انتشارات راه یار

چرا «آوینی» سراغ سردارها نمی‌رفت؟

چرا «آوینی» سراغ سردارها نمی‌رفت؟



مروری بر یک کتاب| چرا آوینی سراغ سردارها نمی‌رفت؟

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «ملت قهرمان»، عنوان یکی از موضوعات ثابت فراخوان سالانه جشنواره عمار است که آثار حاضر در آن، غالبا نمایش‌دهنده مواجهه افراد عادی با مشکلات و سربلندی آنها، پیشرفت‌ها، پیروزی‌ها و قهرمانی‌های مردم است؛ آن هم در دورانی که بسیاری تلاش می‌کنند تصویری سیاه و تلخ از ایران در رسانه‌های مختلف نشان دهند.

کتاب «ده قاب، ده قهرمان» که از سوی انتشارات «راه یار» منتشر شده، مروری است بر مستندهای برگزیده «ملت قهرمان» جشنواره مردمی فیلم عمار. این کتاب، همان‌گونه از عنوانش هم پیداست در ۱۰ فصل به بررسی ۱۰ مستند برگزیده جشنواره عمار پرداخته. هر فصل نیز شامل یک؛ مروری بر مستند برگزیده و دو؛ گفت‌وگو با کارگردان آن مستند است که به ترتیب نعمت‌الله سعیدی و مجید مالکی عهده‌دار نویسندگی و تدوین این بخش‌ها بوده‌اند. ناگفته نماند که گفت‌وگوهای کتاب نیز به جای شیوه معمول پرسش و پاسخ، در قالب یادداشت‌های شفاهی تدوین شده و موجب روان‌خوانی و یک‌دستی کتاب شده است.

«مشتی اسماعیل»، «بدون مرز»، «مهربانو»، «معلم»، «موزاییک انقلابی»، «حاج‌ شکرالله»، «ایمان»، «بانو»، «روحانی دریا» و «باباحاجی»، ۱۰ مستندی هستند که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.

چطور دیدن مهم‌تر است از چطور دیده شدن

نعمت‌الله سعیدی در مقدمه، «ده قاب، ده قهرمان» را این طور معرفی می‌کند: «کتابی که هم‌اکنون در دست دارید، یادداشت‌ها و گفت‌وگوهایی در مورد ده فیلم مستند است؛ مستندهایی که هرکدام در مورد یک شخصیت خاص ساخته شده است، آدم‌هایی که بی‌شک هر کدام‌شان عالَمی هستند برای خودشان. و نخستین ویژگی خاص‌شان هم این است که جوری زندگی نکرده‌اند که بخواهند خیلی خاص باشند! آدم‌هایی که قبل از اینکه نگران و درگیر این باشند چطور دیده می‌شوند، چطور عروسی بگیرند که کسی نگرفته است، چطور لباس بپوشند که به چشم بیایند و… زندگی عادی خودشان را کرده‌اند. آدم‌هایی که قاعدتاً چطور دیدن برایشان به مراتب مهم‌تر است از چطور دیده شدن. و چه حکایت‌ها دارد این دیدن یا دیده شدن…

چرا؟ چون خدا را باور کرده‌اند. اینکه آدم قبول داشته باشد رب و رسول و رستاخیزی هست، خیلی فرق دارد با باور کردن‌شان. آدمی که باور می‌کند خدایی هست، کمترین نتیجه‌اش این است که می‌داند او سبحانه و تعالی «هوالبصیر» است. بصیری که «یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم…» می‌داند تمام گذشته و حالِ پیشِ روی شما را … همان خدایی که «له ما فی السماوات و ما فی الأرض» تمام آسمان‌ها و زمین متعلق به اوست. چنین خدایی آدم را ببیند، کسی چه نیازی دارد به توجه و جلب نظر دیگران؟! اخلاص یعنی همین! خالص شدن و خلاص شدن…»

شدیدترین تحریم‌ها چند بار ممکن است؟

سعیدی در ادامه درباره ضرورت پرداختن به آثار «ملت قهرمان» جشنواره عمار نوشته است: «در دورانی که طیف گسترده‌ای از رسانه‌های داخل و خارج و فعالان فضای مجازی و غیره، همه تلاش می‌کنند بدترین تصویر ممکن را از مردم ایران بدهند و بسازند (و مخاطبان خود را نیز همین‌گونه تربیت کنند) اینکه به بهانه یکی از بخش‌های جشنواره عمار سعی کنیم از خوبی‌ها و قهرمانی‌های یک مردم بگوییم و فیلم بسازیم، فرصتی است بسیار مغنتم و کاری ضروری.

