رسول حسنی ولاشجردی

«زن نه شرقی نه غربی» تراز زن ایرانی انقلابی

«زن نه شرقی نه غربی» تراز زن ایرانی انقلابی


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی؛ انقلاب اسلامی ایران در حقیقت خود یک رویش و دگرگونی غیرقابل انکار به همراه داشت و آن، این بود که توانست همه مفاهیم قبل از خود را تغییری اساسی بدهد. یکی از این مفاهیم مسئله «زن» و نوع نگاه به آن بود. انقلاب اسلامی توانست زن را هویتی تازه ببخشد، هویتی که پیش از آن قلب ماهیت شده بود و نمی‌توانست زن را به هدف غایی خود برساند. متاسفانه همه مظاهر رژیم طاغوت که علی‌الظاهر رنگ و بویی ملی داشت، علیه زنان جامعه بود. 

از کالا‌های فرهنگی گرفته تا اقتصاد و سیاست همگی به زن نگاهی فرودستانه داشتند. در هیچ یک از آثار سینمایی ساخته شده در رژیم پهلوی ابدا شمایی از زن ایرانی را نمی‌بینیم. حتی نگاه شاه معدوم به زن نگاهی ذلیلانه بود که جز نازل کردن زن به یک کالای مصرفی هدفی نداشت. اما حضرت امام خمینی (ره) با نگاهی منبعث از دین مبین اسلام این نوع زوایه دید را کاملا تغییر داد. نگاه ایشان به زن نگاهی ایرانی ـ اسلامی و عزتمندانه بود که اجازه نمی‌داد زن را محدود به وجه ظاهری و استفاده لذت طلبانه از او کرد. 

انقلاب اسلامی توانست زن را در عین حفظ عفاف و حجاب وارد بطن جامعه کند. همچنین این نگاه انسانی و عزتمدانه به زن آنها را وارد مبارزه انقلابی کرد. این انقلاب سهمی قابل توجه برای زن در ساختار جامعه قائل بود و همچنان هست. نه تنها در پیروزی انقلاب اسلامی که در دستآورد‌های درخشان دفاع مقدس، سال‌های پس از آن و در همه حوزه‌های علمی، هنری، سیاسی و ورزشی زنان جایگاهی ویژه‌ای پیدا کرده‌اند. این جایگاه از چنان اهمیتی برخوردار هست که نه می‎توان آن را حذف کرد و نه آن را نادیده گرفت.

تصور چنین زنی در سال‌های پیش از انقلاب امری محال بود و فرصت بروز و ظهور نداشت. زن پهلوی زنی نبود که بتوان به آن امید ثمر داشت. شاید در موارد استنا زنانی بودند که با حفظ دیانت خود وارد عرصه‌های دیگر می‌شدند، اما در سطح کلان و کلی زن در بهترین حالتش اسباب عیش مردان و زینت‌المجالس بودند. 

ایران ـ حتی اگر فقط ایران ملی جدای از اسلام را تصور کنیم ـ نیازمند زنانی از جنس زنان شاهنامه، چون فرنگیس و گردآفرید هست؛ نه زنان بزک کرده، چون مرلین مونرو. زن منفعل تک ساحتی سازنده و تربیت کننده هیچ نسلی نیست. چنین زنی حتی از ساختن خود نیز عاجز هست. این زن ماحصل سیاست‌گذاری‌های فرهنگی پهلوی هست و اگر رژیم پهلوی هیچ خیانتی به ایران و ایرانی نکرده باشد، تنها به جرم این خیانت بزرگ علیه زن خائنانی بی‌مانند در تاریخ ایران هستند.

انقلاب اسلامی توانست زن مدفون شده زیر آوار ابتذال و انحطاط پهلوی را بیرون بکشد و در کالبد او روحی تازه بدمد. از آن سوی زن آسیب دیده پهلوی در خود این نیاز بودن و شدن را احساس می‌کرد و برای همین به یاری انقلاب اسلامی درآمد و با به دست گرفتن نبض انقلاب عملا بخش مهمی از جریان مبارزه را رهبری کرد و تحت زعامت امام خمینی (ره) آن را به پیروزی رساند. چه آن زنی که در وسط میدان بود چه آن زنی که به همسر و فرزندش انگیزه مبارزه می‌داد با همه مردانی که در ظاهر نقش اصلی مبارزه را برعهده داشتند در پیروزی انقلاب اسلامی به یک اندازه سهیم هستند. چنین زنی را باید زن ایرانی انقلابی دانست.

