محسن مهدیان

مقصر ماجرای مهسا امینی کیست؟

سخن کیلویی



سخن کیلویی شنیدید؟ غرض خدای ناکرده طعنه و حرف گوشه دار نیست. کلام کیلوئی یک پرده زشت تر از کلام بی حساب و دیمی است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی با عنوان “سخن کیلویی” در روزنامه همشهری نوشت:

یکم. فکر کنید؛ در شرایطی که داد مردم از بیداد قیمت خودرو بلند است، خبر برسد دولت به مجلس خودروی شاسی بلند داده است تا در ازای این رشوه از خطای دولت چشم پوشی کند.

حالا خشم اجتماعی را تخمین بزنید.

فرض کنید بلافاصله هم خبر تکذیب شود؛ آیا فایده دارد؟ اساسا تکذیب دیده می شود؟

دوم. سخن کیلویی شنیدید؟ غرض خدای ناکرده طعنه و حرف گوشه دار نیست. کلام کیلوئی یک پرده زشت تر از کلام بی حساب و دیمی است.

سخن دیمی و بی حساب چیست؟ سخنی که مبنا ندارد و بدون سند است. اما کیلویی سخن گفتن، همان سخن بی حسابی است که گوینده به عواقب آن نیز بی اعتناست. نگاه نمی کند این حرف چه عوارضی دارد و چطور می شود آنرا جبران کرد.

سوم. این روزها حرف بی حساب و کیلویی در شبکه های اجتماعی فراوان است و وبالی است دامنگیر. چپ و راست هم نمی شناسد. اشتباه نشود؛ منظور رسانه های شیطانی نیست؛ آنها که کذاب اند و با دروغ جیره می گیرند. غرض آدم هایی اند که صفت کذاب بر آنها صدق نمی کند اما حرف بی حساب می زنند و کیلویی سخن می گویند.

هرچه می شنوند و می بینند، بی درنگ توزیع می کنند. مثل آب خوردن آبرو می برند و ندیده و نشنیده قضاوت می کنند. چه بسیار روایت های بی حساب و کیلویی که در چرخه توزیع هیجانی، تبدیل به ابرروایتی ماندگار شده است.

چهارم. حرف بی حساب را می شود تکذیب و اصلاح کرد اما کیلویی سخن گفتن، الزاما با تکذیبیه جبران نمی شود. ضرر کیلوئی سخن گفتن تنها در نادرستی سخن نیست، در عوارض جبران ناپذیر آنست. یک وقت حرف غلط و بی سند می زنیم اما یک وقت با این حرف غلط آبرو می بریم. تکذیبیه مگر جبران بی آبرویی می کند؟

با این توضیح حرف بی حساب از هیچ کس پذیرفته نیست اما خدا نکند آن هیچ کس، مسوول باشد. چرا؟ چون حرف بی حساب مسوول برخلاف افراد عادی، مصداق کیلوئی سخن گفتن است.

پنجم. حرف بی حساب را باید متناسب با “نادرستی سخن” برخورد کرد اما سخن کیلوئی را باید متناسب با “آثار نادرستی سخن” برخورد کنند. آثار کلام مهمتر از خود کلامست. اتهام گوینده اولی خبر غلط است و اتهام گوینده دوم تشویش اذهان عمومی و بهم زدن امنیت روانی. این مردم چه گناهی کردند که در دعوای سیاسی آقایان اینطور با روح و روان شان بازی شود؟ با این توضیح تکذیب ادعای نماینده مجلس در خصوص رشوه دولت کافی نیست، باید ذیل اتهام تشویش اذهان عمومی قهریه ورود کند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سخن کیلویی بیشتر بخوانید »

روایت یک فعال رسانه ای از Me too وطنی

تغییر دینداری



مردم امروز برای دینداری هزینه می دهند.هزینه مقاومت.مردم برای نگه داشتن دینشان مقابل خناسان و شیادان داخلی و خارجی ایستادگی می کنند.سالهاست تحت طوفان و بمباران هجمه های ترکیبی اند و البته تاب می آورند

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: گفتم تصاویر شب های احیا را دیدی؟ گفت بله. مردم ما دیندارند. ولی دوران طاغوت هم همین بودند. گفتم درست است اما دینداری داریم تا دینداری. مردم ما مومن اند اما ایمان شان هم تغییر کرده است. گفت چطور؟ گفتم:

یکم اینکه دینداری مردم جمعی شده است. ماجرا تنها شب احیا نیست. تهران از ابتدای شب های رمضان دیدنی است. هرکوچه و خیابان یک هیات. تا نیمه سحر و آنهم مملو از جوان ها و نوجوان هاست. بقیه کشور هم همین است. باقی سال نیز. از اعتکاف ها تا مجالس روضه هفتگی.