واقعاً عجیب است که وقتی هر بار فیلترشکن را روشن می‌کنی و به سایت‌هایی چون «صدای آمریکا» و «رادیو فردا» متصل می‌شوی، روزی نیست که رئیس‌جمهور یا وزیر امور خارجه یا یکی از بلندپایه‌ترین مقامات دولت آمریکا، در مورد نظام جمهوری اسلامی ایران ابراز نظر و ملامتگری نکرده باشند. صبح این سایت‌ها را می‌بینی تیتر اولشان سخنان مفت رئیس‌جمهور آمریکا ضد ایران است و ظهر از وزیر امور خارجه و دو ساعت بعد سخنگوی دولت و رئیس کنگره و الی آخر! آن هم با مضمون اینکه دیگر کار ایران تمام است! یا مجدداً اعلام اینکه شدیدترین تحریم‌ها در راه است. آدم نمی‌داند بالاخره این شدیدترین تحریم‌ها چند بار ممکن است؟ چرا یک ملت سال‌هاست که مورد بی‌سابقه‌ترین تحریم‌های تاریخ جهان قرار می‌گیرد؟! این حجم از ملامت و دشمنی را چرا آمریکا با هیچ کشور و مردم دیگری ندارد؟! مثلا مقاماتی چون رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه آمریکا هفته‌ای یک بار هم به صورت میانگین چیزی از چین و روسیه می‌گویند؟! ژاپن و هند و برزیل و ترکیه و عربستان جای خود!

به سوی آینده

بنابراین گزارش، مسعود ملکی، کارگردان مستند «موزاییک انقلابی» که در قاب (فصل) پنجم کتاب، گفت‌وگویش آمده، توصیف قابل تأملی درباره فضای هنری کشور دارد: «فضای مستندسازی و اثر هنری در فضاهای نخبگانی خلاصه شده است. سوژه در تعریف مستندسازهای امروز، یعنی کسی که استثناست؛ کسی که خاص است و اتفاقاً در بن‌بست قرار دارد. بنابراین در سوژه به آدم خاصی می‌رسند که تکثیرشدنی نیست…

مستندسازی در ایران به وجه استثنایی‌اش نظر می‌کند؛ چرا که قرار نیست الگوسازی بشود. قرار است توسری بزنند. قرار است از بالا به مخاطب نگاه کنند.

غالب سوژه‌هایی که روشن‌فکرها این سال‌ها در مستند ساخته‌اند، چه‌شکلی است؟ مثلاً پیرمردی بوده که در زلزله زیر آوار بوده، یکی رفته و او را نجات داده و او هم شانس آورده که از زلزله نجات پیدا کرده است. یا اینکه غالباً درباره نخبگان و خواص خودشان فیلم ساخته‌اند؛ یعنی همواره توجه‌شان به رأس بوده و به قاعده نگاه نکرده‌اند، در حالی ‌که این قاعده است که رأس را می‌سازد و اتفاقاً جذاب است.

اگر از زاویه قاعده نگاه کنید، هر مادر شهید خودش سوژه است. بستگی دارد که چطور به آن نگاه کنید یا اصلاً بستگی دارد که بخواهید او را سوژه کنید یا نه. در غیر این ‌صورت، اگر آدمی سوژه مناسبی باشد و در رأس هم باشد، او را نمی‌بینید؛ مثل آقای «حاج‌احمد علمایی». ایشان واقعاً قاعده نیست، بلکه در تاریخ انقلاب ایران شخصی استثنایی است. رزمی‌کار است، مؤسس رشته رزمی است. توی سینما بوده و برای خودش سوژه‌ای است. تعداد بسیاری شاگرد دارد، ولی چرا یک بار هم در فضای هنری به او پرداخته نشده است؛ حتی یک بار؟

آوینی سراغ سردارها نمی‌رفت

در فضای فرهنگی ـ ‌هنری و حتی دانشگاهی، امر پذیرفته ‌شده‌ای است که یک کارخانه را تحلیل اقتصادی کنند، اما اگر بگویند کسب ‌و کار حاج‌آقایی را بررسی کن که در بازار عطاری دارد، اصلاً اهمیت ندارد. پرداختن به چنین سوژه‌هایی است که مسیر ما را به‌سوی آینده می‌شکافد.

