بصره

شهیدی که «حاج قاسم» را از حلقه محاصره نجات داد

شهیدی که «حاج قاسم» را از حلقه محاصره نجات داد



شهیدی که حاج قاسم را از حلقه محاصره نجات داد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شهید مرتضی جاویدی، فرمانده گردان فجر از تیپ المهدی شیراز بود. دو نکته بارز در زندگی این شهید والامقام حائز اهمیت است. اولین نکته ایثار او در رهایی سردار شهید قاسم سلیمانی از بند محاصره در عملیات کربلای ۵ بود و نکته دوم بوسه‌ای است که امام خمینی (ره) طی یک دیدار بر پیشانی مرتضی زد و خاطره ماندگاری را برای مرتضی و همرزمانش رقم زد. در گفت‌وگویی که با اکبر صحرایی، نویسنده کتاب «تپه‌های جاویدی و راز اشلو» انجام دادیم، سعی کردیم شناخت بیشتری از این شهید والامقام به دست آوریم.

شما خودتان از رزمنده‌های دفاع مقدس هستید، نوشتن را از کجا آغاز کردید؟

من نوشتن را از زمان جنگ به شکلی غیر حرفه‌ای آغاز کردم و بعد از جنگ به شکل حرفه‌ای ادامه دادم. زمان جنگ ستاد تبلیغات دفترچه‌ای دست رزمنده‌ها می‌داد تا خاطراتشان را در آن بنویسند. تعداد معدودی از بچه‌ها در آن شرایط جنگی دست به قلم شدند و من یکی از آن رزمنده‌هایی بودم که از همانجا شروع به ثبت خاطرات دوستان، همرزمان، جانبازان و شهدا کردم. جنگ که تمام شد با خود فکر کردم می‌توانم نوشتن از بچه‌های جنگ را ادامه دهم.

همکاری‌ام را با هفته‌نامه «کمان» به سردبیری مرتضی سرهنگی و مدیر مسئولی هدایت‌الله بهبودی آغاز کردم. زمانی به خود آمدم و دیدم بیش از ۴۰ خاطره، داستان و موضوع در رابطه با دفاع مقدس به دو هفته‌نامه کمان که آن زمان تنها نشریه تخصصی جنگ بود فرستاده‌ام که منتشر شده‌اند. در ادامه، نوشته‌هایم تبدیل به داستان و رمان شد و الحمدلله آثار زیادی تا به امروز از من به چاپ رسیده است. جوایزی هم در بخش‌های مختلف کسب کرده‌ام. یکی از کتاب‌هایم «تپه‌های جاویدی و راز اشلو» است که روایتی از زندگی تا شهادت مرتضی جاویدی از شهدای دفاع مقدس است. ایشان بعد از نجات و رهایی حاج قاسم از محاصره در کربلای ۵ خودش به شهادت رسید.

چرا زندگی این شهید را برای نوشتن انتخاب کردید؟

علت انتخاب شهید مرتضی جاویدی و نگارش کتابش به دلیل شاخص بودن این شهید است. مرتضی در ۲۲ تیر سال ۱۳۳۷ در روستای جلیان فسا در یک خانواده مستضعف و مذهبی به دنیا آمد و همزمان با تحصیل همراه پدر به کار دامپروری و کشاورزی مشغول شد. او از یک خانواده روستایی کم‌کم رشد کرد و نهایتاً سال ۱۳۵۶ دیپلمش را در رشته تجربی گرفت. پس از پیروزی انقلاب وارد سپاه شد و با شروع جنگ تحمیلی رخت رزم پوشید و آن را تا لحظه شهادت در تن نگه داشت.

چه مسئولیت‌هایی را در جبهه برعهده داشت؟

مرتضی اعزامی تیپ المهدی سپاه پاسداران استان فارس بود. این تیپ در اکثر عملیات‌های بزرگ دفاع مقدس حضور داشت و نقطه عطف این تیپ گردان فجر به فرماندهی شهید مرتضی جاویدی بود. مرتضی ابتدا به عنوان تک تیرانداز عازم شد و در همان شروع کار مدیریت و فرماندهی خود را نشان داد.

از فرماندهی دسته و گروهان، شهید جاویدی مسئولیت‌های متعددی را برعهده داشت و نهایتاً تا زمان شهادتش یعنی سال ۶۵ فرمانده گردان فجر تیپ ۳۳ المهدی سپاه بود. گردان فجر در اکثر عملیات‌ها حضور داشت و همین باعث شد تا بارها نام این گردان و مرتضی از رادیو عراق شنیده شود. تا جایی که به او لقب «سردار تنگه احد» دادند و امام بر پیشانی‌اش بوسه زدند. نیروهایش در گردان فجر خون نامه‌ای امضا کرده بودند که تا جان در بدن دارند استقامت کنند. افرادی که به عضویت این گردان در می‌آمدند افرادی بودند که باید گزینش می‌شدند.

چرا به ایشان لقب سردار تنگه احد داده شده بود؟

گردان فجر در عملیات والفجر ۲ به عنوان خط‌شکن وارد عمل شد. این گردان توانست در عقبه نیروهای عراقی وارد میدان شود و پشت عراقی‌ها را ببندد تا نیروهای ایرانی به وسط میدان بزنند، اما نیروهای ایرانی در مرحله اول موفق نشدند و گردان فجر پنج روز و چهار شب با ۲۰۰ نیرو در محاصره شدید دشمن قرار گرفت.

تنها یک راه عقب‌نشینی وجود داشت. ساعتی از روز پنجم گذشته بود که فرماندهان منطقه عملیاتی از جمله شهید صیاد شیرازی، دکتر محسن رضایی و جمعی دیگر از فرماندهان عملیاتی از مرتضی جاویدی می‌خواهند عقب‌نشینی کنند، اما مرتضی در پاسخشان می‌گوید نمی‌گذارم اُحُد دیگر تکرار شود.

