زنان

افزایش نرخ سرطان در زنان با گرمای شدید

افزایش نرخ سرطان در زنان با گرمای شدید



طبق یک مطالعه جدید، همزمان با افزایش دما در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا در دو دهه گذشته، مرگ و میر ناشی از سرطان در میان زنان نیز افزایش یافته است.

به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از واشنگتن پست، یافته‌های اولیه به تحقیقات بیشتر در مورد اثرات دما و تغییرات اقلیمی بر سلامت کمک می‌کند.

دانشمندان سرطان‌های سینه، تخمدان، رحم و دهانه رحم را در میان زنان در ۱۷ کشور بررسی کردند و چیزی را کشف کردند که آن را افزایش کوچک اما قابل توجه در موارد و مرگ و میر نامیدند.

نویسندگان نوشتند که این ارتباط در حالی رخ می‌دهد که تغییرات اقلیمی از طریق افزایش اشعه ماورا بنفش و آلاینده‌های هوا، قرار گرفتن در معرض خطر سرطان را افزایش می‌دهد.

محققان گفتند که تخریب لایه ازن می‌تواند به معنای قرار گرفتن بیشتر در معرض اشعه ماورا بنفش باشد. دمای بالاتر همچنین می‌تواند منجر به خشکسالی و آتش‌سوزی‌های جنگلی شود که می‌توانند باعث آلودگی شوند.

«ایرینا استپانوف»، استاد بهداشت عمومی و عضو مرکز سرطان ماسونی دانشگاه مینه سوتا، گفت: «این شرایط می‌تواند قرار گرفتن در معرض طیف وسیعی از عوامل مرتبط با خطر سرطان را افزایش دهد.»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

افزایش نرخ سرطان در زنان با گرمای شدید بیشتر بخوانید »

سرنوشت زنان ایزدی ربوده شده به دست داعش چه شد؟

سرنوشت زنان ایزدی ربوده شده به دست داعش چه شد؟



وزیر خارجه عراق به سرنوشت زنان ایزدی اشاره کرد که هنگام اشغال مناطق گسترده ای از عراق به دست داعش در اواسط سال ۲۰۱۴ ربوده شدند.

به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از العربیه، فواد حسین وزیر خارجه عراق به سرنوشت زنان ایزدی ربوده شده به دست تکفیری ها اشاره کرد.

وی اعلام کرد که داعش پس از سیطره بر مناطق گسترده ای از عراق در اواسط سال ۲۰۱۴، بیشتر زنان ایزدی ربوده شده را به داخل سوریه منتقل کرده است.

وی امروز سه شنبه در جریان نشستی در بغداد با مشارکت هیئتی از اقلیم کردستان عراق، گفت: بغداد و اربیل در راستای جمع آوری اطلاعات مربوط به ربوده شدگان و زنان ایزدی ربوده شده به دست داعش به ویژه با توجه به تغییرات انجام شده در سوریه، حرکت می کنند.

فواد حسین افزود: بیشتر این زنان ایزدی ربوده شده به داخل سوریه منتقل شده اند و دولت عراق در راستای آزادی آنها حرکت می کند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سرنوشت زنان ایزدی ربوده شده به دست داعش چه شد؟ بیشتر بخوانید »

صادقی‌مقدم: انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس و خبرگان همزمان با انتخابات شورا‌ها برگزار می‌شود


به گزارش مجاهدت از گروه سیاسی دفاع‌پرس، محمدحسن صادقی‌مقدم عضو حقوقدان و معاون اجرایی و امور انتخابات شورای نگهبان در آیین تکریم و معارفه روسای سابق و جدید دفتر نظارت و بازرسی انتخابات استان لرستان اظهار داشت: رشادت، استواری، ولایتمداری، ایستادگی و سابقه تمدنی مردم لرستان و افتخارات‌شان در دفاع از نظام جمهوری اسلامی ایران زبانزد هست.