اما دینداری فراتر از این تغییر کرده است.

دوم اینکه دینداری ها به غیر جمعی، اجتماعی شده است. دینی که تنها سرسجاده بود امروز به منصه بروز و ظهور اجتماعی رسیده است. اهل دینداری اهل دستگیری اند و مواسات. اهل ایثار و فداکاری؛ آنهم با گرایش ها و ظواهر مختلف.

اما باز هم فراتر است.

سوم اینکه دینداری امروز عمق یافته است. یک مثال روشن همین راه پیمایی روز قدس است.

ظلم ستیزی در فطرت مردم ماست. قبل انقلاب هم مردم ظلم ستیز بودند. اما سطح ظلم ستیزی چه بود؟ مقابله با اوباش محله. برای همین قصه ها داریم از لوتی های شهر که مقابل لات ها و مزاحمین نوامیس مردم می ایستادند. اما با انقلاب مقابله با ظلم عمق یافته است. امروز ایستادگی نه تنها مقابل اوباش محله که مقابل اوباش عالم است. یک نمونه اش روز قدس.

و چهارم اینکه باز هم تغییرات فراتر است. امروز دینداری جهت یافته است. اصل و اساس دینداری در حب و بغض نسبت به حق است و امروز سمت و سوی دینداری ها مبارزه با دشمن حق است. یک نمونه اش حجاب.

گذشت روزگاری که حجاب تنها مصونیت بود. تنها نشانه حجب و حیا بود. امروز بسیار فراتر است؛ حجاب ابزار مبارزه و نماد تقابل با دشمنی هاست. امروز حجاب نماد وطن پرستی و دفاع از کشور است. جالب نیست؟

همه اینها به کنار. اما پنجم مهمترست. مردم امروز برای دینداری هزینه می دهند. هزینه مقاومت. مردم برای نگه داشتن دینشان مقابل خناسان و شیادان داخلی و خارجی ایستادگی می کنند. سالهاست تحت طوفان و بمباران هجمه های ترکیبی اند و البته تاب می آورند. طبیعی است که ایمانی که در دل مقاومت بدست بیاید قابل مقایسه با ایمان از سر عافیت نیست.

مردم ما سالهاست دیندارند. اما با انقلاب دین شان جمعی و اجتماعی و عمیق و راهبردی شد و در این چهار دهه با مقاومت و ایستادگی ایمان شان آب دیده شده است و مستحکم.

و البته اینهمه از صدقه سر آن پیر روشن ضمیر است که همه را پای سفره انقلاب نشاند؛ خمینی عزیز. روحش شاد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تغییر دینداری بیشتر بخوانید »

قاتل فرزندم قهرمان است

قاتل فرزندم قهرمان است



مهدیان با بیان اینکه ببینید جنگ روایت ها با یک مادر داغدیده چه می کند، نوشت: وقتی فرزندش را کشتند، آنچنان غرق رسانه های دشمن بود که برای خونخواهی فرزندش به دامن قاتلان او پناه برد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: قاتل فرزندم قهرمان است…

وقتی از جنگ روایت ها حرف میزنیم از چه چیز سخن می گوئیم؟ شاید باورتان نشود. اما قدرت جنگ روایت ها در دگرگون سازی انسان ها فراتر از تصور است.

در جنگ سخت یک نفر کشته و حذف می شود.

در جنگ نرم یکی نفر حذف می شود و به جبهه مقابل اضافه می شود.

اما در جنگ روایت ها یک نفر بدون اینکه حذف شود و در همان جبهه داخلی برای جبهه مقابل کار می کند.

در جنگ روایت ها کار با اعتقادات شما ندارند، کار با علائق شما ندارند، تنها و تنها قرارست آنچه می بینید را نبینید و بالاعکس.

این جنگ سهمگین ترین و ویران کننده ترین است. نتیجه این جنگ یک مسخ هویتی است.

