شلمچه

کلیپ/ پست اینستاگرامی دختر شهید «کسائیان» به مناسبت سالروز تولد پدر

کلیپ/ پست اینستاگرامی دختر شهید «کسائیان» به مناسبت سالروز تولد پدر

کد ویدیو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

کلیپ/ پست اینستاگرامی دختر شهید «کسائیان» به مناسبت سالروز تولد پدر

کلیپ/ پست اینستاگرامی دختر شهید «کسائیان» به مناسبت سالروز تولد پدر بیشتر بخوانید »

تشییع و خاکسپاری پدر شهید «عباس عباسی» در روستای ابرجس قم

تشییع و خاکسپاری پدر شهید «عباس عباسی» در روستای ابرجس قم


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از قم، پیکر مرحوم حاج مرتضی عباسی پدر شهید عباس عباسی ابرجسی بر روی دستان مردم شهرستان کهک تشیع و در گلزار شهدای روستای ابرجس در جوار فرزند شهیدش آرام گرفت.

شهید عباس عباسی متولد دهم آبان سال ۱۳۴۹ بود؛ وی در سن ۱۹ سالگی در ۲۵ بهمن ماه ۱۳۶۶ در منطقه عملیاتی شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل شد.

روستای ابرجس شهرستان کهک قم ۵۷ شهید از جمله خلبان شهید عباس اکبری، معلم شهید غلامرضا عسگری و…. را در راه اسلام و انقلاب تقدیم کرده هست.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تشییع و خاکسپاری پدر شهید «عباس عباسی» در روستای ابرجس قم

تشییع و خاکسپاری پدر شهید «عباس عباسی» در روستای ابرجس قم بیشتر بخوانید »

مناجات‌نامه عرفانی شهید حاج‌علی‌اکبری/ توصیه شهید به برگزاری روضه خانگی

مناجات‌نامه عرفانی شهید حاج‌علی‌اکبری/ توصیه شهید به برگزاری روضه خانگی


گروه ساجد دفاع‌پرس: بسیجی شهید «محمود حاج‌علی‌اکبری قمی» شاخه‌گلی از میان لاله‌زار خونین گلستان ایثار و شهادت بود که بیست و یکم دی سال ۱۳۶۵ در پاسگاه زید عراق آسمانی شد؛ شهیدی که درجه بالای عرفان او، از مناجات‌نامه‌ای که خطاب به پروردگار خود نگاشته، مشخص هست؛ اما این شهید والامقام در این مناجات‌نامه، توصیه‌ای خاص به مادر خود، برای برگزاری روضه خانگی داشته و نوشته هست: : مادرجان! فقط برای پیروزی نهایی رزمندگان و طول عمر امام دعا کن و در مجالس امام حسین (ع) شرکت کن. حتى‌المقدر مراسم عزاداری در ماه یک‌بار در خانه برگزار کن.

مناجات‌نامه عرفانی شهید حاج‌علی‌اکبری/ توصیه شهید به برگزاری روضه خانگی

مناجات‌نامه شهید «محمود حاج‌علی‌اکبری قمی»

بسمه تعالی

قسمتی از مناجات نامه عارف و سالک راه حق و حقیقت شهید محمود اکبری

خدایا! در حالی که ساعاتی بیش به عملیات نمانده، با عجر فراوان تقاضای عفو و بخشش دارم. مولای من! به من عنایت کردی، من قدر ندانستم، به من عمر فراوان عطا کردی، از عمر خودم به نافرمانی از تو استفاده کردم. معبودا! گناه کردم، گناهم را پوشاندی؛ در صورتی که اگر بر گناهانم پرده نمی‌کشیدی، رسوا می‌شدم و بندگانت طردم می‌کردند. رئوفا! به من راه راست را نشاندی، ولی من راه غیر تو را رفتم. خدایا! در حضورت با بی‌شرمی تمام گناه کردم، ولی تو رسوایم نکردی. خالقا! مرا سالم و تندرست آفریدی، ولی من از جسم خویش بد استفاده کردم. رازقا! به من رزق و روزی فراوان دادی، ولى من معصیتت را کردم. بزرگا! من هر قدر گناه کردم، از در خانه‌ات بیرونم نکردی و مرا از خود نراندی. خدایا! گاهی آن‌قدر روسیاه بودم که حتی نمی‌توانستم دستم را برویت بلند کنم و دعایی بکنم و چیزی از تو بخواهم، ولی تو آن‌چه را که می‌خواستم، به من دادی. خدایا! با همه گناهانم، دوستان خوبی به من دادی که قدر آن‌ها را ندانستم و تعدادی از آن‌ها را به لقای خودت نزد خود بردی و بقیه آن‌ها را هم در راه خودت حفظ بفرما. خدایا! در این مدت پیکر‌های مطهر شهدای زیادی را دیدم، ولی درس نگرفتم.