او ایستادگی می‌کند و نیروهایش به شهادت می‌رسند. از جمع ۲۰۰ یار مرتضی تنها ۱۸ نفر باقی می‌مانند. خود مرتضی هم مجروح می‌شود، اما سر حرفش می‌ماند و منطقه را رها نمی‌کند. تا اینکه نیروهایمان بار دیگر وارد میدان می‌شوند و خودشان را به مرتضی می‌رسانند. مقاومت بی‌نظیر مرتضی و یارانش باعث پیروزی عملیات می‌شود. محسن رضایی، سرلشکر شهید صیاد شیرازی و تعدادی دیگر از فرماندهان بعد از این پیروزی و به رسم تقدیر از مرتضی و نیروهایش او را همراه ۱۸ نفر از بچه‌های گردان فجر خدمت امام می‌برند. محسن رضایی ماجرای استقامت مرتضی و نیروهایش را محضر امام شرح می‌دهد. امام پیشانی مرتضی را می‌بوسند و مرتضی دست بر گردن امام انداخته و پیشانی‌شان را می‌بوسد. صحبت‌هایی هم بین ایشان و امام رد و بدل می‌شود.

گویا در عملیات کربلای ۵ شهید جاویدی باعث رهایی حاج قاسم از محاصره می‌شود.

به جرئت می‌توان گفت هر جایی که سپاه به مشکل برمی‌خورد از گردان فجر کمک می‌گرفت. عملیاتی نبود که این گردان در آن‌ها نقش نداشته باشد. عملیات کربلای ۵ هم همینطور بود. تیپ المهدی و گردان فجر از نیروهایی عمل کننده در این عملیات بودند که تا عمق خاک عراق پیشروی کردند. در مرحله‌ای از این عملیات سردار سلیمانی و نیروهایش در محاصره قرار می‌گیرند و از سردار اسدی فرمانده تیپ المهدی می‌خواهند نیروهایی را برای کمکشان بفرستند.

سردار اسدی هم از مرتضی جاویدی که گردانش کنار بچه‌های کرمان بود می‌خواهد وارد عمل شود. مرتضی و گردان فجر وارد عمل می‌شوند و حاج قاسم و نیروهایش را از محاصره خارج می‌کنند، اما چند روز بعد و در اوج درگیری در جنوب بصره در عملیات کربلای ۵ مرتضی جاویدی به شهادت می‌رسد. سردار سلیمانی در یکی از مصاحبه‌هایشان در سوریه از شهید مرتضی جاویدی و اقدام شجاعانه‌اش صحبت کرد. مرتضی رزمنده‌ای دلیر بود که نه تنها در استان خود بلکه در کشور شناخته شده بود. می‌توان گفت مرتضی یکی از همان‌هایی بود که اشبه رجال به قاسم سلیمانی هستند.

شما هر چه از سردار سلیمانی می‌دانید و شنیده‌اید، می‌توانید در وجود شهید مرتضی جاویدی تجسم کنید. شهید جاویدی در فراق و شهادت دوستانش در وصیتنامه‌اش می‌نویسد: … نمی‌دانم چه کرده‌ام که شهید نمی‌شوم. شاید قلبم سیاه است. خدا رحمت کند حاج محمود ستوده را وقتی با هم صحبت می‌کردیم، می‌گفتیم اگر جنگ تمام شود و ما زنده باشیم، چه کار کنیم؟ واقعاً نمی‌شود زندگی کرد و به صورت خانواده شهدا نگاه کرد… و اینجاست که ما و جاماندگان از قافله نور باید بگوییم خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند…»

عنوان کتاب «تپه‌های جاویدی و راز اشلو» برگرفته از چه نکته‌ای است؟

مرتضی در منطقه هر روز صبح به فاصله ۷۰، ۸۰ متری عراقی‌ها روی خاکریز می‌ایستاد و دست‌هایش را دور دهان حلقه و برای عراقی‌ها سخنرانی می‌کرد. صحبت‌هایش را اینگونه آغاز می‌کرد: اشلونک یا اخی؟ صباح الخیر! (یعنی رنگ و روت چطوره؟ حال و روزت چطوره؟) آن‌ها را به نجنگیدن و ملحق شدن به جبهه خودی دعوت می‌کرد. مرتضی دست بردار نبود. جلوی چشم عراقی‌ها روی خاکریز می‌رفت و برای دشمن کلاس عقیدتی می‌گذاشت. گاهی هم از پشت بلندگو سوره واقعه را می‌خواند، اما جواب عراقی‌ها توپ و تفنگ بود. برای همین مرتضی به «اشلو» معروف شد. نام این کتاب را از این عنوان اقتباس کردم.

در صحبت‌هایتان گفتید شهید جاویدی خیلی به حاج قاسم سلیمانی شباهت داشت، چه شاخصه‌هایی باعث می‌شود این حرف عنوان شود؟

به عنوان نویسنده کتاب ایشان باید بگویم شهید مرتضی جاویدی زمان جنگ، همان حاج قاسم سلیمانی جبهه‌های مقاومت است. مرتضی مانند سلیمانی خوش برخورد بود و ارتباط عجیبی با نیروهایش داشت. ایشان فدایی نیروهایش بود. برای بچه‌ها همچون پدر و برادر بزرگ بود. ارتباط تنگاتنگش با نیروها در جبهه تبدیل به ارتباط خانوادگی در پشت جبهه می‌شد. رفاقت زیادی با نیروهایش داشت. مخلص کلام او سلیمانی روزهای والفجر، کربلای ۴، کربلای ۵ و بسیاری دیگر از عملیات‌هایی بود که سر بزنگاه می‌رسید و به همت بچه‌های مخلص پیروزی از آن نیروهای ما می‌شد.

*روزنامه جوان

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شهید مرتضی جاویدی، فرمانده گردان فجر از تیپ المهدی شیراز بود. دو نکته بارز در زندگی این شهید والامقام حائز اهمیت است. اولین نکته ایثار او در رهایی سردار شهید قاسم سلیمانی از بند محاصره در عملیات کربلای ۵ بود و نکته دوم بوسه‌ای است که امام خمینی (ره) طی یک دیدار بر پیشانی مرتضی زد و خاطره ماندگاری را برای مرتضی و همرزمانش رقم زد. در گفت‌وگویی که با اکبر صحرایی، نویسنده کتاب «تپه‌های جاویدی و راز اشلو» انجام دادیم، سعی کردیم شناخت بیشتری از این شهید والامقام به دست آوریم.

