تخریبچی

.

عصبانیت فرمانده تخریب به خاطر نماز رزمنده‌ها


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حاج ذبیح الله کریمی از رزمندگان تخریبچی دوران دفاع مقدس روایتی از عملیات والفجر هشت دارد که در ادامه آن را می‌خوانید.

قبل از عملیات والفجر هشت در موقعیت ام النوشه بودیم. فکر میکنم حاج آقا تاج آبادی که قبل از من به گردان تخریب آمده بود، آن روز‌ها امام جماعت بود و ما پشت سر ایشان نماز می‌خواندیم. خاطرم هست که یک روز، بعد از نماز صبح، فرمانده گردان، شهید حاج عبدالله نوریان آمد و با یک عصبانیت عجیب و با یک جدیت خاصی در محوطه گردان، با صدای بلند شروع به صحبت کرد. میگفت: «چرا نماز صبح‌ها قضا می‌شود؟ چرا به نماز‌های جماعت اهمیت داده نمی‌شود؟»

از این موضوع خیلی عصبانی و ناراحت بود. انقدر ناراحت بود که گفت: هرکسی که برای نماز به جبهه نیامده، می‌تواند بیاید و تسویه اش را بگیرد و از گردان تخریب برود.

همینطور که حاج عبدالله داشت درباره‌ی این موضوع خیلی جدی صحبت می‌کرد، یک پیرمردی آن وسط گفت: حاج آقا حالا اشکال ندارد، یک صلوات بفرستید. حاج عبدالله عصبانی و جدی بود، با این حرف عصبانی‌تر هم شد و گفت صلواتِ چی؟ حاج عبدالله به قدری ناراحت بود که هیچ کس حتی جرات نکرد صلوات بفرستد.

ایشان از نظر شخصیت، یک شخصیت فرماندهی به معنای نظامی نبود بلکه یک شخصیت دوست داشتنی بود و به خاطر نوع معنویت و ارتباطی که با بچه‌ها برقرار کرده بود بچه‌ها خیلی دوستش داشتند. وقتی جدی می‌شد، بچه‌ها متوجه می‌شدند که ایشان از داستان فوق العاده مهمی ناراحت است.

آن روز هم هیچ کس صلوات نفرستاد و ایشان هم ادامه داد و با جدیت بحث نماز و معنویت و اهمیت توجه به مسائل شرعی را تشریح کرد. همه هم گوش دادند و کسی هم بعد از آن جیک نزد تا صحبت‌های حاج عبدالله تمام شد.

انتهای پیام/ 141

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عصبانیت فرمانده تخریب به خاطر نماز رزمنده‌ها بیشتر بخوانید »

زخم‌های قلب یک شهید نخبه که جبهه را مقدم بر دانشگاه دید+ تصاویر

زخم‌های قلب یک شهید نخبه که جبهه را مقدم بر دانشگاه دید+ تصاویر


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید حمیدرضا دادو متولد یکم تیر سال ۱۳۴۶ در تهران و ساکن خیابان طیب بود. پدرش آبنبات سازی داشت و خودش در سن نوجوانی به گردان تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا رفت رفت. او در ۱۴ تیر سال ۱۳۶۶ در عملیات نصر ۴ از ارتفاعات مشرف به شهر ماووت عراق به شهادت رسید.

علیرضا دادو برادر شهید حمیدرضا دادو در خاطره‌ای از برادرش و اراده او برای رفتن به جبهه گفت: یک روز مادرمان به فاصله اینکه حمیدرضا رفت دست وصورتش را بشورد و پای صبحانه بیاید به من گفت به حمید بگو فاصله مرخصی‌هایش را کمی بیشتر کند، چون هر زمان مرخصی می‌آمد صله رحم می‌رفت و مدام به همه سر می‌زد. پنج شش روزی که می‌ماند مدام خانه فامیل بود. بعد که حمید به سفره برگشت همینکه لقمه را گرفت من که آماده سرکار رفتن بودم گفتم: داداش میشه فاصله مرخصی‌ها را بیشتر کنید؟ لقمه را گذاشت دهانش و وقتی تمام شد گفت: می‌دانی جنگ ما کی با کی است؟ گفتم بله جنگ کفر با ایمان است، گفت: چطور می‌شود چنین جنگی باشد و دو پسر در یک خانه بمانند. گفتم: من که می‌دانم من هم از نیرو‌های قرارگاه و لجستیک بودم، اما می‌دانی که نمی‌گذراند بروم. گفت: شما را کسی نمی‌گذارد بروی، اما من را می‌گذارند هر وقت شما برگه اعزام را آوردی من پیش پدر مادر می‌مانم و شما به جبهه برو.

