مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس

بررسی مؤلفه‌های خاطره در کتاب «امدادگر کجایی؟»

بررسی مؤلفه‌های خاطره در کتاب «امدادگر کجایی؟»



کتاب امدادگر کجایی - معصومه رامهرمزی - علی عچرش - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، نقد کتاب «امدادگر کجایی؟» تألیف معصومه رامهرمزی توسط محمدتقی عزیزیان به نگارش درآمده است که در ادامه متن آن می‌آید:

مقدمه

«امدادگر کجایی؟»، این کتاب را چند وقت پیش از دوستی هدیه گرفتم؛ می‌بایست آن را برای پژوهش در خاطرات یکی از راوی‌ها می‌خواندم که در آبادان سال‌های جنگ حضور داشت. کتابی که انتشارات مرکز تحقیقات دفاع مقدس، در سال ۱۳۹۷، با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و در ۳۷۶ صفحه، در قطع رقعی منتشر کرده بود.

پس از ورق زدن و خواندن چند صفحه از فصل اول کتاب، توانستم ارتباط خوبی با متن بگیرم و یا بهترست بگویم متن توانست ذهنم را درگیر کند. با خودم فکر کردم حالا که موقعیت دست داده، بهتر است یادداشتی بنویسم روی کتاب و مؤلفه‌های خاطره‌نگاری را از روی همین کتاب حلاجی کنم؛ شاید به کار خاطره‌نگارها بیاید و علاقمندها هم بهره‌ای ببرند.

اگر خاطره‌نگاری را به چهار گونه‌ی خود نوشت آزاد، خود نوشت مقید، دیگرنوشت آزاد و دیگر نوشت مقید قسمت کنیم، «امدادگر کجایی؟» را می‌بایست در گونه‌ی «خاطره‌نگاری دیگرنوشت مقید» بررسی کرد که در آن معصومه رامهرمزی، به نگارش خاطرات علی عچرش می‌پردازد. راوی از امدادگرهای دفاع مقدس است. امدادگرها به خاطر این که کارشان بیشتر با زخمی‌ها و تأمین دارو و رساندن اقلامی بهداشتی بوده، خاطراتشان جالب و گیراست؛ ضمن این که خیلی از زخمی‌ها در هنگام مداوا و انجام کارهای امدادی، شهید شده‌اند و خاطرات امدادگرها پر است از این جور صحنه‌های عاطفی.

از طرفی در شمار کمی از کتب دفاع مقدس به معرفی امدادگرها توجه شده و بسیاری از زحمات این گروه، پنهان مانده؛ این کاستی فرصتی را به نویسنده و راوی می‌دهد و مطالبشان را از گیر افتادن در تکرار و کلیشه‌ای نجات می‌دهد.

بارها کلماتی مثل خاطره‌، زندگی‌نامه، تاریخ و داستان به گوشمان خورده است؛ این کلمات گاهی معانی نزدیک به هم دارند و گاه به یک معنی تعبیر می‌شوند و مرز مشخصی برای آنها نمی‌شود، معلوم کرد. در اینجا بحث ما خاطره‌نویسی و زندگینامه است، از پرداختن به دو موضوع دیگر، صرف نظر می‌کنیم؛ گذشته از این که برخی تاریخ را قبول ندارند و تعبیرشان از تاریخ، همان زندگینامه است؛ برای نمونه رالف وادوامرسون، نویسنده آمریکایی قرن نوزدهم، اعتقاد دارد که: «تاریخ به معنای واقعی نداریم؛ بلکه فقط زندگینامه وجود دارد. ۱»

شاید اگر وادوامرسون با خاطره‌نویسی آشنایی بیشتری داشت و عناصر را می‌شناخت و یکی از مؤلفه‌های خاطره؛ یعنی دنیای شخصی راوی را بارها در نوشتن خاطرات تجربه کرده بود، این گفته را -که تا حدودی هم صحیح و قابل اعتماد است- به سمت خاطره و خاطره‌نگاری سوق می‌داد. زیرا ما در خاطره است که با این اصل دنیای شخصی راوی مواجه‌ایم؛ اگر اتفاقی برای کسی بیفتد و ما چند بار از او در موقعیت‌های مختلف بخواهیم آن را روایت کند، هربار به گونه‌ای آن را بازگو می‌کند؛ حال اگر یک اتفاق برای چند نفر بیفتد که در یک صحنه حضور داشته‌اند، اگر از هرکدام از آنها، یک روایت بخواهیم، قطعاً هیچکدام مثل هم روایت نمی‌کنند، دلیلش این است که دنیای شخصی افراد و احساسات و عواطف آنها ضمیمه‌ی اتفاق و روایت می‌شود و همین آن را دگرگونه می‌سازد.

شناسایی نقاط عطف خاطرات

با این مقدمه گاهی هم به ذهنمان خطور کرده که دست به قلم ببریم و بخش‌هایی از زندگی خود را بنویسیم؛ اما در زمان نوشتن مانده‌ایم که از کجا شروع کنیم، تردید داشته‌ایم. در اینجا با خودمان فکر کرده‌ایم که کدام قسمت از زندگی ما، کدام اتفاق، کدام صحنه برای ما از همه مهمتر بوده؟ حال این اهمیت ممکن است برای یکی از ما اتفاقی تلخ باشد و برای دیگری حادثه‌ای شیرین.

ممکن است یک اتفاق ساده و یک آشنایی عاشقانه باشد که مسیری را در زندگی ما روشن کرده است و یا عکس آن ما در دعوا و درگیری با کسی، راه تازه‌ای برایمان باز شده باشد و صحنه‌هایی رقم زده باشیم که هنوز با لذت و شادی و یا با حسرت و اندوه و شاید هم در سکوتی سنگین به آن فکر می‌کنیم؛ اهمیت و نقطه‌ی مشترک همه‌ی این حوادث، اتفاقات و صحنه‌ها در این است که آنها توانسته‌اند جایی در ذهن ما باز کنند و بر روی ضمیر ما نقش ببندند؛ مثل یک حجاری که بر روی سنگی انجام شده باشد.

تک تک آدم‌های دور و بر ما بی‌شک از این دست اتفاقات و حوادث در زندگی‌شان داشته و دارند که روی ذهنشان تأثیر گذاشته و ماندگار شده. به این گروه از اتفاقات و حوادث و صحنه‌ها می‌توان خاطره گفت. نگارنده امدادگر کجایی؟ را با صحنه‌ای از کودکی راوی شروع می‌کند؛ حال راوی این صحنه را در چندمین صفحه روایتش، بر زبان آورده، بحث دیگری است؛ اما هدف ما در این جا بررسی موفقیت و یا عدم موفقیت نقش نویسنده در چیدمان صحنه‌هاست.

شروع خوب-توازن عینیت و ذهنیت

با این که آبادان ویژگی‌های اقلیمی خودش را دارد و شروع خاطرات راوی می‌توانست در بستر نخلستان اتفاق بیفتد؛ اما کتاب با شنای بچه‌ها در شط شروع می‌شود. بچه‌هایی که به دور از چشم پدر و مادر، برای فرار از گرما و شرجی آبادان، تن به آب می‌زنند. این صحنه با روایتی عینی و واقعی نگارش شده که بومی‌ها در بچگی آن را تجربه کرده‌اند. در اینجا مفاهیم آب، شط، گاومیش، کوسه، بچه‌ها، لباس، نخل همه واقعی هستند و نمود بیرونی و فیزیکی دارند؛ در ادامه نگارنده با آوردن بعضی اسامی و عبارت‌ها و رو کردن خطر ذهنی، خیالی و احتمالی «حملۀ کوسه به بچه‌ها» که نه اتفاق افتادن آن قطعیت دارد و نه می‌توان از کنار این احتمال و اتفاق رد شد.

همین دوگانگی مفهومی که در ابتدای متن کتاب آمده، توفانی در ذهن مخاطب ایجاد کرده است که آیا در سطرهای بعدی بچه‌ها و یا یکی از آنها را در زیر آرواره‌های کوسه می‌بیند و صدای جیغ و دادش را می‌شنود و یا اتفاق دیگری می‌افتد، آیا کوسه بچه را می‌برد و گاومیش‌های آرام، نجاتش می‌دهند؟ همین سوال‌ها و اما و اگرهایی که متن در ذهن مخاطب جا می‌دهد، در صفحه‌ی اول روایت او را غافلگیر می‌کند تا هنر نویسنده نمایان شود و مخاطب دستش را توی دست متن بگذارد و به متن کتاب دعوت شود.

این اتفاق نشان می‌دهد که نویسنده بر شروع خوب، مهندسی درست متن و جا به جایی تکه‌های یک پازل -که مبنای آن مستندات است- به عنوان یکی از مؤلفه‌های خاطره‌نگاری اشراف داشته است و از دنیای داستان هم اطلاع داشته که با ایجاد توازن بین ذهنیت و عینیت، متن را از لحاظ ادبی هم تقویت کرده:

«…وحشت از کوسه‌های بهمنشیر، چنان ترسی به جانمان می‌انداخت که شنا کردن از یادمان می‌رفت. هر وقت کوسه به شط می‌زد، صدای بچه‌ها از وسط آب بلند می‌شد: «کوسه، کوسه! من با شنیدن اسم کوسه فرز شنا می‌کردم. خودم را به دستۀ گاومیش‌ها در شط می‌رساندم و کنار هیکل سیاه و زمخت یکی از آن‌ها پناه می‌گرفتم. گاومیش‌ها بر خلاف ظاهر غلط‌اندازشان، حیوانات آرام وسازگاری بودند.» (ص ۱۵)

روایت دایره‌ای و غیرخطی

غیرخطی بودن به این معنا که اگر از آدم‌های پیر که در سال‌های پایانی زندگی‌شان به سر می‌برند و یا آدم‌های جوان و میانسال که در اواسط آن به سر می‌برند، سوال شود که در مورد زندگی‌شان حرف بزنند و خاطره‌ای تعریف کنند، ممکن است از همین دم دست؛ یعنی امروز و دیروزشان بگویند و ممکن است از سی سالگی، بیست سالگی و یا کودکی‌شان شروع کنند.

گاهی همین سوال‌شونده، از کنار چند سال از عمرش رد می‌شود و قسمت دیگری را روایت می‌کند؛ این یعنی روایت زندگی با خود زندگی فرق دارد. زندگی آدم از یک سالگی شروع می‌شود با دوسالگی ادامه پیدا می‌کند و تا آن روزی که ما از او سوال پرسیده‌ایم، می‌آید؛ اما روایتش این قاعده را برهم می‌زند و به قولی دایره‌ای می‌شود. اگرچه دایره‌ای بودن خاطرات در ذهن و زبان راوی اصالت دارد و معمولاً نویسنده‌های خطی نویس، برای مراعات ترتیب تاریخی متن، سیری را از کودکی، نوجوانی، جوانی و میانسالی و پیری تعریف می‌کنند؛ اما در «امدادگر کجایی؟» کوشش نویسنده این است که کلیشه‌ها را بر هم بزند.

