دلنوشته

غزه را دریبابیم


گروه استان‌های دفاع‌پرس- «حمید جهانگیر فیض‌آبادی» پیشکسوت دفاع مقدس؛ غزه یعنی آئینه تمام‌نُمای قِساوت، بی‌رحمی و مرگ تدریجیِ شَرافت و زندگی. 

غزه یعنی کودکان زیر آواری که با تمام امید و آرزو، همراه با تکه‌پاره‌های عروسک‌های‌شان، دنیای خفته لَب وچَشم‌وگوش بسته ما را ترک کردند تا شاهدی باشند در روز قیامت بر بی‌غیرتی و بی‌حمیَّتیِ مردم دنیا. 

غزه یعنی سوختن و جان دادنِ با درد و رنج و بی‌محلی حُکام شکم‌باره عربی. 

غزه یعنی سکوت انسانیت در مقابل حیوانیتِ وحوشی که نام انسان را به گندوننگ کشیده‌اند.

غزه یعنی مرگِ کِرامت و عَدالت و خاموشی تدریجی چَشمان کودکانِ وحشت‌زده، مظلوم و گرسنه، با دل و لَبی شاکی از هرچه مدعی انسان هست در کره خاکی.

غزه یعنی انفعال شورای امنیت، یعنی بی‌اثر بودن سازمان ملل، یعنی بی‌خاصیتیِ ورق‌پاره‌هایِ دادگاه لاهه و بی‌اعتباریِ قراردادهایِ لندن، پاریس، سوئیس، سوئد، ژنو، رُم، ویَن و… 

غزه یعنی شرف داشتنِ سیب‌زمینی بر اساتید خاموش دانشگاه، سلبریتی‌ها، ورزشکاران و هنرمندان بی‌تفاوت و غرب‌زدگان‌ِ مغفولِ مسکوتِ ایران و دنیا.

غزه یعنی امتحان حق و باطل و صف‌آرایی اردوگاه امام حسین (علیه‌السلام) در برابر یزیدیان ناپاکِ زمان. 

غزه یعنی عرق شرم زمین در برابر کودکانی که از گرسنگی شکم بر خاک نهاده‌اند.

غزه یعنی شرمندگی ماه و خورشید در مقابل ظلم، تجاوز، مرگ، یأس، خشونت و شکنجه تدریجی کودکانی که چَشم‌های‌شان رمق دیدن فردا را ندارد.

غزه یعنی آئینه فردایِ کودکانِ ایرانی، عرب، ترک، افغان، پاکستانی، روسی و…

غزه یعنی اگر تمام کشور‌های عربی و اسلامی در غرب آسیا، شاخ آفریقا و آسیای میانه، با هم در جهت تأدیب، تعقیب و محو این جُرثومه فَساد و خونریزی و آلت دست آمریکای جنایتکار، حول محور اسلام گرد هم نیایند، باید منتظر وحشی‌گری و خباثت این رژیم سفاکِ خونریز که مورد حمایت آمریکا و اروپاست، در کشور‌های خودشان باشند.

غزه یعنی بیداری تمام مردم جهان در مقابل لکه ننگ بشری صهیون که خود را برترِ جهان و مردم دنیا را بَرده و زیردست خود می‌داند و هر جنایتی علیه مردم دنیا، طبق آموزه‌هایِ نفرت‌انگیز خاخام‌هایِ منحرف و ملعون‌شان جایز و مباح هست. 

غزه یعنی آی مردم دنیا! 

اگر غزه را درنیابیم، فردای بی‌غزه تا انتهایِ تاریخ، مایه ننگ، لعن، پریشانی و پشیمانی‌ِ آنهایی خواهد بود که امروز به خاطر چرب‌وشیرین و خوشی‌های زودگذر دنیا سکوت کرده‌اند.

