قاسم سلیمانی

چرا سردار سلیمانی رئیس‌جمهور نشد؟

چرا سردار سلیمانی رئیس‌جمهور نشد؟



حاج قاسم سلیمانی نمایه

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق،  همرزم نبودند اما به واسطه همشهری بودن ارتباط نزدیکی باهم داشتند و همین ارتباط محلی موجب شد تا در ستاد بازسازی عتبات نیز همراه هم باشند.

یوسف افضلی، معاون فرهنگی ستاد بازسازی عتبات عالیات که از دوران کودکی با حاج قاسم و خانواده‌اش ارتباط داشت، از تلاش‌های این سردار مقاومت قبل از انقلاب و پس از آن می‌گوید.

او معتقد است که حاج قاسم مرد میدان بود و با توجه به ولایت‌پذیری هر زمانی که حس می‌کرد، نه از راه دور بلکه در صحنه حاضر می‌شد و با رفتارها و منطقی که داشت همه را به خود جذب می‌کرد تا مشکلات را در کوتاه‌ترین زمان برطرف کند.

گفت‌وگو با او را درباره نحوه آشنایی با سردار دل‌ها و خاطراتی که باهم داشتند، می‌خوانیم:

با سردار قاسم سلیمانی چطور آشنا شدید؟

من با حاج قاسم همشهری و هم‌دیار بودم و این دلیلی شد تا ارتباطی نزدیک و خانوادگی داشته باشیم و این ارتباط همچنان با خانواده ایشان ادامه داشته باشد.

عملیاتی هم با او همراه بودید؟

از بُعد نظامی‌گری با ایشان همرزم و همراه نبودم. ولی چون هر دو زاده شهرستان «رابُر» در استان کرمان بودیم، ارتباط خانوادگی و نزدیکی داشتیم. رفت و آمدهای خانوادگی‌مان به خصوص با برادر ایشان زیاد بود؛ تا جایی که با سهراب، برادر حاج قاسم وارد دستگاه قضایی شدیم و تهران آمدیم و قبل از بازنشستگی با دستخط حاج قاسم در ستاد بازسازی عتبات عالیات مشغول خدمت شدم.

محتوای آن دستخط چه بود؟

حاج قاسم در دستخطی خطاب به رئیس وقت ستاد بازسازی عتبات نوشته بود: «برادر عزیز! جناب آقای پلارک باسلام… جناب آقای افضلی که از مدیران بسیار خوب و متدین و بسیجی هستند را در مجموعه ستاد بازسازی عتبات بکارگیری نمایید (به صورت شایسته)».

وقتی فرد شرور، متأثر از رفتار حاج قاسم با پای پیاده به مشهد مشرف شد

از نظر شما مهم‌ترین ویژگی سردار قاسم سلیمانی چه بود؟

صحبت کردن درباره سردار سلیمانی، خیلی سخت است. ویژگی‌های فراوانی داشت. یکی از ویژگی‌هایی او، زمان‌شناسی بود. هر زمان که احساس می‎‌کرد باید وارد میدان شود و به مردم خدمت کند، وارد می‌شد. حاج قاسم با منطقی که در رفتار خود داشت بر خانواده و اطرافیان بسیار اثرگذار بود. در  نوجوانی نیز در کرمان موقعیت ایجاد شد که ایشان در دوران شاه فعالیت‌های انقلابی داشته باشد و عکس امام (ره) را برای اولین بار به رابر آورد. ایشان پرورش یافته مکتب عاشورایی، حسینی و امام خمینی (ره) بودند.

پس از پیروزی انقلاب، موقعیت ایجاد شد که وارد سپاه شود و پس از آن وارد جنگ ۸ ساله شد. بعد از آن نیز در شرق کشور، ناامنی به وجود آمد و اشرار جنوب کرمان و سیستان و بلوچستان ناامنی‌هایی را ایجاد کردند و ایشان با هدف برقراری امنیت، ولی نه به زور اسلحه بلکه با رفتار و منشی که در کار خود داشت، این ارتباط را برقرار کرد و امان‌نامه داد.

یادم می‌آید آن موقع که در دستگاه قضایی کرمان خدمت می‌کردم، دستگاه امنیتی افرادی که شرارت می‌کردند به زندان آورده بود و حاج قاسم برای آزاد کردن آن‌ها بسیار پیگیری کرد و می‌گفت من به آن‌ها امان‌نامه داده‌‎ام. رفتار حاج قاسم سلیمانی به قدری در افراد تاثیرگذار بود که حتی افراد شرور با پای پیاده از جیرفت کرمان به پابوس امام رضا (ع) رفتند. جالب اینجاست که همین شرور کشور، تا مدتی امنیت یک منطقه را بر عهده گرفت!

حاج قاسم آماده‌سازی فضا در اربعین را آغاز تمدن اسلامی می‌دانست

ستاد بازسازی عتبات یادگار سردار سلیمانی است. این ستاد با چه هدفی و چگونه تشکیل شد؟

بعد از اینکه در شرق کشور امنیت برقرار شد، حاج قاسم تشخیص داد که باید وارد عراق شود و تصمیم گرفت قبل از شروع کار خود، به زیارت حرم امیر المومنین(ع) برود. خودش تعریف می‌کند که آن موقع حرم بسته بود. متولی حرم در را باز کرد و وقتی وارد صحن شدند، روی ضریح خاک نشسته بود. حاج قاسم می‌گفت که واقعا حرم امام علی (ع) غریب است و همین طور در حرم‌های دیگر وضعیت بسیار بد بود. بر همین اساس تصمیم می‌گیرد که ستاد بازسازی عتبات عالیات را تشکیل دهد.

همان طور که می‌دانید دیکتاتور بعثی، دست دوستداران اهل بیت (ع) را تا مدت‌ها از عتبات مقدس قطع کرده بود که توسط سردار دل‌ها مسیر زیارت باز شد و حاج قاسم با راه‌اندازی ستاد بازسازی عتبات در ایران و جمع‌آوری نذورات مردمی برای توسعه حرم‌ها، فضا را برای اربعین حسینی آماده کرد. ایشان بسیار تاکید داشت که آماده‌سازی فضا در اربعین حسینی، آغاز تمدن اسلامی خواهد بود.


نجف اشرف ـ بازدید حاج قاسم از صحن حضرت زهرا (س) در حرم امیرالمومنین علی علیه‌السلام

مهم‌ترین اقدامات سردار سلیمانی برای توسعه اعتاب مقدسه عراق چه بود و با چه روشی در برهه‌ای که حتی سفر به عراق به راحتی انجام نمی‌شد، برنامه‌ریزی کرد؟

در عراق سه برنامه کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت برای عتبات در نظر گرفته شد. در برنامه کوتاه‌مدت حدود ۶ ماه خادمان به نظافت آنجا پرداختند و در میان‌مدت نیز بیش از ۱۵۰ پروژه از قبیل کاشی‌کاری، سنگ‌کاری، تعویض درها و ترمیم انجام شد. برنامه بلندمدت نیز طرح توسعه حرم‌ها بود که در این برنامه صحن و شبستان حضرت زهرا (س) بیش از ۲۲۰ هزار متر مربع توسعه یافت. خود سردار می‌گفت اینجا به حرم آقا امام علی (ع) متصل شد و برای اولین بار در جهان اسلام چنین پروژه‌ای برای حضرت زهرا (س) ساخته شد.

طی جلسه‌ای در مشهد، امام جمعه مشهد، آقای سیداحمد علم الهدی، رئیس هیأت امنای ستاد بازسازی در استان‌ها به حاج قاسم اعلام کرد که ستاد بازسازی کاری کرد که حضرت علی (ع) را از خجالت حضرت زهرا (س) درآورد و این کار بسیار ارزشمند بود. در نجف نیز، حدود ۹۵ درصد کارها صورت گرفته است. در حرم امام حسین (ع)، صحن و شبستان حضرت زینب (س) با بیش از ۱۴۰ هزار متر مربع ساخته می‌شود که حدوداً مساحت حرم را ۱۴ برابر می‌کند.

ماجرای سپرده شدن توسعه حرم حسینی به ایران

حاج قاسم به توسعه عتبات اهمیت زیادی می‌داد. ابتدا عراقی‌ها ساخت صحن و شبستان حضرت زینب (س) را نمی‌خواستند به ایران بدهند. با این وجود ایران همچنان برای توسعه حرم حسینی اصرار داشت. می‌گفتیم کار ایران در توسعه حرم علوی را ببینید، اگر خوب بود توسعه حرم سیدالشهدا (ع) را هم به ما بدهید. شیخ عبدالمهدی، نماینده آیت‌الله سیستانی در کربلا، بیمار و چند روزی در خانه خود بستری شد. خود شیخ مهدی اینگونه روایت می‌کند: «بعد از اذان صبح یک شیخ معتمد که از دوستان لبنانی‌ام است، با من تماس گرفت و گفت کربلا چه خبر است؟ من هم گفتم من مریض هستم. به من گفت: مریضی شما خوب می‌شود. بعد بحث داعش را هم مطرح کردم و گفت که داعش هم تمام می‌شود و دوباره از من پرسید که داخل حرم چه خبر است؟ من هم مکث کردم. اما او گفت که من خواب دیدم امام حسین (ع) به سمت باب‌الرأس و باب‌القبله حرکت می‌کردند و چند نفر پشت ایشان بودند که شما (شیخ عبدالمهدی) و آیت الله بهجت ایرانی هم در آن بین بودید که ناگهان حضرت فاطمه زهرا (س) از زیر چادرش، حضرت زینب (س) را به آیت‌الله بهجت ایرانی داد. من هم با شنیدن این خواب، داستان ساخت صحن حضرت زینب (س) و پیشنهاد ایرانیان را مطرح کردم که او هم گفت فوری این کار را انجام بده».

ساعت ۱۰ همان روز از طرف شیخ عبدالمهدی که تولیت شرعی حرم سیدالشهدا (ع) است، با دوستان ستاد بازسازی عتبات تماس گرفته شد که ساعت یک در حرم باشید. شیخ عبدالمهدی در جلسه‌ای با مسؤولان ستاد بازسازی عتبات در حالی که گریه می‌کرد، گفت که  قرارداد صحن و شبستان حضرت زینب (س) با ایران منعقد می‌شود که در نهایت هم کار توسعه حرم حسینی در فاز نخست در قالب احداث صحن حضرت زینب (س) به ایران واگذار شد.

در جلسه‌ای که در ستاد بازسازی عتبات با حضور حاج قاسم برگزار شد، ایشان می‌گفت که ستاد بازسازی مثل جبهه است و ستاد بازسازی عتبات کارهای بسیاری انجام داده و نظام جمهوری اسلامی بهترین یادگاری‌ها را در عراق گذاشته است و ملت ایران را در عراق با این کار پیوند داده است.

واکنش سردار به حضور در انتخابات ریاست جمهوری

آخرین دیدار با سردار سلیمانی چگونه بود و به چه مباحث و نکاتی اشاره کردند؟

۲۰ روز قبل از شهادت ایشان در یک جمع خانوادگی بودیم که من در محضر ایشان بودم. آن روزها اغتشاشات در عراق بود که از ایشان چند سوال پرسیدم. گفتم وضعیت عراق چه می‌شود؟ که ایشان گفت که مشکل خاصی ندارد و مسئله‌ای نیست. بعد با توجه به ناآرامی‌های عراق از او پرسیدم که جریان عتبات چه می‌شود؟ حاج قاسم در جوابم گفت که من به رئیس ستاد عتبات گفتم یک روز کار عتبات نباید تعطیل شود. چون بزرگ‌ترین و ماندگارترین آثار نظام جمهوری اسلامی ایران، ساخت و ساز حرم‌ها و پیوند میان شیعه و جهان اسلام است.

بعد از او پرسیدم که سخت‌ترین روز شما در مبارزه با داعش و مبارزه با تروریست چه روزی بود؟ گفت سخت‌ترین روز من آن روزی بود که داعشی‌ها در مسیر جاده بغداد به سامرا و کاظمین می‌خواستند به کربلا بیایند و حرم‌ها را مورد تعرض قرار دهند. من مثل گندم برشته یا به عبارتی مانند اسپند روی آتش، بی‌قرار بودم که خدا را شکر جلوی آنها گرفته شد. سپس از ایشان پرسیدم که برای انتخابات ۱۴۰۰، بین مردم بحث این است که شاید شما تشریف بیاورید. از آنجایی که ایشان باهوش بود و فراموشکار نبود، رو کرد به من و گفت: «آقای افضلی! من جواب شما را یکبار دیگر هم داده‌ام».

حدود ۱۰ سال پیش که سوار هواپیما با ایشان به کرمان می‌رفتم، از ایشان سوال کردم که برای فرماندهی سپاه شما مطرح هستید. ایشان گفت که آخرین سمت من در نظام جمهوری اسلامی این است که شهید شوم یا هر اتفاقی که بیفتد و یا بازنشست شوم در نیروی قدس باشد؛ دیگر برای من خیلی سخت است که در نظام جمهوری اسلامی بخواهم مسؤولیت بپذیرم.

