مشرق نیوز

انکار "عقلانیت نسلی" برای مسخ دهه‌هشتادی‌ها/ سخنگوی اصلاح‌طلبان: مردم این حکمرانی را نمی‌خواهند!


محمدرضا تاجیک

پدیده “دانشجویان فحاش” در کدام مکتب رشد کردند و استادان آنها چه کسانی بوده‌اند؟!

سرویس سیاست مشرق«وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

 

انکار “عقلانیت نسلی” برای مسخ دهه‌هشتادی‌ها

انکار "عقلانیت نسلی" برای مسخ دهه‌هشتادی‌ها/ سخنگوی اصلاح‌طلبان: مردم این حکمرانی را نمی‌خواهند!

هادی خانیکی، از تئوریسین‌های اصلاح‌طلب به تازگی در یک مصاحبه پیرامون اغتشاشات اخیر گفته است: به نظر می‌رسد، در سال‌های اخیر در کشورمان، دچار یک نوع مواجهه مخاطره‌آمیز نسلی شده‌ایم، چراکه این نسل جدیدی که از جامعه شبکه‌ای تغذیه کرده، زندگی‌اش را در یک پارادایم جدید تعریف کرده است. این انگاره یا مدل ذهنی امروز عوض شده ولی نسل قدیم به خوبی این تغییر را نپذیرفته است.

به گزارش مجاهدت از اعتمادآنلاین، او سپس می‌افزاید: این نسل در نمایش فرق می‌کند، در شعر، موسیقی، سینما، سبک زندگی، اوقات فراغت و…فرق می‌کند. او در جست‌وجوی آن است که این تفاوت‌هایش دیده شود.اما می‌بیند در عرصه‌های مختلف وقتی به رسمیت شناخته می‌شود که در هیئت و قیافه نسل قدیم قرار داشته باشد نه در هیئت و قیافه خودش. در جست‌وجوی آن است که هستی فرهنگی‌اش، اجتماعی‌اش، سیاسی‌اش و … دیده شود و ورود کند به مرکز تبادل امتیازات. همانجایی که امروز به صورت تبعیض‌آمیز و رانتی امتیازات توزیع می‌شوند. همانجایی که بعضی به حاشیه رانده می‌شوند و برخی دیگر به متن. این حس به حاشیه رانده شدن می‌تواند منشا اعتراضات اخیر تلقی شود. حسی که در بروکراسی اداری، دانشگاه‌ها، بازار، مدارس، سبک پوشش، حجاب و…وجود دارد. تداوم این نظام نابرابر توزیع امتیازات به نفع نسل قدیم، اعتراضات را تشدیده کرده است، باید توجه داشت، مساله شبکه‌ای شدن و تقاضاهای این نسل تنها خاص ایران نیست، اما بد مدیریت کردن این نسل است که مختص ایران است و مشکل به وجود می‌آورد.[1]

*یکی از رخدادهای تلخ تحلیلی که طی هفته‌های اخیر شنوای آن بودیم؛ “انکار عقلانیت نسلی” و قطبی‌سازی بین نسل جدید و قدیم بود.

به دیگر سخن اینکه دیدیم و شنیدیم که عده‌ای از افرادی که ذهن آنان دائما در اتمسفر خیابان و اغتشاش و القای ناکارآمدی نظام پرسه می‌زند؛ دائما از این گفتند که آنکه پا به خیابان گذاشته “اکثریت نسل جوان ایرانی” است که پارادایم نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارد و در پی اثبات خویش است!

این در حالی است که به گواه تمام اسناد و مدارک و شواهد؛ آنها که به خیابان آمدند یک اقلیت کاملا محض و در برخی شهرها یک اقلیت انگشت‌شمار بودند که جمعیت آنان نیز شامل مخلوط اراذل و اوباش، منافقین و تعدادی جوان فریب خورده بود.

اکنون آیا رواست که عده‌ای عقلانیت اصیل مبنی بر محدود بودن تعداد و فریب خوردگی اینان را به کناری گذاشته و برنشسته بر مشتی اطلاعات غلط و القائات عجیب؛ شروع به بیان کلیات ابوالبقا پیرامون چیزی به نام خصلت‌های آنارشیک نسل جدید می‌کنند؟!

جدای از این چرا انکار می‌کنند که بخش زیادی از امنیت امروز ایران بر شانه‌های همین نسل‌های جدید حمل می‌شود؟!

چه کسی در خیابان‌ها مقابل جماعت اوباش و فریب خورده ایستاد و اجازه نداد اموال کشور و نوامیس مردم در آماج تاخت و تاز این عده قرار گیرد؟!

شهید عجمیان و شهید علی‌وردی و سایر شهدای جوان عرصه امنیت که همگی از نسل‌های جوان بودند در کجای تحلیل امثال آقای خانیکی قرار دارند؟!

بدیهیست که نسل جدید با توجه به ابزارهای جدید ارتباطی می‌تواند ظهور و بروزهای متفاوتی داشته باشد. اما این ظهور و بروز متفاوت هرگز به معنی الزام ذبح عقلانیت یا به رسمیت شناختن بی‌قانونی نیست و بیش از همه ریش سفیدان و رجال سیاسی هستند که بایستی متوجه این عقلانیت‌های بدیهی در حکمرانی پیشرفته باشند.

البته یک نظر بدبینانه هم در این میان وجود دارد و آن اینکه عده‌ای با به رسمیت شناختن آنارشیسم و حبذا گفتن به رفتارهای غلط؛ قصد سربازگیری برای فتنه‌های آینده را دارند…

پیش از این، محمدرضا تاجیک، دیگر چهره تئوریسین اصلاح‌طلب نیز در اظهاراتی عجیب، بدون اشاره به پیوست الزامی عقلانیت؛ از “حق کنش به هر قیمتی” برای انسان‌های جامعه سخن گفته بود![2]

***

“اراذل و اوباش” یا مردم؟

سخنگوی اصلاح‌طلبان: مردم این حکمرانی را نمی‌خواهند!

انکار "عقلانیت نسلی" برای مسخ دهه‌هشتادی‌ها/ سخنگوی اصلاح‌طلبان: مردم این حکمرانی را نمی‌خواهند!

علی شکوری‌راد، سخنگوی جبهه اصلاحات و عضو کادر حزب اتحاد ملت در بخشی از یک مصاحبه با شماره شنبه گذشته روزنامه اعتماد گفته است:

“برای اصلاح‌طلبان این موضوع که حکمرانی با شاکله و رویکردهای کنونی قابل قبول مردم نیست و باید اصلاح شود، اصلی اساسی است. این مجموعه در عین حالی که خواهان از میان رفتن اصل نظام نیست، وضعیت فعلی را منطبق بر خواست اکثریت مردم نمی‌داند. در واقع وضعیت امروز مورد قبول مردم نیست و مردم گونه‌ای دیگر از حکمرانی را طلب می‌کنند. افراد و جریاناتی که مدیریت کشور را به دست گرفته‌اند، برخلاف اهدافی عمل می‌کنند که مردم به خاطر آنها انقلاب اسلامی را شکل دادند.”[3]

*اگرچه واضح بود که اصلاح‌طلبان پس از تحریم انتخابات، رسما و علنا به سمت براندازی حرکت خواهند کرد اما مع‌الوصف بنا به دلائل آشکار و قابل اثباتی باید بیان کرد که منظور شکوری‌راد از “الزام تغییر در وضعیت فعلی و روی کار آمدن گونه‌ای دیگر از حکمرانی” همان تغییر اصل نظام است و شکوری‌راد در باب اینکه منظور اصلاح‌طلبان از میان رفتن اصل نظام نیست؛ حقیقت را نمی‌گوید!