… همه دنبال استثنا هستند. شاید فرق آوینی با دیگران در این است که سراغ فلان سردار نمی‌رفت، بلکه با ماست‌فروش مصاحبه می‌کرد. ماندگاری آثار آوینی به‌سبب همین نگاه است. اتفاقاً رفتن سراغ آن ماست‌فروش و با آن کیفیت، منظومه فکری آوینی را پیش برده است… بحث این است که این مسیر از آنجا (منظومه) رد می‌شود؛ مسیری که منظومه و حرف دارد، واِلّا سوژه خاص و استثنایی تا دلت بخواهد هست…

در اطراف ما، به تعداد آدم‌ها و اشیا، سوژه وجود دارد. می‌توانید فلان عابر پیاده را هم سوژه کنید، ولی نکته این است که اتفاقاً مسیر ما عوض می‌شود. ما از اول به‌دلیل استثنایی‌بودن سوژه به‌سمتش نمی‌رویم، بلکه برای آینده و استفاده‌ای که برای آینده دارد به‌سراغش می‌رویم…

باید بتوانیم باتوجه به ویژگی‌های مثبتی که سوژه دارد، از آن الگو بگیریم. مستندسازی جاری در فضای کلاسیک، خیلی استثناگونه برخورد می‌کند. جاهایی نه‌تنها استثناگونه نیست، بلکه ضدانقلاب هم است.

به اضافه مستند

براساس این گزارش، مستندهای پرداخته شده در این کتاب، جزو آثار برگزیده ادوار مختلف جشنواره مردمی فیلم عمار هستند و هر کدام برای خودشان، عالَمی دارند و برخی از آنها نیز مانند «مشتی اسماعیل» که روایتی است از زندگی پیرمرد شمالی نابینا، چند بار در جشنواره‌های معتبر خارجی درخشیده‌ است، اما چه بهتر بود که در کنار کتاب، نسخه‌ای از این ۱۰ مستند نیز در قالب لوح‌ فشرده عرضه می‌شد یا آنکه در هر فصل، لینک هر مستند به صورت کد QR درج می‌شد.

کتاب «ده قاب، ده قهرمان» به کوشش نعمت الله سعیدی و مجید مالکی در ۱۹۲ صفحه، شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۲۰۰۰۰ تومان به همت انتشارات راه یار منتشر شده است و علاقه‌مندان برای تهیه آن، علاوه بر کتاب‌فروشی‌ها می‌توانند به صفحات مجازی ناشر به نشانی raheyarpub و یا سایت ammaryar.ir مراجعه کنند.



منبع خبر

چرا «آوینی» سراغ سردارها نمی‌رفت؟ بیشتر بخوانید »

جهادگری که می‌خواست «گمنام» بجنگد و بمیرد

جهادگری که می‌خواست «گمنام» بجنگد و بمیرد



انتشار «آقا صادق» توسط انتشارات «راه یار» - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «آقا صادق»؛ روایتی از زندگی جهادگر شهید سیدمحمدصادق دشتی با تحقیق و تدوین محمدرضا حسینی، به همت انتشارات «راه یار» منتشر و راهی بازار نشر شد.

بنا بر این گزارش، شهید دشتی از دوران کودکی، با وجود سن کم به گروه مخالفان رژیم شاهنشاهی پیوست و فعالیت‌های سیاسی مذهبی خود را از دوران کودکی شروع کرد و چند روزی هم در بازداشت ساواک بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، برای محرومیت‌زدایی از سیستان و بلوچستان راهی این استان شد و در کنار فعالیت در کمیته کشاورزی به کارهای فرهنگی و تدریس در مدرسه راهنمایی نیز پرداخت.

شهید دشتی در اسفند سال ۱۳۶۰ در قالب گروه جهاد سازندگی شیراز به آبادان رفت تا آن طور که در وصیت‌نامه‌اش گفته «در دریای بیکران ایثار، گمنام بجنگد و گمنام بمیرد». علی‌رغم حضور کوتاهش در واحد مهندسی‌رزمی جهاد به دلیل لیاقت و توانایی‌هایش، فرمانده مقر پشتیبانی جهاد سازندگی شد.