ارادت سردار به حضرت زهرا(س)/ آنچه حاج قاسم در برابرش آرام نمی‌گرفت

یکی از ویژگی‌هایی که رزمندگان و همراهان حاج قاسم به آن اشاره می‌کنند، اقتدار و شجاعت در برابر سختی‌ها و دشمن و همچنین نرمی در برابر دوستان و خانواده است. این روحیه چگونه در یک فرد جمع می‌شود؟

رفتار حاج قاسم، مصداق همان آیه ۲۹سوره فتح است که می‌فرماید «با دشمنان خود سخت بگیر و در بین خود مهربان باش» و همچنین آیه ۲۱سوره احزاب که می‌فرماید «با خدای خود پیمان بست و در پیمان خود پایبند بود». حاج قاسم به آرزوی دیرین خود که همان شهادت بود، رسید و به جمع دوستان خود پیوست.

هرچه از ایشان بگویم باز کم است. ایشان اسطوره مهربانی، مقاومت، رعب و وحشت در دل دشمن، سردار معمار حرم، پرورش‌یافته مکتب عاشورا است و ذوب شده در مکتب امام (ره) بود. همین مردمی بودن ایشان و نوع نگاهی که به جوانان و خانواده شهدا داشت، باعث شد تا در درون مردم عشق او شعله‌ور شود و پس از شهادت حاج قاسم و در تشییع جنازه ایشان مردم این چنین بی‌تاب شوند.

حاج قاسم در کنار شجاعت در مبارزه با داعش، قلب مهربانی داشت. وقتی در طرح لاغرسازی ستون‌های اطراف حرم امام حسین (ع) یا احداث صحن حضرت زهرا (س) به عتبات مشرف شد، در کنار توصیه‌هایی که برای توسعه عتبات داشت، به شدت اشک می‌ریخت. حاج قاسم در برابر روضه حضرت زهرا (س) هم آرام نمی‌گرفت و به شدت می‌گریست و علاقه ویژه‌ای به حضرت فاطمه (س) داشت.


حاج قاسم در بین جهادگران سیل خوزستان

حاج قاسم همیشه در صف اول کمک به مردم بود

حاج قاسم را بیش‌تر به عنوان کسی می‌شناسند که در حوزه مقاومت اسلامی و در جنگ‌های عراق و سوریه فعالیت داشت. در کنار این چهره، حاج قاسم یک چهره جهادی نیز بود؛ تا جایی که حتی سال گذشته در سیل شاهد حضور سردار سلیمانی در مناطق سیل‎زده جنوب کشور هم بودیم. از این چهره و از اقدامات جهادی ایشان بفرمایید.

در سیل خوزستان کم‌تر از حدود ۴۸ ساعت پس از اعلام فراخوانی که برای موکب‌ها داده شد، بیش از ۴۰۰ موکب آمادگی خود را اعلام کرد و در خوزستان و لرستان و گرگان به کمک مردم رفتند. موکب‌ها در این شهرها به مردم غذای گرم دادند و حتی تعمیر خودرو و وسایلی که نیاز به تعمیر داشت، توسط بچه‌ها انجام شد.

سردار سلیمانی واقعا مرد میدان بود. در سیل خوزستان کمک کرد و ابومهدی المهندس نیز از عراق آمد تا در کنار حاجی باشد. حاج قاسم همیشه در صف اول کمک به مردم بود. نمی‌گذاشت دیده شود، ولی همیشه حضور داشت. به خانواده شهدا مرتب رسیدگی می‌کرد. شبی با ایشان و اخوی‌شان جلسه‌ای داشتیم که به ما گفتند شب دو ـ سه ساعتی دیرتر می‌آیم. چون قول داده بود که به خانواده شهیدی سر بزند.

حاج قاسم روزهای جمعه روضه خانگی داشت

در مراسم تشییع سردار سلیمانی سخنرانی مقتدرانه زینب سلیمانی را شاهد بودیم و اخیرا در محضر رهبری فاطمه سلیمانی نامه حاج قاسم را قرائت کرد. سردار چطور توانسته با وجود اینکه کمتر در خانواده حضور داشته فرزندانی بدین شکل  تربیت کند؟

نیاز نیست حتما فرد کامل در خانواده حضور داشته باشد. همان مدت کوتاه حضور در خانه هم اگر رفتار و روش صحیحی داشته باشد، کفایت می‌کند. حاق قاسم، تربیت یافته خانواده مذهبی و پرورش یافته مکتب عاشورایی بود. در زمانی که حاج قاسم در ایران بود، روزهای جمعه در کنار خانواده، از مداحی دعوت می‌کرد تا برای خانواده به صورت خصوصی روضه بخواند. فردی که از نظر معنوی این فضا را برای فرزندان خود ایجاد می‌کرد، قطعا فرزندانش پرورش یافته او خواهند شد. فرزندان ایشان ساده‌زیست، خوش اخلاق و بسیار مردمی هستند. زینب سلیمانی به نظر من خود حاج قاسم است. زینب خانم دختر ایشان، با توجه به رابطه صمیمی که با هم داشتند، اکثر سفرها همراه حاج قاسم بود و مسلط به زبان عربی و انگلیسی است و مانند پدرش ثابت قدم در گفتار و عمل است.

حاج قاسم بسیار با فرزندان خود مهربان بود و به تعلقات دنیوی وابستگی نداشت. ولی دو نفر از خانواده را بیش از حد دوست داشت و آن هم نوه‌هایش بودند. یک هفته قبل از شهادت همه را جمع کرد. اما اواخر انگار که می‌دانست باید برود، کمتر به سمت نوه‌هایش می‌رفت چون آنها هم خیلی حاج قاسم را دوست داشتند و وقتی از هم دور بودند، ناراحتی می‌کردند.


کرمان ـ گلزار شهدا، محل دفن حاج قاسم

ناراحتی حاج قاسم از اینکه سه روز از حضرت آقا بی‌خبر بود

یکی از نکات مهم در زندگی سردار سلیمانی ولایت پذیری است.

ایشان به آقا بسیار علاقه داشت. یادم است که رفته بودیم رابُر برای دفن پدرشان و تا سوم ایشان آنجا ماندند. وقتی از رابُر به کرمان برگشتیم، یکی از دوستان تعریف می‌کرد حاج قاسم در ماشین حالتی عجیب پیدا کرد و آه کشید. فکر کردیم خسته هستند. به ایشان گفتیم شما کمی استراحت کنید. گفت نه خسته نیستم. گفتیم پس چرا این آه را کشیدید و چرا اینقدر ناراحت هستید؟ گفت برای اینکه من سه روز است که از آقا خبر ندارم.

ماجرای عکس انداختن حاج قاسم با خانم بدحجاب

ایشان با وجود نفوذ و محبوبیتی که داشت، از هیچ حزب و جناحی طرفداری نمی‌کرد. این رفتار دلیل خاصی داشت؟

دقیقا. حاج قاسم وابسته به هیچ حزبی نبود و خط قرمز ایشان خط ولایت بود. در فامیل و افراد نزدیک ما، افرادی هم بودند که چادری نبودند، اما حاج قاسم هیچ گاه کسی را  سرزنش نمی‌کرد، بلکه با رفتار و منشی منطقی، طرف مقابل را مجذوب می‌کرد و هیچگاه تحکمی برخورد نمی‌کرد. هیچ وقت در جمع هیچ تذکری نمی‌داد و می‌گفت که در جمع کسی نصیحت‌بردار نیست. نظرشان این بود که اثر منفی خواهد داشت.

یکی از دوستان تعریف می‌کرد و می‌گفت که روزی یک دختر بدحجاب از او درخواست کرد که با ایشان عکس بیندازد. من به حاج آقا گفتم من اگر بودم، با این دختر عکس نمی‌انداختم، چرا عکس انداختید؟ حاج آقا به من گفت که عزیز من! اینها فرزندان ما هستند، جوانان ما و آینده کشورمان هستند و هر درخواستی داشته باشند باید بتوانیم به آن عمل کنیم.

سردار سلیمانی را به عنوان قهرمان همبستگی ملی معرفی می‌کنند. از نقش ایشان در همبستگی ملی و اتحاد میان ایران و عراق و کشورهای منطقه بگویید.

مردمی بودن ایشان باعث شد که چه در کشور عراق و سایر کشورها، به عنوان یک قهرمان و ژنرال نظامی شناخته شود. از دیدگاه من ایشان یک قهرمان معنوی هم بود. چون با همه ارتباط داشت و در عراق حتی با عشایر و قبایل نشست و برخاست داشت و همه او را بسیار دوست داشتند.

بخشی از پرچم روی تابوت حاج قاسم را قاب کردم

چگونه از شهادت سردار سلیمانی باخبر شدید؟

بدترین خاطره و خبر این بود که پنج شنبه عازم کرمان بودم که به پدر و مادرم سر بزنم. صبح جمعه بین ساعت دو تا سه بود که گوشی خود را نگاه کردم، دیدم که دوست مشترکمان با سردار، پیام داد «حاج قاسم آسمانی شد». با او تماس گرفتم، دیدم های های گریه می‌کند و می‌گفت که حاج قاسم را کشتند. من عصبی شده بودم و باور نمی‌کردم. آن موقع شب هم نمی‌توانستم با اخوی ایشان تماس بگیریم. مجبور شدم تا نماز صبح منتظر بمانم. نماز صبح را که خواندم به سمت منزل حسین، برادر بزرگ ایشان حرکت کردم که جمعیتی از نزدیکان و فامیل آنجا جمع شده بودند. قرار شد که به بیت الزهرا (س) در کرمان برویم. وقتی رسیدیم با جمعیتی از مردم مواجه شدیم که گریه می‌کردند.


انتقال پیکر حاج قاسم به کرمان

پیکر سردار در عراق تشییع شد و پرچمی که بر تابوت ایشان بود، بخشی از آن را تقدیم خانواده سردار کردیم و بخشی دیگر از پرچم را به عنوان یادگاری پیش خودمان نگاه داشتیم. آن شب پرچم را به مدیر فرهنگی دادم تا آن را قاب کند. به منزل که برده بود خانم ایشان گفت چه بوی معطری می‌آید. این بو از کجاست؟ پرچم تابوت حاج قاسم واقعا بوی عطر خاصی داشت. داغ سردار هنوز برای ما تازه است و امیدوار هستیم که بتوانیم دنباله‌رو راه ایشان باشیم و ما را در این مسیر یاری کنند.

بهترین خاطره‎‌ یا یادگاری که از سردار دارید، چه بود؟ آیا توصیه‌ای هم قبل از شهادت به شما کرده بودند؟

خاطره خوبی که از ایشان دارم، این بود که ایشان علاوه بر هدایایی که به من می‌دانند، یک هدیه‌ای از سمت ایشان گرفتم که بهترین هدیه در طول زندگی‌ام بود. دستخط ایشان برای حضورم در ستاد بازسازی عتبات. برادر ایشان سهراب با من تماس گرفتند و بدون سلام و علیک، نامه حاج قاسم را برای من خواند: «جناب آقای افضلی که از مدیران بسیار خوب و متدین و بسیجی هستند را در مجموعه ستاد بازسازی عتبات بکارگیری نمایید (به صورت شایسته)» این بهترین هدیه حاج قاسم برای من بود.

حاج قاسم پس از تشکیل ستاد بازسازی عتبات بسیار تاکید داشت که جمع آوری نذورات مردم باید شفاف‌سازی شود و در کوچک‌ترین شهرستانی که فردی ۱۰ هزار تومان هم کمک می‌کرد، باید رصد و گزارش داده می‌شد که این پول کجا و صرف چه کاری شده است. مثلا اگر می‌گفت در حرم امام حسین (ع)، باید همانجا خرج می‌شد. همیشه می‌گفت وای به حال آن روز که مردم نسبت به ستاد بازسازی بی‌اعتماد شوند.

درست است که ستاد بازسازی عتبات زیر نظر شورای سیاستگذاری است، اما به عنوان یک تشکل مردمی است و با اینکه همیشه زیر نظر حاج قاسم بوده، ولی تاکید داشتند که این ستاد باید مردمی باشد. یک روحانی از من پرسید که چرا این نذورات را برای عتبات از مردم جمع‌آوری می‌کنید، وقتی در این کشور جوانانی هستند که باید ازدواج کنند و ما مشکل مدرسه داریم. نباید این کار را بکنید. من هم گفتم حاج آقا شما چرا این حرف را می‌زنید؟ اتفاقا همین افراد کم درآمد جامعه و آنهایی که تحت پوشش حمایت‌های دولتی هستند، بیشترین کمک را می‌کنند. مثلا در خراسان جنوبی، میانگین نذورات از هر نفر ۵ هزار تومان بوده و اکنون هم با وجود وضعیت کرونا به نفری ۱۷هزار تومان رسیده است.



منبع خبر

چرا سردار سلیمانی رئیس‌جمهور نشد؟ بیشتر بخوانید »

ماجرای بسیجیان اهل‌سنت لشکر ثارالله

ماجرای بسیجیان اهل‌سنت لشکر ثارالله



ماجرای بسیجیان اهل‌سنت لشکر ثارالله/عزاداری هندوها برای سرداردلها

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، حجت الاسلام اسماعیل سعادت سال‌ها مسئول نهاد نمایندگی ولی فقیه در نیروی قدس سپاه بوده است و از نزدیک با منش و رفتارهای حاج قاسم سلیمانی آشنا است. محور این مصاحبه نگاه تقریبی و وحدت آفرین این شهید والامقام است.

