جبهه

ماجرای برپایی حسینیه در اولین روز رمضان در جبهه

برکت ماه رمضان برای خلاصی گردان تخریب لشکر ۱۰ از آوارگی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حال و هوای حاکم بر ایام سال، بر جبهه‌های دفاع مقدس نیز سایه می‌افکند. دو ماه محرم و رمضان که در بین مسلمانان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است در جبهه‌ها ویژه‌تر بود. معنویت ماه رمضان باعث می‌شد تا رزمندگانی که با نیت خدایی پای در جبهه‌های نبرد گذاشته بودند فرصتی برای تقرب بیشتر به پروردگار پیدا کنند.

هرچند که در بسیاری مواقع به دلیل شرایط خاص رفت و آمد در مناطق عملیاتی امکان گرفتن روزه وجود نداشت، اما همگان سعی داشتند تا هرچه بیشتر از برکات و فیوضات این ماه با برگزاری برنامه‌های دیگر و شب زنده‌داری‌ها بهره‌مند شوند.

در ادامه خاطره جعفر طهماسبی یکی از رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) را از ماه رمضان می‌خوانید.

«تصویر پیش رو مربوط به سر پا کردن حسینیه مقر صابرین تخریب در رمضان سال ۱۳۶۴ با تلاش سردار شهید حاج قاسم اصغری است. حاج قاسم با زیرپیراهن آبی در تصویر مشخص است.

ماجرای برپایی حسینیه در اولین روز رمضان در جبهه

اولین سالی بود که گردان تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) یک مقر ثابت پیدا کرده بود و از آوارگی در آمده بود.

نام مقر را شهید نوریان الصابرین گذاشته بودیم، واقعا هم ما جزو صابرین بودیم، آخر همه گردان‌ها و واحد‌های لشکر در دوکوهه و اطراف سد دز مستقر بودند و فقط ما در بیابان بی آب و علف و پر از مار و عقرب و رتیل در آن گرمای ۵۰ درجه بعد از پل کرخه جا و مکان داشتیم. ماه رمضان سال ۱۳۶۴ آخرین ماه رمضانی بود که شهید نوریان بین ما بود.

با تلاش شهید حاج قاسم اصغری و بقیه بچه‌ها حسینیه مقر هم سر پا شد.»

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

برکت ماه رمضان برای خلاصی گردان تخریب لشکر ۱۰ از آوارگی بیشتر بخوانید »

ماجرای برپایی حسینیه در اولین روز رمضان در جبهه

ماجرای برپایی حسینیه در اولین روز رمضان در جبهه


ماجرای برپایی حسینیه در اولین روز رمضان در جبههبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حال و هوای حاکم بر ایام سال بر جبهه‌های دفاع مقدس نیز سایه می‌افکند. ۲ ماه محرم و رمضان که در بین مسلمانان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است در جبهه‌ها ویژه‌تر بود. معنویت ماه رمضان باعث می‌شد تا رزمندگانی که با نیت خدایی پای در جبهه‌های نبرد گذاشته بودند فرصتی برای تقرب بیشتر به پروردگار پیدا کنند. هرچند که در بسیاری مواقع به دلیل شرایط خاص رفت و آمد در مناطق عملیاتی امکان گرفتن روزه وجود نداشت، اما همگان سعی داشتند تا هرچه بیشتر از برکات و فیوضات این ماه با برگزاری برنامه‌های دیگر و شب زنده داری‌ها بهره‌مند شوند.

در ادامه خاطره جعفر طهماسبی یکی از رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهدا را از ماه رمضان می‌خوانید.

تصویر پیس رو مربوط به سروپا کردن حسینیه مقر صابرین تخریب در رمضان ساا ۱۳۶۴ با تلاش سردار شهید حاج قاسم اصغری است. حاج قاسم با زیرپیراهن آبی در تصویر مشخص است.

اولین سالی بود که گردان تخریب لشکر ۱۰سیدالشهدا یک مقر ثابت پیدا کرده بود و از آواره گی در اومده بودیم.

