وصیت نامه شهدا

ما در قبال اسلام مسئولیت سختی داریم

ما در قبال اسلام مسئولیت سختی داریم



ما در قبال اسلام مسئولیتی بس سخت داریم

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شهید «علیرضا جهانی انور» در ششم آذرماه 1345 در تبریز چشم به جهان گشود. وی پس از سپری کردن دوران کودکی و نوجوانی راه طلبگی را در پیش گرفت و پس از انقلاب شکوهمند اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد و پس از مدتی مجاهدت در راه اسلام، سرانجام در 25 خردادماه 1363 در اشنویه به آرزوی خود که همانا شهادت در راه اسلام بود رسید و به جمع همرزمان شهیدش پیوست.

فرازی از وصیت‌نامه شهید:

ما در قبال اسلام مسئولیتی بس سخت داریم که باید به این مسئولیت عمل نمائیم و در این راه باید ائمه اطهار را الگوی خود قرار دهیم، پس همیشه در خط حزب‌الله بوده، جبهه‌ها را فراموش نکنید.

دشمن آخرین حربه‌های خود را علیه لشکر اسلام به کار می‌برد و با این کار می‌خواهد در دل حزب‌الله خوف ایجاد کند در حالی که با هر شهید چنان روحیه‌ای در رزمندگان ایجاد می‌شود و چنان شوری به وجود می‌آید که گویی شیران هستند که قلب دشمن را بدرند.



منبع خبر

ما در قبال اسلام مسئولیت سختی داریم بیشتر بخوانید »

شهیدی که «حاج قاسم» برایش صدقه کنار می‌گذاشت + عکس

شهیدی که «حاج قاسم» برایش صدقه کنار می‌گذاشت + عکس


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شهید محمدحسین محمدخانی، فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا(ع) در سوریه و یکی از فرماندهان توانمند ایرانی در جبهه دفاع از حرم بود. متولد نهم تیرماه ۱۳۶۴ و از فعالان بسیج دانشجویی و ستاد تدفین شهدای گمنام بود.


حاج عمار!

یکی از این فرماندهان که در سوریه حضور مستشاری دارد و مدتی با شهید محمدخانی ارتباط داشته است، در گفتگویی به آشنایی خود با شهید محمدخانی و اولین دیدارش با او در سوریه اشاره می کند و می گوید: «با پدر محمدحسین سال۶۴ در منطقه عملیاتی والفجر۸ آشنا شدم. مدت ها آن جا با هم بودیم. آن موقع محمدحسین شیرخواره بود. سال ها از این آشنایی گذشت و محمدحسین در خانواده مذهبی و ولایی اش رشد کرد.

جوان بسیار مودب و با اخلاقی بود. شنیده بودم که در سپاه مشغول شده، اما نمی دانستم کجا. تا اینکه برای اولین بار در حلب، ایشان را در قرارگاه عملیاتی دیدم. تصور کردم محمدحسین آن جا مسئول دفتر قرارگاه است، اما در اولین جلسه ای که در قرارگاه تشکیل شد و در آن شرکت کردم متوجه شدم محمدحسین در ردیف مسئولین و فرماندهان قرارگاه نشسته و در مورد مسائلی که درباره منطقه عملیاتی عنوان می شود، صحبت هایی می کند. برایم خیلی جالب بود. مانده بودم چرا و چطور محمدحسین توی این قضیه ورود کرده. از نفر بغل دستی ام پرسیدم: «ایشان این جا چه کاره هستند؟!»

او هم گفت: «عمار را می گویی؟» آن موقع نمی دانستم که او بین بچه ها به عمار معروف است، بهش اشاره کردم و گفتم: «نمی دونم. این آقای جوان را می گویم.» گفت: «ایشان عمار، فرمانده تیپ سیدالشهدا(ع) هستند.» یک لحظه جا خوردم! مانده بودم چطور این جوان با این سن و سال کم به این جایگاه رسیده! اصلا با وجود رابطه نزدیک من و پدرش، چطور او از سوریه رفتن محمدحسین و فعالیتش در این زمینه چیزی به من نگفته؟! سابقه آشنایی خانوادگی که با هم داشتیم، دلیل خوبی برای باز کردن سر صحبت با او بود. تمام مدت جلسه منتظر فرصتی بودم تا با هم گپ بزنیم.

