وصیت نامه شهید

آرزویی جز پیروزی اسلام ندارم

آرزویی جز پیروزی اسلام ندارم


به گزارش مجاهدت از‌ خبرنگار دفاع‌پرس از کرمانشاه، شهید «ایمان شاه حسینی» دهم فروردین ۱۳۴۹ در شهرســتان هرســین دیده به جهان گشود. پدرش حســینعلی و مادرش لیلی خانم نام داشت. تا سوم متوسطه در رشــته تجربی درس خواند. به عنوان بسیجی به جبهه رفت. ۲۴ دی ۱۳۶۵ در شــلمچه بر اثر اصابت گلوله به شــهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای سراب جدید زادگاهش به خاک سپردند.

در بخشی از وصیت‌نامه  این شهید والامقام آمده است: 
 
با سلام بر امام زمان (عج) و نایب برحقش امام خمینى کبیر. پدر و مادر و برادرانم این را بدانید که من و دیگران با اراده و شجاعت این راه را طى نمودیم و امیدواریم که خداوند این کار ما را بپذیرد کارى که باعث مى‌شود ناموس و غیرت و دین ما به دست دشمنان نیفتد و راهى که باعث مى‌شود اسلام را از سقوط به صعود برساند.
 
 خانواده گرامى! شما را به خدا سوگند مى‌دهم که در شهادت من صبور باشید و کمتر گریه کنید و به برادران و خواهرانم بگویید که مبادا نماز را ترک کنند و یا جبهه را فراموش کنید بیش از این مزاحم اوقاتتان نخواهم شد و درپایان سلامتى شما و تمام اقوام و آشنایان و پیروزى رزمندگان اسلام را از خداى بزرگ خواهانم.
 
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آرزویی جز پیروزی اسلام ندارم بیشتر بخوانید »

شهید نبی‌الله کریمی: از مال دنیا یک تیشه و ماله دارم، آن را هم به جهاد سازندگی بدهید

شهید نبی‌الله کریمی: از مال دنیا یک تیشه و ماله دارم، آن را هم به جهاد سازندگی بدهید


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «نبی‌الله کریمی» سواد خواندن و نوشتن نداشت؛ اما وقتی دید که ضدانقلاب در حال آسیب زدن به کشور هستند، به نیروهای انقلابی پیوست. او علاوه بر دفاع از انقلاب اسلامی و ایستادگی در مقابل دشمنان، در جبهه شمالغرب کشور، از همرزمانش خواندن و نوشتن را یاد گرفت و این‌طور شد که توانست چند خطی برای خود وصیت‌نامه بنویسد.

یکی از رزمندگان همراه شهید کریمی در خصوص روزهای قبل از شهادت او گفته است: با نبی‌الله سه ماه در مهاباد مستقر بودیم که به‌دلیل اوضاع نابسامانی که آن‌جا داشت، ما در مقری در میدان گوزن‌ها ماندگار شدیم. در مکانی که مأموریت‌مان بود، اوقات فراغت زیادی داشتیم. یک شب نبی‌الله گفت: «چون امام خمینی (ره) تکلیف کرده‌اند که درس بخوانیم، من می‌خواهم همراه با جنگ و حضورم در جبهه از فرصت‌ها استفاده کرده و درس هم بخوانم». این را که گفت، من هم استقبال کرده و شروع کردم به آموزش او.

نبی‌الله دفتری تهیه کرده بود و من هم هر شب سرمشقی داده و درسش را پیگیری می‌کردم. دو سه روزی به شهادتش مانده بود که گفت می‌خواهم وصیت‌نامه‌ای بنویسم؛ بنابراین دفترچه وصیت‌نامه‌ای که تهیه کرده بود را به من داد و گفت: «هرچه که می‌گویم بنویس».

دفترچه را گرفتم و سؤال‌های دفترچه را می‌خواندم و پاسخ‌های او را می‌نوشتم. به صفحه ۱۱ وصیت‌نامه که رسیدیم، بالای صفحه نوشته شده بود مطالبات من به این شرح است. به این‌جا که رسیدیم، نبی‌الله دفترچه را از من گرفت و گفت: «این قسمت را خودم می‌خواهم بنویسم»؛ هنوز املای بعضی از کلمات را به درستی نمی‌دانست؛ بنابراین از من می‌پرسید و من برایش روی کاغذ دیگری نوشته و او از روی نوشته من می‌نوشت. نبی‌الله این‌گونه نوشت: «طلبکاری‌هایم را بخشیدم. از مال دنیا یک تیشه و ماله دارم، آن را هم به جهاد سازندگی بدهید». من خنده‌ام گرفته بود. گفتم: «آخه یک ماله چه ارزشی دارد که می‌خواهی در وصیت‌نامه‌ات آن را به جهاد بدهی؟» و او در کمال صداقت و سادگی گفت: «اتفاقاً ماله‌اش خیلی خوب است. از این ماله‌های معمولی نیست».
شهید نبی‌الله کریمی: از مال دنیا یک تیشه و ماله دارم، آن را هم به جهاد سازندگی بدهید