احداث خاکریز، سنگر، سکوی توپ و تانک، انواع پل‌های شناور، جاده‌های عملیاتی، دکل‌های دیده‌بانی و سایر خدمات مهندسی در کنار جمع‌آوری کمک‌های مردمی از روستاها و شهرها و ارسال آنها به جبهه برای استفاده رزمنده‌ها از جمله فعالیت‌های شهید دشتی در مدت حضورش در جبهه‌های جنگ است. فرمانده‌ای که مانند بسیجی معمولی لباس می‌پوشید، رفتار می‌کرد، بیل و کلنگ و فرقون دست می‌گرفت و نگهبانی می‌داد. تا اینکه در ۲۳ مهر سال ۱۳۶۴پس از ساختن سکوی تانک زیر دید و تیر مستقیم دشمن، بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.

براساس این گزارش، در این کتاب، هر مقطع از زندگی شهید دشتی، از تولد تا شهادت شهید دشتی توسط یک یا چند راوی روایت شده است؛ از پدر، مادر و برادران شهید گرفته تا همرزمانش در جبهه‌های جنگ تحمیلی. در واقع، یک سوم اول کتاب، روایت اتفاقات دوران کودکی شهید از جمله شرایط زندگی و جابجایی‌های مکرر به واسطه شغل پدر، زلزله مهیب قیر و کارزین، حضور در مبارزات منتهی به پیروزی انقلاب و بازداشت چند روزه‌اش توسط ساواک است. دیگر بخش‌های کتاب نیز به نحوه آشنایی و ورود او به جهاد سازندگی و از طریق جهاد به جنگ، می‌پردازد.

در پشت جلد این کتاب می‌خوانیم: «انتظار داشتم بگوید که پول موتور را از جیبش به ستاد داده ولی چیزی نگفت. فکر می‌کرد که من هم مثل بقیه از ماجرای برگرداندن پول موتور به ستاد خبر ندارم. «صبوری» داستان را برایم تعریف کرده بود و گفته بود به هیچ­کس نگو، چون اگر صادق بفهمد به بچه­ها گفته­ام از دستم ناراحت می­شود. شهریور که تَب‏وتاب عملیات رمضان خوابیده بود، بعد از گذشت هفت­ماه از حضورش در جبهه، به زور راضی­اش کردیم که برای اولین بار به مرخصی برود. وقتی با صبوری برای گرفتن برگ مرخصی به ستادمان در آبادان رفته بودند، آقای جزایری ده‏ هزار تومان پول به او می­دهد و او هم کل آن مبلغ را بابت پول موتور دزدیده شده، به آقای جزایری برمی­گرداند و با جیب خالی به مرخصی می­رود. صبوری می­گفت: «حتی پول کرایه ماشین­اش تا فیروزآباد را هم نداشت.»

بنابرین گزارش کتاب «آقا صادق» در ۱۸۴صفحه، شمارگان ۱۵۰۰نسخه و قیمت ۲۰هزار تومان توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده است و علاقمندان جهت تهیه این کتاب‌ها علاوه بر کتاب‌فروشی‌ها می‌توانند به صفحات مجازی این ناشر به نشانی @raheyarpub و یا سایتammaryar.ir مراجعه کنند.



منبع خبر

جهادگری که می‌خواست «گمنام» بجنگد و بمیرد بیشتر بخوانید »

جنگ چهره زنانه دارد/ آیت‌الله خامنه‌ای درباره زنان صدخرو چه گفتند

«نان سال‌های جنگ» با ویرایش جدید پخته شد!



کتاب نان سال های جنگ - راه یار - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «نان سال‌های جنگ»؛ اولین کتاب از مجموعه تاریخ شفاهی پشتیبانی جنگ انتشارات راه یار است که طی آن، خاطرات زنان روستای «صَدخَرو» سبزوار در پشتیبانی دفاع مقدس را روایت می‌کند. تحقیق این کتاب را محمد اصغرزاده برعهده داشته و محمود شم‌آبادی نیز نگارش آن را انجام داده است.

