قتل

جنایت هولناک در «دریا»/ قاتل فراری را شناسایی کنید +عکس

جنایت هولناک در «دریا»/ قاتل فراری را شناسایی کنید +عکس


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، این حادثه هولناک صبح روز پنج شنبه گذشته در خیابان دریای اول مشهد هنگامی رخ داد که مرد ۵۲ ساله‌ای به نام قادر احمدی معروف به رضا وارد خیابان وحید ۱۳ (دریا) شد و خواهر زن سابقش را دید که به همراه شوهر و خواهر دیگرش قصد خروج از خانه را داشتند.

این مرد که نقشه شومی را در سر می‌پروراند و چاقویی را نیز زیر لباس هایش پنهان کرده بود از موتورسیکلت پیاده شد و به بهانه احوال پرسی نزد باجناق و خانواده همسر سابقش رفت، اما در یک لحظه چاقو را بیرون کشید و ضرباتی را بر پیکر باجناقش فرود آورد و او را به شدت مجروح کرد. همسر مرد مجروح با دیدن این صحنه در حالی که ترسیده بود جیغ می‌کشید و کمک می‌خواست. در این وضعیت خواهر دیگرش که لطیفه نام داشت وحشت زده به وسط خیابان گریخت، اما مرد مهاجم او را گرفت و روی زمین انداخت.

موتورسوار ۵۲ ساله که قصد انتقام هولناکی را از خانواده همسر سابقش داشت ناگهان ضربات چاقو را بر پیکر خواهرزن دیگرش فرود آورد و او را در حالی که خون آلود کف خیابان افتاده بود، رها کرد و سوار بر موتورسیکلت از محل گریخت. با فرار مهاجم چاقوکش، اهالی محل متوجه ماجرا شدند و با اورژانس ۱۱۵ تماس گرفتند.

دو مجروح این حادثه وحشتناک دقایقی بعد به بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد انتقال یافتند و تحت درمان قرار گرفتند، اما ضربات وارد شده بر پیکر زن ۴۵ ساله چنان عمیق بود که این زن به کما رفت و صبح روز گذشته به دلیل عوارض ناشی از اصابت چاقو در مرکز درمانی جان سپرد.

به دنبال وقوع این جنایت، مراتب از طریق نیروهای انتظامی به قاضی ویژه قتل عمد مشهد اعلام شد و بی درنگ قاضی کاظم میرزایی به همراه گروهی از کارآگاهان ورزیده اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی مسیر مرکز درمانی را در پیش گرفتند. قاضی با تجربه ویژه قتل عمد که روزهای ورود به پنجمین سال رسیدگی به پرونده‌های جنایی در مشهد را می‌گذراند پس از بررسی‌های مقدماتی در مرکز درمانی، عازم محل وقوع جنایت شد که در نزدیکی بیمارستان قرار دارد. به دستور قاضی میرزایی، اثر برداری از محل درگیری آغاز شد و تحقیقات با اظهارات زنی ادامه یافت که از این حادثه هولناک جان سالم به در برده بود.

این زن به قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: ضارب قادر احمدی نام دارد، ولی معروف به رضاست. این مرد سال‌ها قبل با خواهرم ازدواج کرد و صاحب فرزند شد، اما در این سال‌های زندگی مشترک همواره خواهرم را شکنجه می‌کرد و آزار می‌داد. او در میان همین اختلافات خانوادگی و ناسازگاری ها، مدام خواهرم را تهدید به مرگ می‌کرد تا جایی که حتی دو بار قصد کشتن او را داشت.

این زن جوان ادامه داد: خواهرم نیز وقتی دید که دیگر نمی‌تواند این شرایط را تحمل کند و امنیت جانی ندارد، تصمیم به طلاق گرفت و دست به دامان قانون شد. او با ارائه همین اسناد و مدارک به دادگاه، بالاخره طلاقش را گرفت و برای آن که از شر مزاحمت‌های قادر رها شود، دست فرزندانش را گرفت و در مکان دیگری اقامت کرد تا کسی از محل سکونت او باخبر نشود، اما همسر سابقش برای گرفتن انتقام، به دنبال یافتن محل اقامت خواهرم بود. به همین دلیل تلاش می‌کرد تا نشانی خواهرم را از ما بگیرد و همواره در کمین ما بود تا این که صبح پنج شنبه گذشته زمانی که من و همسرم و خواهرم لطیفه قصد سوارشدن به خودرو را داشتیم او با موتورسیکلت از راه رسید و به بهانه احوال پرسی به طرف شوهرم آمد که ناگهان چاقویی را بیرون آورد و شوهرم را زخمی کرد سپس خواهرم را روی زمین انداخت و درحالی که روی قفسه سینه اش نشسته بود در همان وضعیت ضرباتی را بر پیکر خواهرم فرود آورد. من خیلی ترسیده بودم و مدام جیغ می‌کشیدم که او خواهرم را رها کرد و با موتورسیکلت از آن جا گریخت.