خدایا! با همه گناهان و معاصی، به من توفیق آمدن جبهه را عطا فرمودی و خدایا ولی من در این مکان مقدس هم نتوانستم خودم را به تو نزدیک کنم، ولی به فضل و کرم فراوانت ایمان دارم و از تو خواهش می‌کنم در این آخرین لحظات مرا ببخش و برگناهانم سرپوش بگذاری و خدایا خجالت می‌کشم مرا (تر و خشک با هم می‌سوزند) هم داخل خشک‌ها و مخلصین درگاهت نزد خودت فرا بخوانی و خدایا با من از صفت رحمانیت خود برخورد کن و لقای خودت را نصیبم بگردان.

     مطالب بیشتر:

          * مژده شهید «حاج‌علی‌اکبری» به جوانان گناهکار
         
* تصاویر/ بسیجی شهید «محمود حاج‌علی‌اکبری قمی» 

خدایا! از تو می‌خواهم مرا شرمنده شهدا و خانواده‌های محترم‌شان نکنی. خدایا! من میان دوستانم مثلا بزرگ‌تر بودم و اکثراً برای کارهاشان با من پیچاره مشورت می‌کردند که بعضی‌ها هم شهید شده‌اند؛ خدایا! از تو می‌خواهم که خدایا خدایا! ز تو می‌خواهم کاری کن که من آخرین لحظات عمرم را برای تو و در راه تو سپری کنم و در راه تو به شهادت برسم. خدایا! در این آخرین لحظات باز هم از تو معذرت می‌خواهم. خدایا! از طرفی غمگینم از گناهانم؛ ولی وقتی به یاد رحمت بیکرانت می‌افتم، شاد می‌شوم هرچه سریع‌تر می‌خواهم به‌طرفت بیایم. خدایا! از تو می‌خواهم ترس از مرگ را از دلم بکنی و در جای آن شور ایمان و یقینت را قرار بدهی و رئوفا در دلم شجاعتی ایجاد کن تا آن‌جا که قدرت دارم بر قلب صدامیان کافر بتازم و دین تو را یاری کنم و پرچم اسلام عزیز را در آن سرزمین کفر گرفته برپا کنم. خدایا! زبانم را فقط با ذکر خودت و ذکر ائمه و اولیائت مشغول بدار. خدایا! در موقع مرگ ذکر ما را «لااله‌الاالله، محمدرسول‌الله، یاحسین، یازهرا و…» قرار بده.

خدایا! به حسین قسمت می‌دهم چرا به حسین؟ چرا به زهرا؟ چرا به اهل‌بیت زهرا؟ از بچگی وقتی که در بغل مادر شیر می‌خوردیم، مادر در جلسات روضه‌خوانی امام حسین بود؛ و از بچگی هم داخل هیئت‌های عزاداری و سینه‌زنی‌ها بودیم؛ پس ما را با حسین و ائمه هدی و امام زمان (عج) و امام بزرگوارم آشتی بده تا موقع عملیات به کمکم بیایند.

مناجات‌نامه عرفانی شهید حاج‌علی‌اکبری/ توصیه شهید به برگزاری روضه خانگی

خدایا! امام بزرگوارمان روح خدا را در پناه خودت از شر حوادث مصون و محفوظ بدار؛ زیراکه چراغ هدایتی در این برهه از زمان بود برای ما جوانان. آری امام عزیز و بزرگواری که صد بار بلکه هزاران بار جان ناقابلم فدای او باد.  

به امید شهادت در راه تو خدای رئوف و رحمان. بنده عاصی گنه‌کاری که در این لحظات آخر از گناهان توبه و تنها آرزویش شهادت می‌باشد.  