شما خودتان از رزمنده‌های دفاع مقدس هستید، نوشتن را از کجا آغاز کردید؟

من نوشتن را از زمان جنگ به شکلی غیر حرفه‌ای آغاز کردم و بعد از جنگ به شکل حرفه‌ای ادامه دادم. زمان جنگ ستاد تبلیغات دفترچه‌ای دست رزمنده‌ها می‌داد تا خاطراتشان را در آن بنویسند. تعداد معدودی از بچه‌ها در آن شرایط جنگی دست به قلم شدند و من یکی از آن رزمنده‌هایی بودم که از همانجا شروع به ثبت خاطرات دوستان، همرزمان، جانبازان و شهدا کردم. جنگ که تمام شد با خود فکر کردم می‌توانم نوشتن از بچه‌های جنگ را ادامه دهم.

همکاری‌ام را با هفته‌نامه «کمان» به سردبیری مرتضی سرهنگی و مدیر مسئولی هدایت‌الله بهبودی آغاز کردم. زمانی به خود آمدم و دیدم بیش از ۴۰ خاطره، داستان و موضوع در رابطه با دفاع مقدس به دو هفته‌نامه کمان که آن زمان تنها نشریه تخصصی جنگ بود فرستاده‌ام که منتشر شده‌اند. در ادامه، نوشته‌هایم تبدیل به داستان و رمان شد و الحمدلله آثار زیادی تا به امروز از من به چاپ رسیده است. جوایزی هم در بخش‌های مختلف کسب کرده‌ام. یکی از کتاب‌هایم «تپه‌های جاویدی و راز اشلو» است که روایتی از زندگی تا شهادت مرتضی جاویدی از شهدای دفاع مقدس است. ایشان بعد از نجات و رهایی حاج قاسم از محاصره در کربلای ۵ خودش به شهادت رسید.

چرا زندگی این شهید را برای نوشتن انتخاب کردید؟

علت انتخاب شهید مرتضی جاویدی و نگارش کتابش به دلیل شاخص بودن این شهید است. مرتضی در ۲۲ تیر سال ۱۳۳۷ در روستای جلیان فسا در یک خانواده مستضعف و مذهبی به دنیا آمد و همزمان با تحصیل همراه پدر به کار دامپروری و کشاورزی مشغول شد. او از یک خانواده روستایی کم‌کم رشد کرد و نهایتاً سال ۱۳۵۶ دیپلمش را در رشته تجربی گرفت. پس از پیروزی انقلاب وارد سپاه شد و با شروع جنگ تحمیلی رخت رزم پوشید و آن را تا لحظه شهادت در تن نگه داشت.

چه مسئولیت‌هایی را در جبهه برعهده داشت؟

مرتضی اعزامی تیپ المهدی سپاه پاسداران استان فارس بود. این تیپ در اکثر عملیات‌های بزرگ دفاع مقدس حضور داشت و نقطه عطف این تیپ گردان فجر به فرماندهی شهید مرتضی جاویدی بود. مرتضی ابتدا به عنوان تک تیرانداز عازم شد و در همان شروع کار مدیریت و فرماندهی خود را نشان داد.

از فرماندهی دسته و گروهان، شهید جاویدی مسئولیت‌های متعددی را برعهده داشت و نهایتاً تا زمان شهادتش یعنی سال ۶۵ فرمانده گردان فجر تیپ ۳۳ المهدی سپاه بود. گردان فجر در اکثر عملیات‌ها حضور داشت و همین باعث شد تا بارها نام این گردان و مرتضی از رادیو عراق شنیده شود. تا جایی که به او لقب «سردار تنگه احد» دادند و امام بر پیشانی‌اش بوسه زدند. نیروهایش در گردان فجر خون نامه‌ای امضا کرده بودند که تا جان در بدن دارند استقامت کنند. افرادی که به عضویت این گردان در می‌آمدند افرادی بودند که باید گزینش می‌شدند.

چرا به ایشان لقب سردار تنگه احد داده شده بود؟

گردان فجر در عملیات والفجر ۲ به عنوان خط‌شکن وارد عمل شد. این گردان توانست در عقبه نیروهای عراقی وارد میدان شود و پشت عراقی‌ها را ببندد تا نیروهای ایرانی به وسط میدان بزنند، اما نیروهای ایرانی در مرحله اول موفق نشدند و گردان فجر پنج روز و چهار شب با ۲۰۰ نیرو در محاصره شدید دشمن قرار گرفت.

تنها یک راه عقب‌نشینی وجود داشت. ساعتی از روز پنجم گذشته بود که فرماندهان منطقه عملیاتی از جمله شهید صیاد شیرازی، دکتر محسن رضایی و جمعی دیگر از فرماندهان عملیاتی از مرتضی جاویدی می‌خواهند عقب‌نشینی کنند، اما مرتضی در پاسخشان می‌گوید نمی‌گذارم اُحُد دیگر تکرار شود.

او ایستادگی می‌کند و نیروهایش به شهادت می‌رسند. از جمع ۲۰۰ یار مرتضی تنها ۱۸ نفر باقی می‌مانند. خود مرتضی هم مجروح می‌شود، اما سر حرفش می‌ماند و منطقه را رها نمی‌کند. تا اینکه نیروهایمان بار دیگر وارد میدان می‌شوند و خودشان را به مرتضی می‌رسانند. مقاومت بی‌نظیر مرتضی و یارانش باعث پیروزی عملیات می‌شود. محسن رضایی، سرلشکر شهید صیاد شیرازی و تعدادی دیگر از فرماندهان بعد از این پیروزی و به رسم تقدیر از مرتضی و نیروهایش او را همراه ۱۸ نفر از بچه‌های گردان فجر خدمت امام می‌برند. محسن رضایی ماجرای استقامت مرتضی و نیروهایش را محضر امام شرح می‌دهد. امام پیشانی مرتضی را می‌بوسند و مرتضی دست بر گردن امام انداخته و پیشانی‌شان را می‌بوسد. صحبت‌هایی هم بین ایشان و امام رد و بدل می‌شود.

گویا در عملیات کربلای ۵ شهید جاویدی باعث رهایی حاج قاسم از محاصره می‌شود.

