تصاویر/ راهپیمایی روز قدس در نقاط مختلف استان همدان
تصاویر/ راهپیمایی روز قدس در نقاط مختلف استان همدان بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار دفاعپرس از همدان، همایش نیروهای جهادی شهرستان ملایر با حضور «حسین یکتا» خادم شهدا و راوی دوران دفاع مقدس در این شهرستان برگزار میشود.
این همایش به همت دانشگاه آزاد اسلامی واحد ملایر و بسیج دانشجویی این واحد دانشگاهی، روز (جمعه) نهم اردیبهشت ساعت ۱۸ در مسجد دانشگاه آزاد اسلامی شهرستان ملایر برگزار خواهد شد.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
همایش نیروهای جهادی شهرستان ملایر برگزار میشود بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از همدان، کتاب «من رضا هستم» به بخشهای مختلف زندگی درخشان ورزشکار و نخبه تحصیلی و دانشجوی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی و فرمانده دسته غواصی شهید «داریوش (رضا) ساکی» پرداخته است، این کتاب به قلم دکتر «مهدی مصیبی» توسط انتشارات «حماسه ماندگار» اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس همدان در ۳۳۷ صفحه به چاپ رسیده است
به همین منظور گفتوگویی با دکتر «مهدی مصیبی» نویسنده کتاب که عضو هیئتعلمی دانشگاه علوم پزشکی اراک و از رزمندگان دوران دفاع مقدس است، صورت گرفت که در ادامه میخوانید؛
دفاعپرس: چه عواملی سبب شد تا چنین کتابی بنویسید؟
با توجه به اینکه از دوره دبیرستان و در ادامه در دوران دانشجویی در مناطق مختلف عملیاتی حضور داشتم، علاقه به بازخوانی خاطرات شهدای دفاع مقدس داشتم، از طرفی، چون خودم پزشک هستم و این شهید والامقام هم دانشجوی پزشکی بودند و آشناییای که با شهید از دوران دبیرستان داشتم و از همه مهمتر مفقودالاثرشدن شهید در عملیات کربلای ۴ و بازگشت پیکرش به وطن پس از ۱۱ سال این کتاب را نوشتم.
شهدای مفقودالاثر مظلومیت مضاعفی دارند و تا مدتها وضعیتشان مشخص نیست و بعد هم دیگر جامعه توجه ویژهای به آنان نمیکند، همه اینها باعث شد تا به معرفی این شهید و شاخصههای خیلی برجستهای که داشت بپردازم.
دفاعپرس: در کتاب به چه ابعادی از زندگی شهید اشاره کردهاید؟
این کتاب از قبل از تولد شهید با معرفی خانوادهاش در آبادان شروع میشود، در اول مهر ۱۳۴۶ در آبادان به دنیا میآید و وقتی که یک سالش است به ملایر برمیگردند، در دوران تحصیل در ملایر و قبل از انقلاب با حضور در کلاسهای قرآن و ارتباط با افراد مذهبی بینش بسیار خوبی پیدا میکند. در دوران انقلاب در تمام تظاهرات و فعالیتهای انقلابی شرکت میکند و کتابخانه تاسیس و به کارهای فرهنگی ادامه میدهد.
وی زندگی وسیعیای در ابعاد مختلف داشته است و در کتاب به فصلهای مختلف زندگی شهید پرداخته شده است.
این شهید والامقام در زمینههای ورزشی همچون بسکتبال فعال بود و در این مسیر هم مقاماتی را کسب کرده بود، ضمن اینکه در دوران دانشجویی هم در دانشگاه شهید بهشتی عضو تیم بسکتبال دانشگاه بود و در آنجا تحت آموزش مربیان بزرگ بسکتبال ایران قرار میگیرد و در آن دوره خیلی خوب درخشید و آرزویش این بود که بسکتبال ایران را ارتقا دهد و این را بارها بیان کرده بود که من قصد دارم بسکتبال ایران را به اوج برسانم.
شهید در زمینه تحصیلی و درسی نیز نخبه بوده و با رتبه ۲۶۲ در رشته پزشکی دانشگاه بهشتی پذیرفته میشود و با شهدای بزرگواری همچون «احمدرضا احدی» و «حیدر کاظمی» هم خوابگاهی و هماتاقی بوده است و طی دو سال خاطرات بسیار زیادی با آنان داشته است.
دفاعپرس: در خصوص قسمتی از کتابتان که شهید وارد جبهه میشود توضیح دهید:
فصل سوم زندگی شهید هنگام حضورش در جبهه است که در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۳۶۵، ۴۵ روز آموزش نظامی میبیند و یک دوره جزیره مجنون میرود که مصادف میشود با یکی از عملیاتهای وسیع ارتش بعثی که با تعدادی قلیلی از همرزمانش مقاومت جانانهای میکنند و جزیره مجنون را از سقوط نجات میدهند.
ادامه حضورش در جبهه در عملیات کربلای یک، بهعنوان امدادگر است و دوره امدادگری میبیند، همزمان در همان تابستان بعد از سه بار حضور در جبهه و آموزش به دانشگاه میرود و در مسابقات بسکتبال دانشگاهی شرکت میکند، مجدداً در شهریور در عملیات انصار به عنوان غواص در گروهان غواصی جعفریان تحت آموزش آقایان جامه بزرگ و مطهری قرار میگیرد و بعد از عملیات وقتی میبیند که نیاز است در گردان غواصی باشند مجدد برمیگردد و شروع میکند به آموزش غواصی و بعد از مدتی به عنوان فرمانده دسته غواصی منصوب میشود، که شهید «شمسیپور» به عنوان یکی از معاونین وی فعالیت میکردند و نهایتاً در شب عملیات کربلای ۴، پشت سیمخاردار دشمن به شهادت میرسد.
