عملیات والفجر 4

عکس/ عیادت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از شهید «علی رضاییان»

عکس/ عیادت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از شهید «علی رضاییان»


گروه ساجد دفاع‌پرس: سردار شهید «علی رضاییان» فرمانده قرارگاه مقدم حمزه سیدالشهداء (ع) در مقطعی از دوران دفاع مقدس بود که در عملیات‌های «فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا»، «ثامن‌الائمه (ع)»، «طریق‌القدس»، «فتح‌المبین»، «بیت‌المقدس» و «رمضان» مجاهدت کرد و سرانجام در عملیات «والفجر ۴» به شهادت رسید.

تصویری از عیادت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از شهید «علی رضاییان» هنگامی که او مجروح و در بیمارستان بستری شده، به یادگار مانده هست؛ یک مورد از مجروحیت‌های این شهید والامقام به حدی بود که گلوله از زیر گلوی وی وارد و از سمت پیشانیش‌اش خارج شد.‌

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

عکس/ عیادت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از شهید «علی رضاییان»

عکس/ عیادت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از شهید «علی رضاییان» بیشتر بخوانید »

شهیدآباد؛ دیاری متعلق به همه ایران

شهیدآباد؛ دیاری متعلق به همه ایران


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، در یازدهمین قسمت از برنامه «جبهه» به شهر‌هایی که تعداد زیادی از جوانان و مردمانشان را در جنگ تقدیم کردند، پرداخته شد و روایت‌هایی از آبادی‌هایی گفته شد که مزین به نام شهداست و خانواده‌هایی که چندین شهید در راه دفاع از میهن دادند.

دو آبادی به نام شهیدآباد یکی در بهشهر مازندران و دیگری در صفاشهر استان فارس که شهدایی را تقدیم انقلاب کردند. 

کاروانی که به مهمانی سیدالشهدا رفت 
در بخش نخست این برنامه، اسدالله باقری و محمدعلی بیاتی، از رزمندگان دوران دفاع مقدس و از اهالی روستای شهیدآباد مازندران بودند. 

اسدالله باقری در این برنامه گفت: «در ابتدای اسارت ۱۴ ساله بودم. کوچک‌ترین آزاده استان مازندران بودم. سه بار به منطقه اعزام شدم و در عملیات بیت المقدس به اسارت نیرو‌های عراقی درآمدم. روستای شهیدآباد در شرق استان مازندران و شهر بهشهر قرار دارد؛ این روستا با جمعت ۱۵۰۰ نفر بیش از ۶۰۰ نفر نیرو به جبهه اعزام کرد.»

محمدعلی بیاتی، از اهالی شهیدآباد و رزمنده دفاع مقدس در این برنامه گفت: «زمان جنگ شناسنامه‌های خود را دستکاری کردیم تا سن‌مان به اعزام به جبهه برسد. شهید سیدحسن نجفی، از همشهریان و دوستانم بود که سه سال از ما بزرگ‌تر بود ولی ایمان و اعتقادات قوی داشت. او را «مرد حدیث» خطاب می‌کردند و برای هر کاری اعم از خوردن و خوابیدن نیز یک حدیث نقل می‌کرد و نصیحت‌هایش اعتقادی بود.

زمان حرکت روی پارچه‌ای نوشت «کاروان حضرت ابوالفضل به مهمانی سیدالشهدا می‌رود» و با خود آورد. به سمت مریوان برای عملیات والفجر ۴ رفتیم. صبح روز بعد موقع رفتن سیدحسن مرا صدا کرد و وسایل از جمله آن پارچه نوشته را در کوله من گذاشت و گفت: «من که دیگر به خانه برنمی‌گردم و امروز شهید می‌شوم؛ این پارچه را در هر نقطه که من تیر خوردم نصب کن.» او می‌دانست و یقین داشت شهید می‌شود. زمانی که تیر خورد و شهید شد پارچه را در همان نقطه به درختان بلوطی که آنجا بود وصل کردیم و پیکر او را با سختی فراوان با خود برگرداندیم.»

