تبریز

امام صادق (ع)؛ پایه‌گذار انقلاب عظیم فرهنگی در اسلام

امام صادق (ع)؛ پایه‌گذار انقلاب عظیم فرهنگی در اسلام


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، مراسم گرامی‌داشت سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع)، امروز (پنج‌شنبه) در حسینیه تیپ ۲۵ نیروی مخصوص واکنش سریع نزاجا برگزار شد.

حجت‌الاسلام «مرتضی طالبی» رئیس اداره عقیدتی سیاسی تیپ ۲۵، در این مراسم اظهار داشت: نهضت علمی امام صادق (ع) و مبارزه با جریانات انحرافی، الگوی جامعی برای جهان اسلام بود و ایشان با ایجاد یک جبهه فرهنگی در مقابل این جریانات، تاسیس مکتب دینی و تربیت شاگردانی فاضل و ارزشمند، توانستند دین جدشان پیامبر اکرم (ص) را حفظ کنند.

وی با اشاره به اینکه امام صادق (ع) احیاگر اسلام ناب محمدی (ص) بود، تاکید کرد: این امام همام (ع) با تربیت شاگردان بسیار و تعلیم علوم مختلف، پایه‌گذار انقلاب عظیم فرهنگی در اسلام شدند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

امام صادق (ع)؛ پایه‌گذار انقلاب عظیم فرهنگی در اسلام بیشتر بخوانید »

شهید آسیابان‌نژاد: باید خود را شکست و در مقابل خدا هیچ شد

شهید آسیابان‌نژاد: باید خود را شکست و در مقابل خدا هیچ شد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، شهید «بیوک آسیابان‌نژاد» یکی از گل‌های معطر گلستان جهاد و شهادت است که در لباس مقدس پاسداری در جبهه حضور یافت و شربت شهادت نوشید.

«بیوک آسیابان‌نژاد» سال ۱۳۳۷ در محله «عباسی» تبریز متولد شد و تحصیلات خود را تا اخد مدرک دیپلم در این شهر ادامه داد. سپس به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و مسئولیت بخش عقیدتی سیاسی را برعهده گرفت.

وی در جریان جنگ تحمیلی برای حفاظت از میهن اسلامی عازم جبهه‌ها شد و ۷ اسفند سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر هنگامی که فرزندش ۲۰ روزه بود، به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش پس از ۱۸ سال مفقودی، کشف و در تبریز به خاک سپرده شد.

این شهید والامقام در فرازی از وصیت‌نامه خود که اندکی پیش از شهادتش به تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۶۲ نگاشته، چنین آورده است:

باید خود را شکست و در مقابل خدا هیچ شد که هستی از اوست. نباید به این زندگی مادی راضی شویم که خداوند راضی نیست. می‌فرماید: «ارضیتم بالحیاه الدنیا؟ آیا به این زندگی دنیایی راضی شدید؟»

باید جهاد کرد؛ هم جهاد اصغر و هم جهاد اکبر. از تمامی تعلقات دنیوی باید دست شست که در ابتدا مشکل، ولی بعد آسان است؛ مثل کودکی که هنوز از رحم مادر متولد نشده است و تولدش با مشکل همراه است. اگر چنین شدیم، دیگر دنیا برای ما جز زندانی بیش نیست و رضایت ما در آخرت است.

خدایا! شاکرم که ما را به این جبهه‌ حق علیه باطل کشاندی. باید آماده شد برای سفر. اما چه سفری؟ سفر الى الله، سفری که مقصد و منتهی معشوق است. سفری که مطلب و منظور و مذهب و مشرب و مأمن است. سفر، ملاقات با خداست. اما چگونه؟ آن طور که خداوند می‌خواهد. خدایا! من چمدان سفر را بستم و از تو‌ ای مهربان تمنا دارم بپذیری. خدایا! جز تو کسی را ندارم؛ خودت فرمودی که بیایم:

باز آ، باز آ هر آن چه هستی باز آ / گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ

این درگه ما درگه نومیدی نیست / صد بار اگر توبه شکستی باز آ

خدایا! اگر شهید نشوم، آیا رو سیاه و رسوا نخواهم بود؟ بار الهی! تو را به حق مقربین درگاهت ما را در روز قیامت روسفید بفرما. خدایا! تا آخرین نفس، یک آن ما را به خودمان واگذار مکن. خدایا! در آخرین لحظات ما را با نور ایمان، قرآن، پیامبر و امامان بمیران. قلوب مؤمنین را پاک و مطهر بفرما. ما را از رذایل اخلاقی برکنار بگردان.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید آسیابان‌نژاد: باید خود را شکست و در مقابل خدا هیچ شد بیشتر بخوانید »

«لاله‌های سرخ ایدم»

«لاله‌های سرخ ایدم»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، در جریان دفاع مقدس کارگران همپای سایر اقشار فعالانه در جبهه‌ها حضور یافتند و سلحشوری‌های فراوانی از خود به نمایش گذاشتند؛ بخشی از این قشر زحمتکش نیز هنگامی که در سنگر تولید و خودکفایی مشغول کار و تلاش بودند، در اثر حملات هوایی رژیم بعثی به کارخانجات و مراکز صنعتی کشورمان، مظلومانه به شهادت رسیدند.

