فکه

شهید میلاد بیدی؛‌ روی جلد فکه

شهید میلاد بیدی؛‌ روی جلد فکه



ماهنامه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی «فکه» با طرحی از شهید راه قدس، میلاد بیدی، منتشر و روانه بازار نشر شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، دویست و شصت و هفتمین شماره ماهنامه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی «فکه» با محوریت معرفی شهید راه قدس، میلاد بیدی، منتشر شد.

میلاد بیدی در خانواده‌ای مذهبی بزرگ شد؛ مادرش از نوجوانی در خانه پدری قالی می‌بافت و با وجود علاقه‌مندی به ادامه تحصیل، در همان سال‌ها ازدواج کرد.

فرزند اول خانواده، مریم، زمانی به دنیا آمد که مادر هنوز پشت دستگاه‌های صنعتی مشغول به کار بود. چند سال بعد میلاد متولد شد؛ کودکی که در کنار مادربزرگ و در میان روزهای پرمشغله کار مادر، قد کشید و رشد یافت.

هدیه خاص حاج قاسم به میلاد

میلاد از همان کودکی علاقه‌اش به مسجد، عزاداری‌های محرم و دسته‌های هیئت را آشکارا نشان می‌داد. در دوران نوجوانی، حضورش در بسیج و هیئت‌های مذهبی جدی‌تر شد و همین مسیر، زمینه‌ساز اعزام‌های چندباره‌اش به سوریه شد.

در یکی از این مأموریت‌ها، توفیق یافت توصیه‌ای از شهید حاج قاسم سلیمانی بشنود. حاج قاسم، انگشترهایی را که از سوی رهبر انقلاب هدیه داده شده بود، به او داد و سفارش کرد که ازدواج کند. میلاد نیز با دختری مؤمن ازدواج و زندگی مشترکش را آغاز کرد. با این حال، فعالیت‌هایش در مسجد، هیات و امور سیاسی همچنان ادامه داشت.

قرائت سوره واقعه برای سلامتی

مادر شهید می‌گوید: میلاد ارادت ویژه‌ای به رهبر انقلاب و سید حسن نصرالله داشت و همه سخنرانی‌های آنان را با علاقه دنبال می‌کرد.

مدتی پس از ازدواج، مأموریت جدیدی برای میلاد پیش آمد؛ اعزام به لبنان. اگرچه مادرش می‌دانست این مأموریت حالت جنگی ندارد و خطر چندانی او را تهدید نمی‌کند، اما همچنان هر روز سوره واقعه را برای سلامتی او می‌خواند. ده روز پس از آغاز ختم، خبر رسید که ساختمانی که مستشاران نظامی از جمله میلاد بیدی در آن حضور داشتند، هدف حمله هوایی رژیم صهیونیستی قرار گرفته است. میلاد سرانجام در لبنان به نقطه‌ای رسید که سال‌ها در دل آرزوی آن را داشت.

شهیدی که پیکرش به زور جمع شده بود

پدر شهید میلاد بیدی از لحظه دیدار پیکر پسر شهیدشان می‌گوید «تابوت را که جلوی‌مان گذاشتند و پرچم را کنار زدند. دیدارمان تازه شد. می‌گفتند شرایط پیکر طوری نیست که بتونین ببینیدش. دست کشیدم به پیکر پیچیده در کفن؛ با دست لمسش کردم پای چپش از زانو به پایین قطع شده بود. انگار یک دست هم نداشت. ندیده معلوم بود پیکر را به زور جمع کرده‌اند. قلبم از درد ورم کرده بود یعنی این همان میلادی بود که شب آخر بغلش کردم؟»

اسناد سری کشف‌شده از اسرائیل

در این شماره از ماهنامه مطالب متنوعی منتشر شده است که از جمله آنها می‌توان به «نبرد در سایه پسا جنگ» اشاره کرد که به مدیریت کشور پس از جنگ ۱۲ روزه و وظایف مردم و مسئولان می‌پردازد، «برباد رفته» که نبرد اطلاعاتی ایران و اسرائیل و اسناد سری کشف‌شده توسط نیروهای امنیتی را بررسی می‌کند، «ملت ایران حتماً پیروز خواهد شد» مروری بر بیانات رهبر انقلاب است، «نگاهی به روابط ایران و سودان» ابعاد سیاسی و دیپلماتیک این مناسبات را واکاوی می‌کند، «اطلاع‌نگاشت زندگی‌نامه شهید عباس بابایی» سیره این شهید را به زبان تصویر مرور می‌کند، «چرایی یک اتفاق» کنکاشی در حضور چندساله یک خبرنگار در ایران است و در نهایت «بید مجنون؛ پرونده شهید راه قدس میلاد بیدی» زندگی و شهادت او را روایت می‌کند.

