادی که در این جلسات شرکت می‌کردند، مهندس محمد غرضی بود که در آن زمان دانشجوی دانشگاه تهران و از جمله کسانی بود که با شهید بهشتی تماس زیادی داشت و بخشی از فعالیت‌های دانشگاهی شهید بهشتی توسط ایشان انجام می‌شدند.

*روزنامه جام جم

دستگیری آیت الله در شب عروسی دخترش بیشتر بخوانید »

وصیت شهید: من را هم شریک کنید!

در مجالس نورانی و معنوی، به خصوص مجالس ذکر و روضه اهل‌بیت(ع) شرکت کنید و برایم دعا کنید و حقیر را هم در عزاداری و گریه‌هایتان شریک کنید.

به گزارش مشرق، ۳ سال و ۵ ماه و ۲۵ روز از نیمه شب حمله گردان لشکر فاطمیون به جبهه النصره در روستای معراته کشور سوریه می‌گذرد، همان شبی که اسدالله ابراهیمی به همراه مهدی عسگری و دیگر رزمندگان برای مقابله با تکفیری‌ها در منطقه باقی ماندند تا دوستانشان به عقب برگردند، همان شبی که باعث شد حسین ۸ ساله و زینب ۱۱ ماهه ادامه زندگی را با خاطراتی که مادرشان از پدر تعریف می‌کند طی کنند، همان شبی که همسر شهید ابراهیمی خود را برای صبر و استقامتی بیشتر از قبل آماده کرد تا برای ۲ فرزندش هم پدر و هم مادر باشد. ۲۷ خردادماه سال ۱۳۹۵ همان شبی است که شهید مدافع حریم‌ اهل‌بیت(ع) اسدالله ابراهیمی در شهر حلب سوریه آسمانی شد و با اقتداء به مادرش حضرت فاطمه زهرا(س) جاویدالاثر اما کلام‌های ارزشمند، یاد و خاطره‌هایش برای همیشه در تاریخ باقی ماند تا جویندگان آسمان با این ستارگان راه حق را از باطل تشخیص داده و در مسیر حق قدم بردارند.

متن زیر وصیت شهید مدافع حریم اهل‌بیت(ع) اسدالله ابراهیمی است که در آن آزمون سخت پیش‌رو را به خوانندگان وصیت یادآوری و خدای را بابت نعمت نور ولایت الهی شکرگزاری می‌کند.

به نام محبوب یگانه مهربان

بارالها، ای محبوب من و ای معشوق من! عاجز و ناتوانم از شکر همه نعمت‌هایی که با رحمت واسعه خود عطایم کردی که بزرگ‌ترین آنها معرفت خودت و پس از آن معرفت و محبت محمد(ص) و آل محمد(ص) و همچون نور ولایت ائمه اطهار(ع) و پس از آن، شناخت و محبت ولایت فقیه و تسلیم و مطیع بودن در برابر آنها می‌باشد.

خداوندا! تو را شکر گذارم که در هر شرایط حساس و دشوار و خطراتی که برای نظام اسلامی پیش آمد، با لطف و عنایت خودت در حد توان و بضاعت، سعی در یاری این نظام الهی و رهبری عزیز آن نموده و تلاش نمودم همه وجود خود و همه داشته‌هایم را صرف حفظ نظام اسلامی و رهبری آن کنم.

بارالها! تو را سپاس می‌گویم که نور ولایت که یگانه معیار شناخت حق را از باطل می‌باشد را به قلب این بنده عاصی‌ات هدیه نمودی تا روزگاری که جاهلیت مدرن در اشکال مختلف ظهور و بروز نموده است راه حق از باطل را بشناسم و در این راه گام بردارم و شکر می‌گویم تو را که محبت و ولایت رهبر عزیزمان امام‌خامنه‌ای(حفظه‌الله) را به دل و روح و جان من هدیه کردی تا در شعاع این محبت و ولایت الهی، راه حقیقی تو را شناخته و از گمراهی در امان باشم.

ای همه کسانی که این پیام به آنها می‌رسد، بدانید که مردم هر عصر و زمانی با ولایت ولی امر برحق زمان خود آزموده خواهند شد و هرکس به میزان اطاعت پذیری از رهبرالهی خود در این آزمون سخت، پذیرفته خواهد شد. پس قدر این نعمت را که همان ولایت فقیه و به‌خصوص رهبر عزیز، بصیر و مظلوم‌مان امام خامنه‌ای عزیز را بدانید و در اطاعت از ایشان کم نگذارید که بدون شک اطاعت و پیروی از ایشان همان پیروی و اطاعت از پیامبر اعظم(ص) و ائمه معصومین(ع) می‌باشد.