نام مقر را شهید نوریان الصابرین گذاشته بود، واقعا هم ما جزء صابرین بودیم، آخر همه گردان‌ها و واحد‌های لشکر در دوکوهه و اطراف سد دز مستقر بودند و فقط ما در بیابون بی آب و علف و پر از مار و عقرب و رتیل در آن گرمای ۵۰ درجه بعد از پل کرخه جا و مکان داشتیم. ماه رمضان سال ۱۳۶۴ آخرین ماه رمضانی بود که شهید نوریان بین ما بود.
با تلاش شهید حاج قاسم اصغری و بقیه بچه‌ها حسینیه مقر هم سر پا شد.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

ماجرای برپایی حسینیه در اولین روز رمضان در جبهه بیشتر بخوانید »

سردار کارگر: آوینی را خدا انتخاب کرد/ «مرتضی» همه چیز را در آسمان دیده بود


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نمی‌توان قصه جنگ را شنید و از راوی جنگ صحبت نکرد. نمی‌توان تصاویر جنگ را دید و از تصویربردار جنگ چیزی نگفت. قصه جنگ قصه پرستو‌های آزاد شده از بند اسارت دنیاست، که قفس را به مقصد آسمان ترک کردند. قصه آوینی، قصه همان پرستوی آزادی است که مقصد را در آسمان جست‌وجو کرد و آسمانی شد. همان تصویرگر جنگ که امروز خودش تصویری از جنگ شده است.

نام آوینی بیشتر از آنکه برای رزمندگان جنگ آشنا باشد، برای جنگ‌ندیده‌های دهه‌های بعد از دوران جنگ تحمیلی آشناست، که دفاع مقدس را از دریچه دوربین او نظاره کرده‌اند. آوینی زبان رزمندگان بود و برای ما که او را ندیده ایم، پدرش، «سید مهدی آوینی» آینه سید مرتضی است.

«سردار سرتیپ بسیجی بهمن کارگر» رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس به همراه «سیدمحمد طباطبایی‌نژاد» فرزند سردار شهید «سیدباقر طباطبایی‌نژاد» و سردار سرتیپ دوم پاسدار سیدمجید هاشمی‌دانا مدیر عامل خبرگزاری دفاع مقدس و به نمایندگی از سرلشکر پاسدار «محمد باقری» رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح برای شنیدن از آوینی صبح امروز در ایام سالروز عروج او به دیدار پدر این شهید رفت.

سردار کارگر: آوینی را خدا انتخاب کرد/ «مرتضی» همه چیز را در آسمان دیده بود

سید شهیدان اهل قلم بی‌شباهت نیست به پدری که حالا به گفته خواهر شهید ۹۶ سال از عمرش می‌گذرد. شباهت از بابت گفتار و بیان شیرین که پدر را آیینه پسر کرده است.

همه چیز را کنار گذاشت و به جنگ رفت

همه با استقبال پدر، خواهر و پسردایی شهید وارد خانه‌ای می‌شوند که روی طاقچه آن عکس سیدمرتضی است. پس از سلام و احوال‌پرسی‌های معمول، پدر از این روز‌های خود می‌گوید که با حل جدول و خواندن کتاب می‌گذرد. با اینکه سن و سالی از او گذشته است، اما به خوبی خاطرات قدیم را به یاد دارد. با بیان جزئیات، از زمانی می‌گوید که به همراه سیدمرتضی به بازدید از معادن می‌رفتند. پدر شهید می‌گوید: «من مهندس معدن هستم. از اولین معادنی که رفتم معدنی در نزدیکی زنجان بود. مرتضی که حدودا ۱۱ سال سن داشت در مدرسه‌ای که همانجا ساختم، درس می‌خواند. خیلی به خواندن روزنامه علاقه داشت و با خارجی‌هایی که به بازدید از معدن می‌آمدند، سریع هم‌صبحت می‌شد.