ضمن تشکر بابت فرصتی که در اختیار بنده قرار دادید، سوأل اول را از خودتان شروع می‌کنم؛ حاج قاسم را چه مدت و از چه زمانی می‌شناختید و چقدر با هم ارتباط و همکاری داشتید؟

آشنایی ما و برادر عزیزمان حاج قاسم، از زمان جنگ بود؛ آن زمان سال ۶۱ چند بار بسیجی به جبهه رفتیم و در لشکر ثارالله حضور پیدا کردیم و از آنجا با ایشان آشنا شدیم؛ تا [اینکه در] سال ۶۲ که به عنوان نمایندگی ولیّ فقیه در مجموعه‌ی سپاه استان کرمان و منطقه‌ی ۶ مشغول به خدمت شدیم. استان کرمان و منطقه‌ی ۶ سپاه دربرگیرنده‌ی دو یگان رزم بود، یکی لشکر ۴۱ ثارالله که فرماندهی آن را برادر عزیزمان حاج قاسم بر عهده داشتند و دیگری هم تیپ زرهی ذوالفقار. ما [نیز] حسب تدبیری که شهید بزرگوار، آیه‌الله محلاتی داشتند [مبنی براینکه] همه‌ی مسئولینِ نمایندگی‌های امام (آن زمان می‌گفتند نمایندگی امام) در سپاه‌های استان، با حفظ سمت، مسئول نمایندگی یگان رزمشان [نیز] باشند؛ لذا ما [هم] تحت این عنوان با لشکر ثارالله تعامل و ارتباط داشتیم و طبعاً و قهراً با برادر عزیزمان حاج قاسم هم همراهی، تعامل و همکاری داشتیم.

در جبهه، این رابطه تحکیم بخشیده شد و بعد از آن مسئولیت نیز، همچنان تا به هنگام شهادت ایشان برقرار بود. ده سالی را به عنوان مسئول نمایندگی در نیروی قدس بودیم؛ بعد هم با اصرار که باشیم و به ایشان در حوزه‌های نهضتی کمک بدهیم، در خدمتشان بودیم و کمک می‌کردیم.

نگاه حاج قاسم به سوریه‌ای که اکثراً اهل سنّت بودند چطور بود؟ آیا غیر شیعه بودن آنها تأملی را در ایشان و در نوع ارتباط و فعالیتشان ایجاد کرده بود؟

ببینید حاج قاسم نظرش برگرفته از نظر امام و نگاه انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی بود؛ نگاه جمهوری اسلامی، در رأسش امام و مقام معظم رهبری، طبعاً و قهراً امّت واحده‌ی اسلامی [هدف] و مدّ نظرشان است. اگر ما امّت واحده‌ی اسلامی را طالب هستیم و هدفمان این است؛ در درون این امت واحده‌ی اسلامی همه چیز هست، همه ی مذاهب اسلامی هستند اعم از شیعه و سنّی، حتی سنّی‌ها و یا شیعیان از مذاهب مختلف [وجود دارند]؛ بلکه من می‌خواهم فراتر از این را عرض کنم [اصلاً] همه‌ی ادیان الهی، جمهوری اسلامی دنبال این است که تمام ادیان الهی را در مقابل ظلم و استکبار جمع کند و اینها را در صف واحد قرار بدهد. ما می‌بینیم که در مملکتمان نمایندگان مجلسمان از اقلیّت های مذهبی هم هستند.

از مسیحی هست، از یهودی وآشوری هست، ارمنی هست و بالاخره همه هستند؛ همچنین آزادی عمل و آزادی فعالیت‌های مذهبی دارند و در حکومت و دولت‌ها سهم دارند، پای صندوق رأی می‌آیند و رأی می‌دهند. اگر هم مظلوم واقع شوند ما به آنها کمک می‌کنیم؛ مثلاً، شما ایزدی‌ها را در عراق ببینید، زمانی که مورد ظلم داعش قرار گرفتند برادر عزیزمان، حاج قاسم، واقعاً به صحنه آمدند و به دادشان رسیدند. الان اگر شما از ایزدی‌های عراق بپرسید حاج قاسم کیست و نگاه شما نسبت به ایشان چیست یکی از کسانی را که به شدت دوست دارند حاج قاسم [است]؛ همین ایزدی‌های عراق برایش اشک ریختند، گریه کردند و حتی مراسم گرفتند.

ما در عالم اسلام هرجا که ندای مظلومی باشد و یا استکبار، مردم و جمعیتی را استثمار کرده و سایه‌ی ظلمش را بر آنها بگستراند، آنجا حضور داریم؛ وضعیت ویژه برای ما آن زمانی پیدا می‌شود که مسلمان هم باشند، اگر مسلمان باشند در درونمان بیشتر آشفتگی و دغدغه برای رفع ظلم از سر آنها [وجود دارد]. بنابراین برای ما مهم نیست که سوریه شیعه باشد یا سنّی، همین‌قدر که مورد ظلم قرار گرفته‌اند برای ما کافی است.

به طور مستقیم از حاج قاسم یا اطرافیانشان خاطره یا نقل قولی در رابطه با این موضوع در خاطر دارید؟ مثلاً زمانی‌که می‌خواستند وارد سوریه بشوند و در مورد سنّی بودن مردم سوریه مسئله‌ای مطرح شود و واکنش ایشان چه بوده است؟

ببینید نقل قول‌ها و خاطره‌ها عمدتاً در این راستا است که حاج قاسم به چند مسئله بسیار پایبند بود؛ مهم‌ترینش این بود که، در کار و تعاملی که ما با مردم از ادیان و مذاهب گوناگون داریم، به دلیل اینکه در منطقه‌شان مورد ظلم قرار گرفته‌اند کمکشان می‌کنیم؛ [لذا] دین و مذهب را دخیل ندهیم و آن را مطرح نکنیم. من بارها این عکس‌العمل را از ایشان دیدم که دوستانی که می‌رفتند در همین سوریه آنجا اقدام‌های تبلیغی در راستای فرهنگ شیعه داشتند یا تبلیغ اسلام داشتند برای گروه‌های غیر اسلامی؛ مثلاً، برای مسیحیان به منظور جذب به اسلام؛ حاج قاسم عکس العمل نشان می‌داد، اصلاً در چند جا بنده خودم دیدم ایشان با دوستان بعضاً طلبه‌ای که رفتند رایزنی کردند برای طرح مسائل دینی، [قاطعانه] برخورد کردند.

به عنوان مثال اگر نمونه‌ای در خاطر دارید بفرمائید.

خاطره خاطره‌ی آنچنان خوشی نیست که بخواهیم بازگو کنیم، اما بنده غیظ حاج قاسم را آنجایی دیدم که برادری طلبه‌، مثلاً اقدام‌هایی فرهنگی و تبلیغی کرده بود برای جا انداختن مکتب شیعه در میان اهل سنّت و در آنجا مباحث شیعی را مطرح کرده بود؛ لذا ایشان برخورد کردند و گفتند: «ایشان دیگر حق ندارند در اینجا باشند و از اینجا برشان گردانید ایران، ما چنین آدم‌هایی را که کم ظرفیت هستند نمی‌خواهیم»! یعنی واقعاً به صورت جدّی اجازه نمی‌دادند که این کار انجام شود.

در کارهای فرهنگی ایشان معتقد بودند که ما تبلیغ مستقیم نباید داشته باشیم، بلکه باید فضای فرهنگی ایجاد کنیم؛ البته، این نظر مقام معظم رهبری هم بود که در شرفیابی که برادر عزیزمان، حاج قاسم، خدمت ایشان داشتند به آن تأکید هم کرده بودند؛ فرموده بودند: «شما در تعاملتان که با گروه‌های مختلف دارید اصلاً کار فرهنگی مستقیم انجام ندهید و ورود به این بحث پیدا نکنید. باید فضا را فرهنگی کنید که اگر کسی بیاید در آن فضای فرهنگی قرار بگیرد؛ خود به خود مجذوب بشود؛ مثلاً، در یک مکانی که نیروهای شما هستند پخش نوای قرآن باشد و یا تزئین منطقه با آیه‌های قرآنی و یا احادیث و معارف اهل بیت باشد، اما نروید سر کلاس، درس عقیدتی بدهید و القا مسائل دینی و مذهبی خودتان را داشته باشید. کار مستقیم نکنید کار غیر مستقیم کرده و فضای فرهنگی و معنوی ایجاد کنید.» حتی ایشان فرمودند: «راضی نیستم هیچ یک از نمایندگان من برای شیعه کردن اهل سنّت فعالیت کنند.» و این را مقام معظم رهبری به صورت صریح نهی‌کردند.

حاج قاسم هم به گونه‌ای با همه‌ی آنها برخورد می‌کردند که همه احساس می‌کردند که حاج قاسم از آنها و با آنها است؛ مثلاً، با دروزی که می‌نشستند، دروزی فکر می‌کرد حاج قاسم هم دروزی است با سنّی‌ها به همین صورت، با ایزدی‌ها می‌نشستند فکر می‌کردند ایزدی است؛ از نظر ملیّت هم همین‌طور؛ مثلاً، کنار دوستان لبنانی که بودند لبنانی‌ها فکر می‌کردند حاج قاسم لبنانی است، کنار عراقی‌ها بودند، حاج قاسم را عراقی فرض می‌کردند و با فرهنگ و [شیوه‌ی] حشرونشر خودشان با حاج قاسم برخورد می‌کردند. خدا رحمت کند حاج قاسم را حاج قاسم با هر کس که می‌نشستند حساسیت‌های او را در نظر داشتند؛ جذبه‌ها و نگاه‌های او را در نظر می‌گرفتند این نه اینکه خدای ناخواسته بخواهیم بگوییم دوگانگی است؛ این نوعی تدبیر و یک نوع برنامه ریزی و مدیریت است که یک مدیر، یک فرمانده بتواند در صحنه، به گونه‌ای با مخاطبین خودش برخورد و کار کند که آنها را مجذوب خودش کرده و او را از جنس خودشان بدانند؛ زمانی که این‌طور شد به راحتی می‌تواند با مخاطبین خودش کار کند و آنها را تشکّل دهد، فرماندهی کرده و پیش ببرد؛ لذا یکی از عوامل موفقیت حاج قاسم همین بود که کنار هرکس که بود -کانَ کاَحدٍ مِنهم- مثل یکی از آنها بود؛ چون مثل یکی از آنها بود فرمانش را اطاعت می‌کردند و تحت فرمان او قرار می‌گرفتند و این امتیاز جدّی حاج قاسم بود.

پس بنابر فرمایش‌های شما حاج قاسم تعامل خوبی با مردم، فارغ از دین و مذهبشان داشتند. از باب قرینه و مصداق چیزی از رفت و آمدها و معاشرتهای ایشان با غیرشیعه در خاطر دارید؟

بله؛ حاج قاسم با آنها حشرونشر داشتند و به منزلشان هم می‌رفتند و یا حتی به منزلش می‌آمدند؛ مثلاً، من خودم در مراسم‌های شهادت حاج قاسم حضور داشتم؛ از همه‌ی اقلیّت‌ها به منزل حاج قاسم آمده بودند. رهبران روحانی‌شان، هم از مسیحیان و هم یهودیان آمدند؛ حتی از ارامنه و آشوری‌ها هم آمدند؛ یعنی همه، رهبران دینی‌شان به منزل حاج قاسم آمدند و تسلیت گفتند. [به نظر شما] این آمدن و رفتن نشانه‌ی چیست؟

نشانه‌ی اینکه آنها با حاج قاسم مأنوس بودند و حاج قاسم هم با آنها مأنوس بود؛ حاج قاسم مخصوصاً حتی با دوستان و رهبران اهل سنّت که سر سفره‌شان می‌نشست و مهمانشان بود؛ آنها هم وقتی به ایران می‌آمدند مهمان حاج قاسم بودند و به منزل ایشان می‌آمدند. و این نوعی رابطه‌ی تنگاتنگ بود که وجود داشت.

شما ببینید جلال طالبانی که می‌آمد اینجا یا حاج قاسم می‌رفتند آنجا، به گونه‌ای حاج قاسم را بغل می‌کرد و آغوش برای او باز می‌کرد؛ که گویی بین این دو یک پیوند اخوت ریشه‌دار عمیق از یک خانواده است؛ یعنی، این‌طور با جلال طالبانی مأنوس بود. یا به افغانستان که می‌رفتند با دوستان اهل سنّت [افغانستانی]، با ربّانی، زمان اوایل سقوط رژیم کمونیستی عراق که احمد شاه مسعود بود؛ حاج قاسم با احمد شاه مسعود با اینکه سنّی بود، بسیار محشور بودند. هم احمد شاه مسعود هوای حاج قاسم را داشت هم حاج قاسم هوای او را داشتند و با او دوست بودند. این پیوند دوستی و آمدوشد، باز علاوه بر آن ارتباط، خودش یک عامل موفقیت دیگر بود. یک وقت هست که انسان کسی را قبول دارد اما یک وقت هست انسان با کسی ارتباط قلبی و دوستی عمیق دارد؛ حاج قاسم با اینها ارتباط عمیق دوستی داشت.

آیا حاج قاسم در فعالیت‌ها و کارهایی که انجام می‌دادند بین شیعه و سنی فرقی قائل می‌شدند یا خیر؟

ببینید حاج قاسم همین‌طور که برای شیعه کار کرده و از بنیادهای فرهنگی شیعی حمایت کردند، برای اهل سنّت هم کار کرده و از بنیادهای فرهنگی‌شان حمایت کرده است؛ مثلاً، در افغانستان شیعیان دستگاه‌های فرهنگی داشتند و کار می‌کردند [لذا ایشان] سرمایه‌گذاری عظیمی کردند و از مجموعه بزرگ آیه‌الله آصف محسنی بسیار حمایت کردند. همچنین یک مجموعه‌ی فرهنگی را هم برای اهل سنّت پیگیری کرد، حاج قاسم آقای ربّانی را حمایت کردند تا بنیاد فرهنگی تشکیل دهد که در ابتدا در اختیار احمد شاه مسعود و بعد در اختیار بچه‌های جبهه‌ی شمال افغانستان گذاشت. [با اینکه] بچه‌های ربّانی و احمدشاه مسعود همه سنّی بودند؛ از آنها در این راستا حمایت کردند و فضای کار فرهنگی را برایشان باز کردند.