زن ایرانی انقلابی در بیان رهبر معظم انقلاب اسلامی در واقع زن «نه شرقی، نه غربی» هست؛ زنی که نه شاخه در غرب دارد و نه از شرق ریشه می‌گیرد؛ نه زن سترون و ایستای شرقی و نه زن بی‌هویت و یک بعدی غربی هست؛ بلکه زنی هست که به خاستگاه اصلی خود، به فرهنگ غنی ملی و آموزه‌های متغن دینی بازگشته هست. 

زن ایرانی انقلابی یعنی همان زن «نه شرقی، نه غربی»، زنی متعالی و متمدنی هست که باید الگوی شرق و غرب باشد نه آنکه می‌تواند باشد. اگر این زن با این مختصات و مقیاس انسانی که دیگر تک ساحتی نیست و واجد زوایا و ابعاد متعددی هست در فضای انقلاب اسلامی امکان وجود دارد چرا نباید برای زنان دنیا الگو باشد؟ و چرا باید هنوز از غرب به انحطاط رسیده در حال احتضار الگو بگیرد؟

مهم‌ترین وظیفه مردان و اولین رسالت زنان آن هست که اولا زن «نه شرقی، نه غربی» را باور کنند و ثانیا فرهنگ وجودی چنین زنی را صادر کنند. در تربیت دختران امروز برای زن مومن انقلابی فردا؛ زن «نه شرقی، نه غربی»، همه ما مصداق کلکم راع، کلکم مسئول هستیم.

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

«زن نه شرقی نه غربی» تراز زن ایرانی انقلابی بیشتر بخوانید »

اهمیت تولید آثار نمایشی با محوریت شاهنامه

اهمیت تولید آثار نمایشی با محوریت شاهنامه


گروه فرهنگ و هنر دفاع‎پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی، فرهنگ و تمدن ایران از گذشته‌های دور با مقوله داستان و نمایش بیگانه نبوده هست ما در تاریخ چند هزار ساله خود می‌توانیم به روشنی خط داستان سرایی و نمایش در ایران را جستجو کنیم. البته هنر‌های نمایشی که امروز در صحنه‌های تئاتر شاهد آن هستیم منشعب شده از شکل اروپایی آن هست که فی‌ذاته محل اشکال نیست. خوشبختانه بسیاری از هنرمندان تئاتری آثار بسیاری با داستان‌های ایرانی روی صحنه برده‌اند و برای نوشتن نمایشنامه‌های خود به سراغ ادبیات شفاهی، غنایی و حماسی ایران رفته‌اند.

داستان‌های شاهنامه یکی از مهمترین منابعی هست که نویسندگان و کارگردانان نمایش سراغ آن رفته و آثاری را تولید کرده‌اند. «نبرد رستم و سهراب» به کارگردانی «حسین پارسایی» یکی از آخرین تجربه‌هایی هست که براساس شاهنامه تولید شده و روی صحنه رفته هست. 

نبرد رستم و سهراب یکی از مهم‌ترین و تاثربرانگیزترین داستان شاهنامه هست که شاید بیش از هر داستان دیگری در شاهنامه به آن توجه شده هست. حتی در سنت نقالی و شاهنامه‌خوانی‌ها که در گذشته صورت می‌گرفت این داستان بیش از هر داستان دیگری مورد توجه بود. رسم معمول نیز این بود که کسانی در مجلس نقالی رستم و سهراب وجهی را به تقال می‌دادند تا لحظه کشته شدن سهراب به دست رستم را روایت نکند.