پدر و مادرم گرامی‌ام، همسر عزیزم، فرزندان دلبندم و برادران و خواهران گرامی‌ام! می‌دانم که در طول زندگی، از این حقیر خطاها و ناملایماتی دیده‌اید که ممکن است دل‌تان را رنجانده باشد. عذر و پوزش می‌طلبم، ببخشید و حلالم کنید تا خداوند مهربان نیز از این بنده سراپا گناه خود بگذرد و دعا کنید که خداوند عزیز و بخشنده، بر این بنده ناتوان و گناهکار خود سخت نگیرد و با رحمت واسعه خود و یا لطف و عفو و بخشش خود با این بنده عاصی حساب نماید.

ای همه عزیزان! در راه اسلام ناب قدم بردارید و با قرآن انس داشته باشید و دین خود را از علمای ربانی بگیرید. در طول زندگی، در تهذیب نفس و خودسازی و کسب معارف اعتقادی و اخلاقی بکوشید که فرصت‌ها زودگذر بوده و خیلی زود وقت رفتن فرا می‌رسد. پس زاد و توشه آخرت بگیرید که راه بسیار سخت و دشوار در پیش است. در پایان، از همه کسانی که حقیر را می‌شناسند و حقی برگردنم دارند طلب بخشش و حلالیت می‌کنم و می‌خواهم که از اعماق دلتان ببخشید و حلالم کنید تا با واسطه گذشت شما خداوند رئوف و مهربان نیز از معاصی و خطاهای این بنده گنهکار خود بگذرد و لطف و رحمت و مغفرت خود را شامل حالم نماید.

در مجالس نورانی و معنوی، به خصوص مجالس ذکر و روضه اهل‌بیت(ع) شرکت کنید و برایم دعا کنید و حقیر را هم در عزاداری و گریه‌هایتان شریک کنید.

منبع: تسنیم

وصیت شهید: من را هم شریک کنید! بیشتر بخوانید »

اتفاقات خوب برای کتابهایم از لطف شهداست

یکبار دیگر بابت طولانی شدن زمان این پروژه ها معذرت خواهی می کنم چون به مخاطب این حق را می دهم که جویا و پیگیر کار باشد و امیدوارم آثار خوبی به چاپ برسد.

گروه جهاد و مقاومت مشرق – شهلا پناهی لادانی از نویسندگان جوانی است که تا کنون توانسته چندین عنوان کتاب برای شهدای مدافع حرم به رشته تحریر درآورد. با او به بهانه تاخیر در انتشار کتاب هایش و گرفتن خبر از کتاب های جدیدش هم صحبت شدیم. ماحصلش در مقابل شماست…

**: ابتدا از معرفی کارها و کتاب های گذشته تان شروع کنیم و بعدش برویم سراغ کارهایی که مشغلو نوشتنش هستید.

کارهایی که توفیق تحقیق و تالیفش را داشتم کتابهای چشمان یعقوب، رفیق مثل رسول، چمروش، حلب -خان طومان-پلاک ۲۵ ، تیه دا و همسایه آقا که این روزها سخت پیگیر چاپش هستم و امیدوارم پیش خانواده معزز شهید علی آقا عبداللهی شرمنده نوشم.
از این مجموعه دوکتاب رفیق مثل رسول و چمروش ترجمه عربی شده اند و علاوه بر نمایشگاه های کتاب داخلی در نمایشگاه های کتاب بیروت، عمان و استانبول شرکت داشته اند.

کارهایی که در حال حاضر در دست تالیف دارم کتاب «فرمانده حیدر» که مربوط به زندگی شهید محمد جنتی فرمانده زینبیون با اسم جهادی حاج حیدر است و تالیف کتاب «ماه کامل» است که مربوط به زندگی شهید مرتضی حسین پور فرمانده عملیات حیدریون می شود و زمان تحقیق و تالیف این دو اثر به دلایلی طولانی شد.

**: چرا طولانی شد؟

شروع سال ۹۸ برای من با اتفاقات خوبی رقم نخورد و متاسفانه بدلیل تصادف سختی که پدر و مادر عزیزم داشتند و مستدام بودن سایه پر برکت هر دو عزیز و نور چشم ام فقط با معجزه، لطف و مهربانی مطلق خدا بود که بواسطه دعای خیر دوستان بخصوص مادران، پدران و خانواده شهدا شامل حال من و خانواده ام شد. این اتفاق آنقدر تلخ و سخت بود که یک دوره طولانی توفیق خدمت به این عزیزان را داشتم و دارم که خدا را بابت این توفیق شکر می کنم.