دفاعپرس: دلیل انتخاب نام کتاب را میفرمایید؟
شهید بعد از اینکه وارد دوره خودسازی و حضور جبهه قرار میگیرد و با فرهنگ شهادت آشنا میشود، میگوید که میخواهم اسمم را عوض کنم و بارها شیرینی میدهد و از دوستانش میخواهد که «رضا» صدایش کنند در کل شهید بنا به دلایلی از دیدگاه خودش اسمش را دوست نداشته و این موضوع باعث شد اسم این کتاب را «من رضا هستم» انتخاب کنم.
دفاعپرس: در کتاب «من رضا هستم» به غیر از زندگینامه شهید به موارد دیگر نیز پرداختهاید؟
در این کتاب علاوه بر اینکه داستان شهید ساکی شرح داده شده است، منبعی هم در مورد مقاطع مختلف جنگ تحمیلی است و مخصوصاً گردانهایی که شهید در آن حضور داشته همچون گردان ۱۵۱ ملایر، گردان غواصی معرفی و بخشی از عملیات انصار در آن بازگویی شده است.
همچنین تمام شهدایی که در داخل کتاب اسمشان آورده شده است در پاورقی کتاب بهطور کامل معرفی شدهاند.
دفاعپرس: مراحل نگارش کتاب چند سال طول کشید؟
مراحل نگارش و تألیف کتاب خیلی فراز و نشیب داشت و تا روزی که کتاب به دستمان برسد، ۵ سال طول کشید و الان که نگاه میکنم از توان خودم خارج میبینم و معتقدم یک خواسته فراتر از توان و اراده من بوده که این کار انجام شود.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
برای بیان مظلومیت شهدای مفقودالاثر کتاب «من رضا هستم» را نوشتم بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از همدان، «علی مقدسیپور» ششم شهریور سال ۱۳۴۲ در روستای «تپه مولا» از توابع شهرستان «ملایر» در خانوادهای مسلمان و متدین به دنیا آمد. وی دوران کودکی خود را در کنار خانواده به تحصیل و کار اشتغال داشت؛ و پس از آن برای ادامه تحصیل به خانه برادرش در شهر تهران رفت. او ضمن درس خواندن، بعد از مدرسه کارهایی مثل فروشندگی و کارگری ساختمان را تجربه کرد و علاوه بر کار و درس، در فعالیتهای اجتماعی و راهپیماییها نیز شرکت میکرد.
«علی مقدسیپور» بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در کمیته انقلاب اسلامی به فعالیت و خدمت مشغول شد و نزدیک به یک سال در کمیته انقلاب اسلامی تهران فعالیت کرد تا اینکه پس از تشکیل سپاه، به زادگاهش بازگشت و به عضویت این نهاد انقلابی درآمد.
وی سال ۱۳۶۲ به سپاه اراک منتقل و از طریق آن چندینبار به جبهه اعزام شد، سپس سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و هنگام شهادت یک پسر داشت.
«علی مقدسیپور» سرانجام هنگامی که بهعنوان پیک ستاد لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) در شلمچه خدمت میکرد، در بیست و هفتم دی سال ۱۳۶۵ در عملیات «کربلای ۵» بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر مطهرش پس از تشییع در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید «علی مقدسیپور»
«بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
با سلام و درود به سلاله پاک پیامبر (ص) و نایب بر حق حضرت ولیعصر (عج) بنیانگذار جمهوری اسلامی غمخوار ظلم کشیدهها و نقطه امیدی برای بیپناهان جهان؛ حضرت امام خمینی.
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» (خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده)، در مکتبی که حسین (ع) رهبر آن است و آنچنان حماسه میآفریند، ما دیگر چه بهایی به خون خود میتوانیم بدهیم. مگر خون ما از خون علیاکبر (ع) رنگینتر است؟ مگر جوانی ما از حضرت قاسم (ع) مهمتر است؟ در مکتبی که علیاکبرها و قاسمها برای دین خدا باید فدا شوند، برای ما دیگر جایی نیست.
حالا چند جمله خصوصی، پدر جان در سپاه اسمم را برای زمین نوشتهاند، اگر توانستی زمین را بساز و پناهگاهی برای پسرم درست کن تا فکر نکند که پدر ندارد. از کسی طلبکار نیستم و فکر نکنم به کسی هم بدهکار باشم؛ البته اگر کسی اظهار داشت که طلب کار است، به او بدهید. در ضمن اگر همسرم رفت، سد راه او نباشید و از وسایل زندگی که دارم، هرچه خواست ببرد، بگذارید ببرد… در پایان از پدرم تقاضا دارم که از تحصیل برادرانم کوتاهی نکنی، بگذار تا فرزندانت افرادی با سواد بشوند. آنها را کمک کن تا به جایی برسند که خدمتگزار اسلام و امت اسلامی باشند.
دیگر چیزی به نظرم نمیرسد.
این وصیتنامه را با آزادی کامل و صحت و عقل نوشتهام. ۱۳۶۵/۶/۱۳»
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
مگر خون ما در مکتب حسین (ع) چه بهایی دارد؟ بیشتر بخوانید »