در این روایت نویسنده از زمان راوی به قدیم‌ترها برمی‌گردد و خط روایت را می‌شکند و باز هم در حالی که دارد از قدیم‌ترها می‌گوید به دورانی برمی‌گردد که حوادث آن را نسل‌های پیش از او در ذهن دارند و این را از مکانیزم تعریفی که از پدرش شنیده، تدوین و جای‌گذاری می‌کند:

«دوران بچه‌گی‌ام در محیطی گذشت که هم محل نگهداری دام‌ها بود و هم کشتار آن‌ها… قدیم‌ترها عرب‌های آبادان به این محله «تابوک» می‌گفتند. آقام تعریف می‌کرد در سال‌های اول آمدن انگلیسی‌ها به آبادان، آن‌ها آجر و مصالح مورد نیاز برای ساخت خانه‌های سازمانی شرکت نفت را با کشتی از رودخانه بهمنشیر به آبادان می‌آوردند.» (صص ۱۷-۱۸)

ترسیم دنیای فردی راوی

خاطره‌نگاری به نوعی زاییده‌ی اهمیت یافتن دنیای فردی، عواطف، احساسات و تشخُص روایان است. راوی فرصت پیدا می‌کند تا از من فردی حرف بزند؛ بدون این که از قبل به آن فکر کرده باشد و یا به دنبال نظریه‌پردازی باشد و بخواهد چنین و چنان بگوید و سبک و سنگین کند. راوی بدون پیرایه، فقط با توجه به تأثیر حادثه صحنه و یا اتفاق زبان باز می‌کند:

«عقد ما ساده و بدون هیچ ساز و آوازی بود. معصومه با خواهرهای بسیج برای شرکت در مراسم عقد از آبادان به شیراز آمده بودند. خانوادۀ من از راه دور آمده بودند. …معصومه خواهر عیال و دوستان امدادگر و بسیجی، بعد از خواندن خطبۀ عقد، مثل یک گروه سرود کارکشته همۀ سرودهای انقلابی را خواندند. خواهر از سرود «خمینی ای امام» شروع کردند… وسط سرودها خواهرها با صلوات و تکبیر و مرگ بر آمریکا مجلس را گرم می‌کردند… عقد ما بیشتر شبیه راهپیمایی ۲۲ بهمن بود.» (صص ۲۱۰-۲۱۱)

در مسیر گاه اشک همراهش می‌شود و گاه لبخند و گاهی غمی شیرین و نوستالوژیک که برای نبودن صحنه‌ها، آدم‌ها، مکان‌ها و زمان‌هایی است که دیگر به دنیای او برنمی‌گردند:

لبخند:

«من را به یکی از اتاق‌ها بردند و با زور کت و شلوار غلام را تنم کردند.» (ص ۲۱۱)

اشک:

«به خیابان سیاحی که رفتم، دلم گرفت. جای پدر و مادر، خواهر و برادرهای کوچکم و همسایه‌ها خالی بود.» (ص ۱۴۵)

پرش زمان و استفاده از الفاظ مبهم

از دیگر نکاتی که در کتاب امدادگر کجایی؟ آمده، وفور نقش آدم‌ها، مکان‌ها، زمان‌ها، صنف‌ها و حتی شهرها، خانه‌ها، میدان‌ها در خاطرات دوران دفاع مقدس آبادان است که مثل سایر مناطق جنگی و عملیاتی کشور، این فرصت و زمینه را آماده کرده که نویسنده‌های خاطرات به نگارش دنیای راوی و در زمان و مکان‌های مشخص با قصه‌های به ظاهر شبیه؛ ولی در باطن متفاوت روی بیاورند؛ اما نکته‌ای که نویسنده از آن غافل بوده و یا ذهن راوی یاری نکرده، پرش زمان است. راوی در خیلی از خاطرات خود با عبارات: «بعضی»، «کسی»، «مدتی»، «چندنفری»، «چند ماهی» … دست و پنجه‌نرم می‌کند که اگر مطلب به درازا نمی‌کشید می‌شد بر اساس روایت‌شناسی ژرار ژنت، به بررسی آسیب پرش زمان و استفاده از الفاظ مبهم در روایات کتاب پرداخت:

«چند ماهی بود گروهی از عرب‌های آبادان و خرمشهر به تحریک عوامل نفوذی عراق، شعار جدایی خوزستان از کشور را سر می‌دادند.» (ص ۷۳)

«بعضی از جوان‌های کم سن و سال عرب، تحت تأثیر احساسات ناسیونالیستی قرار گرفتند و آتش‌بیار معرکه شدند.» (ص ۷۳)

«چند نفرماندیم و تابوت را بلند کردیم و به طرف قبرها رفتیم .»(۳۲۳)

«یک روزچند زخمی را به سنگر بهداری آوردند »(۳۳۹)

همزادپنداری نویسنده و راوی

یکی از دلایل موفقیت این کتاب انتخاب نویسنده‌ای است که با راوی همزادپنداری خاصی دارد؛ زیرا با راوی هم‌بوم و هم اقلیم است و مهمتر از همه همکار است و همرزم؛ همین باعث شده تا زبان راوی را خوب درک کند، خوب هضم کند و خوب به مخاطب القا نماید:

«قبل از انقلاب و جنگ در همسایگی ما خانواده رامهرمزی زندگی می‌کردند. با پسر بزرگشان اسحاق از اواخر دورۀ ابتدایی دوست شدم و دوستی ما تا زمان جنگ ادامه پیدا کرد…پنج تا خواهرهای اسحاق مثل خواهرهای خودم بودند. شهربانو و صدیقه و معصومه در آبادان امدادگر بودند.» (صص -۲۰۲-۲۰۳)

اینجا راوی به زبان خودش نویسنده را معرفی می‌کند و به نوعی معصومه رامهرمزی همرزم علی عچرش است که به سراغ خاطرات او رفته است که بخش‌هایی از این خاطرات بین هر دونفرشان مشترک است و هر دو راوی یک درد مشترک‌اند به نام امدادگری.

اعتماد سازی بر پایه‌ی نشانه‌گذاری‌های دقیق اقلیمی

ذکر دقیق نشانی‌ها همراه با تصویر زندگی در محله‌های آبادان از دیگر نکاتی است که اعتماد مخاطب را جلب می‌کند و او را به باورپذیری متن متقاعد می‌سازد و امانتداری نویسنده را به نمایش می‌گذارد؛ آوردن اسامی خیابان‌ها، میادین، کوچه‌ها و حتی موقعیت دقیق قرار گرفتن خانه‌ها از این مصادیق است:

«در خیابان سیاحی یک کارگاه چوب‌بری داشتیم. آنجا جعبه‌های چوبی می‌ساختند. میدان میوه نزدیک خیابان سیاحی بود.» (ص ۷۱)

«با مساجد بزرگ شهر، مثل بهبهانی‌ها، امیرالمومنین و امام خمینی ارتباط گرفتیم.» (ص ۷۵)

«بیمارستان شیر و خورشید، نزدیک محلۀ احمدآباد قرار داشت؛ بیشتر مصدومان تصادفات و دعواهای خیابانی را به این بیمارستان می‌آوردند.» (ص ۹۹)

بهره‌گیری از عنصر طنز

با این که طنز از مؤلفه‌های خاطره‌نگاری نیست؛ اما بستر مناسبی است که می‌تواند مخاطبان زیادی داشته باشد و مطالب بیشتری را بیان کرد که در زبان جدی رنگ و بوی اعتراض و شکواییه دارند و ممکن است در برابرشان واکنش‌های خاصی را ببینیم؛ همین شکواییه‌ها وقتی در قالب طنز ریخته می‌شوند، کسی جبهه نمی‌گیرد و با لخند هم متن را همراهی می‌کند. نویسنده کتاب امدادگر کجایی؟ از این مقوله هم بی‌بهره نمانده است.

در فضایی که به شدت زیر آتش خمپاره و توپ و تانک قرار دارد، جوی سخت و خشن حاکم شده؛ آن هم برای راوی که یک امدادگر است و از نزدیک با این خشونت‌ها و پلشتی‌ها جنگ درگیرست، تنها چیزی که می‌تواند خاطر او را از دود باروت و شعله‌های آتش، رها سازد و نفس راحتی بکشد، روی آوردن به طنز و شوخ‌طبعی‌هاست. راوی در دل جنگ که تا نیمه‌های شب و گاه چند شب هم در محل خدمتش مانده؛ یادش می‌افتد که عاشق شود و به خواستگاری برود:

«بعد از تمام شدن مراسم، خواهرها را به هتل برگرداندم. شهربانو و دوستانش، خداحافظی کردند و رفتند و من تک و تنها در خیابان ایستاده بودم.

داخل ماشین نشسته بودم و فکر می‌کردم. کمی این دست و آن دست کردم و بالاخره رفتم زنگ هتل را زدم و به نگهبان هتل گفتم: «با خواهر رامهرمزی بزرگ کار دارم.» در تاریکی شب کنار دیوار ایستادم. شهربانو آمد. با دیدن من تعجب‌زده پرسید: «چیزی شده؟! چرا هنوز اینجایی؟»

نمونه دیگر در جایی است که عراقی‌ها در شرف فتح خرمشهر هستند و این احتمال وجود دارد تا هر لحظه به سمت آبادان بیایند، یکی از دوستان راوی به نام «ایرج»، ناامیدانه از راوی می‌پرسد:

ایرج با بغض گفت: «چیزی نمونده عراقیا خرمشهر رو بگیرن. بعدش هم احتمالاً آبادان رو می‌گیرن، جوونا مفت، مفت کشته شدن. چرا برای ما کمک نمی‌فرستن؟»

چرا نیروهای کمکی نمی‌رسند؟ همین سوال ایرج یک تابلوی طنز را به کتاب اضافه می‌کند. ایرج ادامه داد… تا کی جوونای ما باید کشته بشن؟ به ایرج گفتم: «قرآن این رو هم جواب داده: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ» ایرج پرسید: «خب یعنی چی؟» گفتم: «ما رو امتحان می‌کنه. من و تو ترسیدیم درسته؟ ما رو با ترس آزمایش می‌کنه.» گفت: «نخیر ما نترسیدیم.»

گفتم: «بعد با گرسنگی امتحان می‌شیم.» بعد گفتم: «این روزا گرسنه شدی؟» گفت: «همه‌ش گرسنه‌ایم.»…گفتم: «…امتحان بعدی با دادن جونه. تازه ثمرات. منظور از ثمرات از بین رفتن فرزندانه.» ایرج گفت: «ما که بچه داریم، تازه ازدواج هم نکردیم، پس توی این امتحان نیستیم.»

چالشی که برای راوی ایجاد می‌شود در هنگام این گفتگو با جواب‌هایی که ایرج به پرسش‌های او می‌دهد و قانع نمی‌شود، طنز متن را بیشتر می‌کند. شوخ‌طبعی ایرج در پاسخی که به سوال از بین رفتن ثمرات، می‌دهد غنای بیشتری به طنز متن می‌بخشد و آن را به اوج می‌رساند.

کتابنامه:

۱- رامهرمزی، معصومه، امدادگر کجایی؟، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، ۱۳۹۷.