علیرضا دلبریان، یکی از میزبانان این برنامه در ادامه گفت: «شهیدان همه مثل هم بودند و می‌گفتند خجالت می‌کشم دوستانم شهید شده باشند و من زنده در شهر راه بروم. شهید نورالهی از بچه‌های سبزوار در عملیات ۴ و ۵ کنار چادر نشسته بود و ناراحت بود. از او پرسدیم چه شده و او گفت: همه رفقایم رفتند و من به این فکر هستم که اگر به شهرمان برگردم رویم نمی‌شود مادر شهدا را ببینم.» او در آخرین عملیات مرصاد شهید شد و خجالت درآمد.»

اسدالله باقری، از اهالی شهیدآباد نیز در ادامه گفت: «در پاتک عراقی‌ها فرمانده گروهانمان حاج جعفر کیمیا بود که او هم از اهالی بهشهر بود و شهید شد. هر چه بچه‌ها از او تقاضای عقب‌نشینی می‌کردند مخالفت می‌کرد و می‌گفت مقاومت کنید. تا زمانی که تانک‌ها کنار ما می‌رسیدند و لوله تانک‌ها پشت سر ما بود دستور عقب نشینی نمی‌دادند. به حالت نعل اسبی محاصره شده بودیم. هنگام عقب‌نشینی از ناحیه گردن گلوله خوردم به طوری که گلوله از دهانم خارج شد. همزمان پایم هم گلوله خورد و نمی‌توانستم به عقب برگردم. حدود ۳۵ ساعت در آن دشت بودم و می‌توانم بگویم مرگ خود را به چشم دیدم؛ تا اینکه به دست عراقی‌ها اسیر شدم. آنها مرا به بیمارستان بصره منتقل کردند و چند روز در آنجا بستری بودم. در راهروی آن بیمارستان عموی خود را دیدم که او هم تیر خورده بود و روی ویلچر بود. خیلی خوشحال شدم و او مرا بغل کرد.»

باقری در ادامه گفت: «شهدا شناسنامه و هویت ما هستند. اگر آنها نبودند ما امروز این صلابت و اقتدار را در جمهوری اسلامی نداشتیم.» در ادامه اهالی شهیدآباد که در برنامه حضور داشتند همراه عکس شهدایشان روی اسکله برنامه رفتند و عکس یادگاری انداختند.

دلبریان نیز گفت: «شهیدآباد را نباید فراموش کنیم. باید همین مقاومت را در زندگی‌هایمان جاری کنیم تا مدیون شهدا از دنیا نرویم. به معنی واقعی کلمه شهیدآبادی که شما نامش را روی آبادی خود گذاشتید، متعلق به همه ایران هست و همه ایران را آباد کرده هست. امروز مرهون خون شهدا هستیم. امیدوارم مدیون این شهدا از دنیا نرویم.»

شهیدی که زبان نداشت، دلی بیدار داشت 
در بخش دوم این برنامه، زیبنده اکبری، مادر شهید عبدالمطلب اکبری، از شهدای دفاع مقدس روستای شهیدآباد شهرستان خرم‌بید صفاشهر روایت خود را تعریف کرد.

در ابتدا رسول اکبری برادر این شهید گفت: «عبدالمطلب اکبری فردی استثنایی بود؛ او ناشنوا بود ولی با این حال به جبهه رفت.»

در ادامه زیبنده اکبری، مادر شهید عبدالمطلب اکبری گفت: «عبدالمطلب از بچگی نماز خواندن را شروع کرد. زمانی که پدرش نماز می‌خواند او هم همراه او می‌خواند. برایش گریه می‌کردم که با این وضعیت چگونه نماز می‌خواند. به مدرسه رفت و تا کلاس پنجم درس خواند. به دلیل آنکه شرایط درس خواند برایش مهیا نبود به شغل بنایی روی آورد. بنایی می‌کرد و خانه می‌ساخت و با مردم رفتار خوبی داشت و همه دوستش داشتند. جنگ شد و دوستانش عبدالرحیم و محمد شفیع شهید شدند. هر چه گفتیم تو ناشنوا هستی واجب نیست به جبهه بروی؛ اما او اصرار می‌کرد که به جنگ برود. چند بار عازم شد و برمی‌گشت. اقوام می‌گفتند برایش زن بگیرید تا به جبهه نرود. به خواستگاری دخترعمه‌اش رفتیم و عقد کردند. اواخر جنگ بود و دوباره گفت می‌خواهم به جبهه بروم. از من کاری برنمی‌آمد و گاهی تا گلزار شهدا همراهیش می‌کردم. رفت و بعد از ۹ ماه برگشت. یکی از مادران شهدا خانه ما بود او با اشاره به آن مادر شهید گفت: «من هم این هفته شهید می‌شوم.» مادر شهید گفت: «خدا نکند؛ امیدوارم بروی و سالم برگردی.»، اما یک هفته نشد؛ رفت و شهید شد. امروز راضی و خوشحالم که فرزندم با اینکه زبان نداشت این‌گونه به جبهه رفت و شهید شد.»