 پس از انجام تحقیقات مقدماتی در صحنه جنایت، قاضی میرزایی دستورات ویژه و محرمانه‌ای را برای شناسایی محل اختفای متهم فراری و دستگیری وی صادر کرد. در همین حال مقام قضایی دستور داد تا تصویر بدون پوشش متهم فراری درج شود. به دنبال دستور قاضی ویژه قتل عمد، پلیس آگاهی خراسان رضوی اعلام کرد چنان چه شهروندان اطلاعاتی از مخفیگاه متهم فراری مذکور دارند با شماره تلفن‌های ۲۱۸۲۵۲۶۷ و ۰۹۳۶۳۲۵۷۴۶۸ تماس بگیرند.

منبع: خراسان



منبع خبر

جنایت هولناک در «دریا»/ قاتل فراری را شناسایی کنید +عکس بیشتر بخوانید »

پدر به جرم قتل پسر معتاد، پای میز محاکمه

پدر به جرم قتل پسر معتاد، پای میز محاکمه



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، بهمن سال گذشته پسری جوان به مأموران خبر داد برادرش به دست پدرش به قتل رسیده است. صدای مضطرب و وحشت‌زده این جوان نشان می‌داد او از یک جنایت فجیع صحبت می‌کند. بلافاصله مأموران به آدرسی که پسر جوان داده بود، رفتند و پدری را بالای سر جسد فرزندش دیدند. مرد میانسال به مأموران گفت پسرش را کشته و منتظر است تا دستگیرش کنند. با انتقال جسد به پزشکی قانونی مرد میانسال به دادسرا برده شد. او اتهام قتل فرزندش را قبول کرد و گفت: آرش پسر بزرگ من بود. او ۲۰ سال بود که به مواد مخدر اعتیاد داشت و هر روز زندگی را برای ما سخت‌تر از قبل می‌کرد. روز حادثه من و همسرم بیرون از خانه بودیم. پسر کوچکم تماس گرفت و گفت برادرش به منزل آمده و وسایل را شکسته است. وقتی به خانه رفتیم، دیدیم پسرم همه وسایل را شکسته و برادر کوچکش را هم کتک زده است.

او پول می‌خواست تا مواد بخرد. من هم کمی پول دادم. گفت این پول کم است می‌خواهد به چالوس برود و از من خواست که او را به چالوس ببرم. من هم هر دو پسرم را سوار ماشین کردم که به چالوس ببرم و بعد با پسر کوچکم برگردم. در راه پسر بزرگم دوباره درگیری را آغاز کرد. او با لگد شیشه‌های ماشین را شکست و بعد هم یک لگد دیگر زد تا درِ ماشین را بشکند. فحش می‌داد و با همه دعوا می‌کرد. این کار همیشگی‌اش بود. من هم از ترس آبرویم هیچ کاری نداشتم و هر بار که پول می‌خواست، به او می‌دادم تا سراغ دوست و آشنا نرود. متهم گفت: پسرم آن‌قدر به در ماشین کوبید که مجبور شدم خودرو را متوقف کنم. او پیاده شد و من و برادرش را کتک زد. بعد دوباره سوار ماشین شد. این‌بار روی صندلی شاگرد نشست و از من خواست که حرکت کنم. من هم حرکت کردم. چند دقیقه بعد دوباره رفتارهای پرخاشگرانه‌اش را شروع کرد.

متهم ادامه داد: او طنابی را از جیبش درآورد و به برادر کوچکش حمله کرد. می‌خواست او را بکشد. من خیلی دستپاچه شدم. پسر کوچکم خیلی پسر خوبی بود. او اصلا دعوایی نبود و کارهایی را که برادرش می‌کرد، انجام نمی‌داد. از ترس جان او ماشین را نگه داشتم. به زور پسر بزرگم را از او جدا کردم و بعد از شدت عصبانیت طناب را دور گردن پسر بزرگم پیچیدم و زمانی به خودم آمدم که او دیگر نفس نمی‌کشید. هرچند پسر کوچکم سعی می‌کرد جلوی من را بگیرد، اما رفتارهایم دست خودم نبود. وقتی کار تمام شد، تازه فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. به پسر کوچکم گفتم پلیس خبر کند و خودم هم منتظر ماندم تا مأموران بیایند و من را دستگیر کنند.

