حجاب در وصیت نامه شهدا

شهید حاج‌ابوالقاسمی: پست و مقام مسئولان، حاصل خون هزاران شهید است

شهید حاج‌ابوالقاسمی: پست و مقام مسئولان، حاصل خون هزاران شهید است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار ساجد دفاع‌پرس، شهدا ستارگانی درخشانی هستند که راه را به همه نشان می‌دهند؛ بنابراین توصیه‌های شهدا که در قالب وصیت‌نامه، دست‌نوشته و… برای ما به یادگار مانده، گنج عظیمی است که بایستی هم امروز از آن‌ها بهره برد و هم این‌که این گنج عظیم را به نسل‌های بعدی منتقل کرد تا آن‌ها نیز راه حقیقی اسلام ناب محمدی را گم نکنند.

بسیجی شهید «غلامرضا حاج‌ابوالقاسمی دولابی» همانند بسیاری دیگر از شهیدان، وصیت‌نامه‌ای از خود به یادگار کذاشته که حاوی نکات ارزنده‌ای است؛ نکاتی که از آن می‌توان به حقیقت تفکر شهدا پی برد و با سرلوحه قرار دادن این تفکر در زندگی خود، فرهنگ شهدایی را سرلوحه کارهای خود قرار داده و آن را نیز در میان دیگر اقشار جامعه گوشزد کرد.

وصیت‌نامه بسیجی شهید «غلامرضا حاج‌ابوالقاسمی دولابی»

بسم الله الرحمن الرحیم

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ ۚ وَذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ». سوره توبه آیه ۱۱۱

خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرد، آن‌ها در راه خدا جهاد می‌کنند که دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند. این وعده قطعی است بر خدا و عهدی است که در «سه دفتر آسمانی» تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا با وفاتر به عهد کیست؟‌ای اهل ایمان، به خود در این معامله بشارت دهید که این معاهده با خدا به حقیقت، سعادت و پیروزی بزرگی است.

اینجانب «غلامرضا حاج ابوالقاسمی» هستم و شهادت می‌دهم: «أشهد أن لا اله الا الله» و «أشهد أن محمدرسول‌الله (ص)» و «أشهد أن علی، ولی الله» که هیچ الهی جز «الله» نیست و «محمد (ص)» فرستاده خداست و «علی (ع)» ولیّ اوست.

برادرانم! وصیتی که می‌نویسم، در موقعی است که امکان دارد در چند روز آینده حمله را آغاز کنیم و این برای من آغاز یک زندگی و تولدی دوباره است؛ و از دیگر برادرانم می‌خواهم که حتی‌المقدور یک دوره کوتاه هم که شده، به جبهه بیایند که این بسیار در زندگی و روحیه انسان تغییر ایجاد می‌کند؛ و می‌خواستم چند تذکر بدهم، هرچند در خود نمی‌بینم که برای شما بخواهم پیامی بدهم و ان‌شاءالله خدا همه ما را به راه راست هدایت کند.

۱- تقوای خدا پیشه کنید که امام علی (ع) می‌فرماید: «اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم»؛ یعنی شما را و صیت می‌کنم به تقوای خدا و نظم در کارهای‌تان و این باید الگویی برای ما باشد تا در راه اهداف‌مان پایدار بمانیم و دیگر این‌که به نماز‌های جمعه اهمیت قائل شوید و بزرگ شمارید که حج مستضعفین است و دعا‌های کمیل را در شب‌های جمعه به پا دارید که در روحیه انسان تاثیر زیادی دارد و همیشه نماز‌های یومیه را سر موقع بخوانید و روزه‌های ماه رمضان را علاوه بر این‌که خودتان می‌گیرید، دیگران را نیز تشویق به این امر بنمایید و تا آن‌جا که می‌توانید، روز‌های دوشنبه و پنج‌شنبه را روزه بگیرید.

۲-‌ ای پدرم! آری تو این‌چنین فرزندی را در راه خدا دادی. یادم نمی‌رود آن لحظه را که می‌خواستیم از هم جدا شویم، تو همچون کوه استوار بودی و به من گفتی برو در پناه خدا و آن دعا مستجاب شد و من پیامی برای شما دارم و آن این است که همیشه استوار باش و در پی کسب و کاری که داری یاد خدا را فراموش مکن.

