امام_زمان

. [بِسْم‌ِ‌مَشٺۍ‌ٺَرٻن‌رِفیٖـقْ] در این واپسین لحظه های پاییز، در بدرقه یلدا با همان نیت …


.
[بِسْم‌ِ‌مَشٺۍ‌ٺَرٻن‌رِفیٖـقْ]

??در این واپسین لحظه های پاییز، در بدرقه یلدا با همان نیت همیشگی حافظ را باز میکنم،
“ای دل غم دیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور”
آری، دلم روشن بود اینبار زمستان سردم به اتفاقی گرم میشود…??

پ‌.ن: چه عجب گر دل من روز ندید
زلف تو صد شب یلدا دارد…!?

پ.ن۲: ما چله نشین شب یلدای ظهوریم…?

پ.ن۳: گردنبند اناری قشنگم هدیه ی دنیا جان برا تولدم?
@donya._.farmani ♥️

پ.ن۴: عکس از سرکار خانمی که درحال حاضر دی اکتیو کرده ولی نصفتون میشناسید کیه



منبع

_rommaneh_@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

. [بِسْم‌ِ‌مَشٺۍ‌ٺَرٻن‌رِفیٖـقْ] در این واپسین لحظه های پاییز، در بدرقه یلدا با همان نیت … بیشتر بخوانید »

“ما تورا دوست داریم” ساعت حدود يك نيمه شب بود كه خسته و كوفته خوابيدم. قبل از اذان صبح م…


“ما تورا دوست داریم”❤️

ساعت حدود يك نيمه شب بود كه خسته و كوفته خوابيدم. قبل از اذان صبح متوجه شدم كه كسي دستم را تكان مي‌دهد. چشمانم را به سختي باز كردم،چهره نوراني ابراهيم بالاي سرم بود.

من رو صدا زد و گفت: “پاشو الان موقع اذانه” من هم بلند شدم، با خودم گفتم: “اين بابا انگار نمي‌دونه خستگي يعني چي؟” البته مي‌دونستم كه او هر ساعتي هم بخوابه ،قبل از اذان بيداره و مشغول نماز مي‌شه. 

ابراهيم بچه‌هاي ديگه رو هم صدا زد و بعد هم اذان گفت و نماز جماعت صبح رو به راه انداخت. بعد از نماز و تسبيحات، ابراهيم شروع به خواندن دعا کرد و بعد هم مداحي حضرت زهرا(س).

اشعار زيباي ابراهيم اشك چشمان همه بچه‌ها را جاري كرد ، من هم كه ديشب قسم خوردن ابراهيم رو ديده بودم از همه بيشتر تعجب ‌كردم، ولي چيزي نگفتم.

  بعد از خوردن صبحانه به همراه بچه‌ها به سمت سومار برگشتيم؛ بین راه دائم در فكر كارهاي عيجب ابراهيم بودم. يكدفعه نگاه معني‌داري به من كرد و گفت: “مي‌خواي بپرسي با اينكه قسم خوردم، چرا روضه خوندم؟

“گفتم: “خوب آره، شما ديشب قسم خوردي كه…” پريد تو حرفم و گفت: “چيزي كه بهت مي‌گم تا زنده‌ام جايي نقل نكن”. بعد ادامه داد:”ديشب خواب به  چشمم نمي‌اومد ولی نيمه‌هاي شب كمي خوابم برد، يكدفعه ديدم وجود مطهرحضرت صديقه طاهره(س) تشريف آوردند و گفتند:”نگو نمي‌خوانم، ما تو را دوست داريم. هر كس گفت بخوان تو هم بخوان” ديگه گريه امان صحبت كردن بهش نمي‌داد. ابراهيم بعد از آن به مداحي كردن ادامه داد. 

کتاب سلام بر ابراهیم ۱?  
.
.
.
.
.
‌.
.
.



منبع

shahidebrahimhadi313@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

“ما تورا دوست داریم” ساعت حدود يك نيمه شب بود كه خسته و كوفته خوابيدم. قبل از اذان صبح م… بیشتر بخوانید »

بی تو غروب جمعه چه دلگیر است . . . . . . بی تو غروب جمعه چه دلگیر می شود  سیلاب غم ز کوه…


بی تو غروب جمعه چه دلگیر است
.
.
.
.
.
.

