شهید

تنها راه نجات مستضعفین ادامه راه امام (ره) است

تنها راه نجات مستضعفین ادامه راه امام خمینی است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اراک، «سید حسن جوادی» در اولین روز از اسفند سال ۱۳۴۴ در شهرستان نراق از توابع شهرستان دلیجان و در خانواده‌ای مؤمن و انقلابی دیده به جهان هستی گشود، با شروع جنگ تحمیلی فعالیت‌های خود را با حضور در بسیج شهر نراق آغاز و در تمامی امورات بسیج شرکت مداوم داشت، به عنوان بسیجی به جبهه رفت و در لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب (علیهماالسلام) مشغول به کار و فعالیت شد.

حدود ۹۰ روز در خدمت اسلام و جبهه بود و توانست در عملیات مختلفی شرکت داشته باشد، پس از مدتی به عضویت سپاه در آمد. در سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و چند روز بعد راهی مناطق عملیاتی جنوب کشور شد. شهید سیدحسن جوادی که از خاندان سیادت و ارادت بود. سرانجام به جدش حسین (علیهم السلام) رسید و در جاده اهواز در حالی که برای انجام مأموریت عازم بود بر اثر تصادف خودرو به شهادت رسید.  پیکر پاکش را در شهرستان نراق در کنار دیگر دوستان و هم‌رزمانش به خاک سپردند.

فرازی از وصیت‌نامه شهید «سیدحسن جوادی»:

ای امت مسلمان غیور تا لحظه‌ای که آخرین نفس‌هایتان را می‌کشید و تا آن هنگام که قطره خونی که در رگ‌هایتان جریان دارد، دست از اسلام و امام (قدس سره شریف) و روحانیت بر ندارید که تنها راه نجات مستضعفین ادامه خط امام (قدس سره شریف) که همان خط اصیل اسلام است می‌باشد، راه مستقیم فقط گوش به فرمان رهبر بودن است. این فرزند حسین (علیهم السلام) هر چه می‌گوید از اسلام می‌گوید، از قرآن می‌گوید.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تنها راه نجات مستضعفین ادامه راه امام خمینی است بیشتر بخوانید »

تصاویر/ شهید «حسن عسگری نظری» (۶)

تصاویر/ شهید «حسن عسگری نظری» (۶)


تصاویر شهید «حسن عسگری نظری»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصاویر/ شهید «حسن عسگری نظری» (۶) بیشتر بخوانید »

اولین اشک یک بچه‌پولدار شمرونی برای امام حسین (ع)+ فیلم

ماجرای اولین اشک یک بچه‌پولدار شمرونی برای امام حسین (ع)+ فیلم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، روزگاری در این مرز و بوم مردانی می‌زیستند که برای جهاد در راه خدا، از نه‌تنها از همه دارایی‌های خود گذشتند؛ بلکه از همه دنیا دل بریدند و به قربان‌گاه عشق رفته و خونین‌بال سوی معشوق خود پرگشودند.

بسیجی شهید «محسن چراغی» یکی از همین کبوترهای خونین‌بالی است که علی‌رغم تمکن مالی بالا، پا روی مال دنیا گذاشت و به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل رفت و در آن‌جا زمانی که در مجلس روضه متحول شد، از خدا خواست تا شهادت را نصیب او کند.

«احمد پایدار» از رزمندگان گردان «انصارالرسول (ص)» در دوران دفاع مقدس، در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، به خاطره‌ای از تحول شهید «محسن چراغی» اشاره کرد و اظهار داشت: قبل از مرحله دوم عملیات «کربلای پنج» وقتی در کرخه حضور داشتیم، یکی از رزمندگان به‌نام «محسن چراغی» که از اهالی شمیران و بسیار مومن و از لحاظ مالی نیز بسیار متنول بود، اولین‌باری بود که به جبهه می‌آمد.

این رزمنده دوران دفاع مقدس افزود: یک شب که ما در حسینیه کرخه روضه خواندیم و حال و هوای عجیب و غریبی شده بود. او درحالی که به چادر من آمده بود و روضه همچنان ادامه داشت، بسیار گریه کرد. وقتی آرام شد، گفت که من اولین‌بار در عمرم است که دارم در مجلس روضه گریه می‌کنم و از امام حسین (ع) خواسته‌ام که شهید شوم، تا این‌که به منطقه رفت و در همان عملیات «کربلای پنج» به شهادت رسید.

«پایدار» به روایت صبر زینبی مادر شهید چراغی اشاره و تصریح کرد: زمانی که ما رفتیم تا به مادر شهید چراغی، شهادت فرزندش را تسلیت بگوییم، در حالی که پیکر او هنوز بازنگشته بود، گفت که «تسلیت ندارد؛ ما چیزی که در راه امام حسین (ع) داده‌ایم، ارزش آن خیلی برای ما بالاتر است». وقتی که دعا کردیم تا پیکر او برگردد هم گفت که «همچین دعایی را نکنید؛ چراکه او الان در کنار حضرت زهرا (س) است و من هم هیچ غصه‌ای ندارم. خدا یک امانتی را به ما داد و خودش از ما گرفت؛ ما راضی هستیم به رضای خدا».