رسول اکبری نیز گفت: «گاهی با عبدالمطلب به گلزار شهدا می‌رفتیم و برایشان فاتحه می‌خواندیم. در ردیف شهدایی که دفن شده بودند دو قبر خالی بود. عبدالمطلب با چوب علامتی کشید و آن قبر را نشان داد و گفت: «این بار من هم شهید می‌شوم و اینجا جایگاه من هست.» اتفاقاً زمانی که شهید شد او را همانجایی که علامت زده بود دفن کردند.» 

دلبریان در ادامه گفت: «شهید اکبری اگر زبان نداشت، دل بیداری داشت. راهی که این شهدا باز کردند، پیش روی همه ماست و باید برویم. با مظلومیتی که رفتند مسئولیت ما را سنگین‌تر کردند. مسیر آنها را باید در زندگی ادامه دهیم.»

علی خلیلی، دیگر میزبان این برنامه هم گفت: «شما یک مادر معمولی نیستید، شما مردساز هستید، شما یک شیر، پهلوان و قهرمان به دنیا آوردی.»

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

شهیدآباد؛ دیاری متعلق به همه ایران

شهیدآباد؛ دیاری متعلق به همه ایران بیشتر بخوانید »

حضور میدانی خبرنگاران از منطقه عملیاتی والفجر ۴

حضور میدانی خبرنگاران از منطقه عملیاتی والفجر ۴


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، به دنبال فراهم شدن امکان حضور خبرنگاران در منطقه عملیاتی والفجر٤، امروز (۱۳۶۲/۸/۳) گزارشگران خبرگزاری جمهوری اسلامی از مناطق مختلف عملیاتی بازدید و گزارش‌هایی را درباره تحولات جبهه نبرد و عملکرد نیرو‌های خودی تهیه کردند.

در یکی از این گزارش‌ها ضمن تشریح دیدگاه‌های مسئول واحد تخریب قرارگاه مقدم حمزه درباره وضعیت عمومی منطقه و اقدامات مهندسی عراق برای حفظ ارتفاعات آن، کلیاتی از اقدامات واحد تحت امر وی بدین شرح آمده هست:

 نیرو‌های عراق بیش از ۱۰ کانال به طول‌های ۵۰۰ الی ۲۰۰۰ متر و عرض ٥ و عمق ٢ متر بین ارتفاع هفت‌توانان و خلوزه١، ارتفاعات ٣ درختی تا ارتفاعات کله‌قندی، ارتفاع توتمان تا ارتفاعات پیروزی و از پشت پاسگاه کوخلان تا ارتفاع سربراله در منطقه عملیاتی ایجاد کرده بودند که داخل هریک از این کانال‌ها سه یا چهار ردیف سیم‌خاردار حلقوی تعبیه شده بود.

دشمن بعدازاین کانال‌ها میادین مین منظم و نامنظم ایجاد و در بعضی مناطق به عمق ٧٠٠ متر مین‌های ضدنفر کار گذاشته بود که انفجار هریک از آنها حداقل حدود هزار ترکش دارد.