غزه یعنی کلید رمزآلود فرج، یعنی انتظار فرج، یعنی نوید ظهور، یعنی آمادگی دنیا برای آمدن مصلحی که رنج بشر را تمام و جهل، خرافات و ظلم و بیداد را ریشه‌کن کند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

غزه را دریبابیم بیشتر بخوانید »

پاشو و دعوایم کن


گروه استان‌های دفاع‌پرس- «ابوالقاسم محمدزاده» پیشکسوت دفاع مقدس؛ آمده‌ام خسته؛ نه از سفر و راه دور و درازی که مرا به تو رسانده. مثل همان‌روز که آمدم «درعا» و رفته بودی «ادلب». ترسیدم نشناسی‌ام. لباسم را عوض کردم و با همان تی‌شرت سبز آمدم که آشنایت باشد و پیری‌ام را نبینی. آمدم باز هم رفته‌ای و بازهم خسته‌تر از آن روز‌ها جا ماندم. یادت هست که گفتی: جامانده‌ای.

اما تو رفتی، پرواز کردی، درست وقت سحر و از غصه نجاتت دادند و من ماندم و غصه‌دار رفته‌هایم.

راستی حاجی! کنار حسین یوسف الهی خوش می‌گذرد؟ حسین (سلامی) و محمد (باقری) و غلامعلی (رشید) آمدند پیشت تا دوباره اتاق جنگ تشکیل بدهی و به امیرعلی حاجی‌زاده مختصات بدهید که کار را تمام کند.

راستش دوست داشتم پس از سال‌ها وقتی رمز عملیات را اعلام می‌کنی پشت بیسیم باشم و صدایت را دوباره بشنوم و اشک بریزم. اما حالا نشسته‌ام و درد نبودنت را آرام اشک می‌ریزم. درست مثل بوکمال که وقتی شنیدی گریه کردم و بعداً دیدی‌ام و دعوایم کردی، بلند شو دوباره دعوایم کن تا بغض چندساله‌ام بترکد و این چشم‌های خسیس مزارت را بشورد.

راستی حاجی! خبرداری به حرم حمله کردند؛ به ایرانی که حرمش می‌خواندی. 

راستی دنیا عوض شده، نگاه‌ها تغییر کرده و میدان‌ها هم.

می‌دانم آنهایی که تو سفارش‌شان را می‌کردی، هنوز نگرانشان هستی. ما هم نگرانیم، اما هستیم تا تو نگران نباشی. تا هستیم، نمی‌گذاریم این حرم، این ولایت، ابن آقا و مقتدا، اصلاً صاف و ساده بگم: «سیدعلی» تهدید شود. آسیب ببیند.

یاد حرف پورجعفری افتادم و خنده‌هایش. کنار مزارت خنده‌ام گرفت. میان بغض‌هایم. حلالم کن.

یاد آن روزی که پشت خاکریز همه را عقب راندی وخودت رفتی رو یال خاکریز و پورجعفری گفت: حاجی محافظ ما شده؛ دنیا برعکسه. اخم کردی، خندیدی و به بچه‌ها نگاه محبت‌آمیزی انداختی و گفتی: یک نفر روی خاکریز جلب توجه نمی‌کند. اما چند نفر آن بالا به چشم می‌آیند.

راستی حاجی! هنوز به چشمت می‌آییم؟ هنوز هوای ما رو داری. هوای این خسته جامانده رو چی؟ پاشو یه کم دعوایم کن تا بخودم بیایم. جان بگیرم و این راه را بی‌تو طی کنم. عجب سخت جانی هستم!

تو چی می‌دانی حدیث درد را
غصه‌های خفته در ذهن مرد را …

آخ..

غلط کردم این را گفتم. تو خوت مرد بودی و هزار غصه در سینه داشتی و داری. پس چرا زیره به کرمان بیاورم و از درد پیش تو بگویم. تو خودت کوه درد بودی و نمی‌دانستیم و با همان درد‌ها رفتی.

راستی فرمانده‌ام! امروز تعدادی سرباز اینجا آمدند. ادای احترام کردند. نمی‌خواهی از آنها سان ببینی؟ نکنه آمدی و رفتی و چشم‌های خسته و پیرم ندیدت؟ حاجی ببخش این خسته جامانده از راه و روزگار را.
ببخش که پیشت زبان به گلایه گشودم. راستی مراقب امانتم باش.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

پاشو و دعوایم کن بیشتر بخوانید »

فتوای مرجعیت و براندازی مستکبرین


گروه استان‌های دفاع‌پرس‌- «حمید جهانگیر فیض‌آبادی» پیشکسوت دفاع مقدس؛ شب عاشورایِ ۱۴۴۷، حسینیهٔ امام خمینی (ره)، یک‌بار دیگر شاهد هُنرنُماییِ حیدریِ مردی از سُلالهٔ حضرت زهرا سلام‌الله‌علی‌ها بود. 

