دلنوشته

مهلت شرکت در جشنواره «شعر بوتراب»؛ ۲۴ دی ماه


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از لرستان «ضرغام علی‌مدد»، مسئول دبیرخانه چهارمین جشنواره امامت و مهدویت دانشگاه آزاد اسلامی لرستان در یک گفت‌وگوی خبری اظهار داشت: جشنواره سراسری «شعر بوتراب» هشتم بهمن‌ماه امسال همزمان با عید مبعث رسول اکرم حضرت محمدمصطفی (ص) به میزبانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد برگزار خواهد شد. 

وی افزود: علاقه‌مندان به شرکت در این جشنواره شعر تا ۲۴ دی‌ماه فرصت دارند آثار خود را به دبیر خانه این جشنواره به نشانی https://emamat.iau.ir/fa ارسال کنند.

علی‌مدد با بیان اینکه برگزاری جشنواره امامت و مهدویت در دانشگاه آزاد اسلامی گامی در جهت ترویج فرهنگ امامت و مهدویت در نسل جوان و الگو سازی برای نسل‌های آینده هست، اضافه کرد: در این راستا تاکنون دو پیش‌رویداد جشنواره سراسری شعر «بوتراب» در شهرستان‌های دلفان و بروجرد برگزار شده هست.

مسئول دبیرخانه چهارمین جشنواره امامت و مهدویت دانشگاه آزاد اسلامی لرستان با یادآوری اینکه این جشنواره در دو بخش شعر در منقبت حضرت امام علی (ع) در همه قالب‌های شعر ویژه عموم مردم و بخش دلنوشته ویژه دانش‌آموزان برگزار می‌شود، اظهار داشت: محور‌های این جشنواره شعر نیز عبارت از سیره اخلاقی و رفتاری امام علی (ع) با تأکید بر قضاوت، عدالت، شجاعت، صبر، حکومت‌داری، یتیم‌نوازی و غزوات با محوریت جامعه کبیره هستند.

علی‌مدد با اشاره به اینکه در آیین اختتامیه در مجموع از ۱۲ نفر شامل ۹ نفر در بخش شعر و ۳ نفر در بخش دلنوشته تجلیل خواهد شد، گفت: در برگزاری این جشنواره ادارات و نهاد‌هایی از جمله اداره‌کل تبلیغات اسلامی، اداره‌کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، صدا‌وسیمای مرکز لرستان، دبیرخانه جشنواره علمی، فرهنگی و هنری امامت و مهدویت، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، اداره‌کل آموزش و پرورش، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، بنیاد ایران‌شناسی شعبه لرستان، شهرداری خرم‌آباد و حوزه معاونت فرهنگی ـ دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد مشارکت دارند.
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

مهلت شرکت در جشنواره «شعر بوتراب»؛ ۲۴ دی ماه بیشتر بخوانید »

سلام بر چشمان منتظر...

سلام بر چشمان منتظر…


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از مازندران، دلنوشته‌ای به همراه ویدئو از «الیاس براری» فرمانده کانون بسیج جهاد کشاورزی استان مازندران به دفتر خبرگزاری دفاع مقدس استان رسیده هست که شرحی کوتاه از دیدار با پدر جهادگر و سنگرساز بی‌سنگر جاویدالاثر شهید «غلامرضا قدم پورشاد» را به تصویر کشیده هست که در ادامه می‌آید:

درب منزل پیرمردی را زدیم که سالهاست در کنج خانه‌اش نشسته و چشمانش به درب مانده تا که شاید قاصد زمانه خبری از جوان رشیدش برایش بیاورد…

پیرمردی که دیگر نه گوشی برای شنیدن داشت و نه قدرتی برای تکلم… لرزش دستانش هم حکایتی بود از غبار پیری و بیماری‌های پی در پی روزگار که نشسته بر تن خسته و دل زخم دارش …

او حتی قادر به گفتن دردهایش هم نبود، آرام و بی صدا نشسته بود و به ما نظاره می‌کرد و شاید هم در دلش می‌گفت: اینها که هستند و از کجا و برای چه آمدند؟

زمانی به سراغش رفتیم که دیگر حتی توان گفتن دردل هایش را هم نداشت اما مهربان و متبسم به ما می‌نگریست و ما هم در دل خود می‌گریستیم…

نزدیک به ۴۴ سال چشم انتظاری برای دیدن پسری که از او فقط قاب عکسی روی دیوار مانده… 

وای بر ما که اگر به این عکس‌ها و لحظه‌ها و چشم‌های منتظر بنگریم و برعکس شهدا عمل کنیم…

کد ویدیو

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

سلام بر چشمان منتظر… بیشتر بخوانید »

حاجیه فاطمه در جوار عباس جوانش جاخوش کرده


 

به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از هرمزگان، خبرنگار و خادم الشهدا «اسماعیل زارعی» در دلنوشته ای به شهید آورده هست:

حاجیه فاطمه در جوار عباس جوانش جاخوش کرده و مطمعنا دلتنگی سالها دوری عباس اش را با جسم بهشتی عباس جبران نموده و البته التماس دعای ما را رسانده هست.