کد ویدیو

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ماجرای اولین اشک یک بچه‌پولدار شمرونی برای امام حسین (ع)+ فیلم بیشتر بخوانید »

از شما می‌خواهم ادامه‌دهنده راه شهدا باشید

از شما می‌خواهم ادامه‌دهنده راه شهدا باشید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از شهرکرد، «غلامحسین اخلاصی» فرزند عزت‌الله چهاردهم فروردین ۱۳۴۳ در بروجن به دنیا آمد، دانش‌آموز دوم دبیرستان بود که از طرف بسیج در جبهه حضور یافت و در تاریخ ششم فروردین‌ ۱۳۶۱ در عملیات فتح‌المبین به شهادت رسید.

بخشی از وصیت‌نامه شهید غلامحسین اخلاصی است:

بسم رب الشهدا ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

نپندارید آن‌هایی که درراه خدا کشته‌شده‌اند مرده‌اند، بلکه آن‌ها زنده‌اند و نزد خدایشان روزی می‌خورند.

باسلام و درود به رهبر انقلاب اسلامی ایران، این پیرمرد جماران و این نایب برحق امام زمان (عج)، آن امام عزیز که در عصر من زندگی می‌کرد و می‌کند و من نتوانستم به‌طور احسن از آن استفاده کنم از گفتار آن، از عمل آن و از مهربانی آن و جای بسی تأسف است برای من و حال نمی‌دانم اسم این را نامه بگذارم یا وصیت‌نامه.

امروز چهارشنبه ۱۳۶۰/۱۲/۲۷ شاید بعد از ظهر برای عملیات برویم و امکان شهید شدن ما هست، اگر لیاقت شهید شدن را داشته باشیم که آن را هم نداریم، ولی اگر شهید شدم اول از امام می‌خواهم که مرا ببخشد، چونکه من فرزند کوچک او هستم و او مرا نمی‌شناسد مرا ببخشد، چونکه من نتوانستم به‌طور دلخواه از گفتار او و از پیام او استفاده بکنم و شاید نتوانستم او را بشناسم؛ و پیام من به مردم قهرمان‌پرور و شهیدپرور ایران، مردمی که با جان و دل توانستند در پشت جبهه‌ها عمل و کار خود را بکنند و توانستند با کمک‌های خود چنان مشت محکمی بر دهان آمریکا و دیگر ابرقدرت‌ها بزنند که دیگر آن‌ها فکر خود را بکنند و گور خود را گم بکنند، چونکه شما به آن‌ها فهماندید که ما کشوری هستیم که بر روی پای خود استوار هستیم و خواهیم بود و کسی نمی‌تواند کوچک‌ترین حرف زوری بزند.

پیام من به شما و دیگران این است که کمک‌های خود را کم نکنید و بتوانید چنان مشت محکمی بر دهان ضد انقلاب بزنید که دیگر نتوانند کوچک‌ترین قدمی و یا کوچک‌ترین حرفی علیه انقلاب ما بردارند و بتوانند این انقلاب را تا انقلاب مهدی (عج) استوار سر جای خود نگهدارند، به این حرف‌های ضد انقلاب گوش ندهید و تا سر حد جان مقاومت بکنید تا آن‌ها سرنگون بشوند و کوچک‌ترین اثری از آن‌ها در این مملکت نباشد و در دعا‌های شب شرکت بکنند و دعا برای رزمندگان را هیچ‌وقت فراموش نکنند.

امیدوارم که این پیام کوچک من به شما برسد و دومین پیام خود را با فرستادن سلام برای دوستان و برادران می‌فرستم و از شما می‌خواهم که اگر ما به درجه شهادت رسیدیم راه ما را ادامه بدهید و نگذارید خون شهیدان به هدر برود، خون شهیدانی که از کربلای امام حسین (ع) تا کربلای ایران شهید شده‌اند؛ و از برادران عزیز می‌خواهم که تا آنجائی که می‌توانند به این انقلاب کمک بکنند و این انقلاب را تا سر حد پیروزی پیش ببرند و امام خود را فراموش نکنید.

با فرستادن سلام به پدرومادر عزیز و مهربانم که گذاشتند من به جبهه بیایم، مخصوصاً پدر عزیز که باید بگویم شهادت‌نامه مرا امضاء کردی و اجازه دادی که به «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان خود جواب بدهم، از شما می‌خواهم که اگر شهید شدم هیچ‌گونه ناراحتی به خود راه ندهید و گریه نکنید تا بتوانید به ضد انقلاب بفهمانید که ما تا سر حد امکان می‌جنگیم و پدر عزیز از تو می‌خواهم که بعد از شهادت من یک پرچم سبز بر بالای در بزنی به سکوت یک هفته و آوای قرآن در منزل باشد و امیدوارم که مرا حلال کنی، همین‌طور تو مادر عزیز، امیدوارم شیرت را حلالم کنی و موقعی که سر قبر من می‌روید از خدا بخواهید که مرا بیامرزد و مرا ببخشد. دیگر حرفی ندارم و از خداوند تبارک‌وتعالی برای شما صبر می‌خواهم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

از شما می‌خواهم ادامه‌دهنده راه شهدا باشید بیشتر بخوانید »

تصاویر/ شهید «حسن عسگری نظری» (۵)

تصاویر/ شهید «حسن عسگری نظری» (۵)


تصاویر شهید «حسن عسگری نظری»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصاویر/ شهید «حسن عسگری نظری» (۵) بیشتر بخوانید »