به جرئت می‌توان گفت هر جایی که سپاه به مشکل برمی‌خورد از گردان فجر کمک می‌گرفت. عملیاتی نبود که این گردان در آن‌ها نقش نداشته باشد. عملیات کربلای ۵ هم همینطور بود. تیپ المهدی و گردان فجر از نیروهایی عمل کننده در این عملیات بودند که تا عمق خاک عراق پیشروی کردند. در مرحله‌ای از این عملیات سردار سلیمانی و نیروهایش در محاصره قرار می‌گیرند و از سردار اسدی فرمانده تیپ المهدی می‌خواهند نیروهایی را برای کمکشان بفرستند.

سردار اسدی هم از مرتضی جاویدی که گردانش کنار بچه‌های کرمان بود می‌خواهد وارد عمل شود. مرتضی و گردان فجر وارد عمل می‌شوند و حاج قاسم و نیروهایش را از محاصره خارج می‌کنند، اما چند روز بعد و در اوج درگیری در جنوب بصره در عملیات کربلای ۵ مرتضی جاویدی به شهادت می‌رسد. سردار سلیمانی در یکی از مصاحبه‌هایشان در سوریه از شهید مرتضی جاویدی و اقدام شجاعانه‌اش صحبت کرد. مرتضی رزمنده‌ای دلیر بود که نه تنها در استان خود بلکه در کشور شناخته شده بود. می‌توان گفت مرتضی یکی از همان‌هایی بود که اشبه رجال به قاسم سلیمانی هستند.

شما هر چه از سردار سلیمانی می‌دانید و شنیده‌اید، می‌توانید در وجود شهید مرتضی جاویدی تجسم کنید. شهید جاویدی در فراق و شهادت دوستانش در وصیتنامه‌اش می‌نویسد: … نمی‌دانم چه کرده‌ام که شهید نمی‌شوم. شاید قلبم سیاه است. خدا رحمت کند حاج محمود ستوده را وقتی با هم صحبت می‌کردیم، می‌گفتیم اگر جنگ تمام شود و ما زنده باشیم، چه کار کنیم؟ واقعاً نمی‌شود زندگی کرد و به صورت خانواده شهدا نگاه کرد… و اینجاست که ما و جاماندگان از قافله نور باید بگوییم خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند…»

عنوان کتاب «تپه‌های جاویدی و راز اشلو» برگرفته از چه نکته‌ای است؟

مرتضی در منطقه هر روز صبح به فاصله ۷۰، ۸۰ متری عراقی‌ها روی خاکریز می‌ایستاد و دست‌هایش را دور دهان حلقه و برای عراقی‌ها سخنرانی می‌کرد. صحبت‌هایش را اینگونه آغاز می‌کرد: اشلونک یا اخی؟ صباح الخیر! (یعنی رنگ و روت چطوره؟ حال و روزت چطوره؟) آن‌ها را به نجنگیدن و ملحق شدن به جبهه خودی دعوت می‌کرد. مرتضی دست بردار نبود. جلوی چشم عراقی‌ها روی خاکریز می‌رفت و برای دشمن کلاس عقیدتی می‌گذاشت. گاهی هم از پشت بلندگو سوره واقعه را می‌خواند، اما جواب عراقی‌ها توپ و تفنگ بود. برای همین مرتضی به «اشلو» معروف شد. نام این کتاب را از این عنوان اقتباس کردم.

در صحبت‌هایتان گفتید شهید جاویدی خیلی به حاج قاسم سلیمانی شباهت داشت، چه شاخصه‌هایی باعث می‌شود این حرف عنوان شود؟

به عنوان نویسنده کتاب ایشان باید بگویم شهید مرتضی جاویدی زمان جنگ، همان حاج قاسم سلیمانی جبهه‌های مقاومت است. مرتضی مانند سلیمانی خوش برخورد بود و ارتباط عجیبی با نیروهایش داشت. ایشان فدایی نیروهایش بود. برای بچه‌ها همچون پدر و برادر بزرگ بود. ارتباط تنگاتنگش با نیروها در جبهه تبدیل به ارتباط خانوادگی در پشت جبهه می‌شد. رفاقت زیادی با نیروهایش داشت. مخلص کلام او سلیمانی روزهای والفجر، کربلای ۴، کربلای ۵ و بسیاری دیگر از عملیات‌هایی بود که سر بزنگاه می‌رسید و به همت بچه‌های مخلص پیروزی از آن نیروهای ما می‌شد.

*روزنامه جوان



منبع خبر

شهیدی که «حاج قاسم» را از حلقه محاصره نجات داد بیشتر بخوانید »

شهر در خواب خرگوشی؛ تصاویر حاج قاسم در فراموشی!

شهر در خواب خرگوشی؛ تصاویر «حاج قاسم» در فراموشی!



شهر در خواب خرگوشی؛ تصاویر حاج قاسم در فراموشی!

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شهادت سردار سپهبد حاج «قاسم سلیمانی» و «ابومهدی المهندس» توسط ارتش تروریستی آمریکا، نه‌تنها خشم ملت ایران، بلکه آزادی‌خواهان جهان خصوصاً کشورهای حامی محور مقاومت را داغ‌دار کرد و طولی نکشید که موجی خروشان از قلب‌های دردمند به‌پا خواسته و سیلی سختی را بر صورت جنایت‌کاران آمریکایی نواختند؛ به‌گونه‌ای که رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) فرمودند: «تشییع میلیونی شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس در عراق و ایران، اولین سیلی سخت به آمریکایی‌ها بود».

موجی که بعد از شهادت سردار حاج «قاسم سلیمانی» ایجاد شد، این‌روزها به اولین سالگرد خود نزدیک می‌شود و دوباره یک جهان را در سوگ بزرگ‌مردی فرو می‌برد که «أَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» در سیره و منش او موج می‌زد، همان کسی که پناه مظلومان و خار چشم مستکبران جهان بود؛ این‌ها را می‌توان از عکس‌هایی فهمید که این‌روزها خیابان‌های شهرهای بزرگ دنیا، لرزه بر تن کفار انداخته است.

نصب تصاویر فرماندهان مقاومت در خیابان‌های «لبنان»، موجب شده است تا سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی در صفحه توییتر خود بنویسد: «وقتی وابستگی به ایران در لبنان بیشتر از وابستگی خود ایرانی‌ها می‌شود. سرنوشت لبنان در بوته آزمایش است و این پرسش مطرح می‌شود که لبنان به کجا می‌رود؟».