با نگاهی اجمالی به تألیفات در حوزه دفاع مقدس، می‌توان گفت که به نقش مهم این قشر زحمتکش در دوران دفاع مقدس کم‌تر پرداخته شده است. یکی از کتاب‌های خواندنی درباره شهدای جامعه کارگری، کتاب «لاله‌های سرخ ایدم» است که زندگی‌نامه و خاطراتی از 16 شهید سرافراز کارگر را روایت می‌کند.

این کتاب در 128 صفحه به همت موسسه فرهنگی هنری قدس توسط «محمدحسین احمدزاده» نگارش شده و در انتشارات معبر آسمانی (وابسته به اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس آذربایجان شرقی» در سال 1400 به چاپ رسیده است. از ویژگی‌های جالب این کتاب، انتشار تصاویر، اسناد و مدارکی از این شهیدان به صورت تمام رنگی است.

در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است:

«با هجوم دشمن، مردم انقلابی ایران اسلامی با هدایت رهبر کبیر انقلاب، راهی جبهه‌های نبرد شده و در سایه‌ی نفس قدسی حضرت امام، مقابل دشمن صف آرایی کردند. شوق حضور در صحنه‌های نبرد به قدری شورانگیز بود که در میان رزمندگان اسلام از هر قشری (دانش آموز، دانشجو، کارمند، کارگر و…) حاضر شده و خیل کثیری از آن دلاورمردان نیک روزگار به قافله‌ی شهیدان پیوستند.

مرور سبک زندگی این عزیزان، می‌تواند سرمشق و الگوی کسانی باشد که امروز در مراکز صنعتی و تولیدی به کار مشغولند و در سنگر خودکفایی تلاش می‌کنند.»

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«لاله‌های سرخ ایدم» بیشتر بخوانید »

شهادت تنها راه سعادت و خوشبختی است

شهادت تنها راه سعادت و خوشبختی است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، شهید «محمدرضا آقاسی جاوید» یکی دیگر از گل‌های معطر گلستان جهاد و شهادت است که در لباس مقدس پاسداری در جبهه حضور یافت و شربت شهادت نوشید. وی که در سال 1342 در تبریز دیده به جهان گشود، در 24 آبان 1359 در سوسنگرد به مقام رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در گلزار شهدای اهواز به خاک سپرده شد.

این شهید والامقام در وصیت‌نامه خود که اندکی قبل از شهادتش به تاریخ 3 آبان 1359 نگاشته شده، چنین آورده است:

بسم الله الرحمن الرحيم

بعد از عرض سلام، سلامتی شما را از خداوند متعال خواهانم و امیدوارم زیر سایه‌ی اسلام با خوشی و شادمانی زندگی کنید. به چند کلمه‌ای که می‌خواهم خدمت شما عرض کنم، گوش فرا دهید.

ای مادر و پدر و ای خواهر و برادران من! من از راه خیلی دور با شما صحبت می‌کنم؛ راهی که از غرب تا به جنوب کشیده می‌شود. من از شهر سوسنگرد با شما صحبت می‌کنم؛ از شهری که هر روز شاهد شهیدان کوچک و بزرگی است که بر اثر خمسه خمسه‌های دشمن به شهادت می‌رسند، شهری که از در و دیوار آن ناله‌ی بچه‌های یتیم و مادرانی که فرزندان خود را از دست داده‌اند به گوش می‌رسد. من از شهری با شما صحبت می‌کنم که همه جای آن را ویرانی در بر گرفته است، شهری که در آن تنها شهادت نصیب انسان می‌شود. سوسنگرد در حال جهاد است، جهاد علیه دشمن.

ای مادر! این جا به منزله‌ی بهشت وسیعی است که کم‌کم در آن به جلو حرکت می‌کنیم. ای مادر و ای پدر و ای خواهر و ای برادر من! این راهی است که هابيل و حسین‌ها رفته‌اند، راهی که تنها راه سعادت و خوشبختی در آن است. پس بیایید در این راه حسینی که رهبرش خمینی است، قدم بگذاریم. ای مادر! تو وظیفه‌ای بزرگ تر از این داری. تو باید به راهی بروی که زینب (س) پیمود. باید همچون زینب (س) استوار باشی و تا حد توان فرزندانت را به این جهاد بزرگ دعوت کنی. ای مادر! هیچ گونه ناراحتی نداشته باش. چون تو نیمی از وظیفه‌ات را که بر عهده داشتی، انجام دادی و حال زمان آن است که کاری زینبی بکنی.