۳- و اما شما‌ای مادرم! که در تمام طول زندگیم همچون آینه‌ای برایم بودی و هرموقع خطایی می‌کردم، مرا راهنمایی می‌نمودی. امروز هم که خود مرا به جبهه فرستادی، امیدوارم که اصلاً نگران نباشی و همیشه به یاد خدا باشید و در سوگ من نمی‌گویم که گریه نکن؛ بلکه طوری باشد که دشمن را شاد نکند؛

و تو‌ای خواهرم! همیشه به فرائض دینی خود توجه داشته باش و حجابی زینب‌گونه و زبانی رقیه‌وار داشته باش و رسالت خون شهدا را هیچ‌گاه از یاد مبر؛ و شما‌ای خواهرانم! در دامان خود فرزندانی حسین‌گونه پرورش دهید و به جامعه تحویل بدهید و راه حضرت فاطمه (س) و روش زندگی او را سرلوحه کارهای‌تان قرار دهید.

و شما‌ای دوستانم! هرچند که در طول دوستی‌مان نتوانستم برای شما دوستی پاک و نمونه باشم؛ ولی این توصیه را دارم که وقت‌های خود را بیهوده هدر ندهید و مطالعه زیاد داشته باشید و به نماز جماعت اهمیت بیشتری قائل شوید و از همه شما طلب بخشش می‌کنم؛ و اگر در جبهه نیستید، در شهر، در بسیج مساجد نگهبان و پاسدار اسلام باشید که آمریکا از این ارتش بیست میلیونی می‌هراسد.

۴- همیشه به فکر خدا باشید که دل‌ها را آرامش می‌دهد و از خدا بخواهید که هرچه زودتر فرج آقا امام زمان (عج) را به تعجیل بیندازد و همیشه دعای محرومین را که از قلب امت ما بیرون آمده است و آن [دعا]«خدایا خدایا تا انقالب مهدی (عج) خمینی را نگه‌دار. از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزا»؛ را همیشه با خلوص نیت بخوانید و کاری نکنید که قلب امام‌مان را خدای ناکرده عارضی شود و یک توصیه به مسئولین دارم و آن این‌که همیشه یادتان باشد که خدا ناظر به کارهای‌تان است و این پست و مقامی که به شما سپرده شده است، حاصل خون هزاران شهید است که باید به نحوه صحیح و اسلامی کارهای‌تان را انجام دهید و خداوند موفق‌تان بدارد؛ و دیگر آن‌که تا آخرین قطره خون خود، از امام و روحانیت مبارز در خط امام، پشتیبانی کرده و همیشه هم‌یار آنان باشید تا بتوانید انقلاب‌مان را و رسالت خون شهدا را به صحنه گیتی گسترش داده و اسلام را به نحوه صحیح خود که «لا اکراه فی الدین» است؛ یعنی در دین هیچ زور و اجباری وجود ندارد را در همه جهان به گوش مردم ابلاغ نمایید.