کلاس اول یا دوم بود که یک روز دیدم گریه‌کنان به خانه آمد. گفت به من نمره ۲۰ داده‌اند و به یکی دیگر هم همین نمره را داده‌اند. می‌خواست به من ثابت کند که از همه بهتر است.» خاطرات سیدمرتضی خنده را روی لب‌های پدر و البته سردار و حاضران می‌نشاند.

پدر ادامه می‌دهد: «قرار بود اول در دانشگاه رشته معماری بخواند. یک روز دیدم برگه ثبت نام دانشگاه را پاره کرد و دور ریخت و گفت من شرکت نمی‌کنم؛ تعجب کردم. به طراحی علاقه داشت؛ برای همین به کلاس‌های طراحی رفت. جنگ که شد همه چیز را کنار گذاشت و به جبهه رفت. خدا خواست شهید بشود و خودش هم دوست داشت.»

سردار کارگر در تأیید صحبت‌های پدر سیدمرتضی به خاطره‌ای که در راهیان نور امسال و در حین بازدید و افتتاح یادمان عملیاتی «والفجر ۱» در منطقه عملیاتی «چم هندی» اتفاق افتاد، اشاره می‌کند. سردار می‌گوید: «منطقه چم هندی که منطقه عملیاتی والفجر ۱ است، منطقه‌ای آلوده به مین است، که البته پاکسازی شده است. سال ۱۳۶۱ در این محل عملیات محرم انجام گرفت و پیکر تعدادی از شهدا در منطقه باقی ماند، که سیل باعث جابه‌جا شدن این پیکر‌ها شد و در تفحص‌های اخیر حدود ۷۰ پیکر تفحص شده است.

وی ادامه می‌دهد: «تعطیلات نوروز در سفری که به راهیان نور داشتیم، برای افتتاح یادمان به این منطقه رفتیم. از معبری که باز کرده بودند، به داخل یادمان رفتیم و برگشتیم. پرسیدم که منطقه پاکسازی شده است؟ گفتند بله. در مسیر دقیقا یاد شهید آوینی افتادم. بعد از برگشت متوجه شدیم در معبر مین خطرناکی وجود داشت، که از روی آن رد شدیم. آقای «چوبین» مسئول یادمان که از نیرو‌های تفحص نیز هست، با سختی مین را خنثی کرد. این اتفاق نشان داد که هنوز شهادت قسمت ما نشده است.»

آوینی با آثارش زنده است

سردار کارگر در توصیف شهید آوینی بیان داشت: «آوینی را خدا انتخاب کرد. شهید آوینی هم افتخار ما است، هم افتخار همه مردم ایران و هم تمامی مردم جهان. مرتضی زنده است؛ چون صدا و آثارش زنده مانده است. ما بیشتر از چهره، صدای آوینی را شنیده‌ایم. گفته‌های او چنان بود که انگار خودش همه چیز را در آسمان دیده است، با جان و دل صحبت می‌کرد و ریا نداشت، هر آنچه از دلش برمی‌آمد، می‌گفت و برای همین به دل می‌نشست.»

پدر شهید آوینی نیز در ادامه می‌گوید: «دوستان مرتضی تعریف می‌کردند که در فکه اتاق کاری به او داده بودند که هر شب تا صبح نماز می‌خواند و به درگاه خدا گریه می‌کرد. به دوستانش گفته بود «از خدا خواسته‌ام به زودی شهید شوم». با چند نفر از دوستانش برای تصویربرداری از قتلگاه شهدای فکه به این منطقه رفته بود. با اینکه چند نفر همراه مرتضی بودند و جلوتر از او حرکت کردند، اما قسمت این بود که پای مرتضی روی مین برود.»

سردار کارگر: آوینی را خدا انتخاب کرد/ «مرتضی» همه چیز را در آسمان دیده بود

پشت طاقچه عکس دسته جمعی و البته قدیمی از خانواده سیدمرتضی قرار دارد، که سیاه و سفید است. به جز پدر که به خوبی و با اطمینان می‌داند کدام یک از اشخاص حاضر در عکس مرتضی است، بقیه خانواده شک دارند. پدر این حافظه و سرزندگی را نتیجه کوهپیمایی و راهپیمایی می‌داند و به شوخی می‌گوید: «تنها مشکلم امروز این است که نمی‌توانم بدوم.»