دویست و شصت و هفتمین شماره مجله «فکه» با مدیر مسئولی علی حسین‌پور در ۵۵ صفحه و به بهای ۱۲۰ هزار تومان به چاپ رسید.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید میلاد بیدی؛‌ روی جلد فکه

شهید میلاد بیدی؛‌ روی جلد فکه بیشتر بخوانید »

تصاویر/ سردار سپهبد شهید «غلامعلی رشید» (۲)

پوستر فرماندهان شهید عملیات پیروزمندانه سیدالشهداء (ع)


گروه ساجد دفاع‌پرس: پوستری از در دوران هشت سال دفاع مقدس به یادگار مانده که یاد و خاطره فرماندهان شهید لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) در عملیات پیروزمندانه سیدالشهداء (ع)؛ شهیدان «حسین اسکندرلو» فرمانده گردان علی اصغر(ع)، «حسن حسینیان» فرمانده گردان المهدی (ع) و «علی‌اصغر ابراهیمی» مسئول پرسنلی این لشکر سرافراز را گرامی داشته هست.

 

عملیات سیدالشهداء (ع) سیزدهم اردیبهشت سال ۱۳۶۵ توسط رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) در منطقه فکه به اجرا درآمد و رزمندگان این لشکر سرافراز در مقابل چند لشکر زرهی ارتش بعثی عراق در یک نبرد عاشورایی مقاومت کرده و از پیشروی آن‌ها جلوگیری کردند.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

پوستر فرماندهان شهید عملیات پیروزمندانه سیدالشهداء (ع)

پوستر فرماندهان شهید عملیات پیروزمندانه سیدالشهداء (ع) بیشتر بخوانید »

شهید رستگاری: از بذل مال و جان در راه امام و هدفش کوتاهی نکنید

شهید رستگاری: از بذل مال و جان در راه امام و هدفش کوتاهی نکنید


گروه ساجد دفاع‌پرس: وصیت‌نامه‌های شهدا چراغ راهی هست که این روز‌ها پس از گذشت حدود ۳۵ سال از پایان جنگ تحمیلی، همچنان راه را برای کسانی که می‌خواهند پای خود را جای پای شهدا بگذارند، مشخص می‌کند. در این راستا، یکی از شهدایی که در وصیت‌نامه او نکات ارزنده‌ای می‌یابیم، شهید «محمدرضا رستگاری ترامشلو» هست که سيزدهم ارديبهشت سال ۱۳۶۵، با سمت فرمانده گروهان در فكه به شهادت رسید.

شهید رستگاری: از بذل مال و جان در راه امام و هدفش کوتاهی نکنید

وصیت‌نامه شهید «محمدرضا رستگاری ترامشلو»

بسم الله الرحمن الرحیم 

چند سطری به‌عنوان یادبود می‌نگارم

حدیث قدسی: 

قال الله تعالی: من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقه و من عشقه قتله و من قتله فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته. هرکس مرا طلب کند، مرا می‌یابد و هر که مرا بیابد، مرا می‌شناسد و هر که مرا بشناسد، مرا دوست دارد و هر کسی مرا دوست بدارد، عاشقم می‌شود و هر که عاشقم بشود، عاشقش می‌شوم و هرکس را که عاشقش بشم، او را می‌کشم و هر کس را بکشم، دیه او به گردن من هست و هرکس که به گردن من دیه دارد، من خودم دیه او هستم.

