به گزارش نوید شاهد؛ نقش آفرینی زنان در دفاع از مام وطن در سالیان سال انکارناپذیر است. شهید فوزیه شیردل همان پرستار فیلم «چ» حاتمیکیا نیز یکی از همین زنان است.
شهید شاخص بسیج که در شهر پاوه و در لباس سفید پرستاری به شهادت رسید و شهید چمران در توصیف شهادت این شهید میگوید: «دختر پرستاری که پهلویش هدف گلوله دشمن قرار گرفته بود خون لباس سفیدش را گلگون کرده بود، 16 ساعت مانده بود و خون از بدنش میرفت… این فرشته بیگناه ساعاتی بعد، در میان شیون و ضجهزدنها جان به جان آفرین تسلیم کرد.»
در ادامه مصاحبه خبرنگار نوید شاهد را با مریم شیردل خواهر شهید شاخص بسیج، فوزیه شیردل می خوانیم.
لطفا کمی خودتان را معرفی کنید و بفرمایید شهید فوزیه شیردل فرزند چندم خانواده بود؟
من مریم شیردل خواهر شهید فوزیه شیردل هستم. خواهرم در اردیبهشتماه سال 38 در کرماشاه به دنیا آمد. ما 6 خواهر و برادر بودیم و فوزیه فرزند سوم خانواده بود.
چگونه فوزیه وارد شغل پرستاری شد؟
او بسیار دختر منظم و درسخوانی بود و همیشه در مدرسه مدیر و معلم ها برای او احترام ویژه ای قائل بودند. کمی که بزرگتر شد به پرستاری علاقه پیدا کرد. فوزیه سوم راهنمایی بود که بیمارستان 200 تختخوابی کرمانشاه اعلام کرد که به بهیار نیاز دارد و فوزیه اینگونه وارد شغل پرستاری شد.
با توجه به اینکه شما در کرمانشاه زندگی می کردید چگونه به پاوه رفت؟
فوزیه مدت 3 سال در بیمارستان کرمانشاه مشغول بود و بالاخره بعد از گذراندن دوره ای آموزشی به صورت داوطلبانه در بیمارستان مناطق محروم مشغول شد که به پاوه رفت و دو سالی در آنجا ماند.
اگر بخواهید شخصیت فوزیه را در چند جمله خلاصه کنید او چگونه بود؟
در یک کلام او بسیار مهربان و شجاع بود. شما تصور کنید در چهل سال پیش یک دختر 20 ساله چگونه بار زندگی را به دوش می کشید؟ او یک وام گرفته بود و برایمان خانه ای تهیه کرده بود. در کنار پدرم خرج خانه را می داد و برای پدرم هم دختر بود و هم پسر؛ البته ناگفته نماند که ارتباط ویژه ای با پدرم داشت. پدر حافظ قرآن بود و همیشه یکی از عکسهای امام خمینی (ره) را لای قرآن نگاه می داشت. من فکر میکنم علاقه فوزیه به حضرت امام و خط و ربط سیاسی اش همگی متاثر از پدرم بود. فوزیه مانند گل پاکی بود که خدا او را به ما داد و خیلی هم زود از ما گرفت.
شما از شجاعت شهید فوزیه شیردل برایمان گفتید، در این رابطه خاطره ای دارید که بیان کنید؟
زمانی که فوزیه در پاوه پرستار بود، عکس حضرت امام را در اتاقشان نصب کرده بود که رئیس بیمارستان در بازدید از اتاق به عکس روی دیوار اشاره می کند و از فوزیه می خواهد این عکس را به سرعت بردارد اما فوزیه در جواب میگوید نهتنها این عکس را برنمیدارم بلکه تمام جوانی ام را فدای امام خمینی (ره) میکنم. رئیس بیمارستان نیز در جواب این کار او حقوقش را به مدت یکماه قطع می کند. خیلی مهم است که یک دختر کم سن و سال و در چنین شرایطی اینگونه عمل کند. قبلا هم اشاره کردم که فوزیه حکم برادر و نان آور خانه را داشت و در ماه یکبار با دست پر به دیدن ما می آمد اما آن ماه زمانی که به خانه برگشت با دست خالی بود و ماجرا را برای پدرم تعریف کرد و پدر بیشتر او را تشویق کرد.
فوزیه چگونه به شهادت رسید؟
فوزیه درست زمانی که دوره دو ساله اش تمام شده بود و قرار بود فردا به کرمانشاه برگردد توسط حزب کوموله زخمی می شود. در آن زمان فوزیه تمام وسایلش را برای برگشت آماده کرده بود اما به محض اینکه می شنود که درگیری رخ داده و دکتر چمران با عده ای از رزمندگان با نیروهای ضدانقلاب درگیر شده اند، خودش را ملزم می داند که بماند و به زخمی ها کمک کند.
در واقع بیمارستان پاوه محاصره شده و فوزیه با زبان روزه زخمی می شود. هیچ امکانی برای رسیدگی به او وجود نداشت تا اینکه حضرت امام (ره) دستور آزاد سازی پاوه را که صادر میکند بالگردی به آنجا اعزام می شود تا نیروهای زخمی و زنان و کودکان را به مکانی امن ببرد اما بالگرد در میانه راه مورد اصابت منافقان از خدا بی خبر قرار گرفته و متلاشی می شود.
و شهید چمران در حالی که صحنه شهادت خواهرم را دیده بود می گوید: «دختر پرستاری که پهلویش هدف گلوله دشمن قرار گرفته بود خون لباس سفیدش را گلگون کرده بود، 16 ساعت مانده بود و خون از بدنش میرفت… این فرشته بیگناه ساعاتی بعد، در میان شیون و ضجهزدنها جان به جان آفرین تسلیم کرد.»
فوزیه مانند مادرمان حضرت زهرا (س) از ناحیه پهلو مجروح شد و در زمان حرکت هلی کوپتر با زبان روزه شهید شد؛ در واقع دوبار خواهرم شهید شد.
چگونه خبر شهادت را به شما دادند؟
یادم می آید مردادماه بود و در ایام امتحانات به سر می بردیم. من در حال درس خواندن بودم که درب منزل ما به صدا درآمد و خبر زخمی شدن فوزیه را به پدرم دادند. پدرم دم در یک آن قدش خمیده شد و در واقع شنیدن این خبر او را شکست و این در حالی است که به ما فقط گفته بودند فوزیه زخمی شده و شهید نشده است.
در پایان صحبتی دارید؟
من فقط می خواهم به یک نکته اشاره کنم و آن این است که شهدا بدون هیچ چشمداشتی باارزش ترین دارایی خود را کف دستشان گذاشته و با دشمن داخلی و خارجی مبارزه کردند؛ وظیفه ما ادامه راه آنان در دفاع از خاکمان است و اینکه نگذاریم خون شهدا پایمال شود.
انتهای گزارش/