چه اینکه در نظام جمهوری اسلامی ایران همه چیز قابل تغییر است به جز روح اسلامی قانون اساسی و اصل ولایت فقیه. آقای شکوری‌راد نیز بهتر از هر کس دیگری این اصول را می‌داند و باز هم خوب آگاه است که وضع عمومی کشور ثمره کارنامه دولت‌های مختلف است. دولت‌های مختلفی که اتفاقا شکوری راد و دوستانش سهم بسزایی در اکثریت آنها داشته‌اند.

اکنون اگر مراد او تغییر در اجرائیات دولت یا تقنین مجلس است که طبعا این تغییر همواره در حال انجام و رو به بهبودی است. پس چه نیازی است که شکوری راد اصرار کند منظورش تغییر همه چیز جز اصل نظام است؟!

این پارادوکس نشان می‌دهد که آقایان همان اصل نظام و ماهیت اسلامی نظام را هدف گرفته‌اند و از همین روست که یک بار حجاریان زبان به نعت لیبرالیسم می‌گشاید، یک بار فیاض زاهد از این می‌گوید که ما اصلاح‌طلبان خاطره خوبی از انقلاب 57 نداریم، یک بار عباس عبدی بین نظام جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی این‌همانی ایجاد می‌کند، روز دیگر محمدرضا تاجیک از آفت‌زدگی نظام می‌گوید و فی‌الجمله نیز شاهدیم که در هر فتنه و اغتشاشی دست هدایتگر اصلاح‌طلبان آشکارا به چشم می خورد.

جالب است که شکوری‌راد در حالی از الزام تغییر حرف می‌زند که جبهه متبوع او صراحتا دست به تحریم انتخابات زده است و اکنون مردم باید از این آدم‌ها بپرسند جریانی که دست به تحریم انتخابات می‌زند؛ چگونه می‌تواند از تغییر سخن بگوید الّا اینکه در زیر لباس خود سلاح پنهان کرده باشد.

از همین روست که برخی معتقدند سیر کلی حرکت اصلاح‌طلبان به سمت ایجاد “فتنه کلان” است و مردم و خواص باید بدانند که در پس این لفاظی‌ها پیرامون لزوم تغییر، القای اکثریت بودن و زیبایی صدای خیابان که علی ربیعی به آن اشاره کرده است[4]؛ یک فتنه بزرگ، دامنگیر و خونبار قرار دارد که راه رفع آن در وهله اول “جهاد تبیین” و بیان دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی ایران در عرصه‌های مختلف سیاسی، دفاعی، اقتصادی، حکومتی و اجتماعی است.

دقت شود که جدای از نیت شکوری‌راد که احتمالات پیرامون آنرا بررسی کردیم اما بیان این نکته هم ضروری به نظر می‌رسد که آقایان در یک فضای تخیّلی به نقد حاکمیت و حکمرانی نشسته‌اند و نمی‌فهمند که وقتی اکثریت مردم در حال اجرای قوانین موضوعه کشور هستند، امنیت کشور در تعادل است و اغتشاش عده‌ای فریب‌خورده و اوباش نیز در هاضمه اتوریته کشور محو می‌شود؛ پس ادعای نخواستن حکمرانی از سوی مردم در واقع یک حرف عوامانه است که “اراذل و اوباش” را مردم معرفی می‌کند.

***

از مکتبی که “دانشجویان فحاش” را تربیت کرد…

انکار "عقلانیت نسلی" برای مسخ دهه‌هشتادی‌ها/ سخنگوی اصلاح‌طلبان: مردم این حکمرانی را نمی‌خواهند!

محمدرضا تاجیک، از تئوریسین‌های چپ، طی یادداشتی در شماره شنبه گذشته روزنامه اعتماد با تأکید بر درست سخن گفتن و سخن درست گفتن اما نوشته است:

“شاید در این شرایط، صلاح ملک و مملکت در آن باشد که بانیان وضع موجود، حداقل زبان در کام گیرند تا بوی نای زبان کپک‌زده و آفت‌زده آنان بیش از این بر عمق جان مردمان آتش نیفکند”![5]

*پارادوکس موجود بین تأکیدات تاجیک بر درست حرف زدن با ادبیات شداد و غلاظی که در پاراگراف آخر یادداشت او می‌خوانیم به راحتی روشن می‌کند که این یادداشت هم پرده دیگری از نمایش تاجیک در جریان اغتشاشات اخیر است.

نمایشی که یک روز مخالفان تحلیلی خود و آنها که حوادث خیابانی اخیر را اغتشاش می‌خواندند؛ “سگ مسلک” خطاب کرد، روز دیگر خواستار رواداری “حق کنش” برای جامعه بدون هرگونه عقلانیتی شد و در مقطعی دیگر نیز وعده “رخداد در راه” یا همان فتنه اقتصادی را داد.

تاجیک پیش از این و سال‌ها قبل نیز مدعی آفت زدگی حکومت ایران شده بود.[6]

نکته قابل تأمل دیگری نیز در این میان وجود دارد و آن اینکه انتظار بود تاجیک بعنوان بزرگتر و ریش سفید یک جریان خاص سیاسی به جوان‌ترهای پیرامون و هم‌مسلکان خود می‌گفت اگر نظام اسلامی در جریان حوادث اخیر بین فریب‌خوردگان و اراذل و اوباش تمایز قائل شد، اگر 90 درصد دستگیرشدگان آزاد شدند، اگر رهبری بر “جهاد تبیین” اصرار دارند و اگر پدیده “دانشجویان فحاش” از میان جامعه مخاطب امثال تاجیک برخاست نه از پیکره اکثریتی مردم؛ تمام اینها نشانه سخن درست و درستی سخن نظام اسلامی است اما می‌بینیم که او واژگان و مفاهیم را به مسلخ کشانده است تا درشت‌گویی خود علیه نظام اسلامی و حاکمیت معقول آن را توجیه کند.

همه باید بدانیم که سیاست‌ورزی عقلانی هرگز جای رذیلت نیست و در چنین سیاستی است که نمی‌توان نیات و اغراض زشت را در لفافه کلمات پنهان کرد…

***

1_ https://www.etemadonline.com/fa/tiny/news-582033

2_ mshrgh.ir/1434234

3_ https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/193269

4_ mshrgh.ir/1430662

5_ https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/193206

6_ 598.ir/001ptJ

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

انکار "عقلانیت نسلی" برای مسخ دهه‌هشتادی‌ها/ سخنگوی اصلاح‌طلبان: مردم این حکمرانی را نمی‌خواهند! بیشتر بخوانید »

بزرگداشت مقام اغتشاشگران! / برای فناوری تلسکوپ ایرانی هم به جام جهانی نرویم!؟

بزرگداشت مقام اغتشاشگران! / برای فناوری تلسکوپ ایرانی هم به جام جهانی نرویم!؟



در این شماره از وبلاگ مشرق تحلیلی را خواهید خواند پیرامون چالش و زحمت بزرگی که رجالی همچون حجاریان و عبدی و تاجیک برای “تحریف حقیقت در ایران” متحمل شده‌اند.

سرویس سیاست مشرق «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

چطور توانستید نتیجه “جنبش مسالمت‌آمیز” بگیرید؟

بزرگداشت مقام اغتشاشگران!

