به گزارش مجاهدت از مشرق، حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
۱- سال دهم هجرت است. چند روز است که مراسم حج به پایان رسیده و حالا جماعت به سوی شهرهای خویش رهسپارند. پیامبر خدا(ص) در میان آنهاست. شمار جماعت نزدیک به یکصد و بیست هزار نفر است. شوق بازگشت به شهر و دیار با غمی سنگین به هم آمیخته است.
پیامبر خدا(ص) در موسم حج آن سال از رحلت خود خبر داده است و دلشوره عجیبی بر دلها نشسته که سرنوشت اسلام بعد از رحلت رسول خدا به کجا میانجامد. شمار فراوانی از جماعت، اشارات صریح رسول خدا(ص) درباره امامت و جانشینی علی(ع) را به خاطر داشتند ولی نگران که مبادا اشارات یاد شده، نادیده گرفته شود!… کاروان چند وادی را پشت سر گذاشته و حالا به صحرای خشکی به نام «جحفه» رسیده است که غیر از چند درخت تنومند بیابانی و ریگهای سوزان چشمانداز دیگری ندارد.
رسول خدا(ص) به ناگاه فرمان توقف میدهد؛ آنها که جلوتر رفتهاند بازگردند و آنان که حاضرند توقف کنند تا پشت سر ماندهها از راه برسند. چه اتفاقی افتاده است؟! کسی نمیداند.
۲- آنها که نزدیکترند میبینند که پیامبر خدا(ص) چشمها برهم نهاده و دانههای عرق بر پیشانی مبارکش نشسته است، حالتی که هنگام نزول وحی به رسول خدا دست میداد… «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاس… ای پیامبر! آنچه را از جانب خدا بر تو نازل شده [به مردم] ابلاغ کن و اگر چنین نکنی اصلا رسالت خود را به جای نیاوردهای و خدا تو را از (شر) مردم نگه می دارد»… چه پیامی در میان است که اگر ابلاغ نشود، انگار رسالت پیامبر خدا و آن همه رنج و مرارت بیثمر بوده است؟!…
از جهاز شتران منبر بلندی ساخته میشود. پیامبر اکرم(ص) دست علیبن ابیطالب(ع) را به دست میگیرد و بر فراز منبر میبرد و پیام خدا را به جماعت ابلاغ میکند. ایهاالناس من کنت مولاه فهذا علی مولاه (و این سخن را سه بار تکرار میفرماید) اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله… ای مردم هر کس را که من رهبر او هستم این علی رهبر اوست. خدایا هر کس او را دوست بدارد دوستش بدار و هر کس او را دشمن بدارد، دشمنش بدار و هر کس او را یاری کند، یاریش بنما و هر کس او را خوار سازد، خوارش کن».
۳- جماعت، گروه گروه خود را به علی میرسانند و انتخاب او را به امامت و جانشینی پیامبر خدا تبریک میگویند. ماجرا اما، هنوز تمام نشده است. پس از اعلام جانشینی علی(ع) پیام وحی دیگری میرسد و رسول خدا(ص) بر جماعت میخواند «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا… امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند بنابراین از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم».
چرا خداوند متعال پس از انتخاب علی(ع) به جانشینی پیامبر، تاکید میکند که امروز، دین شما را کامل و نعمت را بر شما تمام کردهام و راضی شدهام که اسلام دین شما باشد؟ این به آن معنی است که اگر علی برای جانشینی پیامبر خدا و امامت امت برگزیده نشده بود، دین خدا نه فقط کامل نشده بود، بلکه امیدی به تداوم آن نیز نبود! چرا؟!
۴- اکنون سخن از یک نکته بسیار بدیهی در میان است و آن، این که اگر قرار است جامعه بر اساس آموزهها و تعالیم اسلام اداره شود -که باید اینگونه باشد- تشکیل حکومت بر پایه احکام الهی اسلام ضروری است و در غیر اینصورت، انگار اسلام عزیز و بعثت پیامبر خدا(ص) فقط یک واقعه برای ثبت در تاریخ بوده و ادامه آن مورد نظر نبوده است! و از سوی دیگر، تشکیل حکومت بر پایه اسلام نیازمند بر خورداری از حاکمی است که اولاً؛ از مبانی اسلام «آگاهی کامل» داشته باشد و ثانیاً؛ به معنای واقعی کلمه «عادل» باشد. این دو ویژگی «آگاهی کامل» و «عدالت کامل» از ویژگیهای پیامبران و امامان است و این دو ویژگی باید از جانب خداوند تبارک و تعالی مورد تأیید قرار گرفته باشد چرا که اگر اینگونه نباشد، مردمان در شناخت امام به بیراهه میروند و از اختلاف و چندگانگی سر بر میآورند.
۵- اتفاق سرنوشتساز روز غدیر که اگر نبود، ادامه اسلام ناممکن بود، انتصاب امام علی(ع) به حاکمیت و جانشینی پیامبر اعظم است. امام راحل(ره) ما میفرمود: «ولایتی که در حدیث غدیر است به معنای حکومت است، نه به معنای مقام معنوی» و تاکید میکنند که «بنابراین، نباید حدیث غدیر را اینگونه حساب کنیم که میخواهد یک معنویتی را برای حضرت امیر(ع) یا یک شأنی برای ایشان ایجاد کند، بلکه این حضرت امیر است که غدیر را به وجود آورده است، مقام شامخ اوست که اسباب این شده که خدای تبارک و تعالی او را حاکم قرار بدهد».