۵- و اما کلامی با آن برادران و خواهرانی که مومن به انقلاب نیستند و همیشه می‌خواهند به هر بهانه‌ای سنگ جلوی انقلاب بیندازند، دارم و آن این است که:‌ای برادران مگر نمی‌دانید که همه رفتنی هستند؛ آیا از وقت موت خود خبر دارید؟ آیا از چگونه مردن خود خبر دارید؟ و‌ای انسانی که یک پشه به این کوچکی، با نیش زدنش به تو، می‌تواند تو را از پای دربیاورد؛ پس قبول کن که در مقابل این موجودات، کوچکی و بسیار حقیر؛ ولی با این حال باز هم با تکبر و غرور به خود می‌نگری. آری برادرم! قدری به خودت فکر کن که یک ساعت تفکر از هزار سال عبادت بالاتر است و کمی به بعد از مرگ خودت فکر کن که می‌خواهی با کوله‌باری پر از گناه، ریا، دروغ، تهمت، کم‌فروشی و… و هزاران رذائل پست دیگر وارد آخرت شوی؛ ولی با این حال باز هم برای خودت توجیه می‌کنی؛ فعلاً که زنده هستیم، باید خوش باشیم؛ ولی نه بالاخره تو هم می‌میری و شب اول قبر برای تو هم هست و آن فشار قبر و سوال و جواب عالم برزخ. پس وای بر ما که دنیا را بهشتی جاودان و ویلایی تا ابد ماندنی می‌دانیم که اگر چنین تفکر کنیم، بس زیان‌کاریم و امید است که خدا نور ایمان را در دل‌های همه ما زنده‌تر کند و بیشتر به فکر آخرت باشیم و همیشه این دعا را بخوانیم که: «اللهم طهر قلبی من‌النفاق و عملی من الریا و لسانی من الکذب و عینی من الخیانه» یعنی: «بار خدایا! پاک کن قلبم را از نفاق و عمل مرا از ریا و زبانم را از دروغ دور کن و دیده‌گانم را از چیز‌هایی که زشت است دور کن»؛ و دیگر آن‌که برای تزکیه نفس خود بیشتر به بهشت‌زهرا بروید.

۶- اگر جنازه‌ام به دست شما رسید، در تشییع جنازه‌ام اشخاصی که مومن به انقلاب و متعهد به جمهوری اسلامی و همیار روحانیت مبارز هستند، شرکت کنند و مرا در بهشت زهرا دفن کنید.

۷- و یک پیام برای دوستان بسیجی دارم و آن این است که از شهر به خوبی حفاظت کنید و از نیرو‌هایی که طالب ورود به بسیج هستند به نحوی صحیح استقبال کنید و فرصت ندهید که ضدانقلاب‌های داخلی در شما رخنه کنند یا به شما آسیبی وارد آورند و خداوند موفق‌تان بدارد

۸- من یک آرزو دارم و آن این است که حتی یک لحظه هم که شده روی مبارک آقا امام زمان (عج) را ببینم و اگر لیاقت ندارم، لااقل موقع موت سرم در دامان امام زمان (عج) باشد و اگر باز هم لیاقت ندارم، در آن دنیا مرا شفاعت کند و امید آن دارم که حتماً این کار را می‌کند.

در پایان از همه طلب بخشش می‌نمایم. به امید پیروزی اسلام بر کفار و منافقین.

والسلام
رضا حاج‌ابوالقاسمی

خاطرنشان می‌شود؛ شهید «غلامرضا حاجی ابوالقاسمی دولابی» ۴ مهر سال ۱۳۴۳ در تهران متولد شد. وی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت بسیج درآمد. این شهید والامقام با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و سرانجام ۲۴ مهر سال ۱۳۶۳ در سن ۲۰ سالگی، در میمک به شهادت رسید.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید حاج‌ابوالقاسمی: پست و مقام مسئولان، حاصل خون هزاران شهید است بیشتر بخوانید »

حجاب اسلامی؛ خواسته شهدا از خواهران دینی خود

حجاب اسلامی؛ خواسته شهدا از خواهران دینی خود


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس – سید محمدجواد میرخانی؛ شهدا هر کدام در وصیت‌نامه‌های خود توصیه‌هایی را به ما دارند که ما مکلفیم به آن‌ها عمل کنیم؛ بیشتر توصیه‌های شهدا که در وصیت‌نامه‌های اغلب آن‌ها دیده می‌شود، پیروی از ولایت فقیه، اطاعت از روحانیت، حفظ بیت‌المال، حفظ حجاب اسلامی و صدها توصیه دیگر است که با خواندن آن‌ها، راه سعادت برای ما روشن خواهد شد.

این‌روزها به واسطه فتنه پاییز گذشته، عمل به توصیه‌های شهدا بیش از پیش در جامعه احساس می‌شود که در این میان، علاوه‌بر مهم‌ترین وصیت شهدا یعنی پیروی از ولایت فقیه، حفظ حجاب اسلامی نیز از اهمیت زیادی برخوردار است.