وی در ادامه با ذکر مطلبی از قول شهید مطهری (ره) بیان داشت که به دلیل ازدحام جمعیت در دیدار‌های مردم با امام خمینی (ره) در مدرسه علوی پیشنهاد دادیم که اجازه فرمایید برنامه دیدار روزانه خانم‌ها را تعطیل کنیم. حضرت امام (ره) اجازه ندادند و فرمودند ما با همین خانم‌ها نهضت را به اینجا رسانده‌ایم.

این استاد دانشگاه در خصوص نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس گفت: بانوان در صحنه‌های مختلف نظام جمهوری اسلامی ایران و در استواری‌هایی که مردان نشان دادند، نقش‌آفرین بودند. آنها موجب شدند تا مردان بایستند، مقاومت کنند و افتخار بیافرینند.

صادقی‌مقدم در همین راستا از خانم‌هایی که عضو شبکه نظارت بر انتخابات عضو هستند، قدردانی کرد و بیان کرد: کلیه کسانی که عضو شبکه نظارت بر انتخابات هستند، هیچ‌گونه رابطه استخدامی با شورای نگهبان ندارند، اما داوطلبانه و مجاهدانه در عرصه‌های نظارتی و انقلابی حضور دارند و به شورای نگهبان در نظارت بر انتخابات کمک می‌کنند.

معاون اجرایی و امور انتخابات شورای نگهبان در ادامه با گرامی داشتن یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، مقاومت و خدمت به خصوص رئیس‌جمهور شهید آیت‌الله رئیسی گفت: مهمترین ویژگی‌های شهید رئیسی مبارزه با فساد، ساده‌زیستی، مردم‌داری و مجاهدت شبانه‌روزی برای خدمت به مردم و ایران اسلامی بود.

وی همچنین بیان کرد: انقلاب اسلامی مسیر جدید و تازه‌ای پیش روی ملت ایران قرار دارد؛ مسیری که توام با اقتدار و عزت هست. کشور ایران در گذشته وابسته به قدرت‌های استکباری بود و زمامداران اراده و اختیاری از خود نداشتند و به آنچه از سوی بیگانگان دیکته می‌شد باید عمل می‌کردند، اما امروز اراده مردم مهم و اثرگذار هست.

این استاد دانشگاه اضافه کرد: عزت و اقتداری که امروز مردم ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران دارند، برگرفته از صلابت و اقتدار امام خمینی (ره) هست. ایشان با اقتدار در برابر استکبار و استبداد ایستادند و به دفاع از اسلام و حقوق مردم بزرگ ایران اسلامی پرداختند.

صادقی‌مقدم در ادامه در خصوص نهاد شورای نگهبان گفت: اصول ۹۱ تا ۹۹ قانون اساسی به وظایف و صلاحیت‌های شورای نگهبان اختصاص دارد و در ۹ اصل نیز لفظ شورای نگهبان آمده هست و در ۱۷ اصل دیگر قانون اساسی نیز به صورت غیرمستقیم به شورای نگهبان و وظایف این نهاد اشاره شده هست.

معاون اجرایی و امور انتخابات شورای نگهبان در خصوص برگزاری انتخابات‌های مجلس شورای اسلامی و ریاست‌جمهوری در سال‌های ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ عنوان کرد: این انتخابات‌ها علی‌رغم اینکه فشردگی‌هایی در حوزه‌های اجرا و نظارت داشت، به خوبی برگزار شد و ان‌شاءالله که مورد رضایت رهبر معظم انقلاب اسلامی قرار گرفته باشد.

وی اعلام کرد: انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس شورای اسلامی برای انتخاب نمایندگان شهر‌های تبریز، بستان‌آباد، بندرانزلی، نقده، اشنویه و بندرعباس و همچنین انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان رهبری در استان‌های آذربایجان شرقی و خراسان جنوبی همزمان با انتخابات شورا‌های اسلامی شهر و روستا در اردیبهشت سال ۱۴۰۵ برگزار خواهد شد.

صادقی‌مقدم در پایان صحبت‌هایش در خصوص شبکه نظارت بر انتخابات اظهار کرد: شبکه نظارت بر انتخابات، سرمایه نظام جمهوری اسلامی ایران و ناظران انتخابات مدافعان حریم مردم‌سالاری دینی هستند؛ این عزیزان بدون هیچ‌گونه چشم‌داشتی و با احساس مسئولیت دینی بر انتخابات‌های ریاست‌جمهوری، مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی نظارت می‌کنند.