۲- دهقان، احمد، خاک و خاطره، تهران، سوره مهر، ۱۳۸۶.

۳- برایان د.آزبورن، چگونه زندگی‌نامه بنویسیم، مترجم محسن سلیمانی، تهران، سوره مهر، ۱۳۸۷.

۱ Ralph Waldo Emerson

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، نقد کتاب «امدادگر کجایی؟» تألیف معصومه رامهرمزی توسط محمدتقی عزیزیان به نگارش درآمده است که در ادامه متن آن می‌آید:

مقدمه

«امدادگر کجایی؟»، این کتاب را چند وقت پیش از دوستی هدیه گرفتم؛ می‌بایست آن را برای پژوهش در خاطرات یکی از راوی‌ها می‌خواندم که در آبادان سال‌های جنگ حضور داشت. کتابی که انتشارات مرکز تحقیقات دفاع مقدس، در سال ۱۳۹۷، با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و در ۳۷۶ صفحه، در قطع رقعی منتشر کرده بود.

پس از ورق زدن و خواندن چند صفحه از فصل اول کتاب، توانستم ارتباط خوبی با متن بگیرم و یا بهترست بگویم متن توانست ذهنم را درگیر کند. با خودم فکر کردم حالا که موقعیت دست داده، بهتر است یادداشتی بنویسم روی کتاب و مؤلفه‌های خاطره‌نگاری را از روی همین کتاب حلاجی کنم؛ شاید به کار خاطره‌نگارها بیاید و علاقمندها هم بهره‌ای ببرند.

اگر خاطره‌نگاری را به چهار گونه‌ی خود نوشت آزاد، خود نوشت مقید، دیگرنوشت آزاد و دیگر نوشت مقید قسمت کنیم، «امدادگر کجایی؟» را می‌بایست در گونه‌ی «خاطره‌نگاری دیگرنوشت مقید» بررسی کرد که در آن معصومه رامهرمزی، به نگارش خاطرات علی عچرش می‌پردازد. راوی از امدادگرهای دفاع مقدس است. امدادگرها به خاطر این که کارشان بیشتر با زخمی‌ها و تأمین دارو و رساندن اقلامی بهداشتی بوده، خاطراتشان جالب و گیراست؛ ضمن این که خیلی از زخمی‌ها در هنگام مداوا و انجام کارهای امدادی، شهید شده‌اند و خاطرات امدادگرها پر است از این جور صحنه‌های عاطفی.

از طرفی در شمار کمی از کتب دفاع مقدس به معرفی امدادگرها توجه شده و بسیاری از زحمات این گروه، پنهان مانده؛ این کاستی فرصتی را به نویسنده و راوی می‌دهد و مطالبشان را از گیر افتادن در تکرار و کلیشه‌ای نجات می‌دهد.

بارها کلماتی مثل خاطره‌، زندگی‌نامه، تاریخ و داستان به گوشمان خورده است؛ این کلمات گاهی معانی نزدیک به هم دارند و گاه به یک معنی تعبیر می‌شوند و مرز مشخصی برای آنها نمی‌شود، معلوم کرد. در اینجا بحث ما خاطره‌نویسی و زندگینامه است، از پرداختن به دو موضوع دیگر، صرف نظر می‌کنیم؛ گذشته از این که برخی تاریخ را قبول ندارند و تعبیرشان از تاریخ، همان زندگینامه است؛ برای نمونه رالف وادوامرسون، نویسنده آمریکایی قرن نوزدهم، اعتقاد دارد که: «تاریخ به معنای واقعی نداریم؛ بلکه فقط زندگینامه وجود دارد. ۱»

شاید اگر وادوامرسون با خاطره‌نویسی آشنایی بیشتری داشت و عناصر را می‌شناخت و یکی از مؤلفه‌های خاطره؛ یعنی دنیای شخصی راوی را بارها در نوشتن خاطرات تجربه کرده بود، این گفته را -که تا حدودی هم صحیح و قابل اعتماد است- به سمت خاطره و خاطره‌نگاری سوق می‌داد. زیرا ما در خاطره است که با این اصل دنیای شخصی راوی مواجه‌ایم؛ اگر اتفاقی برای کسی بیفتد و ما چند بار از او در موقعیت‌های مختلف بخواهیم آن را روایت کند، هربار به گونه‌ای آن را بازگو می‌کند؛ حال اگر یک اتفاق برای چند نفر بیفتد که در یک صحنه حضور داشته‌اند، اگر از هرکدام از آنها، یک روایت بخواهیم، قطعاً هیچکدام مثل هم روایت نمی‌کنند، دلیلش این است که دنیای شخصی افراد و احساسات و عواطف آنها ضمیمه‌ی اتفاق و روایت می‌شود و همین آن را دگرگونه می‌سازد.

شناسایی نقاط عطف خاطرات

با این مقدمه گاهی هم به ذهنمان خطور کرده که دست به قلم ببریم و بخش‌هایی از زندگی خود را بنویسیم؛ اما در زمان نوشتن مانده‌ایم که از کجا شروع کنیم، تردید داشته‌ایم. در اینجا با خودمان فکر کرده‌ایم که کدام قسمت از زندگی ما، کدام اتفاق، کدام صحنه برای ما از همه مهمتر بوده؟ حال این اهمیت ممکن است برای یکی از ما اتفاقی تلخ باشد و برای دیگری حادثه‌ای شیرین.

ممکن است یک اتفاق ساده و یک آشنایی عاشقانه باشد که مسیری را در زندگی ما روشن کرده است و یا عکس آن ما در دعوا و درگیری با کسی، راه تازه‌ای برایمان باز شده باشد و صحنه‌هایی رقم زده باشیم که هنوز با لذت و شادی و یا با حسرت و اندوه و شاید هم در سکوتی سنگین به آن فکر می‌کنیم؛ اهمیت و نقطه‌ی مشترک همه‌ی این حوادث، اتفاقات و صحنه‌ها در این است که آنها توانسته‌اند جایی در ذهن ما باز کنند و بر روی ضمیر ما نقش ببندند؛ مثل یک حجاری که بر روی سنگی انجام شده باشد.

تک تک آدم‌های دور و بر ما بی‌شک از این دست اتفاقات و حوادث در زندگی‌شان داشته و دارند که روی ذهنشان تأثیر گذاشته و ماندگار شده. به این گروه از اتفاقات و حوادث و صحنه‌ها می‌توان خاطره گفت. نگارنده امدادگر کجایی؟ را با صحنه‌ای از کودکی راوی شروع می‌کند؛ حال راوی این صحنه را در چندمین صفحه روایتش، بر زبان آورده، بحث دیگری است؛ اما هدف ما در این جا بررسی موفقیت و یا عدم موفقیت نقش نویسنده در چیدمان صحنه‌هاست.

شروع خوب-توازن عینیت و ذهنیت

با این که آبادان ویژگی‌های اقلیمی خودش را دارد و شروع خاطرات راوی می‌توانست در بستر نخلستان اتفاق بیفتد؛ اما کتاب با شنای بچه‌ها در شط شروع می‌شود. بچه‌هایی که به دور از چشم پدر و مادر، برای فرار از گرما و شرجی آبادان، تن به آب می‌زنند. این صحنه با روایتی عینی و واقعی نگارش شده که بومی‌ها در بچگی آن را تجربه کرده‌اند. در اینجا مفاهیم آب، شط، گاومیش، کوسه، بچه‌ها، لباس، نخل همه واقعی هستند و نمود بیرونی و فیزیکی دارند؛ در ادامه نگارنده با آوردن بعضی اسامی و عبارت‌ها و رو کردن خطر ذهنی، خیالی و احتمالی «حملۀ کوسه به بچه‌ها» که نه اتفاق افتادن آن قطعیت دارد و نه می‌توان از کنار این احتمال و اتفاق رد شد.

همین دوگانگی مفهومی که در ابتدای متن کتاب آمده، توفانی در ذهن مخاطب ایجاد کرده است که آیا در سطرهای بعدی بچه‌ها و یا یکی از آنها را در زیر آرواره‌های کوسه می‌بیند و صدای جیغ و دادش را می‌شنود و یا اتفاق دیگری می‌افتد، آیا کوسه بچه را می‌برد و گاومیش‌های آرام، نجاتش می‌دهند؟ همین سوال‌ها و اما و اگرهایی که متن در ذهن مخاطب جا می‌دهد، در صفحه‌ی اول روایت او را غافلگیر می‌کند تا هنر نویسنده نمایان شود و مخاطب دستش را توی دست متن بگذارد و به متن کتاب دعوت شود.

این اتفاق نشان می‌دهد که نویسنده بر شروع خوب، مهندسی درست متن و جا به جایی تکه‌های یک پازل -که مبنای آن مستندات است- به عنوان یکی از مؤلفه‌های خاطره‌نگاری اشراف داشته است و از دنیای داستان هم اطلاع داشته که با ایجاد توازن بین ذهنیت و عینیت، متن را از لحاظ ادبی هم تقویت کرده:

«…وحشت از کوسه‌های بهمنشیر، چنان ترسی به جانمان می‌انداخت که شنا کردن از یادمان می‌رفت. هر وقت کوسه به شط می‌زد، صدای بچه‌ها از وسط آب بلند می‌شد: «کوسه، کوسه! من با شنیدن اسم کوسه فرز شنا می‌کردم. خودم را به دستۀ گاومیش‌ها در شط می‌رساندم و کنار هیکل سیاه و زمخت یکی از آن‌ها پناه می‌گرفتم. گاومیش‌ها بر خلاف ظاهر غلط‌اندازشان، حیوانات آرام وسازگاری بودند.» (ص ۱۵)

روایت دایره‌ای و غیرخطی

غیرخطی بودن به این معنا که اگر از آدم‌های پیر که در سال‌های پایانی زندگی‌شان به سر می‌برند و یا آدم‌های جوان و میانسال که در اواسط آن به سر می‌برند، سوال شود که در مورد زندگی‌شان حرف بزنند و خاطره‌ای تعریف کنند، ممکن است از همین دم دست؛ یعنی امروز و دیروزشان بگویند و ممکن است از سی سالگی، بیست سالگی و یا کودکی‌شان شروع کنند.

گاهی همین سوال‌شونده، از کنار چند سال از عمرش رد می‌شود و قسمت دیگری را روایت می‌کند؛ این یعنی روایت زندگی با خود زندگی فرق دارد. زندگی آدم از یک سالگی شروع می‌شود با دوسالگی ادامه پیدا می‌کند و تا آن روزی که ما از او سوال پرسیده‌ایم، می‌آید؛ اما روایتش این قاعده را برهم می‌زند و به قولی دایره‌ای می‌شود. اگرچه دایره‌ای بودن خاطرات در ذهن و زبان راوی اصالت دارد و معمولاً نویسنده‌های خطی نویس، برای مراعات ترتیب تاریخی متن، سیری را از کودکی، نوجوانی، جوانی و میانسالی و پیری تعریف می‌کنند؛ اما در «امدادگر کجایی؟» کوشش نویسنده این است که کلیشه‌ها را بر هم بزند.