این مرد درباره زندگی‌اش گفت: من معلم هستم و سال‌هاست که به بچه‌های مردم درس می‌دهم. با سختی و زحمت زیاد پول درمی‌آورم و سعی می‌کنم پولم حلال باشد، اما پسر بزرگم آبرو برایم نگذاشته بود. از محل کار تا در میان فامیل آبرویم رفته است. او مدام درگیری ایجاد می‌کرد. هر کاری انجام می‌داد تا من بی‌آبرو شوم و آخرین کارش هم این بود که می‌خواست برادرش را بکشد. او با من و مادرش دشمنی می‌کرد.

وقتی دادسرا مادر مقتول را به عنوان، ولی دم احضار کرد او گفت: پسرم را دوست داشتم، اما هیچ راهی برای اینکه ما بتوانیم زندگی خوبی داشته باشیم برایمان نگذاشته بود. من و شوهرم بارها او را به مرکز ترک اعتیاد بردیم. مدت‌ها هزینه روان‌شناس دادیم تا مواد را ترک کند. ریشه این درگیری و پرخاشگری را نمی‌دانستیم چیست و چرا این کار را می‌کند؛ اما هرچه بود زندگی ما را سیاه کرده بود. ما خانواده آرامی بودیم. من اطمینان دارم شوهرم در آن لحظه چاره‌ای نداشته است. پسر کوچکم مثل برادر بزرگش نبود. او درس می‌خواند و بچه آرامی است. آن‌طور که برایم تعریف کرده برادرش قصد کشتن او را داشت. این زن گفت: من از شوهرم شکایتی ندارم. پسرم یک سیاه‌بختی در زندگی ما بود. من بدون قید و شرط گذشت می‌کنم. بعد از گفته‌های این زن آخرین دفاع از معلم میانسال در مرحله دادسرا گرفته شد.

او گفت: با اینکه ۲۰ سال بود از دست پسرم زجر می‌کشیدم، اما دلم نمی‌خواست او بمیرد. من هر کاری برای اصلاح او کردم. از کاری که کردم خیلی پشیمان هستم؛ اما در آن لحظه واقعا اختیارم دست خودم نبود. بعد از پایان گفته‌های متهم و بیان آخرین دفاع در مرحله دادسرا کیفرخواست علیه او صادر شد و با توجه به اینکه تنها، ولی دم یعنی مادر مقتول اعلام گذشت بی‌قیدوشرط کرده بود، پرونده متهم برای رسیدگی به لحاظ جنبه عمومی جرم به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

منبع:  ایران



منبع خبر

پدر به جرم قتل پسر معتاد، پای میز محاکمه بیشتر بخوانید »

‌. . هر وقت به هر دلیلی از دیر می آمد و نگرانش میشد برای دلجویی، دست مادر را میبوسید. ….


‌.

.
?هر وقت به هر دلیلی از دیر می آمد و نگرانش میشد برای دلجویی، دست مادر را میبوسید.
.
?بعد از شهادتش، پنج سالی، همسفرِ های ( ره) بود. دیگر شهدای شهر ، تاب فراق او را ندارد واز نبودش به ی شکایت میکند. عبدالامیر را به بر میگردانند، مادر اصرار میکند که باید داخل تابوت را ببینم، باید امانتم را ببینم. تسلیم اصرار مادر میشوند؛ مادر، دو تکه استخوان را بلند میکند و میگوید:
از من قبول کن، اینک مادر دو تکه استخوان به جای مانده از اوست.
‌.
.
? دیدار با خانواده معظم طلبه شهید
.
. ? معظم انقلاب:
هرگاه در میدان مبارزه وارد شد و ایستاد و… در این راه واقعاً کرد، کرد و آسیب دید و به رسید، سربلند بوده است.
.
.

.
@zeytoon_mahjoob
.



منبع

zeytoon_mahjoob@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

‌. . هر وقت به هر دلیلی از دیر می آمد و نگرانش میشد برای دلجویی، دست مادر را میبوسید. …. بیشتر بخوانید »

تأمین هزینه‌های درمان سگ هسر به قتل ختم شد!

تأمین هزینه‌های درمان سگ هسر به قتل ختم شد!



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، این مرد پیش‌ازاین، محاکمه و به قصاص محکوم شده بود؛ اما قبل از اجرای حکم و درحالی‌که همه‌چیز برای انجام قصاص آماده بود، موفق به جلب رضایت اولیای‌دم شد و با منتفی‌شدن قصاص این‌بار به‌لحاظ جنبه عمومی جرم قتل در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت و بار دیگر از خودش دفاع کرد.