تقریبا یک ساعت بعد این فرصت فراهم شد. محمدحسین به من گفت که حدود سه سال است به سوریه و مناطق مختلف درگیری اش رفت و آمد دارد. این سال آخر هم توی تیپ سیدالشهدا(ع) خدمت می کرده و مسئولیت عملیات تیپ بر عهده اش است. محمدحسین خیلی باحوصله از عملیاتی که در لازقیه انجام داده بود، برایم حرف زد. به لطف خدا، آن جا پیروزی های درخشانی هم به دست آورده بود.

در نهایت در عملیات محرم، در تاریخ ۱۶ آبان ۹۴ به درجه والای شهادت نائل شد و پس از تشییع در تهران در قطعه ۵۳ گلزار شهدای  تهران، در جوار مزار عموی شهیدش، ولی الله محمدخانی به خاک سپرده شد.

پس از شهادتش، حاج قاسم سلیمانی با کلماتی مقتدرانه او را این‎گونه توصیف کرد: رشادت‌ها و شجاعت‌های شهید عمار مانند همت بود، عمار مثل پسرم بود، همیشه برایش صدقه می‌گذاشتم و میگفتم مراقب خودتان باشید.


رفاقت با حسین(ع) تا پایان راه

یکی از دوستان هیئتی شهید محمدخانی رفاقت او با امام حسین(ع) و شهدا را یادآور می شود و می‎گوید: «محمدحسین محمدخانی دو تا رفاقت خیلی جدی داشت. یکی رفاقت با شهدا و یکی رفاقت با امام حسین(ع) و همه زندگی اش را پای این دو رفاقت گذاشت. گاهی پیش می آمد که هیئت مشکل مالی داشت و پول در جیب بچه ها نبود. می گفت هر کس هر چه دارد بدهد برای هیئت. یا روش او برای جذب کمک برای هیئت این بود که بعد از مراسم میکروفن به دست می گرفت و می گفت: دستگاه امام حسین(ع) به پول من و تو نیاز ندارد، ولی این جا فرصتی است تا به مال خودمان برکت بدهیم. با هر چه که داری و در توانت هست به هیئت کمک کن.»

امین قانعی با بیان اینکه تمام زندگی شهید محمدخانی امام حسین(ع) بود، به ذکر خاطره ای از او می پردازد و می گوید: «بعد از عروسی محمدحسین با برادرم و یکی دیگر از دوستان به صورت خانوادگی به منزلش در تهران رفتیم. اولین کاری که در این دیدار به خواست شهید محمدخانی کردیم این بود که روضه خواندیم و سینه زدیم. چهار نفر هم بیشتر نبودیم. بعد هم برای ما پیتزا خرید و شام روضه را خوردیم! یک شعری بود که محمدحسین همیشه می خواند. می گفت: داریم با حسین حسین پیر می شویم؛ خوشحال از این جوانی از دست رفته ایم. به واقع هم همین طور بود.»

وصیت نامه شهید محمدحسین محمد خانی
سلام بر شما (ائمه معصومین) که بندگان خاص خدایند و از هر چه که داشتید د ر راه خداوند و معبود و معشوق خویش گذشتید.

سلام بر شما که متقیان راه اﷲ هستید.

با الها!  از این که به بنده ی حقیرت توفیق دادی که در راهت گام بردارد. تو را سپاس می گویم و از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنار خالصان و مخلصان راهت قدم بر دارم،  تو را شکر و سپاس می گویم.

در این راه، دیدار خودت را هم نصیبم گردان!