حاج مسعود تاج آبادی از رزمندگان تخریبچی لشکر ۱۰ سیدالشهدا به ماجرای عیادت شهید دادو از خود اشاره کرد و گفت: یک روز مسعود برگی و حمید دادو به ملاقات من به خانه آمدند. کمی که حرف زدیم حمید که تازه از منطقه آمده بود گفت: رزم شبانه داشتیم به میدان مین رفتیم دستم پر از خار شده سوزنی چیزی داری خار را از دستم دربیاوری؟ مادرم را صدا زدم گفتم سوزنی برایم بیاور، برگی چند متر آنورتر بود که دادو آمد کنار، گفتم دستت را بده، تا دستش را داد صورتش را نزدیک گوشم آورد و گفت دستم خار نیست دلم پر از خار است. کمی گریه کرد و صحبت کردیم.

حاج سید محمد عابدین زاده از رزمندگان تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا نیز درباره شهید دادو گفته است: در قرارگاه الوارثین مشغول جمع کردن یک سری از وسایل بودیم که یکی از دوستان روزنامه آورد و خبر داد دادو جزء نفرات برتر کنکور شده، به او گفتم پس شماهم رفتی دیگر؟! گفت مه مجا برم؟ گفتم دانشگاه دیگه. گفت نه دانشگاه چیه، کدام دانشگاه، امام فرمود جبهه دانشگاه است. او به دانشگاه نرفت و در جبهه شهید شد.

زخم‌های قلب یک شهید نخبه که جبهه را مقدم بر دانشگاه دید+ تصاویر

زخم‌های قلب یک شهید نخبه که جبهه را مقدم بر دانشگاه دید+ تصاویر

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

زخم‌های قلب یک شهید نخبه که جبهه را مقدم بر دانشگاه دید+ تصاویر بیشتر بخوانید »

فراخوان جذب نیروی متخصص برای تفحص شهدا

فراخوان جذب نیروی متخصص برای تفحص پیکر شهدا


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، کمیته جست‌وجوی مفقودین در خصوص جذب نیروی متخصص تفحص در سه رشته مهندسی رزمی، تخریبچی و امدادگر فراخوان داد.

در این خصوص سردار «سید محمد باقرزاده» فرمانده کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیرو‌های مسلح اظهار داشت: نیروی متخصصی که کار با بیل مکانیکی و لودر بلد است نیاز داریم. از نیرو‌های باتجربه مهندسی رزمی دوران دفاع مقدس که تجربه زمان جنگ را دارند، کسانی که زیر آتش دشمن خاکریز زدند و کار کردند و از سلامت جسمی برخوردار هستند دعوت می‌کنیم به دفاتر بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس در استان‌‎ها مراجعه کرده و فرم پر کنند.

وی افزود: نیازمند امدادگر هستیم تا در صحنه عملیات تفحص بتواند شریان ببندد و جان فرد را نجات دهد. از تخریبچی‌هایی که در شب عملیات حضور داشتند و معبر باز کردند نیز دعوت می‌کنیم که با ما همکاری کنند. جوانان هم می‌توانند به شرطی که از طرف مراکز آموزشی نظامی تائیدیه رسمی آموزش حرفه‌ای دیده باشند به ما بپیوندند.

سردار باقرزاده گفت: یکی از مشخصات کار تفحص طاقت‌فرسا بودنش هست، هم به لحاظ جسمی که جسم در گرما و شرایط دشوار خسته می‌شود و هم به لحاظ روحی طاقت فرساست چرا که فرد انتظار دارد با زدن اولین بیل شهید پیدا کند، اما به خاطر امید و هدف مهمتر تلاش را ادامه می‌دهد.

فرمانده کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیرو‌های مسلح بیان کرد: از همینجا می‌گوییم ما نیروی تفحص، اما متخصص بیل مکانیکی، لودر، کمرشکن نیاز داریم. در کنار این باید انگیزه بالا و قوی داشته باشد تا در سختی کار نبرد. مخاطراتی در کار هست، اما در عین حال باید با نیت قوی و اراده و عزم جزم کار اگر ۱۰۰ روز هم شهید پیدا نکرد مایوس نشود و بتواند کار کند.

وی در پایان اشاره کرد: دست یاری برای همکاری به سوی همه دراز می‌کنیم، البته قول حتمی نمی‌دهیم که همه را به کار بگیریم، چون به هر حال محدودیت‌هایی داریم.