هشتم آبان سال ۱۳۶۰ درگیری بین نیروهای بسیج و سپاه با ضدانقلاب اتفاق افتاد و نبی‌الله در همین درگیری‌ به شهادت رسید. شهید نبی‌الله کریمی متولد سال ۱۳۳۷ در روستای قشلاق نوروز از توابع شهرستان بیجار بود.

منبع: فارس

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید نبی‌الله کریمی: از مال دنیا یک تیشه و ماله دارم، آن را هم به جهاد سازندگی بدهید بیشتر بخوانید »

علی‌وار زندگی کنید و سفره‌های ساده داشته باشید/ از گفته‌های امام پیروی و به آن عمل کنید

علی‌وار زندگی کنید و سفره‌های ساده داشته باشید/ از گفته‌های امام پیروی و به آن عمل کنید+ سند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار ساجد دفاع‌پرس، وصیت‌نامه‌های شهدا چراغ راهی است که این روز‌ها پس از گذشت سال‌ها از پایان جنگ تحمیلی، همچنان راه را برای کسانی که می‌خواهند پای خود را جای پای شهدا بگذارند، مشخص می‌کند؛ شهیدانی که راه خدا را پیمودند و سرانجام عند ربهم یرزقون شدند.  

شهید «عزت‌الله اوضح» یکی از شهدایی است که همچون دیگر شهدا، وصیت‌نامه او حاوی نکات ارزنده‌ای است؛ شهیدی از دیار سیدالکریم (ع) که دوم خرداد سال ۱۳۴۵ متولد شد و سرانجام پس از مجاهدت‌های فراوان، درحالی که در عملیات‌های بسیاری شرکت کرده و بار‌ها جانباز شده بود، سرانجام ۲۳ اردیبهشت سال ۱۳۶۷ در عملیات «بیت‌المقدس شش» با سمت معاون اطلاعات و عملیات لشکر ۱۰ حضرت سیدالشهداء (ع)، شربت شهادت را نوشید و به معشوق خود پیوست.

وصیت‌نامه شهید «عزت‌الله اوضح»

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و درود خدمت امام زمان (عج) و نایب بر حق او امام خمینی و با سلام و درود خدمت خانواده‌های شهدا و با سلام و درود نثار ارواح پاک شهدای اسلام؛ و من در نهایت می‌رسم به شما خانواده عزیزم، با سلام و درود خدمت پدر و مادر عزیزم و با سلام و درود خدمت برادران و خواهرم و با سلام و درود خدمت قوم و خویشان، و سلام بر شما پدر و مادر عزیزم که زحمت‌های فراوانی برای من کشیدید و مرا بزرگ کرده‌اید و تا به این‌جا رسانده‌اید و از شما می‌خواهم که مرا حلال کنید؛ زیرا امکان دارد من در خانه اشتباهات زیادی کرده باشم؛ و‌ ای پدر و مادر عزیزم، این را هم شما می‌دانید و هم من که من شهید می‌شوم و شما این را بدانید که اسلام به این خون‌ها نیاز دارد، و از شما می‌خواهم که برای من حقیر گریه نکنید و اگر خواستید گریه کنید، بر مصیبت‌های سخت اباعبدالله (ع) گریه کنید و شما این فکر را نکنید که ما فرزندی داشته‌ایم و الان این‌جا نیست و شهید شده است و برای این‌که از پیش شما رفته‌ام، تأسف بخورید و گریه و زاری و شیون کنید.