شهدا معمولاً در وصیت‌نامه خود، خطاب به خواهران‌شان تأکید می‌کنند که آن‌ها حجاب اسلامی را رعایت کنند و در این راستا جملات معروفی به‌عنوان «پیام شهید» نظیر «سیاهی چادر تو کوبنده‌تر از سرخی خون من است» نیز بیان شده است و در انظار عمومی زیاد دیده می‌شود.

توصیه‌های شهدا به خواهران خود مبنی بر ضرورت رعایت حجاب اسلامی، موجب شده است تا برخی افراد با درک نادرست از این خواسته شهدا، شبهه‌ای را مطرح کنند که شهدا صرفاً به خواهران خود توصیه کرده‌اند تا حجاب را رعایت کنند؛ نه این‌که جامعه را به رعایت حجاب اسلامی توصیه کرده باشند!

این درحالی است که اولاً؛ توصیه شهدا مبنی بر رعایت حجاب اسلامی به خواهران خود، در بسیاری از موارد به «خواهران دینی» خطاب شده است. مثلاً شهید عباس بیات در فرازی از وصیت‌نامه خود نوشته است: «خواهران عزیزم! توصیه من به شما، همان توصیه مهم است که تمام شهدا به خواهران خود و خواهران دینی خود کرده‌اند و آن حفظ حجاب واقعی است».

دوماً؛ شهدایی که به خواهران خود خطاب کرده‌اند که حجاب اسلامی را رعایت کنند نیز در واقع راه و منش خود را مطرح کرده‌اند؛ بنابراین اگرچه ممکن است توصیه آن‌ها به همه زنان جامعه نبوده باشد؛ ولی رعایت حجاب اسلامی و عمل به وصیت‌نامه شهدا می‌تواند احترام به راه و منش شهدایی باشد.

انتهای پیام / 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حجاب اسلامی؛ خواسته شهدا از خواهران دینی خود بیشتر بخوانید »

عفت، اخلاق و حجاب اسلامی را رعایت کنید/ قلب خانواده شهدا را به درد نیاورید

عفت، اخلاق و حجاب اسلامی را رعایت کنید/ قلب خانواده شهدا را به درد نیاورید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار ساجد دفاع‌پرس، «علیرضا نانگیر» سال ۱۳۴۵ و در یک روز سرد زمستانی، از میان خانواده‌ای متدین و مذهبی در یکی از محلات تهران چشم به جهان گشود. وی ۱۲ سال بیشتر نداشت که حرکت رهایی‌بخش امت به‌پاخاسته ایران به اوج خود رسید و او که در محیطی مذهبی رشد یافته بود، همراه با خانواده‌اش در راهپیمایی‌ها و تظاهرات‌هایی که علیه نظام جبار و ستمگر ستم‌شاهی برگزار می‌شد، شرکت می‌کرد. هنگامی‌که رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) به خاک گل‌گون وطن بازگشتند نیز وی برای دیدار با ایشان و بستن بیعت، همراه با پدرش به مدرسه علوی رفت.

علیرضا  ۱۴ ساله بود که به بسیج پیوست و در بسیج مسجد جامع فاطمیه مشغول خدمت به انقلاب و اسلام گشت. وی پس از هجوم ارتش بعث عراق به‌خاک میهن اسلامی ایران و هنگامی‌که به سن قانونی رسید، برای پیوستن به رزمندگان پرتوان سپاه اسلام نام‌نویسی کرده و پس از گذراندن دوره آموزشی به جبهه غرب کشور اعزام شد؛ پس از این اعزام بود که پایش به جبهه باز شد و هر سال پس از این که شور و حال اعزام به جبهه زیادتر می‌شد، بلافاصله برای این امر مهم پیش‌قدم می‌شد.

حضور در جمع پیکارگران صحنه‌های حق علیه باطل و به تعبیری شیران روز و زاهدان شب، باعث گشت تا «علیرضا نانگیر» بیش از پیش به مسائل عرفانی توجه کند و به تهذیب نفس بپردازد و از آن‌جابی که برای همرزمان شهیدش ارزش فوق‌العاده‌ای قائل بود، سعی می‌کرد تا به خانواده شهدا سرکشی و از آن‌ها دلجویی نماید و از روحیه والایشان کسب فیض کند.