به دوستان هم می‌گفتند: «شما این‌طور عمل کنید! که هیچ‌وقت کسی خیال نکند که ما برای مذهب خودمان آمده‌ایم یا ما داریم تبلیغ برای دین خودمان می‌کنیم یا آن تهمتی که دشمن به ما می‌زند که ما می‌خواهیم هلال شیعی را تشکیل دهیم، تا بیایند و شیعه هراسی راه بیاندازند.» حاج قاسم هر جایی که می‌رفتند پناه وتکیه‌گاهی برای همه بودند؛ علی هذا من می‌توانم خدمتتان عرض کنم که این اقدام‌های اقبالی حاج قاسم به همه و این نگاه با سعه‌ی صدر به همه‌ی جریان‌ها، به مجموعه هم تسری داشت؛ یعنی، واقعاً اگر کسی غیر از این عمل می‌کرد؛ ایشان قطعاً عکس‌العمل نشان می‌دادند.

شما سرباز یا فرمانده‌ای سنّی مذهب و تحت امر حاج قاسم دیده‌اید یا سراغ دارید؟ تعامل حاجی با آنها چگونه بود؟

ببینید ما این را از زمان جنگ داشتیم؛ حاج قاسم لشکر ثارالله را تحت فرماندهی داشتند که این لشکر متعلق به سه استان بود و نیروهای کادر و بسیجی‌اش از سه استان بودند؛ عمدتاً از کرمان، بخشی از سیستان و بلوچستان و [درنهایت] استان هرمزگان که استان هرمزگان سه گردان در لشکر ثارالله داشت دو گردان از بچه‌های شیعه و یک گردان اهل سنّت بودند که بسیجی‌های اهل سنّت بودند.

حاج قاسم از همان اول در خودشان ظرفیت داشتند و در لشکر ثارالله یک گردان اهل سنّت تشکیل دادند که در کنار بچه‌های شیعه اینها هم آفند داشتند هم پدافند داشتند و حضور داشتند؛ ما شهید اهل سنّت از استان سیستان و بلوچستان داریم که در لشکر ثارالله بودند و شهید شدند. بنابراین کسی که این نگاه را در جنگ دارد؛ طبعاً و قهراً زمانی که وارد عرصه‌ی مقاومت اسلامی می‌شود، این مقاومت اسلامی دیگر می‌طلبد که با همه کار کند و همه را فرمانده بگذارد.

شما ببینید اینکه آقای اسماعیل هنیّه در مراسم تشییع جنازه‌ی حاج قاسم می‌آید سخنرانی می‌کند و می‌گوید ما شهادت می‌دهیم به اینکه حاج قاسم شهید القدس، شهید القدس، شهید القدس است؛ یک فرمانده و مسئول سنّی حاج قاسم را شهید قدس می‌داند و این‌گونه از حاج قاسم تجلیل می‌کند. این برای چیست برای اینکه حاج قاسم را در صحنه‌ی حمایت و هنگام غربت همراه خودشان دیده است و حاج قاسم اینها را تنها نگذاشته است. هرگز حاج قاسم حساسیت روی دین و مذهب برای انتخاب فرمانده نداشتند؛ آنجا که لازم بود از همه کمک می‌گرفتند.

مجموعه‌ی دفاع الوطن را که حاج قاسم در سوریه تشکیل دادند؛ آیا این مجموعه نیروهایِ بسیجیِ سوریه، همه شیعه بودند؟ شیعه در آنجا در اقلیّت است؛ [بنابراین] حاج قاسم آنها را از همه‌ی گروه‌ها اعم از شیعه، سنّی، دروزی، ایزدی و علوی و به طور کل از همه [گرد] آوردند و سازماندهی کردند. می‌دیدید یک جایی در پادگانی نیروها را دارند آموزش می‌دهند و همه‌ی آنها در آن پادگان از همه گروه‌ها و جریان‌ها بودند و داشتند آموزش می‌دیدند و فرماندهان هم از خود آنها بودند؛ حالا تفاوت داشت می‌دیدید در جایی فرمانده‌ی علوی بیشتر بود در جایی فرمانده شیعه بیشتر بود، متناسب با آن وضعیتی که بود. اما یک نکته را من عرض کنم وآن اینکه حاج قاسم یک شیعه بود و نسبت به فرهنگ شیعه هم از نظر اعتقادی و هم عملی بسیار پایبند بود، با این همه که یک شیعه‌ی به تمام معنا معتقد و متعبّد بود ولی همه را در درون خودش جای می‌داد و با همه کار می‌کرد.

موردی از بحث و مجادله‌ی مذهبی بین نیروهای تحت امر ایشان سراغ دارید؟

خیر بنده سراغ ندارم…

اگر اتفاق می‌افتاد حاج قاسم چطور برخورد می‌کردند؟

اصلاً حاج قاسم به کسی چنین اجازه‌ای نمی‌دادند. همه این حساسیت حاج قاسم را می‌فهمیدند و می‌دانستند که حاج قاسم چقدر روی طرح مباحث فرقه‌ای-مذهبی حساس‌اند و فضا را به گونه‌ای قرار داده بودند که همه این حساسیت را متوجه شده بودند و هیچ کس از این خط تخطی نمی‌کرد.

به نظر شما آیا این روش و تعامل حاج قاسم در سوریه و کلاً با اهل سنّت موقّت و تاکتیکی بود یا اینکه نگاه کلان‌تر و راهبردی داشتند به مسئله؟

ببینید قبل از این مسائل و شروع بحران سوریه هم اهل سنّت آنجا مورد عنایت حاج قاسم بودند و با آنها تعامل و همکاری داشتند.

حاج قاسم بین شیعیان بسیار محبوب بودند و این بعد از شهادت ایشان کاملاً مشهود بود، همچنین از صحبتهای شما معلوم می‌شود که بین اهل سنت هم محبوبیت فراوانی داشتند، بنظر شما علت این محبوبیت ایشان بین اهل سنت چه بود؟

مجموعاً می‌توانم عرض کنم که اهل سنّت داخل و خارج حاج قاسم را دوست داشتند و حاج قاسم با همه‌شان ارتباط داشتند و این ارتباط‌ها هم نوعی ارتباط ریشه‌دار و عمیق بود و حاج قاسم اجازه نمی‌دادند که در مناطق سنّی نشین چه داخل و چه خارج، دفعی برخورد کنند و به گونه‌ای رفتار کنند که اهل سنّت بگویند اینها آمده‌اند ما را شیعه کنند. خیلی روی این موضوع حساس بودند. می‌گفتند: «به گونه‌ای عمل کنید که آنها حتی اصلاً [فکر] تبلیغ شیعه [در مورد] ما نداشته باشند.» اقدام‌های حاج قاسم همه در این راستا بود که شیعه و سنّی را نسبت به هم معطوف و مألوف کند.

اجازه بفرمائید نمونه‌ای از نگاه حاج قاسم نسبت به همه و علاقه مندی همه نسبت به حاج قاسم برایتان بگویم. خب، شهادت حاج قاسم [همانطور] که می‌دانید همه را عزادار کرد و همه نه فقط جامعه‌ی شیعه بلکه جامعه‌ی اهل سنّت؛ آن هم نه تنها در ایران بلکه در همه‌ی کشورها برایشان گریه‌کردند. یک هیئت از علمای شیعه‌ی هندوستان برای عرض تسلیت به خانواده ایشان به ایران آمده بودند. از قضا من آن شب در منزل حاج قاسم بودم، دیدارشان را هم بنده پیگیری کردم و زمانی که علمای بزرگوار وارد منزل حاج قاسم شدند، یکپارچه به ضجه و گریه افتادند.

آن فضای روحانی منزل حاج قاسم و فرزندان یتیمشان را که دیدند، همه گریان شدند. نشستند و چند دقیقه‌ای را همه گریه کردند. بعد یکی از آقایان علما گفت: «برای حاج قاسم هندوستان یکپارچه عزادار شد. همه جا، هرجا که شما می‌رفتید، مجلس عزای حاج قاسم بود، مجلس بزرگداشت حاج قاسم بود؛ حسینیه‌ها، مساجد، معابر و معابد و یکی از آنها گفت که حتی هندوها در هندوستان مراسم تجلیل و بزرگداشت برای ایشان گرفتند.» حتی هندوهایی که به هیچ مسئله‌ی [اسلامی] پایبندی ندارند؛ اما شهادت حاج قاسم آنها را هم متأثّر کردند و آنها هم در این عزای حاج قاسم اشک ریختند و گریه کردند. خب، حاج قاسم که هند نرفته‌بودند یا هندوها که حاج قاسم را نمی‌شناختند؛ پس این برای چیست؟ برای برد تفکر و مکتب حاج قاسم است؛ اینکه مقام معظم رهبری فرمودند مکتب حاج قاسم، به این جهت است، که وقتی فردی محور برای یک مکتب باشد می‌تواند همه را به سمت خودش جذب کند و با خود همراه کند.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، حجت الاسلام اسماعیل سعادت سال‌ها مسئول نهاد نمایندگی ولی فقیه در نیروی قدس سپاه بوده است و از نزدیک با منش و رفتارهای حاج قاسم سلیمانی آشنا است. محور این مصاحبه نگاه تقریبی و وحدت آفرین این شهید والامقام است.

ضمن تشکر بابت فرصتی که در اختیار بنده قرار دادید، سوأل اول را از خودتان شروع می‌کنم؛ حاج قاسم را چه مدت و از چه زمانی می‌شناختید و چقدر با هم ارتباط و همکاری داشتید؟

آشنایی ما و برادر عزیزمان حاج قاسم، از زمان جنگ بود؛ آن زمان سال ۶۱ چند بار بسیجی به جبهه رفتیم و در لشکر ثارالله حضور پیدا کردیم و از آنجا با ایشان آشنا شدیم؛ تا [اینکه در] سال ۶۲ که به عنوان نمایندگی ولیّ فقیه در مجموعه‌ی سپاه استان کرمان و منطقه‌ی ۶ مشغول به خدمت شدیم. استان کرمان و منطقه‌ی ۶ سپاه دربرگیرنده‌ی دو یگان رزم بود، یکی لشکر ۴۱ ثارالله که فرماندهی آن را برادر عزیزمان حاج قاسم بر عهده داشتند و دیگری هم تیپ زرهی ذوالفقار. ما [نیز] حسب تدبیری که شهید بزرگوار، آیه‌الله محلاتی داشتند [مبنی براینکه] همه‌ی مسئولینِ نمایندگی‌های امام (آن زمان می‌گفتند نمایندگی امام) در سپاه‌های استان، با حفظ سمت، مسئول نمایندگی یگان رزمشان [نیز] باشند؛ لذا ما [هم] تحت این عنوان با لشکر ثارالله تعامل و ارتباط داشتیم و طبعاً و قهراً با برادر عزیزمان حاج قاسم هم همراهی، تعامل و همکاری داشتیم.

در جبهه، این رابطه تحکیم بخشیده شد و بعد از آن مسئولیت نیز، همچنان تا به هنگام شهادت ایشان برقرار بود. ده سالی را به عنوان مسئول نمایندگی در نیروی قدس بودیم؛ بعد هم با اصرار که باشیم و به ایشان در حوزه‌های نهضتی کمک بدهیم، در خدمتشان بودیم و کمک می‌کردیم.

نگاه حاج قاسم به سوریه‌ای که اکثراً اهل سنّت بودند چطور بود؟ آیا غیر شیعه بودن آنها تأملی را در ایشان و در نوع ارتباط و فعالیتشان ایجاد کرده بود؟

ببینید حاج قاسم نظرش برگرفته از نظر امام و نگاه انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی بود؛ نگاه جمهوری اسلامی، در رأسش امام و مقام معظم رهبری، طبعاً و قهراً امّت واحده‌ی اسلامی [هدف] و مدّ نظرشان است. اگر ما امّت واحده‌ی اسلامی را طالب هستیم و هدفمان این است؛ در درون این امت واحده‌ی اسلامی همه چیز هست، همه ی مذاهب اسلامی هستند اعم از شیعه و سنّی، حتی سنّی‌ها و یا شیعیان از مذاهب مختلف [وجود دارند]؛ بلکه من می‌خواهم فراتر از این را عرض کنم [اصلاً] همه‌ی ادیان الهی، جمهوری اسلامی دنبال این است که تمام ادیان الهی را در مقابل ظلم و استکبار جمع کند و اینها را در صف واحد قرار بدهد. ما می‌بینیم که در مملکتمان نمایندگان مجلسمان از اقلیّت های مذهبی هم هستند.