یک نمونه مادر کیان پیرفلک. ببینید جنگ روایت ها با یک مادر داغدیده چه می کند.

وقتی فرزندش را کشتند، آنچنان غرق رسانه های دشمن بود که برای خونخواهی فرزندش به دامن قاتلان او پناه برد.

و حالا که قاتل اصلی کیان را یافتند و قرارست قصاص شود، مدعی بی گناهی او شده است و هشتگ نه به اعدام یک بی گناه می زند. به واقع ببینیم چه فرآیندی درون یک نفر باید طی شود که قاتل فرزندش را مظهر شرف بداند و برای آزادی اش کمر راست کند؟ اینها ثمرات یک جنگ تمام عیار ذهنی است.

مادر کیان یک نمونه است. هرچند امیدوارم این مادر بیدار شود، اما چنین روزگار تلخی در کمین خیلی هاست.

این روزها با میدان داری رسانه های ضدانقلاب، رسانه های اجتماعی نیز مملو از متن هائی است که نشان می دهد عده ای چطور چشم وگوش بسته سر قبرهای خالی گریه می کنند. عده ای که ناباورانه کشته سازی های تصنعی را باور کردند و خود را صاحب عزا می دانند. یک نمونه آشکار آن نیکا شاکرمی که داغداران او نه اطلاعیه دستگاه قضا و بلکه گزارش پزشکی قانونی را هم باور نکردند. یا نگین عبدالملکی که به بیان پدرش مرگ او بر اثر مسمومیت بوده و اما همچنان برای عده ای کشته اغتشاشات است.

اما سخن اینجا نیست….از مصداق مادر کیان و نمونه های مشابه عبور کنیم.

اصل جنگ در تسخیر روح و روان است. ابزار نیز فراتر از رسانه است. با یک جنگ ترکیبی مواجهیم که رسانه نیز جزئی از آن است. هدف نهایی این جنگ نیز تسخیر ذهن هاست.

دشمن وقتی متوجه شد خاک و جسم این مردم را نمی تواند تصرف کند، سراغ ذهن ها رفته است. هر ذهنی به تسخیر برود گوئی جسم یک نفر به بند کشیده می شود و بخشی از خاک و سرمایه کشور به غارت می رود.

در این جنگ ترکیبی، اقتصاد هم ابزار تسخیر ذهن است؛ حجاب نیز؛ اغتشاشات نیز… همه و همه ابزار است تا مادر کیان نبیند. تا من و شما نبینم. همین.

و اما در نهایت یک پیشنهاد ساده: در جهاد تبیین کم و کسری داریم. حقیقت دست مردم نمی رسد. باید تقویت شویم. اما در کوتاه مدت چاره چیست؟ چه کنیم؟

چاره اینست: هر امری را در این روزگار با اعتنا به نقشه دشمن ببینید. او چه می کند و چه می‌خواهد و سهمش چیست؟ ماجرا متفاوت خواهد شد. امتحان کنید.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

قاتل فرزندم قهرمان است بیشتر بخوانید »

خبرهایی در کمین مردم تهران

چرا مسمومیت کارخودشونه؟



حداقل به پنج دلیل نقش جریان پهلوی- رجوی در این خرابکاری نفرت انگیز محرز است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: نزدیک سه ماه است که تعدادی از مدارس دخترانه درگیر مسمومیت های مشکوک شده است. از قم شروع شد و بعد از چند شهر حالا به تهران رسیده است.

اما پشت پرده این مسمومیت مشکوک چیست؟ هرچند پاسخ به این سوال نزد نهادهای امنیتی است، اما برای گمانه زنی کافیست برنده و بازنده این خرابکاری شبکه ای بررسی شوند.

حداقل به پنج دلیل نقش جریان پهلوی- رجوی در این خرابکاری نفرت انگیز محرز است.

یکم. بیش از یک سال است جریان فحشا تلاش می کند از دختران نوجوان در مدارس یارگیری کند و البته هر بار نیز ناکام می ماند. در ایام اغتشاش نیز تلاش کردند از هیجان نوجوانی مدارس دخترانه بهره بگیرند که بجز معدود مواردی دست خالی برگشتند. حتی در موضوع کشته سازی های اخیر نیز عمده مصادیق شان دختران نوجوان بودند که بعدا نمونه های کذب آن افشا شد و بی آبرو شدند. یک نمونه از این دروغ ها آرمیتا عباسی.

