زندگینامه شهید

مروری بر زندگینامه شهید «غلامحسین محمدزاده»

مروری بر زندگینامه شهید «غلامحسین محمدزاده»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از استان کهگیلویه و بویراحمد، سردار شهید «غلامحسین محمدزاده» فرزند علی‌حسن در ۲٠ آذر ۱۳۴۱، در شهرستان چرام چشم به جهان گشود.
 
دوران نوجوانی او به مبارزه با رژیم شاهنشاهی گذشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و اخذ مدرک دیپلم در کمیته فرهنگی جهاد سازندگی دهدشت به فعالیت پرداخت. 
 
با شروع جنگ تحمیلی با گذراندن دوره نظامی به عنوان پاسدار، رهسپار جبهه‌های حق علیه باطل شد. سرانجام این سردار والامقام در ۵ مهرماه ۱۳۶۰، باشرکت در عملیات ثامن الائمه (ع) و در منطقه عملیاتی آبادان براثر اصابت ترکش خمپاره به فیض شهادت نائل آمد.
 
فرازی از وصیتنامه شهید: 
 
امت به پا خواسته و قهرمان ایران، بدانید که منافقان کوردل و فریب خوردگان آمریکایی و غیره، با این ترور‌ها نمی‌توانند کاری از پیش ببرند.
 
با این اعمال ضد انسانی نمی‌توان روحیه رزمندگان ما را در جبهه‌ها تضعیف و آنها را از جنگ بر علیه کفر و امپریالیسم آمریکا باز دارند. 
 
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مروری بر زندگینامه شهید «غلامحسین محمدزاده» بیشتر بخوانید »

مجازات انقلابی فرمانده ژاندارمری به جرم اهانت به امام خمینی (ره)

مجازات انقلابی فرمانده ژاندارمری به جرم اهانت به امام خمینی (ره)


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، دفاع مقدس روایتگر حماسه و ایثار فرزندان ناب حضرت روح‌الله و انقلاب اسلامی است؛ پیران و جوانان نابی که با عشق به الله و سربازی اسلام، پا به معرکه جنگ و جهاد گذاشتند و حماسه‌هایی از جنس نور و ایثار و شهادت آفریدند.

بی‌شک آشنایی با سبک زندگی، راه، مرام و شخصیت الهی این شهیدان والامقام، درس زندگی و راه و روش متعالی است برای ما جاماندگان و گرفتار در این دنیای خاکی.

شهید «هادی مهرآزاد صابر» یکی از این شهدای والامقام است که خلاصه‌ای از زندگی‌نامه و نحوه شهادت این شهید توسط راویان را از نظر می‌گذرانیم.

«هادی مهرآزاد صابر» اول خرداد سال ۱۳۳۲ در «رشت»، در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. دوران کودکی و تحصیل خویش را تا پایان دیپلم در رشت گذران و آن‌گاه در تلاطم زندگی دعوت معشوقش را پذیرفت و از امانت رهانیده شد و جوار ملکوت اعلی را برای مرحله دوم زندگی خود انتخاب کرد.

صلابت و ایمانش روایت‌گر حکایت زندگی سراسر افتخار اوست. طراوت و شادابی و سرسبزی عشقی که در اندیشه و حرکات هادی مشهود بود و همگان از آن برخوردار بودند، از دامان خانواده‌اش که پایبند به دین و مذهب بودند، سرچشمه می‌گرفت. از مقلدان امام خمینی (ره) بود و درگیری‌اش با دژخیمان ستم‌شاهی در سیرجان به هنگام فرار از سربازی در زیر پرچم ظلم در نوع خود حماسه‌ای کم‌نظیر است.

حجت‌الاسلام «محمدصادق کریمیان» گفته است: «هادی مهرآزاد صابر» با بنده مشورت کرد و گفت: «فرماندهی ژاندارمری سیرجان به حضرت امام توهین کرده و مرتد است و تصمیم دارم او را بکشم.» وی را نصیحت کردم و گفتم که بایستی جان خودت محفوظ بماند؛ اما گفت: «من تصمیم خودم را گرفته‌ام و باید او را مجازات کنم.» دو تا سه روز بعد اقدام به کشتن فرماندهی ژاندارمری کرد.