آن‌کس که تو را شناخت، جان را چه کند، فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی، دیوانه تو هر دو جهان را چه کند

جهاد دری هست از در‌های بهشت که تنها به روی بندگان خاص خدا گشوده می‌شود و اولین مسئله در رابطه با جهاد، حل کردن مسئله مرگ برای خود انسان هست؛ چون وقتی مسئله مرگ حل شد، دیگر اشکالی در راه جهاد فی‌سبیل‌الله به‌وجود نمی‌آید.‌ ای کاش مرگ ما تنها برای خدا باشد؛ چون در زندگی‌مان این‌طور نبودیم. 

بارالها، خدایا، معبودا، معشوقا، مولایم، من ضعیف و ناتوان دوست دارم که دشمن زبون، چشم‌هایم را در کمال قساوت و بی‌رحمی در بستان از حدقه درآورد و دستهایم را در تنگه چزابه قطع کند و پاهایم را در خونین‌شهر از بدن جدا سازد و قلبم را در سوسنگرد آماج رگبار گلوله‌هایش کند و سرم را در شلمچه از بدن جدا نماید تا در کمال فشار و آزار، دشمنان مکتبم ببینند که اگرچه چشم‌ها و دست‌ها و قلب و سینه و سرم را من گرفته‌اند؛ اما یک چیز را نتوانستند بگیرند و آن عشق به الله و معشوقم و عشق به شهادت و عشق به امام هست؛ ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله أمواتا بَلْ أَحْیَاء ولکن لا تشعرون؛ کسانی را که در راه خدا کشته می‌شوند مرده نگوبید؛ بلکه که آن‌ها زنده‌اند ولی شما درک نمی‌کنید. قرآن‌کریم. 

درود و سلام به قلب تپنده جهان اسلام، نور چشم ما و همه مستنصفان جهان، امام امت خمینی کبیر و با درود به ارواح طیبه تمامی شهدای راه حق و حقیقت اسلام، از صدر اسلام تا به امروز و از امروز تا همیشه تاریخ و با سلام به تمامی جانبازان عزیز انقلاب و جنگ تحمیلی و این اسوه‌های مقاومت و ایثار و شهدای زنده انقلاب؛ و با سلام و تحیت به تمامی خانواده‌های شهدا و جانبازان و اسرا و مفقودین و با سلام‌های گرم خدمت پدر بزرگوارم و مادر عزیزم و خانواده و تمامی فامیل محترم و همه دوستان و همسنگران و همرزمان و رفقایم.

پدر عزیز و ارجمندم! از این‌که در پرورش و آموزش من به مکتب اهل‌بیت (ع) کوشیدی، خوشحال باش که ثمره زحمات خود را دیدی و خواهی دید ان‌شاءالله تا قیامت از این بذر نیکو که باشیدی، خرمن‌ها درو خواهی نمود. پدر جان! می‌دانم که بعد از شهادت من، با مقاومت و مداومت در راه شهدا از راه، پاسداری خواهی نمود و برای همه سرمشق خواهی شد.

و اما مادر عزیزم که مرا در آغوش پر مهرت پروراندی و به‌همراه عشق و مهر حسینی (ع) را در وجودم نهادی! شما در حقیقت پیروان راستین زهرای اطهر (س) و زینب کبری (س) هستید و می‌دانستم که تا آخر نیز با شجاعت از این پیشوایان خود پیروی خواهید نمود؛ و ان‌شاءالله بعد از ما زینب‌گونه راه شهدا و این خون‌های مقدس که در پای نهال اسلام ریخته شده و می‌شود را پاسداری خواهید نمود و به خواهرانم و تمامی زنان و دختران جامعه؛ با شجاعت و ایثارت، درس شجاعت و ایثار، و با حجاب و وقارت، درس حجاب و وقار خواهی داد؛ اما برادر عزیز و نور چشمم! انتظارم از شما اطاعت از دستورات خدا و فرمان‌برداری از پدر و مادر و حفظ سنگر مدرسه و پاسداری از انقلاب و اسلام و خون شهدا می‌باشد؛ و به خواهرهایم که چون جان عزیزشان می‌داشتم، توصیه می‌کنم که زینب‌گونه رفتار نمایند و باعث افتخار سربلندی شهدا و خانواده‌های شهدا بشوند و دل به علایق دنیوی نبندند؛ زیرا غیر از خدا همه‌چیز فناشدنی هست؛ اما اگر به خدا دل بستیم، تا ابدیت دل‌دار ما خواهد بود و به همه فامیل و دوستان و رفقایم سفارش می‌کنم که لحظه‌ای دست از یاری امام برندارند و این حسین زمان را تا آخرین قطره خون خویش یاری نمایید و از بذل مال و جان در راه او و هدف مقدسش کوتاهی ننمایند و نسبت به مسئله مهم جنگ تحمیلی بی‌تفاوت نباشند و سنگر‌های ما را با سرعت پر کنند و در پشت جبهه از تقویت و یاری رزمندگان لحظه‌ای کوتاهی نکنند و در تمام کارهایتان رضای خداوند متعال و شهدای شاهد را هرگز از نظر دور نمانید. 

