زندگینامه شهدا

مروری بر زندگینامه شهید « علی اکبر سهرابیان»

مروری بر زندگینامه شهید « علی اکبر سهرابیان»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از گلستان، شهید «علی اکبر سهرابیان» در خرداد ماه ۱۳۴۲ در سرخنکلاته از توابع گرگان متولد شد. دوران ابتدایی را پشت سر و به مدرسه راهنمایی حافظ رفت. او در دوران انقلاب در راهپیمایی‌ها شرکت میکرد.پس از پیروزی انقلاب وارد سپاه شد و در سال ۱۳۶۰ لباس سبز پاسداری را بر تن کرد. در یکی از اعزام هایش به جبهه بر اثا بمباران شیمیایی، شیمیایی شد. او در دوران جنگ مسئول پدافند بود. پس از مدتی حکم فرماندهی را از آقای قربانی فرمانده‌ی لشکر ویژه ۲۵ کربلا گرفت. ایشان متواضعانه گفتند حکم شهادتم را گرفتم.وی در بیستم مهرماه ۱۳۶۵ بر اثر ترکش به سر در منطقه هورالعظیم به شهادت رسید.
وصیت نامه سردار شهید علی اکبر سهرابیان
در یکی از اعزام هایش به جبهه بر اثا بمباران شیمیایی، شیمیایی شد. او در دوران جنگ مسئول پدافند بود. پس از مدتی حکم فرماندهی را از آقای قربانی فرمانده‌ی لشکر ویژه ۲۵ کربلا گرفت. ایشان متواضعانه گفتند حکم شهادتم را گرفتم. وی در مهرماه ۱۳۶۵ بر اثر ترکش به سر در منطقه هورالعظیم به شهادت رسید.
 
خاطرات سردار شهید علی اکبر سهرابیان
پس از پیروزی انقلاب وارد سپاه شد و در سال ۱۳۶۰ لباس سبز پاسداری را بر تن کرد. در یکی از اعزام هایش به جبهه بر اثا بمباران شیمیایی، شیمیایی شد. او در دوران جنگ مسئول پدافند بود. پس از مدتی حکم فرماندهی را از آقای قربانی فرمانده‌ی لشکر ویژه ۲۵ کربلا گرفت. ایشان متواضعانه گفتند حکم شهادتم را گرفتم.
 
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

مروری بر زندگینامه شهید « علی اکبر سهرابیان»

مروری بر زندگینامه شهید « علی اکبر سهرابیان» بیشتر بخوانید »

تصاویر/ سردار سپهبد شهید «غلامعلی رشید» (۲)

راه روشن؛ مروری بر وصیت‌نامه شهید «محمد علی احمدی»

کد ویدیو

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

راه روشن؛ مروری بر وصیت‌نامه شهید «محمد علی احمدی»

راه روشن؛ مروری بر وصیت‌نامه شهید «محمد علی احمدی» بیشتر بخوانید »

مروری بر زندگینامه شهید «جعفر توحیدی ارد‌هایی»

مروری بر زندگینامه شهید «جعفر توحیدی ارد‌هایی»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از گلستان،شهید «جعفر توحیدی ارد‌هایی» یکی از سرداران شهید شهرستان گنبد هست که پس از تحمل سال‌ها درد و رنج جانبازی در سوم مهر ماه سال ۸۰ ندای حق را لبیک گفت و به خیل شهدا پیوست و مزار این شهید بزرگوار در گلزرا شهدای امامزاده یحیی بن زید (ع) می‌باشد.
 
بسم الله الرحمن الرحیم
“ما از خداییم و به سوی او بازخواهیم گشت»
با سلام به رهبر انقلاب اسلامی، امام امت، خمینی بت شکن و با درود فراوان به مسلمین جهان اسلام وتمام مجاهدان فی سبیل الله.
چند جمله‌ای با شما خانوادۀ فداکار که از وابستگی‌های دنیایی که هیچ ارزشی ندارد (بالاخره زمان سپری خواهد شد و اصل، دنیای اخروی هست که باید در اعمال و کردار و گفتارمان دقت به خرج دهیم تا هنگام بازخواست روسفید از دادگاه عدل الهی بیرون بیائیم)پدرم! درود برتو که موقعیت را حس کرده و فرزند خویش را ابراهیم وار به قربانگاه شهادت یا محل نبرد با کفاران مزدور بعثی و ضد انقلابیون داخلی به خاطر دفاع از اسلام عزیز فرستادی و تو‌ای مادرم! درود بر تو که که بر احساس پاک مادرانه ات غلبه کردی ومن که برای اجازه خواهی پیش تو آمده بودم گفتی که پسرم برو خدا نگهدارت باد و، چون صد‌ها و هزاران مادر‌هایی که فرزندان خویش را برای بارور شدن انقلاب اسلامی هدیه‌ای اسلام می‌کنند، من نیز تو را هدیه‌ی اسلام کردم و شما‌ای برادرانم! تا می‌توانید جهاد اکبر کنید و هوای نفس را در خود بکشید وخود را از تمام وابستگی‌ها و دوست داشتن‌های غیر خدا برهانید و تا می‌توانید گام هایتان را استوارتر از پیش در راه خدا بردارید.
وشما خواهران برجسته‌ام زینب وار راه کسانی را که در راه خدا می‌روند وکشته می‌شوند، پی گیرید و راه آن‌ها را ادامه دهید، چون کسی که در راه خدا کشته می‌شود وارث نمی‌خواهد، فقط کسی را می‌خواهد که راهش را ادامه دهد و بس.
خانواده‌ی عزیزم بدانید که من برای کشته شدن به میدان نبرد نیامده‌ام، فقط هدف اصلی نابودی دشمنان اسلام بوده که اگر در این راه کشته هم شوم با آغوش باز خواهم پذیرفت و شما نیز خوشحال باشید که اگر به جندالله پیوستم خانواده‌ام را نیز در نزد خدا شفاعت می‌کنم.
انتهای پیام /