«علی تبریزی» که شاهد واقعه بوده، چنین نقل کرده است: ما در خانه‌ای مجاور ژاندارمری مشغول بنایی بودیم که صدای تیر را شنیدیم، سریع از خانه بیرون آمده و جلوی ژاندارمری رفتیم؛ شهید هادی را دیدیم، در حالی که اسلحه ژ۳ در دست داشت، از داخل ساختمان ژاندارمری خارج شد. در همین حال استوار مهدوی‌فر از دفتر خارج شد و جلوی او را گرفت. هادی با صدای بلند گفت: کنار برو که شلیک می‌کنم و بعد از چند لحظه با شلیک گلوله مهدوی‌فر بر روی زمین افتاد و سپس هادی خارج شد و به بیرون آمد.

ما چون او را در مسجد صاحب‌الزمان (عج) دیده بودیم و می‌شناختیم، جلو رفته و به او گفتیم: «سرکار چه خبر شده؟» گفت: «کنار برو و به من کاری نداشته باش.» سپس به داخل پارک کودک رفت و به گفته بعضی‌ها چند تیر نیز به طرف سینما شلیک کرد و در کنار درختی به استراحت پرداخت. در همین حال افراد حاضر در ژاندارمری که به شدت ترسیده بودند، به سرعت در حالی که فریاد می‌زدند «کشتند، کشتند»، به طرف شهربانی شهر فرار کردند و ماموران شهربانی ضمن اعلام آماده‌باش، به سرعت پایگاه دریایی را به کمک فراخواندند و بعد از چند دقیقه اطراف پارک و خیابان‌های سعدی و سینما مملو از نیرو‌های نظامی و انتظامی شد و از تردد و حضور مردم در ان منطقه نیز جلوگیری به عمل آوردند.

هادی در جوی آب داخل پارک دراز کشیده بود. نیرو‌های نظامی و انتظامی که جرأت داخل شدن به پارک را نداشتند، تا ساعت ۵ عصر به محاصره پارک ادامه دادند و با شلیک گاز اشک‌آور و تیراندازی با مسلسل، سرانجام «هادی مهرآزاد صابر» از پشت سر مورد اصابت قرار گرفت و به شهادت رسید.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مجازات انقلابی فرمانده ژاندارمری به جرم اهانت به امام خمینی (ره) بیشتر بخوانید »

نگاهی به زندگی شهید «حمید احمدیان دیلمی»

نگاهی به زندگی شهید «حمید احمدیان دیلمی»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، دفاع مقدس روایتگر حماسه و ایثار فرزندان ناب حضرت روح‌الله و انقلاب اسلامی است؛ پیران و جوانان نابی که با عشق به الله و سربازی اسلام، پا به معرکه جنگ و جهاد گذاشتند و حماسه‌هایی از جنس نور و ایثار و شهادت آفریدند.

بی‌شک آشنایی با سبک زندگی، راه، مرام و شخصیت الهی این شهیدان والامقام، درس زندگی و راه و روش متعالی است برای ما جاماندگان و گرفتار در این دنیای خاکی.

«حمید احمدیان دیلمی» یکی از این شهدای والامقام است که خلاصه‌ای از زندگی‌نامه و وصیت‌نامه این شهید را از نظر می‌گذرانیم.

زندگی‌نامه شهید:

‌«حمید احمدیان دیلمی» در ۱۴ آذر ‌سال ۱۳۳۵ در شهرستان «سیاهکل» در میان خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود و در آغوش گرم و پر مهر و محبت پدر و مادر مکرمه اش با آئین مقدس اسلام و مذهب شیعه رشد و تربیت یافت. وی تحصیلات ابتدائی تا مقطع دبیرستان را در مدارس سیاهکل که آن زمان یکی از بخش‌های شهرستان «لاهیجان» بود با موفقیت سپری کرد و در تمام مدت تحصیل از دانش آموزان ممتاز و و مؤدب و خوش اخلاق مدرسه بود.