در پایان این دیدار، سردار کارگر تقدیرنامه‌ای را به پدر شهید اهدا کرد.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

سردار کارگر: آوینی را خدا انتخاب کرد/ «مرتضی» همه چیز را در آسمان دیده بود بیشتر بخوانید »

تصویری همه‌چیز تمام به یادگار مانده از دفاع مقدس + عکس


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، باید به‌نظاره بنشینم لحظه عروجت را، شاید کمی غیرت کنم؛ شاید یادم بیاید که از نفس افتاده‌ای تا من از نفس نیفتم. راست گفته‌اند که «یک دنیا فرق است، بین دیدن و شنیدن»، گاهی‌وقت‌ها تا نبینیم، خوب درک نمی‌کنیم که بر این بسیجی‌های خمینی (ره) چه گذشت.

عکسی در لابه‌لای همه عکس‌هایی که از دوران هشت سال دفاع مقدس ثبت و ضبط شده است، وجود دارد که انگار با دل‌ها سخن می‌گوید، انگار همه عوامل بصری در این تصویر جمع شده‌اند، تا جلوه‌ای از حرکت از زمین به آسمان را محقق کنند.

انگار همه عوامل بصری در این تصویر جمع شده‌اند!

«سیدمسعود شجاعی طباطبایی» گرافیست و عکاس‌ دفاع مقدس، درباره این عکس گفته است: «با «مجتبی آقایی» صحبت می‌کردم، می‌گفت این عکس را خیلی‌ها «فتو مونتاژ» می‌پندارند، در حالی‌که این عکس، عکس لحظه است و تنها در یک فریم یا قاب ثبت شده است. رزمنده‌ای در آمبولانس از بیمارستان صحرایی «فاطمیه» به پشت جبهه منتقل می‌شود.

«مجتبی» سیمای رزمنده‌‌ای زخمی را از پشت شیشه آمبولانس به تصویر کشیده است، گویی لحظهٔ عروج او را به ما نشان می‌دهد. خوب به این تصویر بنگرید، چون دانش‌آموخته‌ رشته نقاشی‌ام، تابلوهای نقاشی با مضامین مذهبی زیادی تاکنون دیده‌ام؛ اما هیچ‌کدام نتوانسته‌اند تاثیری عمیق با لطافتی آسمانی‌ای همچون این عکس را بر من بگذارند.

ترکیب‌بندی عکس به‌گونه‌ای است که چشم را به سمت بالا هدایت می‌کند و چهره رزمنده به وضوح دیده می‌شود، این در حالی است که در پس زمینه عکس، در انعکاس تصاویر به‌واسطه حرکت، شاهد عدم وضوح هستیم، تو گویی همه عوامل بصری در این تصویر جمع شده‌اند تا جلوه‌ای از حرکت از زمین به آسمان را محقق کنند. انگار به‌سرعت از زمین فانی کنده می‌شود تا به کهکشان ستاره‌ها برسد. در عین حال گوشه‌ای از پوستر با کلمات «وظیفه انسانی» در بالای سر رزمنده، تأثیر عکس را مضاعف می‌کند… به نظرم این عکس شاهکار است و به‌طور قطع عنایت حق شامل عکاس شده است».

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

تصویری همه‌چیز تمام به یادگار مانده از دفاع مقدس + عکس بیشتر بخوانید »

حکمت شهید «احمد جعفریان» برای مبارزه توأمان در دو جبهه علم و دفاع


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، روحانی شهید احمد جعفریان در سال ۱۳۴۴ در بخش دِهدِز از توابع شهرستان ایذه، استان خوزستان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را کنار خانواده خود در دبستان فرخی دِهدِز گذراند و سپس برای ادامه تحصیل به اهواز رفت.