«قصه دلبری» خاطرات خواندنی همسر شهید محمدخانی است که نویسنده ترجیح داده روایت همسر شهید را یک تکه و بدون توقف بنویسد. او از فصل‌بندی و تقطیع خودداری کرده و با یک‌دست و روان کردن متن، به مخاطب کمک می‌کند تا یک‌نفس کتاب را به انتها برساند.

منبع: جهان



منبع خبر

شهیدی که «حاج قاسم» برایش صدقه کنار می‌گذاشت + عکس بیشتر بخوانید »

زخمش خوب نشده بود که رفت و شهید شد

زخمش خوب نشده بود که رفت و شهید شد



نگاهی به زندگی‌نامه شهید «یوسف اسماعیل‌پور»

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «یوسف اسماعیل‌پور» در دوم تیرماه ۱۳۴۵ در محله امیرخیز به دنیا آمد. وی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در انجمن اسلامی فعالیت کرد و با آغاز دفاع مقدس به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد و پس از حضور در چند عملیات، سرانجام در تاریخ هفتم اسفندماه ۱۳۶۲ در عملیات خیبر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

زندگی‌نامه شهید:

دوم تیرماه ۱۳۴۵ در محله امیرخیز به دنیا آمد. آخرین فرزند خانواده بود. دوران تحصیل ابتدایی را در دبستان شریف‌زاده گذراند و در مقطع راهنمایی مشغول تحصیل شد. این دوران مصادف بود با اوج‌گیری مبارزات مردم ایران علیه رژیم شاه. او بیش از سایر هم‌سن و سالان خود در تظاهرات شرکت داشت.

از ابتدای تشکیل انجمن اسلامی در مسجد رسول‌الله(ص)، از اعضای اصلی و فعال این انجمن بوده، فعالانه در جهت تبلیغ انقلاب تلاش می‌کرد. پس از تشکیل واحد احتیاط در مسجد حاج نوروز، در آن‌جا شروع به فعالیت نمود.

بعد از ورود به سپاه تبریز و طی دوره آموزشی، عازم جبهه شده، در عملیات والفجر ۴ شرکت نمود. اعزام بعدی‌اش، همزمان با شروع عملیات خیبر بود که در این عملیات بزرگ(جزایر مجنون) به شهادت رسید.

خصوصیات بارز شهید:

خوش‌رو، خوش‌اخلاق و خوش برخورد بود. به واجبات مخصوصا نماز جماعت و نماز جمعه اهمیت زیادی قائل بود. عشق و علاقه خاصی به ائمه اطهار(ع) داشت.

خاطرات، برادر شهید:

برای مرخصی آمده بود و از ناحیه شانه زخمی. در خانه کسی از مجروحیتش خبر نداشت. یعنی خودش راضی نمی‌شد کسی بفهمد که او زخمی شده است. یوسف می‌گفت: می‌روم دوش بگیرم.

به مادرم گفتم: برو ببین چی شده؟ مثل این که زخمی شده است.

هر کاری کرده بود، یوسف اجازه نداده بود جای زخمش را ببیند. حدود ۱۰ روز بعد از این ماجرا دوباره به جبهه برگشت که خبر آمد شهید شده است.

فرازی از وصیت‌نامه شهید:

برادران عزیز، قدر لحظه‌هایتان را بدانید، به دنیا پایبند نباشید. چنان که رسول‌خدا(ص) می‌فرمایند: دوستی انسان در دنیا سه حالت دارد، ثروت که انسان در موقع مرگ دست از همه آن‌ها برمی‌دارد. دوم دوست، اولاد و عیال انسان است و موقعی که در قبر گذاشته می‌شود، آن‌ها هم فرد را تنها می‌گذارند و از انسان دور می‌شوند اما سومین، عمل‌های خود شخص است. هرکجا برود، کنارش است در قبر و هر کجای دیگر.