آقا حمید بنا به فرموده مادر مکرمه اش، از کلاس چهارم ابتدائی مقید به نماز یومیه بود و حتی اقدام به روزه داری می‌کرد و با عشق و علاقه مسائل و برنامه‌های اسلامی و مذهبی را دنبال می‌کرد؛ ایشان نه تنها به واجبات بلکه به بسیاری از مستحبات نیز مقید بود و به همین سبب روح بلند و بی آلایش او همیشه در سیر عرفانی و روحانی به سر می‌برد و آنقدر به خداوند تبارک و تعالی نزدیک شده بود که سیمائی نورانی و جذاب پیدا کرده بود، چهره‌ای که در دل هر بیننده‌ای می‌نشست؛ یکی از دوستانش می‌گوید: اولین بار وقتی با آقا حمید آشنا شدم ۳ سال قبل از شهادتش بود، جوانی با چهره‌ای نورانی و بسیار منظم و متین؛ طوری که به دلم نشست و بلافاصله با وی طرح دوستی ریختم.

‌احمدیان در سال ۱۳۵۳ موفق به اخذ دیپلم شد و از همان زمان فعالیتش را به طور مخفیانه علیه حکومت ظلم و استبداد پهلوی آغاز کرد. برای ادامه تحصیل وارد دانشگاه شیراز شد و در رشته اقتصاد و در مقطع کارشناسی مشغول به تحصیل گردید و ایام فراغت از درس و دانشگاه را در منزل عمه اش در شیراز سپری می‌کرد و از دانشجویان مبارز مسلمانی بود که از هیچ گونه تلاش و کوششی برای برملا ساختن چهره پلید حکومت جور و ستم باز نماند و به تدریج دامنه فعالیت او از شیراز به تهران و گیلان نیز کسترده گشت.

مادر شهید می‌گوید: از ترس ماموران ساواک تمامی کتاب‌ها و جزوه‌های ‌حمید را داخل پلاستیکی می‌کردم و در حیاط منزل چاله‌ای حفر و کتابهایش را در آنجا نگهداری می‌کردم.

شهید احمدیان در کنار تحصیل و فعالیت‌های سیاسی و مذهبی اش از خانواده غفلت نمی‌ورزید و سعی می‌کرد به هر شکلی که هست خانواده را هم یاری و مساعدت نماید و نسبت به اطرافیان دور و نزدیک دوستی و مهر می‌ورزید؛ در تصمیم گیری بسیار خوش فکر و از ابتکارات خاصی برخوردار بود و به همین علت مرجع اخذ تصمیم دوستان و بستگان بود.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت بسیج و در سال ۱۳۵۹ به عضویت سپاه پاسداران شیراز در آمد و ابتدا به عنوان مسئول تبلیغات و پس از مدتی بعنوان قائم مقام سپاه کوار شیراز مشغول به فعالیت شد.

پس از مدتی با مشاهده توانمندی‌های شهید احمدیان، مسئولین ایشان را به عنوان فرمانده سپاه کوار شیراز برگزیدند. ایشان در طول مدتی که در سپاه شیراز مشغول به خدمت بود، علاوه بر کار اداری به امورات دیگر نیز رسیدگی می‌کرد و هر کجا که نیاز به حضورش را احساس می‌کرد خالصانه شرکت می‌کرد.

وی رسیدگی به امور خانواده‌های معظم شهدا خصوصاً فرزندان شهدا را مخلصانه و با دقت پیگیری می‌کرد و شاهد عینی این ادعا خانواده‌های معظم شهدای کوار هستند.

با آغاز جنگ تحمیلی نابرابر از سوی دشمنان اسلام و انقلاب آقا حمید آرام و قرار نداشت و سودای دفع متجاوزین بعثی را در سر می‌پروانید و به همین سبب با خانواده خصوصاً مادرش به گفت‌وگو نشست و خواست آن‌ها را آماده شنیدن خبر شهادتش نماید؛ سپس به میدان نبرد با خصم متجاوز عازم مناطق جنگی شد و در عملیات بیت المقدس شرکت کرد.