مقدمه این کتاب، با سخنی از امام خمینی(ره)، درباره عظمت کار این زنان روستایی آغاز شده است: «من وقتی که در تلویزیون می‌بینم این بانوان محترم را که‌ اشتغال دارند به همراهی کردن و پشتیبانی کردن از لشکر و قوای مسلح، ارزشی برای آنها در دلم احساس می‌کنم که برای کسی دیگر نمی‌توانم آن‌طور ارزش قائل شوم. آنها یک کارهایی که می‌کنند که دنبالش توقع اینکه یک مقام یا یک پستی را اشغال کنند، با یک چیزی از مردم خواهش کنند؛ هیچ این مسائل نیست، بلکه سربازان گمنامی هستند که در جبهه‌ها باید گفت مشغول جهاد هستند.»

بر اساس این گزارش، چاپ دوم کتاب «نان سال‌های جنگ» با ویرایشی نو، در 14 فصل، خاطرات زنان روستای صدخرو در پشتیبانی از جبهه و رزمندگان دفاع مقدس را در 14 فصل روایت کرده است و بخش پایانی کتاب نیز به تصاویر زنان جهادگر و شهدای این روستا اختصاص دارد.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «نان سال‌های جنگ»؛ اولین کتاب از مجموعه تاریخ شفاهی پشتیبانی جنگ انتشارات راه یار است که طی آن، خاطرات زنان روستای «صَدخَرو» سبزوار در پشتیبانی دفاع مقدس را روایت می‌کند. تحقیق این کتاب را محمد اصغرزاده برعهده داشته و محمود شم‌آبادی نیز نگارش آن را انجام داده است.

مقدمه این کتاب، با سخنی از امام خمینی(ره)، درباره عظمت کار این زنان روستایی آغاز شده است: «من وقتی که در تلویزیون می‌بینم این بانوان محترم را که‌ اشتغال دارند به همراهی کردن و پشتیبانی کردن از لشکر و قوای مسلح، ارزشی برای آنها در دلم احساس می‌کنم که برای کسی دیگر نمی‌توانم آن‌طور ارزش قائل شوم. آنها یک کارهایی که می‌کنند که دنبالش توقع اینکه یک مقام یا یک پستی را اشغال کنند، با یک چیزی از مردم خواهش کنند؛ هیچ این مسائل نیست، بلکه سربازان گمنامی هستند که در جبهه‌ها باید گفت مشغول جهاد هستند.»

بر اساس این گزارش، چاپ دوم کتاب «نان سال‌های جنگ» با ویرایشی نو، در 14 فصل، خاطرات زنان روستای صدخرو در پشتیبانی از جبهه و رزمندگان دفاع مقدس را در 14 فصل روایت کرده است و بخش پایانی کتاب نیز به تصاویر زنان جهادگر و شهدای این روستا اختصاص دارد.



منبع خبر

«نان سال‌های جنگ» با ویرایش جدید پخته شد! بیشتر بخوانید »

طنزهای انقلابی مردم آذربایجان کتاب شد +عکس

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «شاه چمدان‌دا گئتدی»؛ شعارها، سرودها، ترانه‌ها، طنزها و هزل‌های انقلابی مردم آذربایجان که تحقیق و تدوین آن برعهده عمار احمدی بوده، با مقدمه‌ای از ناصر فیض، شاعر و طنزپرداز مطرح کشور و به همت انتشارات «راه یار» راهی بازار نشر شد.

ناصر فیض در مقدمه‌اش برای این کتاب می‌نویسد: «این کتاب تنها نمونه‌ای است مختصر از سرودها، ترانه‌ها و حتی شعارهای انقلابی مردم آذربایجان که گاه زبانی بسیار جدی دارد؛ زبانی که در عین سادگی و بی تکلفی بسیار عمیق و تأمل‌برانگیز است، گاه آمیخته با طنزی ملایم است و در مواردی هم از گرایش به هزل پرهیز نکرده است و این طنز و هزل بنا بر تعریف بزرگان حوزۀ شوخ‌طبعی و طنز به مقدار «ملح در طعام» است. این جنس از ادبیات غالباً پدیدآورندگان مشخصی ندارند و خالقین این‌گونه آثار از فرهیختگان تا افراد کم‌سواد و حتی بی‌سواد را شامل می‌شوند…»

عمار احمدی، محقق و پژوهشگر نیز در ابتدای کتاب در توضیح روند نگارش این کتاب چنین گفته است: «نگارنده در این اثر، ادبیات پایداری و هویت آن را در ادبیات فولکلوریک آذربایجان از ابعاد مختلف چون اشعار و سرودهای حماسی، ترانه‌ها، اشعار انقلابی و حتی اشعار هزل و طنز مردم آذربایجان را بررسی و جمع‌آوری کرده است. آن چیزی که او را در طول تحقیق شگفت‌زده کرده، وجود ادبیات غنی پایداری در داخل گونه‌های مختلف ادبیات شفاهی آذربایجان است.