این گزارش در ادامه به نقل از مسئول تخریب قرارگاه مقدم حمزه افزوده هست: از آغاز عملیات والفجر٤ تاکنون بیش از ۱۵ هزار نوع مختلف از مین‌های ضد نفر دشمن کشف، خنثی و جمع‌آوری شده هست و دست‌کم ۱۸ هزارمین دیگر که دشمن قصد داشت از آنها علیه نیرو‌های خودی استفاده کند به غنیمت درآمده هست.

 در گزارش دیگری خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی مشاهدات خود را از مناطق آزادشده، موقعیت ارتفاع کلو و تحرکات صحنه نبرد بازگو کرده هست.

 بخش‌هایی از این گزارش چنین هست: برای رسیدن به ارتفاع کلو باید از ارتفاعات گرمک و تنگه‌ای که رزمندگان آن را تنگه احد می‌نامند، عبور کرد. یک راه آسفالته، ارتفاعات گرمک را به شهر پنجوین متصل می‌سازد. از این جاده تا چند کیلومتری شهر پنجوین جلو رفتیم.

با رسیدن به نزدیکی پنجوین، ارتفاع مهم کلو در سمت چپ ما مشاهده می‌شود. برای رسیدن به قله این ارتفاع باید از یک جاده فرعی که زیر آتش مستقیم تانک‌های عراقی هست عبور کرد.

دشمن بعثی برای جلوگیری از نفوذ رزمندگان به این ارتفاعات، انواع موانع و استحکامات و نیز سنگر‌های تدافعی محکمی را در شیار‌های ارتفاع ایجاد کرده هست. همچنین تعداد زیادی زاغه و انبار بسیار بزرگ مهمات نیرو‌های بعثی در اطراف این ارتفاعات وجود دارد که همگی همراه سلاح‌ها و مهمات مربوط به آن به تصرف رزمندگان درآمده هست.

از یک انبار بسیار مهم و بزرگ تسلیحات و مقر نیرو‌های عراقی که به‌طور کامل از سنگ و بتن آرمه ساخته شده هست بازدید به عمل آمد. داخل این انبار حدود ۲۰ اتاق وجود دارد و چند اتاق آن مملو از مهمات سبک و سنگین هست. برخی از اتاق‌ها به آسایشگاه و بهداری و تأسیسات اختصاص‌یافته هست. درون اکثر آنها عکس‌ها و اوراق فساد و قمار به چشم می‌خورد.

از فراز ارتفاعات کلو، شهر پنجوین عراق که از تنگه مقابل در ارتفاعات هرگنه سربرآورده و تا دامنه ارتفاعات در داخل دشت امتداد یافته کاملاً مشاهده می‌شود.

دشمن بعثی که شب گذشته پس از تصرف روستای قزلجه به‌دست رزمندگان اسلام، اکثر نیرو‌های زرهی و تانک خود را از دشت پنجوین به‌طرف ارتفاعات کانی‌مانگا عقب رانده هست، اکنون تعدادی تانک در شمال شهر پنجوین مستقر ساخته تا از آن نقطه ارتفاعات کلو و اطراف آن را که محل تردد نیرو‌های خودی هست زیر آتش مستقیم قرار دهد.

ارتفاعات کانی‌مانگا در سمت جنوب‌غربی قله کلو و ارتفاعات هرگنه روبه‌روی آن در جنوب دیده می‌شود.

 یکی از رزمندگان ۵ اسیر عراقی را با نرمی و وقار خاصی به‌آرامی به پشت جبهه منتقل می‌کند. در همین حال یک هلیکوپتر که قصد نزدیک‌شدن به مواضع رزمندگان را داشت با آتش شدید نیرو‌های خودی مجبور به عقب‌نشینی شد.

منبع:

ایرج همتی، علیرضا لطف‌الله زادگان، روزشمار جنگ ایران و عراق: نخستین عملیات بزرگ در شمال غرب: والفجر ۴، (کتاب بیست و هشتم)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۷، صص ۳۱۲، ۳۱۳

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

حضور میدانی خبرنگاران از منطقه عملیاتی والفجر ۴

حضور میدانی خبرنگاران از منطقه عملیاتی والفجر ۴ بیشتر بخوانید »