بزرگداشت مقام اغتشاشگران! / برای فناوری تلسکوپ ایرانی هم به جام جهانی نرویم!؟

تقی آزادارمکی، از جامعه‌شناس‌های نزدیک به جریان چپ اخیراً در بخشی از یک مصاحبه که کانال تلگرامی امتداد آنرا منتشر کرد، در اشاره به اغتشاشات اخیر گفته است: من اسمش را با همه ویژگی‌هایی که دارد، جنبش اجتماعی زندگی می‌گذارم؛ جنبشی اجتماعی که محور آن «زندگی» است تا اعتراض، آشوب و به هم ریختن امور. به همین دلیل نیز زنان در اینجا اهمیتی مضاعف دارند، زنان و نیروهای دیگری که وابسته به زنان هستند مانند جوانان، مردان، افراد درون خانواده و… نکته دیگر نیز این است که این جنبش از خیابان به خانه آمده است و آن حرکتی که در خیابان‌ها جریان دارد، در خانه‌ها پی گرفته می‌شود و از آن حمایت می‌شود؛ حمایتی پنهان. مساله این جنبش براندازی، آشوب و خشونت نیست، بلکه این جنبش جویا و طالب تغییر برای زندگی بهتر است!

او همچنین تصریح می‌کند: شعار جنبش را نیز که بنگرید این امر مشهود است: «زن، زندگی، آزادی» و «مرد، میهن، آبادی». در کجای این شعارها می‌توان به‌هم‌ریختن بساط و فروپاشی نظام را دید؟ این شعارها به آزادی، رفاه، آبادانی، میهن و زن و مرد در کنار یکدیگر اشاره دارند.

ارمکی در بخش دیگری از این مصاحبه با بیان اینکه حکومت عادت کرده جنبش را اغتشاش بداند، زیرا نمی‌تواند مساله را مدیریت کند، می‌گوید: آن شعارهای تند را گروه‌های خاص حاشیه‌ای سر می‌دهند که به این جمع پیوسته‌اند. وقتی جریانی اجتماعی شکل می‌گیرد، نمی‌توان انتظار داشت خالص باقی بماند. گروه‌های دیگری نیز به آن اضافه می‌شوند که می‌توانند مسیر حرکت آن را تغییر دهند، وجهه تخریبی به آن بدهند، آن را خشونت‌بار کنند و… امروزه این فرصت برای برخی ایجاد شده که این شعارهای خاص را بدهند، اما هسته مرکزی این جنبش، جریان اعتدالی ساماندهی حیات اجتماعی معطوف به زندگی است! [+]

*آقای ارمکی با این اظهارات نشان داده‌اند که در جریان اغتشاشات اخیر یا در ایران نبوده‌اند و یا اگر هم بوده‌اند در جریان آتش‌ها و قتل‌ها و ویرانی‌ها و پرچم‌سوزی‌ها نبوده‌اند که اکنون به چنین حرکت ضد امنیتی می‌گویند: “جنبش”!

جالب است که در پی “فرماندهان کت و شلواری آشوب” که از چند صد اغتشاشگر با لفظ “مردم” یاد می‌کنند [1]؛ مشاهده می‌کنیم که آقای ارمکی هم در پیوست همین جریان به صحنه آمده و می‌گوید: “مساله این جنبش براندازی، آشوب و خشونت نیست”!

از شعارهای اغتشاشگران و اعترافات دستگیرشدگان که صراحتا حکایت از تلاش برای آشوب و قتل و خون‌ریزی داشته، بگذریم…

واقعا امثال آقای ارمکی چطور توانستند حلقوم‌های بریده و پرچم‌های سوخته و تیرهای خلاصی که به مأموران پلیس و بسیجی‌ها زدند را ببیند و نتیجه بگیرند که مسئله اینان آشوب و خشونت نبوده؟

آیا یک رجل صاحبنظر و یک استاد دانشگاه باید به صرف چند شعار و هشتگ، مفتون شود و اینگونه به حمال الخطایای اغتشاشگران بدل شود؟

مسئله جالبتر اما سفیدنمایی از اغتشاش و توجیه خشونت‌هاست که ارمکی با گزاره‌ی “وقتی جریانی اجتماعی شکل می‌گیرد، نمی‌توان انتظار داشت خالص باقی بماند” آنرا مطرح می‌کند.

این گزاره ادعا شده در حالی است که اتفاقا در سایر کشورهای پیشرفته هرگز چنین بهانه‌ای پذیرفته نیست و کسانی که قصد دارند مجوز اعتراض قانونی بگیرند بایستی متعهد شوند که هیچ حرکت سوء یا شعار ضد و یا حتی صدای بلندی از جانب آنان سر نخواهد زد. و اگر چنین شود پلیس مکلف به هر برخوردی خواهد بود.

این نکته باید برای افکار عمومی محل سوال باشد که این قبیل افراد چگونه مدعی ارتباط با دنیا و کپی برداری از روش‌های حکومت‌های دیگر هستند اما پای رعایت الزامات عقلانی و بایدهای قانونی که به میان می‌آید؛ آقایان بلافاصله از شهری خیالی در آسمان‌ها سخن می‌گویند که هیچ عینیت خارجی و این‌جهانی ندارد و سازواره‌های آن نیز اساسا معقول نیست.

 آقای ارمکی باید بدانند جمعیتی که به خیابان می‌آید اگر مجوز نداشته باشد اغتشاشگر است.

جمعیت مجوز دار نیز بایستی در صورت شنیدن اولین صدای بلندتر از حد مجاز یا شعار ساختارشکن؛ نه تنها افراد صاحب‌شعار را به پلیس معرفی کند بلکه سریعا تجمع را تعطیل یا مانع شعار دادن آن افراد شود.

تکلیف جمعیت‌هایی که علیه قانون کشور قیام می‌کنند و در میان آنها قمه بدست و مسلح و کلوخ‌انداز جولان می‌دهد هم که روشن است…

***

برای فناوری تلسکوپ ایرانی هم به جام جهانی نرویم!؟

بزرگداشت مقام اغتشاشگران! / برای فناوری تلسکوپ ایرانی هم به جام جهانی نرویم!؟

نشریه ساینس اخیراً در گزارشی پیرامون رصدخانه ملی ایران نوشت: در یک نقطه عطف بزرگ برای جامعه علمی ایران، ستاره‌شناسان در تهران اعلام کردند که رصدخانه ملی ایران (INO)، اولین نور” را دیده است و تلسکوپ ۳.۴ متری کلاس جهانی که آینده آن تا سال گذشته نامعلوم به نظر می‌رسید اما هم‌اکنون عملیاتی شده و نخستین تصاویر خود را به دست آورده است.

به گزارش مجاهدت از ایسنا، “جری گیلمور، ستاره‌شناس دانشگاه کمبریج و رئیس هیئت مشاوران بین‌المللی رصدخانه ملی ایران، در این رابطه به ساینس گفته است که هیچکس در ایران قبلا کاری در این مقیاس انجام نداده بود.

او همچنین تصریح می‌کند: در مورد تصویر جدیدی که چند روز پیش گرفته شده است، گفت: وضوح این تصویر، بسیار بهتر از حد انتظار است.

ساینس می‌افزاید: در ساخت رصدخانه ملی ایران، ستاره‌شناسان این کشور باید بر موانعی غلبه می‌کردند که تعداد کمی از همکاران آنها در کشورهای دیگر با آنها مواجه هستند؛ از جمله تحریم‌هایی که واردات فناوری پیشرفته را محدود می‌کند و محدودیت‌های ویزا که سفر آنها به خارج از کشور را محدود می‌سازد. –مثلا- گروه ایرانی، آینه شیشه‌ای را از یک شرکت آلمانی خریداری کرد. سپس مهندسان رصدخانه ملی ایران باید می‌فهمیدند که چگونه همه اجزای دیگر را به تنهایی بسازند.