امام خامنه‌ای: من با شاهنامه مأنوسم

از طرفی باید در نظر داشت داستان‌های شاهنامه صرف قصه‌گویی نیست و فردوسی داستان‌پردازی را محملی قرار داده هست تا علاوه بر حفظ زبان فارسی حکمت و فلسفه اسلامی را به مخاطب عرضه کند و در این مسیر نیز استادنه عمل کرده هست. با این همه اصحاب فرهنگ و هنر با بی‌مهری با شاهنامه فردوسی برخورد کرده‌اند و جز چند اقدام محدود اتفاقی در این حوزه نیفتاده هست.

در شرایطی که فضای مجازی بخش عظیمی از وقت جوانان و نوجوانان و حتی کودکان را به خود مشغول کرده هست و این نسل به شدت با درست نویسی زبان فارسی و شناخت اسطوره‌ها و افسانه‌های سرزمین خود بیگانه هستند، تولید آثار نمایشی اعم از سریال، فیلم و تئاتر با محوریت شاهنامه از اهمیت بالاتری برخوردار هست.

امام خامنه‌ای: من با شاهنامه مأنوسم

رهبر معظم انقلاب اسلامی در کسوت یک فرهنگ‌شناس برجسته که احاطه تام و تمامی بر ادبیات فارسی بخصوص شعر دارند از فقدان آثار فرهنگی و هنری با موضوع شاهنامه فردوسی گله‌مند هستند. ایشان به کرات در بیانات خود خطاب به اصحاب فرهنگ و هنر بر لزوم توجه به شاهنامه فردوسی و لزوم بازخوانی و بازآفرینی داستان‌های شاهنامه در قالب رمان، تئاتر، فیلم و … تاکید و توصیه دارند. توصیه‌ای که متاسفانه به ندرت از سوی هنرمندان مورد توجه قرار گرفته هست.

در ادامه به مناسبت اجرای نمایش «نبرد رستم و سهراب» بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص توجه به شاهنامه را که در دیدار‌های مختلف ایراد شده را می‌خوانید:

حکمت فردوسی؛ حکمتی اسلامی هست و نه زردشتی
 
خوشبختانه ادبیات سلف ما همه‌اش در جهت ارزش‌های الهی و اسلامی هست؛ از جمله شاهنامه. شما خیال نکنید که در حکمت فردوسی، یک ذره حکمت زردشتی وجود دارد. فردوسی آن وقتی که از اسفندیار تعریف می‌کند، روی دینداری او تکیه می‌کند. می‌دانید که اسفندیار یک فرد متعصبِ مذهبیِ مبلّغ دین بوده که سعی کرده پاکدینی را در همه جای ایران گسترش بدهد. تیپ اسفندیار، تیپ حزب‌اللهی‌های امروز خودمان هست؛ آدم خیلی شجاع و نترس و دینی بوده هست؛ حاضر بوده هست برای حفظ اصولی که به آن معتقد بوده و رعایت می‌کرده، خطر بکند و حتی با رستم دست و پنجه نرم کند. 

وقتی شما شاهنامه را مطالعه می‌کنید، می‌بینید که فردوسی روی این جنبه‌ی دینداری و طهارت اخلاقی اسفندیار تکیه می‌کند. با این‌که فردوسی اصلاً بنا ندارد از هیچیک از آن پادشاهان بدگویی کند، اما شما ببینید گشتاسب در شاهنامه چه چهره‌یی دارد، اسفندیار چه چهره‌یی دارد؛ اینها پدر و پسر هستند. فردوسی بر اساس معیار‌های اسلامی، به فضیلت‌ها توجه دارد.

در حالی که بر طبق معیار‌های سلطنتی و پادشاهی، در نزاع بین گشتاسب و اسفندیار، حق با شاه هست. اگر شما به شاهنامه نگاه کنید، می‌بینید که در نزاع بین اسفندیار و گشتاسب، حق با اسفندیار هست؛ یعنی اسفندیار یک حکیم الهی هست. فردوسی از اول با نام خدا شروع می‌کند تا آخر هم همین‌طور هست؛ فردوسی را با این چشم نگاه کنید. فردوسی، خدای سخن هست؛ او زبان مستحکم و استواری دارد و واقعاً پدر زبان فارسی امروز هست؛ او دلباخته و مجذوب مفاهیم حکمت اسلامی بود؛ شاهنامه را با این دید نگاه کنید.