شهر در خواب خرگوشی؛ تصاویر حاج قاسم در فراموشی!

مردم «عراق» نیز حدود ۱۰ روز مانده به اولین سالگرد شهادت فرماندهان مقاومت، خود را برای برگزاری مراسم‌های بزرگداشت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس آماده می‌کنند که در این راستا نیز، خبرها از نصب تصاویر کوچک و بزرگ این شهیدان والامقام در خیابان‌های شهرهایی نظیر بغداد، بصره و… حکایت دارد.

خیابان‌های برخی شهرهای «ایتالیا» از جمله «رم»، «فلورانس» و «میلان» نیز حدود ۱۰ روز مانده به سالروز شهادت فرماندهان مقاومت، به تصاویر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی مزین شده است؛ گروه ایتالیایی «جبهه اروپا برای سوریه» در اطلاعیه‌ای در این‌خصوص اعلام کرده است که «این ابتکار عمل با هدف ارج نهادن به مردی انجام می‌شود که تعهد و فداکاری او در راه آزادی و حاکمیت ملت‌ها میلیون‌ها زن و مردم آزاده در جهان را تحت تأثیر قرار داده و الهام‌بخش آن‌ها بوده است.»

نصب تصاویر فرماندهان شهید مقاومت در کشورهای دیگر، درحالی است که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فارغ از محبوبیت جهانی که داشت، به‌عنوان یک ایرانی به صحنه نجات دیگر کشورها از فتنه شوم تکفیری‌ها و ظلم مستکبران پای نهاده و حضور میلیونی مردم ایران در مراسم تشییع وی نیز بر ضرورت ادامه دادن راه و مکتب این شهید والامقام و زنده‌نگه داشتن یاد و خاطره او، حجت را بر مسئولان کشور تمام کرد؛ اما انگار در این مدت کوتاهی که تا اولین سالگرد شهادت سردار دل‌ها مانده است و علی‌رغم این‌که در بسیاری از کشورها، فضاسازی‌های شهری در این خصوص آغاز شده است؛ اما انگار برخی مسئولان ما در خواب خرگوشی به‌سر می‌برند و فراموش کردند که برای گرامی‌داشت دو مناسبت بزرگ؛ یعنی سالروز تشییع شهید سلیمانی و حمله موشکی به پایگاه آمریکایی «عین‌الأسد» که رهبر معظم انقلاب اسلامی آن‌ها را «یوم‌الله» عنوان کردند، فضاسازی‌های شهری را آماده کنند؛ حالا بماند که تنها یک روز مانده به سالروز شهادت حضرت زهرا (س) و همچنین دو روز مانده به سالروز یوم‌الله «۹ دی»؛ اما در این زمینه‌ها هم از تبلیغات شهری خبری نیست.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از دفاع‌پرس، خبرها و مشاهدات میدانی، حکایت از این دارد که هنوز از تبلیغات فرهنگی شهری در کلانشهرهای کشور، خصوصاً شهر «تهران» به‌مناسبت سالروز شهادت فرماندهان مقاومت، خبری نیست و بیلبوردهای شهرداری‌ها در غفلت از هیاهوی تبلیغات چیپس و پفک‌ها به‌سر می‌برد.



منبع خبر

شهر در خواب خرگوشی؛ تصاویر «حاج قاسم» در فراموشی! بیشتر بخوانید »

این روزها در شهر چه خبر است؟!/ خواب نمانیم؛ سالروز شهادت «حاج قاسم» نزدیک است


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهادت سردار سپهبد حاج «قاسم سلیمانی» و «ابومهدی المهندس» توسط ارتش تروریستی آمریکا، نه‌تنها ملت ایران، بلکه آزادی‌خواهان جهان به‌ویژه کشورهای حامی محور مقاومت را داغ‌دار کرد و طولی نکشید که موجی خروشان از قلب‌های دردمند به‌پا خاسته و سیلی سختی بر صورت جنایت‌کاران آمریکایی نواخته شد؛ به‌گونه‌ای که رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) فرمودند: «تشییع میلیونی شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس در عراق و ایران، اولین سیلی سخت به آمریکایی‌ها بود.»

موجی که بعد از شهادت سردار حاج «قاسم سلیمانی» ایجاد شد، این‌ روزها به اولین سالگرد خود نزدیک می‌شود و دوباره یک جهان را در سوگ بزرگ‌مردی فرو می‌برد که «أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم» در سیره و منش او موج می‌زد، همان کسی که پناه مظلومان و خار چشم مستکبران جهان بود؛ این‌ها را می‌توان از عکس‌هایی فهمید که این‌روزها خیابان‌های شهرهای بزرگ دنیا، را پر کرده است.

نصب تصاویر فرماندهان مقاومت در خیابان‌های «لبنان»، موجب شده است تا سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی در صفحه توییتر خود بنویسد: «وقتی وابستگی به ایران در لبنان بیشتر از وابستگی خود ایرانی‌ها می‌شود. سرنوشت لبنان در بوته آزمایش است و این پرسش مطرح می‌شود که لبنان به کجا می‌رود؟»

شهر در خواب خرگوشی؛ تصاویر حاج قاسم در فراموشی!

مردم «عراق» نیز حدود ۱۰ روز مانده به اولین سالگرد شهادت فرماندهان مقاومت، خود را برای برگزاری مراسم‌های بزرگداشت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس آماده می‌کنند که در این راستا نیز، خبر‌ها از نصب تصاویر کوچک و بزرگ این شهیدان والامقام در خیابان‌های شهر‌هایی نظیر بغداد، بصره و… حکایت دارد.

شهر در خواب خرگوشی؛ تصاویر حاج قاسم در فراموشی!

خیابان‌های برخی شهرهای «ایتالیا» از جمله «رم»، «فلورانس» و «میلان» نیز حدود ۱۰ روز مانده به سالروز شهادت فرماندهان مقاومت، به تصاویر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی مزین شده است؛ گروه ایتالیایی «جبهه اروپا برای سوریه» در اطلاعیه‌ای در این‌خصوص اعلام کرده است که «این ابتکار عمل با هدف ارج نهادن به مردی انجام می‌شود که تعهد و فداکاری او در راه آزادی و حاکمیت ملت‌ها میلیون‌ها زن و مردم آزاده در جهان را تحت تأثیر قرار داده و الهام‌بخش آن‌ها بوده است.»