در طول حیات اسلام انقلابی و فقهِ پویا و ظلم‌ستیزِ مکتبِ مترقّیِ شیعه؛ احکام جهاد و دفاع با تعریف واجب عینی و کفایی از طرف علمای بیدار شیعه و سُنّی، زلزله‌هایی عظیم، ویران‌گر و بنیادبرافکن در دفاع از حکم مرجعیت، وطن‌دوستی، حفظ نظام و عِرقِ ناموسی مسلمین در گسترهٔ این کرهٔ خاکی به وجود آورده هست که اهمیت، عظمت، وزانت و سنگینی بار آن احکامِ لازم‌الاجرایِ فقهی، تاریخ را به تحیّر، تسلیم و عبرت واداشته هست.

در بُحبوحهٔ محرم خونین، ماه خون‌وقیام و انقلاب جهانی عاشورا، زمزمه‌های خطرناک حذف عالی‌ترین مقام مرجعیت در جهان از زبان الکن و کثیف شیطانِ مجسمی همچون ترامپ ابله و سگ دست‌آموزش نتانیاهوی خونخوار، غیرت، تعصب و حمیّت دین‌داران و آزادی‌خواهان جهان را به آشوب و جوش‌وخروش درآورده هست.

هنوز صبر انقلابی رهبر بی‌نظیر عصر آگاهی و انفجار اطلاعات به‌سر نیامده هست تا فتوای ظلم‌برانداز و درهم کوبندهٔ جهاد از زبانش به دنیا مخابره شود.

هنوز رهبر آزادی‌طلبانِ جهان، گوشهٔ چَشمی نشان نداده هست تا انقلابِ جهانیِ براندازیِ امپریالیزم و صهیونیزم، به مَنَصهٔ ظهور برسد.

آی جباران و گردن‌کشان مدعی عالَم! بترسید از روزی که سیدعلی دستور خیزش، قیام و جهاد دهد.

بترسید از روزی که آقا انگشت اشاره‌اش را به‌سمت آسمان بگیرد و خط‌ونشان بکشد.

بترسید از روزی که با حکم الهی جهاد، سیلِ موشک‌های رونمایی نشده، پهپاد‌های انفجاری و نیروی ناشناختهٔ پلاسما، خاک اسرائیل غاصب را به توبره بکشند و آزادی‌خواهان جهان از هوا، دریا و زمین وارد تلاویو و بندر‌ِ حَیْفا شوند و موش‌های کثیف و ترسوی صهیونیست، در دام پنجه‌های شیرانِ شرزهٔ انتقام‌جویِ حسینی گرفتار و تکه‌پاره شوند.

این گردبـاد‌های به غیرت درآمده
تسلیم رهبرند که طغیان نمی‌کنند

انتهای پیام/آن

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

فتوای مرجعیت و براندازی مستکبرین بیشتر بخوانید »

حصن حصین


گروه استان‌های دفاع‌پرس- «ابوالقاسم محمدزاده» پیشکسوت دفاع مقدس؛ روزگار که بر وفق مراد نیست. می‌چرخد و انسان را سرگردان می‌کند. اما در این سرگردانی، چراغی همیشه روشن هست که هر آدم گیج و گمشده‌ای را به خود می‌خواند.

کلمات آشفته در ذهنم رژه می‌روند و دل پروانه‌ای‌ام مشتاق رسیدن. آسمان غرق نور هست و هودج‌هایی از نور به سمت زمین سرازیرند و مدینه مدخل انوار الهی، ملائک دف می‌زنند و نغمه میلاد می‌خوانند و مژده می‌دهند بندگان را به نور سیمای رضا، چه معمایی هست در این رضا بودن که خدا می‌داند و اولیائش.