انتهای پیام/ ۲۳۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

صادقی‌مقدم: انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس و خبرگان همزمان با انتخابات شورا‌ها برگزار می‌شود بیشتر بخوانید »

شهیدآباد؛ دیاری متعلق به همه ایران


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، در یازدهمین قسمت از برنامه «جبهه» به شهر‌هایی که تعداد زیادی از جوانان و مردمانشان را در جنگ تقدیم کردند، پرداخته شد و روایت‌هایی از آبادی‌هایی گفته شد که مزین به نام شهداست و خانواده‌هایی که چندین شهید در راه دفاع از میهن دادند.

دو آبادی به نام شهیدآباد یکی در بهشهر مازندران و دیگری در صفاشهر استان فارس که شهدایی را تقدیم انقلاب کردند. 

کاروانی که به مهمانی سیدالشهدا رفت 
در بخش نخست این برنامه، اسدالله باقری و محمدعلی بیاتی، از رزمندگان دوران دفاع مقدس و از اهالی روستای شهیدآباد مازندران بودند. 

اسدالله باقری در این برنامه گفت: «در ابتدای اسارت ۱۴ ساله بودم. کوچک‌ترین آزاده استان مازندران بودم. سه بار به منطقه اعزام شدم و در عملیات بیت المقدس به اسارت نیرو‌های عراقی درآمدم. روستای شهیدآباد در شرق استان مازندران و شهر بهشهر قرار دارد؛ این روستا با جمعت ۱۵۰۰ نفر بیش از ۶۰۰ نفر نیرو به جبهه اعزام کرد.»

محمدعلی بیاتی، از اهالی شهیدآباد و رزمنده دفاع مقدس در این برنامه گفت: «زمان جنگ شناسنامه‌های خود را دستکاری کردیم تا سن‌مان به اعزام به جبهه برسد. شهید سیدحسن نجفی، از همشهریان و دوستانم بود که سه سال از ما بزرگ‌تر بود ولی ایمان و اعتقادات قوی داشت. او را «مرد حدیث» خطاب می‌کردند و برای هر کاری اعم از خوردن و خوابیدن نیز یک حدیث نقل می‌کرد و نصیحت‌هایش اعتقادی بود.

زمان حرکت روی پارچه‌ای نوشت «کاروان حضرت ابوالفضل به مهمانی سیدالشهدا می‌رود» و با خود آورد. به سمت مریوان برای عملیات والفجر ۴ رفتیم. صبح روز بعد موقع رفتن سیدحسن مرا صدا کرد و وسایل از جمله آن پارچه نوشته را در کوله من گذاشت و گفت: «من که دیگر به خانه برنمی‌گردم و امروز شهید می‌شوم؛ این پارچه را در هر نقطه که من تیر خوردم نصب کن.» او می‌دانست و یقین داشت شهید می‌شود. زمانی که تیر خورد و شهید شد پارچه را در همان نقطه به درختان بلوطی که آنجا بود وصل کردیم و پیکر او را با سختی فراوان با خود برگرداندیم.»

علیرضا دلبریان، یکی از میزبانان این برنامه در ادامه گفت: «شهیدان همه مثل هم بودند و می‌گفتند خجالت می‌کشم دوستانم شهید شده باشند و من زنده در شهر راه بروم. شهید نورالهی از بچه‌های سبزوار در عملیات ۴ و ۵ کنار چادر نشسته بود و ناراحت بود. از او پرسدیم چه شده و او گفت: همه رفقایم رفتند و من به این فکر هستم که اگر به شهرمان برگردم رویم نمی‌شود مادر شهدا را ببینم.» او در آخرین عملیات مرصاد شهید شد و خجالت درآمد.»