مادر… به عباس ات گفتی دستم را بگیرد؟ 
اگر گفتی یک نشانه بفرست. سخت دلگیرم. 

تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان حضرت مهدی قائم آل محمد و ام الشهدا حضرت زهرای بتول( سلام الله علیها) 

کد ویدیو

خبرنگار و خادم الشهدا:  اسماعیل زارعی

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

حاجیه فاطمه در جوار عباس جوانش جاخوش کرده بیشتر بخوانید »

ایستگاه فرهنگی و هنری «راه نصرالله» در نمازجمعه خرم‌آباد برپا شد

ایستگاه فرهنگی و هنری «راه نصرالله» در نمازجمعه خرم‌آباد برپا شد


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از لرستان، پس از اعلام خبر شهادت سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان، برخی اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه دست‌به‌قلم شدند، اشعار، دل‌نوشته‌ها، طرح‌های گرافیکی، تصویرسازی و حروف‌نگاری که عمده این آثار در تجلیل از شخصیت و مقام ارزشمند شهید سید حسن نصرالله هست و در این طراحی‌ها ارادت خود را ابراز داشته‌اند و به‌مجرد این‌که رویداد در حوزه جغرافیایی و فرهنگی مقاومت رخ داد واکنش سریعی به این رویدادها داشته‌اند و محتوای خود را به‌منظور بهره‌برداری عموم منتشر کردند.

به همین مناسبت با حضور جمعی از هنرمندان اقدام به برگزاری ایستگاه فرهنگی و هنری با عنوان «راه نصرالله» کرده که برنامه‌های متنوعی در رشته‌های مختلف برگزار شد.

برنامه‌هایی شامل تولید اثر هنرمندان تجسمی استان لرستان با موضوع لبنان و مقاومت حزب‌الله، برگزاری مسابقات فرهنگی، ایستگاه نقاشی، اجرای سرود، برگزاری مسابقه دل‌نوشته و مسابقات فرهنگی و هنری و… برگزار شد.

این برنامه امروز جمعه  در مصلی الغدیر خرم‌آباد برگزار شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

ایستگاه فرهنگی و هنری «راه نصرالله» در نمازجمعه خرم‌آباد برپا شد بیشتر بخوانید »

مشق‌های خونین

مشق‌های خونین


گروه استان‌های دفاع‌پرس عصمت دهقانی؛ سعادتی عظیم می‌خواهد رفتن تا بلندایی که سقفی برای آن متصور نیست. سال‌ها زندگیت را بزرگتر می‌کرد و کم کم کوچه‌های شهر، زمستان را  سردتر از همیشه نفس می‌کشید که انقلاب، فریادهایش را بر روی دیوارها  حک کرد. در مسیر مدرسه مشت‌های گره کرده ات، «مرگ بر شاه» را فریاد می‌زد. شور انقلابی‌ات خواب را از چشمان سیاه شب ربود. نخستین لبیک‌ها از حنجره تو و هم قطارانت در گوش زمان پیچید. محبت مردی از سلاله اولیاء الله، تو را از پشت نیمکت‌ها به هماوردی خیابان‌ها طلبید و انقلابمان انفجاری نور شد و  پیروزی، با تمام قدرت خودش را به رخ سپاه ظلم کشید.

شیرینی کلاس درس، همنشین لحظاتت بود و نیمکت‌ها در خیال خوش نقاشی‌های کودکانه غرق می‌شدند. سر تا پا گوش بودی که زندگی را به شادابی کلاس‌های ابتدایی در نگاه دبستان سپری کردی و به  نشاط مدرسه راهنمایی گره زدی. مادر، ِاسپند تاب دار برایت دود می‌کرد. زیبایی افکارت را در میان کاغذها ورق می‌زدی که ناگهان، سوت موشک‌ها از بالای سرت ‌گذشت و دل شهر را به لرزه درآورد و گاه هجوم هواپیماها را می‌دیدی که سکوت شهر را نشانه گرفته بودند.