با این مقدمه تمرکز مجدد بر مداراس دخترانه ادامه همان پروژه فرهنگی-امنیتی نیست؟

دوم. بعد از ناکامی اغتشاشات جریان مزدور غربی-عربی-عبری تلاش کردند با تنفس مصنوعی این اعتراضات را زنده نگه دارند. یک روز به برف و ترافیک متوسل شدند و یک روز آلودگی هوا و اخیرا هم تمام قوا در بازار مکاره دلار حاضرند و در واپسین روزها نیز ماجرای یوزپلنگ ایرانی را بهانه کردند.

این تنفس مصنوعی را در کنار تلاش همه جانبه برای ایجاد اغتشاش و فراخوان های خیابانی این روزها به بهانه مسمومیت ها قرار دهید.

با این توضیح آیا دور از واقعیت است که جریان مزدور پهلوی-رجوی عامل اصلی این مسمومیت باشد؟

سوم. آدمکشی به نام مریم رجوی اولین نفری بود که چند هفته قبل درحالی که هنوز مسمویت ها به تهران نرسیده بود در توئیتی به پایتخت رسیدن مسمویت ها را خبر و جاهلانه این پروژه دست ساز را لو داد. وی دیروز نیز در بیانیه ای درخواست تجمع خیابانی داده است. با این توضیح آیا نقش این جریان تروریستی روشن نیست؟

این درحالیست که مردم ما هنوز ترور کودکان و نوجوانان مظلوم شهرهای ایران را در دهه 60 فراموش نکرده اند.

چهارم. این روزها رسانه های وابسته به شبکه ریاض-لندن، مجددا پروژه کارخودشونه را کلید زده اند. اما کافیست سابقه کارخودشونه را مرور کنیم.

نمونه آشکار آن عملیات تروریستی شاهچراغ بود. در روز روشن آدم کشتند و بعد هم گفتند کار خودشونه.

در ماجرای ایذه نیز جریان تروریستی وطنی به میان مردم رفتند و آدم کشتند و در رسانه های شان بهم تبریک گفتند؛ البته وقتی متوجه کودکی در میان کشته شده ها شدند به طمع تبلیغات جعلی تبریک شان را پس گرفتند و گفتند کار خودشونه.

همه اینها به کنار؛ حداقل 40 کشته سازی دروغین راه انداختند که عمده آنها یا زنده بودند یا توسط نزدیکان شان مشخص شد به مرگ طبیعی یا حوادثی غیر اغتشاشات مرده اند.

جمعی از اینها نیز مثل مهسا موگوئی، مینو مجیدی، حنانه کیا،فرشته احمدی واسماعیل مولودی نیز مشخص شد توسط ضدانقلاب کشته شدند و باز گفتند کار خودشونه.

آیا از سابقه چنین جریان کذابی بعید نیست که اینبار نیز پروژه کارخودشونه را روی همین خرابکاری شبکه ای سوار کرده باشند؟

پنجم. ربع پهلوی خائن که چند دهه است با پول دزدی و به سرقت رفته از مردم ایران در غرب نفس می کشد، در مصاحبه ای صریحا اعلام کرد باید ایران تحت تحریم های سهمگین اقتصادی و مضاعف قرار بگیرد تا مقدمه اعتراض مردم شود. همین حرف را پیشتر مسیح علی نژاد مطرح کرده بود. جریان شیادی که برای یارگیری حاضر است زندگی مردم سخت و سخت تر شود آیا بعید است با هدف ایجاد اعتراض و یارگیری، عامل مسمومیت در مدارس دخترانه باشد؟

تا اینجا مشخص شد چه جریانی از این خراباکاری مشمئز کننده منتفع می شوند. اما سوی دیگر این میدان کیست؟ جمهوری اسلامی. کشوری که امروز 60 درصد دانشجویان ان دخترند و یک سوم هیات علمی دانشگاه های آن را بانوان تشکیل می دهند. از جایگاه زنان در ورزش و پیشرفت های علمی و شغلی و مناصب مدیریتی و غیره نیز بگذریم. آیا چنین کشوری می تواند مخالف مدرسه رفتن دختران باشد؟

با این توضیح بدون شک اولین متهم این خرابکاری شبکه ای جریان وطن فروش و تجزیه طلب پهلوی- رجوی است و اگر هرگونه گروه و دسته جاهلی و مرتجعی نیز در داخل پیدا و مقصر اعلام شوند، مستقیم و غیرمستقیم وابسته و تحت نفوذ همین جریان خبیث است.