با فرماندهان، همکاران درگیر در پروژه هایم و خانواده های عزیز شهیدان جلیلوند، آقا عبداللهی، حسین پور، جنتی و محرم ترک تماس گرفتم و برایشان از سختی شرایطم گفتم واقعا همگی در حقم لطف و بزرگواری داشتند و به من اجازه دادند که این مدت خادم و پرستار پدر و مادرم باشم. شیرین ترین اتفاق این روزهای سخت مهربانی مادران شهدا، صبوری و دعای خیر پدران بزرگوارشان و همراهی همسران محترم این شهدا بود. می توانم بگویم نیمه اول سال با این قصه ها و در این شرایط سخت در حال گذر بود و من در فرصت های محدودی که برام پیش می آمد تحقیق و تالیف کتاب «تیه دا» را تمام کردم و خدا را شکر چاپ شد، تحقیق و تالیف کتاب همسایه آقا را تمام کردم و پیگیر =چاپش هستم.

تحقیق، تالیف و تایید محتوی بخشی زیادی از کتاب فرمانده حیدر را انجام داده بودم و قرار بود بعد از ماه مبارک رمضان کتاب رونمایی بشود که حضرت زهرا درست روز ولادت امام حسن(علیه السلام) مژده تفحص و شناسایی پیکر شهید محمد جنتی را به خانواده محترم شان، همرزمان شهید و این حقیر هدیه دادند. خوب با اتفاق بازگشت پیکر درست از روز مراسم تشییع تا همین هفته گذشته دنبال تحقیق و اضافه کردن فصل بازگشت به کتاب بودم که فرماندهی محترم زینبیون با همراهی و پیگیری هایی که داشتند کمکم کردند تا بالاخره بتوانم تفحص و بازگشت را به کار اضافه کنم. دلیل این پیگیری هم این بود که چون کتاب رمان مستند است پس باید در تمام متن امانت داری، جمع آوری و ثبت مستندات را در نظر می گرفتم. ان شاءالله با اتمام تحقیق و اضافه شدن فصل بازگشت کتاب برای تایید محتوا تقدیم فرماندهی محترم زینبیون می شود و بعد به چاپ می رسد.

همزمان کار تکمیل تحقیق و تالیف بخشی از کتاب «ماه کامل» شهید مرتضی حسین پور را انجام میدهم. در طی این دو پروژه که مربوط به دو فرمانده نخبه جبهه مقاومت است سختی های زیادی پیش آمد. در کنار لطف خانواده ها و همراهی همکاران و همرزمان این دو شهید عزیز دوستانی سنگ اندازی های ریز و درشتی داشتند که باعث تجدید وقفه در کار شد. هفته پیش در جلسه ای که خدمت یکی از فرمانده هان محترم بودم گفتم که توی این دوتا پروژه واقعا فهمیدم چرا حضرت آقا انجام کار فرهنگی را یک جبهه می دانند و تاکید و سفارش دارند که وارد کار سخت بشید، قوی و محکم کار کنید.

گاهی بد سلیقگی ، کج خلقی و منیت های آدمی مثل من باعث می شود یک کار مدتها متوقف بشود. از طرفی محقق و نویسنده باید آستین صبر به دهان بگیرد چون خیلی جاها در مورد خیلی از این سنگ اندازی و اعمال نظرها نمی تواند حرفی به همکاران یا خانواده شهید بزند.

**: چه اتفاقی می افتد؟

.: یک مثال ساده بزنم و شاید بتوانم در این قالب به گوشه ای از این کم لطفی ها اشاره کنم. فرض کنید قرار است شما میزبان مهمان خاصی باشید که مدتها برای قبول دعوت ایشان اصرار کردید تا بالاخره قبول می کنند تا سری به شما بزنند.‌ خوب طبیعی است که دوست دارید همه جا مرتب باشد، بهترین پذیرایی را از مهمان عزیزتان داشته باشید. برای همین به چند نفر که غریبه با این مهمانی نیستند صحبت می کنید و ازشان می خواهید به شما کمک کنند. حتما دوستی در این جمع هست که با مهربانی و لطفی که داره به کمک شما می آید. دوستی که یک مقدار کج خلق هست هزار تا بهانه می آورد که اصلا چرا مهمانی گرفتی، چرا این آدم برایت عزیز است؟! و آخرش هم وسط یک دنیا کار موقع رفتن یکی از ظرف های قیمتی که برای پذیرایی کنار گذاشته بودی را می اندازد و می شکاند. و می گوید من نمی توانم برای کمک بیام .اتفاق جالب تر وقتی است که یک نفر این بین پیدا می شود که نه دوست شماست نه دوست آن مهمان عزیزتان و نه حتی برای کمک به او حرفی زده بودید. می آید از کوچه مدام سنگ پرت می کند، داد و قال می کند، میگوید اینجا کوچه ماست و نمی شود در آن مهمانی بگیری و خلاصه هر کاری از دستش برمی آید انجام می دهد تا آرامش خیال شما را برای پذیرایی از این مهمان عزیز بهم بزند.