آقاجان! امام غریبان! دلم را به این مژده، به این نور خوش کرده‌ام تا گمراهی‌ام را به چراغ معرفت روشنی بخشی و در حصار حصن خودت قرارم دهی. می‌دانم که فرموده‌ای «کلمة لا اله الا الله حصنی» و آن وادی ایمنی هست که من او را برای بندگانم حصن قرار دادم «فمن دخل حصنی امن من عذابی» اگر کسی ورود به این حصن کند از عذاب من در امان هست، امنیت از عقوبت و رنج‌ها فقط برای عده‌ای هست که قدم به وادی توحید می‌گذارند.

پس مرا دریاب از باب مهربانی و ولایتت‌ای امام رئوف و مهربان من

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

حصن حصین بیشتر بخوانید »

دلنوشته فرمانده کل ارتش برای سرباز دلاور ایران؛ شهید دماوندی

دلنوشته فرمانده کل ارتش برای سرباز دلاور ایران؛ شهید دماوندی


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، در پی بازگشت پیکر شهید غلامحسین دماوندی بعد از ۴۲ سال چشم انتظاری خانواده و دوستان و همرزمان و استقبال مشتاقانه مردم مازندران از این سرباز دلاور و یادگار جبهه و جنگ، امیر سرلشکر سید عبدالرحیم موسوی فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران دلنوشته‌ای به این شهید سعید تقدیم کرد.

متن این دل‌نوشته به شرح زیر است:

«بسم الله الرحمن الرحیم

سرباز دلاور ایران؛ شهید عالی قدر، غلامحسین دماوندی

سلام علیکم

سربازی واژه‌ای مقدس، پر معنا و بسیط است که ریشه در باور‌های عمیق دینی دارد و سربازان از مهمترین ارکان پیروزی‌ها در دفاع مقدس و نقطه امید کشور در حوادث، مردم یاری‌ها، پیشرفت‌ها وآبادانی‌ها بوده‌اند و چه افتخاری بالاتر از سربازی اسلام و سر باختن برای آرمان و هدف، برای دین و وطن.

به تو‌ای شهید سعید، می‌بالیم که جان در طبق اخلاص نهادی، روح بلندت، سبک‌بال و خشنود از جهاد در راه خدا به آسمان‌ها پر کشید و پیکر پاکت بر دوش مردمانی مومن از خطه مردانگی و غیرت؛ مازندرانِ دین مدار، تشییع شد تا به یاد آریم برای امنیت و عزت و شرف ملت و میهن اسلامی چه خون‌ها و جان‌های عزیزی نثار شده است.

نام و یاد رشادت‌های تو در لشکر ۲۸ قهرمان کردستان، یادآور حماسه پر شور بیش از دو میلیون جوان سلحشور در کسوت سربازی و ۴۰ هزار سرباز شهید ارتش جمهوری اسلامی ایران برای صیانت از انقلاب و این آب و خاک است.‌ای سرباز سرافراز، شهید عزیز؛ جانفشانی تو و رزمندگان مخلص این مُلک پرگهر را ارج می‌نهیم، صبر زینبی مادر فداکار و خانواده معظم شهیدان را چراغ راه استقامت و پایداری خود قرار می‌دهیم و امیدواریم در پرتو عنایات حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، اقتدار ایران سربلند اسلامی، تحت رهبری حکیمانه و عزت آفرین امام خامنه‌ای عزیز، مستدام و بردوام باشد. ان شاالله.

فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران
سرلشکر سید عبدالرحیم موسوی»

شهید «غلامحسین دماوندی» در سال ۱۳۴۱ در روستای رمدان شهرستان گلوگاه به دنیا آمد و در سال ۱۳۶۲ در سن ۲۱ سالگی در لشکر ۲۸ کردستان منطقه سردشت به شهادت رسید.
پیکر مطهر این شهید پس از ۴۲ سال، با تفحص و از طریق انجام آزمایش دی‌ان‌ای شناسایی و به آغوش خانواده بازگشت و در آرامگاه سفیدچاه آرام گرفت.

انتهای پیام/ ۱۱۹

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دلنوشته فرمانده کل ارتش برای سرباز دلاور ایران؛ شهید دماوندی بیشتر بخوانید »