سرانجام این بنده پاک و مخلص خدا و فرمانده جوان و شجاع در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۱ در جبهه دارخوین بر اثر اصابت خمپاره دشمن دعوت حق را لبیک گفت و به عرشیان پیوست و پس از تشییع با شکوه در شیراز و لاهیجان و سیاهکل در جوار شهدای سیاهکل ماوا گزید.

وصیت نامه شهید:

حمد و سپاس خدایی را سزاست که همه گویندگان از مدح و ثنای او عاجزند و همه حسابگران از شمارش نعمتهایش درمانده و هیچکس را یارای ادای حق نعمت‌های او نیست؛ و او خدایی است که رسول خود، حضرت محمد (ص) را با قرآن و دین حق به عالم فرستاد تا او را بر همه ادیان دنیا غالب گرداند و در استمرار راه انبیاء علی (ع) این تربیت یافته مقام نبوت را قرار داد تا این خط راستین را ادامه دهد و حکومت خدایی اسلام تجسم پیدا کند و با حکومت جهانی مهدی موعود (عج) بسیج مستضعفین را وارث زمین گرداند.

او خدایی است که در زمان غیبت بزرگ مصلح و منجی جهان بشریت امام مهدی (عج) وجود مبارک حضرت امام خمینی را به ما ارزانی داشت؛ پس خداوندا، همیشه تو را یاد می‌کنم و شکر نعمتت را به جای می‌آورم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نگاهی به زندگی شهید «حمید احمدیان دیلمی» بیشتر بخوانید »

نگاهی به زندگی شهید «جانعلی جعفری»

نگاهی به زندگی شهید «جانعلی جعفری»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، دفاع مقدس روایتگر حماسه و ایثار فرزندان ناب حضرت روح‌الله و انقلاب اسلامی است؛ پیران و جوانان نابی که با عشق به الله و سربازی اسلام پا به معرکه جنگ و جهاد گذاشتند و حماسه‌هایی از جنس نور و ایثار و شهادت آفریدند.

بی‌شک آشنایی با سبک زندگی، راه، مرام و شخصیت الهی این شهیدان والامقام، درس زندگی و راه و روش متعالی است برای ما جاماندگان و گرفتار در این دنیای خاکی.

«جانعلی جعفری» یکی از این شهدای والامقام است که خلاصه‌ای از زندگی‌نامه و خاطرات این شهید را از نظر می‌گذرانیم.

زندگینامه شهید:

جانعلی جعفری روز یکم فروردین ۱۳۴۰ روستای «چمندان» شهرستان «لاهیجان» متولد شد. از کودکی همیشه روحیۀ پر شور و عشق وافری نسبت به مسائل دینی داشت. تحصیلات ابتدایی را در روستای محل تولدش و تحصیلات راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان لاهیجان با موفقیت چشمگیری سپری کرد و توانست با کسب رتبۀ اول، موفق به اخذ دیپلم شود. پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان در آزمون ورودی دانشگاه سراسری شرکت کرد و موفق به تحصیل در رشتۀ دامپروریِ دانشگاه گیلان شد.

وی از سال ۱۳۵۵ وارد عرصۀ مبارزات سیاسی شد. در میان دوستانش به تبلیغ و ترویج فرهنگ غنی اسلام پرداخت با توزیع رساله امام خمینی (ره) و کتاب‌های شهید مطهری و شرکت در تجمعات و راهپیمایی‌ها، ضدیت خود را با خاندان پهلوی آشکار کرد.

سعه صدر جانعلی قابل توجه بود و با مشکلات صبورانه برخورد می‌کرد. کتاب‌هایی که از درآمد شخصی خود تهیه می‌کرد به‌طور رایگان در اختیار جوانان قرار می‌داد.

جعفری یکی از استوانه‌های مبارزه بود و هیچگاه سختی او را از پای در نمی‌آورد؛ وابستگان رژیم منحط پهلوی در شهرستان «لاهیجان» جانعلی را خوب شناخته بودند، به طوری که در یکی از راهپیمایی‌ها او را دستگیر کردند و در یکی از زندان‌های رشت محبوس کردند و بعد از یک هفته شکنجه به دلیل نداشتن شرایط سنی قانونی از زندان آزادکردند؛ رژیم پهلوی تصور می‌کرد با این حرکت غیر انسانی می‌تواند او را از حرکت اصلی خود باز دارد. بعد از آزادی با ارادۀ قوی‌تر این حرکت را دنبال کرد تا اینکه انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با ورود گروهک‌های منحرف در دانشگاه‌ها با احساس مسئولیت بیشتری به مبارزه با آنها پرداخت.