با امید پیروزی هرچه سریع‌تر رزمندگان اسلام و گشوده شدن راه کربلا و آزادی قدس عزیز و نابودی شیطان بزرگ آمریکای جنایت‌کار و مزدورانش در منطقه و رژیم اشغالگر قدس و صدام کافر و همه دشمنان اسلام و بشریت. و به امید ظهور هرچه سریع‌تر منجی عالم بشریت حضرت بقیه‌الله الاعظم حجة بن الحسن (عج).

خدایا تا ظهور دولت یار، خمینی را خمینی را نگه‌دار «انشاءالله»

محمدرضا رستگاری (ترامشلو)

شهید رستگاری: از بذل مال و جان در راه امام و هدفش کوتاهی نکنید
 
 
شهید رستگاری: از بذل مال و جان در راه امام و هدفش کوتاهی نکنید
 
انتهای پیام/ 113
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
شهید رستگاری: از بذل مال و جان در راه امام و هدفش کوتاهی نکنید

شهید رستگاری: از بذل مال و جان در راه امام و هدفش کوتاهی نکنید بیشتر بخوانید »

شهید حسن‌خان تهرانی: آرزو دارم بعد از زیارت کربلا شهید شوم

شهید حسن‌خان تهرانی: آرزو دارم بعد از زیارت کربلا شهید شوم


گروه ساجد دفاع‌پرس: شهیدان هرکدام برای خود هدفی داشتند، هدف‌هایی به بزرگی لقاء الی الله، هدف‌هایی به بزرگی زیارت کربلا و در ادامه مسیر آن فتح قدس، هدف‌هایی به بزرگی نابودی استکبار و برافراشتن پرچم ظلم‌ستیزی و بیرق بزرگ اسلام در سراسر جهان؛ آری! آن‌ها که خونین‌بال رفتند، در ازای جانی که فدا کردند، از ما هیچ‌چیز نخواستند جز ادامه دادن مسیر مقدس‌شان؛ پس امروز ما نیز برای شناخت هدف‌های شهیدان باید وصیت‌نامه‌های آن‌ها را مطالعه کنیم، تا راه شهیدان همچنان پررهرو باشد.

شهید «مجید حسن‌خان تهرانی» یکی از شهدای والامقام هست که از وصیت‌نامه او می‌توان به هدف مقدسش پی برد؛ خصوصاً در آن‌جایی که می‌گوید: از شما می‌خواهم امام امت را یاری کنید و از او اطاعت کنید و راه شهیدان را ادامه دهید و اگر من شهید شدم اگر لیاقت داشتم شهید بشوم برایم مجلس ختم نگیرید و اگر گرفتید برای تمام شهیدان محل بگیرید و من نمی‌خواهم برایم گریه کنید بلکه شادی هم بکنید و مفهوم شادی شما این باشد که از خانواده ما هم شهید شده هست و اگر زخمی شدم میخواهم خوب بشوم تا دوباره به جبهه بروم تا کربلای حسینی را ببینم و آرزوی دیگری که دارم یکی اینکه روی حضرت مهدی (عج) را ببینم بعد شهید بشوم یا به کربلا برسم.

وصیت‌نامه شهید «مجید حسن‌خان تهرانی» 

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام به امام زمان و نایب برحقش امام خمینی و بعد سلام بر خانواده‌های شهدا و معلولین و مجروحین.