نصب تصاویر فرماندهان شهید مقاومت در کشور‌های دیگر، درحالی است که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فارغ از محبوبیت جهانی که داشت، به‌عنوان یک ایرانی به صحنه نجات دیگر کشور‌ها از فتنه شوم تکفیری‌ها و ظلم مستکبران پای نهاد و حضور میلیونی مردم ایران در مراسم تشییع وی نیز بر ضرورت ادامه دادن راه و مکتب این شهید والامقام و زنده‌ نگه‌داشتن یاد و خاطره او، حجت را بر مسئولان کشور تمام کرد؛ اما انگار در این مدت کوتاهی که تا اولین سالگرد شهادت سردار دل‌ها مانده است و علی‌رغم این‌که در بسیاری از کشورها، فضاسازی‌های شهری در این خصوص آغاز شده است؛ برخی مسئولان ما در خواب خرگوشی به‌سر می‌برند و فراموش کرده‌اند که برای گرامی‌داشت دو مناسبت بزرگ؛ یعنی سالروز تشییع شهید سلیمانی و حمله موشکی مقتدرانه به پایگاه آمریکایی «عین‌الأسد» که رهبر معظم انقلاب اسلامی آن‌ها را «یوم‌الله» عنوان کردند، فضاسازی‌های شهری را آغاز کنند!

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از دفاع‌پرس، خبرها و مشاهدات میدانی، حکایت از این دارد که هنوز از تبلیغات فرهنگی شهری در کلانشهرهای کشور، خصوصاً شهر «تهران» به‌مناسبت سالروز شهادت فرماندهان مقاومت، خبری نیست و بیلبوردهای شهرداری‌ها در غفلت هیاهوی تبلیغات چیپس و پفک‌ و سریال‌های پول‌ساز خانگی به‌سر می‌برد.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

این روزها در شهر چه خبر است؟!/ خواب نمانیم؛ سالروز شهادت «حاج قاسم» نزدیک است بیشتر بخوانید »

شهر در خواب خرگوشی؛ تصاویر حاج قاسم در فراموشی!


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهادت سردار سپهبد حاج «قاسم سلیمانی» و «ابومهدی المهندس» توسط ارتش تروریستی آمریکا، نه‌تنها خشم ملت ایران، بلکه آزادی‌خواهان جهان خصوصاً کشورهای حامی محور مقاومت را داغ‌دار کرد و طولی نکشید که موجی خروشان از قلب‌های دردمند به‌پا خواسته و سیلی سختی را بر صورت جنایت‌کاران آمریکایی نواختند؛ به‌گونه‌ای که رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) فرمودند: «تشییع میلیونی شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس در عراق و ایران، اولین سیلی سخت به آمریکایی‌ها بود».

موجی که بعد از شهادت سردار حاج «قاسم سلیمانی» ایجاد شد، این‌روزها به اولین سالگرد خود نزدیک می‌شود و دوباره یک جهان را در سوگ بزرگ‌مردی فرو می‌برد که «أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم» در سیره و منش او موج می‌زد، همان کسی که پناه مظلومان و خار چشم مستکبران جهان بود؛ این‌ها را می‌توان از عکس‌هایی فهمید که این‌روزها خیابان‌های شهرهای بزرگ دنیا، لرزه بر تن کفار انداخته است.

نصب تصاویر فرماندهان مقاومت در خیابان‌های «لبنان»، موجب شده است تا سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی در صفحه توییتر خود بنویسد: «وقتی وابستگی به ایران در لبنان بیشتر از وابستگی خود ایرانی‌ها می‌شود. سرنوشت لبنان در بوته آزمایش است و این پرسش مطرح می‌شود که لبنان به کجا می‌رود؟».

شهر در خواب خرگوشی؛ تصاویر حاج قاسم در فراموشی!

مردم «عراق» نیز حدود ۱۰ روز مانده به اولین سالگرد شهادت فرماندهان مقاومت، خود را برای برگزاری مراسم‌های بزرگداشت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس آماده می‌کنند که در این راستا نیز، خبر‌ها از نصب تصاویر کوچک و بزرگ این شهیدان والامقام در خیابان‌های شهر‌هایی نظیر بغداد، بصره و… حکایت دارد.

شهر در خواب خرگوشی؛ تصاویر حاج قاسم در فراموشی!

خیابان‌های برخی شهرهای «ایتالیا» از جمله «رم»، «فلورانس» و «میلان» نیز حدود ۱۰ روز مانده به سالروز شهادت فرماندهان مقاومت، به تصاویر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی مزین شده است؛ گروه ایتالیایی «جبهه اروپا برای سوریه» در اطلاعیه‌ای در این‌خصوص اعلام کرده است که «این ابتکار عمل با هدف ارج نهادن به مردی انجام می‌شود که تعهد و فداکاری او در راه آزادی و حاکمیت ملت‌ها میلیون‌ها زن و مردم آزاده در جهان را تحت تأثیر قرار داده و الهام‌بخش آن‌ها بوده است.»