در کلام رهبر معظم انقلاب نیز آمده است «دو حقیقت، یعنی حقیقت نصب امیرالمومنین بهعنوان امامت بعد از پیغمبر، و مسئله پرداختن به حکومت و سیاست و امامت و اداره امت بعد از پیغمبر، در مسئله غدیر وجود دارد».
گفتنی است که رخداد غدیر را تمامی مذاهب چندگانه اسلامی نقل کردهاند و هیچیک وقوع آن و انتصاب حضرت امیر علیهالسلام به امامت و خلافت بعد از پیامبر اکرم(ص) را نفی نکردهاند.
۶- غدیر واقعهای نیست که روز هجدهم ذیحجه سال ۱۰ هجری اتفاق افتاده و تمام شده باشد. غدیر نقشه راه اسلام برای همیشه است. از امام راحل ماست که «این عید، نه برای این است که چراغانی و قصیدهخوانی و مداحی بشود، اینها خوب است، اما مسئله این نیست… [منظور] اقامه عدل است» و از حضرت آقاست که «مسئله غدیر با این مضمون والا متعلق به همه مسلمانهاست، چون به معنای حاکمیت عدل، حاکمیت فضیلت و حاکمیت ولایت الله است». در کلام خدا به رهبری و حاکمیت معصومین علیهمالسلام (پیامبر خدا و امامان) به صراحت تاکید شده است. از جمله در سوره مبارکه نساء آمده است «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ… ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا و پیامبر و اولیالامر (اولیای امور) پیروی و اطاعت کنید». از این روی؛
الف : اولیالامر که خدا به اطاعت از آنها دستور داده است باید معصوم و عاری از هرگونه گناه باشند. چرا که خدای مهربان به اطاعت از کسانی که مرتکب گناه میشوند، دستور نمیدهد «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ [۹۰ نحل]… خدا به عدل و احسان فرمان میدهد». و در آیه ۲۸ اعراف میفرماید «إِنَّ اللهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَیاللهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ… خدا به کارهای زشت فرمان نمیدهد. آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت میدهید؟».
ب: اولیالامر یعنی امامان معصوم(ع) باید به مردم معرفی شده باشند. چگونه ممکن است خداوند منّان به اطاعت از کسانی فرمان بدهد ولی آنها را معرفی نکند؟! خدای مهربان امامان را برای همیشه با نام و نشان و مشخصات به مردم معرفی کرده است. ممکن است پرسیده شود که چرا نام آنها در کلام خدا نیامده است؟ پاسخ این پرسش را از زبان مبارک امام صادق علیهالسلام میآوریم؛ از حضرت ایشان(ع) سؤال میکنند به چه علت نام علی و اهلبیت -علیهمالسلام- در قرآن نیامده است» امام علیهالسلام با اشاره به تاکید و سفارش فراوان نماز در کتاب خدا، میفرمایند «نماز هم بر پیامبر -صلیالله علیه وآله و سلم- نازل شده، ولی در قرآن از تعداد رکعتهای نماز [و چگونگی انجام آن] حرفی به میان نیامده است» آیا میتوان وجوب نماز را نفی کرد؟!
ج: اصل خللناپذیر امامت برای همیشه تاریخ در جریان است و اساساً مگر امکان دارد که خدای مهربان مردم را بدون امام و هادی معصوم رها کرده باشد؟! شاید این پرسش در میان باشد که تحقق اصل امامت در دوران غیبت حضرت امام زمان -ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- چگونه است؟ در این باره، ابتدا به نوشته کوتاهی که سالهای گذشته در صدر ستون «چشم به راه سپیده» خطاب به مراد غایبمان آورده بودیم اشاره میکنیم. پاسخ همین سؤال است و بخوانید!
« تو را غایب نامیدهاند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی.«غیبت» به معنای «حاضر نبودن»، تهمت ناروایی است که به تو زدهاند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمیدانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را میخوانند، ظهورت را از خدا میطلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر میشوی، همه انگشت حیرت به دندان میگزند و با تعجب میگویند که تو را پیش از این هم دیدهاند. و راست میگویند، چرا که تو در میان مایی، زیرا امام مایی، نام تو که به میان میآید، صاحبدلان «دل» از دست میدهند و قرار از کف مینهند و قافله دلهای بیقرار روی به قبله میکنند و آمدنت را به انتظار مینشینند…».
اصالت ولایت فقیه در رهبری جامعه و حاکمیت اسلامی نیز برگرفته از همین نگاه به غیبت امام زمان(عج) است. حاکمیت ولی فقیه به نیابت از مراد غایبمان است… و این قصه سر دراز دارد…
۷- با توجه به آنچه گذشت، به وضوح میتوان گفت که غدیر شناسنامه اسلام عزیز و نقشه راه آن است. همین جا این دو بیت را در شرح جایگاه غدیر وصفالحال میدانیم؛
آسمان پای پیاده به غدیر آمده بود
زودتر از همه با این همه، دیر آمده بود
چه خبر بود؟ ! زمان لحظه حساسی بود
عرش با آن عظمت نیز به زیر آمده بود