از مسیحی هست، از یهودی وآشوری هست، ارمنی هست و بالاخره همه هستند؛ همچنین آزادی عمل و آزادی فعالیت‌های مذهبی دارند و در حکومت و دولت‌ها سهم دارند، پای صندوق رأی می‌آیند و رأی می‌دهند. اگر هم مظلوم واقع شوند ما به آنها کمک می‌کنیم؛ مثلاً، شما ایزدی‌ها را در عراق ببینید، زمانی که مورد ظلم داعش قرار گرفتند برادر عزیزمان، حاج قاسم، واقعاً به صحنه آمدند و به دادشان رسیدند. الان اگر شما از ایزدی‌های عراق بپرسید حاج قاسم کیست و نگاه شما نسبت به ایشان چیست یکی از کسانی را که به شدت دوست دارند حاج قاسم [است]؛ همین ایزدی‌های عراق برایش اشک ریختند، گریه کردند و حتی مراسم گرفتند.

ما در عالم اسلام هرجا که ندای مظلومی باشد و یا استکبار، مردم و جمعیتی را استثمار کرده و سایه‌ی ظلمش را بر آنها بگستراند، آنجا حضور داریم؛ وضعیت ویژه برای ما آن زمانی پیدا می‌شود که مسلمان هم باشند، اگر مسلمان باشند در درونمان بیشتر آشفتگی و دغدغه برای رفع ظلم از سر آنها [وجود دارد]. بنابراین برای ما مهم نیست که سوریه شیعه باشد یا سنّی، همین‌قدر که مورد ظلم قرار گرفته‌اند برای ما کافی است.

به طور مستقیم از حاج قاسم یا اطرافیانشان خاطره یا نقل قولی در رابطه با این موضوع در خاطر دارید؟ مثلاً زمانی‌که می‌خواستند وارد سوریه بشوند و در مورد سنّی بودن مردم سوریه مسئله‌ای مطرح شود و واکنش ایشان چه بوده است؟

ببینید نقل قول‌ها و خاطره‌ها عمدتاً در این راستا است که حاج قاسم به چند مسئله بسیار پایبند بود؛ مهم‌ترینش این بود که، در کار و تعاملی که ما با مردم از ادیان و مذاهب گوناگون داریم، به دلیل اینکه در منطقه‌شان مورد ظلم قرار گرفته‌اند کمکشان می‌کنیم؛ [لذا] دین و مذهب را دخیل ندهیم و آن را مطرح نکنیم. من بارها این عکس‌العمل را از ایشان دیدم که دوستانی که می‌رفتند در همین سوریه آنجا اقدام‌های تبلیغی در راستای فرهنگ شیعه داشتند یا تبلیغ اسلام داشتند برای گروه‌های غیر اسلامی؛ مثلاً، برای مسیحیان به منظور جذب به اسلام؛ حاج قاسم عکس العمل نشان می‌داد، اصلاً در چند جا بنده خودم دیدم ایشان با دوستان بعضاً طلبه‌ای که رفتند رایزنی کردند برای طرح مسائل دینی، [قاطعانه] برخورد کردند.

به عنوان مثال اگر نمونه‌ای در خاطر دارید بفرمائید.

خاطره خاطره‌ی آنچنان خوشی نیست که بخواهیم بازگو کنیم، اما بنده غیظ حاج قاسم را آنجایی دیدم که برادری طلبه‌، مثلاً اقدام‌هایی فرهنگی و تبلیغی کرده بود برای جا انداختن مکتب شیعه در میان اهل سنّت و در آنجا مباحث شیعی را مطرح کرده بود؛ لذا ایشان برخورد کردند و گفتند: «ایشان دیگر حق ندارند در اینجا باشند و از اینجا برشان گردانید ایران، ما چنین آدم‌هایی را که کم ظرفیت هستند نمی‌خواهیم»! یعنی واقعاً به صورت جدّی اجازه نمی‌دادند که این کار انجام شود.

در کارهای فرهنگی ایشان معتقد بودند که ما تبلیغ مستقیم نباید داشته باشیم، بلکه باید فضای فرهنگی ایجاد کنیم؛ البته، این نظر مقام معظم رهبری هم بود که در شرفیابی که برادر عزیزمان، حاج قاسم، خدمت ایشان داشتند به آن تأکید هم کرده بودند؛ فرموده بودند: «شما در تعاملتان که با گروه‌های مختلف دارید اصلاً کار فرهنگی مستقیم انجام ندهید و ورود به این بحث پیدا نکنید. باید فضا را فرهنگی کنید که اگر کسی بیاید در آن فضای فرهنگی قرار بگیرد؛ خود به خود مجذوب بشود؛ مثلاً، در یک مکانی که نیروهای شما هستند پخش نوای قرآن باشد و یا تزئین منطقه با آیه‌های قرآنی و یا احادیث و معارف اهل بیت باشد، اما نروید سر کلاس، درس عقیدتی بدهید و القا مسائل دینی و مذهبی خودتان را داشته باشید. کار مستقیم نکنید کار غیر مستقیم کرده و فضای فرهنگی و معنوی ایجاد کنید.» حتی ایشان فرمودند: «راضی نیستم هیچ یک از نمایندگان من برای شیعه کردن اهل سنّت فعالیت کنند.» و این را مقام معظم رهبری به صورت صریح نهی‌کردند.

حاج قاسم هم به گونه‌ای با همه‌ی آنها برخورد می‌کردند که همه احساس می‌کردند که حاج قاسم از آنها و با آنها است؛ مثلاً، با دروزی که می‌نشستند، دروزی فکر می‌کرد حاج قاسم هم دروزی است با سنّی‌ها به همین صورت، با ایزدی‌ها می‌نشستند فکر می‌کردند ایزدی است؛ از نظر ملیّت هم همین‌طور؛ مثلاً، کنار دوستان لبنانی که بودند لبنانی‌ها فکر می‌کردند حاج قاسم لبنانی است، کنار عراقی‌ها بودند، حاج قاسم را عراقی فرض می‌کردند و با فرهنگ و [شیوه‌ی] حشرونشر خودشان با حاج قاسم برخورد می‌کردند. خدا رحمت کند حاج قاسم را حاج قاسم با هر کس که می‌نشستند حساسیت‌های او را در نظر داشتند؛ جذبه‌ها و نگاه‌های او را در نظر می‌گرفتند این نه اینکه خدای ناخواسته بخواهیم بگوییم دوگانگی است؛ این نوعی تدبیر و یک نوع برنامه ریزی و مدیریت است که یک مدیر، یک فرمانده بتواند در صحنه، به گونه‌ای با مخاطبین خودش برخورد و کار کند که آنها را مجذوب خودش کرده و او را از جنس خودشان بدانند؛ زمانی که این‌طور شد به راحتی می‌تواند با مخاطبین خودش کار کند و آنها را تشکّل دهد، فرماندهی کرده و پیش ببرد؛ لذا یکی از عوامل موفقیت حاج قاسم همین بود که کنار هرکس که بود -کانَ کاَحدٍ مِنهم- مثل یکی از آنها بود؛ چون مثل یکی از آنها بود فرمانش را اطاعت می‌کردند و تحت فرمان او قرار می‌گرفتند و این امتیاز جدّی حاج قاسم بود.

پس بنابر فرمایش‌های شما حاج قاسم تعامل خوبی با مردم، فارغ از دین و مذهبشان داشتند. از باب قرینه و مصداق چیزی از رفت و آمدها و معاشرتهای ایشان با غیرشیعه در خاطر دارید؟

بله؛ حاج قاسم با آنها حشرونشر داشتند و به منزلشان هم می‌رفتند و یا حتی به منزلش می‌آمدند؛ مثلاً، من خودم در مراسم‌های شهادت حاج قاسم حضور داشتم؛ از همه‌ی اقلیّت‌ها به منزل حاج قاسم آمده بودند. رهبران روحانی‌شان، هم از مسیحیان و هم یهودیان آمدند؛ حتی از ارامنه و آشوری‌ها هم آمدند؛ یعنی همه، رهبران دینی‌شان به منزل حاج قاسم آمدند و تسلیت گفتند. [به نظر شما] این آمدن و رفتن نشانه‌ی چیست؟

نشانه‌ی اینکه آنها با حاج قاسم مأنوس بودند و حاج قاسم هم با آنها مأنوس بود؛ حاج قاسم مخصوصاً حتی با دوستان و رهبران اهل سنّت که سر سفره‌شان می‌نشست و مهمانشان بود؛ آنها هم وقتی به ایران می‌آمدند مهمان حاج قاسم بودند و به منزل ایشان می‌آمدند. و این نوعی رابطه‌ی تنگاتنگ بود که وجود داشت.

شما ببینید جلال طالبانی که می‌آمد اینجا یا حاج قاسم می‌رفتند آنجا، به گونه‌ای حاج قاسم را بغل می‌کرد و آغوش برای او باز می‌کرد؛ که گویی بین این دو یک پیوند اخوت ریشه‌دار عمیق از یک خانواده است؛ یعنی، این‌طور با جلال طالبانی مأنوس بود. یا به افغانستان که می‌رفتند با دوستان اهل سنّت [افغانستانی]، با ربّانی، زمان اوایل سقوط رژیم کمونیستی عراق که احمد شاه مسعود بود؛ حاج قاسم با احمد شاه مسعود با اینکه سنّی بود، بسیار محشور بودند. هم احمد شاه مسعود هوای حاج قاسم را داشت هم حاج قاسم هوای او را داشتند و با او دوست بودند. این پیوند دوستی و آمدوشد، باز علاوه بر آن ارتباط، خودش یک عامل موفقیت دیگر بود. یک وقت هست که انسان کسی را قبول دارد اما یک وقت هست انسان با کسی ارتباط قلبی و دوستی عمیق دارد؛ حاج قاسم با اینها ارتباط عمیق دوستی داشت.

آیا حاج قاسم در فعالیت‌ها و کارهایی که انجام می‌دادند بین شیعه و سنی فرقی قائل می‌شدند یا خیر؟

ببینید حاج قاسم همین‌طور که برای شیعه کار کرده و از بنیادهای فرهنگی شیعی حمایت کردند، برای اهل سنّت هم کار کرده و از بنیادهای فرهنگی‌شان حمایت کرده است؛ مثلاً، در افغانستان شیعیان دستگاه‌های فرهنگی داشتند و کار می‌کردند [لذا ایشان] سرمایه‌گذاری عظیمی کردند و از مجموعه بزرگ آیه‌الله آصف محسنی بسیار حمایت کردند. همچنین یک مجموعه‌ی فرهنگی را هم برای اهل سنّت پیگیری کرد، حاج قاسم آقای ربّانی را حمایت کردند تا بنیاد فرهنگی تشکیل دهد که در ابتدا در اختیار احمد شاه مسعود و بعد در اختیار بچه‌های جبهه‌ی شمال افغانستان گذاشت. [با اینکه] بچه‌های ربّانی و احمدشاه مسعود همه سنّی بودند؛ از آنها در این راستا حمایت کردند و فضای کار فرهنگی را برایشان باز کردند.

به دوستان هم می‌گفتند: «شما این‌طور عمل کنید! که هیچ‌وقت کسی خیال نکند که ما برای مذهب خودمان آمده‌ایم یا ما داریم تبلیغ برای دین خودمان می‌کنیم یا آن تهمتی که دشمن به ما می‌زند که ما می‌خواهیم هلال شیعی را تشکیل دهیم، تا بیایند و شیعه هراسی راه بیاندازند.» حاج قاسم هر جایی که می‌رفتند پناه وتکیه‌گاهی برای همه بودند؛ علی هذا من می‌توانم خدمتتان عرض کنم که این اقدام‌های اقبالی حاج قاسم به همه و این نگاه با سعه‌ی صدر به همه‌ی جریان‌ها، به مجموعه هم تسری داشت؛ یعنی، واقعاً اگر کسی غیر از این عمل می‌کرد؛ ایشان قطعاً عکس‌العمل نشان می‌دادند.

شما سرباز یا فرمانده‌ای سنّی مذهب و تحت امر حاج قاسم دیده‌اید یا سراغ دارید؟ تعامل حاجی با آنها چگونه بود؟

ببینید ما این را از زمان جنگ داشتیم؛ حاج قاسم لشکر ثارالله را تحت فرماندهی داشتند که این لشکر متعلق به سه استان بود و نیروهای کادر و بسیجی‌اش از سه استان بودند؛ عمدتاً از کرمان، بخشی از سیستان و بلوچستان و [درنهایت] استان هرمزگان که استان هرمزگان سه گردان در لشکر ثارالله داشت دو گردان از بچه‌های شیعه و یک گردان اهل سنّت بودند که بسیجی‌های اهل سنّت بودند.

حاج قاسم از همان اول در خودشان ظرفیت داشتند و در لشکر ثارالله یک گردان اهل سنّت تشکیل دادند که در کنار بچه‌های شیعه اینها هم آفند داشتند هم پدافند داشتند و حضور داشتند؛ ما شهید اهل سنّت از استان سیستان و بلوچستان داریم که در لشکر ثارالله بودند و شهید شدند. بنابراین کسی که این نگاه را در جنگ دارد؛ طبعاً و قهراً زمانی که وارد عرصه‌ی مقاومت اسلامی می‌شود، این مقاومت اسلامی دیگر می‌طلبد که با همه کار کند و همه را فرمانده بگذارد.

شما ببینید اینکه آقای اسماعیل هنیّه در مراسم تشییع جنازه‌ی حاج قاسم می‌آید سخنرانی می‌کند و می‌گوید ما شهادت می‌دهیم به اینکه حاج قاسم شهید القدس، شهید القدس، شهید القدس است؛ یک فرمانده و مسئول سنّی حاج قاسم را شهید قدس می‌داند و این‌گونه از حاج قاسم تجلیل می‌کند. این برای چیست برای اینکه حاج قاسم را در صحنه‌ی حمایت و هنگام غربت همراه خودشان دیده است و حاج قاسم اینها را تنها نگذاشته است. هرگز حاج قاسم حساسیت روی دین و مذهب برای انتخاب فرمانده نداشتند؛ آنجا که لازم بود از همه کمک می‌گرفتند.