نصب تصاویر فرماندهان شهید مقاومت در کشور‌های دیگر، درحالی است که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فارغ از محبوبیت جهانی که داشت، به‌عنوان یک ایرانی به صحنه نجات دیگر کشور‌ها از فتنه شوم تکفیری‌ها و ظلم مستکبران پای نهاده و حضور میلیونی مردم ایران در مراسم تشییع وی نیز بر ضرورت ادامه دادن راه و مکتب این شهید والامقام و زنده‌نگه داشتن یاد و خاطره او، حجت را بر مسئولان کشور تمام کرد؛ اما انگار در این مدت کوتاهی که تا اولین سالگرد شهادت سردار دل‌ها مانده است و علی‌رغم این‌که در بسیاری از کشورها، فضاسازی‌های شهری در این خصوص آغاز شده است؛ اما انگار برخی مسئولان ما در خواب خرگوشی به‌سر می‌برند و فراموش کردند که برای گرامی‌داشت دو مناسبت بزرگ؛ یعنی سالروز تشییع شهید سلیمانی و حمله موشکی به پایگاه آمریکایی «عین‌الأسد» که رهبر معظم انقلاب اسلامی آن‌ها را «یوم‌الله» عنوان کردند، فضاسازی‌های شهری را آماده کنند؛ حالا بماند که تنها یک روز مانده به سالروز شهادت حضرت زهرا (س) و همچنین دو روز مانده به سالروز یوم‌الله «۹ دی»؛ اما در این زمینه‌ها هم از تبلیغات شهری خبری نیست.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از دفاع‌پرس، خبرها و مشاهدات میدانی، حکایت از این دارد که هنوز از تبلیغات فرهنگی شهری در کلانشهرهای کشور، خصوصاً شهر «تهران» به‌مناسبت سالروز شهادت فرماندهان مقاومت، خبری نیست و بیلبوردهای شهرداری‌ها در غفلت از هیاهوی تبلیغات چیپس و پفک‌ها به‌سر می‌برد.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

شهر در خواب خرگوشی؛ تصاویر حاج قاسم در فراموشی! بیشتر بخوانید »

دوپینگ تسلیحاتی ـ اطلاعاتی رژیم بعث عراق برای تقابل با رزمندگان ایرانی در کربلای ۴


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، منطقه عملیاتی کربلای ۴ در جنوب غربی کشور ایران و جنوب شرقی شهر بصره عراق قرار دارد. این منطقه از شمال به آبگرفتگی‌های جنوب «زید»، از شرق به رودخانه اروند کبیر و اروند صغیر و از غرب به کانال زوجی و شهر «تنومه» عراق منتهی می‌شود.

منطقه عمومی بصره در جنوب، از مهم‌ترین مناطقی بود که مورد توجه فرماندهان بود و عملیات‌های متعددی همچون رمضان، خیبر، بدر و والفجر ۸ در این منطقه انجام شده بود. تنها منطقه‌ای که در آن عملیاتی صورت نگرفته بود، منطقه «ابوالخصیب»، جزیره «مینو» و بخشی از سرزمین شلمچه بود که در میان هدف‌های مطرح در اطراف «بصره»، به دلیل نزدیکی به شهر، مهم‌تر از بقیه بود و به همین دلیل این منطقه به منظور جلوگیری از نفوذ ایرانی‌ها توسط دشمن با موانع زیادی پوشیده شده بود.

زمین منطقه عملیاتی کربلای ۴ از دو جهت دارای خصوصیات مهمی بود. اول وجود نهر‌ها و کانال‌های کشاورزی که عمق مناسبی داشتند و از آن‌ها می‌شد برای پدافند استفاده کرد. دوم دو جناح منطقه عملیاتی بود که از شمال به آبگرفتگی شلمچه و کانال ماهی‌گیری و از جنوب به «خور زبیر» و زمین‌های باتلاقی اطراف آن منتهی می‌شد و دشمن در آن قدرت پاتک نداشت، یعنی اگر به هر دلیل نیرو‌ها در طول عملیات مجبور می‌شدند عقب بکشند، عقبه آن‌ها امن بود.

رزمندگان اسلام برای اینکه بتوانند به اهداف خود در این عملیات برسند، باید از رودخانه خروشان اروند عبور و بعد از تصرف جزایر کشور عراق، خود را به شهر بصره نزدیک می‌کردند و این سختی کار را برای رزمندگان دوچندان می‌کرد.

آمادگی کامل دشمن برای مقابله با نیرو‌های ایرانی

عملیات کربلای ۴ یکی از معدود عملیات‌هایی بود که اطلاعات آن از حیث استعداد نیروها، زمان و مکان حمله، اهداف عملیات و … تقریبا به طور کامل لو رفته و در اختیار عراقی‌ها قرار گرفته بود. قسمت عمده این اطلاعات از طریق آمریکائی‌ها و بخشی از آن نیز از طریق منافقین و ستون پنجم به رژیم بعثی داده شده بود. آمریکا حداقل از حدود دو سال قبل از عملیات کربلای ۴ تصمیم به حمایت اطلاعاتی از رژیم صدام گرفته بود. مطابق یک سند از طبقه‌بندی خارج شده، در سال ۱۹۸۴ «رونالد ریگان» در دستوری دولت آمریکا را موظف به جلوگیری از سقوط صدام در مقابله با جمهوری اسلامی کرده بود. دستوری که در سال‌های بعد، به کمک‌های اطلاعاتی موثر واشنگتن به بغداد انجامید.

فرماندهان و سیاسیون بعثی بعد از عملیات بصراحت اعلام کردند، در این عملیات برای اولین بار آمریکایی‌ها اطلاعات هواپیما‌های آواکس خود را در طول و حین عملیات در اختیار آن‌ها قرار داده‌اند.

در همین خصوص سردار شهید «احمد سوداگر» در خاطرات خود نقل کرده است: «حین کربلای ۵ کالکی را از یکی از سنگر‌های دشمن در جزیره بوارین پیدا کردم و نشان فرمانده سپاه دادم و گفتم این کالک، نقشه عملیات خودمان در کربلای ۴ است که به زبان عربی نوشته شده است. در آن کالک، نام همه لشکر‌ها و یگان‌های عمل‌کننده سپاه در کربلای ۴ نوشته شده بود.»

شرح عملیات

رژیم بعثی با طراحی پنج خط دفاعی که هر کدام از این خطوط شامل سیم خاردار‌های حلقوی، میادین مین و ایجاد آبگرفتگی در میادین، میلگرد‌های خورشیدی و تله‌های منور بود، مانع ورود نیرو‌های ایرانی می‌شد. از میان این موانع می‌توان به ۹ ردیف سیم خاردار و ایجاد دژ‌های هلالی شکل به شعاع ۲۰۰، عرض سه و ارتفاع شش و نیم متر اشاره کرد که بین خط اول و دوم (کانال جنوبی پنج ضلعی) قرار داشت و دشمن به راحتی از طریق کانال‌های به هم مرتبط دژ‌ها، نیرو‌های خود را انتقال می‌داد و بر حرکت قایق سواران و غواصان مسلط بود.