وی به انجام فرائض شرعی سخت پایبند بود و نماز را به جماعت و در مسجد محل به جای می‌آورد. او در عطیات دندان‌شکن «کربلای یک» در تیر سال ۱۳۶۵ شرکت و به علوان بی‌سیم‌چی انجام وظیفه کرد. وی در این عملیات، همراه با خط‌شکنان در صف مقدم پیکار حضور داشت.

آری! سرانجام این کبوتر سبکبال عاشق در حالی که در دل هوای کوی یار داشت و برای زیارت حرم مطهر سیدالشهداء (ع) بی‌تابی می‌کرد و بر زبان ندای توحیدیان را زمزمه می‌کرد، قفس تن را شکست و در تاریخ ۱۳۶۵/۰۴/۰۹ در عملیات فوق شربت شهادت را نوشید و به سوی معبود حقیقی پرواز کرد.

وصیت‌نامه شهید علیرضا نانگیر

بسم الله الرحمن الرحیم

گمان می‌کنید بدون امتحان داخل بهشت خواهید شد؟ آنان‌که در راه دین جهاد و درسختی‌ها صبر و مقاومت کنند، خداوند مقام‌شان را بر عالمی معلوم گرداند. (آل عمران ١٤٢)

الله اکبر – اشهد ان لا اله الا الله – اشهد ان محمداً رسول الله – و اشهد ان على ولى الله.‌ای خدای که مرا از آب مرده‌ای زنده کردی و به من جان داده‌ای و من را خلیفه خود در کتاب خود نامیدی و من را به فضل خود مسلمان کردی و به آبروی ائمه آبرو دادی و از نظر نعمت‌های خود بی‌بهره نگذاشتی و من را برای خودت خلق کردی و گفتی قلب تو باید مقر مخصوص من باشد و من غیر تو را در آن راه دادم و من در کمال ضعف و ناتوانی به عنایت تو با تو رابطه برقرار کردم و تو دستم را گرفتی و از ظلمت‌کده جهنم غیر خودت خارج کردی و من در مقابل یک لحظه عنایت تو هیچ‌گونه قادر نیستم که شکر کنم و اگر به من از شام تا به سحر عنایت کنی و بیدارم دارى یک کلام بیش نگویم و آن هم اینکه چقدر مهربان هستی. تو آن خدایی هستی که در ظلمت دستم را گرفتی و سر پیچ‌های خطرناک در زندگی کمک کردی و باب عنایت خاصه خود که محبت اهل بیت است به رویم باز کردی و من در عوض به‌جای شکرگذاری از نعمت‌های تو گناهان و از نور به‌طرف ظلمات گام برداشتم و روح و نفس سپید خود آلوده شهوات و نفسانیات خود کردم. ولی چون از کوچکی به خانه و حرم اباعبدالله الحسین که جان ناقابلم فدای او باد برده شده بودم و شیر با اشک به من داده شده بود، من را، چون کبوتری که جلب خانه‌ای شده است و مدتی از آن جا دور افتاده باشد دوباره به خانه اولیه برگشتم و دست گرم و پر مهر و نوازش صاحبم من را منقلب ساخت و من را شرمنده ساخت تا آنجا که برای توبه از درگاه منان او و با عنایت او وارد آن مدرسه عشق شدم بسیجی که شاید با دوستان او که شهدا باشند رابطه برقرار کنم که به آبروی آن‌ها من را نیز ببخشد و آبرو بدهد و با شهادت تک تک سرورانم من هم به لطف او تغییر کردم و او درب با برکت جهاد را به روی من باز کرد و من را به دانشگاه انسان‌سازی بزرگ خود راه داد و من را با دوستان و عاشقان خود آشنا کرد و من کم کم در زیر سایه آن‌ها رشد کردم و آبروی از دست رفته خود را باز پس گرفتم و با دوستان صیغه برادری خواندم که امیدوارم در روز قیامت دست من را نیز بگیرند و بسوی آقایم اباعبد الله الحسین ببرند که شاید آقا بخاطر آن‌ها عنایت نماید و شافع من در پیشگاه خداوند شود که شفاعت مولایم در هر زمان واجب به قبولی است. حسین جان میدانی که فقط برای عشق به تو در این بیابان‌ها و در آن روستا‌ها رفتم و در سرما و گرما زمزمه عشق را سرداده ام و میدانم جوابم را خواهی داد و من که نمی‌توانم خود را عاشق دلباخته تو معرفی کنم، چون عاشق معاصی را به کنار