در این روایت نویسنده از زمان راوی به قدیم‌ترها برمی‌گردد و خط روایت را می‌شکند و باز هم در حالی که دارد از قدیم‌ترها می‌گوید به دورانی برمی‌گردد که حوادث آن را نسل‌های پیش از او در ذهن دارند و این را از مکانیزم تعریفی که از پدرش شنیده، تدوین و جای‌گذاری می‌کند:

«دوران بچه‌گی‌ام در محیطی گذشت که هم محل نگهداری دام‌ها بود و هم کشتار آن‌ها… قدیم‌ترها عرب‌های آبادان به این محله «تابوک» می‌گفتند. آقام تعریف می‌کرد در سال‌های اول آمدن انگلیسی‌ها به آبادان، آن‌ها آجر و مصالح مورد نیاز برای ساخت خانه‌های سازمانی شرکت نفت را با کشتی از رودخانه بهمنشیر به آبادان می‌آوردند.» (صص ۱۷-۱۸)

ترسیم دنیای فردی راوی

خاطره‌نگاری به نوعی زاییده‌ی اهمیت یافتن دنیای فردی، عواطف، احساسات و تشخُص روایان است. راوی فرصت پیدا می‌کند تا از من فردی حرف بزند؛ بدون این که از قبل به آن فکر کرده باشد و یا به دنبال نظریه‌پردازی باشد و بخواهد چنین و چنان بگوید و سبک و سنگین کند. راوی بدون پیرایه، فقط با توجه به تأثیر حادثه صحنه و یا اتفاق زبان باز می‌کند:

«عقد ما ساده و بدون هیچ ساز و آوازی بود. معصومه با خواهرهای بسیج برای شرکت در مراسم عقد از آبادان به شیراز آمده بودند. خانوادۀ من از راه دور آمده بودند. …معصومه خواهر عیال و دوستان امدادگر و بسیجی، بعد از خواندن خطبۀ عقد، مثل یک گروه سرود کارکشته همۀ سرودهای انقلابی را خواندند. خواهر از سرود «خمینی ای امام» شروع کردند… وسط سرودها خواهرها با صلوات و تکبیر و مرگ بر آمریکا مجلس را گرم می‌کردند… عقد ما بیشتر شبیه راهپیمایی ۲۲ بهمن بود.» (صص ۲۱۰-۲۱۱)

در مسیر گاه اشک همراهش می‌شود و گاه لبخند و گاهی غمی شیرین و نوستالوژیک که برای نبودن صحنه‌ها، آدم‌ها، مکان‌ها و زمان‌هایی است که دیگر به دنیای او برنمی‌گردند:

لبخند:

«من را به یکی از اتاق‌ها بردند و با زور کت و شلوار غلام را تنم کردند.» (ص ۲۱۱)

اشک:

«به خیابان سیاحی که رفتم، دلم گرفت. جای پدر و مادر، خواهر و برادرهای کوچکم و همسایه‌ها خالی بود.» (ص ۱۴۵)

پرش زمان و استفاده از الفاظ مبهم

از دیگر نکاتی که در کتاب امدادگر کجایی؟ آمده، وفور نقش آدم‌ها، مکان‌ها، زمان‌ها، صنف‌ها و حتی شهرها، خانه‌ها، میدان‌ها در خاطرات دوران دفاع مقدس آبادان است که مثل سایر مناطق جنگی و عملیاتی کشور، این فرصت و زمینه را آماده کرده که نویسنده‌های خاطرات به نگارش دنیای راوی و در زمان و مکان‌های مشخص با قصه‌های به ظاهر شبیه؛ ولی در باطن متفاوت روی بیاورند؛ اما نکته‌ای که نویسنده از آن غافل بوده و یا ذهن راوی یاری نکرده، پرش زمان است. راوی در خیلی از خاطرات خود با عبارات: «بعضی»، «کسی»، «مدتی»، «چندنفری»، «چند ماهی» … دست و پنجه‌نرم می‌کند که اگر مطلب به درازا نمی‌کشید می‌شد بر اساس روایت‌شناسی ژرار ژنت، به بررسی آسیب پرش زمان و استفاده از الفاظ مبهم در روایات کتاب پرداخت:

«چند ماهی بود گروهی از عرب‌های آبادان و خرمشهر به تحریک عوامل نفوذی عراق، شعار جدایی خوزستان از کشور را سر می‌دادند.» (ص ۷۳)

«بعضی از جوان‌های کم سن و سال عرب، تحت تأثیر احساسات ناسیونالیستی قرار گرفتند و آتش‌بیار معرکه شدند.» (ص ۷۳)

«چند نفرماندیم و تابوت را بلند کردیم و به طرف قبرها رفتیم .»(۳۲۳)

«یک روزچند زخمی را به سنگر بهداری آوردند »(۳۳۹)

همزادپنداری نویسنده و راوی

یکی از دلایل موفقیت این کتاب انتخاب نویسنده‌ای است که با راوی همزادپنداری خاصی دارد؛ زیرا با راوی هم‌بوم و هم اقلیم است و مهمتر از همه همکار است و همرزم؛ همین باعث شده تا زبان راوی را خوب درک کند، خوب هضم کند و خوب به مخاطب القا نماید:

«قبل از انقلاب و جنگ در همسایگی ما خانواده رامهرمزی زندگی می‌کردند. با پسر بزرگشان اسحاق از اواخر دورۀ ابتدایی دوست شدم و دوستی ما تا زمان جنگ ادامه پیدا کرد…پنج تا خواهرهای اسحاق مثل خواهرهای خودم بودند. شهربانو و صدیقه و معصومه در آبادان امدادگر بودند.» (صص -۲۰۲-۲۰۳)

اینجا راوی به زبان خودش نویسنده را معرفی می‌کند و به نوعی معصومه رامهرمزی همرزم علی عچرش است که به سراغ خاطرات او رفته است که بخش‌هایی از این خاطرات بین هر دونفرشان مشترک است و هر دو راوی یک درد مشترک‌اند به نام امدادگری.

اعتماد سازی بر پایه‌ی نشانه‌گذاری‌های دقیق اقلیمی

ذکر دقیق نشانی‌ها همراه با تصویر زندگی در محله‌های آبادان از دیگر نکاتی است که اعتماد مخاطب را جلب می‌کند و او را به باورپذیری متن متقاعد می‌سازد و امانتداری نویسنده را به نمایش می‌گذارد؛ آوردن اسامی خیابان‌ها، میادین، کوچه‌ها و حتی موقعیت دقیق قرار گرفتن خانه‌ها از این مصادیق است:

«در خیابان سیاحی یک کارگاه چوب‌بری داشتیم. آنجا جعبه‌های چوبی می‌ساختند. میدان میوه نزدیک خیابان سیاحی بود.» (ص ۷۱)

«با مساجد بزرگ شهر، مثل بهبهانی‌ها، امیرالمومنین و امام خمینی ارتباط گرفتیم.» (ص ۷۵)

«بیمارستان شیر و خورشید، نزدیک محلۀ احمدآباد قرار داشت؛ بیشتر مصدومان تصادفات و دعواهای خیابانی را به این بیمارستان می‌آوردند.» (ص ۹۹)

بهره‌گیری از عنصر طنز

با این که طنز از مؤلفه‌های خاطره‌نگاری نیست؛ اما بستر مناسبی است که می‌تواند مخاطبان زیادی داشته باشد و مطالب بیشتری را بیان کرد که در زبان جدی رنگ و بوی اعتراض و شکواییه دارند و ممکن است در برابرشان واکنش‌های خاصی را ببینیم؛ همین شکواییه‌ها وقتی در قالب طنز ریخته می‌شوند، کسی جبهه نمی‌گیرد و با لخند هم متن را همراهی می‌کند. نویسنده کتاب امدادگر کجایی؟ از این مقوله هم بی‌بهره نمانده است.

در فضایی که به شدت زیر آتش خمپاره و توپ و تانک قرار دارد، جوی سخت و خشن حاکم شده؛ آن هم برای راوی که یک امدادگر است و از نزدیک با این خشونت‌ها و پلشتی‌ها جنگ درگیرست، تنها چیزی که می‌تواند خاطر او را از دود باروت و شعله‌های آتش، رها سازد و نفس راحتی بکشد، روی آوردن به طنز و شوخ‌طبعی‌هاست. راوی در دل جنگ که تا نیمه‌های شب و گاه چند شب هم در محل خدمتش مانده؛ یادش می‌افتد که عاشق شود و به خواستگاری برود:

«بعد از تمام شدن مراسم، خواهرها را به هتل برگرداندم. شهربانو و دوستانش، خداحافظی کردند و رفتند و من تک و تنها در خیابان ایستاده بودم.

داخل ماشین نشسته بودم و فکر می‌کردم. کمی این دست و آن دست کردم و بالاخره رفتم زنگ هتل را زدم و به نگهبان هتل گفتم: «با خواهر رامهرمزی بزرگ کار دارم.» در تاریکی شب کنار دیوار ایستادم. شهربانو آمد. با دیدن من تعجب‌زده پرسید: «چیزی شده؟! چرا هنوز اینجایی؟»

نمونه دیگر در جایی است که عراقی‌ها در شرف فتح خرمشهر هستند و این احتمال وجود دارد تا هر لحظه به سمت آبادان بیایند، یکی از دوستان راوی به نام «ایرج»، ناامیدانه از راوی می‌پرسد:

ایرج با بغض گفت: «چیزی نمونده عراقیا خرمشهر رو بگیرن. بعدش هم احتمالاً آبادان رو می‌گیرن، جوونا مفت، مفت کشته شدن. چرا برای ما کمک نمی‌فرستن؟»

چرا نیروهای کمکی نمی‌رسند؟ همین سوال ایرج یک تابلوی طنز را به کتاب اضافه می‌کند. ایرج ادامه داد… تا کی جوونای ما باید کشته بشن؟ به ایرج گفتم: «قرآن این رو هم جواب داده: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ» ایرج پرسید: «خب یعنی چی؟» گفتم: «ما رو امتحان می‌کنه. من و تو ترسیدیم درسته؟ ما رو با ترس آزمایش می‌کنه.» گفت: «نخیر ما نترسیدیم.»

گفتم: «بعد با گرسنگی امتحان می‌شیم.» بعد گفتم: «این روزا گرسنه شدی؟» گفت: «همه‌ش گرسنه‌ایم.»…گفتم: «…امتحان بعدی با دادن جونه. تازه ثمرات. منظور از ثمرات از بین رفتن فرزندانه.» ایرج گفت: «ما که بچه داریم، تازه ازدواج هم نکردیم، پس توی این امتحان نیستیم.»

چالشی که برای راوی ایجاد می‌شود در هنگام این گفتگو با جواب‌هایی که ایرج به پرسش‌های او می‌دهد و قانع نمی‌شود، طنز متن را بیشتر می‌کند. شوخ‌طبعی ایرج در پاسخی که به سوال از بین رفتن ثمرات، می‌دهد غنای بیشتری به طنز متن می‌بخشد و آن را به اوج می‌رساند.