پروفسور “لورنزو زاگو” دیگر عضو هیئت مشاوران این طرح، در این رابطه به ساینس می‌گوید: آن چه من را شگفت‌زده می‌کند این است که محققان ایرانی این پروژه، دانشِ چگونگی ساخت سایر اجزا این تلسکوپ را به سرعت به دست آوردند. آنها سخت کار کرده‌اند.

ساینس در این گزارش همچنین به همردگی تلسکوپ رصدخانه ملی ایران با تلسکوپ‌های روز جهان نیز اشاره می‌کند.

رصدخانه ملی ایران، گنبد خود را برای پیمایش آسمان در ۲۷ سپتامبر (۵ مهرماه سال جاری) باز کرد و شب بعد، از “اِی آر پی 282” عکس گرفت که یک جفت کهکشان در فاصله ۳۱۹ میلیون سال نوری از زمین است.[2]

*این قبیل موفقیت‌های بزرگ برای ایران و ایرانی اول از همه موجب مسرّت و افتخار است و در گام بعد بایستی برای همه ما یادآور این نکته باشد که این دستاوردهای هژمونیک در سایه “امنیت بی‌بدیل، اقتصاد پویا و حکمرانی مطلوب اسلامی” در ایران فراهم آمده است.

2 نکته راهبردی که بایستی هر دو در کانال “جهاد تبیین” در میان افکار عمومی منقّح شود و بر اذهان نقش ببندد.

در اشاره به موفقیت غرورانگیز INO همچنین می‌توان این طعنه را هم نسبت به شیطنت دشمنان ایران مطرح کرد که آیا اکنون قصد دارند همانند ماجرای دستیابی ایران به دانش هسته‌ای، عبور از تحریم‌ها، فناوری پیشرفته پهپادها و رادارها و… برای مردم ایران دردسر ایجاد کنند و مثلا اجازه ندهند که ایران در جام جهانی فوتبال حضور یابد؟

با یا بدون دردسر اما ایران اسلامی اکنون در لابه‌لای ستاره‌ها حضور دارد و از بلندای کهکشان‌های دور؛ تقلای دشمنان و خوشبختی دوستانش را زیر نظر دارد.

***

در قضیه هواپیمای اوکراینی اگرچه با گذشت 3 روز ولی آیا حقیقت بیان داشته نشد!؟

زحمت حجاریان و عبدی و تاجیک برای تحریف حقیقت در ایران

بزرگداشت مقام اغتشاشگران! / برای فناوری تلسکوپ ایرانی هم به جام جهانی نرویم!؟

عباس عبدی، از تئوریسین‌های اصلاح‌طلب و از توجیه‌کنندگان آشوب‌های اخیر؛ در بخشی از یک مصاحبه ویدئویی با اعتمادآنلاین اظهار کرده است:

” در ایرانِ امروز آنچه وجود ندارد حقیقت است. یعنی هیچ ابزاری برای رسیدن به حقیقت وجود ندارد و این جامعه را نابود می‌کند. زندگی در تاریکی محض است. حکومت می‌گوید چیزی که من می‌گویم حقیقت است، برای چه آن چه تو می‌گویی حقیقت است؟ اصلاً‌ چه کسی گفته آن ‌چه تو می‌گویی حقیقت است؟ خب بقیه هم دارند برای خودشان حقیقت دیگری تعریف می‌کنند. بنیان جامعه روی این است که حداقل بتوانیم در حقیقت به بصیرتی برسیم که بفهمیم الان روز است یا شب. معیار ما چیست که الان بگویم شب است و شما بگویید روز است چه راهی وجود دارد. باید برویم بیرون ببینیم خورشید هست یا نه یا چیزی به این صورت. “[3]

*آقای عبدی در واقع آرزوی نامحققشان برای ایران و زنده بر گور کردن حقیقت را مطرح کرده‌اند که خب متأسفانه شاهد خلاف این رویه در ایران هستیم!

می‌توان از عبدی پاسخ خواست که آیا در قضیه نظرسازی‌های مؤسسه آینده در دهه 80؛ دست آخر حقیقت عیان نشد؟ و مردم با اعتراف شخص آقای عبدی نفهمیدند که با نظرسازی در جهت منافع آمریکا مواجه بوده‌اند و نه نظرسنجی علمی!؟

می‌توان از عبدی پرسید که آیا در فتنه بزرگ سال 88 دست آخر حقیقت عیان نشد و یاران گرمابه و گلستان عبدی اذعان نکردند که ادعایشان پیرامون وقوع تقلب در انتخابات سال 88 دروغ بوده است؟

فتنه اقتصادی آبان 98 کدام جعبه سیاه یا حرف نگفته را دارد که عبدی مدعی مکتوم ماندن حقیقت است؟

در قضیه هواپیمای اوکراینی اگرچه با گذشت 3 روز ولی آیا حقیقت بیان داشته نشد و مسئولان امر بابت آن اتفاق تصادفی از مردم عذرخواهی نکردند و برای مقصرین پرونده تشکیل نشد؟

در واقع عبدی دروغی به بزرگی دروغ نماز نخواندن علی(ع) در منابر شام را گفته است و البته ما پیش از این هشدار داده بودیم که مواضع عبدی با مواضع خواص عوامزده شام در سال 40 هجری شباهت بسیار دارد و “تکرار تاریخ” هم که از بدیهیات است! [4]

حرف حق و قابل اثبات آنست که اتفاقا نظام جمهوری اسلامی ایران یکی از روراست‌ترین حکومت‌های جهان است و کتمان حقیقت در آن غیر ممکن و یا بسیار سخت است. کما اینکه رهبر معظم انقلاب نیز تصریح کرده‌اند که هیچ حرف در گوشی با مردم ندارند و این رویه در تمام طول سال‌های زعامت پر افتخار ایشان قابل لمس و اثبات است.

از باب طعنه آنکه اتفاقا یکی از مشکلات امروز ایران اینست که حقیقتی که حکومت آنرا رواداری می‌کند از سوی کسانی مثل عباس عبدی و حجاریان و تاجیک و اذناب توییتری و تلگرامی‌شان به خشن‌ترین وجه ممکن قلب می‌شود و از این کانال همواره حقیقتی جعلی و تقطیع شده روانه افکار عمومی می‌شود.

زحمت اصلی در ایران با جاعلان حقیقت است نه با حاملان حقیقت…

***

1_ mshrgh.ir/1424409

2_ isna.ir/xdMCgj

3_ mshrgh.ir/1427038

4_ mshrgh.ir/1427038

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بزرگداشت مقام اغتشاشگران! / برای فناوری تلسکوپ ایرانی هم به جام جهانی نرویم!؟ بیشتر بخوانید »

داستان «سیروان» تشکر از کردها است

داستان «سیروان» تشکر از کردها است



محمد ستاری وفایی، نویسنده رمان امنیتی «سیروان» درباره هدف خود از نگارش این داستان گفت: این کتاب با آوردن نام سیروان و خطه کردستان، تشکری بود از قوم کُرد. من در سال‌های دهه ۶۰ در کردستان حضور داشتم.

به گزارش مجاهدت از مشرق؛ نشست نقدوبررسی رمان امنیتی «سیروان» به قلم محمد ستاری وفایی از سلسله نشست‌های طعم کتاب با حضور نویسنده اثر، میثم رشیدی مهرآبادی و جواد کامور بخشایش، منتقدان ادبی و حامد نظری، کارشناس مسائل امنیتی چهارشنبه (۲۰ مهرماه) در سرای اهل قلم خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.