اسدالله باقری، از اهالی شهیدآباد نیز در ادامه گفت: «در پاتک عراقی‌ها فرمانده گروهانمان حاج جعفر کیمیا بود که او هم از اهالی بهشهر بود و شهید شد. هر چه بچه‌ها از او تقاضای عقب‌نشینی می‌کردند مخالفت می‌کرد و می‌گفت مقاومت کنید. تا زمانی که تانک‌ها کنار ما می‌رسیدند و لوله تانک‌ها پشت سر ما بود دستور عقب نشینی نمی‌دادند. به حالت نعل اسبی محاصره شده بودیم. هنگام عقب‌نشینی از ناحیه گردن گلوله خوردم به طوری که گلوله از دهانم خارج شد. همزمان پایم هم گلوله خورد و نمی‌توانستم به عقب برگردم. حدود ۳۵ ساعت در آن دشت بودم و می‌توانم بگویم مرگ خود را به چشم دیدم؛ تا اینکه به دست عراقی‌ها اسیر شدم. آنها مرا به بیمارستان بصره منتقل کردند و چند روز در آنجا بستری بودم. در راهروی آن بیمارستان عموی خود را دیدم که او هم تیر خورده بود و روی ویلچر بود. خیلی خوشحال شدم و او مرا بغل کرد.»

باقری در ادامه گفت: «شهدا شناسنامه و هویت ما هستند. اگر آنها نبودند ما امروز این صلابت و اقتدار را در جمهوری اسلامی نداشتیم.» در ادامه اهالی شهیدآباد که در برنامه حضور داشتند همراه عکس شهدایشان روی اسکله برنامه رفتند و عکس یادگاری انداختند.

دلبریان نیز گفت: «شهیدآباد را نباید فراموش کنیم. باید همین مقاومت را در زندگی‌هایمان جاری کنیم تا مدیون شهدا از دنیا نرویم. به معنی واقعی کلمه شهیدآبادی که شما نامش را روی آبادی خود گذاشتید، متعلق به همه ایران هست و همه ایران را آباد کرده هست. امروز مرهون خون شهدا هستیم. امیدوارم مدیون این شهدا از دنیا نرویم.»

شهیدی که زبان نداشت، دلی بیدار داشت 
در بخش دوم این برنامه، زیبنده اکبری، مادر شهید عبدالمطلب اکبری، از شهدای دفاع مقدس روستای شهیدآباد شهرستان خرم‌بید صفاشهر روایت خود را تعریف کرد.

در ابتدا رسول اکبری برادر این شهید گفت: «عبدالمطلب اکبری فردی استثنایی بود؛ او ناشنوا بود ولی با این حال به جبهه رفت.»

در ادامه زیبنده اکبری، مادر شهید عبدالمطلب اکبری گفت: «عبدالمطلب از بچگی نماز خواندن را شروع کرد. زمانی که پدرش نماز می‌خواند او هم همراه او می‌خواند. برایش گریه می‌کردم که با این وضعیت چگونه نماز می‌خواند. به مدرسه رفت و تا کلاس پنجم درس خواند. به دلیل آنکه شرایط درس خواند برایش مهیا نبود به شغل بنایی روی آورد. بنایی می‌کرد و خانه می‌ساخت و با مردم رفتار خوبی داشت و همه دوستش داشتند. جنگ شد و دوستانش عبدالرحیم و محمد شفیع شهید شدند. هر چه گفتیم تو ناشنوا هستی واجب نیست به جبهه بروی؛ اما او اصرار می‌کرد که به جنگ برود. چند بار عازم شد و برمی‌گشت. اقوام می‌گفتند برایش زن بگیرید تا به جبهه نرود. به خواستگاری دخترعمه‌اش رفتیم و عقد کردند. اواخر جنگ بود و دوباره گفت می‌خواهم به جبهه بروم. از من کاری برنمی‌آمد و گاهی تا گلزار شهدا همراهیش می‌کردم. رفت و بعد از ۹ ماه برگشت. یکی از مادران شهدا خانه ما بود او با اشاره به آن مادر شهید گفت: «من هم این هفته شهید می‌شوم.» مادر شهید گفت: «خدا نکند؛ امیدوارم بروی و سالم برگردی.»، اما یک هفته نشد؛ رفت و شهید شد. امروز راضی و خوشحالم که فرزندم با اینکه زبان نداشت این‌گونه به جبهه رفت و شهید شد.»