بر این اساس لازم است هرچه سریعتر بجای وزارت بهداشت، خبررسانی و هدایت افکار عمومی توسط نهادهای امنیتی و انتظامی صورت گیرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا مسمومیت کارخودشونه؟ بیشتر بخوانید »

۷ماه متفاوت برای تهران

آرایش جنگی فقها



جهاد تببین اصل اساسی در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی است که شاید مهمترین مخاطب آن علما و فقها هستند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: به واقع پربسامدترین مفهوم راهبردی در سخنان یک سال اخیر رهبرانقلاب، جهاد تبیین است.

رهبرانقلاب در دیدار با اقشار مختلف نسبت به ضرورت و اهمیت جهاد تبیین تذکر دادند. از نیروهای مسلح گرفته تا پرستاران و مداحان و دانشجویان و فعالان رسانه ها و نمایندگان مجلس و مسوولین و اخیرا هم فقهای مجلس خبرگان.

اما درباره دیدار اخیرشان با خبرگان ذکر چند نکته ضروریست.

یکم. اولا خطاب سخنان رهبری انقلاب در موضوع جهاد تبیین تنها اعضای مجلس خبرگان نبود و همه علما و فقها را خطاب قرار دادند. حوزه های علمیه نیز مخاطب این دیدار بودند.

دوم. رهبرانقلاب در سفارش به جهاد تبیین از کلیات و نصیحت عبور و راهبرد عملیاتی ارائه کردند؛ مثل اینکه فرمودند حلقه های معرفتی از فضلای جوان با محوریت علمای بزرگ تشکیل شود. از این هم جلوتر رفتند و برای توفیق اقدامات، معیار و میزان تعیین فرمودند. مثل اینکه یکی از ثمرات جهاد تبیین صرفا در حوزه این مجلس، باید رشد مشارکت در انتخابات بعدی خبرگان باشد.

سوم. رهبر انقلاب در باب اجرا و روش هم توصیه هایی داشتند؛ مثل اینکه تاکید داشتند بر حرف نو، بیان نو و منطق نو. یا اینکه از شبهه نهراسیم و نرنجیم. اگر پاسخ هم نداشتیم اشکال ندارد؛ صادقانه بیان کنیم و دنبال پاسخ رویم. در نهایت اینکه نفیا هم فرمودند حرف سست و بی منطق نزنیم.

این سه بسیار مهم، اما حرف تمام در بند چهارم است.

ماجرای جهاد تبیین را نباید صرفا در حد شبهه و شایعه دید. نباید تنها در موضوعات خبری و در مقابل دروغ پراکنی ها دید. جهاد تببین اصل اساسی در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی است که شاید مهمترین مخاطب آن علما و فقها هستند. به تعبیر رهبرانقلاب هم خود ورود کنند و هم باید از جهادگران جوان عرصه جهاد تببین با پشتوانه های نظری حمایت کنند.

خلاصه بند چهارم چنین است:

دشمن امروز دقیقا چه می کند؟ سیاست های راهبردی انقلاب را هدف گرفته است. مثل تضعیف مردمسالاری و تخریب اعتماد مردم به حاکمیت. یا ایجاد ناامیدی از آینده و یا پشیمانی از راه طی شده و یا تضعیف دلبستگی مردم به دین و اخلاق و معنویت.

از سوئی دیگر هیچ امری در انقلاب اسلامی پیش نمی رود مگر با گفتمان سازی و ایجاد فرهنگ و نهادسازی اجتماعی. چرا؟ چون هیچ فضیلتی قرار نیست اجباری باشد و باید با خواست و اراده مردم محقق شود.

با این توضیح، زمینه و مقدمه تحقق سیاست های راهبردی انقلاب جهاد تبیین است. جهاد تبیین به معنای گفتمان سازی و تقابل با تخریب های ذهنی و روانی دشمن است.

مساله روشن است.

علما و فقها نیز باید آرایش جنگی بگیرند و مثل همیشه پیشرو باشند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آرایش جنگی فقها بیشتر بخوانید »