بیشتر بخوانید:

آن‌طورکه در پرونده آمده است، متهم برای اینکه هزینه درمان پای شکسته سگ همسرش را نداشت، از یک زن که دوست همسرش بود، کلاهبرداری کرد و درنهایت او را به قتل رساند.

در یکی از آخرین روزهای اسفند سال ۹۵ شهروندانی که از اتوبان حکیم عبور می‌کردند، به پلیس خبر دادند جسد زنی در فضای سبز کنار اتوبان افتاده است. با حضور مأموران در محل و انجام تحقیقات اولیه مشخص شد جسد متعلق به زنی حدودا ۳۰‌ساله است که با ضربات متعدد جسم تیز به قتل رسیده است. کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران در اولین مرحله از تحقیقات خود متوجه شدند مقتول زنی به نام ترانه است که در خانواده متمولی زندگی می‌کرده است.

همچنین مشخص شد پدر ترانه قبل از پیداشدن جسد خبر مفقودشدن دخترش را اعلام کرده بود. در تحقیق از خانواده ترانه، مشخص شد این زن چندی پیش ازطریق شبکه‌های مجازی با جوانی به نام سینا آشنا شده بود و با وجود مخالفت خانواده‌اش در مرداد ۹۵ با او ازدواج کرد؛ اما پس از گذشت مدت کوتاهی مشخص شد سینا او را فریب داده و برخلاف ادعاهای اولیه‌اش، حدود یک سال پیش با دختر دیگری ازدواج کرده و متأهل بوده است.

بنا بر اظهارات خانواده مقتول، با وجود متارکه ترانه و سینا، ترانه بعد از مدتی کوتاه تصمیم گرفت دوباره با سینا آشتی کند و به همین علت از یکی از دوستان خود به نام سحر و همسرش، سهیل، درخواست میانجیگری کرده بود. با شناسایی سحر ۳۶‌ساله و سهیل ۲۵‌ساله، تحقیقات از آن‌ها در دستور کار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.

کارآگاهان اطلاع پیدا کردند سهیل پس از پایان ناموفق موضوع میانجیگری، به ترانه گفته بود دعانویسی را می‌شناسد که می‌تواند در مدت ۲۹ روز زندگی او را سروسامان ببخشد. مرد جوان به این بهانه مبلغ دو میلیون تومان از ترانه پول دریافت کرد، اما با پایان مدت ۲۹ روز مورد ادعایش، هیچ اتفاق خاصی رخ نداد و ترانه مطالبه پول پرداختی خود را کرده بود؛ اما از آن هنگام، سهیل به بهانه‌های مختلف زمان دیگری را برای پس‌دادن پول ترانه مقرر می‌کرد تا اینکه در نهایت زن جوان ناپدید و سپس جسدش کشف شد. با توجه به دلایل و مدارک به‌دست‌آمده، تحقیقات پلیسی از سهیل در دستور کار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

سهیل که حدودا یک ماه از ازدواجش می‌گذشت، در اظهارات اولیه منکر هرگونه دریافت پول از ترانه شد؛ اما در ادامه و با توجه به ارائه مدارک انکارناپذیر ازسوی کارآگاهان به‌ناچار به دریافت پول از ترانه اعتراف کرد و در این زمینه به افسران جنایی گفت: من شغل و درآمد مشخصی ندارم و از زمان ازدواج با سحر در خانه او زندگی می‌کنم. چندی پیش سگ همسرم از ناحیه پا دچار شکستگی شد و من تصمیم به درمانش گرفتم، اما پول درمان سگ را نداشتم؛ به همین علت به دروغ موضوع دعانویس را با ترانه مطرح کردم تا بتوانم هزینه درمان سگ همسرم را تهیه کنم؛ اما من ترانه را به قتل نرساندم.

در شرایطی که سهیل منکر ارتکاب جنایت و قتل ترانه شده بود، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در بازرسی از محل سکونت او در خیابان ستارخان موفق به کشف مدارک شناسایی متعلق به ترانه شدند. سهیل که دیگر چاره‌ای جز بیان حقیقت نداشت، در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: ترانه دائما من را تهدید می‌کرد که اگر پولش را بازنگردانم، موضوع را به سحر خواهد گفت. با ترانه قرار گذاشتم؛ من از او درخواست فرصت کردم، اما ترانه قبول نکرد و نهایتا با هم درگیر شدیم. او را به داخل شمشادها هل دادم و سپس چند ضربه چاقو به شانه چپش زدم. در ادامه ضربات زیاد دیگری به پهلو و شکم او وارد کردم. سپس کیفش را که محتویات آن ۲۵۰ هزار تومان پول، عابربانک، مدارک شناسایی و… بود، برداشتم و چاقو را نیز در داخل شمشادها پنهان کردم.