امیدوارم تمامی آشنایان مخصوصا نزدیکان مرا حلال کنند. اگر بدی دیده‌اند مرا ببخشند. چون وقت نبود وصیت‌نامه‌ام را این‌طور نوشتم. به امید پیروزی رزمندگان اسلام. از امام اطاعت کنید که عصاره اسلام است. او را تنها نگذارید که نایب امامان است. به گفته‌هایش عمل کنید چون اسوه بشریت قرن است. او را دعا کنید که به ثمر رساننده انقلاب است.

انتهای پیام/



منبع خبر

زخمش خوب نشده بود که رفت و شهید شد بیشتر بخوانید »

می‌خواهم با قطره خونم به معشوقم برسم

می‌خواهم با قطره خونم به معشوقم برسم



۱۰۰۹/شهید سعید رضایى: هیچ عملی برتر و ارزنده‌تر از شهادت نیست

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «شهید»؛ شاهد شهود عرفانی شد و نقش هرچه خوبی را در چهارفصل گیتی نمایان کرد و چشم ستارگان آسمان را روشن، ققنوس هشت جنت که هفت آسمان را مجذوب خود کرده است، همان عاشقی که در وادی مقدس عاشقی، پر پرواز گشود و فرشتگان را نوازشگر روح نابش کرد.

می‌خواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستاره‌ها،‌ شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ادای دینی باشد بر آن همه رشادت، شهامت، مجاهدت و شجاعت… «برگ سبزی، تحفه درویش»، «تا چه قبول افتد و چه در نظر آید».

تبرک لحظاتمان با شهید سعید رضایی:

بسم الله الرحمن الرحیم
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند مرده‌اند بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌برند.

شهادت چه زیبا و پرمعناست و جهانی از شور و شوق و ایثار در این کلمه جذاب نهفته است، می‌دانید شهید کیست شهید آن انسان برتری است که برای عشق و ایمان به خداوند و زنده کردن ارزش‌های والای انسانی جان عزیزش را ایثار می‌کند.

جهان ماده و مادیات برای روح بزرگ شهید تنگ و کوچک است، شهید با فداکارها و دلاوری‌هایش خود را از قفس رها کرده و به جهان وسیع و نورانی آخرت پرواز می‌کند و زنده، پیروز و جاوید در بالاترین  مقام‌های یک انسان در بهشت نزد پروردگار و آفریننده‌اش روزی می‌خورد.

شنیدن نام شهید، فداکاری‌های شهید، از جان‌گذشتگی‌های شهید و شنیدن شرح خدمات او به خلق خدا چه درس آموز است و زیارت قبر شهید و شنیدن و خواندن وصیتنامه شهید چه شورانگیز است؛ مشاهده آثار شهید در جان انسان‌های بیدار غوغا به پا می‌کند و یاد شهید دل‌های آگاه را به تپش می‌اندازد حتی گریستن بر شهید گریستنی روحانی و آسمانی است. گریه ذلت و حزن و اندوه نیست بلکه اشک شور و شوق و عشق است و راستی که هیچ عمل صالحی برتر و ارزنده‌تر از شهادت نیست.

شکر خدای را که توفیق یافتم در راه مبارزه حق علیه باطل شرکت کنم و آنچه را که دارم در طبق اخلاص نهاده تقدیم ایزد منان کنم و آنچه حسین و یارانش و تمام رزمندگان صدر اسلام پروانه وار دور آن می‌گشتند من هم آن را بازیابم (یعنی شهادت).

هیچ قطره‌ای در مقیاس حقیقت در نزد خدا از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود بهتر نیست و من می‌خواهم با این قطره خون به معشوقم برسم که خداست.

عزیزان نه مرگ آنقدر ترسناک است و نه زندگی آنقدر شیرین که انسان شرف خود را به خاطر بودن در این دنیا بفروشد. در پایان از کلیه برادران می‌خواهم که سلاح شهدا را بر زمین نگذارید.



منبع خبر

می‌خواهم با قطره خونم به معشوقم برسم بیشتر بخوانید »