مجموعه‌ی دفاع الوطن را که حاج قاسم در سوریه تشکیل دادند؛ آیا این مجموعه نیروهایِ بسیجیِ سوریه، همه شیعه بودند؟ شیعه در آنجا در اقلیّت است؛ [بنابراین] حاج قاسم آنها را از همه‌ی گروه‌ها اعم از شیعه، سنّی، دروزی، ایزدی و علوی و به طور کل از همه [گرد] آوردند و سازماندهی کردند. می‌دیدید یک جایی در پادگانی نیروها را دارند آموزش می‌دهند و همه‌ی آنها در آن پادگان از همه گروه‌ها و جریان‌ها بودند و داشتند آموزش می‌دیدند و فرماندهان هم از خود آنها بودند؛ حالا تفاوت داشت می‌دیدید در جایی فرمانده‌ی علوی بیشتر بود در جایی فرمانده شیعه بیشتر بود، متناسب با آن وضعیتی که بود. اما یک نکته را من عرض کنم وآن اینکه حاج قاسم یک شیعه بود و نسبت به فرهنگ شیعه هم از نظر اعتقادی و هم عملی بسیار پایبند بود، با این همه که یک شیعه‌ی به تمام معنا معتقد و متعبّد بود ولی همه را در درون خودش جای می‌داد و با همه کار می‌کرد.

موردی از بحث و مجادله‌ی مذهبی بین نیروهای تحت امر ایشان سراغ دارید؟

خیر بنده سراغ ندارم…

اگر اتفاق می‌افتاد حاج قاسم چطور برخورد می‌کردند؟

اصلاً حاج قاسم به کسی چنین اجازه‌ای نمی‌دادند. همه این حساسیت حاج قاسم را می‌فهمیدند و می‌دانستند که حاج قاسم چقدر روی طرح مباحث فرقه‌ای-مذهبی حساس‌اند و فضا را به گونه‌ای قرار داده بودند که همه این حساسیت را متوجه شده بودند و هیچ کس از این خط تخطی نمی‌کرد.

به نظر شما آیا این روش و تعامل حاج قاسم در سوریه و کلاً با اهل سنّت موقّت و تاکتیکی بود یا اینکه نگاه کلان‌تر و راهبردی داشتند به مسئله؟

ببینید قبل از این مسائل و شروع بحران سوریه هم اهل سنّت آنجا مورد عنایت حاج قاسم بودند و با آنها تعامل و همکاری داشتند.

حاج قاسم بین شیعیان بسیار محبوب بودند و این بعد از شهادت ایشان کاملاً مشهود بود، همچنین از صحبتهای شما معلوم می‌شود که بین اهل سنت هم محبوبیت فراوانی داشتند، بنظر شما علت این محبوبیت ایشان بین اهل سنت چه بود؟

مجموعاً می‌توانم عرض کنم که اهل سنّت داخل و خارج حاج قاسم را دوست داشتند و حاج قاسم با همه‌شان ارتباط داشتند و این ارتباط‌ها هم نوعی ارتباط ریشه‌دار و عمیق بود و حاج قاسم اجازه نمی‌دادند که در مناطق سنّی نشین چه داخل و چه خارج، دفعی برخورد کنند و به گونه‌ای رفتار کنند که اهل سنّت بگویند اینها آمده‌اند ما را شیعه کنند. خیلی روی این موضوع حساس بودند. می‌گفتند: «به گونه‌ای عمل کنید که آنها حتی اصلاً [فکر] تبلیغ شیعه [در مورد] ما نداشته باشند.» اقدام‌های حاج قاسم همه در این راستا بود که شیعه و سنّی را نسبت به هم معطوف و مألوف کند.

اجازه بفرمائید نمونه‌ای از نگاه حاج قاسم نسبت به همه و علاقه مندی همه نسبت به حاج قاسم برایتان بگویم. خب، شهادت حاج قاسم [همانطور] که می‌دانید همه را عزادار کرد و همه نه فقط جامعه‌ی شیعه بلکه جامعه‌ی اهل سنّت؛ آن هم نه تنها در ایران بلکه در همه‌ی کشورها برایشان گریه‌کردند. یک هیئت از علمای شیعه‌ی هندوستان برای عرض تسلیت به خانواده ایشان به ایران آمده بودند. از قضا من آن شب در منزل حاج قاسم بودم، دیدارشان را هم بنده پیگیری کردم و زمانی که علمای بزرگوار وارد منزل حاج قاسم شدند، یکپارچه به ضجه و گریه افتادند.

آن فضای روحانی منزل حاج قاسم و فرزندان یتیمشان را که دیدند، همه گریان شدند. نشستند و چند دقیقه‌ای را همه گریه کردند. بعد یکی از آقایان علما گفت: «برای حاج قاسم هندوستان یکپارچه عزادار شد. همه جا، هرجا که شما می‌رفتید، مجلس عزای حاج قاسم بود، مجلس بزرگداشت حاج قاسم بود؛ حسینیه‌ها، مساجد، معابر و معابد و یکی از آنها گفت که حتی هندوها در هندوستان مراسم تجلیل و بزرگداشت برای ایشان گرفتند.» حتی هندوهایی که به هیچ مسئله‌ی [اسلامی] پایبندی ندارند؛ اما شهادت حاج قاسم آنها را هم متأثّر کردند و آنها هم در این عزای حاج قاسم اشک ریختند و گریه کردند. خب، حاج قاسم که هند نرفته‌بودند یا هندوها که حاج قاسم را نمی‌شناختند؛ پس این برای چیست؟ برای برد تفکر و مکتب حاج قاسم است؛ اینکه مقام معظم رهبری فرمودند مکتب حاج قاسم، به این جهت است، که وقتی فردی محور برای یک مکتب باشد می‌تواند همه را به سمت خودش جذب کند و با خود همراه کند.



منبع خبر

ماجرای بسیجیان اهل‌سنت لشکر ثارالله بیشتر بخوانید »

«مکتب سلیمانی» به «برهان» رسید

تعبیر سردار نقدی از تحریف شخصیت «حاج قاسم»



مکتب سلیمانی - حاج قاسم سلیمانی - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار محمدرضا نقدی در آیین اختتامیه یادواره تولیدات رسانه‌ای مکتب شهید سلیمانی که به میزبانی اهواز برگزار شد اظهار داشت: باید بتوانیم مکتب و مرام او را بشناسیم و امانتدار او باشیم.

وی افزود: ضرورت دارد وصیت نامه این شهید بزرگوار در کتاب‌های درسی دانش‌آموزان و دانشجویان گنجانده شود و باید با پیاده‌سازی مکتب و تفکر شهید سلیمانی به تربیت جامعه توجه داشته باشیم.

معاون هماهنگ‌کننده سپاه  پاسداران انقلاب اسلامی مکتب شهید سلیمانی را مکتب جهاد و مبارزه دانست و گفت: تمام زندگی این شهید بزرگوار و ۴۰ سال مبارزات وی  یکپارچه جهاد و ایستادگی است و مکتب او مکتب عشق به شهادت‌طلبی و دفاع از نظام اسلامی است.

وی ادامه داد: سربازی در رکاب امام خامنه‌ای، پرهیز از جناح‌بازی و رنگ‌های سیاسی، تواضع و فروتنی، مرزبندی با دشمن از جمله موارد مهم در مکتب شهید سلیمانی است و او اصل ولایت فقیه، اعتقاد به جمهوری اسلامی، به‌کارگیری افراد پاک دست، مقابله با فساد و خدمتگزاری و احترام به مردم را از اصول مهم برمی‌شمارد.

نقدی تصریح کرد: شهید سلیمانی شناسنامه ملت ایران است و پس از شهادت ایشان تمام ملت یک صدا اعلام کردند ” من هم یک سلیمانی هستیم” مکتب او مکتب ملت ایران است و ملت ایران را باید با چنین شخصیتی شناخت.

وی اصل اساسی و مهم وصیت نامه شهید سلیمانی را ولایت فقیه عنوان کرد و گفت:سردار سلیمانی معتقد بود باید از اصول که همان ولایت فقیه است مراقبت کرد و تا آخر با ولایت فقیه ماند چراکه این ولایت همان ولایت علی‌بن ابیطالب است و مسیر درست حمایت بدون هرگونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولایت فقیه است.

معاون هماهنگ‌کننده سپاه پاسداران یاد آور شد: انتقام سخت در راه است و چیزی که باید به دست جوان‌های این مملکت و جوانان امت اسلام محقق شود بیرون راندن آمریکا و محو رژیم صهیونیستی است و عکس شهید سلیمانی، شهید ابومهدی المهندس و شهدای مقاومت در دیوارهای مسجدالاقصی نصب خواهد شد.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار محمدرضا نقدی در آیین اختتامیه یادواره تولیدات رسانه‌ای مکتب شهید سلیمانی که به میزبانی اهواز برگزار شد اظهار داشت: باید بتوانیم مکتب و مرام او را بشناسیم و امانتدار او باشیم.

وی افزود: ضرورت دارد وصیت نامه این شهید بزرگوار در کتاب‌های درسی دانش‌آموزان و دانشجویان گنجانده شود و باید با پیاده‌سازی مکتب و تفکر شهید سلیمانی به تربیت جامعه توجه داشته باشیم.

معاون هماهنگ‌کننده سپاه  پاسداران انقلاب اسلامی مکتب شهید سلیمانی را مکتب جهاد و مبارزه دانست و گفت: تمام زندگی این شهید بزرگوار و ۴۰ سال مبارزات وی  یکپارچه جهاد و ایستادگی است و مکتب او مکتب عشق به شهادت‌طلبی و دفاع از نظام اسلامی است.

وی ادامه داد: سربازی در رکاب امام خامنه‌ای، پرهیز از جناح‌بازی و رنگ‌های سیاسی، تواضع و فروتنی، مرزبندی با دشمن از جمله موارد مهم در مکتب شهید سلیمانی است و او اصل ولایت فقیه، اعتقاد به جمهوری اسلامی، به‌کارگیری افراد پاک دست، مقابله با فساد و خدمتگزاری و احترام به مردم را از اصول مهم برمی‌شمارد.

نقدی تصریح کرد: شهید سلیمانی شناسنامه ملت ایران است و پس از شهادت ایشان تمام ملت یک صدا اعلام کردند ” من هم یک سلیمانی هستیم” مکتب او مکتب ملت ایران است و ملت ایران را باید با چنین شخصیتی شناخت.

وی اصل اساسی و مهم وصیت نامه شهید سلیمانی را ولایت فقیه عنوان کرد و گفت:سردار سلیمانی معتقد بود باید از اصول که همان ولایت فقیه است مراقبت کرد و تا آخر با ولایت فقیه ماند چراکه این ولایت همان ولایت علی‌بن ابیطالب است و مسیر درست حمایت بدون هرگونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولایت فقیه است.

معاون هماهنگ‌کننده سپاه پاسداران یاد آور شد: انتقام سخت در راه است و چیزی که باید به دست جوان‌های این مملکت و جوانان امت اسلام محقق شود بیرون راندن آمریکا و محو رژیم صهیونیستی است و عکس شهید سلیمانی، شهید ابومهدی المهندس و شهدای مقاومت در دیوارهای مسجدالاقصی نصب خواهد شد.



منبع خبر

تعبیر سردار نقدی از تحریف شخصیت «حاج قاسم» بیشتر بخوانید »

«شرح دلبری»، نگاهی به وصیت‌نامه شهید قاسم سلیمانی

«شرح دلبری»، نگاهی به وصیت‌نامه شهید قاسم سلیمانی



«شرح دلبری»، نگاهی به وصیت‌نامه شهید قاسم سلیمانی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، چهل روز پس از نیمه‌شب جمعه، سیزدهم دی‌ماه ۱۳۹۸ بود که وصیت‌نامه سپهبد حاج قاسم سلیمانی در مصلای تهران خوانده شد. هنوز بغض فقدان سردار به گلوهایمان ناخن می‌کشید. در باورمان نمی‌گنجید که چند هفته قبل از این، پشت سر ولی امرمان بر پیکر مطهرش نماز خواندیم و گریستیم. حالا همه تن، گوش شده‌ بودیم و خط‌به‌خط عشق‌بازی‌های حاج قاسم با خدا را می‌شنیدیم.

اسم سردار سلیمانی پیش از این هم بر سر زبان‌ها بود؛ اما پس از وصیت‌نامه امام خمینی(ره) به عنوان رهبر یک انقلاب، این دومین وصیت‌نامه عبادی‌سیاسی بود که جهانیان را میخکوب می‌کرد؛ آن‌چنان که تمام رسانه‌های غرب و شرق حرف از آن زدند.