ساعت ۲۲:۳۰ روز سوم دی آغاز عملیات اعلام شد. ساعت ۲۱ همان روز نیرو‌های تخریبچی غواص وارد اروندرود شدند تا خود را به نقطه شروع عملیات «نقطه رهایی» برسانند. از ساعت ۲۱ تا ۲۲:۳۰ فرماندهان گردان‌ها خبر تمرکز دشمن بر روی تنگه‌های عبوری و تیربار‌های فعال عراقی را به فرمانده عملیات اعلام کردند.

گردان‌های تخریب‌چی غواص که با رشادت خود را به محل‌های تعیین شده رسانده بودند، راس ساعت ۲۲:۳۰ با رمز محمد رسول الله (ص) عملیات را آغاز کردند.

ساعت ۱۲:۱۰ بامداد غواصان با عبور از موانع ایجاد شده خط نخست، اهداف اولیه خود را بدست آوردند و در برابر حملات شدید دشمن مقاومت کردند. در ام‌الرصاص نیرو‌های شهید «حسین خرازی» در لشکر ۱۴ امام حسین (ع)، نیرو‌های شهید «قاسم سلیمانی» در لشکر ۴۱ ثارالله، نیرو‌های «مرتضی قربانی» در لشکر ۲۵ کربلا و نیرو‌های شهید «احمد کاظمی» در لشکر ۸ نجف اشرف، خط اول عراقی‌ها را شکسته و پیشروی در عمق را آغاز کرده بودند.

رزمندگان با گذشتن از رودخانه، به سختی نفوذ خود را به جزایر «ام‌الرصاص»، «ام‌البابی»، «بلجانیه»، «سهیل» و «قطعه» آغاز کردند، اما دشمن که با اطلاعات قبلی بر منطقه تسلط داشت، پاتک ضد غواص و شناور را شروع و عقبه نیرو‌های ایرانی را بر روی اروندرود به شدت بمباران کرد و همچنین به رزمندگانی که با رشادت از خط اول عبور کرده و خود را به خشکی رسانده بودند اجازه عبور از تنگه مهم ام‌الرصاص ـ بوارین را نداد (منطقه‌ای از رودخانه اروند که منتهی الیه شرقی جزیره ماهی و نوک غربی جزیره ام‌الرصاص در دو طرف آن قرار دارد و نوعی معبر آبی ایجاد کرده را تنگه می‌گفتند) و با حجم بالای تیرهایی که توسط تیربار‌های خود می‌نواخت، اجازه پیشروی به رزمندگان اسلام ر ا نمی‌داد.

در واقع دشمن وقتی از یکی از موانع ۹گانه‌ای که در قبل ذکر شد، عقب رانده می‌شد، در خط بعدی که نسبت به خط قبلی اشراف داشت، مقاومت می‌کرد. پاتک‌های دشمن به حدی بود که ادامه حرکت غواصان و قایق‌سواران برای رسیدن به اهداف موج دوم و سوم حمله با سختی روبرو شد.

تدبیر فرماندهی در توقف جنگ

ساعت شش صبح روز چهارم دی سال ۱۳۶۵ با دستور عقب‌نشینی فرماندهان موافقت شد و نیروهایی که مواضع خود را به دست نیاورده بودند، از ادامه حرکت خودداری کردند. ساعت ۱۱ صبح عراق پاتک سنگین خود را علیه رزمندگان ایرانی شروع کرد و در ساعت ۲۳:۴۵ همان روز دستور توقف عملیات اعلام شد.

در واقع در عملیات کربلای ۴ فرماندهان جنگ وقتی متوجه آگاهی کامل دشمن از این عملیات و مقاومت شدید دشمن در برابر رزمندگان اسلام شدند، به این نتیجه رسیدند که علی‌رغم رشادت‌ها و ایثارگری‌های رزمندگان، ادامه عملیات باعث از دست دادن نیرو‌های خودی شده و خسارات جبران‌ناپذیری را می‌تواند برای ایران به همراه داشته باشد، لذا از ادامه عملیات منصرف شده و از شرکت دادن سایر نیرو‌ها که حدود ۲۱۰ گردان بود، جلوگیری کردند که خود تصمیمی بجا و منطقی محسوب می‌شد. مضاف بر اینکه از این نیرو‌ها در عملیات مهم و بزرگ کربلای ۵ که به فاصله دو هفته بعد از آن عملیات انجام شد، بهره برده شد.

نتایج عملیات

در عملیات کربلای ۴ اهداف پیش‌بینی شده محقق نشد، اما برای نخستین بار نیرو‌های ایرانی با گذشتن از دژ‌های محکم آبی دشمن، وارد خشکی‌های کشور عراق شدند و خسارات سنگینی را بر دشمن تحمیل کردند.

آتش شدید دشمن و موانع وسیع ایجاد شده، باعث شد اهداف نهایی عملیات کسب نشده و فقط مواضع تصرف شده در مرحله اول حمله مثل جزایر ام‌الرصاص، بوارین و… تثبیت شود.

هرچند کشور ایران نتوانست به اهداف نهایی خود که تهدید شهر بصره بود برسد، اما با انجام عملیات بزرگتر یعنی «کربلای ۵» به فاصله دو هفته از این عملیات، از اصل غافلگیری دشمن نهایت استفاده را برد.

در همین رابطه سپهبد «رعد مجید رشید حمدانی» از فرماندهان گارد ریاست جمهوری عراق در کتاب «جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام» درباره عملیات کربلای ۴ می‌گوید: «به دلیل حجم بالایی که برای تلفات دشمن ادعا شده بود، صدام نبرد مقابل ایرانیان را، نبرد روز بزرگ «معرکه الیوم العظیم» نامید و با این احتمال که حمله ایرانیان شش ماه عقب افتاده، به نیرو‌ها راحت باش و مرخصی داد و آن‌ها را برای سازماندهی مجدد و گذراندن آموزش‌های بیشتر به مناطق پشت جبهه بردند.»

گزارش از خسرو هداوندخانی

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

دوپینگ تسلیحاتی ـ اطلاعاتی رژیم بعث عراق برای تقابل با رزمندگان ایرانی در کربلای ۴ بیشتر بخوانید »