کتابنامه:

۱- رامهرمزی، معصومه، امدادگر کجایی؟، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، ۱۳۹۷.

۲- دهقان، احمد، خاک و خاطره، تهران، سوره مهر، ۱۳۸۶.

۳- برایان د.آزبورن، چگونه زندگی‌نامه بنویسیم، مترجم محسن سلیمانی، تهران، سوره مهر، ۱۳۸۷.

۱ Ralph Waldo Emerson



منبع خبر

بررسی مؤلفه‌های خاطره در کتاب «امدادگر کجایی؟» بیشتر بخوانید »

برای ما فرقی نمی‌کرد مجروحان از چه کشوری هستند

برای ما فرقی نمی‌کرد مجروحان از چه کشوری هستند



همراه با رنج اسرا در «طبیب زندان دولتو»

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس» در ادامه مجموعه کتاب‌های تاریخ شفاهی، کتاب «طبیب زندان دولتو»، به روایت «سید مسعود خاتمی» را منتشر کرده است.

این کتاب که به کوشش «محمدرضا باقری» به نگارش درآمده است در ۱۴ فصل شامل از تولد تا انقلاب اسلامی، اسارت در زندان دولتو، تدابیر مدیریتی در استان فارس، از فرماندهی منطقه فارس تا عضویت در شورای عالی سپاه، مسئولیت در بهداری جنگ و معاونت حقوقی ـ پارلمانی وزارت سپاه، شکل‌گیری ستاد امداد و درمان و اقدامات آن، بسیج جامعه پزشکی برای پشتیبانی از جنگ، متخصصان متعهد، مسئله بهداشت در جنگ تحمیلی، مواجهه جامعه پزشکی با عوامل ناشناخته شیمیایی در جنگ، تحقیقات و اقدامات کادر پرشکی برای کمک به مجروحان شیمیایی، شیوه‌های درمان مصدومان شیمیایی، ادامه روند درمان مجروحان بعد از جنگ تحمیلی و تاریخچه تشکیل و توسعه دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله (عج) تنظیم شده است.

در پیشگفتار کتاب «طبیب زندان دولتو» می‌خوانیم:

«با عنایت به نقش واحد بهداری در جبهه‎ها اعم از نیروهای متخصص و تجهیزات پزشکی و همچنین نیاز به هماهنگی برای انتقال مجروحان از خطوط مقدم به بیمارستان‌های شهرها، ضرورت تشکیل بهداری کل سپاه را بیشتر نمایان کرد. بهداری کل سپاه مسئول اعزام نیروهای متخصص به جبهه‌ها و تامین تجهیزات مورد نیاز بهداری رزمی و هماهنگی میان دستگاه‌ها بود.

در ضمن می‌بایست تمهیدات لازم را در جهت تاسیس مراکز درمانی نزدیک به مناطق عملیاتی به منظور کاهش فاصله زمانی مجروحیت و درمان، در نظر می‌گرفت و امکانات مورد نیاز برای اقدام را فراهم می‌کرد. به عبارت دیگری بهداری کل حلقه وصل وزارت بهداشت و درمانی جمعیت هلال احمر، بنیاد شهید و دیگر دستگاه‌ها با بهداری‌های رزمی در مناطق جنگی غرب و جنوب بود.

شکل‌گیری ستاد امداد و درمان و عضویت سپاه در این ستاد نیز زمینه‎ای جهت بسیج نیروهای متخصص برای اعزام به جبهه‌ها و تامین تجهیزات و امکانات مورد نیاز اورژانس‌ها و بیمارستان‌های صحرایی و از همه مهم‌تر بسیج ظرفیت‌های هوایی، زمینی و ریلی کشور برای انتقال سریع مجروحان به مراکز درمانی پشت جبهه فراهم کرد.»

قسمتی از متن کتاب:

«حضرت امام (ره)» در جنگ همان شیوه مقابله با استکبار جهانی پیش از پیروزی انقلاب را در پیش گرفت و با فراخوان مردم تحت عنوان تکلیف شرعی، همه را برای کمک به میدان آورد. بعد از پیروزی انقلاب، کشور هنوز نیروی نظامی درست و حسابی نداشت. بعضی از سران ارتش بعد از انقلاب برکنار شده بودند و نهادهای دولتی انسجام لازم را نداشت.

سپاه هم به آن صورت شکل نگرفته بود. در آن وضعیت، در مقابل ارتش کلاسیک دشمن با آن همه امکانات و پشتیبانی‌های بیگانگان چه نیرویی می‌توانست صف‌آرایی کند؟

با شروع جنگ، حضرت امام (ره) فرمان بسیج عمومی دادند و تاکید کردند که جنگ در راس امور است و هم و غم همه باید رویارویی با دشمن باشد که به کشور حمله کرده است. بعد از صحبت‌های امام، همه اقشار مردم فرمان امام را لبیک گفتند و به صحنه آمدند؛ از جمله جامعه پزشکی که از روز اول جنگ در کنار رزمندگان حضور داشت.

بعد از حادثه حلبچه، ما عده‌ای از مصدومان شیمیایی از مردم عادی عراق داشتیم. نگهداری نیروها و مردم عادی عراقی ضوابطی داشت. بیشتر آنها را به بیمارستان‌های نظامی می‌بردند که از نظر امنیتی کنترل کنند و گرنه برای کادر پزشکی ما مجروحان تفاوتی نداشتند و با همه مثل هم برخورد می‌کردند. یکی از اصول اخلاقی گروه‌های پزشکی در جبهه و پشت جبهه این بود که وقتی برای امداد رسانی می‌رفتند، به هیچ وجه برایشان فرقی نمی‌کرد که مصدومان از کدام کشورند.»

«طبیب زندان دولتو»، تاریخ شفاهی «سید مسعود خاتمی» در ۳۰۴ صفحه مصور به کوشش «محمدرضا باقری» به رشته تحریر درآمده و توسط «مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس» در ۱۰۰۰ نسخه منتشر شده است.



منبع خبر

برای ما فرقی نمی‌کرد مجروحان از چه کشوری هستند بیشتر بخوانید »

انتشار سندی مهم در افشای کمک ریگان به صدام در جنگ تحمیلی

انتشار سندی مهم در افشای کمک ریگان به صدام در جنگ تحمیلی



کتاب اتحاد شوم - مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در چهلمین سالگرد از شروع دفاع مقدس و دوازدهمین هفته متمادی، از کتاب «اتحاد شوم؛ اسناد همکاری وزارت خارجه آمریکا با رژیم صدام در جنگ تحمیلی» رونمایی کرد. این کتاب دربردارنده ۶۱ سند از اسناد همکاری ایالات‌متحده آمریکا با عراق است که بر ضد ایران همکاری کرده و اکنون‌که بیش از ۳۰ سال از پایان جنگ می‌گذرد، آرشیو امنیت ملی آمریکا اقدام به انتشار آن کرده است. اسنادی که همگی گواه بر تلاش آمریکا برای بر هم زدن نظام جمهوری اسلامی ایران است. قابل‌ذکر است، مراسم رونمایی با توجه به وضعیت ناشی از شیوع ویروس کرونا بدون حضور رسانه‌ها برگزار شد. به‌منظور آشنایی بیشتر با این کتاب با مرتضی قاضی مدیر گروه مطالعات فرهنگی اجتماعی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و مجید کریمی نویسنده کتاب به گفتگو پرداختیم.

در ابتدای این گفتگو مرتضی قاضی مدیر گروه مطالعات فرهنگی اجتماعی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با اشاره به کتاب «اتحاد شوم» گفت: این کتاب که کتابی پژوهشی است، مربوط به اتحاد یا همکاری بین وزارت خارجه و دولت آمریکا و دولت رژیم بعثی صدام در دوران جنگ تحمیلی بین سال‌های ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۴ است.

وی افزود: بعد از گذشت ۳۰ سال از وقوع حوادث، بعضی از اسناد از طبقه‌بندی خارج می‌شوند و شما می‌توانید آن‌ها را بیان کنید. این کتاب شامل ۶۱ سند است که مربوط به دوره زمانی ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۴ می‌باشد. این مجموعه اسناد از آرشیو امنیت ملی آمریکا هستند که همگی توسط دولت آمریکا اجازه انتشار پیدا کردند و در این کتاب موردبررسی قرارگرفته‌اند.

مدیر گروه مطالعات فرهنگی اجتماعی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با تأکید بر اینکه بررسی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیازمند توجه به همه ابعاد است، تصریح کرد: ما اگر می‌خواهیم واقعاً به جنگ ایران و عراق بپردازیم و پدیده جنگ را بررسی کنیم، تاریخ جنگ را تحلیل کنیم و بتوانیم از جنگ دریافت‌هایی برای امروز و آینده‌مان داشته باشیم نیاز به این داریم که جنگ را همه‌جانبه و از زاویه دید همگان ببینیم و علاوه بر اینکه جنگ را ازنظر طرفین مخاصمه ببینیم باید کشورها و گروه‌ها و افرادی که در این میان به نفع یکی از طرفین داشتند فعالیت می‌کردند تا موازنه را تغییر دهند یا برتری یکی نسبت به دیگری را ایجاد کنند، بررسی شوند.

وی به نقش ایالات‌متحده آمریکا در جنگ ایران و عراق اشاره کرد و گفت: دولت آمریکا به جهت اینکه منافعش بعد از انقلاب اسلامی در منطقه به خطر افتاده بود و دل‌خوشی از انقلاب اسلامی نداشت مخصوصاً بعد از قضیه لانه جاسوسی که تقابل ایران و آمریکا شروع شد، سعی کرد با دامن زدن به اختلافات، عراق را به جنگ با ایران وادارد و این کشور را همراهی کند و حتی در سال‌های آخر جنگ آمریکا در خلیج‌فارس به‌طور مستقیم با ایران دست به مقابله زد.

قاضی با یادآوری اینکه در جنگ عراق علیه ایران، کشورهای زیادی نقش‌آفرینی کردند، اظهار کرد: بخشی از نقش‌آفرینان در این جنگ دو قطب بزرگ شرق و غرب یعنی روسیه و آمریکا و کشورهای اروپایی هستند. بنابراین مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس توجه به اسناد کشورهای دیگر در مورد جنگ ایران و عراق را از الزامات خود می‌داند و ما ناگزیریم به سمت این اسناد و روایت‌ها برویم. این اسناد، مکتوب هستند که در این کشورها بعد از سال‌ها منتشرشده است.

وی با اشاره به نکته‌ای که رهبر انقلاب در خصوص نهضت ترجمه آثار دفاع مقدسی فرمودند، گفت: مقام معظم رهبری در شب خاطره در دو سال پیش، مسئله‌ای را مطرح کردند که خیلی مهم است، ایشان فرمودند «مردم کشورهای اروپایی و آمریکا باید بدانند که دولت‌هایشان چه بر سر مردم ایران آوردند و چگونه به صدام جنایتکار کمک کردند برای اینکه در جنگ پیروز شود یا در جنگ علیه ایران قوت بگیرد.» بنابراین این اسناد از این منظر می‌تواند مهم باشد که ما را با وجوهی از جنگ آشنا می‌کند که ما از آن مطلع نبودیم و اکثر این اسناد نشان می‌دهند رژیم عراق به‌شدت حمایت و پشتیبانی می‌شد درحالی‌که ایران با تحریم‌ها و محدودیت‌های زیادی مواجه بود. در این میدان تقابل، گویا همه دنیا، جلوی ایران به نبرد ایستاده‌اند.