شهید جعفریان در نوجوانی، با وجود سن کم خود بوسیله حضور در مساجد و شرکت در مبارزاتِ مردم انقلابیِ شهر اهواز در درگیری‌های مردم علیه رژیم ستمشاهی پهلوی شرکت می‌کرد. در روز «چهارشنبه خونین اهواز» (۲۷ دی ۱۳۵۷) شهید جعفریان همراه با دوستانش علیه رژیم پهلوی اقداماتی را انجام دادند.

شهید از ابتدا به طلبگی علاقه داشت برای همین پس از آنکه دیپلم خود را گرفت، برای تحصیل علوم دینی به شهر قم رفت و به فراگیری معارف دینی پرداخت. بعد از اینکه به حوزه علمیه قم وارد شد، توجه خود را به خود سازی و تهذیب نفس معطوف کرد و می‌گفت: «علم، حتی اگرعلم حوزه باشد؛ باید در جهت رسیدن به خدا باشد و اگر باعث غرور طلبه شود و یا طلبه به قدری در مسائل علمی سرگرم شود که هدف را فراموش کند، خودِ این علم مضر می‌شود.»

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در کمیته انقلاب به پاسداری از انقلاب پرداخت و هنگامی که فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل ارتش ۲۰ میلیونی صادر شد، شهید جعفریان در بسیج ثبت نام کرد.

از دیگر فعالیت‌های شهید، تشکیل سپاه پاسداران در منطقه دِهدِز بود و از آنجا که مسئولین سپاه او و اخلاقیات او را می‌شناختند، با او همکاری کردند و سپاه طی مدت کوتاهی در منطقه دهدز تشکیل شد.

وی هم به یادگیری فنون نظامی می‌پرداخت و هم به دیگران آموزش نظامی می‌داد و دائماً از نیاز جبهه‌ها صحبت می‌کرد و پس از فراگیری فنون نظامی، در جبهه شرکت کرد.

شهید جعفریان در جبهه، هم به فعالیت‌های فرهنگی می‌پرداخت و از طلاب رزمی تبلیغی بود و هم اینکه به عنوان فرمانده یکی از گروهان‌های گردان حضرت رسول (ص)، قسمتی از عملیات‌ها را هدایت می‌کرد. وی چندین دوره فرماندهی گروهان و گردان را گذرانده بود و ضمن فعالیت در جبهه، در ستیز با گروهک‌های ضد انقلاب داخلی نیز بسیار کوشا بود.

وقتی شهید جعفریان به منطقه می‌رفت، برای جبران عقب ماندگی‌های درسش شب‌ها تا دیروقت به تلاش می‌پرداخت. برخی به او می‌گفتند تو جبهه می‌روی، درس حوزه را رها کن و پاسخ شهید آن بود که تا هنگامی که جبهه به نیرو نیاز دارد و اسلام در خطر است، من به جبهه می‌روم و کنار آن درسم را هم می‌خوانم. چیزی که برای من اهمیت دارد، انجام تکلیف الهی است نه چیز دیگری. من دوست دارم هم طلبه بمانم و هم سرباز امام زمان (عج) باشم. وی پس از مدتی برای دوره‌های فرماندهی از طرف تیپ رزمی تبلیغی طلاب امام صادق (ع) به تهران رفت.

شهید جعفریان پس از آنکه دوره‌اش به پایان رسید، از تهران برای دیدار خانواده‌اش به اهواز رفت و پس از آن راهی کردستان شد. در آنجا هم به عنوان یک روحانی تبلیغ کرد وهم به عنوان فرمانده عملیات‌های پارتیزانی عمل کرد.

سرانجام شهید جعفریان در روز ۲۴ اسفند ۱۳۶۶ در عملیات والفجر ۱۰ به فیض شهادت نائل شد.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

حکمت شهید «احمد جعفریان» برای مبارزه توأمان در دو جبهه علم و دفاع بیشتر بخوانید »