میگذارد و سر تا به پا مجنون‌وار به دور تو می‌گردد؛ ولی من با این صوت و صدای غیر الهی و گنه‌کار که تو خیلی آن را دوست داری، تو را ندا می‌دهم که خداوندا به عصمت کبریای خود و به پهلوی شکسته فاطمه‌ات و به جان حسینت در آن روز که مجرمون با سیمای خود معرفی می‌شوند، من را ببخشی و سیمای واقعی من را رو نکنی درست است که عاشقت نیستم؛ ولی بنده‌ای هستم که قلبم سیاه و نامه اعمالم پوشیده از گناهان مختلف است. تو را به ستاریست و به غفاریتت ندا می‌دهم که آبروی مرا در آن دنیا نریز.

پدر بزرگوارم و مادر محنت کشم! سلام. می‌دانم که فرزند بدی برای شما بودم. همانطور که عبد ناصالحی برای خدا بودم؛ ولی از شما تشکر می‌کنم که با لقمه حلال و شیر پاک و عزاداری روح و جانم را پروراندید و راه درست زندگانی را به من آموختید که به قول اباعبدالله الحسین مرگ سرخ به از زندگی ننگین است. پدر و مادر ارجمندم و عزیزتر از جانم! اگرچه فراغ و دوری من برای شما بسیار سخت است، ولی بدانید که وقتی ابراهیم، اسماعیل خود را به قربانگاه برد و اسماعیل را خداوند به‌عنوان قربانی قبول نکرد، ناراحت نشد و گفت‌ای کاش قبول می‌کردی و من هم جزو مصیبت‌دیدگان عالم قرار می‌گرفتم. اگر دادگر منان مرا از شما گرفت، ولی بدانید مقامی به شما داد که ملائله و انبیاء و اوصیاء حصرت این مقام را می‌خورند، چونکه گلی را در گلزار اباعبدالله الحسین نهاده‌اید که باغبان آن گل‌ها فاطمه زهرا (س) است و مگر از اول برنامه کربلا بدین صورت نبوده که باید کالای گران‌قیمت داده شود تا به زیارت کربلا رفت حال این کالا جان شیرین است و چه خوش است اگر قرار است که جان داد بهتر است که در ره کرب و بلا جان داد که کربلا رفتن خون می‌خواهد که همه جان‌های عالمیان فدای یک لحظه دیدار رخ نیلگون اباعبدالله الحسین، مادر و پدر جانم ناراحت نباشید ان‌شاءالله وعده بعدی ما در روز قیامت کنار آقا اباعبدالله و هروقت من از دانشگاه عشق برگشتم برایم قربانی می‌کردی دوست دارم این بار قربانی خودم باشم و شما دست بسوی آسمان بلند کنید و بگوئید خداوندا این قربانی را دره کرب و بلا بپذیر و گریه برای اباعبد الله الحسین کنید و مجلس را فزونی بخشید که صاحب عزای آن فاطمه پهلو شکسته است و بدانید من به نیت زیارت کربلا از خانه خارج شده ام که اکنون به کربلا رسیده‌ام و بجای کربلا، خود اباعبد الله الحسین را در اینجا دیده‌ام و بدانید که اگر آقا به شما نظری نداشت من را از شما نمی‌گرفت که گویند (اگر با دیگرانش بود میلی چرا جام مرا بشکست لیلی) بدانید اباعبد الله الحسین به شما نظر داشته است و برای شما همین را بس.