با وجود عدم منابع مکتوب در این حوزه، ناچار دست به دامن منابع شفاهی از طریق مصاحبه مردمی شده‌ایم تا بهتر بتوانیم به هدف خود نزدیک شویم. این شعارها، سرودها، ترانه‌ها، هزل‌ها و طنزها مردمی، نتیجه سال‌ها تحقیق و مصاحبه نگارنده با نسل انقلاب اسلامی ایران در مناطق مختلف آذربایجان است. وقتی مرحله جمع‌آوری به اتمام رسید، با کلی شعر، ترانه، سرود و… مواجه شدیم که برخی معلوم بود نوشته با سروده کدام شاعر و از کدام ولایت است و برخی هم بدون شناسنامه و به ظاهر بی‌هویت؛ اما اینکه چرا انگشت گذاشتیم روی قسمتی که بدون شناسنامه بودند، شاید به خاطر این بود که به کل مردم آذربایجان متعلق بودند و کسی نمی‌توانست ادعا کند مال خود اوست. جالب اینکه این قسمت که بدون شناسنامه بود، به منطقه یا قوم خاصی هم تعلق نداشتند و نسبت به شناسنامه‌دارها، عمومیت داشت.»

احمدی درباره حذف یا آوردن برخی نوشته‌ها و اشعار در این کتاب این گونه توضیح داده است: «نگاه مردمی بسیار قوی اثر، نویسنده بر آن داشت که سراغ استادی برود که عاشق کار برای فرهنگ مردم ایران است و او کسی نبود جز استاد «علیرضا کمری». ایشان دودلی مؤلف را در حذف یا نگه داشتن برخی از نوشته‌ها خصوصاً در حوزه هزل و طنز با قاطعیت تمام از بین برد، با این جمله که «تو را در نوشتن می‌شناسم؛ امانت‌دار خوبی برای فرهنگ مردم هستی. نترس و روی این امانت‌داری ثابت‌قدم باش… این سخن استاد نه‌تنها برای نویسنده، بلکه برای مجموعه‌ای که می‌خواست این اثر را چاپ کند، قوّت قلبی شد که در امانت‌داری ادبیات مردم خیانتی هرچند ناچیز نکنیم.»

بنابرین گزارش، «شعارهای انقلابی مردم آذربایجان»، «سرود و ترانه‌های حماسی و انقلابی مردم آذربایجان» و «طنز و هزل انقلابی مردم آذربایجان» سه فصل کتاب «شاه چمدان‌دا گئتدی» است. در نوشتار متن ترکی اشعار و سروده‌های این کتاب، با توجه به تنوع لهجه‌های معمول در زبان ترکی و با هدف یکسان‌سازی و استاندارد کردن متن از رسم‌الخط علمی معمول در زبان ترکی آذربایجانی استفاده شده است.

«شاه چمدان‌دا گئتدی» که اولین اثر انتشارات «راه یار» در سرفصل «رسانه‌های مردمی» جبهه فرهنگی انقلاب است، در ۷۲صفحه، تیراژ ۱۰۰۰نسخه و با قیمت ۸هزار تومان منتشر شده و علاقمندان جهت تهیه کتاب علاوه بر کتابفروشی‌ها می‌توانند از طریق صفحات مجازی ناشر @raheyarpub اقدام کنند و یا با شماره‌های ۰۲۱۴۲۷۹۵۴۵۴ و ۰۲۵۳۷۷۴۶۴۹۰ تماس بگیرند.

 

 

 

شاه چمدانداا گئتدی - انتشارات راه یار - کراپ‌شده

کتاب «شاه چمدان‌دا گئتدی»؛ شعارها، سرودها، ترانه‌ها، طنزها و هزل‌های انقلابی مردم آذربایجان که تحقیق و تدوین آن برعهده عمار احمدی بوده، با مقدمه‌ای از ناصر فیض، و به همت انتشارات «راه یار» منتشر شد.

شاه چمدانداا گئتدی - انتشارات راه یار - کراپ‌شده

منبع خبر

طنزهای انقلابی مردم آذربایجان کتاب شد +عکس بیشتر بخوانید »