به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از شهرکرد، «غلامحسین اخلاصی» فرزند عزتالله چهاردهم فروردین ۱۳۴۳ در بروجن به دنیا آمد، دانشآموز دوم دبیرستان بود که از طرف بسیج در جبهه حضور یافت و در تاریخ ششم فروردین ۱۳۶۱ در عملیات فتحالمبین به شهادت رسید.
بخشی از وصیتنامه شهید غلامحسین اخلاصی است:
بسم رب الشهدا ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
نپندارید آنهایی که درراه خدا کشتهشدهاند مردهاند، بلکه آنها زندهاند و نزد خدایشان روزی میخورند.
باسلام و درود به رهبر انقلاب اسلامی ایران، این پیرمرد جماران و این نایب برحق امام زمان (عج)، آن امام عزیز که در عصر من زندگی میکرد و میکند و من نتوانستم بهطور احسن از آن استفاده کنم از گفتار آن، از عمل آن و از مهربانی آن و جای بسی تأسف است برای من و حال نمیدانم اسم این را نامه بگذارم یا وصیتنامه.
امروز چهارشنبه ۱۳۶۰/۱۲/۲۷ شاید بعد از ظهر برای عملیات برویم و امکان شهید شدن ما هست، اگر لیاقت شهید شدن را داشته باشیم که آن را هم نداریم، ولی اگر شهید شدم اول از امام میخواهم که مرا ببخشد، چونکه من فرزند کوچک او هستم و او مرا نمیشناسد مرا ببخشد، چونکه من نتوانستم بهطور دلخواه از گفتار او و از پیام او استفاده بکنم و شاید نتوانستم او را بشناسم؛ و پیام من به مردم قهرمانپرور و شهیدپرور ایران، مردمی که با جان و دل توانستند در پشت جبههها عمل و کار خود را بکنند و توانستند با کمکهای خود چنان مشت محکمی بر دهان آمریکا و دیگر ابرقدرتها بزنند که دیگر آنها فکر خود را بکنند و گور خود را گم بکنند، چونکه شما به آنها فهماندید که ما کشوری هستیم که بر روی پای خود استوار هستیم و خواهیم بود و کسی نمیتواند کوچکترین حرف زوری بزند.
پیام من به شما و دیگران این است که کمکهای خود را کم نکنید و بتوانید چنان مشت محکمی بر دهان ضد انقلاب بزنید که دیگر نتوانند کوچکترین قدمی و یا کوچکترین حرفی علیه انقلاب ما بردارند و بتوانند این انقلاب را تا انقلاب مهدی (عج) استوار سر جای خود نگهدارند، به این حرفهای ضد انقلاب گوش ندهید و تا سر حد جان مقاومت بکنید تا آنها سرنگون بشوند و کوچکترین اثری از آنها در این مملکت نباشد و در دعاهای شب شرکت بکنند و دعا برای رزمندگان را هیچوقت فراموش نکنند.
امیدوارم که این پیام کوچک من به شما برسد و دومین پیام خود را با فرستادن سلام برای دوستان و برادران میفرستم و از شما میخواهم که اگر ما به درجه شهادت رسیدیم راه ما را ادامه بدهید و نگذارید خون شهیدان به هدر برود، خون شهیدانی که از کربلای امام حسین (ع) تا کربلای ایران شهید شدهاند؛ و از برادران عزیز میخواهم که تا آنجائی که میتوانند به این انقلاب کمک بکنند و این انقلاب را تا سر حد پیروزی پیش ببرند و امام خود را فراموش نکنید.
با فرستادن سلام به پدرومادر عزیز و مهربانم که گذاشتند من به جبهه بیایم، مخصوصاً پدر عزیز که باید بگویم شهادتنامه مرا امضاء کردی و اجازه دادی که به «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان خود جواب بدهم، از شما میخواهم که اگر شهید شدم هیچگونه ناراحتی به خود راه ندهید و گریه نکنید تا بتوانید به ضد انقلاب بفهمانید که ما تا سر حد امکان میجنگیم و پدر عزیز از تو میخواهم که بعد از شهادت من یک پرچم سبز بر بالای در بزنی به سکوت یک هفته و آوای قرآن در منزل باشد و امیدوارم که مرا حلال کنی، همینطور تو مادر عزیز، امیدوارم شیرت را حلالم کنی و موقعی که سر قبر من میروید از خدا بخواهید که مرا بیامرزد و مرا ببخشد. دیگر حرفی ندارم و از خداوند تبارکوتعالی برای شما صبر میخواهم.
انتهای پیام/