محمد ستاری وفایی، نویسنده اثر در ابتدای جلسه ضمن بیان مقدمه‌ای درباره داستان به اهمیت کُرد بودن قهرمان داستان اشاره کرد و گفت: «سیروان» نام قهرمان داستان است و با توجه به کردی بودن این نام، نشان می‌دهد که به خطه کردستان وابستگی دارد. سیروان برای مردم کردستان نام آشنایی است. یکی از دلایلی که این قصه و جریان را برای کتاب انتخاب کردم برمی‌گردد به زمانی که مردم عزیز کردستان زیر چکمه‌های گروهک‌ها تحت فشار بودند و حتی مشکل معیشتی هم داشتند؛ اما با همه سختی‌ها به نظام وفادار بودند و هستند. بخش دیگری از موضوعات مطروحه در کتاب هم قدرت عملیاتی سرویس‌های اطلاعاتی دنیا را نشان می‌دهد. 

داستان «سیروان» تشکر از کردها است

 وی درباره درون‌مایه داستان افزود: داستان کتاب، نشان می‌دهد جوانان این خطه، باید اطلاعات‌شان را نسبت به سرویس‌های اطلاعاتی دنیا بالا ببرند و بدانند که شیوه‌ها و شگردهایشان چیست. قهرمان داستانِ ما تا مدت‌ها نمی‌دانست که در تور سازمان CIA آمریکا گرفتار شده است و خیال می‌کرد کاری ساده در آلمان برایش جور کرده‌اند. جوانان ما باید بدانند که در چه زمانی زندگی می‌کنند و با چه شگردهایی در طمع بیگانگان قرار می‌گیرند. امیدوارم مخاطبان کتاب از داستان استفاده‌هایی که باید را ببرند؛ زیرا ما نیاز داریم که دانش امنیتی داشته باشیم.

میثم رشیدی مهرآبادی، منتقد ادبی در بخش اول نقد خود به نکات مثبت و امتیازهای این داستان پرداخت و بیان کرد: این کتاب قبل از اینکه نقد شود باید به خوبی معرفی شود. انتشارات سپاس در این پنج‌ماهی که از رونمایی کتاب می‌گذرد در راستای معرفی رمان باید گام‌های بهتر و بیشتری برمی‌داشت و امیدوارم که این نشست باعث شود رمان بهتر معرفی شود. پس ابتدا در معرفی این داستان بلند باید بگویم که با یک شخصیت هنرمند در داستان روبه‌رو هستیم که در کشور آلمان مشغول فیلمسازی در حوزه تبلیغات است. به طور اتفاقی با خانمی به نام لیلا آشنا و در جریان قتل این زن، وارد ماجراهای عجیب و غریب دیگری می‌شود.

  داستان «سیروان» تشکر از کردها است

 وی در توضیح ویژگی‌های متفاوت این رمان با سایر داستان‌های حوزه امنیتی گفت: در دهه ۹۰، داستان‌های زیادی در حوزه داستان امنیتی مخصوصا به قلم نویسندگان جوان داشتیم که دو ویژگی داشتند که در داستان «سیروان» وجود ندارد. یکی اینکه آن نویسندگان صرفا در جریان پرونده‌های امنیتی قرار می‌گرفتند و تجربه‌اش را نداشتند؛ اما آقای وفایی تجربه دارد. نکته بعد این است که آن داستان‌ها برای جذابیت بیشتر تمرکز ویژه‌ای بر روابط بین آقایان و خانم‌ها داشتند؛ ولی نویسنده این اثر در این زمینه مثل ماجرای شخصیت لیلا فاصله ایمن را رعایت کرده است و ورود شخصیت‌های دیگر نیز به داستان هوشمندانه و حساب‌شده است. چند مورد دیگر هم درباره نکات مثبت کتاب بیان می‌کنم از جمله اینکه؛ فکر می‌کنم آقای وفایی در سن ۷۰ سالگی این کتاب را نوشتند و نوشتن چنین کتابی در این سن وسال خودش مزیت است و جذابیت دارد. نکته بعد اینکه شخصیت‌های زیاد در داستان گم نمی‌شوند و نویسنده این مورد را به خوبی رعایت کرده است. به نظر من «سیروان» بستری است که نویسندگان جوان می‌توانند از دلش چندین داستان دیگر دربیاورند؛ زیرا نویسنده اثر راه اطلاعاتی را برای آن‌ها باز کرده است. ویراستاری کار و طرح جلد کتاب هم خوب است و در نگاه اول می‌شود فهمید با کتاب محترمی روبه‌رو هستیم. 

داستان «سیروان» تشکر از کردها است

 دکتر حامد نظری، کارشناس مسائل امنیتی دیگر مهمان این نشست بود که با طرح یک سوال صحبت خود را آغاز کرد و گفت: از منظر جنبه‌های تخصصی درست است که این داستان است و با واقعیت مقداری فاصله دارد مثل نحوه ورود شخصیت به مسائل و فعالیت‌های امنیتی؛ اما این رمان است و بایستی پیام‌هایش منتقل شود و من در کتاب دنبال هدف نویسنده بودم که می‌خواهد چه چیزی به مخاطب منتقل کند و از آقای وفایی می‌خواهم در این‌باره برایمان بگوید.

محمد ستاری وفایی در پاسخ به این سوال بیان کرد: این کتاب با آوردن نام سیروان و خطه کردستان، تشکری بود از قوم کُرد. من در سال‌های دهه ۶۰ در کردستان حضور داشتم و آن‌ها را دیده‌ام. وقتی به یک پدیده‌ای نگاه می‌کنیم بیشتر به نقص‌ها توجه می‌کنیم و حسن‌ها را نمی‌بینیم. این خوب نیست. آن‌ها محترم‌اند. 

داستان «سیروان» تشکر از کردها است

 جواد کامور بخشایش، دیگر منتقد ادبی نشست درباره داستان و درون‌مایه آن گفت: این کتاب اتفاق مبارکی است. درباره پیشینه‌اش باید بگویم که من به دو مساله در کتاب پی برده‌ام؛ یکی نبوغ نویسنده که احساس کردم باید این فرد در حوزه نویسندگی نابغه باشد که یک رمان مستند نوشته است و نکته دوم نبوغ یک فرد اطلاعاتی است که در واو به واو و سطر به سطر کتاب می‌بینیم و تمام انرژی خود را گذاشته است تا اهداف مدنظر سازمانش را برآورده کند. نوع برخوردهای انسانی هم در این اثر جالب توجه بود. همان‌طور که اشاره شد می‌توان از این کتاب داستان‌های دیگری نوشت؛ اما علاوه‌بر داستان، می‌توان از دل این اثر ده‌ها فیلم خوب درآورد که در سطح دنیا نشان داده شود. به طور کل، انجمن پیشکسوتان سپاس تلاش دارند موضوعات مغفول‌مانده اطلاعاتی را به جامعه نشان دهند.

میثم رشیدی مهرآبادی در ادامه نشست، درباره سیر داستانی کتاب گفت: یکی از نکات مهم که در نگارش داستان به هنرجوها می‌گوییم نوشتن آغاز جذاب برای داستان است. این ممکن است محدود به فصل اول شود یا صفحه اول و حتی سختگیرانه‌اش پاراگراف و جمله اول که قلابش را در ذهن مخاطب بیندازد و او را همراه کند. نکته‌ای که در این‌باره در داستان «سیروان» وجود دارد این است که با یک مقدمه سخت‌خوان شروع می‌شود. کاش این مقدمه به عنوان موخره آخر کتاب می‌آمد؛ اما فصل اول کتاب دو ‌نکته قابل توجه هم دارد: اینکه داستان با یک اتفاق گیرا و جذاب آغاز می‌شود و شخصیت‌ها به خوبی در همان ابتدا معرفی می‌شوند. 