این را به شما بگویم که‌ ای پدر و مادر عزیزم، شما امانت‌دار خوبی بودید و من که امانتی در دست شما بودم، شما از آن خوب مواظبت کردید و دوباره آن را به خدا سپردید، و شما این فکر را نکنید که ما فرزندی داشته‌ایم و از دست ما رفته است؛ بلکه این فکر را بکنید که امانت‌دار خوبی بودیم و خدا امانت‌داران را دوست دارد؛ و‌ ای پدر عزیزم، این را به شما بگویم که اگر در آخرین لحظات من نیستید؛ ولی آقا امام حسین (ع) و امام زمان (عج) بر بالین من است. و مادرم، تو این را بدان اگر تو این‌جا نیستی که سر من را در دامن بگیری؛ ولی مادر اصلی ما فاطمه (س) این‌جا است؛ پس من تنها نیستم؛ و‌ ای پدر و مادر عزیزم، من هیچ‌موقع زحمت‌های شما را از یاد نمی‌برم، و‌ ای پدر و مادر عزیزم، از شما می‌خواهم که برادر کوچکم قدرت‌الله عزیز را طوری بزرگ کنید که اسلام به آن نیاز دارد، و در این برهه زمانی از شما می‌خواهم که مواظب او باشید و دیگر این‌که از شما می‌خواهم که او را به کلاس‌های قرآن بفرستید و او را به قرآن و دعا سوق دهید؛ و قدرت‌الله عزیزم‌، ای برادر کوچکم، ان‌شاءالله که مرا حلال کنی، و می‌رسم به برادر بزرگم‌، ای برادر عزیزم درست است که من و تو زیاد پیش یکدیگر نبودیم؛ ولی من تو را خیلی دوست دارم و همیشه به یاد تو بوده‌ام، و از تو می‌خواهم که این راهی که می‌روی و آن راه شهدا است را ادامه بدهی و از تو می‌خواهم که اگر خواستی برای برادر حقیرت گریه کنی، گریه نکن و فقط برای مصیبت‌های سخت اباعبدالله (ع) گریه کن و از تو می‌خواهم مرا حلال کنی، و از تو خواهر عزیزم، سلام بر تو‌ ای خواهر عزیزم فاطمه، از تو می‌خواهم که مرا حلال کنی، و از تو می‌خواهم که گریه برای من نکنی و فقط گریه برای زینب (س) عزیز بکن که چه مصیبت‌هایی که کشیده و از تو می‌خواهم که بعد از شهادتم، زینب‌وار باشی و راه زینب (س) را ادامه بدهی و رضای خدا را به‌جای آوری؛ و پیامی در آخر دارم برای شما پدر و مادر و خواهرم و برادرم و قوم و خویشان و دوستان که هیچ‌وقت در مجالس پرشکوه شرکت نکنید و خود هم همچنین مجالسی نداشته باشید، و از شما می‌خواهم که علی‌وار زندگی کنید و سفره‌های ساده داشته باشید، به جای اینکه سفره‌های رنگین داشته باشید، و از شما همه می‌خواهم که پیرو خط امام باشید و از گفته‌های امام پیروی کنید و به آن عمل کنید؛ و از همه شما می‌خواهم که مرا حلال کنید و از خدا برایم طلب مغفرت کنید، و از شما می‌خواهم که سلام مرا به امام عزیزم برسانید، و من در نهایت پیامی دارم برای خانواده‌های شهدا که این را حتماً به آن‌ها بگویید که ای خانواده‌های محترم، شما این را بدانی:

اگر فرزندتان شهید شد؛ ولی به جای آن به کربلای اباعبدالله‌الحسین (ع) می‌رسید و حرم آقا اباعبدالله (ع) با خود آقا درد دل می‌کنید و من با یک حالت دیگر به شما بگویم، من از سنگر‌های جبهه، خاک پای شما عزیزان را می‌بوسم و افتخار می‌کنم و از شما می‌خواهم که از خدا برایم طلب مغفرت بکنید؛ و‌ ای پدر و مادر عزیزم، من مقداری کتاب دارم، که بعد از اینکه خواهرم و برادرم از آن استفاده کردند؛ آن را به کتابخانه مسجد رضوی بدهید، و در ضمن من مقدار کمی نماز قضا و روزه قضا دارم که از شما می‌خواهم آن را جبران کنید.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

از شما می‌خواهم که برایم از خدا طلب مغفرت کنید.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار

خدایا خدیا رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما

خدایا خدایا زیارت کربلا نصیب ما بگردان

عزت‌الله اوضح

بیست و هشتم اسفند ۱۳۶۱

علی‌وار زندگی کنید و سفره‌های ساده داشته باشید/ از گفته‌های امام پیروی و به آن عمل کنید