پرونده بعد از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ۵ دادگاه کیفری استان تهران رفت و متهم در این شعبه محاکمه شد. او با درخواست اولیای‌دم به قصاص محکوم شد. او همچنین به خاطر سرقت‌هایش به سه سال حبس و شلاق هم محکوم شد و رأی صادره مورد تأیید دیوان عالی کشور قرار گرفت؛ اما درنهایت و قبل از اجرای حکم اولیای‌دم اعلام کردند از قصاص گذشت می‌کنند. با گذشت اولیای‌دم متهم یک‌بار دیگر پای میز محاکمه رفت. او خطاب به قضات گفت: من سه سال است در زندان به سر می‌برم و روزهای سختی را گذرانده‌ام. زیر تیغ اعدام بودم و افسردگی شدید گرفته بودم. درخواست دارم با توجه به گذشت اولیای‌دم، من را ببخشید. من از سر نداری و شکسته‌شدن غرورم این کار را کردم. خانواده‌ام برای نجات جان من خیلی هزینه کردند و من درخواست دارم با توجه به وضعیتی که گرفتارش شده‌ام و مشکلات خانوادگی که برایم ایجاد شده، من را ببخشید. قضات با پایان جلسه دادگاه برای تصمیم‌گیری در این زمینه وارد شور شدند.

منبع: ایران



منبع خبر

تأمین هزینه‌های درمان سگ هسر به قتل ختم شد! بیشتر بخوانید »

پایان خونین عشق آتشین در کرج

پایان خونین عشق آتشین در کرج



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق به نقل از پایگاه خبری پلیس، محمد نادربیگی اظهار کرد: در ساعت ۱۳ روز ۲۶ شهریور خبر یک فقره قتل خانمی جوان به وسیله ضربات متعدد چاقو در میدان امیرکبیر کرج به پلیس آگاهی اعلام و بلافاصله کارآگاهان اداره جرایم جنایی به محل حادثه اعزام شدند.

بیشتر بخوانید:

برادرکشی به خاطر انتشار عکس همسر در فیس‌بوک

وی افزود: کارآگاهان پس از حضور در محل حادثه مشاهده کردند که یک دستگاه خودروی تیبا در کنار جاده پارک شده و دارای دو نفر سرنشین آقا و خانم است که خانم در اثر جراحات ناشی از یک جسم تیز به قتل رسیده و راننده هم از نواحی گردن، شکم و پهلو مورد ضرب و جرح قرار گرفته است.

ببینید:

فیلم/ تهدید به قتل کارشناس من‌وتو از سوی عوامل این شبکه

رئیس پلیس آگاهی استان البرز با بیان اینکه بلافاصله فرد مجروح برای مداوا به مراکز درمانی منتقل شد، اظهار داشت: در بازجویی‌های اولیه راننده خودرو اعلام کرد که به همراه نامزد سابقش در حال تردد بودند که ۴ نفر راکب و ترک‌نشینان دو موتورسیکلت سد راه آنها شده و ضمن درگیری و ضرب و جرح با چاقو، گوشی‌هایشان را به سرقت برده‌اند.

وی با بیان اینکه فرد مجروح پس از مداوا برای تحقیقات تکمیلی به پلیس آگاهی دعوت شد، توضیح داد: با توجه به تناقض‌گویی‌ها و اضطراب در سخنان نامبرده کارآگاهان به وی مظنون شده و در بازجویی‌های تخصصی، در نهایت متهم که چاره‌ای جز اعتراف نداشت به شرح ماجرا پرداخت و اذعان داشت که مقتول، نامزد سابق او بوده که به دلایلی از یکدیگر جدا شده و این موضوع که او با فرد دیگری ازدواج کند وی را عذاب می‌داد که در روز حادثه با او تماس گرفته و از وی می‌خواهد تا با یکدیگر گفت‌وگو کنند.

نادربیگی گفت: پس از ملاقات آن دو نفر با یکدیگر سخنانشان به مشاجره لفظی منجر شده و در ادامه، این درگیری لفظی رفته‌رفته به درگیری فیزیکی منتهی شد و نامبرده با وارد آوردن ضربات چاقو نامزد سابقش را به قتل رسانده و برای فرار از جرم خود اقدام به صحنه‌سازی و ساختن داستان سرقت می‌کند.



منبع خبر

پایان خونین عشق آتشین در کرج بیشتر بخوانید »