به دیدن صف‌های بهم فشرده رزمندگان برای اعزام به جبهه، دیگر نه دل و دماغ درس خواندن بود و نه  کوچکی قامتت می‌توانست مانع تصمیم بزرگت شود. حالا نیمکت و خاکریز برایت یکی شده بود.

تو که الفبای آزادگی را در مکتب امام حسین(ع) آموخته بودی، آژیر جنگ که به صدا درآمد و صدای موشک، تاب ماندن را از تو گرفت، سنگر مدرسه را رها کردی و در فصل بی‌خوابی خاکریزها، تنها کاغذ و قلم راز درونت را می‌شناختند. رشادت‌ خیبری‌ها، از ذهن جبهه می‌گذشت که  اتوبوس‌ها از خیال خیابان‌ها گذر کردند و دعای مادر و هزاران صلوات بدرقه راه تو و همسفرانت شد. چقدر ساده و صمیمی از پشت شیشه‌ی گِل گرفته  اتوبوس دست تکان می‌دادید و این بار شعار«هیهات مِنَ الذله» را سرمشق خود قرار دادید.

همان روزها بود که جاده‌ها غبار تانک‌ها را به دوش می‌کشید، نگاه معرفت از میان سربندها می‌بارید، حرارت تفنگ بوسه بر شانه ات می‌کاشت که نشان از داغ دل مادر داشت.

در تابستان‌هایی که گرما بر تن سیم خاردارها می‌چسبید و زمستان‌هایی که سوز سرما  بر دیواره‌های سنگرها آوار می‌شد و تیر از پی تیر می‌بارید و خمپاره‌ها هیچ رحمی به نگاه خاکریزها نمی‌کردند، ستاره شهادت در آسمان خیالت می‌درخشید و خود را در زلالی اشک‌های روضه غسل دادی. لباس خاکی بسیجی، قامتت را در غیرتی حسینی زیباتر جلوه داد که ناگهان بند دل مادر گسست و ندایی در قلبش شهادت تو را خبر داد.

 ای بزرگ مرد کوچک! دانش آموز شهیدم! حالا دلتنگی روزها را به لحظه‌های خونین عشق گره می‌زنم؛ پرنده خیالم را به پرواز در می‌آورم و در پشت حصار زمان سری به میدان‌های جبهه می‌زنم.

 … بیسیم‌ها هنوز اذن میدان نداده اند!

اینجا صحنه گردان معرکه خود عشق است  تو را می‌بینم که بر تفنگ خویش تکیه داده‌ای و فرمان عملیات را انتظار می‌کشی. ای عزیز دل مادر!  کاش بودی و می‌دیدی هر روز در خاکریز فکرم شهید می‌شوی و پشت سنگر احساسم تیر می‌خوری، از قرارگاه خیالم پر می‌کشی و سرانجام به سوی کربلای آرزوهایم راه می‌یابی، می‌خواهم تو را در میان واژه ها بگنجانم، در ذهنم هزاران واژه را به صف می‌کنم، اما چیزی بهتر از «شهید» نمی‌یابم.

شهید که باشی  دیگر کار تمام است و یک شبه راه صد ساله را رفته‌ای. حالا مدرسه‌های شهر هم یاد تو را نفس می‌کشند و نامت، نشانی جاده‌های افتخار، حماسه و ایثار را  بخش به بخش به یادمان می‌آورد که فراموش نکنیم اقتدار روزهایمان را در رد  پوتین‌های تو و همقطارات یافته‌ایم.

مادری که نمی‌دانست وقتی که آب پشت سرت می‌ریزد آخرین آب است و نمی‌دانست وقتی برگشتی و نگاهش کردی آخرین بار است، حالا انتظار وصال را در دفتر صبر خویش به قلم آب دیدگان نگاشته است و لالایی‌هایی هر شبش را با خط شیوای مادرانگی خط عشق می‌کشد و گاهی آرام  تسبیح را در لای انگشتانش، می‌گرداند و سوز دل را به دانه‌های آن گره می‌زند. پنج شنبه که می‌شود، با بغل بغل احساس ناز و شیشه‌های  گلاب به راه می‌افتد تا غبار دنیا را از روی مزار جاودانگی‌ات بزدایند و من گم می‌شوم میان دلتنگی‌هایم و به بلندای درختانی می‌اندیشم که از پس آخرین گام‌های تو قد  کشیده اند و به کوچه‌هایی که به نامت شکوهمند شده اند.

 انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مشق‌های خونین بیشتر بخوانید »