برادران و خواهرانم عفت و اخلاق اسلامی و حجاب اسلامی را رعایت کنید و در جامعه طوری حرکت کنید که قلب خانواده معظم شهدا با دیدن شما به درد نیاید و خدای نکرده صحبتی نشود که قلب آن‌ها به درد آید که به‌درد آوردن قلب آن‌ها، به درد آوردن قلب أباعبدالله‌الحسین (ع) است و تکرار همان صحنه است که وقتی علی اکبر را از پدر جدا کردند و شهیدش کردند، به امام مظلوم خندیدند. مواظب زبان خود باشید و آن‌را کنترل کنید و به خانواده شهدا سرکشی کنید می‌دانید که چه میگویم همان حرف‌های تکراری سابق است، ولی تذکر بد نیست برادرانن ان‌شاءالله همانطور که من به بسیج رفتم، شما هم بروید و دوستان خداوند را پیدا کنید که آن‌ها مقربان درگاه خدایند و انگیزه ورود به بسیج را همچون من، شاد کردن یاران خدا باشد که ان‌شاءالله آن‌ها نیز شفاعت کنند و دست ما را نیز بگیرند و نزد ابا عبد الله الحسین ببرند. درستان را بخوانید که درس برای من خیلی اهمیت داشت؛ ولی چه کنم که عشق این حرف‌ها را نمی‌فهمد کار انسان عاشق به دیوانگی می‌کشد و شما درس را ادامه دهید و حب اهل بیت را در قلب‌تان فزونی بخشید و کتب من رابه نحو کمال استفاده کنید؛ و‌ای برادران بسیج! من اگرچه خاک زیرپای شما هم نمی‌شوم اگر شما را ناراحت کردم من را ببخشید و‌ای شهدایی که زنده هستید و در آینده نزدیک پر می‌کشید و می‌آیید، ما را نیز یادتان نرود و قدر یکدیگر را بدانید و به خانواده شهدا سرکشی کنید؛ همانطور که در حیاتم متذکر این مطلب بوده‌ام حال هم هستم و با اعمال و رفتار خود کاری نکنید که به این لباس با قداست ضربه وارد شود که خداوند اصلا نمی‌بخشد و اگر من به این فیض عظیم نائل آمدم که شهید شوم از خداوند خواستارم که مانند اباعبدالله‌الحسین (ع) سینه‌ام سوراخ و مانند مولایم علی ابن ابیطالب فرقم را بشکافد؛ چون شیعه آن‌ها هستم و دوست دارم مانند آن‌ها شهید شوم و از خداوند خواسته‌ام با لباس بسیج اجازه دهد روز قیامت حاضر شوم و روی همه شما را می‌بوسم و از تک تک شما خصوصاً خانواده طلب حلالیت میکنم و از شما میخواهم که مرا ببخشید و ما را نیز دعا کنید.

خدا حافظ شما باشد

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار.

ساعت ٦ و اتمام ساعت ۷ بعد از ظهر هنگام غروب و اذان مغرب ۳/۳ و پاکنویس روز ۱۱/۳ شب قدر. علی رضا نانگیر

١٣٦٥/٣/١۱

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عفت، اخلاق و حجاب اسلامی را رعایت کنید/ قلب خانواده شهدا را به درد نیاورید بیشتر بخوانید »

شهید مرتضی شفیعی: حجاب‌تان را حفظ کنید تا کاری فاطمه‌گونه کرده باشید

شهید مرتضی شفیعی: حجاب‌تان را حفظ کنید تا کاری فاطمه‌گونه کرده باشید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار ساجد دفاع‌پرس، شهید مرتضی شفیعی پنجم آذر سال ۱۳۴۵ در «نور» چشم به جهان گشود. وی تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. جنگ تحمیلی که آغاز شد، «مرتضی شفیعی» از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جبهه‌ها حضور یافت تا این‌که سرانجام بیست و سوم دی سال ۱۳۶۵ با سمت فرمانده واحد اطلاعات و عملیات در شلمچه بر اثر اصابت گلوله شهید شد.

شهید مرتضی شفیعی در وصیت‌نامه خود آورده است:

مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا

بعضی از مومنان بزرگ‌مردانی هستند که به‌عهد و پیمانی که با خدای خود بستند، کاملا وفا کردند بعضی هم برآن عهد ایستادگی کردند تا در راه او شهید شدند.