شما هر چقدر هم تلاش کنید که این آدم را نبینید نمی شود و تمرکز و آرامش تان به هم می خورد. از طرفی هم‌ دلهره پیدا می کنید که این آدم آبروی شما را پیش این مهمان عزیز ببرد.

این مثال واقعیت سخت و تلخی بود که در طی‌ تکمیل تحقیق این دو شهید عزیز اتفاق افتاد و مطمئنم لطف حضرت زینب (سلام الله علیها) بوده که هر دو کار دارد پیش می رود. قسمتی از کار شهید مرتضی حسین پور را نوشته ام و بعد از تایید محتوی برای پدر و مادر عزیزشان فرستادم. پیام پر از محبت و لطف این دو عزیز تمام سختی و تلخی های پیش آمده را از دلم برد و با جدیت بیشتری سرگرم نوشتن هستم. تمام تلاشم این است که تا قبل از پایان سال این دو پروژه را تحویل بدهم و همین جا لازم می دانم از فرماندهی، خانواده، دوستان و همرزمان این دو شهید عزیز که این مدت با بزرگواری سختی و تلخی شرایط من را قبول و کمکم کردند، تشکر کنم و این اطمینان را بدهم که با تمام همت و تلاشم پیگیر هستم تا به لطف خدا، اهل بیت و شهدا این دو کار را در حد توانم خوب بنویسم.

یکبار دیگر بابت طولانی شدن زمان این پروژه ها معذرت خواهی می کنم چون به مخاطب این حق را می دهم که جویا و پیگیر کار باشد و امیدوارم آثار خوبی به چاپ برسد.

**: رد پای شهدا در کارهایتان چقدر پرنگ است؟
باید بگویم هر اتفاق خوبی که برای تک تک کتابهام رقم خورده فقط لطف شهداست.

**: از کتاب زندگی نامه شهید محرم ترک چه خبر

باید این نکته را بگویم که تحقیق کتاب زندگی نامه شهید محرم ترک آخرین مراحل خودش را می گذراند و ان شاءالله با تحویل آن دو پروژه و اتمام پیاده سازی مصاحبه ها کار نوشتن این کتاب را شروع می کنم.

اتفاقات خوب برای کتابهایم از لطف شهداست بیشتر بخوانید »

تجلیل از «شیخ زکزاکی» در مشهد

در همین باره جمعی از فعالان حوزوی و دانشگاهی خراسان در نامه‌ای به ظریف با اشاره به بازداشت شدن مجدد شیخ زکزاکی و همسرش، خواستار ورود و پیگیری جدی وزارت امور خارجه درباره وضعیت شیخ زکزاکی شدند.

به گزارش مشرق، ویژه برنامه تجلیل از مجاهدت‌های شیخ زکزاکی رهبر نهضت اسلامی نیجریه امشب با حضور زائران و مجاوران در حرم مطهر رضوی برگزار می‌شود. به گزارش آستان نیوز، این مراسم امشب بعد از نماز مغرب و عشاء در رواق امام خمینی(ره) حرم مطهر رضوی برگزار خواهد شد. در این مراسم، حجت الاسلام دکتر عباسی رئیس دانشگاه بین‌المللی جامعه المصطفی به ایراد سخنرانی و میثم مطیعی برای آزادی این مبارز مسلمان به قرائت دعای توسل می‌پردازد.

مطالبه فعالان حوزوی و دانشگاهی از وزارت امور خارجه و قوه قضاییه
در همین باره جمعی از فعالان حوزوی و دانشگاهی خراسان رضوی در نامه‌ای به دکتر ظریف با اشاره به بازداشت شدن مجدد شیخ زکزاکی و همسر وی، خواستار ورود و پیگیری جدی وزارت امور خارجه ایران درباره وضعیت شیخ زکزاکی شدند. به گزارش خبرگزاری دانشجو، همچنین جمعی از دفاتر جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های مشهد در نامه‌ای به ریاست قوه قضاییه، خواستار پیگیری حقوقی بازداشت و حبس غیر قانونی زکزاکی، رهبر شیعیان نیجریه در مجامع بین‌المللی شدند.

تجلیل از «شیخ زکزاکی» در مشهد بیشتر بخوانید »