ای پدرا وظیفه‌ی شماست که سنگر برادران و فرزندان خود باشی و هر چه بیش‌تر فرزندانت را به اسلام واقعی دعوت کنی. به آنان یاد بده چگونه جنگ کردن را، به آنان یاد بده چگونه نماز خواندن را، به آن‌ها یاد بده چگونه زیستن را و به آن‌ها یاد بده جهاد کردن را. خود نیز مثل ابوذر محکم بوده و در مقابل تمامی مشکلات زندگی صبور و شکیبا باش. از زحماتی که برای من متحمل شدی، بسیار تشکر می‌کنم و از شما می‌خواهم دعا کنید تا من به آرزویی که میلیون‌ها مسلمان دارند، برسم و آن آرزوی «شهادت» می‌باشد.

ای خواهر! ای خواهری که وظیفه‌ای هم چون وظیفه‌ی فاطمه (س) داری! شما هم به نیرویتان بیفزایید و راهی را که فاطمه (س) پیموده است، بپیمایید و برای جامعه مادرانی باشید هم‌چون مادری که خمینی را پرورش داد؛ هم‌چون مادری که حسین (ع) را بزرگ کرد. من از خداوند متعال خوشبختی و سعادت شما خواهران جانباز و انقلابی را خواهانم.

ای برادران! چشم خود را از مادیات بردارید و به روز آخرت فکر کنید. بر مادرمان مهربان باشید و هر چه بیش‌تر در راه اسلام خدمت کنید و نگذارید کسانی به عنوان دوست، شما را فریب بدهند. بر تمامی دشمنان غلبه کنید و خود را در صف مسلمین قرار دهید. اعضای خانواده‌ی عزیزم! از شما خواهش می‌کنم با یکدیگر مهربان باشید و تنها تقاضایم این است که اصلا نگران من نباشید. همواره دعا کنید تا من و امثال من که هم‌اکنون در جبهه‌ها در حال جنگند، به آرزوی دیرینه‌ی خود که شهادت است برسیم. اگر این توفیق نصیبم نشد، حتما به آغوش پر مهر شما باز خواهم گشت.

و السلام علیکم و رحمة الله و بركاته.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهادت تنها راه سعادت و خوشبختی است بیشتر بخوانید »

ان‌شاءالله در بهشت یک کلت به شما می‌دهند!

ان‌شاءالله در بهشت یک کلت به شما می‌دهند!


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، سردار شهید «حسن شفیع‌زاده» از بنیانگذاران و فرمانده توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که رفتار متواضعانه توأم با شوخ‌طبعی این شهید والامقام، در خاطرات بسیاری از همرزمان وی بار‌ها مورد اشاره قرار گرفته است.

یکی از این موارد، خاطره جالب سردار «محمدجعفر اسدی» از برخورد خود با شهید «شفیع‌زاده» است که در کتاب «آشنای آسمان» ذکر شده است.

«یک کلت غنیمتی به دستم رسیده بود و من خیلی خوشحال بودم. آن‌روز در حال رانندگی با تویوتا بودم و از جاده‌ای می‌گذشتم که یک دفعه چشمم به برادر «شفیع‌زاده» افتاد که کنار جاده ایستاده بود. نگه داشته و او را سوار کردم. وقتی چشمش به اسلحه‌ای که بغل دستم بود، افتاد گفت: «می‌دانی، راستش من اصلا اسلحه‌ای ندارم». گفتم: «بردارید مال شما». گفت: «این طوری که نمی‌شود، باید به جای آن به تو توپی چیزی بدهم». گفتم: «ولی من توپ موپی لازم ندارم، این یک کلت عراقی است، مبارک شما باشد». کلت را برداشت و زیر فانسقه‌اش جا داد و با تبسم همیشگی و برخورد صمیمی‌اش گفت: «خدا به شما جزای خیر دهد، ان‌شاءالله در بهشت یک کلت به شما می‌دهند!» هر دو لبخند زدیم.

بعد از مدت‌ها، وقتی سر مزارش رفتم، چشمم به تکه‌ای از کلت افتاد که آن را در تابلوی مزارش گذاشته بودند. یک تکه از کلتی که «شفیع‌زاده» آن روز با خوشحالی از من گرفته بود و من با شور و شوق فراوان آن را به عنوان هدیه به او دادم».

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ان‌شاءالله در بهشت یک کلت به شما می‌دهند! بیشتر بخوانید »