علی‌وار زندگی کنید و سفره‌های ساده داشته باشید/ از گفته‌های امام پیروی و به آن عمل کنید

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

علی‌وار زندگی کنید و سفره‌های ساده داشته باشید/ از گفته‌های امام پیروی و به آن عمل کنید+ سند بیشتر بخوانید »

شهید عسگری نظری: اسلام، انقلاب، امام، حجاب و تقوا را فراموش نکنید

شهید عسگری نظری: اسلام، انقلاب، امام، حجاب و تقوا را فراموش نکنید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار ساجد دفاع‌پرس، شهید «حسن عسگری نظری» دهم تیر سال ۱۳۴۲ در تهران تولد شد. وی تا پایان دوره متوسطه درس خواند و سپس به جمع پاسداران کمیته انقلاب اسلامی پیوست، تا این که با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد و سرانجام شانزدهم اسفند سال ۱۳۶۳، با سمت فرمانده اطلاعات و عملیات در سرپل‌ذهاب به شهادت رسید.

وصیت‌نامه‌ای از این شهید والامقام به یادگار مانده که وی در فرازی از آن نوشته است: برادران و خواهران! ما رفتیم و برای فتح کربلا و بیت‌المقدس عزیز با دشمن می‌جنگیم تا شما بتوانید به زیارت فرزند زهرا و قبله‌گاه اول مسلمین دست یابید. (بیشتر بخوانید)

همچنین وصیت‌نامه دیگری نیز از شهید «حسن عسگری نظری» به یادگار مانده است که در ادامه آن را می‌خوانید:

بسم الله الرحمن الرحيم

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ.
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ جُنْدِكَ فَإِنَّ جُنْدَكَ هُمُ الْغَالِبُونَ.

خدایا مرا ببخش از گناهانم در گذر تو کریم و رحیم و تو بخشنده‌ای.
خدایا ما با تو پیمان بستیم که تا آخر عمر راه تو را برویم.
خدایا ما را ثابت‌قدم و استوار و پیمانمان همچنان استوار بدار.

از یک سو باید بمانیم و شهید آینده و فاتح امروز شویم و از سوی دیگر باید شهید شویم تا فردا بماند؛ هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید فردا شهید شویم، عجب دردی، چه می‌شد امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده تا دوباره شهید شویم!

پدر و مادر رنجدیده‌ام! از دور دست و پا و رخ شما را می‌بوسم و بر این بوسه افتخار دارم که فرزند چنان پدر و مادری بودم که در مکتب حسین (ع) مرا پرورانده و در راه الله و راه خونین حسین (ع) مرا هدیه دادند.

پدر جان و مادر عزیزم! اگر من شهید شدم، برخود رنجی راه ندهید؛ زیرا فرزندتان به آرزوی قلبی و دیرینه‌ای که ملاقات خدا و بنده خاص او گردیده و به دیدار برادر و دوستان سبقت‌گرفته‌اش رفته است، شما به جز خیر و صلاح و عاقبت فرزندتان چه می‌خواستید؟ اکنون او در ملوانی دیگر در آرامش‌خاطر به‌سر می‌برد و از رنج و گرفتاری دنیوی و گناهان روز افزون به‌دور است. شما به جز راه حسین چه می‌خواستید، جز این‌که به ندای خونین «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی» او لبیک می‌گفتید. حسین زمان، روح خدا، فرزند زهرا، خمینی عزیز نیز امروز از جوانان مسلمان و پرشور خواست تا به ندای هل من ناصرش پاسخ دهند؛ پس اگر من این ندای الهی را پاسخ دادم، این من نبودم؛ این مکتب و دامن شما خانواده رنج‌دیده بود که مرا این‌چنین پروراند و این عنایت و لطف خدا بود که به خانوارده ما این نعمت و سعادت را بخشید تا شما توانستید ما را بزرگ کنید و در راهش هدیه دهید؛ پس چه سعادتی! خدا شما را سلامت و زنده نگه دارد تا دعاگوی ما و طلب مغفرت از درگاه باری تعالی برای ما و دیگر فرزندتان بکنید.

خدایا پدر و مادرم را به تو می‌سپارم که نیست بالاتر از تو قدرتی که تواند عطای صبر و شکیبایی به آنان بخشد. خدایا اگر من لایق خود دانی، جان از قفس مادی و عدود دنیوی برگیر و به جانان اخروی و جاوید بر من عطا کن.