خدایا من نه جهنمت را دیدم و نه بهشت، تو را از این جهت می‌خواهم؛ زیراکه خودت را با همه صفاتت (ستار العیوب) دوست دارم

نکته‌ای با مادر خوبم! سلام مادرجان! از خداوند برایت صبر عظیم آرزو می‌کنم. ان‌شاءالله زیاد احساس دل‌تنگی نخواهی کرد. مادرجان! مرا ببخش و حلالم کن. مادرجان! اگر جنازه‌ای نداشتم، هیچ نارحت نباش؛ زیرا این ایام، ایام فاطمیه هست و مادر بزرگوارمان حضرت زهرا ما را از زمین برخواهد داشت. مادرجان وصیت‌نامه مختصری را قبل از عملیات کربلای ۴ نوشتم و داخل ساکم می‌باشد و الان که چیزی به عملیات کربلای ۵ نمانده؛ البته برای گردان ما؛ زیرا عملیات شروع شده؛ البته وصیت کامل نیست. مادرجان! تمام اسباب و اساسیه و اموالم در اختیار شماست. مادرجان! فقط برای پیروزی نهایی رزمندگان و طول عمر امام دعا کن و در مجالس امام حسین (ع) شرکت کن. حتى‌المقدر مراسم عزاداری در ماه یک‌بار در خانه برگزار کن. بامید دیدار.  

درب هفتم بهشت: درب ورود اصحاب و انصار حسین.  

بنده حقیر خداوند 

محمود اکبری

تاریخ ۶۵/۱۰/۱۹ کارون ساعت ۱۰/۲۲

مناجات‌نامه عرفانی شهید حاج‌علی‌اکبری/ توصیه شهید به برگزاری روضه خانگی
 
مناجات‌نامه عرفانی شهید حاج‌علی‌اکبری/ توصیه شهید به برگزاری روضه خانگی
 
انتهای پیام/ ۱۱۳
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
مناجات‌نامه عرفانی شهید حاج‌علی‌اکبری/ توصیه شهید به برگزاری روضه خانگی

مناجات‌نامه عرفانی شهید حاج‌علی‌اکبری/ توصیه شهید به برگزاری روضه خانگی بیشتر بخوانید »

پدر شهید «رضایی» آسمانی شد

پدر شهید «رضایی» آسمانی شد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از مازندران، «روح الله رضایی» پدر شهید «مهران رضایی» پس از سال‌ها صبر و بردباری در سن ۹۲سالگی دار فانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست.

مراسم تشییع و خاکسپاری این پدر شهید یکشنبه ۲۶ مرداد ساعت ۱۵ از درب منزل مرحوم واقع در خیابان تهران روبروی کوچه ارکیده به طرف گلزار شهدای موحدین برگزار خواهد شد.

«مهران رضایی» در سال ۱۳۴۵ در قائمشهر به دنیا آمد و در تاریخ ۲۸ دی  ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه و در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

پدر شهید «رضایی» آسمانی شد

پدر شهید «رضایی» آسمانی شد بیشتر بخوانید »

شهید هنرمند: ان‌شاءالله در کربلا به امامت حضرت امام خمینی نماز جماعت بخوانیم+ دست‌خط

شهید هنرمند: ان‌شاءالله در کربلا به امامت حضرت امام خمینی نماز جماعت بخوانیم+ دست‌خط


گروه ساجد دفاع‌پرس: زیارت کربلا و بعد از آن، آزادی قدس، آرزو و آمال رزمندگان هشت سال دفاع مقدس بود و شعارهایی هم که در جبهه‌ها سر داده می‌شد؛ همگی رنگ و بوی کربلا و قدس را داشت؛ این را می‌توان در وصیت‌نامه‌های شهدا نیز نگریست؛ از جمله شهید علی‌اکبر هنرمند که در وصیت‌نامه خود، از خدا خواسته بود تا در کربلا، به امامت امام خمینی (ره) نماز جماعت بخواند؛ آرزویی که اگرچه برای این شهید والامقام تحقق نیافت؛ اما به برکت او و دیگر شهیدان راه خدا، امروز کربلا میزبان بزرگ‌ترین رزمایش فرهنگی جهان تشیع در ایام اربعین حسینی هست.