اگر در شاهنامه فردوسی چیزی برخلاف مفاهیم اسلامی وجود داشت، این‌قدر در جوامع اسلامی جا می‌افتاد؟ شما می‌دانید که در این نسل‌های گذشته، مردم ما چه‌قدر دینی بوده‌اند. در کدام خانه و کدام ده و کدام محله، شاهنامه نبود یا خوانده نمی‌شد؟ همه جا می‌خواندند و منافاتی هم با مفاهیم اسلامی نمی‌دیدند.

این رستمی که شما می‌بینید یک چهره ملی شده، خصوصیاتی که در شاهنامه برای او ذکر گردیده، در واقع به آن شکل که نبوده پیداست که افسانه هست، اما درعین‌حال همین انسان افسانه ای، الان یک قهرمان ملی ایرانی هست؛ علتش چیست؟ من گمان می‌کنم که مجموعه خصلت‌های انسانی رستم هست که از رستم یک چهره محبوب ساخته هست؛ باید روی این خصلت‌ها تکیه کرد. نباید فقط به جنبه پهلوانی تکیه کرد؛ مگر این‌که شما برای پهلوانی عنوان خاصی قائل باشید و بخواهید روی خصلت‌های پهلوانی در ایران تکیه کنید این عیبی ندارد. اشکالی ندارد که در حقیقت نوعی قهرمانی مورد نظر باشد. اگر جنبه‌های ارزشی مورد تأکید قرار گیرد، بسیار خوب هست. جنبه‌های ارزشی را از آنها انتزاع و مطرح کنید؛ این می‌تواند مفید باشد.

«بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران، ۵ اسفند ۱۳۷۰»

امام خامنه‌ای: من با شاهنامه مأنوسم

ضرورت تجلیل از فردوسی

من موافقم که از «فردوسی» تجلیل شود، شاهنامه تحلیل شود و حکمت فردوسی استخراج گردد تا همه بدانند که این حکمت، اسلامی هست یا غیراسلامی. فردوسی باید هم بزرگ شود. فردوسی در قلّه هست. امیدواریم کم‌کاری [در این حوزه] گریبان ما را نگیرد تا حکمت فردوسی را بیان کنیم. ما هستیم که اسم او را «حکیم ابوالقاسم فردوسی» گذاشتیم؛ دشمنان دین که این اسم را نگذاشته‌اند. خوب؛ این حکیم چه کسی هست و حکمت او چیست؟ آیا حکمت زردشتی هست، حکمت بیدینی هست، حکمت پادشاهی هست یا حکمت اسلامی؟ این را می‌شود در آورد. اگر کسی به شاهنامه نگاه کند، خواهد دید که یک جریانِ گاهی باریک و پنهان و گاهی وسیع، از روح توحید، توکل، اعتماد به خدا و اعتماد به حق و مجاهدت در راه حق در سرتاسر شاهنامه جاری هست. این را می‌شود استخراج کرد، دید و فهمید. مخصوصاً بعضی از شخصیت‌های شاهنامه خیلی برجسته هستند که اینها را باید شناخت و استخراج کرد. 

«بیانات در دیدار جمعی از اعضای قلم ۸ بهمن ۱۳۸۱»

هنر وسیله‌ای برای گسترش حکمت اسلامی فردوسی

من با شاهنامه مأنوسم. حکمت شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، حکمت اوستایی نیست؛ حکمت قرآنی هست. اگر کسی به شاهنامه دقت کند، خواهد دید فرودسی ایران را سروده، اما با دید یک مسلمان؛ آن هم یک مسلمان شیعه. بیان زندگی قهرمان‌ها و پهلوان‌ها و شخصیت‌های مثبت مثل رستم و اسفندیار در شاهنامه، در اندیشه‌های اسلامی ریشه و ظهور و بروز دارد. عکس آن، شخصیت‌های منفی مثل تورانی‌ها یا بعضی از سلاطین، مثل کیکاووس شخصیت‌هایی هستند که در تفکر اسلامی بوضوح کوبیده شده‌اند. 