مدیر گروه مطالعات فرهنگی اجتماعی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با اشاره به اینکه اسناد موجود در کتاب «اتحاد شوم» بسیار مهم و درعین‌حال قابل‌تأمل هستند، گفت: این اسناد به ما کمک می‌کنند تا نسبت به دشمنانمان و نقش‌آفرینان در جنگ شناخت بهتری داشته باشیم و متناسب با آن بتوانیم تاریخ این پدیده و این بازه زمانی را دقیق‌تر روایت کنیم و بنویسیم.

وی در خصوص نویسنده کتاب گفت: این کتاب توسط مجید کریمی تألیف و ترجمه‌شده و ناظر علمی کتاب هم حجر اردستانی است. در این کتاب سند اصلی با متن انگلیسی آورده شده و از آن‌طرف تحلیل‌هایی توسط نویسنده نوشته‌شده که این سندی که دارد این ادعا را می‌کند آیا درست است یا درست نیست.

قاضی متذکر شد: در این تحلیل‌ها مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس خود را موظف می‌داند که نگاهش را با حتی‌الامکان بی‌طرفی به این اسناد و روایت‌ها الحاق و الصاق کند و بعد در فضای عمومی منتشر کند.

وی اظهار کرد: این تحلیل‌ها مفصل هستند، سند ممکن است یک صفحه باشد ولی چندین صفحه برای هرکدام از اسناد توضیح داده‌شده است تا نگاه جمهوری اسلامی را در جنگ ایران و عراق منتقل کند.

مدیر گروه مطالعات فرهنگی اجتماعی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در پاسخ به این سؤال که آیا ممکن است این اسناد به‌صورت هدفمند منتشرشده باشد، باشد گفت: گاهی ممکن است سندهایی را رو کنند تا ذهن مخاطب را از موضوعی مطمئن کنند که بگویند این‌گونه بوده و این هم سندش است درصورتی‌که هدف چیز دیگری است. بنابراین باید منطقی و مستدل با این اسناد مواجه شد، نه اینکه مخاطب شیفته این اسناد شود و نه این‌ها را کنار بگذارد و اصلاً فکر کند همه این‌ها بازی است.

در ادامه مجید کریمی که تحلیلگر اخبار در دوران دفاع مقدس بوده و به‌عنوان نویسنده اخبار برون‌مرزی در صداوسیما فعالیت دارد و نویسنده کتاب‌های «نیمه پنهان جنگ» و «دیپلمات‌ها چه گفتند» و مترجم کتاب «کاربرد سلاح‌های شیمیایی در جنگ ایران و عراق» می‌باشد، در خصوص چرایی پژوهش در حوزه اسناد و منابع خارجی در حوزه دفاع مقدس و نگارش کتاب «اتحاد شوم» گفت: در پاییز سال ۱۳۹۵ داشتم کتاب «سلاح‌های شیمیایی و جنگ ایران و عراق؛ واکنش شورای امنیت به کاربرد گازهای شیمیایی در جنگ» را که اثر بسیار ارزشمند خانم راندی هون شامای اویکاردن نروژی بود را ترجمه می‌کردم. برای ترجمه این کتاب باید به کتاب‌ها و مقالاتی که مرتبط به جنگ بود، مراجعه می‌کردم. در بررسی و جستجوی منابع تکمیلی برای اینکه بتوانم بخشی از پاورقی‌های این کتاب را تکمیل و تقویت کنم به اسنادی برخورد کردم که در ارتباط با اسناد آرشیو ملی آمریکا بود.

وی افزود: بنابراین این اسناد را نگه داشتم تا بتوانم در شرایط مناسب و مقتضی آن‌ها را ترجمه کنم. چراکه این اسناد بسیار قوی است و تعجب کردم که چگونه این اسناد تابه‌حال در ایران موردتوجه قرار نگرفته است و اینکه حتی ترجمه هم نشده است البته اشاراتی بسیار مختصر به برخی از این اسناد قبل از این شده بود. بنابراین این پیشنهاد را به مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس دادم تا اینکه این اجابت شد و ما این پروژه شروع کردیم و به پایان هم رساندیم.

نویسنده کتاب «اتحاد شوم» در خصوص نحوه تأمین منابع و اسناد لازم برای نگارش این کتاب اظهار کرد: من این ۶۱ سند را از طریق مراجعه به سایت آرشیو ملی آمریکا به دست آوردم. درواقع همه این ۶۱ در سایت آرشیو ملی آمریکا در اختیار همگان قرار داده شده است. پس از دسته‌بندی این اسناد بر اساس همان ترتیبی که در آرشیو ملی آمریکا بود، تحقیق درباره منابع تکمیلی و قرینه این اسناد را در اولویت کار قرار دادم.

وی از به‌روز بودن منابع مورداستفاده در نگارش این کتاب گفت و بیان کرد: در قرینه‌سازی و منابع تکمیلی در این کتاب از ۱۰۰ کتاب به زبان انگلیسی و ۴۰۰ مقاله تحقیقی شامل گزارش و یا مصاحبه‌ها و مقالات علمی و دانشگاهی استفاده کردم که می‌توانست در توضیح این اسناد به من کمک کند. این کتاب‌ها و مقالات تکمیلی تا سال ۲۰۱۸ بود یعنی منابع به‌روز بود.

کریمی با بیان اینکه در تحلیل اسناد سعی کرده‌ام تا اوضاع‌واحوال زمانی و مکانی سند را به‌خوبی توضیح دهم، گفت: در تحلیل‌هایم سعی‌ام بر آن بود تا نگاه خواننده را نسبت به بستر تولید سند یعنی در زمانی که سند نوشته‌شده آگاه کنم. بنابراین کار دیگر من این بود که نباید به ترجمه صرف اکتفا می‌کرد و باید دست به تألیف هم می‌زدم.

کتاب «اتحاد شوم» سبک جدیدی در مجموعه اسناد است

وی نگارش این کتاب را سبک جدیدی در مجموعه اسناد برشمرد و گفت: شاید بتوانیم بگوییم در باب اسناد این کار یک ابتکار عملی بود و این هم به خاطر تجربه‌ای بود که در خصوص اسناد تاریخی داشتم و اسنادی که طی یک‌صد ساله گذشته در تاریخ معاصر ایران منتشر شده است و یک تجربه‌ای هم در خصوص اسناد منتشرشده لانه جاسوسی داشتم که در دهه اول انقلاب، مجموعه این اسناد منتشر شد. من در زمان جنگ و بعد که در معاونت سیاسی و گروه تحقیق و تفسیر خبر صداوسیما بودم و پیش از آن‌هم علاقه‌مند به جنگ بودم با این اسناد آشنا بودم و گاهی این اسناد را می‌خواندم و کتاب‌هایی که در این زمینه اسناد را دسته‌بندی کرده بودند مطالعه می‌کردم. در آنجا متوجه شدم که این کتاب‌ها دارای ضعف اساسی هستند و مجبور بودم ساعت‌ها وقت خودم را در کتابخانه‌ها بگذارم و بروم اسناد را ببینم و اطلاعات بیشتری در رابطه با آن سند به دست بیاورم.

این پژوهشگر افزود: تقریباً تجربه این کار را داشتم و می‌دانستم که این روش برای خواننده و یا پژوهشگر جوان و حتی پژوهشگر کارکرده و باتجربه هم دردسرساز و مشکل‌ساز خواهد بود. بنابراین چون اطلاعات خوبی هم از مقالات علمی چاپ‌شده و یا مصاحبه‌های خارجی داشتم به نظرم آمد که ما در ذیل سند ترجمه را بیاوریم و بعد هم توضیح و شرح سند باشد. یک کاری هم که خود آرشیو ملی آمریکا کرده بود این بود که خانم جویس بتل در این اسناد اصل سند را گذاشته است و بعد در سه چهار پاراگراف و در برخی موارد در یک پاراگراف خیلی کوتاه در مورد سند و اهمیت آن و یا برخی اشاراتی که در ذیل آن سند نیامده را اضافه کرده بود.

وی متذکر شد: البته ممکن است ایرادی گرفته شود که اصل سند و ترجمه سند مهم است و ما باید خواننده را آزاد بگذاریم که خودش برود بررسی کند و با نگاه خودش و با نگرش علمی که دارد آن سند را ارزیابی، واکاوی و بازیابی کند. اما در مقدمه نوشته‌ام که این فقط یک توضیح است و نخواسته‌ام ذهن خواننده را متوجه جریان خاصی کنم. بنابراین هرکسی که می‌خواهد می‌تواند به اصل و ترجمه سند مراجعه کند حتی توضیح را هم نخواند و خودش بر اساس اصل سند یک برداشتی کند.

کریمی با اشاره به اینکه رویکرد بنده به‌عنوان یک مترجم و مؤلف این بوده است که در کار ترجمه امانت‌داری را به‌صورت کامل رعایت کنم، تصریح کرد: در نگارش این کتاب تلاش کرده‌ام تا هم در حوزه اسناد و هم در حوزه محتوا کار خود را به‌صورت خوب انجام دهم. در توضیح اسناد رویکرد بنده علمی و آکادمیک بوده است یعنی احساسات، ایرانی بودن و علاقه‌مندی به رزمنده‌های دفاع مقدس و همچنین مسئولیتم در قبال شهدا و جانبازان را در کمترین وجه مداخله دادم و تحت تأثیر این احساسات سعی کردم قرار نگیرم اگرچه بسیار سخت است.

وی اظهار کرد: تلاش بنده در رویکرد علمی در توضیح اسناد این بود که اول درک درستی از اسناد داشته باشم یعنی سند را به‌خوبی فهم کنم، بدانم در مورد چه مسئله‌ای است و قصد و هدف سند را ریشه‌یابی و جهت‌یابی کنم و لایه‌های اول و دوم پیام و اطلاعاتی که قرار است انتقال دهد را کشف کنم. نمی‌دانم تا چه میزان در این امر موفق بوده‌ام و این مسئله را خوانندگان این کتاب و مجموعه اسناد در آینده با نقد و بررسی‌های خود باید بگویند.

نویسنده کتاب «اتحاد شوم» در خصوص تحلیل‌های خود که بر این اسناد نوشته است، اظهار کرد: خودم را متعلق به دفاع مقدس می‌دانم، در این زمینه سابقه دارم و بچه‌های جنگ را از خودم می‌دانم. هیچ‌وقت در داوری‌های خود، دفاع مقدس ایران را با هیچ مقوله دیگری تغییر نمی‌دهم و معاوضه نمی‌کنم و تحت تأثیر قرار نمی‌گیرم.