محمد ستاری وفایی در پاسخ به سوالی درباره مساله سانسور و اغراق در متن به خاطر امنیتی و خاص بودن قصه گفت: اگر سانسور در این کار بود نمی‌توانستید بیش از ۲۰، ۳۰ صفحه از آن را بخوانید؛ چون سوال برایتان پیش می‌آمد و نمی‌توانستید به جواب برسید. من در داستان اغراقی نمی‌بینم و اگر با سیستم‌های اطلاعاتی دنیا آشنا باشید این قصه خیلی پایین‌تر از این حرف‌هاست. کارهای اطلاعاتی فوق تصور ماست. قدرت، پول، محیط و اجازه در دستان آن‌هاست. سازمان‌های اطلاعاتی هیچ خط قرمزی ندارند و محدودیت‌ها در هیچ نوعی وجود ندارد پس متن اغراق نیست.

حامد نظری درباره تغییر روند سیستم‌های اطلاعاتی گفت: پاسخ این سوال برمی‌گردد به سال‌های قبل از انقلاب. وقتی اسناد آن زمان را بررسی کردیم دو مورد را فهمیدیم؛ یکی استفاده از پول برای اینکه دیگران را در اختیار بگیرند و دیگری دام‌هایی در استفاده از زنان. این روش‌ها علنی بود و خیال می‌کردیم بعد از انقلاب، از این دو روش برای داخلی‌ها استفاده نمی‌شود؛ اما بعد از مدتی متوجه شدیم که برخی از مسئولین ما همچنان با این دو روش فریب می‌خورند. 

داستان «سیروان» تشکر از کردها است

 وی افزود: علاوه‌بر اهدافی که آقای ستاری گفت چیزی که در این داستان پررنگ است این است که جوانان در هر جایی حواس‌شان جمع باشد. در هر چیز ساده‌ای ممکن است دامی برای جذب پهن شده باشد؛ زیرا گاهی می‌بینیم که بدون اینکه خبر داشته باشند دارند برای آن‌ها کار می‌کنند. هنری که در این کتاب بود و جای تقدیر دارد این است که علاوه‌بر ترفندهای دشمن در جذب، توانمندی‌های دستگاه اطلاعاتی ایران را هم نشان می‌دهد.

این کارشناس مسائل امنیتی درباره اینکه چرا دستگاه امنیتی خود را به فضای ادبیات داستانی به ویژه برای مخاطب نوجوان و جوان کشور نزدیک نمی‌کند گفت: چندسالی است که کارهای خوبی انجام شده مثل تولید فیلم گاندو؛ اما در بحث نشر و کتاب درست می‌گویید و جای این مورد خالی است. جوان‌های ما با انبوه تهاجمی که به افکارشان می‌شود مواجه‌اند. این هنر دشمن است؛ اما ما نیز باید کار قوی در قالب‌های هنری و حتی هشدارهای امنیتی انجام دهیم. رمان «سیروان» می‌تواند شروعی باشد برای تولید رمان‌های زیبا و جذابی که نسل جوان از تجربیات امنیتی استفاده کند.‌ این کتاب مقدمه‌ای است برای ورود سایرین به این حوزه.

جواد کامور بخشایش در بخش پایانی صحبت خود درخصوص اینکه چنین رمان‌هایی با این سبک قبل از انقلاب گیراتر بودند یا اکنون جذاب‌تر شده‌اند بیان کرد: ما قبل از انقلاب رمان امنیتی کمی داشتیم و بیشتر سیاسی بودند؛ اما بعد از انقلاب با فضاهای جدیدتری روبه‌رو هستیم. وقتی رمان «سیروان» را مطالعه می‌کردم حس نمی‌کردم که نویسنده رمان نوشته است؛ زیرا انگار خواسته است در قالب یک ادبیات خوب تجربه‌هایش را بگوید. استنادی در متن وجود دارد که از رمان و تخیل آن فاصله می‌گیرد؛ اما این بد نیست. ما باید راهی برای تبیین این‌گونه مسائل و رشادت‌هایی که در این زمینه انجام شده است باز کنیم. انسان تراز انقلاب اسلامی از چه منظر است؟ همین است. ادبیات می‌تواند از منظر آگاهی‌بخشی خیلی به جامعه امروز کمک کند. این اتفاق تازه‌ای در مطالعات ادبیات داستانی است که ما وارد فضای رمان امنیتی شویم؛ چیزی که به آن کم توجه کرده بودیم.

میثم رشیدی مهرآبادی در بخش پایانی صحبت خود به نقاط ضعف اثر هم اشاره و بیان کرد: در کنار نکات مثبت، خوب است که ای کاش‌ها را هم مطرح کنیم. هفت مورد را گلچین کرده‌ام که به آن می‌پردازم. در کتاب «سیروان» از زاویه دید اول شخص استفاده شده است که اگر سوم شخص بود فضا و امکانات بیشتری فراهم و محدودیت روایت کمتر می‌شد. نویسنده متناسب با سن و سال و تجربیاتش توضیحات زیادی می‌گوید که لذت کشف را از مخاطب می‌گیرد. فصل‌ها در این کتاب می‌توانست عنوان داشته باشد. مقدمه کتاب عرفانی و معرفتی است و اگر در آخر کتاب می‌آمد بهتر بود. اوایل کتاب یک‌سری پاورقی می‌بینیم که به نظرم زیاد واجب نیست؛ مثل توضیح درباره نوع هواپیماها. نویسنده از کنار بعضی وقایع زود گذشته است؛ در صورتی که مخاطب منتظر توصیف بیشتری است. به طور کل، در ویرایش بعدی کتاب می‌شود حدود یک چهارم داستان را کم کرد که از نظر قیمت هم برای مخاطبان مناسب شود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

داستان «سیروان» تشکر از کردها است بیشتر بخوانید »

محسن هاشمی هم تحریمی شد!/ ضرورت‌های "هجرت" روحانیون، استادان و پزشکان

محسن هاشمی هم تحریمی شد!/ ضرورت‌های "هجرت" روحانیون، استادان و پزشکان



مسئله هجرت برای حفظ دین و پیشرفت جامعه فقط مختص به روحانیون نیست و بلکه استادان دانشگاه، پزشکان و برخی دیگر از “مراجع اجتماعی” هم وظایفی در این زمینه بر عهده دارند.

سرویس سیاست مشرق – «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و مطالب رسانه‌های کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

محسن هاشمی هم تحریمی شد!

محسن هاشمی هم تحریمی شد!/ ضرورت‌های "هجرت" روحانیون، استادان و پزشکان

محسن هاشمی رفسنجانی، رئیس شورای شهر سابق تهران، اخیراً طی یادداشتی پیرامون انتخابات‌های 98 و 1400 از مفهومی به نام “چالش بین منتخب مطلوب و انتخابات پرشور” حرف می‌زند و می‌نویسد: در سال 1400 به نوعی از این چالش عبور شد و در انتخاباتی کمتر رقابتی و با کمترین نصاب شور و شرکت‌کننده در تاریخ انقلاب، کاندیدای مطلوب بالاخره انتخاب شد. اتفاقی که منتظر است موجب یک جهش کارآمدی و حل مشکلات اقتصادی و مدیریتی کشور شود که البته تاکنون وعده‌ها تنها به گوش‌های جامعه رسیده و چشم‌ها همچنان در انتظار تحقق آن است.