شهید علی‌اکبر هنرمند در وصیت‌نامه خود، با اشاره به این‌که امام امت فرموده‌اند که شما بروید کربلا، ما هم به زودی پشت شما می‌آئیم و نماز جماعت در آن‌جا می‌خوانیم، تأکید کرده هست: از خداوند می‌خواهم تا این سعادت را نصیب من بکند که در کربلای معلی به امامت حضرت امام خمینی نماز جماعت بخوانیم.

شهید هنرمند: ان‌شاءالله نماز جماعت پشت سر امام خمینی در کربلا را نصیب من شود+ دست‌خط

بسم الله الرحمن الرحیم 

با نام خداوند منان که از وجودش به ما دمید و به ما جان داد و در موعد مقرر آن جان را که به صورت امانتی در ما بود، پس می‌گیرد و حال چه می‌ماند؟ مطمئناً طرز استفاده از آن، خوب یا بدش متوجه خودمان می‌شود؛ وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ، این آیه‌ای هست از هزاران آیه قرآن کریم که طرز صحیح استفاده از جان را نشان می‌دهند و می‌گوید تمام قوای‌تان را مجهز کنید برای مقابله با دشمنان، دشمنان که هستند؟ آیا فقط انسان می‌تواند دشمن باشد؛ بلکه نه، یکی از دشمنان هوای نفس می‌باشد که پیامبر عزیز اسلام (ص) مبارزه با آن را جهاد اکبر اعلام می‌کند و دشمن بعدی، انسان‌های شرور هستند که به فرموده پیامبر اکرم (ص) مبارزه با آن، جهاد اصغر می‌باشد؛ و حالا نوبت به ما رسیده هست و این جان را به صورت امانت از خداوند گرفته‌ایم و از آیه‌های قرآن مجید استمداد طلبیده و راه درست استفاده از آن را می‌یابیم و در فرصت کوتاهی که در این مدت کم عمر داریم، باید کار را تمام کنیم و حالا یکی از ما کار را به اتمام می‌رساند و هر موقع که باید جان را به جان آفرین تسلیم کند، این کار را انجام می‌دهد و هیچ نگرانی ندارد و یکی هم نیمه‌تمام و با نارحتی این کار را از روی بی‌میلی انجام می‌دهد؛ در حالی که خود نمی‌خواهد. 

خوب وقتی من خود را می‌نگرم، می‌بینم که هنوز کار را به اتمام نرسانده‌ام؛ ولی شاید با شهادت کار به اتمام برسد و رسالت خود را انجام دهم و آن‌هم بستگی به مقبولیت از طرف خداوند کریم دارد؛ چون شاید خداوند خواسته که در چنین موقعیتی، من امانتش را پس بدهم؛ ولی هر چند سعی کرده‌ام که در طول عمرم امانت‌دار خوبی باشم و اگر نتوانسته‌ام، این از کوتاهی خودم می‌باشد.  

سخنی با رهبرم دارم و آن این هست که اگر تو نبودی و این کارت را که شروع کردی به اتمام نمی‌رساندی، معلوم نبود که وضع ما چه می‌شد و درچه راهی قدم برمی‌داشتیم و در چه راهی کشته می‌شدیم؟ ولی از کرامت خداوند بود که در این امر مهم ما را یاری کرد و از بیراهه رفتن ما جلوگیری کرد و یک مقداری هم باید ما همت کنیم. شکر می‌کنم خداوند حکیم را که به ما نعمت فزونی داد و یکی از آن نعمت‌ها، رهبری دانا و عاقل می‌باشد که جز در وجود امام خمینی، در کس دیگری نیافتم و به حق فقط او شایستگی رهبری را دارد که خداوند به او طول عمر بیافزاید. 

الان صبح یک‌شنبه می‌باشد و از خبری که دیروز شنبه شنیدم، هنوز لبخند بر لب دارم و در کنج خود می‌گنجم و آن خبری شادی‌آور این بود که امام امت فرموده‌اند که شما بروید کربلا، ما هم به زودی پشت شما می‌آئیم و نماز جماعت در آن‌جا می‌خوانیم، که از خداوند می‌خواهم تا این سعادت را نصیب من بکند که در کربلای معلی به امامت حضرت امام خمینی نماز جماعت بخوانیم. ان‌شاءالله. 