اما تفکر اوستایی چیست و چیزی که می‌تواند حکمت اوستایی را به ما نشان دهد، کجاست؟ این‌طور نیست که ما خیال کنیم زمان فردوسی تفکر اوستایی آشکارتر بوده؛ خیر، آن‌وقت هم بیش از آنچه الان ما در اختیار داریم، نبوده هست؛ لذا حکمت قرآنی، همان حکمت ملی بومی و ایرانی ماست. این مفاهیم می‌تواند در این نقش‌ها و تابلو‌ها بیاید و وسیله‌ای بشود برای گسترش عالی‌ترین و زیباترین و سازنده‌ترین و مفیدترین و پربهره‌ترین مفاهیم. 

البته نمی‌خواهم بگویم یک هنرمند خود را محبوس کند. هنرمند گاهی دوست می‌دارد مثلاً چیزی را بکشد که هیچ ارتباطی به ایده‌های اسلامی یا ایرانی ندارد، یا اصلاً فلسفه‌ای ندارد؛ فقط لبّ احساس خود اوست. هنرمند باید از این کار‌ها بکند؛ هیچ هنرمندی نیست که این را نداشته باشد. بنده به عنوان عقیده شخصی، او را منع نمی‌کنم. این احساس از هنرمند غیرقابل تفکیک هست که لبّ احساسات خود را با زبان ویژه هنرِ خودش بیان کند. این احساس گاهی نه ارتباطی به فکر دارد، نه ارتباطی به فرهنگ دارد، نه ارتباطی به سنت‌ها دارد، نه ارتباطی به عقیده دارد؛ هنرمند احساسی دارد که می‌خواهد آن را بیان کند؛ این هیچ مانعی ندارد و هیچ مخالفتی با این نیست؛ لیکن آن‌جایی که می‌خواهیم ایده‌ای را بیان کنیم، به نظر من هنر یکی از بهترین چیز‌هایی هست که می‌شود تفکرات اسلامی را با آن بیان کرد.

«بیانات در بازدید از نمایشگاه مینیاتور و نگارگرى، در حسینیه‌ امام خمینى، ۱۰ شهریور ۱۳۷۲»

«اسفندیار» نمونه یک جوان دینی و یکتا پرست

شاهنامه مجموعه‌ای از داستان‌های بسیار زیباست. در شاهنامه داستان‌های بلند می‌شود پیدا کرد. مثلاً همین داستان «رستم و اسفندیار» داستان بسیار مهمی هست. داستان رستم و اسفندیار، داستانی هست که جنبه‌های ارزشی در آن زیاد هست. اسفندیار در شاهنامه، چهره بسیار زیبایی هست که حتی از رستم زیباتر هست. در همین داستان رستم و اسفندیار که شما نگاه کنید، می‌بینید اسفندیار جنبه ارزشی و دینی دارد و یک متعصب دینی هست. اسفندیار، یک آدم متدین مذهبی خیلی فعال هست که در دنیا راه افتاده برای این‌که آیین یکتاپرستی را گسترش دهد.

در داستان رستم و اسفندیار، بالاخره رستم تقلب و بدجنسی‌ای کرده؛ اما اسفندیار، نه رو راست به میدان آمده و برطبق عقیده خودش می‌جنگد؛ چون به او گفته‌اند که رستم مخالف دستگاه سلطنت هست. تقصیری هم ندارد. دیگران تقصیر دارند که او را فرستاده‌اند. اما رستم با همه عظمتش در این قضیه، با تقلب وارد ماجرا می‌شود. اگر ما نویسنده زبردستی داشتیم، می‌توانست رمانی مثل رمان‌های تاریخی، مثل همین نمایشنامه‌های شکسپیری بر اساس آن بنویسد. 