به گزارش مجاهدت از جماران، هاشمی می‌افزاید:

“اکنون این پرسش مطرح است که آیا انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1400 که در مقیاس کوچک‌تری در انتخابات مجلس یازدهم هم در سال 1398 تجربه شده بود، یک انتخاب راهبردی، درازمدت و پایدار از سوی نظام است یا آنکه موضوعی تاکتیکی و اتفاقی بود که کاملا احزاب سیاسی دور خورده و نتوانسته نقش خود را ایفا کنند و متاسفانه به توصیه رهبرمعظم انقلاب در مورد جبران جفای انجام شده در تایید صلاحیت‌ها عمل نشد. اگر این انتخاب، راهبردی و درازمدت باشد باید در انتخابات مجلس آینده 1402 و ریاست‌جمهوری1404  نیز در انتظار پیروزی کاندیدای مطلوب در رقابتی آرام و درون‌جناحی با کاندیداهای مطلوب بود و البته عملا تکرار این موضوع، جامعه را نسبت به صندوق رای بی‌میل و بی‌تفاوت می‌کند و تنها اقلیتی که از سرتکلیف و نه برای تعیین سرنوشت خود رای می‌دهند، در صندوق‌ها حاضر شده و به کاندیدای اصلح توصیه‌شده رای خواهند داد. اما اگر بنای نظام بر عمل به دیدگاه راهبردی رهبر انقلاب، مبنی بر مشارکت حداکثری و انتخابات پرشور و مردمسالاری دینی باشد، طبیعتا نباید انتخابات قابل پیش‌بینی باشد و باید تنوع واقعی رای‌ها را در انتخابات مشاهده کرد، در این صورت نقش احزاب و گروه‌های سیاسی در ایجاد رقابت واقعی تعیین‌کننده خواهد بود.“[1]

*محسن هاشمی به جای اینکه روایتگر رفتار شریرانه اصلاح‌طلبان در تحریم انتخابات‌های 98 و 1400 باشد اما انگار تبدیل به رفوگر این رفتار شده است.

جالب آنکه شخص محسن هاشمی و رجال حزب متبوع او (کارگزاران)‌ از منتقدان تحریم انتخابات بودند و حتی در نقد آن صراحتا نیز صحبت کردند و مطلب نوشتند.

این محسن هاشمی بود که زمانی در نقد تحریم انتخابات مجلس یازدهم در سال 98 از سوی اصلاح‌طلبان نوشته بود: اشکالات عملکرد اصلاح‌طلبان در قدرت موجب رویگردانی مردم از صندوق‌های رأی می‌شود.

او همچنین تصریح می‌کرد: “در مجموع می‌توان گفت که تصمیم اصلاح‌طلبان برای عدم مشارکت در انتخابات -98- نوعی رفتار سیاسی با هدف آبروداری بوده است تا با عدم مشارکت، فقدان عملگرایی و نتیجه‌گیری را در دولت، مجلس و مدیریت شهری پوشش بدهند…این جریان (اصلاحات) علاوه بر فرصت‌سوزی در دولت اصلاحات، قدر فرصت گرانبهای دیگری را نیز برای خدمت آنطور که انتظار می‌رفت، ندانست.”[2]

دقیقا اکنون چه شده که آقای هاشمی حرف‌های همان تحریم‌گران که خود زمانی منتقد آنها بود را بر زبان می‌راند؟

آیا کشتیبان را سیاستی دیگر آمده؟!

آیا محسن هاشمی فراموش کرده است که تحریم انتخابات و زمزمه کردن در گوش کسانی از مردم برای رأی ندادن؛ می‌تواند میزانی از مشارکت در انتخابات را بکاهد و این مسئله هیچ ربطی هم به حاکمیت کشور ندارد؟!

همچنین ستاد اصلاحات تا اینجای کار، تصمیم خود را برای تحریم انتخابات سال آینده نیز گرفته است و لذا بهتر است رجال حزب کارگزاران از هم‌اکنون تصمیم خود را برای آینده بگیرند؟ که قصد همراهی با نمایش مضحک تحریم را دارند یا می‌خواهند رفتار معقول خود در انتخابات‌های قبلی مبنی بر نقد تحریم‌گران و تأکید بر حضور در انتخابات را تکرار کنند؟

زیرا همرنگ جماعت شدن به هر قیمتی؛ شیوه عقلانی سیاست‌ورزی نیست…

***

مردم باید از خدمات “مراجع اجتماعی” بهره‌مند باشند

ضرورت‌های “هجرت” روحانیون، استادان و پزشکان

محسن هاشمی هم تحریمی شد!/ ضرورت‌های "هجرت" روحانیون، استادان و پزشکان

آیت‌الله مصطفی اشرفی شاهرودی،‌ از استادان حوزه علمیه مشهد در دیدار با حجت الاسلام سیدعلی میرمطلبی نماینده مدیر حوزه های علمیه؛ اصل کار حوزه را تهذیب و تربیت (در جامعه) دانسته و گفته است: باید در دروس و مدارس، تربیت را اصل قرار بدهند و از ابتدا و در ایام تحصیل برای طلاب انگیزه‌سازی و هدف از طلبگی برای آنان تبیین شود و بدانند که درس خواندن مقدمه تبلیغ و ترویج دین است.

به گزارش مجاهدت از شفقنا، وی بر هجرت طلاب و روحانیون تاکید کرد و افزود: ترویج دین فقط درس خواندن و متمرکز شدن در یکجا نیست…باید به مقتضای سنت و سیره پیامبر(ص)، امامان معصوم(ع) و علمای سلف عمل و برای ترویج دین به روستاها و شهرها و مناطق مورد نیاز هجرت کرد تا دین مردم حفظ شود.

آیت‌ا… اشرفی شاهرودی همچنین با تأکید بر اینکه هجرت باید با زمینه‌سازی‌های درست انجام شود، تصریح کرد: وقتی در روستاها و شهرها مردم و نسل جوان در معرض انحراف قرار دارند، حوزه باید کاری بکند و هجرت روحانیون الزام آور شود.[3]

*مسئله هجرت و الزام آن برای طلاب هرگز نباید دستکم گرفته شود. چه اینکه دین مردم، ترویج اسلام و اعتبار انقلاب اسلامی ایران در گرو همین هجرت‌ها و مجاهدت‌هاست.

در این راستا البته خوانش تجربیات هجرت و بیان کارنامه‌های هجرت برای مردم، مسئولان و خاصّه طلاب عزیز حوزه نیز از ضروریات است.

ذکر این نکته نیز ضروریست که مسئله هجرت برای حفظ دین و پیشرفت جامعه البته می‌تواند فقط مختص به روحانیون نباشد و بلکه استادان دانشگاه، پزشکان و برخی دیگر از “مراجع اجتماعی” هم وظایفی در این زمینه بر عهده دارند.

بحث فلسفی، قانون‌گذاری و تبیین در مسئله “هجرت مراجع اجتماعی به میان مردم”، از ضروریات زمانه ما و ایضا از ضروریات حکمرانی مطلوب است.

***

1_ https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1567033

2_ mshrgh.ir/1052469

3_ https://fa.shafaqna.com/?p=1444712

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

محسن هاشمی هم تحریمی شد!/ ضرورت‌های "هجرت" روحانیون، استادان و پزشکان بیشتر بخوانید »

پیروز حناچی همچنان علیه تهران/ چه کسی گفته تهران شبیه مادرید است!؟

پیروز حناچی همچنان علیه تهران/ چه کسی گفته تهران شبیه مادرید است!؟



حناچی تفاوت پاکستان سیل زده و تلفات صدها نفری آن با سیستم مدیریت سیل در تهران را نمی‌فهمد. همانطور که قاهره را می‌بیند اما تفاوت و تمایز قاهره با تهران و مادرید را متوجه نمی‌شود.