رسول اکبری نیز گفت: «گاهی با عبدالمطلب به گلزار شهدا می‌رفتیم و برایشان فاتحه می‌خواندیم. در ردیف شهدایی که دفن شده بودند دو قبر خالی بود. عبدالمطلب با چوب علامتی کشید و آن قبر را نشان داد و گفت: «این بار من هم شهید می‌شوم و اینجا جایگاه من هست.» اتفاقاً زمانی که شهید شد او را همانجایی که علامت زده بود دفن کردند.» 

دلبریان در ادامه گفت: «شهید اکبری اگر زبان نداشت، دل بیداری داشت. راهی که این شهدا باز کردند، پیش روی همه ماست و باید برویم. با مظلومیتی که رفتند مسئولیت ما را سنگین‌تر کردند. مسیر آنها را باید در زندگی ادامه دهیم.»

علی خلیلی، دیگر میزبان این برنامه هم گفت: «شما یک مادر معمولی نیستید، شما مردساز هستید، شما یک شیر، پهلوان و قهرمان به دنیا آوردی.»

انتهای پیام/ ۱۲۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

شهیدآباد؛ دیاری متعلق به همه ایران بیشتر بخوانید »

نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی/ ظهور توانمندی‌های مردم در مبارزات انقلابی


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نقطه نهایی انقلاب اسلامی ایران و نتایج سال‌ها مبارزه با رژیم شاهنشاهی، از دوازدهم بهمن‌ماه ۱۳۵۷ هم‌زمان با ورود تاریخی امام خمینی به کشورمان تا بیست و دوم بهمن‌ماه و روز سقوط رسمی نظام پادشاهی پهلوی رقم خورد که به دهه فجر انقلاب اسلامی نام‌گذاری شده هست.

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس مصمم هست به مناسبت این ایام خجسته، در چند شماره، خاطرات مبارزین انقلابی را که بعد‌ها در راستای تداوم انقلاب در سنگر دفاع مقدس به حفاظت از میهن اسلامی خود پرداختند، منتشر نماید:

روایت سردار بهمن کارگر؛ رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس

در ماه رمضان سال ۵۷، مبارزه بر ضد رژیم شاه علنی شده بود و در نماز باشکوه عید فطر علنی‌تر هم شد. بعدازآن، با وقوع حادثه ۱۷ شهریور و آن اتفاقات، دیگر ترس مردم از رژیم ریخت و در نهایت با رفتن شاه از کشور مردم دیگر همۀ ملاحظاتشان را کنار گذاشتند.

من آن موقع نوجوان بودم و فقط هفده سال داشتم ولی وقایع را با شور و هیجان دنبال می‌کردم. کسانی که کمی از ما بزرگ‌تر و سربازی رفته بودند و در کوران مبارزات هم حضور داشتند؛ دو دسته بودند:

 یک دسته از آنها نگرانی‌هایی داشتند و هنوز تردیدشان برطرف نشده بود. دسته دوم که انقلابی‌تر بودند، دیگر ترس نداشتند و می‌گفتند که وقت پیروزی انقلاب فرا رسیده هست. سربازی رفته‌ها در سازمان‌دهی نیروها، انتظامات تظاهرات‌ها، کمیته استقبال از امام و… کارایی خوبی داشتند. خیلی‌هایشان هم جذب سپاه، کمیته و جهاد شدند.

کشتار چهارراه سرچشمه

به این موضوع هم اشاره‌کنم که رژیم شاه اوایل دهۀ محرم سال ۵۷ کشتاری هم در چهارراه سرچشمه نزدیک خیابان پامنار رقم زد که حدود دویست نفر در آنجا شهید شدند. بنده خودم در طبقه دوم اتوبوس شرکت واحد بودم و جنازه‌های مردم را دیدم که در خیابان پامنار روی زمین ریخته‌اند. در واقع هرچه برخورد رژیم شاه شدیدتر می‌شد جرئت مردم هم بیشتر می‌شد.