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

مروری بر زندگینامه شهید «جعفر توحیدی ارد‌هایی»

مروری بر زندگینامه شهید «جعفر توحیدی ارد‌هایی» بیشتر بخوانید »

مروری بر زندگینامه شهید «سید کریم شهید حسینی»

مروری بر زندگینامه شهید «سید کریم شهید حسینی»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از گلستان،شهید سید «کریم شهید حسینی»، یکم تیر ۱۳۴۲، در روستای دودانگه از توابع شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش یحیی، کشاورز بود و مادرش هاجر نام داشت. طلبه سال سوم در رشته علوم دینی در حوزه علمیه بود. بیست و نهم شهریور ۱۳۶۰، در گرگان هنگام درگیری با نیرو‌های سازمان مجاهدین خلق «منافقین» بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده عبدالله شهرستان زادگاهش قرار دارد. 
 
 
خاطرات طلبه «شهید سید کریم شهید حسینی»
خواهر شهید نقل می‌کند:
من در کلاس دوم ابتدایی درس می‌خواندم. آن زمان مصادف با رای گیری ریاست جمهوری بنی صدر بود. همه مردم به بنی صدر رای می‌دادند ولی شهید در گفت‌و‌گو با پدرم می‌گفت: من بنی صدر را قبول ندارم؛ و می‌گفت: بنی صدر سگ در سگ. مادرم در جواب برادرم می‌گفت: گناه دارد او سید هست. ولی برادرم در جواب مادر می‌گفت: همه سید‌ها سید نیستند. 
مادر لبخندی به برادرم زد گفت: پسرم تو ار کجا انقدر مطمعن صحبت می‌کنی؟ مگر تو علم غیب داری؟ سید کریم در جواب مادر گفت: بله علم غیب دارم. 
 
 
مادر شهید نقل می‌کند: 
سید کریم از بچگی اهل نمازبود حتی آن زمان که به سن تکلیف نرسیده بود روزه و نماز خود را سر وقت انجام می‌داد. خوب خاطرم هست آن زمان در روستا زندگی می‌کردیم. خانه ما چوبی بود. شب‌ها وقتی برای نماز شب بیدار می‌شد به صورتی قدم بر می‌داشت تا ما صدای پایش را نشنویم؛ و مزاحم کسی نمی‌شد. روز‌های دوشنبه و پنج شنبه را روزه می‌گرفت. 
 
هر وقت می‌خواستم برایش سحری کنم مخالفت می‌کرد و می‌گفت: مادر جان شما زحمت نکشید من بدون سحری روزه می‌گیرم.
 
انتهای پیام /

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

مروری بر زندگینامه شهید «سید کریم شهید حسینی»

مروری بر زندگینامه شهید «سید کریم شهید حسینی» بیشتر بخوانید »

مروری بر زندگینامه شهید «علی‌اصغر عبدالحسینی»

مروری بر زندگینامه شهید «علی‌اصغر عبدالحسینی»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از گلستان، شهید «علی‌اصغر عبدالحسینی»یک دی ۱۳۳۵ در روستای سلطان‌آباد از توابع شهرستان گرگان چشم به جهان گشود. پدرش اکبر و مادرش صدیقه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. کشاورز بود. سال ۱۳۵۵ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و ششم شهریور ۱۳۶۲ با سمت فرمانده گردان در مریوان توسط نیرو‌های عراقی براثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای امامزاده عبدالله شهرستان زادگاهش به خاک سپردند.
 
 
معجزه‌ای از شهید علی‌اصغر عبدالحسینی
یک‌بار، زن داداشم خواب دید که اصغر آمده و به او می‌گوید: می‌خواهد یک دوست خوب و باایمان را ببرد، و زهرا می‌گوید که می‌بینم حبیب که همسرش باشد، همراه او هست و به اصغری می‌گوید: حبیب جوان هست، او را به کجا می‌بری؟ گفت: اینجا، دو تا درخت کاج هست که یکی مال من و دیگری هم به اسم حبیب هست، آنجا بهتر هست او را می‌برم که بعد از ۸ ماه شهید شد و آن‌هم، هردوی آنها زیر درخت کاج دفن هست.
 
 معجزه‌ای از شهید علی‌اصغر عبدالحسینی
یکی از فامیل‌های ما چند سال می‌شد که بچه‌دار نمی‌شدند که بعد از ۱۵ سال روزی به امامزاده مهترکلا رفت، که برایم چنین تعریف کرد؛ من خوابیدم و خواب دیدم که؛ شهید اصغر آمده و به من می‌گوید: صفیه! چرا ناراحتی من هم گفتم: که فامیل‌هایمان به من گویند: که برو خودت را دخیل ببند، من هم یک کاغذ سیاه‌دستم بود، به من گفت: آن کاغذ سیاه را به من بده و به من یک کاغذ سفید داد و گفت؛ هر چی می‌خواهی توی این کاغذ هست که بعد از سه ماه ایشان باردار شدند و فرزند ایشان پسر به دنیا آمد.
 
انتهای پیام /

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

مروری بر زندگینامه شهید «علی‌اصغر عبدالحسینی»

مروری بر زندگینامه شهید «علی‌اصغر عبدالحسینی» بیشتر بخوانید »