و سخنی با مردم دارم که همیشه سعی کنید حق را با منطق بیابید؛ نه از روی لج‌بازی و آزار و اذیت؛ البته منظورم با مردمی هست که یا مخالف هستند یا بی‌تفاوت؛ البته افراد بی‌تفاوت نه در جامعه و انظار عمومی؛ بلکه در پیش خداوند هم هیچ ارزشی ندارند و از منافقین هم بدتر می‌باشند؛ چون با سکوت خود به دشمنان کمک می‌کنند و بر پیکر مطهر اسلام ضربه وارد می‌آورند و این‌ها افرادی نادان می‌باشند که راه خود را نشناخته‌اند و افراد مخالف اگر با منطق باشند؛ چون به منطق اسلام حقیقی برخورند ۱۰۰ درصد از کار خود دست برمی‌دارند و جزو اسلام و مسلمین می‌شوند و اگر افرادی بی‌منطق هستند که کاملا مشخص هست.‌

ای امت امام من هم مثل دیگر شهیدان راه خدا می‌گویم که هیچ‌گاه دست از اسلام و امام و انقلاب برندارید و مثل بقیه تا جان در بدن دارید، از آن‌ها حمایت کنید و با عمل صالح خود و کار نیک و با زبان منطق دیگر نادانان و گمراهان را به راه راست هدایت کنید، خداوند یارتان باد. این بنده حقیر سعی کرده‌ام که در تمام طول عمر خود، صالح و درستکار باشم و اگر اشکالی در کارم می‌باشد؛ که از خداوند طلب عفو می‌نمایم و می‌خواهم که گناهانم را ببخشاید. ان‌شاءالله.

سخنی با خانواده‌ام؛ 

پدرم که وقتی با تو صحبت می‌کردم، واقعاً صفایی می‌کردم و وقتی که به رویت نگاه می‌کردم، خستگی و درستکاری از رویت می‌بارید؛ چون عمری را پای ما زحمت کشیده‌ای و قابل تشویق و تحسین هستی؛ چون اگر انسان درستی نبودی، ما به چنین راه خوبی نمی‌رفتیم و معلوم نبود که درچه منجلاب بدبختی بودم. هرچه را که از من خواستی، در حد توانم سعی کردم که انجام دهم و اگر انجام ندادم، اشتباه کردم و مرا خواهش می‌کنم ببخش و از تو یک چیزی می‌خواهم و آن خواندن نماز و دعا برای این بنده، و شما مادرم که همیشه وقتی از تو دور می‌شدم و مدتی تو را نمی‌دیدم، دلم می‌گرفت و شب و روز برایم به سختی می‌گذشت، واقعا خوشحال بودم که چنین مادر خوبی دارم که من در دامان او پرورش یافتم و در این راه درست قرار گرفتم، به فرموده پیغمبر گرامی (ص) بهشت زیر پای مادران هست، این حرف واقعاً درست هست؛ چون آن سختی که شما در راه بزرگ کردن و پرورش و تربیت صحیح ما کشیدید، واقعاً مستحق بهشت هستید. تو را به خدا اگر اذیت کردم یا نسبت به حرفهایت بی‌اهمیت بودم، مرا ببخش و برایم از خداوند بزرگ طلب عفو کن، خواهش می‌کنم در مراسم شهادت من از همه بخواهید که هیچ‌کس سیاه نپوشد و خودت هم همین‌طور و خواهش می‌کنم که سعی کن تا جلوی مردم و نامحرمان گریه نکنی و در خفا این کار را بکن؛ چون من امانتی بودم از جانب خدا که به دست تو سپرده شدم و حالا به خداوند برگشتم. درست هست که به همدیگر عادت کرده‌ایم؛ ولی این قانون خداوند می‌باشد و اگر خداوند، بخواهد همدیگر را دوباره در آن دیار ملاقات خواهیم کرد. ان‌شاءالله.  