خدایا در آخرین لحظات عمرم، از تو می‌خواهم که فقط یک‌بار هم که شده روی گوهربار مولا و صاحب و والای امام عصر (عج) مهدی موعود را ببینم و به عشق او جان به جانان تسلیم کنم.

خدایا کرم تو بسیار و معصیت من نیز بسیار؛ ولی تو مطلق و من نسبی، امید بخشش و عطای فضیلت دارم؛ ولی در مورد بندگانت، اگر من کوتاهی بی‌احترامی، ناراحتی. برای مومنینت فراهم آورده‌ام، تو خود بر دل آنان بینداز تا مرا عفو نمایند.

خدایا اگر قرضی و دینی بر گردنم می‌باشد، وسایل پرداخت آن را تو نیز فراهم ساز و اگر از مال دنیا به نام من چیزی هست، همگی تحت اختیار پدر و خانواده‌ام خواهد بود که همچنان در قدیم بوده و در مصرف نیز صاحب هستند.

خدایا، برادر بزرگ‌ترم و عصای دست پدرم را به سلامت دار و طول عمر بر او عطا فرما و دعاگوی ما قرار بده. ابراهیم جان! تو سمت پدری و برادری بر من داشتی؛ ولی من نادان و کوته‌فکر بودم و قدر تو را ندانستم؛ ولی باز تو بزرگی کن و مرا حلال نمای و بر من دعا کن که بنده خالص و خاص خدا گردم. خدایا، چنان کن که اگر همشیره‌ها و خانواده‌شان از من بدی دیده‌اند، مرا ببخشند و حلال نمایند. چنان عمل کنند که زینب در کربلا عمل کرده و اسلام، انقلاب، امام، حجاب و تقوا را فراموش نکنند.

از کلیه فامیل و اقوام و آشنایان دوستان و برادران دینی خود نیز طلب عفو و بخشش دارم.

خدایا مرا از سربازان امام زمان قرار بده و قلب مقدسش را از ما راضی و خشنود بگردان و ما را یاران و فدائیان رهبر کبیر انقلاب و امید مستضعفان جهان و قلب تپنده ملت، روح خدا، خمینی بت‌شكن، حسین زمان قرار بده و در روز محشر شافی ما نیز قرار بده. اللَّهُمَّ وَ انْصُرْ جُيُوشَ الْمُسْلِمِينَ وَ عَسَاكِرَ الْمُوَحِّدِينَ.

اگر تا بعد از جنگ جسد مطهر برادر و شافی من به دست نیامد، می‌توانید از برادر سعید سعیدی جهت آوردن از او کمک بگیرید و اگر بود بر وصیت‌نامه عمل و اگر نبود سرجایش کربلایش را بر سازید.

اگر مطالب کوتاه و مختصر و بی‌محتوا گشته، دیگر وقت نیست و عازم نینوا هستیم رزمندگان را از دعا فراموش نکنید برای طول عمر امام دعاوبرای پیروزی کامل و نهایی رزندگان اسلام بر کفر جهانی دعا فرمائید.

پس از شهادت مجالس را در مسجد امام حسن مجتبی (علیه السلام) برقرار نمائید. پارچه سیاهی دارم که با نخ متبرکه قبر شش‌گوشه اباعبدالله حسین جان دوخته شده را حتما در کفنم قرار دهید.

در میعادگاه عاشقان بهشت زهرا دفن نمائید.

قرآن بر من زیاد بخوانید.

والسلام على من التبع الهدى – الحقیر حسن عسگری نظری

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید عسگری نظری: اسلام، انقلاب، امام، حجاب و تقوا را فراموش نکنید بیشتر بخوانید »

شهید فریورجو: خطی را در زندگی انتخاب کنید که آخر آن صراط مستقیم باشد/ سد راه نفوذ منافقان شوید

شهید فریورجو: خطی را انتخاب کنید که آخر آن صراط مستقیم باشد/ سد راه نفوذ منافقان شوید+ دست‌خط


به گزارش مجاهدت از خبرنگار ساجد دفاع‌پرس، شهید «خسرو فریورجو» دوران طفولیت خود را به‌دور از نعمت پدر و مادر گذراند؛ هرچند نام پدرش علی ذکر شده است؛ اما از نام واقعی والدین او اطلاعاتی در دسترس نیست و تا زمان عزیمت به جبهه جنگ، در بهزیستی زندگی کرد؛ غریبانه و گمنام زیست و گمنام به شهادت رسید و پیکر مطهرش تا مدت‌ها مفقود بود تا بالاخره ۱۳۷۵/۱۲/۰۷ استخوان‌هایش تفحص و در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) در غربت کامل به خاک سپرده شد.