در سال ۱۳۵۹ با تعطیلی موقت دانشگاه‌ها به دلیل انقلاب فرهنگی برای خدمت به میهن اسلامی در واحد فرهنگی جهاد سازندگی لاهیجان مشغول به فعالیت شد. پس از مدتی احساس کرد گروهک‌های منحرف در بعضی مدارس نفوذ کرده‌اند و سعی در تخریب افکار دانش آموزان دارند، بر حسب وظیفه و به‌منظور روشن نمودن چهره‌های ناپاک و افکار نادرست گروهک‌های منحرف، همکاری خود را با آموزش و پرورش شهرستان‌های «لاهیجان» و «آستانه اشرفیه» آغاز کرد.

با آغاز جنگ تحمیلی شهید جعفری بار‌ها عازم جبهه شد. تعداد زیادی از جوانان خصوصاً دانش آموزان هنرستان فنی لاهیجان نیز هم صف او شدند.

وی در سال ۱۳۶۲ پس از بازگشت از جبهه، به دلیل نیاز جامعه به عنوان مسئول پرسنلی سپاه پاسداران وارد سپاه لاهیجان شد و مدتی بعد به عنوان فرمانده سپاه سیاهکل مشغول خدمت شد. در اوایل سال ۱۳۶۳ تدریس در کلاس‌های عقیدتی واحد آموزش سپاه ناحیه منطقه ۳ گیلان و مازندران در چالوس را قبول کرد؛ اما از آنجایی‌که علاقۀ زیادی به ادامه تحصیل در معارف اسلامی و اصول داشت، به حوزۀ علمیه قم رفت.

سرانجام  در ۶ بهمن ۱۳۶۵ در عملیات تکمیلی کربلای ۵ در خط مقدم حاضر شد و پس از پیشروی زیاد و آزاد کردن اکثر هدف‌های مورد نظر و به هلاکت رساندن تعداد بی شماری از نیرو‌های دشمن بعثی، بر اثر حملات شیمیایی به شهادت رسید.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نگاهی به زندگی شهید «جانعلی جعفری» بیشتر بخوانید »

شهید «مازویی»، شهید شاخص سال استان همدان را بیشتر بشناسید

شهید شاخص استان همدان در سال ۱۴۰۱ را بشناسید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از همدان، تخریب‌چی شهید «محمدرضا مازویی» از میان شهدای پیشنهادی نیروهای مسلح به‌عنوان شهید شاخص استان همدان در سال ۱۴۰۱ برگزیده شده است؛ بنابراین جهت آشنایی بیشتر با این شهید والامقام، زندگی‌نامه وی را به‌صورت مختصر مرور می‌کنیم.

«محمدرضا مازویی» سال ۱۳۳۷ در خانواده‌ای مذهبی در شهر همدان دیده به جهان گشود. وی از بدو تولد، تلخی استضعاف و محرومیت را چشیده و به‌خوبی ظلم و جور رﮊیم منحوس پهلوی را درک می‌کرد؛ به همین خاطر آگاهانه علیه طاغوت به مبارزه پرداخت.

او جوانی مبارز و شجاع بود و در راهپیمایی‌های علیه رژیم شاهنشاهی مجدانه شرکت می‌کرد و به پخش اعلامیه‌های امام خمینی (ره) می‌پرداخت، وی در قیام خونین دانش‌آموزان همدانی در ۳۰ مهر سال ۱۳۵۷ نقش حساسی ایفا کرد و پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی نیز به پیروی از فرمان حضرت روح‌الله (ره) مبنی بر جهاد سوادآموزی، در مسجد محل مشغول فعالیت شد تا در برکندن ریشه بی‌سوادی از ایران اسلامی نقشی ایفا کند.