با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی و با درود به تمام شهدای انقلاب اسلامی و با درود به خانواده‌های شهدا و تمام رزمندگان پروردگارا تو را سپاس فراوان می‌گویم که به من توفیق دادی تا بتوانم به سهم خود برای این انقلاب کار کنم. اکنون که حسین زمان خمینی بت‌شکن ندای «هل من ناصرا ينصرنی» سر داده چگونه یک فرد مسلمان می‌تواند آرام بنشیند و ندای امامش را لبیک نگوید؛ پس بنده به نوبه خود وظیفه شرعی و انسانی خود دیده‌ام اکنون که به اسلام تجاوز و كتاب‌مان قرآن مورد حمله کافران قرار گرفته، به نهادی مانند سپاه که با خون رشد کرده بیایم و از طریق سپاه به جبهه حق علیه کفر بشتابم، شاید بتوانم به‌یاری خدا گوشه‌ای از وظیفه خود را انجام دهم. ای کاش هزارها جان داشتم و هزارها بار جان خود را فدای اسلام و قرآن می‌کردم.

و شما ای ملت عزیز و برادران و خواهران! اکنون انقلاب اسلامی که ثمره خون هزاران هزار شهید است و مورد هجوم ابر جنايتكاران و ملحدان قرار گرفته است، احتیاج به حفظ و نگهداری شدید دارد و هر فرد مسلمان و انقلابی موظف است به هر نحوی که می‌تواند در حفظ و نگهداری این انقلاب بکوشد.

برادران و خواهران! ولایت فقیه که ولایت خدا و رسول است از آن پشتیبانی کنید و نگذارید امام عزیز که اکنون بر همه ما ولایت دارند، تنها بمانند و از روحانیت که حق بزرگی در بیشبرد این انقلاب دارند، حمایت کنید و نگذارید روحانیت تنها بماند؛ چون حق بزرگی به گردن ما دارند و از شما ملت عزیز و خانواده و بستگان گرامی‌ام خواهشمندم که فرائض دینی و سیاسی همچون نماز جمعه، دعای کمیل، بهشت‌زهرا و غیره را ترک نکرده و با شرکت خود در این مراسم‌ها، مشت محکمی بر دهان یاوه‌گویان بزنید، هرکاری که می‌کنید برای رضای خدا باشد، مبادا ریائی در آن باشد مخلصانه کارکنید که سرافراز باشید. و از شما خواهران عزیز تقاضا دارم که سنگر خود یعنی حجاب‌تان را حفظ کنید تا با حفظ این سنگر، کاری فاطمه‌گونه کرده باشید. و از شما خانواده عزیزم و بستگانم مخصوصا مادر خوبم که سال‌ها مرا با زحمت بزرگ کردی، میخواهم اگر خداوند لیاقت شهادت را به این بنده حقیر داد، مبادا برای من گریه کنید؛ چون شهید گریه لازم ندارد؛ بلکه احتیاج به پیرو دارد که راه او را ادامه دهند و نگذارند تا خون او یایمال گردد. برای امام حسین گریه کنید که گریه بر امام حسین عبادت است. انسان، امانتی است از طرف خدا در این دنیا؛ پس چه بهتر که با مرگ باعزت یعنی شهادت در راه خدا از این دنیا به‌سوی دنیای آخرت هجرت کند. و تو ای مادر عزیز افتخار کن که چنین فرزندی را بزرگ کردی و آن را برای خدمت به اسلام تقدیم کردی و مسئولیتی که پیش خدا داشتی، با سرافرازی انجام دادی.

در یایان از شما می‌خواهم دعا که سلاح مومن است یادتان نرود و در نمازها برای امام عزیزمان و برای پیروزی رزمندگان و غیره دعا کنید. از کلیه بستگان و دوستان و آشنایان تقاضای حلالیت می‌کنم. به‌امید فرج آقا امام زمان و پیروزی و نشر اسلام در جهان

(والسلام ) ۶۳/۴/۹

شهید مرتضی شفیعی: حجاب‌تان را حفظ کنید تا کاری فاطمه‌گونه کرده باشید

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید مرتضی شفیعی: حجاب‌تان را حفظ کنید تا کاری فاطمه‌گونه کرده باشید بیشتر بخوانید »