سرویس سیاست مشرق _ “پیروز حناچی”، شهردار سابق تهران و مردی که در دوران سیطره اصلاح‌طلبان بر شورای شهر؛ پس از مدت‌ها تنش و تغییر بر کرسی بلدیه تهران تکیه زد؛ طی یادداشتی در سرمقاله چهارشنبه گذشته روزنامه شرق پیرامون تهران بزرگ نوشته است:

“شهرهای موفق در دنیا شهرهایی هستند که ثروت‌های بیشتری را برای شهر و شهروندان آفریده‌اند و فضاهای بیشتری را در اختیار شهروندان خود و مراجعانی از اقصی‌ نقاط جهان قرار داده‌اند و با ایجاد تعادل و توسعه خدمات، تمام سطوح شهر را قابل‌ زندگی با کیفیت قابل‌ قبول کرده و اصطلاحا «Livable»4 کرده‌اند و این مؤلفه (زیست‌پذیری و قابلیت زندگی) یکی از اصلی‌ترین محرک‌های رقابت بین شهرهای دنیا برای کسب جایگاه مناسب و Ranking شهرهاست. اگر ملاحظه می‌کنیم شهرهایی مانند ملبورن، ونکوور، بارسلون و… معمولا در صدر رقابت‌های کیفیت جهان‌اند، عمدتا مرهون توجه به این نگاه هستند و شهری مثل تهران به‌عنوان کلان‌شهر و پایتخت ایران، در این رقابت در صدر حضور ندارد و معمولا در کنار شهرهایی مانند قاهره مصر یا احمدآباد پاکستان قرار دارد یا در بعضی از رقابت‌ها در انتهای جدول”!

او می‌افزاید: این موضوع که بسیار هم ناخوشایند است، به چند علت اتفاق می‌افتد. اول اینکه در بعضی از مؤلفه‌ها کاملا در جهت عکس عمل می‌کنیم و در بعضی از مؤلفه‌های تأثیرگذار دیگر، یا آمار نداریم یا آمارها منتشر و گزارش نمی‌شوند یا در برخی موارد در جهت عکس مؤلفه‌های تأثیرگذار در حرکت هستیم. با بی‌توجهی به توسعه قلمرو عمومی و فضاهای باز و گسترده عمومی در اختیار مردم (PublicSpace) هم ثروت تولید نکرده و هم درجه ارزیابی خود را در جهت مثبت اصلاح نمی‌کنیم. [1]

پیروز حناچی همچنان علیه تهران/ چه کسی گفته تهران شبیه مادرید است!؟

*”خودتحقیری” و نگاه قجر زده به ایران و ایرانی در کلمه به کلمه این نوشته به چشم می‌خورد و حسرت بزرگتر نیز آنست که آقای حناچی در کنار سایر دوستان اصلاح‌طلبشان نفرات اول ساختن “احمدآباد و قاهره در ذهن ایرانی” بوده‌اند!

تفکر میز محور و مدیریت لب و دهانی که حاشیه را از متن بیشتر می‌پسندید و منتهای کارنامه مدیریتی‌اش حاشیه‌سازی علیه شهردار اسبق و یا ایجاد چند گاراژ دوچرخه‌های گران در تهران بود که همان طرح نیز هرگز مورد استقبال مردم قرار نگرفت.

تفکر و مدیریتی که ایران و ایرانی حتی اگر موفقیتی هم داشته باشد اما به چشم اینان نمی‌آید و یا اگر بیاید انکارش می‌کنند. کأنه ایرانی هرگز نباید مفتخر باشد و هرگز نباید احساس موفقیت کند!

پر بیراه نیست اگر بگوییم رسالت اینان همینست و جز این نیست که ایران را به مثابه یک “خراب‌آباد” می‌بینند و می‌سازند و معرفی می‌کنند.

در تفکر اینان اگر فیلمی ساخته می‌شود باید ایرانِ آن فیلم یک خرابه‌ی جن زده باشد. اگر قرار است تصمیمی مدیریتی برای عمران یک شهر گرفته شود تصمیماتی از قبیل افتتاح دوباره یک ایستگاه مترو یا اقدام تزئینی پرداختن به دوچرخه‌سواری است. اگر کسی تعریفی از ایران می‌کند باید بایکوت شود و اگر کسی به ایران خدمتی می‌کند باید به لجن کشیده شود.

جالب است که حرف‌های حناچی اگرچه هیچ سند معتبری با خود ندارد اما نکته اینجاست که با عقل هم در تناقض است. آیا اگر صدها بولتن آماری هم تهران را شبیه به شهرهای سطح پایین معرفی کنند اما این معرفی با واقعیت مطابق است؟

حناچی تفاوت پاکستان سیل زده و تلفات صدها نفری آن با سیستم مدیریت سیل در تهران را نمی‌فهمد. همانطور که قاهره را می‌بیند اما تفاوت و تمایز قاهره با تهران و مادرید را نمی‌داند.

و حناچی حکما نمی‌خواهد مخاطب ایرانی‌اش این خبر را بخواند که جک استراو انگلیسی در اشاره به بی‌تأثیری تحریم‌ها بر ایران گفته بود:

“تهران بیشتر شبیه مادرید و آتن به نظر می رسد و نه شبیه بمبئی یا قاهره. “[2]

همانطور که حناچی کأنه وظیفه دارد که مردم ندانند محمدباقر قالیباف در دوران شهرداری خود به عنوان هشتمین شهردار برتر دنیا در سال 2008 برگزیده و معرفی شد. [3]

“خود تحقیری” به زعم اینان به هر قیمتی باید ادامه پیدا کند.

حتی اگر حقایق بزرگ را نبیند و حتی اگر قرار باشد با شکم بزرگ خود در مقابل خورشید بایستد تا کسی نور آنرا نبیند.

البته یک مسئله دیگر نیز در این میان وجود دارد…

“بی هنران” علیه “باهنران” و بی‌کارنامه‌ها علیه کارنامه‌دارها به پا خواسته‌اند تا کارآمدی انقلاب و نظام اسلامی کتمان شود. تا زیبایی سحّار و مدرنیزاسیون تهران بزرگ در پسا انقلاب دیده نشود. و تا هر موفقیتی از توانایی ساخت آب‌شیرین‌کن هسته‌ای تا صادرات پهپاد و ارزانی سوخت و امنیت‌سازی فرامرزی به چشم هیچکس نیاید.

ما با یک معضل مواجهیم. افرادی هستند که تا ایران و ایرانی هست، می‌خواهند در ذهن مردم هر موفقیتی را به ساخت آفتابه و لولهنگ و حتی کمتر از آن تقلیل دهند.

خطرناک‌تر از رزم‌آرا تفکر خودتحقیر رزم‌آرا بود که گویا ادامه یافته است…[4]

باید با “جهاد تبیین” در مقابل چنین تفکری بپاخاست و در جنگ روایت‌ها با دلیل و سند برنده شد.

***

1_https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-854749

2_https://irna.ir/xj4wp8

3_mehrnews.com/x8wyS

4_https://www.mizan.news/151747

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پیروز حناچی همچنان علیه تهران/ چه کسی گفته تهران شبیه مادرید است!؟ بیشتر بخوانید »