شهید همت، اوج تعهد و شور و دلسوزی

سرلشکر باقری: شهید همت در اوج تعهد، شور و دلسوزی بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار سرلشکر پاسدار «محمد باقری» رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در دل‌نوشته‌ای به توصیف شخصیت همرزم شهید خود سردار «محمدابراهیم همت» پرداخت و نوشت:

«بسم الله الرحمن الرحیم

عمده ما جنوبی‌ها (فرماندهان و نیرو‌های مستقر در جبهه‌های خوزستان) با برادران ارزشمندی همچون «احمد متوسلیان» و «محمدابراهیم همت» در زمستان ۱۳۶۰ و قبل از عملیات «فتح‌المبین» آشنا شدیم که از بخش‌های مختلف شمال‌غرب و جبهه‌های کردستان، به خوزستان فراخوانده شده و تیپ «محمد رسول الله (ص)» را تشکیل دادند. رزمندگان آن‌ها نیز عمدتاً از تهران بودند.

از عملیات فتح‌المبین در نوروز ۱۳۶۱ تا هنگام شهادت شهید همت در عملیات خیبر در ۱۷ اسفند ۱۳۶۲، هرچند مدت آشنایی‌مان خیلی طول نکشید و او آسمانی شد، اما در جلسات عملیاتی، جبهه‌ها و عملیات‌های مختلف، افتخار همکاری و معاشرت با او را داشتم.

در این مدت کمتر از دو سال، شهید همت در عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس و رمضان، جانشین تیپ محمد رسول الله (ص) و پس از اسارت برادر متوسلیان در لبنان در تابستان ۱۳۶۱، در عملیات‌های مسلم بن عقیل در سومار، والفجر مقدماتی (جنوب فکه)، والفجر ۱ (شرهانی)، والفجر ۴ (شمال‌غرب مریوان) و خیبر (هورالهویزه) فرماندهی تیپ و سپس لشکر حضرت محمد رسول الله (ص) را عهده‌دار بود.

شهدای فرمانده لشکر‌های سپاه در بسیاری از خصیصه‌ها مانند عشق به اسلام و ایران و امام خمینی (ره)، ایمان و اخلاص و عبادت، شجاعت و ایثار و بسیاری خصائص نیکو مشترک بودند، اما هر یک نیز دارای ویژگی‌های مختص به خود بودند که قاعدتاً آن ویژگی‌ها موجب تمایز آن‌ها از یکدیگر می‌شود.

در این بین؛ شهید همت به‌لحاظ احساس مسئولیت، تعهد، دلسوزی و شور بی‌نظیر در میان فرماندهان تمایز خاصی داشت.

این ویژگیِ او را بار‌ها در نحوه رسیدگی و مراقبت از رزمندگان و بسیجیان لشکر، مخالفت با استفاده از خودرو یا امکاناتی متمایز از نیرو‌های رزمنده، از دست ندادن حتی یک لحظه در تمام دوران شناسایی، طرح‌ریزی، تمرین و انجام عملیات و محروم کردن خود از حداقل آسایش و استراحت دیده بودم و به خاطر دارم.

از جمله: در پاییز سال ۱۳۶۲ و با هدف آشنا شدن فرماندهان با ویژگی‌های دریا و آبگیر‌ها و عملیات‌های دریایی و سختی‌های آن و آماده شدن برای عملیات خیبر در هورالهویزه (هرچند که هیچ‌یک از فرماندهان لشکر‌ها اطلاعی از محل و نوع عملیات بعدی (خیبر) نداشتند)، برنامه گشت دریایی با استقرار و حضور در ناو‌های نیروی دریایی ارتش در خلیج فارس و سوار و پیاده شدن مکرر در کنار جزایر و… ترتیب داده شده بود.

در این سفر چند روزه دریایی که استراحت و خواب و خوراک مناسبی نیز نبود، خستگی، همه وجود ما را گرفته بود و بعضاً در مسیر و نزدیک جزایر، برخی‌ها دچار خواب‌آلودگی می‌شدند و تنها کسی که لحظه‌ای آرام و قرار نداشت و اجازه غفلت و کم‌توجهی به دیگران را نیز نمی‌داد، او بود.