«بیانات در دیدار گروه نمایش صدا ۲۹ دی ۱۳۷۱»

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

اهمیت تولید آثار نمایشی با محوریت شاهنامه بیشتر بخوانید »

سینمای دفاع مقدس؛ فرصتی برای جهانی شدن


گروه فرهنگ دفاع‌پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی؛ «سینما» یکی از مهمترین مولفه‌های تمدنی فرهنگ هر کشوری هست که نبود آن می‌تواند تعجب آور باشد. با نگاهی به کشور‌های صاحب نام که در مناسبات سیاسی، نظامی، علمی و … حرفی برای گفتن دارد قطعا رد پای پررنگی از سینما نیز در آن خواهیم دید. سینما می‌تواند بیش از هر پدیده‌ای نگاه مردم جهان را به خود معطوف و حتی افکار عمومی جهان را با خود همراه کند. 

دفاع مقدس؛ فرصتی برای جهانی شدن” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/۱۴۰۳/۶/۲۰/۲۵۹۸۱۶۴_۴۴۲.jpg” alt=”سینمای دفاع مقدس؛ فرصتی برای جهانی شدن” width=”۶۰۰″ height=”۴۰۰″ align=”middle”>

نمونه آشکار و واضح آن را می‌توان در سینمای هالیوود مشاهده کرد که با تولید صد‌ها فیلم در سال نه تنها بخش قابل توجهی از چرخه اقتصاد را در دست بگیرد که در جایگاه صدور فرهنگ آمریکایی نقش مهمی ایفا کند. القای سیاست «رویای آمریکایی» در جهان بیش از آنکه مرهون قدرت سیاسی و نظامی آمریکا باشد به قدرت سینمای آمریکا وابسته هست در واقع فرهنگ امروز جهان به واسطه سینما در حال زایش و بازتولید هست.

ایران از همان سال‌هایی صاحب سینما شد که اروپا و آمریکا صاحب سینما شدند، تقریبا عمر سینما در هیچ کشوری همپای سینما ایران نیست. بخش زیادی از شناخت مردم جهان از ایران بواسطه فیلم‌هایی هست که در سطح جهان اکران شده هست. اغلب جشنواره‌های دنیا نیز میزبان سینماگرانی از ایران هستند و گویا بخشی از اعتبار خود را از این طریق کسب می‌کنند. بواسطه همین موضوع مهم هست که روز ۲۱ شهریور در ایران به نام روز سینما نام‌گذاری شده تا پاسداشتی باشد برای همه آنهایی که در اعتلای این سینما نقش آفرین بودند.

سینمای ایران قبل از انقلاب اسلامی روز‌های پر فراز و نشیبی را از سرگذراند و آثار شاخص و مهمی پدید آورد که به مرور بخش مهمی از هویت سینمایی ما را شکل داد. اما اتفاق مهم در سینما بعد از انقلاب اسلامی ایران پدید آمد. همزمان با آغاز جنگ تحمیلی نخستین قدم‌ها برای شکل‌گیری بومی‌ترین گونه سینمای ایران یعنی سینمای دفاع مقدس برداشته شد و با ورود کارگردانانی، چون «مرتضی آوینی»، «رسول ملاقلی‌پور»، «ابراهیم حاتمی‌کیا»، «احمدرضا درویش»، «کمال تبریزی»، «عزیزالله حمیدنژاد» و … ماهیت سینمای دفاع مقدس شکل گرفت و در طول این سال‌ها قوام یافت. در این میان تاثیر شهید آوینی چه در حوزه نظریه پردازی و چه در حوزه ساخت مستند دفاع مقدس بسیار مهم و اثرگذار هست. 

سینمای دفاع مقدس از آن جایی که ریشه عمیقی در باور‌های مردم دارد و به بیان دیگر مردم خود را در آیینه سینمای دفاع مقدس می‌بینند به شدت پویا و واجد ارزش‌های هنری و معنایی فراوانی هست. سینمای دفاع مقدس حتی در قیاس با گونه مشابه خود در جهان یعنی سینمای جنگ تفاوت‌های ماهیتی فراوانی دارد و به همین دلیل موجه استعداد ذاتی بالقوه و بالفعلی برای جهانی شدن دارد. موضوعی که هنوز به درستی محقق نشده هست. 