بی تو غروب جمعه چه دلگیر می شود 
سیلاب غم ز کوه سرازیر می شود 
ماه فلک ستاره فشاند ز چشم خویش 
خورشید پشت کوه، زمینگیر می شود 
دل مرده گشته مدّعی معجز مسیح 
روباه در نبودن تو، شیر می شود 
بس پیر در فراق تو مُرد و بسی جوان 
در انتظار آمدنت، پیر می شود 
تا ما نمرده ایم، تو پا در رکاب کن 
تعجیل کن عزیز دلم! دیر می شود 
بی تو تسلّی دل ما، ای عزیز جان! 
فریاد و اشک و سینه و زنجیر می شود 
تنها به خواب، روی تو دیدیم، سیّدی! 
این خواب کی به وصل تو تعبیر می شود؟ 
بازآ که با تو ناله تنهایی علی
از چاه کوفه سرزده، تکبیر می شود 
بگشای رخ که در ورق مصحف رخت 
آیات فتح فاطمه  تفسیر می شود 
وقتی تو ذوالفقار بگیری به دست خویش 
فریاد ما به قلب عدو، تیر می شود 
بر فرق دشمنان تو با نطق دوستان 
اشعار “میثم” است که شمشیر می شود
.
.
.
.

.
. ?دانلود کلیپ و متن در کانال تلگرامی ⬇️⬇️
@YAFAATEMEZAHRA
.
.
.

.



منبع

ya.fateme.zahra@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

بی تو غروب جمعه چه دلگیر است . . . . . . بی تو غروب جمعه چه دلگیر می شود  سیلاب غم ز کوه… بیشتر بخوانید »

السلام علیک یا اباعبدلله♡ . اين سخنان را از خيلي ها شنيدم. اينکه هادي ويژگي هاي خاصي د…


السلام علیک یا اباعبدلله♡

.

اين سخنان را از خيلي ها شنيدم.
اينکه هادي ويژگي هاي خاصي داشت.

هميشه دائم الوضو بود.
مداحي ميکرد.
اکثر اوقات ذکر سينه زني هيئت را ميگفت.
اهل ذکر بود. گاهي به شوخي ميگفت:
من دو هزار تا يا حسين حفظ هستم

يا ميگفت: امروز هزار بار ذکر يا حسين گفتم،
عاشق امام حسين (ع) و گريه براي ايشان بود.
واقعاً براي ارباب با سوز اشک ميريخت.

اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسي از او تعريف ميکرد،
خيلي بدش مي آمد.
وقتي که شخصي از زحمات او تشکر ميکرد، ميگفت:
خرمشهر را خدا آزاد کرد!

___________________

برای من مجلس عزا نگیرید چون من به چیزی ڪه می‌خواستم رسیدم و برای امام حسین «علیه السلام» و حضرت زهرا «سلام الله علیها » مجلس بگیرید و گریه ڪنید.

___________________

بهشت ارزانی خوبان عالم
بهشت من تماشای حسین ع است ..



منبع

mh_zolfaghary@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

السلام علیک یا اباعبدلله♡ . اين سخنان را از خيلي ها شنيدم. اينکه هادي ويژگي هاي خاصي د… بیشتر بخوانید »

مرگ مثل خواب است… با جسم تحلیل‌رفته و نحیفش و با آن نفس‌های شمرده‌شمرده، دست‌دردست فرزن…


مرگ مثل خواب است…
با جسم تحلیل‌رفته و نحیفش و با آن نفس‌های شمرده‌شمرده، دست‌دردست فرزند به‌سختی قدم برمی‌داشت.
فرزند نگران بود و پدر از نگرانی و دلشورۀ فرزند با خبر.
چند قدمی که رفتند، ایستاد و گردن به‌سوی فرزند چرخاند؛ لبخندزنان گفت:
«فلانی می‌گوید از مرگ می‌ترسم، اما مرگ خیلی راحت است… مرگ مثل خواب است…
خود قرآن می‌گوید: فَیُمْسِکُ الَّتٖی قَضٰی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْاُخْرٰی.»
(خداوند ارواح را به هنگام مرگ، قبض می‌کند و ارواحی را که نمرده‌اند نیز به‌هنگام خواب، می‌گیرد. سپس ارواح کسانی را که فرمان مرگ آن‌ها را صادر کرده، نگه می‌دارد و ارواح دیگری را (که باید زنده بمانند) باز می‌گرداند تا سرآمد معینی[زمر-۴۲])
.. بر دلشورۀ فرزند افزوده شد، عرق سردی بر پیشانی‌اش نشست، ملتمسانه دست پدر را فشرد…
.
? این بهشت، آن بهشت، ص٨٧؛ بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام والمسلمین علی بهجت
.
.

.
.



منبع

bahjat_arefan@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

مرگ مثل خواب است… با جسم تحلیل‌رفته و نحیفش و با آن نفس‌های شمرده‌شمرده، دست‌دردست فرزن… بیشتر بخوانید »