وی افزود: پس از گذشت سال‌ها از دفاع مقدس در شرایطی قرارگرفته‌ایم که به‌درستی صحنه نبردها را ببینیم و در مورد آنچه انجام داده‌ایم، قضاوت و داوری کنیم و به‌درستی نقاط ضعف و قوت خود را پیدا کنیم و در مسئله دفاع مقدس هیچ‌گاه دچار جناح زدگی یا سیاسی‌کاری نشده‌ام. معتقد هستم نباید دفاع مقدس را به تاریخ‌سازی یا سطحی‌نگری آلوده کرد.

در ادامه کریمی با اشاره به اینکه جویس بتل مسئول پروژه اسناد عراق در آرشیو امنیت ملی آمریکا است، گفت: در آرشیو امنیت ملی آمریکا، موسسه پژوهشی غیرانتفاعی و غیردولتی وجود دارد که متعلق به دانشگاه جورج واشنگتن است و خانم جویس مدیر انتشارات و تحلیلگر ارشد پروژه‌های آرشیو امنیت ملی آمریکا برای منطقه جنوب آسیا و خاورمیانه است. در مقدمه کتاب جویس بتل توضیح می‌دهد این اسناد در کمیته‌ای که در کنگره آمریکا بوده است مورد چینش و بازیابی قرار گرفته است و عده‌ای که در این کنگره حضور داشتند، این اسناد را دست‌چین کرده‌اند و به دلایل امنیتی، نام این افرادی که در این کمیته حضور داشتند را نیاورده است. بنابراین اسناد به‌صورت دست‌چین شده به خانم جویس بتل داده می‌شود و ایشان هم به‌عنوان ناشر این اطلاعات را منتشر می‌کند.

وی در پاسخ به این سؤال که چرا این مجموعه اسناد تنها دوره چهار سال نخست جنگ ایران و عراق را دربر می‌گیرد، گفت: واقعیت قضیه این است که آمریکایی‌ها بر اساس چرخشی که سیاست خارجی ریگان داشت، قصد دارند یک نوع تسویه‌حساب انجام دهند و فقط سیاست خارجی ریگان زیر سؤال برود و قصد نداشتند کارنامه و عملکرد آمریکا در سال‌های پایانی جنگ ایران و عراق افشا شود. به همین دلیل اسناد مذکور را در چهار سال نخست منتشر کردند. اسنادی که از سال ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۸ وجود دارند و هنوز منتشر نشده‌اند، مربوط به دوره ریاست جمهوری پس از ریگان هستند.

نویسنده کتاب «اتحاد شوم» با بیان اینکه اسناد چهار سال دوم که منتشر نشده‌اند بسیار مهم‌تر هستند، توضیح داد: دلیل این ادعا این است که آمریکا، سرنوشت جنگ ایران و عراق را رقم زد و طبیعی است کسانی که این اسناد را جمع‌آوری کردند نمی‌خواستند وارد این دوره شوند زیرا این دوره برای آمریکایی‌ها یک روسیاهی بزرگ تاریخی به همراه داشت چون در جنایات بیشتری مشارکت کردند.

اسناد سال‌های ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۸ پشت‌صحنه همکاری آمریکا در جلوگیری از عملیات‌های بزرگ ایران را نشان خواهد داد

وی افزود: اگر اسناد سال‌های ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۸ منتشر شود، ابعاد دیگری از پشت‌صحنه همکاری آمریکا در جلوگیری از عملیات‌های بزرگ ایران را نشان خواهد داد چون عملیات‌های بزرگ ایران پس از ۱۹۸۴ شروع می‌شود و متأسفانه به‌تدریج در همین دوره، شاهد ناکامی‌هایی در عملیات‌های بزرگ هستیم به‌طوری‌که برخی از این عملیات‌ها لو می‌رود و برخی دیگر از عملیات‌ها از قبل شناسایی شده بودند و آمریکایی‌ها عکس‌های ماهواره‌ای را به عراقی‌ها داده بودند و آن‌ها دقیقاً می‌دانستند چه باید کنند و در این راستا کاربرد سلاح‌های شیمیایی افزایش پیدا می‌کند. بنابراین اگر آن‌ها می‌خواستند اسناد دور دوم را منتشر کنند، نشان می‌داد آمریکایی‌ها چگونه جلوی پیروزی لشکریان و سپاهیان ایران را گرفتند و مانع از این شدند که بغداد سقوط کند.

کریمی در خصوص اینکه چرا این ۶۱ سند منتشرشده و چه هدفی پشت پرده این آزادسازی اسناد بوده است، عنوان کرد: این اسناد به‌صورت گزینشی است یعنی از مجموع ۱۹۰۰ سندی که رسماً اعلام شده است طی دهه ۱۹۸۰ با عراق داشتند، تنها ۶۱ سند را در ارتباط با جنگ ایران و عراق منتشر کردند. این نشان‌دهنده گزینشی و چینشی بودن است. حتی میان یک سند و سند بعدی چند ماه فاصله است.

وی افزود: طبیعی است که نمی‌توان تصور کرد که دفتر حفاظت منابع آمریکا در بغداد که آن زمان حتی قبل از برقراری روابط رسمی بسیار فعال بوده و ارتباطات خوب و مذاکرات محرمانه‌ای داشته است، این‌ها را گزارش نکرده باشد. معمولاً منابع اطلاعاتی آمریکا برای انتشار اسناد دلایل خاص خودشان را دارند و قطعاً بدون دلیل و منفعت ملی دست به چنین کاری نخواهند زد.

نویسنده کتاب «اتحاد شوم» اظهار کرد: من فکر می‌کنم که دلایل انتشار این اسناد را باید در تاریخ انتشارش دانست یعنی وقتی نگاه می‌بینیم که این اسناد در آرشیو ملی آمریکا در ۲۵ فوریه ۲۰۰۳ بارگذاری می‌شود و نشر پیدا می‌کند یعنی ۶ اسفند ۱۳۸۱. این در حالی است که در ۲۷ اسفند ۱۳۸۱ ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق حمله کرد و صدام ساقط شد. بنابراین باید برگردیم به فضایی که قبل از این اتفاق افتاده بود و حدود یک سالی بود که رسانه‌های آمریکایی بحث همکاری دولت‌های قبلی آمریکا را با صدام حسین مطرح کرده بودند. پس رقابت‌های دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات را در انتشار این اسناد من می‌توان دید برای اینکه نشان دهند سیاست خارجی آمریکا با عراق در زمان جنگ، سیاست اشتباهی بود و این آمریکا بود که صدام را به‌عنوان یک غول در خاورمیانه ساخت.

وی همچنین گفت: از طرفی طبیعی بود که آمریکایی‌ها صدام حسین را دیگر در سال ۱۹۸۱ یک مهره سوخته می‌دانستند، پس از وقایع ۱۱ سپتامبر و حملاتی که القاعده داشت، برای اینکه صدام حسین را ساقط کنند و ائتلاف بین‌المللی و افکار عمومی جهان را پشت سر خودشان داشته باشند طبیعی بود که باید اسنادی منتشر می‌شد تا نشان دهد صدام چه چهره خشنی دارد و چگونه با بی‌رحمی تمام از سلاح‌های شیمیایی در جنگ ایران و عراق استفاده کرده است و یا مداخلات تروریستی در کشورهای مختلف داشته است بنابراین این اسناد هم می‌توانسته کمک کند به فضایی که می‌خواستند قبل از حمله به عراق و اشغال عراق ایجاد کنند.

کریمی به اهمیت اسناد این کتاب تأکید کرد و گفت: به نظر من همه اسناد در این مجموعه مهم هستند اما برای اینکه ما یک سند را ارزیابی کنیم و از لحاظ اینکه چه کمکی در درک ما از جنگ تحمیلی و دفاع مقدس می‌تواند بکند ارزش‌گذاری کنیم، باید بگویم اسناد در این مجموعه، استثنایی هستند و تا قبل از آن ما نداشتیم و اگر بوده اطلاعات کلی بوده و بدون اینکه مستند باشد، ما تحلیل و گمانه‌زنی می‌کردیم که ممکن است این اتفاق افتاده باشد.

همکاری آمریکا با عراق در کاربرد سلاح‌های شیمیایی از مهم‌ترین اسناد کتاب است

وی همکاری آمریکا با عراق در کاربرد سلاح‌های شیمیایی را از مهم‌ترین موضوعات اسناد موجود در کتاب «اتحاد شوم» دانست و اظهار کرد: از این ۶۱ سند، حدود ۲۰ سند به‌طور مستقیم در ارتباط با کاربرد سلاح‌های شیمیایی در جنگ ایران و عراق است و ۱۰ سند هم غیرمستقیم به این مسئله اشاره می‌کند. می‌شود گفت ۵۰ درصد از محتوا و ارزش اسنادی این مجموعه مرتبط با کاربرد گازهای شیمیایی در جنگ است و البته نشان‌دهنده همکاری آمریکا با عراق در کاربرد سلاح‌ها در عملیات و صحنه نبردهاست و این بسیار مهم و تکان‌دهنده است.

این نویسنده متذکر شد: هر محققی حتی بی‌طرف، اگر این اسناد را مطالعه کند متوجه می‌شود آمریکایی‌ها بی‌رحمانه و در واقع در یک محور دشمنانه با عراق همکاری کردند برای اینکه جلوی پیروزی‌های ایران را بگیرند. سند شماره ۲۱ به نظر من بسیار مهم است که دستورالعمل ریگان تحت عنوان «دستور تصمیم‌گیری امنیت ملی» می‌باشد و در ۱۲ جولای ۱۹۸۳ منتشر شده است و نشان می‌دهد دولت ریگان چرخش بزرگی را در زمینه جنگ ایران و عراق داشت و دستورالعمل را می‌دهد و دست همه نهادها را باز می‌گذارد برای اینکه بروند و با عراق همکاری کنند.

وی به دیگر اسنادی که به همکاری آمریکا با عراق در کاربرد سلاح‌های شیمیایی مرتبط هستند اشاره و عنوان کرد: سند شماره ۲۴ نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها در اوایل جنگ حتی از سال نخست از کاربرد سلاح‌های شیمیایی توسط عراق اطلاع داشتند ولی هیچ اقدامی در جهت عدم به‌کارگیری آن نکردند. جالب است که در سند شماره ۲۵ این کتاب کاملاً به‌صورت مستند نشان می‌دهند که آمریکایی‌ها با حمایت از عراق بی‌طرفی را از جنگ نقض کردند. سند شماره ۲۸ هم در مورد دیدار دونالد رامسفلد فرستاده ویژه ریگان از بغداد در آن زمان است که مستقیم با صدام حسین دیدار می‌کند، جزئیاتی در این سند منتشر شده است که قبلاً نیامده بود.

کریمی افزود: سند شماره ۵۵ خرید تسلیحاتی به عراق است. سند شماره ۴۲ هم قابل‌توجه است و سند ۵۱ هم می‌توانم اشاره کنم که چگونه حمادی و دولتمردان آمریکا در آن سال در شورای امنیت تبانی کردند و جلوی قطعنامه محکومیت عراق را در کاربرد سلاح شیمیایی گرفتند و این سند بسیار بسیار مهم است و دقیقاً لابی‌های آمریکا و عراق و توافقاتی که باهم انجام دادند تا جلوی یک قطعنامه ضد عراقی را بگیرند را نشان می‌دهد.