کد ویدیو

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فراخوان جذب نیروی متخصص برای تفحص پیکر شهدا بیشتر بخوانید »

عزاداری تخریبچی‎های دفاع مقدس به رسم جبهه در گلزار شهدا + تصاویر

عزاداری تخریبچی‎های دفاع مقدس به رسم جبهه در گلزار شهدا + تصاویر


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، دسته عزاداری تخریبچی‌های لشکر‌های ۱۰ سیدالشهدا و ۲۷ محمدرسول الله تهران به همت گردان تخریب لشکر ۲۷ محمد رسول الله در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) برپا شد.

صبح نیمه ماه محرم الحرام، رزمندگان تخریبچی دوران دفاع مقدس طبق یک رسم قدیمی بر سر مزار شهید «محسن دین شعاری» گرد هم آمدند و از آنجا دسته‌های عزای سید و سالار شهیدان در دو ستون همچون محرم‌های جبهه با به حرکت درآوردن پرچم‌های سیاه عزا، در گلزار شهدا به راه افتادند.

عزاداران ضمن خواندن نوحه و مرثیه در مسیر خود به نزدیک مزار شهدای تخریبچی که می‌رسید از بلندگو نام شهدا را می‌بردند و یاد همسنگران شهیدشان را گرامی می‌داشتند.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عزاداری تخریبچی‎های دفاع مقدس به رسم جبهه در گلزار شهدا + تصاویر بیشتر بخوانید »

خاطره‌ای از تلاش یک شهید برای ورود به سنگر اسطوره‌ها

خاطره‌ای از تلاش یک شهید برای ورود به سنگر اسطوره‌ها


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «علی مرآتی» از نیرو‌های تخریبچی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) بود. سال ۱۳۴۶ متولد شد و در جوانی به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت تا اینکه چهارم فروردین سال ۱۳۶۷ در کسوت تخریبچی بر اثر اصابت گلوله به چند نقطه از بدنش به شهادت رسید.

حجت الاسلام حاج مسعود تاج آبادی رزمنده لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) در خاطره‌ای از روز‌های دفاع مقدس و علی مرآتی تعریف می‌کند: در تقسیم نیرو‌ها ملاحظاتی بود و حاج عبدالله به بهم خوردن روحیات و سن و سال بچه‌ها توجه داشت.

در این تقسیم بندی‌ها من به چادر شهید علی ممقانی رفتم. چادر آن هل معروف به چادر اسطوره‌ها بود، خصوصا که ممقانی خیلی اهل شوخی و خنده بود و همه دورش جمع می‌شدند. مسوول چادر که سن بیشتری نسبت به بقیه داشت می‌گفت ما اسطوره‌های گردان هستیم و همین را به شوخی می‌گرفت.

وی ادامه داد: اولین شبی که به گردان رسیدیم یک ساعت قبل از اذان صبح بلند شدم که وضو بگیرم، دیدم همه ایستاده اند به نماز شب. جور خوبی در چادر حاکم بود. شهید مرآتی خیلی علاقه داشت به چادر ما بیاید، هرکسی را شفیع و واسطه قرار داد قبول نکردند. جو معنوی چادر او را گرفته بود و هرکاری می‌کرد تا به چادر ما بیاید.

تاج آبادی افزود: در ام نوشه از شهید مرآتی که در چادر دیگری بود خیلی دوست داشت بیاید چادر ما، هرکه را شفیع قرار داد قبول نکردند، جو معنوی چادر خیلی او را گرفته بود و هرکی کاری می‌کرد به چادر بیایید. به هر بهانه‌ای وارد چادر می‌شد. صبح به بهانه اینکه سوال از حاج آقا دارد، غروب یک بهانه دیگر. همیشه در چادر ما بود. یک روز صبح موقع صبحانه نشسته بودیم که علی آمد داخل چادر، می‌گفت خواب دیدم در چادری هستم و نماز شب می‌خوانم. گفتم می‌خواهی بگویم کدام چادر بود؟ چادر ما، گفت نه چادر دیگری بود، پرسیدم وقت نماز، چند چادر را رد کردی؟ گفت ۲ تا، گفتم از چادر خودت حساب کنی همین چادر ما می‌شود. تعجب کرده بود، می‌گفت شما از کجا فهمیدی؟ حتما با امام زمان (عج) ارتباط داری. گفتم ارتباطی نیست، باورش نشد، گفتم من روی حساب و تجربه خوابت را تعبیر کردم. خواب و تعبیر خواب را برای سید محمد زینال حسینی تعریف کرد و همین باعث شد دل فرمانده به رحم بیاید و اجازه نقل مکان به چادر ما را بدهد. مرآتی در عملیات بعد به شهادت رسید.

کد ویدیو

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خاطره‌ای از تلاش یک شهید برای ورود به سنگر اسطوره‌ها بیشتر بخوانید »