این یک وصیتی هست از من حقیر که بر خانواده خود و امت شهیدپرور.

بار خدایا! تمام کسانی که مثل زینب هستند و بچه‌های خود را به جبهه‌های حق علیه باطل می‌فرستند، نگهدار. بار خدایا! من تنها آرزویی که دارم، این هست که مرا یک لحظه به خودم وامگذار؛ چراکه از یاد خدا می‌روم و خدایا مرا در راهت شهید فرما؛ نه برای طمع به بهشتت؛ بلکه برای تو که خالق من و تمام انسان‌های روی زمین هستی. من به خانواده‌ام می‌گویم راهی جز راه خدا نروید؛ چون راه دیگری نیست. از شما می‌خواهم امام امت را یاری کنید و از او اطاعت کنید و راه شهیدان را ادامه دهید و اگر من شهید شدم، اگر لیاقت داشتم شهید بشوم، برایم مجلس ختم نگیرید و اگر گرفتید برای تمام شهیدان محل بگیرید و من نمی‌خواهم برایم گریه کنید؛ بلکه شادی هم بکنید و مفهوم شادی شما این باشد که از خانواده ما هم شهید شده هست و اگر زخمی شدم می‌خواهم خوب بشوم تا دوباره به جبهه بروم تا کربلای حسینی را ببینم و آرزوی دیگری که دارم؛ یکی این‌که روی حضرت مهدی (عج) را ببینم، بعد شهید بشوم یا به کربلا برسم، بعد اگر خدا خواست شهید و یا زخمی بشوم.

و دیگر اینکه بدانید ما از سوی خدا آمده‌ایم و به سوی او باز می‌گردیم و ادامه راه شهیدان ادامه راه انبیاء هست و از شما می‌خواهم از تمام کار‌های گناه دوری کنید و به خداوند نزدیک‌تر می‌شوید و راه نزدیک شدن به خدا، ارتباط با خداست و آن‌هم دعاست؛ دعا رمز پیروزی ما هست و کلید پیروزی ایمان هست و ما برای اینکه از این وابستگی‌ها رها و آزاد بشویم، باید شهیدانی بدهیم و زخمی‌هایی؛ و اگر شهادت نصیب من شد، نمی‌خواهم عکس مرا روی دیوار‌ها بزنید؛ چراکه اجر شهید کمتر می‌شود.

از خدا می‌خواهم شهید که شدم، حضرت علی و یا امام حسین زودتر پیش من بیایند و من منظورم از شهید شدن، این نیست که خودنمایی کنم و خود مرا بزرگ کنم که مردم بگویند چقدر شجاع بود یا چیز‌های دیگر؛ و مادرم شما راه زینب را ادامه بدهید؛ چون که زینب هم همین بلا بر سرش آمد و استقامت داشته باشید. شما پدرم و مادرم! مرا تا این‌جا بزرگ کردید و به اسلام هدیه فرمودید؛ و صبر مایه ایمان هست؛ و اگر من از خانه رفتم ناراحت نباشید و از خداوند متعال صبر و استقامت برای شما خواستارم. 

والسلام علیکم و رحمت‌الله و برکاته

خداحافظ یاران 

تاریخ ۶۱/۱۰/۳۰
پادگان دوکوهه
مجید حسن‌خان تهرانی

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

شهید حسن‌خان تهرانی: آرزو دارم بعد از زیارت کربلا شهید شوم

شهید حسن‌خان تهرانی: آرزو دارم بعد از زیارت کربلا شهید شوم بیشتر بخوانید »

مرصاد؛ پایانی بر «ارتش آزادی‌بخش» 

مرصاد؛ پایانی بر «ارتش آزادی‌بخش» 