کتاب «شرح دلبری» با پیام تسلیت مقام معظم رهبری در ۱۳ دی ماه ۹۸ آغاز می‌شود و بخش‌به‌بخش وصیت‌نامه سردار را بررسی می‌کند. در اولین بخش، از «اعتقاد صحیح، قدم اول برای حرکت» صحبت می‌کند و این‌طور بیان می‌کند که شروع هر حرکتی مبتنی بر بینش صحیح است و هرکسی با این بینش تربیت شود، شهادت را صحیح‌ترین عقیده خود می‌پندارد و در این راه قدم برمی‌دارد. از آنجایی که نعمت شکر کردن شاخصه‌ای برای انسانیت نیست، در بخش «شکر نعمت، فهم نعمت»، روش‌های مواجهه با نعمات الهی را بیان کرده و جهاد اکبر و اصغر را در سیره زندگی حاج قاسم بیان می‌کند. می‌دانیم که «ولایت بالاترین نعمت» است و خداوند راه رسیدن به خودش را از مسیر میان‌بر ولایت قرار داده است. حاج قاسم در وصیت‌نامه خود، خداوند را به خاطر اینکه در مسیر اهل‌بیت(ع) قرار گرفته و بر مصیبت ایشان گریسته است، شکر می‌کند.

انسان موحد در تمام لحظات خود، خدا را می‌بیند و چیزی غیر از او در نظرش جلوه‌ای ندارد و می‌گوید که در همه لحظات، «امید به عفو تو» دارم و مشتاق به «لقاء دلدار» هستم که شیرین‌ترین لذت عالم و برترین آرزوی نسل آدمیان همین است.

«جمهوری اسلامی قرارگاه حسین بن علی(ع)» است؛ همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «اسلام درس مجاهدت خالصانه را به مسلمین تعلیم کرد. اگر این درس هر روز در بین مسلمین باشد، نتیجه‌اش درخشش، تلألو و علو معنوی و مادی است.»

سپهبد سلیمانی در بخش‌های پایانی وصیت‌نامه خود، به ولایت‌مداری و شناخت عمیق و دقیق از ولی زمانه خود این‌طور اقرار کرد که «خامنه‌ای عزیز را عزیز جان خود بدانید» و حرمت او را حرمت مقدسات بدانید.

اینکه «جمهوری اسلامی در سربلندترین دوره» خود قرار دارد، «هنر خمینی عزیز» و جانشین برحق اوست. اما آنچه واضح است، این است که در این مسیر پرمخاطره، «شهدا محور عزت و کرامت» هستند و جایگاهشان رفیع است.

شکی نیست که در بین صاحب‌منسبان این عصر، «سیاست‌مدارتر از حاج قاسم» وجود نداشته است. فردی که این چنین عاشقانه و عارفانه با تمام گروه‌ها صحبت کرده و به نوعی همه را وصی خود دانسته است، در پایان از همه طلب بخشش می‌کند.

«شرح دلبری»، به قلم محمدعلی تولائی شرحی بر منشور انسان‌سازی حاج قاسم است که در چهلمین روز شهادتش، جانشین وی در مصلای امام خمینی(ره) آن را خواند. این کتاب توسط مؤسسه جوانان آستان قدس رضوی منتشر شده است.

مرکز رسانه‌ای شیرازه با همکاری کتابشهر ایران، به مناسبت اولین سالگرد شهادت سپهبد قاسم سلیمانی، پویش «کتاب خوب برای حاج قاسم» را راه‌اندازی کرده‌اند و کتاب‌های مفید درباره شهید سلیمانی را معرفی خواهند کرد.

علاقه‌مندان برای تهیه این کتاب می‌توانند به کتابفروشی‌های معتبر در سراسر کشور مراجعه کنند، یا از طریق سایت کتابیکا به آدرس ketabika.com یا از طریق فروشگاه‌های کتابشهر ایران آنها را خریداری کنند. همچنین می‌توانند برای دریافت کتاب، عدد ۱۹ را به ۵۰۰۰۵۴۶۰ پیامک کنند.



منبع خبر

«شرح دلبری»، نگاهی به وصیت‌نامه شهید قاسم سلیمانی بیشتر بخوانید »

چرا مالک اشتر الگوی سلحشوران شیعه است؟

چرا مالک اشتر الگوی سلحشوران شیعه است؟



مرزبانی سرداران؛ چرا مالک اشتر الگوی سلحشوران شیعه است؟

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، متفکران آزاده در کشورهای متعدد پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به زعامت و رهبری امام خمینی (ه)، این انقلاب را احیا کننده اسلام در عصر حاضر دانسته و با این ویژگی آن را معرفی کردند. استنادات تئوریک این انقلاب به قرآن و سیره اهل بیت (ع) بوده و هست. پس از پیروزی انقلاب بود که تاریخ اسلام مورد توجه جدی پژوهشگران و مورخان قرار گرفت تا واکاوی آنها طرحی نو در توجه امروزین ما به اسلام دراندازد.

توجه به صدر اسلام و دقت در سیره پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) و همچنین طریق سیر و سلوک اصحاب پیامبر و اصحاب خاص حضرت امیرالمومنین (ع) باعث شد تا بسیاری از شخصیت‌ها در عصر جدید نیز الگوی معرفتی خود را از میان اصحاب پیامبر (ع) و حضرت امیر (ع) برگزینند. مالک اشتر نخعی یکی از این شخصیت‌هاست.

مالک اشتر به مثابه یک الگو

مالک از سرداران رشید اسلام و از سرسپرده‌ترین یاران امیرالمومنین بود که ولایتمداری او شهره تاریخ است. به شهادت شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (جلد ششم) سردار سلحشور اسلام آنقدر در پذیرش ولایت و سرسختی نسبت به دشمنان ولایت (اسلام) استوار بود که حضرت درباره او در نامه‌ای به محمدبن ابی‌بکر نوشت: «… مردی را که به ولایت و حکمرانی مصر فرستاده بودم (مالک اشتر) مردی بود که خیرخواه ما و نسبت به دشمنانمان قاطع و سرسخت بود. خدای رحمتش کند که روزگارش را به پایان رساند و به دیدار حق شتافت. ما از او راضی هستیم. خداوند از او راضی باشد و ثواب دو چندان به او بدهد.»

توجه به صدر اسلام و دقت در سیره پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) و همچنین طریق سیر و سلوک اصحاب پیامبر و اصحاب خاص حضرت امیرالمومنین (ع) باعث شد تا بسیاری از شخصیت‌ها در عصر جدید نیز الگوی معرفتی خود را از میان اصحاب پیامبر (ع) و حضرت امیر (ع) برگزینند اعتماد امیرالمومنین به مالک اشتر و ویژگی سرسپردگی و ولایت‌پذیری این چهره تابناک در تاریخ تشیع، آنچنان زیاد بود که حضرت همیشه در مواقع بحرانی و حساس‌ترین برهه‌ها مالک را به میدان می‌فرستاد. در این باره سندی در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید وجود دارد: «امام پس از ماجرای حکمیت در جنگ صفّین، در نامه‌ای خطاب به مالک اشتر نوشت: «انّک ممّن استظهر به علی اقامة الدّین… تو از کسانی هستی که پشت گرمی من در استوارسازی دین هستند و سرکوبی غرور تبه کاران و نگهبانی مرزهای پر خطر به عهده توست.»

شیخ مفید در «الاختصاص» نیز نامه حضرت به مردم مصر را درج کرده است: «یکی از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که در ایام خوف و هراس، نمی‌خوابد و در لحظات دشوارِ مقابله با دشمن، از نبرد روی بر نمی‌گرداند. کسی که بر تبه کاران فاجر، از شعله‌های آتش، سخت‌تر و سوزان‌تر است؛ یعنی مالک اشتر را. پس گوش به فرمان او باشید و در راه حق از او اطاعت کنید، چرا که او یکی از شمشیرهای برّان الهی است که نه کند می‌شود و نه از اثر می‌افتد…»

ولایت‌پذیری مالک

مالک اشتر مدام در مأموریت‌های مهمی بود که از طرف حضرت به او محول می‌شد. اینکه حضرت به خطاب به دیگران فرمود که کاش دو نفر مثل مالک را داشتم به دلیل قلت یارانی چون او بود. مأموریت مصر که در نهایت به شهادت مالک انجامید نیز به دلیل فتنه عظیمی بود که در آن دیار اتفاق افتاد که تنها به دست توانای مالک حل می‌شد. فرمانی که حضرت در پی اعزام او به مصر نوشت و اکنون به نام «عهدنامه مالک اشتر» مشهور است از مهم‌ترین منابع درباره آداب حکومت از دیدگاه اسلام است.

همچنین در منابع داریم که پس از رسیدن خبر شهادت مالک اشتر به امیرمومنان امام علی (ع) ایشان بسیار محزون شدند و سخن مهمی را بیان کردند که در حکمت ۴۴۳ کتاب شریف نهج البلاغه آمده است: «و آن حضرت هنگامی که خبر مرگ مالک اشتر (رحمه الله) به او رسید، فرمود: مالک، مالک چه بود! به خدا سوگند، اگر کوه بود کوهی بلند و بی‌همتا بود و اگر صخره بود صخره‌ای سخت بود که هیچ ستوری بر آن برنمی‌آمد و هیچ مرغی به اوج آن نمی‌رسید… فراق ابدی او، پاره‌ای از وجودم را قطع کرد.»

ادامه دهندگان راه مالک اشتر

قصه سرسپردگی مالک به ولی زمان و رشادت‌هایش در طول تاریخ سرخ شیعه نقل محافل بود و حتی مادران شیعی کودکان خود را از هنگام طفولیت با قصه این سردار آشنا می‌کردند تا مگر آنکه نوری از مالک نیز در فرزندان آنها تابیده شود. به همین دلیل نیز مالک الگوی بسیاری از سلحشوران شیعه بود. در عصر حاضر نیز سردار سلیمانی را با مالک اشتر مقایسه کرده و او را تکرار کننده مالک دانسته‌اند. شاید خود سردار سلیمانی نیز مالک اشتر را الگوی خود قرار داده بود، به هر روی این ایده در پژوهش‌ها، خاطرات و اشعار شاعران درباره سردار مشهود است.

یکی از کتاب‌هایی که توانسته به همسنجی شخصیت دو سردار بزرگ اسلام یعنی مالک اشتر و قاسم سلیمانی بپردازد، «مالک زمان: داستان‌هایی برگرفته از سخنان امیرالمومنین علی (ع) به مالک اشتر و خاطرات سرباز اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی» است. این کتاب با ایده پردازی و تألیف و تدوین محمد جواد عمادی برای نخستین بار در پاییز امسال (۱۳۹۹) با شمارگان ۱۰ هزار نسخه، ۱۲۰ صفحه قطع پالتویی و بهای ۱۲ هزار تومان توسط نشر شهید ابراهیم هادی منتشر شد و پس از مدت کوتاهی به چاپ‌های مجدد رسید.

در این کتاب بیشتر از ۴۰ خاطره از سردار سلیمانی (خاطرات بیان شده توسط خود سردار و یا خاطرات دیگران درباره او) روایت شده است. خاطره اول تا پنجم پس از پنج روایت تاریخی مشابه از مالک اشتر ارائه شده‌اند و خاطرات بعدی نیز هرکدام با بخشی از فرمان‌های حضرت امیرالمومنین به مالک و یا دیگران و همچنین برخی از سخنان حضرت مورد همسنجی قرار گرفته‌اند.

کتاب بدون آنکه زبان غامض و یا روش و رویکرد پژوهشی پیچیده‌ای داشته باشد، به خوبی توانسته با همسنجی طریق سیر و سلوک مبارزاتی سردار سلیمانی با مالک اشتر نخعی، یک صورتبندی کاربردی از «مکتب سلیمانی» را برای عموم مخاطبان، بویژه نوجوانان و جوانان ارائه دهد.

محمدجواد عمادی درباره ایده این کتاب به مهر گفت: سال گذشته، همزمان با ایام ترور و شهادت سردار سلیمانی، در حوزه امتحانی را درباره فرمان حضرت امیرالمومنین (ع) به مالک اشتر داشتیم. در آن روزها همه جا صحبت از این می‌شد که سردار سلیمانی مالک اشتر زمان بودند، اما چرا این سخن برای مردم تبیین نشده بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم با پژوهش روی شخصیت مالک و بیان ویژگی‌هایش و همسنجی آنها با شخصیت سردار سلیمانی نشان دهم که ویژگی‌های مالک اشتر در شخصیت سردار نیز تبلور یافته است. به همین دلیل شروع به جمع آوری خاطرات سردار سلیمانی کردم.

نظامیان طراز اسلامی

وی در ادامه در پاسخ به این سوال که چرا فقط پنج خاطره از سردار با روایت‌های زندگی مالک اشتر تطبیق داده شده است، اشاره کرد: پژوهش زیادی در منابع تاریخی کردم و تقریباً اکثر منابعی را که درباره تاریخ زمان امیرالمومنین (ع) بود دیدم، اما صرفاً همین روایت‌ها را از مالک پیدا کردم. متأسفانه روایت‌های چندانی از مالک اشتر در منابع وجود ندارد. همین پنج روایت را با خاطرات حاج قاسم سلیمانی تطبیق دادم و به نتایج شگفت آوری رسیدم.

در ایام شهادت سردار همه جا صحبت از این می‌شد که سردار سلیمانی مالک اشتر زمان بودند، اما چرا این سخن برای مردم تبیین نشده بود عمادی اضافه کرد: من برای نگارش کتاب «مالک زمان» عموم کتاب‌ها و پژوهش‌های منتشر شده درباره سردار سلیمانی را مطالعه کردم. دنبال منبعی بودم که بگوید فرماندهان امیرالمومنین چه طرازی دارند و واجد چه خصوصیاتی هستند، اما کمتر به آن برخوردم. جای خالی یک کتاب که به بررسی تطبیقی زندگی سردار با اتفاقات صدر اسلام و بویژه دوران حیات امیرالمومنین (ع) بپردازد، خالی بود و به همین دلیل من این بررسی تطبیقی را انجام دادم. ایده کار هم پس از مطالعه نهج البلاغه و نامه حضرت (ع) به مالک به ذهنم رسید و تألیف کتاب نیز ۹ ماه زمان برد. خدای را شاکرم که به نظر مخاطبان کار متفاوتی درباره حاج قاسم سلیمانی بود و اکنون نیز پس از گذشت سه ماه از چاپ نخست، این کتاب به شمارگان ۴۰ هزار نسخه رسیده است.