تشکیل اولین هسته‌های بسیج توسط شهید «مازویی»

«محمدرضا مازویی» برای استقرار نظام الهی در کشور، در نهاد‌ها و ارگان‌های انقلابی زیادی از جان و دل مایه گذاشت و جزو اولین کسانی بود که در پادگان ابوذر و پادگان قدس به آموزش‌های نظامی روی آورده و پس از سال ۱۳۵۸ نیز اولین هسته‌های بسیج را در همدان راه‌اندازی و از اولین فعالان این عرصه و اولین فرماندهان پایگاه‌های مقاومت بسیج شهری در همدان بود که در مسجد امام حسین (ع) خیابان بوعلی همدان فعالیتش را آغاز کرد.

وی پس از مدتی به‌عنوان فرمانده آموزش نظامی بسیج همدان انتخاب شد و در همین زمان، در جریان کودتای آمریکایی «نقاب» در پایگاه «شهید نوژه»، یکی از عناصر اصلی سرکوب کودتا بود. او در سال ۱۳۵۹ با شروع جنگ تحمیلی جزو اولین رزمنده‌هایی بود که به منطقه «مهران» رفت و در کنار سردار شهید «اکبر فرجیان‌زاده» حضور یافت؛ اما طولی نکشید که به خاطر مجروحیت به عقب منتقل شد.

«محمدرضا مازویی» بعد از بهبودی وارد سپاه پاسداران شد و بعد از آموزش در پادگان شهدای کرمانشاه، به مسئولیت بسیج اسدآباد منصوب شد. سپس مدتی مسئولیت بسیج منطقه ۸ همدان را پذیرفت و تا این‌که به‌دلیل لیاقت و کاردانی، فرماندهی گردان تخریب به وی محول شد.

شهید «مازویی»؛ علمدار مبارزه با گروهک منافقین در همدان

سال ۱۳۶۰ که دیگر جبهه نفاق خودش را بروز داده بود و در شهر همدان علی‌الخصوص در خیابان بوعلی طرفداران بنی‌صدر و منافقین فتنه‌های فراوانی به راه انداخته بودند، «محمدرضا مازویی» علمدار این مبارزات بود و در زمان فعالیت گروهک‌های معاند، با همه توان خود دست به افشاگری ماهیت پلید این گروهک‌ها زد و با قلمی توانمند با به تصویر کشیدن تصاویر زیبایی از امام خمینی (ره)، شهیدان رجایی، باهنر و مطهری پرداخت.

وی ضمن اینکه یک فرمانده بود، به امور تبلیغات نیز می‌پرداخت و پس از شروع محاصره اقتصادی، به همراه دوستانش در تشکیل اولین تعاونی محل، نقش به‌سزایی داشت و به‌همراه اعضای شورای مسجد، در توزیع کوپن ارزاق عمومی و سایر مایحتاج مردم شرکت و با پیگیری امور محرومین و ارتباط آنان با کمیته امام خمینی (ره)، در رفع محرومیت از جامعه تلاش بسیاری کرد.

در خصوص شخصیت «محمدرضا مازویی» بهترین معرف، آیه شریفه‌ای است که می‌فرماید: «در میان مؤمنین مردانی هستند که محکم و استوار باقی می‌مانند و بر این صداقت خودشان باقی هستند تا جان خودشان را فدا کنند»؛ چون او همچون کوه محکم، تمام شب و روز فعال بود و اصلاً ذره‌ای غرور در وجودش نبود و با سمت پاسداری در اوایل انقلاب اسلامی هر کاری که از دستش برمی‌آمد، برای مردم انجام می‌داد.

 «محمدرضا مازویی» سرانجام ششم فروردین‌ سال ۱۳۶۲ درحالی‌که فرماندهی گردان تخریب را به عهده داشت، در منطقه «مهران»، در سن ۲۵ سالگی مشغول خنثی کردن تعدادی مین بود که بر اثر انفجار یکی از مین‌ها مجروح شد و در حین انتقال به عقب، به فوز عظیم شهادت نائل آمد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید شاخص استان همدان در سال ۱۴۰۱ را بشناسید بیشتر بخوانید »