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

سینمای دفاع مقدس؛ فرصتی برای جهانی شدن بیشتر بخوانید »

انقلاب اسلامی ایران ثمره هجرت حضرت معصومه سلام‌الله علیها

انقلاب اسلامی ایران ثمره هجرت حضرت معصومه سلام‌الله علیها


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ رسول حسنی؛ حضرت فاطمه معصومه (س) در تاریخ اسلام و ایران هر چند تحول آفرین بود، اما متاسفانه همچنان ناشناخته مانده است. آن خدمت بزرگی که حضرت زینب (س) برای قیام جهانی امام حسین (ع) انجام داد، حضرت معصومه (س) نیز برای برادرشان امام رضا (ع) انجام دادند. با این تفاوت که حضرت زینب (س) باید در زمانه امویان که دشمنی آشکاری با اهل بیت پیامبر (ص) داشتند به رسالت خود عمل می‌کردند و حضرت معصومه (س) در زمان مأمون عباسی که با مزورانه خود را محب آل محمد (ص) نشان می‌داد وارد میدان تبیین می‌شدند و از این منظر کار حضرت معصومه (س) دشوارتر بود.

مأمون عباسی با دعوت اجباری امام رضا (ع) به مرو عملا می‌خواست علاوه بر زیر نظر داشتن آن حضرت (ع) مدینه را از کانون شیعیان خارج کند، اما وجود حضرت فاطمه معصومه (س) در مدینه نتوانست مأمون را به هدف غایی خود نزدیک کند و مدینه همچنان در کانون توجه شیعیان قرار داشت. هر چند برای هجرت حضرت فاطمه معصومه (س) دلایل مختلفی مطرح شده است، اما نمی‌توان اعمال سیاست عباسیان را از نظر دور داشت.

مسیر هجرت حضرت فاطمه معصومه (س) بر خلاف برادرشان امام رضا (ع) از شهر‌های شیعه نشین بود. همین امر نیز حساسیت دستگاه خلافت عباسی را به همراه داشت. در واقع انتخاب هوشمندانه این مسیر یک اقدام راهبردی اثرگذار برای رسوایی خلافت غاصبانه عباسیان بود. طبیعتا مأمون عباسی برای دفع خطر باید مانع از رسیدن حضرت فاطمه معصومه (س) و برادران ارجمندشان به مرو می‌شد. 

به همین دلیل در نزدیکی ساوه جنگی میان همراهان حضرت فاطمه معصومه (س) و مأموران عباسی در گرفت که نتیجه آن شهادت برادران و برادرزادگان و دیگر همران آن حضرت شد. خود حضرت نیز بدلیل مسمویتی که دستگاه عباسی مسبب آن بود بیمار شدند. بعد از اوج گرفتن بیماری تصمیم به ورود به شهر قم گرفتند و نهایتا در این شهر به شهادت رسیدند. 

هجرت حضرت فاطمه معصومه (س) به ایران را باید آغاز انقلابی عظیم علیه ارکان طاغوت دانست. جهاد تبیین آن حضرت و روشنگری‌های ایشان علیه دستگاه جبار و مزور عباسی بعد از گذشت ۱۲ قرن منجر به سقوط رژیم پهلوی به دست با کفایت امام خمینی (ره) شد. در واقع آن پرچم ظلم ستیزی که به دست حضرت فاطمه معصومه (س) به اهتزار درآمد و در ظاهر فرود آمد به دست امام راحل دومرتبه افراشته و به منزل پیروزی رسید.

وجود مبارک و پربرکت حضرت فاطمه معصومه (س) در قم خیرکثیری بود که عالمان بسیاری را در حریم منور آن حضرت گردهم آورد. از شیخ کلینی تا امام خمینی (ره) سلسله‌ای از عالمانی بزرگ بودند که میراث تشیع را با خون دل نگاه داشتند که مهمترین آن مسئله ولایت فقیه بود. امری که اعتقاد و التزام به آن سبب ایجاد انقلاب عظیم اسلامی در ایران شد. 

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

انقلاب اسلامی ایران ثمره هجرت حضرت معصومه سلام‌الله علیها بیشتر بخوانید »