دائماً بین فرماندهان در حرکت بود و با نقشه و سؤال و جواب از فرمانده ناو و من هم، موقعیت جغرافیایی و ویژگی‌های عملیاتی منطقه، دیگران را توجیه و تشویق به توجه و دقت می‌کرد؛ تا حدی که بعضی‌ها به او اعتراض هم می‌کردند.

در مورد دیگر، یکی از فرماندهان را در یک خودروی استیشن دارای کولر دیده بود و با او برخورد جدی کرده بود و در جلسه نیز به فرماندهان تأکید می‌کرد که همانطور که رزمنده‌ها سختی می‌کشند، ما هم باید سختی‌ها را لمس کنیم و تحمل نمائیم.

نحوه و میزان حضور و رسیدگی او به خانواده محترمش نیز در بحبوحه درگیری‌ها، نمونه دیگری بود که از نزدیک دیدیم. در نهایت نیز؛ همچون یک رزمنده گمنام بر ترک یک موتور در جزیره مجنون در عملیات خیبر، مزد این تعهد، شور و دلسوزی را دریافت کرد.

لشکر حضرت محمد رسول الله (ص) و پیروزی‌های آن در آن مقطع، بدون شک، مرهون تلاش‌ها و مجاهدت‌های این فرمانده دلاور سپاه اسلام است.

ان‌شاءالله که آن رفاقت و همراهی، موجب شفاعت او از همه ما جاماندگان نیز بشود.

سرلشکر محمد باقری

۱۴۰۲/۰۲/۰۴»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سرلشکر باقری: شهید همت در اوج تعهد، شور و دلسوزی بود

سرلشکر باقری: شهید همت در اوج تعهد، شور و دلسوزی بود بیشتر بخوانید »

مواظب و هشيار باشيد كه استعمارگران در اعتقاداتتان رخنه نكنند

هوشيار باشيد كه استعمارگران در اعتقاداتتان رخنه نكنند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اصفهان، دفاع مقدس گنجینه‌ای ماندگار از حضور عارفانه انسان‌های برگزیده خداست که شهادت‌ طلبی، ایثارگری، گذشت، شجاعت، رشادت، مردانگی و جوانمردی را می‌توان از جمله خصوصیات بارز شخصیتی و اخلاقی‌شان نام برد.

همانان که جان برکف برای دفاع از دین و ناموس، ارزش‌ها و آرمان‌های این نظام دل به جاده زدند و در کربلای ایران حماسه‌های بی‌بدیل خلق کردند و بر دشمن بعثی پیروز شدند. شهیدانی که هر کدام‌شان نمونه و الگوی ایستادگی و مقاومت هستند.

«صفرعلی عشقی» یکی از ۲۴ هزار شهید استان اصفهان و اهل شهر «قهدريجان» است که در ادامه زندگی‌نامه و فرازی از وصیت‌نامه این شهید را از نظر می‌گذرانیم.

زندگی‌نامه شهید

«صفرعلی عشقی» پانزدهم تير در سال ۱۳۴۱ در شهر قهدريجان چشم به جهان گشود و در بیست و هشتم مهر ۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی والفجر۴ بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و در گلزار شهدای شهر قهدریجان به خاک سپرده شد.

فرازی از وصیت نامه شهید

ما ادامه دهندگان خون شهدایی هستیم که با خون خود نوشتند خون بر شمشیر پیروز است رسالت ما که زنده ایم این است که با خون خود قرآن، امام و اسلام را یاری کنیم ما هدفی مقدس داریم و در این راه رسیدن به این هدف چه باک از شهادت است.

تاریخ نگاران و هنرمندان دنیا بیایید و به انسانیت و آینده نسل بشر بیندیشید. حقايق و وقايع تاريخی آن چه كه هست و به وقوع می پيوندد، بنگاريد. برادران و خواهران! مواظب و هشيار باشيد كه استعمارگران شيطان صفت در اعتقاداتتان رخنه نكنند و رعشه بر اندام آئين و مذهبتان نيندازند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

هوشيار باشيد كه استعمارگران در اعتقاداتتان رخنه نكنند

هوشيار باشيد كه استعمارگران در اعتقاداتتان رخنه نكنند بیشتر بخوانید »