اوج‌گیری مبارزات بعد از فرار شاه

بعد از رفتن شاه مردم خیلی جسورتر شدند، بعدازآن، معمولاً مردم هر شب تظاهرات می‌کردند و عوامل رژیم هم جرئت نمی‌کردند به کوچه، پس‌کوچه‌ها بیایند.

بعضی جا‌ها اصلاً ماشین‌رو نبود. همین الآن هم اگر به بافت فرسودۀ منطقه ۱۲ بروید، چنین وضعیتی دارد. در آن وضعیت بازهم بعضی از نظامی‌ها به مردم حمله می‌کردند؛ ولی کارایی‌شان کم شده بود.

 الله‌اکبر گفتن، کوکتل مولوتف درست کردن و اذیت کردن مأموران شاه در شب‌ها به اوج می‌رسید. سختی‌هایی هم ایجادشده بود که مردم تحمل می‌کردند؛ مثلاً زمستان بود و نفت نبود و ما سعی می‌کردیم در توزیع نفت و رسیدگی به محرومان کمک کنیم.

از همان زمستان سال ۵۷ کم‌کم مسجد‌ها نگهبانی گذاشته بودند و از محله‌ها حفاظت و حراست می‌کردند. ما هم نوبتی به مسجد می‌رفتیم و پست می‌دادیم. شب‌هایی که نوبت من بود با چند نفر دیگر در مسجد می‌خوابیدم و نوبتی به بالای پشت‌بام مسجد می‌رفتیم و نگهبانی می‌دادیم.

مردمی شدن مبارزات با محوریت مسجد

 آن موقع نیرو‌های انقلاب کنترل اوضاع محله‌های تهران را از طریق مساجد در دست داشتند و خود محلی‌ها هم وقتی مردم شعار می‌دادند و از دست ارتشی‌ها فرار می‌کردند در خانه هایشان را باز می‌کردند و مردم از روی پشت‌بام به خانه‌هایشان می‌رفتند.

 آن زمان، پشت‌بام‌ها به هم راه داشتند و این‌قدر هم آپارتمان‌سازی نبود. اکثر خانه‌ها دوطبقه بودند و همه راحت می‌توانستند از روی پشت‌بام همسایه به خانه خودشان بروند. با رفتن شاه، اوضاع فرق کرده بود؛ ادارۀ محلات تهران مردمی شده بود و دیگر سروکله نیرو‌های کلانتری کمتر پیدا می‌شد. قبل از آن، مأموران کلانتری از کاسب‌ها رشوه می‌گرفتند، یا موارد مشکوک را کنترل می‌کردند.

تا زمان آمدن امام خمینی و پیروزی انقلاب اسلامی، مسجد‌ها محور همۀ امور جاری محله‌ها شده بودند. مسجد ما هم فعال بود و شب‌ها برای شعار دادن و آتش زدن لاستیک بیرون می‌آمدیم. آن منطقه، منزل آقای فلسفی، سخنران معروف بود. منزل ایشان در خیابان ری، نرسیده به سه‌راه امین‌حضور، نزدیک خیابان دردار و آبشار بود که از ماه رمضان ۵۷ مرکز حرکات انقلابی بود.

حسینیه همدانی‌ها هم که الآن حاج‌آقا شیخ حسین انصاریان در آن سخنرانی می‌کند، پایین‌تر از منزل آقای فلسفی بود. در تاسوعا و عاشورا که تظاهرات بود، همه جلوی خانه آقای فلسفی جمع می‌شدند و ازآنجا حرکتشان را شروع می‌کردند.

 آن موقع هنوز امام به کشور برنگشته بود. ما هم در محله‌مان فعال بودیم. مردم را سازمان‌دهی می‌کردیم و خودکفا بودیم؛ مثلاً اگر کسی وانت داشت آن را برای تظاهرات می‌آورد. خانم‌ها در خانه شربت درست می‌کردند. بعضی‌ها به مردم آب می‌دادند و شیرینی پخش می‌کردند. حتی برخی از خانم‌ها حلوا می‌پختند، بعد با حلوا و نان لقمه‌هایی درست می‌کردند و بین تظاهرکنندگان پخش می‌کردند.