سند شماره ۶۱ مهم‌ترین سند کتاب «اتحاد شوم» است

وی با اشاره به اینکه سند شماره ۶۱ مهم‌ترین این اسناد است، گفت: در این سند گزارشی را یکی از مقامات آمریکایی، هوارد تیچر، که عضو اداره شورای امنیت ملی بوده است می‌دهد. در این گزارش که خود طبقه‌بندی‌شده بود و از طبقه‌بندی هم خارج‌شده یک شرح کاملی از آن چیزی که در ارتباط با جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد و ارتباطاتی که با رئیس سازمان سی آی ای یا کی سی و معاونش رابرت گیتس داشته است، می‌دهد.

در این سند می‌گوید در بهار سال ۱۹۸۲ که عراق در آستانه شکست بود ایرانی‌ها شکافی را بین خطوط دفاعی عراق در امتداد مرز بین بغداد در شمال و بصره در جنوب پیدا کرده بودند، ایران اگر در این حمله بزرگ این خطوط را می‌شکافت موفقیت بزرگی را به دست می‌آورد که منجر به شکست نهایی عراق می‌شد. بعد اطلاعات ماهواره‌ای را می‌گوید که مشخص کردند ایرانی‌ها این خطوط دفاعی را شناسایی کردند و در حال استقرار نیرو هستند. در این زمان تصمیم گرفتیم که از طریق دولت ریگان جلوی شکست عراق را بگیریم و ریگان مجبور شد تا بی‌طرفی را کنار بگذارد و مداخله کند. درواقع این سند نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها نه‌تنها بی‌طرف نبودند بلکه مشورت نظامی در زدن اهداف ایران را هم می‌دادند.

این محقق و پژوهشگر ضمن اشاره به لزوم پژوهش در زمینه ابعاد بین‌المللی جنگ و اسناد خارجی مرتبط با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، اظهار کرد: متأسفانه هنوز پس از گذشت ۳۲ سال از پایان جنگ و هشت سال دفاع مقدس، در این زمینه کتاب‌های زیادی منتشر نکردیم و طبیعی است که هرگونه سندی که مرتبط با مسئله جنگ ایران و عراق باشد باید از اولویت‌های ما باشد.

وی بر ضرورت توجه به منابع خارجی در زمینه اسناد مرتبط با جنگ تکید کرد و گفت: خاطراتی از فرماندهان عراقی و نقش‌آفرینان بین‌المللی در جنگ منتشر شده و حتی در ایران ترجمه‌شده و انعکاس داشته است. این اقدامات خوب است ولی ما در زمینه تاریخ سیاست خارجی جنگ، کتاب‌های کمی منتشر کردیم و این کار نیازمند این است که این کتاب‌هایی که در خارج منتشر شده، شناسایی شوند و کمیته‌ای این کتاب‌ها را فهرست‌نویسی کند و بعد آن‌ها را ترجمه کنند تا به‌صورت اسناد مدون جنگ ایران و عراق برای قرن‌ها بماند.

کریمی در خصوص تأثیر پژوهش در زمینه ابعاد بین‌المللی جنگ گفت: بررسی اسناد خارجی به ما کمک می‌کند تا بفهمیم در جنگ تنها نیروی نظامی و فرماندهی و ارتش و لجستیک نمی‌تواند عامل پیروزی باشد و ما باید به عوامل متعددی در راستای منافع ملی و دفاع ملی و دفاع مقدسمان از ایران فکر کنیم. این اسناد می‌تواند در مخاطراتی که فراروی ما است و قطعاً در آینده هم خواهد، به دستگاه دیپلماسی، به ستادهای فرماندهی و دانشگاه‌های جنگ ما کمک کند و می‌تواند در یک استراتژی و راهبرد ملی راهنمای ما باشد برای اینکه در آینده چگونه باید با دشمنانمان به‌درستی، به‌خوبی و به‌صورت همه‌جانبه مقابله کنیم.



منبع خبر

انتشار سندی مهم در افشای کمک ریگان به صدام در جنگ تحمیلی بیشتر بخوانید »

پدر شهیدان «الله‌داد» آسمانی شد

پدر شهیدان «الله‌داد» آسمانی شد



پدر شهیدان الله داد آسمانی شد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس به مناسبت درگذشت پدر شهیدان الله‌داد پیام تسلیتی را به شرح زیر منتشر کرد:

بسم الله الرحمن الرحیم

یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِی إِلَی‏ رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً، فَادْخُلِی فِی عِبَادِی، وَادْخُلِی جَنَّتِی‏

درگذشت انسان فاضل، فداکار و صبور حاج محمدیوسف الله داد پدر گرامی شهیدان والامقام حسین و رضا الله داد موجب تأسف و تأثر همگان بویژه کارکنان و راویان مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس گردید.
آن پدر دلسوز، انقلابی، بزرگوار و شکیبا، فرزندانی شجاع، متدین و فداکار را تربیت کرد که با رشادت و جان‌فشانی توانستند، در تاریخ مقاومت ملت شریف ایران در هشت سال دفاع مقدس برای همیشه جاودان بمانند.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه، با تسلیت درگذشت ایشان به خانواده محترم و بیت معزز شهیدان الله داد، همرزمان و همسنگران این شهدای والامقام، بویژه همسنگران شهید حسین الله داد در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه و سایر وابستگان، برای آن مرحوم که اینک در جوار فرزندان شهیدش آرام گرفته است، رحمت و علو درجات و برای بازماندگان صبر و اجر از درگاه خداوند متعال مسألت می‌نماید.

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه

۶/‏۱۰/‏۹۹

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس به مناسبت درگذشت پدر شهیدان الله‌داد پیام تسلیتی را به شرح زیر منتشر کرد:

بسم الله الرحمن الرحیم

یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِی إِلَی‏ رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً، فَادْخُلِی فِی عِبَادِی، وَادْخُلِی جَنَّتِی‏

درگذشت انسان فاضل، فداکار و صبور حاج محمدیوسف الله داد پدر گرامی شهیدان والامقام حسین و رضا الله داد موجب تأسف و تأثر همگان بویژه کارکنان و راویان مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس گردید.
آن پدر دلسوز، انقلابی، بزرگوار و شکیبا، فرزندانی شجاع، متدین و فداکار را تربیت کرد که با رشادت و جان‌فشانی توانستند، در تاریخ مقاومت ملت شریف ایران در هشت سال دفاع مقدس برای همیشه جاودان بمانند.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه، با تسلیت درگذشت ایشان به خانواده محترم و بیت معزز شهیدان الله داد، همرزمان و همسنگران این شهدای والامقام، بویژه همسنگران شهید حسین الله داد در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه و سایر وابستگان، برای آن مرحوم که اینک در جوار فرزندان شهیدش آرام گرفته است، رحمت و علو درجات و برای بازماندگان صبر و اجر از درگاه خداوند متعال مسألت می‌نماید.

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه

۶/‏۱۰/‏۹۹



منبع خبر

پدر شهیدان «الله‌داد» آسمانی شد بیشتر بخوانید »

واکاوی عملیات کربلای ۴ از دید فرماندهان


واکاوی عملیات کربلای چهار از دید فرماندهانبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، تحولات صحنه نبرد پس از پیروزی فاو و اقدامات نظامی دشمن که به طور گسترده و همه جانبه صورت گرفت، فرماندهان سپاه را با وضعیت جدیدی مواجه کرد. جنگ شهر‌ها در سطح گسترده، حمله به مراکز اقتصادی، صنعتی و نفتی فشار فوق‌العاده‌ای را بر کشور وارد ساخت. به‌ویژه، کاهش بسیار زیاد قیمت نفت تا مرز ۵/۵ دلار در هر بشکه موجب تشدید این فشار‌ها شد. همراه با این فشارها، تحرک جدید دشمن در عرصه زمینی که پس از اشغال اراضی کشور در آغاز جنگ، برای اولین بار صورت می‌گرفت، جبهه خودی را تحت فشار قرار داده بود. در چنین شرایطی علاوه بر مقابله با حملات عراق به خط‌های پدافندی در طول مرز، آماده شدن برای حمله بزرگ بعدی، مسئولیت دیگری بود که سپاه می‌بایست به آن جامه عمل بپوشاند.

به بیان دیگر، حفظ دست‌آورد‌های فتح فاو در این جبهه و مقابله با دشمن در جبهه‌های دیگر و نیز آماده سازی عملیات بعدی که هر کدام از اهمیت و حساسیت ویژه‌ای برخوردار بودند، بایستی در عرض یکدیگر انجام می‌گرفتند.

تصرف منطقه استراتژیک فاو و جداسازی بخش جنوبی سرزمین عراق از این کشور اقتضا می‌کرد که مناطق مهمی، چون بصره و ام‌القصر نیز مورد توجه قرار گیرد و به نظر می‌رسید، توقف در این منطقه و عدم توسعه وضعیت، به زیان نیرو‌های خودی باشد. زیرا منطقه عملیات فاو به لحاظ وسعتی که داشت از این قابلیت برخوردار بود که سلسله عملیات بعدی در همین زمان انجام شود.

علاوه بر این، از لحاظ نظامی، منطقه عملیاتی کربلای ۴ آخرین تلاش جنگی در جنوب به شمار می‌رفت. زیرا تجربه سه سال عملیات آبی ـ خاکی سپاه در جنوب اقتضا می‌کرد که از توانایی جدیدی و سازمان رزم مبتنی بر آن استفاده شود و از تغییر منطقه عملیاتی که به سازمان جدید نیاز داشت، پرهیز شود؛ بنابر این دلایل، از نیمه دوم اردیبهشت ۱۳۶۵ بررسی عملیات کربلای ۴ در نیروی زمینی سپاه آغاز شد و پس از حدود هشت ماه اقدام فشرده در زمینه بحث‌های مانور، طراحی ابتکارات ویژه عملیاتی، برآورد نیروی مورد نیاز، تعیین سازمان رزم، آماده‌سازی زمین، شناسایی دشمن، ترغیب و تهییج افکار عمومی مبنی بر انجام عملیات سرنوشت ساز، آغاز شد.

چرایی تصمیم برای اجرای عملیات، نحوه اجرا و غافلگیری یا لو رفتن عملیات سؤالاتی است که همواره در رابطه با عملیات کربلای چهار مطرح می‌شود. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در پرونده ویژه‌ای سعی کرده است تا تمامی اطلاعات دراین‌باره را در قالب، اخبار، اسناد، نقشه و واکاوی عملیات از دید فرماندهان و راویان حاضر در صحنه نبرد در اختیار پژوهشگران در این حوزه قرار دهد.

شما می‌توانید در این صفحه اخبار، اسناد و تصاویر مرتبط با عملیات کربلای چهار را که تاکنون در سایت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است را به‌صورت یکجا مشاهده کنید.

انتهای پیام/ 117



منبع خبر

واکاوی عملیات کربلای ۴ از دید فرماندهان بیشتر بخوانید »