این شهید والامقام پیش از شهادت خود، وصیت‌نامه‌ای نگاشته و در آن به همه کسانی که در راه او قرار دارند، توصیه کرده است: همیشه باید در زندگی خطی را انتخاب کنید که آخرش به صراط المستقیم باشد. این گفته را باید همیشه درنظر داشته باشید.

متن کامل وصیت‌نامه شهید «خسرو فریورجو»

بسم الله الرحمن الرحیم

وَجَعَلۡنَا مِنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ سَدّٗا وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ سَدّٗا فَأَغۡشَیۡنَٰهُمۡ فَهُمۡ لَا یُبۡصِرُونَ

و دشمنان را سر در هوا مانده و چشم و گوش و از پس و پیش ایشان را بستیم که هیچ راه خیر را نبیند و کور و کر شوند.

با درود بر امام امت و امت شهیدپرور و درود بر امام زمان و برادران جانباز در راهش.

سلام علیکم.

اینجانب برادر «خسرو فریورجو» دارای شماره شناسنامه ۲۱۷ صادره از تهران، متولد سال ۱۳۴۰ شمسی در تهران به‌دنیا آمده‌ام و در این مدت طولانی مشقت‌های زیادی کشیده‌ام که دیگر لازم به گفتن آن نیست؛ ولی این را باید به تمام برادران در راهم بگویید که همیشه باید در زندگی خطی را انتخاب کنید که آخرش به صراط المستقیم باشد. این گفته را باید همیشه درنظر داشته باشید.

من نمی‌خواهم که این وصیت‌نامه خیلی طولانی باشد؛ زیرا همین‌قدر کافیست؛ ولی در این مدت زندگی، کسانی در زندگی من نقش مهمی داشتند که مرا به این مرحله رسانیدند، که توانستند مرا از راه‌های گوناگون به راه درست بکشانند. کسانی که مرا راهنمایی کردند از این قرار هستند، اسامی آن‌ها را بدین‌خاطر می‌برم که از آن‌ها قدردانی شود: ۱- برادر مقدس ۲- و مریم ربیعی و خواهر معارفوند و خواهر روزبه و بقیه که ان‌شاءالله در زندگی موفق باشند و به تمام دوستانم می‌گویم که همیشه در خط اسلام باشید و از کار‌های زشت دست بردارید و در خط امام باشید.

برادر رسول و بهرام و یوسف من الآن که در جبهه هستم، خدا می‌داند که چقدر به یاد شما هستم و از این‌جا برای شما دعا می‌کنم، شما هم مرا دعا کنید که خدا مرا ببخشد؛ در ضمن از خواهر معارفوند می‌خواهم که مبلغ پولی را که دارم، اگر به فیض شهادت نائل گشتم، پولم را به برادری که نامش را بعداً می‌برم، بدهید تا ایشان می‌داند که چکار کند پول را، این برادر نامش مهدی قزل‌باش است؛ و در ضمن مراسم سوگواری را در آن‌جا که بودم تشکیل دهید؛ یعنی همان سرای بهمن تشکیل دهید و اگر ممکن است هر پنج‌شنبه در سر قبر در بهشت‌زهرا در مزار شهدا حاضر شوید؛ زیرا من را خوشحال می‌کنید و اگر مقدور نبود، بیایید حداقل فاتحه بخوانید برای تمام شهدا و بعد من. خلاصه امام را زیاد دعا کنید، پشت جبهه را کاملاً پر کنید و نگذارید منافقین این کوردلان نفوذ کنند سد راه آن‌ها شوید. در خاتمه سلام مرا به دوستانم بهرام و رسول و یوسف و مجید، ولی الله و منوچهر خان و محمد آقا و کل بچه‌ها و کارمندان برسانید.

به امید زیارت کربلای حسینی ان‌شاءالله. امام را زیاد دعا کنید. والسلام.

شهید فریورجو: خطی را در زندگی انتخاب کنید که آخر آن صراط مستقیم باشد/ سد راه نفوذ منافقان شوید

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید فریورجو: خطی را انتخاب کنید که آخر آن صراط مستقیم باشد/ سد راه نفوذ منافقان شوید+ دست‌خط بیشتر بخوانید »