 ظهور این توانمندی‌های مردم از معجزات انقلاب بود که بعداً هم در دوران دفاع مقدس و هم در سایر بحران‌ها خیلی خوب جواب داد. ما تا خانه آقای فلسفی را پیاده می‌رفتیم و بعد از آنجا، حرکت عمومی‌مان را شروع می‌کردیم. از آنجا به‌طرف سه‌راه امین‌حضور می‌رفتیم و از سه‌راه امین‌حضور تا بهارستان، بعد پل چوبی و بعد هم خیابان انقلاب (خیابان شاه رضا).

همه در خیابان انقلاب به هم می‌پیوستند و موج مردم مثل یک رودخانۀ بزرگ تا خود میدان آزادی (شهیاد) درحرکت بود.  در تظاهرات‌ها معمولاً خانم‌ها هم شجاعانه در کنار آقایان در صحنه بودند. حتی گاهی خانم‌ها با بچه‌هایشان و بدون حضور شوهرانشان می‌آمدند. نقش خانم‌ها در پیروزی انقلاب کمتر از نقش آقایان نبود.

بالاخره با این تظاهرات‌ها و حضور مردم شاه فرار کرد و زمینه بازگشت امام به کشور فراهم شد. یکی از شعار‌هایی که مردم روی دیوار‌ها نوشته بودند و در تظاهرات‌ها فریاد می‌زدند؛ این شعار بود: وای به حالت بختیار اگر خمینی دیر بیاد، اگر خمینی دیر بیاد، مسلسل‌ها به کار میاد! خلاصه همه منتظر بودند که حضرت امام تشریف بیاورند.

ورود امام خمینی (ره) به کشور

من هر وقت به دوازدهم بهمن فکر می‌کنم، یاد روز رحلت امام در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ می‌افتم. آن روز هم تقریباً همان مسیر و همان جمعیت دوباره تکرار شد، منتها یکی در اوج شادی و سرور و دیگری در اوج غم و اندوه.

 یکی از کار‌های ما برای آن روز این بود که مردم محله را جمع کنیم و به مسیر استقبال حضرت امام ببریم. محمد بروجردی هم از افراد مسئول در کمیته استقبال بودند. برخی از افراد مسئول کمیته مثل حاج محسن رفیق دوست از ساکنان محله ما بودند.

 در ابتدا مسیر استقبال از امام مشخص نبود و به جز افراد معدودی، کسی خبر نداشت که امام می‌خواهد به کجا برود. فقط می‌گفتند که قرار هست امام خمینی به بهشت زهرا (س) برود و سر مزار شهدای ۱۷ شهریور سخنرانی کند.

 بعضی‌ها که تلویزیون داشتند، ورود امام را از تلویزیون دنبال می‌کردند. عده‌ای از مردم محله‌های قدیمی تهران در قهوه خانه‌ها جمع شدند تا ورود امام را از طریق تلویزیون قهوه‌خانه تماشا کنند؛ چون آن موقع، اکثر قهوه‌خانه‌ها تلویزیونی برای تماشای سریال‌های قبل از انقلاب داشتند.

مدام می‌گفتیم:پس چرا امام نیامد؟! همه مردم نگران شده بودند. خبر‌های جورواجوری هم می‌رسید، یکی می‌گفت: امام نمی‌یاد بهشت زهرا (س). یکی دیگر می‌گفت کی گفته؟ حتما میاد. تا اینکه یک دفعه امام را به بهشت زهرا (س) رساندند. ما هم گریه می‌کردیم و اشک شوق می‌ریختیم. واقعا روز عجیبی بود.

حضرت امام که تشریف آوردند، دیگر همه چیز تمام و پیروزی انقلاب قطعی شد.

منبع: نیازی، یحیی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت بهمن کارگر، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۳، صص ۶۲، ۶۳، ۶۴، ۶۵، ۶۶

انتهای پیام/ ۱۱۲

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی/ ظهور توانمندی‌های مردم در مبارزات انقلابی بیشتر بخوانید »