گروه سیاسی دفاع‌پرس ـ رحیم محمدی؛ زمانی که نهضت انقلاب اسلامی در ایران آغاز شد عده‌ای برای مقابله با رژیم پهلوی تشکیلاتی به نام سازمان مجاهدین خلق بوجود آورند لذا در ابتدا کسانی می‌توانستند عضو این گروه شوند که مسلمان و مذهبی می‌بودند، اما بعد‌ها با دستگیری و اعدام موسسان این تشکیلات، نفرات جایگزین به تدریج گرایش مارکسیستی پیداکردند به همین دلیل زمانی که برخی از رهبران سازمان مجاهدین در سال ۱۳۵۴ با شخصیت‌هایی هم، چون آیت الله طالقانی و مهدوی کنی در یک زندان قرار می‌گیرند، این عزیزان برای جلوگیری از زیان ارتباط با اعضای سازمان مجاهدین خلق، جدایی مسلمان‌ها از مارکسیست‌ها را در زندان ضروری اعلام می‌کنند.

رهبران این سازمان برای اینکه عملکرد واقعی آنها روشن نشود ضمن رد این موضوع همچنان خود را پایند به مبانی اسلام معرفی می‌کنند برای اینکه سال‌های ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ را می‌توان اوج فعالیت‌های ضد پهلوی مذهبی‌ها در ایران دانست لذا به جهت اینکه بتوانند از حمایت مذهبی‌ها برخوردار باشند با نفی این موضوع خود را همچنان پایند به اسلام نشان می‌دادند بر این اساس زمانی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید برای عضوگیری اقدامات تبلیغی گسترده‌ای را آغاز کردند و برای اثر گذاری هم خاطرات دستگیرشدگان اعضای خود توسط ساواک و شکنجه آنها در قالب‌های گوناگون منتشر و توزیع می‌کردند و به موازات آن با سوء استفاده از شرایط انقلابی، نفراتی را در دستگاه‌های مختلف کشور از جمله ریاست جمهوری، نخست وزیری، وزارت کشور، سپاه پاسداران و … وارد کردند تا به لحاظ سیاسی در کنار نیرو‌های مسلح خود به نام «میلیشیا» بتوانند در تصمیم گیری‌های کشور حضور داشته باشد.

البته به موازات این گونه اقدامات آنها سعی کردند هم به منظور تایید فعالیت‌هایی که انجام می‌دهند و هم خط بطلان کشیدن بر خط مشی مارکسیستی که دارند به امام خمینی (ره) نردیک شوند لذا در اردیبهشت ۱۳۵۸ مسعود رجوی به همراه موسی خیابانی و دیگر سران سازمان مجاهدین خلق در قم به دیدار امام خمینی می‌روند و در این دیدار امام به غیر ایدئولوژیک شدند مجاهدین اشاره می‌کند و از آنها می‌خواهد هم، چون سایر مردم که در جریان انقلاب متحول شدند، آنها هم اشکالاتشان را رفع کنند و علیه مارکسیسم به تبلیغ بپردازند.

همچنین گفته شده که در این دیدار «امام خمینی (ره) به سران سازمان مجاهدین هشدار داد در صورت حرکت در مسیری خارج از اسلام، علیه آنان موضع خواهد گرفت؛ علاوه بر این از آنان خواست سلاح‌های زیادی که از پادگان‌ها برده‌اند، تحویل دهند و سلاح‌های خود را بر زمین گذارند و ساختمان‌های دولتی را تخلیه کنند.» ولی به جهت اینکه سازمان مجاهدین اهداف و نیات دیگری از این دیدار داشتند نه تنها به توصیه امام خمینی (ره) گوش ندادند بلکه به تدریج زاویه خود را با انقلاب اسلامی نیز نمایان کردند و آن زمانی عیان‌تر شد که همان سال در همه پرسی قانون اساسی شرکت نکرد؛ لذا وقتی رجوی برای ریاست جمهوری کاندیدا شد، امام (ره) اعلام کردند کسانی که به قانون اساسی رأی مثبت نداده‌اند، صلاحیت کاندیدا شدن را ندارند؛ این باعث شد تا سازمان مورد اشاره در اطلاعیه‌ای از کناره گیری رجوی از حضور در انتخابات ریاست جمهوری خبر دهد و اگر چه وی از نظر امام مطلع بود ولی این بار در انتخابات مجلس شورای اسلامی که اسفند ۱۳۵۸ برگزار شد شرکت کرد که به دلیل آگاهی مردم از نظر امام درباره تشکیلات رجوی، نامبرده نتوانست به مجلس راه یابد.