خاطرات سردار را با دقتی علمی انتخاب کردم

عمادی در بخش دیگری از این گفت‌وگو در پاسخ به این سوال که «خاطرات سردار را چگونه انتخاب کرده و آیا نقل قول‌ها درباره سردار سلیمانی را بدون چون چرا پذیرفته است یا خیر؟» اشاره کرد: خاطرات حاج قاسم را از مستنداتی که پس از شهادت سردار منتشر شدند، انتخاب کردم. بیشتر این خاطرات از زبان شخصیت‌های نزدیک به سردار از جمله حسین امیرعبداللهیان و همچنین هم‌رزمان و نزدیکان او در جبهه‌های جنگ نقل شده‌اند. تعدادی از خاطرات را نیز نپذیرفتم و از آنها استفاده نکردم. از جمله اینکه پس از شهادت سردار یکی از خبرگزاری‌ها خاطره‌ای را کسی نقل کرده بود مبنی بر اینکه سردار در فتنه ۸۸ به عنوان مأمور امنیتی حضور داشت، اما همه مستندات نشان می‌داد که مأموریت حاج قاسم سلیمانی فقط خارج از کشور بود و شخصیت‌های موثق نیز بر این امر صحه گذاشته بودند. دانش و بینش‌های حوزه تاریخ شفاهی را در انتخاب خاطرات سردار به کار بردم.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، متفکران آزاده در کشورهای متعدد پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به زعامت و رهبری امام خمینی (ه)، این انقلاب را احیا کننده اسلام در عصر حاضر دانسته و با این ویژگی آن را معرفی کردند. استنادات تئوریک این انقلاب به قرآن و سیره اهل بیت (ع) بوده و هست. پس از پیروزی انقلاب بود که تاریخ اسلام مورد توجه جدی پژوهشگران و مورخان قرار گرفت تا واکاوی آنها طرحی نو در توجه امروزین ما به اسلام دراندازد.

توجه به صدر اسلام و دقت در سیره پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) و همچنین طریق سیر و سلوک اصحاب پیامبر و اصحاب خاص حضرت امیرالمومنین (ع) باعث شد تا بسیاری از شخصیت‌ها در عصر جدید نیز الگوی معرفتی خود را از میان اصحاب پیامبر (ع) و حضرت امیر (ع) برگزینند. مالک اشتر نخعی یکی از این شخصیت‌هاست.

مالک اشتر به مثابه یک الگو

مالک از سرداران رشید اسلام و از سرسپرده‌ترین یاران امیرالمومنین بود که ولایتمداری او شهره تاریخ است. به شهادت شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (جلد ششم) سردار سلحشور اسلام آنقدر در پذیرش ولایت و سرسختی نسبت به دشمنان ولایت (اسلام) استوار بود که حضرت درباره او در نامه‌ای به محمدبن ابی‌بکر نوشت: «… مردی را که به ولایت و حکمرانی مصر فرستاده بودم (مالک اشتر) مردی بود که خیرخواه ما و نسبت به دشمنانمان قاطع و سرسخت بود. خدای رحمتش کند که روزگارش را به پایان رساند و به دیدار حق شتافت. ما از او راضی هستیم. خداوند از او راضی باشد و ثواب دو چندان به او بدهد.»

توجه به صدر اسلام و دقت در سیره پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) و همچنین طریق سیر و سلوک اصحاب پیامبر و اصحاب خاص حضرت امیرالمومنین (ع) باعث شد تا بسیاری از شخصیت‌ها در عصر جدید نیز الگوی معرفتی خود را از میان اصحاب پیامبر (ع) و حضرت امیر (ع) برگزینند اعتماد امیرالمومنین به مالک اشتر و ویژگی سرسپردگی و ولایت‌پذیری این چهره تابناک در تاریخ تشیع، آنچنان زیاد بود که حضرت همیشه در مواقع بحرانی و حساس‌ترین برهه‌ها مالک را به میدان می‌فرستاد. در این باره سندی در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید وجود دارد: «امام پس از ماجرای حکمیت در جنگ صفّین، در نامه‌ای خطاب به مالک اشتر نوشت: «انّک ممّن استظهر به علی اقامة الدّین… تو از کسانی هستی که پشت گرمی من در استوارسازی دین هستند و سرکوبی غرور تبه کاران و نگهبانی مرزهای پر خطر به عهده توست.»

شیخ مفید در «الاختصاص» نیز نامه حضرت به مردم مصر را درج کرده است: «یکی از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که در ایام خوف و هراس، نمی‌خوابد و در لحظات دشوارِ مقابله با دشمن، از نبرد روی بر نمی‌گرداند. کسی که بر تبه کاران فاجر، از شعله‌های آتش، سخت‌تر و سوزان‌تر است؛ یعنی مالک اشتر را. پس گوش به فرمان او باشید و در راه حق از او اطاعت کنید، چرا که او یکی از شمشیرهای برّان الهی است که نه کند می‌شود و نه از اثر می‌افتد…»

ولایت‌پذیری مالک

مالک اشتر مدام در مأموریت‌های مهمی بود که از طرف حضرت به او محول می‌شد. اینکه حضرت به خطاب به دیگران فرمود که کاش دو نفر مثل مالک را داشتم به دلیل قلت یارانی چون او بود. مأموریت مصر که در نهایت به شهادت مالک انجامید نیز به دلیل فتنه عظیمی بود که در آن دیار اتفاق افتاد که تنها به دست توانای مالک حل می‌شد. فرمانی که حضرت در پی اعزام او به مصر نوشت و اکنون به نام «عهدنامه مالک اشتر» مشهور است از مهم‌ترین منابع درباره آداب حکومت از دیدگاه اسلام است.

همچنین در منابع داریم که پس از رسیدن خبر شهادت مالک اشتر به امیرمومنان امام علی (ع) ایشان بسیار محزون شدند و سخن مهمی را بیان کردند که در حکمت ۴۴۳ کتاب شریف نهج البلاغه آمده است: «و آن حضرت هنگامی که خبر مرگ مالک اشتر (رحمه الله) به او رسید، فرمود: مالک، مالک چه بود! به خدا سوگند، اگر کوه بود کوهی بلند و بی‌همتا بود و اگر صخره بود صخره‌ای سخت بود که هیچ ستوری بر آن برنمی‌آمد و هیچ مرغی به اوج آن نمی‌رسید… فراق ابدی او، پاره‌ای از وجودم را قطع کرد.»

ادامه دهندگان راه مالک اشتر

قصه سرسپردگی مالک به ولی زمان و رشادت‌هایش در طول تاریخ سرخ شیعه نقل محافل بود و حتی مادران شیعی کودکان خود را از هنگام طفولیت با قصه این سردار آشنا می‌کردند تا مگر آنکه نوری از مالک نیز در فرزندان آنها تابیده شود. به همین دلیل نیز مالک الگوی بسیاری از سلحشوران شیعه بود. در عصر حاضر نیز سردار سلیمانی را با مالک اشتر مقایسه کرده و او را تکرار کننده مالک دانسته‌اند. شاید خود سردار سلیمانی نیز مالک اشتر را الگوی خود قرار داده بود، به هر روی این ایده در پژوهش‌ها، خاطرات و اشعار شاعران درباره سردار مشهود است.

یکی از کتاب‌هایی که توانسته به همسنجی شخصیت دو سردار بزرگ اسلام یعنی مالک اشتر و قاسم سلیمانی بپردازد، «مالک زمان: داستان‌هایی برگرفته از سخنان امیرالمومنین علی (ع) به مالک اشتر و خاطرات سرباز اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی» است. این کتاب با ایده پردازی و تألیف و تدوین محمد جواد عمادی برای نخستین بار در پاییز امسال (۱۳۹۹) با شمارگان ۱۰ هزار نسخه، ۱۲۰ صفحه قطع پالتویی و بهای ۱۲ هزار تومان توسط نشر شهید ابراهیم هادی منتشر شد و پس از مدت کوتاهی به چاپ‌های مجدد رسید.

در این کتاب بیشتر از ۴۰ خاطره از سردار سلیمانی (خاطرات بیان شده توسط خود سردار و یا خاطرات دیگران درباره او) روایت شده است. خاطره اول تا پنجم پس از پنج روایت تاریخی مشابه از مالک اشتر ارائه شده‌اند و خاطرات بعدی نیز هرکدام با بخشی از فرمان‌های حضرت امیرالمومنین به مالک و یا دیگران و همچنین برخی از سخنان حضرت مورد همسنجی قرار گرفته‌اند.

کتاب بدون آنکه زبان غامض و یا روش و رویکرد پژوهشی پیچیده‌ای داشته باشد، به خوبی توانسته با همسنجی طریق سیر و سلوک مبارزاتی سردار سلیمانی با مالک اشتر نخعی، یک صورتبندی کاربردی از «مکتب سلیمانی» را برای عموم مخاطبان، بویژه نوجوانان و جوانان ارائه دهد.

محمدجواد عمادی درباره ایده این کتاب به مهر گفت: سال گذشته، همزمان با ایام ترور و شهادت سردار سلیمانی، در حوزه امتحانی را درباره فرمان حضرت امیرالمومنین (ع) به مالک اشتر داشتیم. در آن روزها همه جا صحبت از این می‌شد که سردار سلیمانی مالک اشتر زمان بودند، اما چرا این سخن برای مردم تبیین نشده بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم با پژوهش روی شخصیت مالک و بیان ویژگی‌هایش و همسنجی آنها با شخصیت سردار سلیمانی نشان دهم که ویژگی‌های مالک اشتر در شخصیت سردار نیز تبلور یافته است. به همین دلیل شروع به جمع آوری خاطرات سردار سلیمانی کردم.

نظامیان طراز اسلامی

وی در ادامه در پاسخ به این سوال که چرا فقط پنج خاطره از سردار با روایت‌های زندگی مالک اشتر تطبیق داده شده است، اشاره کرد: پژوهش زیادی در منابع تاریخی کردم و تقریباً اکثر منابعی را که درباره تاریخ زمان امیرالمومنین (ع) بود دیدم، اما صرفاً همین روایت‌ها را از مالک پیدا کردم. متأسفانه روایت‌های چندانی از مالک اشتر در منابع وجود ندارد. همین پنج روایت را با خاطرات حاج قاسم سلیمانی تطبیق دادم و به نتایج شگفت آوری رسیدم.

در ایام شهادت سردار همه جا صحبت از این می‌شد که سردار سلیمانی مالک اشتر زمان بودند، اما چرا این سخن برای مردم تبیین نشده بود عمادی اضافه کرد: من برای نگارش کتاب «مالک زمان» عموم کتاب‌ها و پژوهش‌های منتشر شده درباره سردار سلیمانی را مطالعه کردم. دنبال منبعی بودم که بگوید فرماندهان امیرالمومنین چه طرازی دارند و واجد چه خصوصیاتی هستند، اما کمتر به آن برخوردم. جای خالی یک کتاب که به بررسی تطبیقی زندگی سردار با اتفاقات صدر اسلام و بویژه دوران حیات امیرالمومنین (ع) بپردازد، خالی بود و به همین دلیل من این بررسی تطبیقی را انجام دادم. ایده کار هم پس از مطالعه نهج البلاغه و نامه حضرت (ع) به مالک به ذهنم رسید و تألیف کتاب نیز ۹ ماه زمان برد. خدای را شاکرم که به نظر مخاطبان کار متفاوتی درباره حاج قاسم سلیمانی بود و اکنون نیز پس از گذشت سه ماه از چاپ نخست، این کتاب به شمارگان ۴۰ هزار نسخه رسیده است.

خاطرات سردار را با دقتی علمی انتخاب کردم

عمادی در بخش دیگری از این گفت‌وگو در پاسخ به این سوال که «خاطرات سردار را چگونه انتخاب کرده و آیا نقل قول‌ها درباره سردار سلیمانی را بدون چون چرا پذیرفته است یا خیر؟» اشاره کرد: خاطرات حاج قاسم را از مستنداتی که پس از شهادت سردار منتشر شدند، انتخاب کردم. بیشتر این خاطرات از زبان شخصیت‌های نزدیک به سردار از جمله حسین امیرعبداللهیان و همچنین هم‌رزمان و نزدیکان او در جبهه‌های جنگ نقل شده‌اند. تعدادی از خاطرات را نیز نپذیرفتم و از آنها استفاده نکردم. از جمله اینکه پس از شهادت سردار یکی از خبرگزاری‌ها خاطره‌ای را کسی نقل کرده بود مبنی بر اینکه سردار در فتنه ۸۸ به عنوان مأمور امنیتی حضور داشت، اما همه مستندات نشان می‌داد که مأموریت حاج قاسم سلیمانی فقط خارج از کشور بود و شخصیت‌های موثق نیز بر این امر صحه گذاشته بودند. دانش و بینش‌های حوزه تاریخ شفاهی را در انتخاب خاطرات سردار به کار بردم.



منبع خبر

چرا مالک اشتر الگوی سلحشوران شیعه است؟ بیشتر بخوانید »