سخنی با خواهر و برادرانم دارم که من شما را بسیار دوست می‌داشتم و به خدا از دوری شما دلتنگ می‌شدم و اگر بدی در حق شما کردم، خواهش می‌کنم تو را به خدا مرا ببخشید که اشتباه کردم و اشتباه هم قابل گذشت می‌باشد. تو را به خدا در نبود من سیاه نپوشید و این را از همه به خصوص پدر و مادر بخواهید و جلوی دیگران گریه نکنید که روح من ناراحت خواهد شد. برای گناهان بنده طلب عفو کنید و سعی کنید که هر شب قبل از خواب، قرآن بخوانید و بهترین کاری که برای شادی روح من می‌توانید انجام دهید، خواندن قرآن هست و راه مرا تا سرحد جان ادامه بدهید که ان‌شاءالله در آن دیار به دیدار هم خواهیم رسید.  

سخن آخرم با همسرم می‌باشد که مدتی زیاد با هم نبوده‌ایم و تا آمدیم بهتر همدیگر را درک کنیم، دست قضا ما را از هم جدا کرد و اگر بخواهد دوباره با هم دیداری ابدی خواهیم داشت. همسر عزیزم! تو واقعا خوب هستی و این‌چنین زن فداکار و مهربان را من اصلا ندیده‌ام و خوشحال از این هستم که با تو ازدواج کردم، در این مدت کم زندگی مشترک‌مان، خوبی‌هایت را کاملاً احساس می‌کردم و وقتی اشتباهی از من سر می‌زد یا تو را اذیت می‌کردم، به خوبیت غبطه می‌خوردم و از کرده خود پشیمان می‌شدم. خوب من هم سعی می‌کردم تا به تو خوبی کنم و در عوض از تو درستی و پاکی می‌دیدم و در زندگی آن پاکی و صفایی را که در کنار تو داشتم را فراموش نمی‌کنم و امیدوارم که خداوند ما را با هم با امام حسین (ع) محشور کند. انشاءالله.  

وصیتی هم به تو دارم که وارث من هستی و آن این هست که در شهادت من در انظار گریه نکنی و سیاه نپوشی و خود را کنترل کنی، چون دشمنان قسم‌خورده اسلام در کوچک‌ترین فرصت هستند تا از کمین خود بیرون آمده و ضربه‌ای به اسلام وارد آورند، من هم وقتی از تو راضی می‌شوم که راه مرا ادامه دهی و محمد را در راهی که من رفتم، قرار بدهی و تربیت کنی، با وضو به او شیر بدهی، در جا‌هایی که بویی از اسلام نمی‌آید، او را نبری و خودت هم نروی. گوش او را به آیه‌های قرآن عادت دهی و بر زبانش سخنان پاک معصومین و خوب جاری سازی و چشمانش را از حرام بپوشانی و به حلال عادت دهی، قدمش را در راه اسلام قرار ده، وادار به حرکت کن و دست‌هایش را در راه ریشه‌کن کردن اذناب شیطان به‌کار بیانداز و فکرش را در راه اسلام و پیشرفت آن قرار بده و خودت هم این کار‌ها را بکن، و مرا با خواندن قرآن یاد کن، و روح مرا شاد کن. یک مقداری بدهی دارم که تو از آن باخبری، آن‌ها را تمام و کمال بده، ۸۵ روز روزه قضا دارم که بگو تا برایم بگیرند. مقداری از دارائیم را در راه اسلام و انقلاب خرج کن و مقداری را که مربوط به خمس و زکات می‌شود را بده، دیگر چیزی به خاطرم نمی‌رسد و اگر در یاد تو هست، آن‌ها را انجام بده.  

التماس دعای خیر 

۶۵/۹/۳۰

شهید هنرمند: ان‌شاءالله نماز جماعت پشت سر امام خمینی در کربلا را نصیب من شود+ دست‌خط
 
شهید هنرمند: ان‌شاءالله نماز جماعت پشت سر امام خمینی در کربلا را نصیب من شود+ دست‌خط
 
شهید هنرمند: ان‌شاءالله نماز جماعت پشت سر امام خمینی در کربلا را نصیب من شود+ دست‌خط
 
شهید هنرمند: ان‌شاءالله نماز جماعت پشت سر امام خمینی در کربلا را نصیب من شود+ دست‌خط
 
انتهای پیام/ ۱۱۳
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
شهید هنرمند: ان‌شاءالله در کربلا به امامت حضرت امام خمینی نماز جماعت بخوانیم+ دست‌خط

شهید هنرمند: ان‌شاءالله در کربلا به امامت حضرت امام خمینی نماز جماعت بخوانیم+ دست‌خط بیشتر بخوانید »