پس به همین جهت از خرداد ۱۳۵۹ اولین درگیری‌ها سازمان مجاهدین با مردم آغاز می‌شود و در ادامه پس از درگیری اعضای سازمان با نیرو‌های انقلاب در اردیبهشت ۱۳۶۰ که منجر به کشته شدن چهار تن از اعضای این سازمان شد، امام خمینی (س) از اعضای سازمان می‌خواهند که اسلحه‌ها را بر زمین گذاشته و به آغوش ملت باز گردند ولی اتفاق خاصی که نشان از قبول کردن این درخواست باشد نه تنها از سوی اعضای سازمان مجاهدین دیده نشد بلکه در خرداد همان سال اعلام مبارزه مسلحانه ار علیه انقلاب اسلامی صادر می‌کنند.

سازمان مجاهدین وقتی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در قیام مسلحانه علیه انقلاب اسلامی با شکست مواجه می‌شود با استفاده از نفوذی‌هایی که در شرایط انقلابی وارد دستگاه‌های مختلف کرده بود دست به ترور مقامات جمهوری اسلامی می‌زند و بواسطه آن شخصیت هایی چون آیت الله بهشتی، رجایی، باهنر، دستغیب، قدوسی به شهادت می‌رسند و در کنار این عزیزان مردم کوچه و بازار نیز مورد اقدامات تروریستی اعضای این سازمان قرار می‌گیرند به نحوی که ۱۲ هزار نفر توسط این افراد به شهادت می‌رسند.

رجوی هم یک ماه پس از شکست در این عملیات مسلحانه مجبور شد به همراه بنی صدر که از ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا عزل شده بود، مخفیانه فرار کنند و در پاریس پناهنده شوند و بدین ترتیب اعضای سازمان مجاهدین به فعالیت‌های زیر زمینی روی آوردند ولی چون با هوشیاری مردم خانه‌های تیمی منافقین یکی پس از دیگری توسط پاسداران انقلاب اسلامی شناسایی و سقوط می‌کرد، مجبور شدند به صورت قاچاق از ایران خارج و به عراق پناهنده شوند تا در خدمت ارتش بعث به حیات خود ادامه دهند.

رجوی هم که تا سال ۱۳۶۵ در فرانسه حضور داشت برای ادامه فعالیت‌های خائنانه خود در خرداد همین سال به عراق می‌آید و در کنار صدام، رو در روی مردم قرار می‌گیرد و به اصطلاح «ارتش آزادی‌بخش ملی ایران» را تشکیل می‌دهد و بدین ترتیب شیوه جنگ‌ها از پارتیزانی در کردستان و چریکی در شهرها، به کلاسیک گردانی در مناطق مرزی با ارتش و سپاه تغییر یافت و با این تغییر شیوه که با پشتیبانی کامل صدام و حمایت‌های لجستیکی ارتش بعث عراق همراه بود دو عملیات موفق با نام‌های «آفتاب» در منطقه عمومی فکه و «چلچراغ» در مهران انجام دادند به نحوی که پس از اشغال مهران با شعار «امروز مهران ـ فردا تهران» به استقبال عملیات «فروغ جاویدان» رفتند تا بلکه بتوانند طی سه روز از طریق شهر‌های کرمانشاه و همدان به تهران برسند و جمهوری اسلامی ایران را ساقط کنند، اما نمی‌دانستند که این بار مجبور می‌شوند برای نجات خود نه تنها کشته‌ها، بلکه مجروح‌های خود را نیز رها کنند و از مقابل مدافعان کشورمان فرار کنند، زیرا رزمندگان سپاه و ارتش به همراه بسیج مردمی در قالب عملیات «مرصاد» چنان ضربات سهمگین و ویران کننده‌ای را به ارتش منافقین وارد کردند که باعث شد پایان عملیات نظامی «ارتش آزادی‌بخش» زودتر از آنچه فکر می‌کردند رقم بخورد.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

مرصاد؛ پایانی بر «ارتش آزادی‌بخش» 

مرصاد؛ پایانی بر «ارتش آزادی‌بخش»  بیشتر بخوانید »