وصیت نامه

مروری بر زندگینامه شهید «مسعود رمضانی اوزینه»

مروری بر زندگینامه شهید «مسعود رمضانی اوزینه»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از گلستان، شهید «مسعود رمضانی اوزینه» بیستم خرداد ۱۳۴۲ در روستای اوزینه از توابع شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش علی، کشاورز بود و مادرش صدیقه نام داشت. تا سال دوم دوره کاردانی در رشته تربیت معلم درس خواند. معلم بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. پانزدهم آبان ۱۳۶۱ با سمت خدمه خمپاره در موسیان هنگام درگیری با نیرو‌های عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر و دست، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده عبدالله شهرستان زادگاهش قرار دارد.‌
 
 
فرازی از وصیت نامه شهید رمضانی اوزینه‌ای:
 
 امام حسین، اگر در آن فضای گرم و خونین کربلا کسی به فریادت نرسید و ندای تو را لبیک نگفت ما پیروانت در فضای گرم و خونین ایران زمین دست مردانگی داده‌ایم و به غریبی و تنهایی ات لبیک می‌گوییم.‌ای وارثان شهدا هرگز نباید دست از مبارزه بردارید و تا وقتی که در جهان مظلومی هست باید با ظالم جنگید. باید شیطان‌ها را از میان برداشت و به زباله دان تاریخ فرستاد.‌ای برادران دینی از شما می‌خواهم در کارهایتان نظم داشته باشید و تقوی الهی را پیشه کنید.
 
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

مروری بر زندگینامه شهید «مسعود رمضانی اوزینه»

مروری بر زندگینامه شهید «مسعود رمضانی اوزینه» بیشتر بخوانید »

مروری بر زندگینامه شهید «خانعلی ده مرده»

مروری بر زندگینامه شهید «خانعلی ده مرده»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از گلستان، شهید «خانعلی ده مرده» فرزند حسن در سال ۱۳۳۹ در شهرستان گنبدکاووس در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود، وضعیت اقتصادی خانواده متوسط بود و از لحاظ فرهنگی و تحصیل، به جزء پدر و مادر بقیه تحصیل کرده بودند.
 
 
خانعلی دوران طفولیت را مانند سایر بچه‌ها با بازی‌های کودکانه سپری نمود و در سن هفت سالگی وارد عرصه علم و دانش شد و تا کلاس سوم راهنمائی ادامه تحصیل داد.
 
خدیجه دهنوی همسرگرامی شهید توصیفی از شهید آنچه که در پرونده فرهنگی شهید در بنیاد شهید درج شده هست را در ادامه می‌خوانید:
 
ایشان عنصری فعال و علاقمند به مردم و میهن اسلامی بودند، با خصوصیات اسلام و دوستی و غیرت ملی – مذهبی که داشتند، توانستد در خدمت نظام جمهوری اسلامی ایران درآمده و مطیع و فرمانبردار نظام باشند، شجاعت و ایمان را در رویارویی با دشمن توأم کرده و از آنها استقامت می‌گرفت.
 
هیچگاه از نظام خارج نشد، با تکیه بر آرزو‌های دیرینه‌ای که در سر داشت که همان تحقق حاکمیت اقشار محروم و مستضعفان بود و آن را تحت رهبری‌های امام امت (ره) می‌یافت و همیشه سعی در کار زار داشت و براستی خدمتگذار بود و فرائض دینی (نماز و روزه) را به جای می‌آورد.
 
نگاهی بر زندگی نامه شهید؛ جاویدالاثر «خانعلی ده مرده»
شهید خانعلی ده مرده شاغل بخش دولتی تکاور نیروی ارتش بود، و اوقات فراغت را به دیدار دوستان می‌رفت و در جلسات با آنها شرکت داشته و گاهی اوقات به مسافرت می‌رفت، که بیشتر جنبه تفریحی و سیاحتی داشت.
 
خانعلی در خانواده‌ای زندگی می‌کرد که بسیار فعال و علاقمند به نظام جمهوری اسلامی بودند و با حضور در مراسم مذهبی، عمق دلبستگی و علایق ریشه‌ای خود را نسبت به مذهب و انقلاب نشان می‌دادند.
 
شهید خانعلی در سال ۱۳۶۰ ازدواج نموده و ثمره این ازدواج یک دختر می‌باشد.
 
همسرگرامی شهید در ادامه از نحوه آشنایی با شهید را در چنین روایت می‌کند:
 
هجده سال بیشتر نداشتم، نزد خیاط رفتم و منتظر پرو لباس بودم، دختر دائی داماد علی آقا (شهید) نیز در آنجا بودند به من پیشنهاد ازدواج دادند، آن زمان، دوران جنگ بود و علی آقا هم ارتشی بودند، ترس داشتم که خانواده‌ام قبول نکنند، چون علی آقا بوشهر بودند.
 
در مدت ۲۴ ساعت خودشان را به گرگان رساندند و مرا دیدند، بلاخره با اصرار خانواده علی آقا با ازدواج ما موافقت شد، دوران نامزدی ما ۶ ماه بیشتر طول نکشید، تقریباً اواخر سال ۶۰ بود و سال ۶۱ نیز ازدواج کردیم.
 
شهید خانعلی ده مرده، چون در ارتش خدمت می‌کرد، از برخورد‌های سیاسی دور بود و آنچه در گفته‌ها و مجاورات ایشان بوده، دلالت بر نفرت از عملکرد گروه‌های ضد انقلاب داشتند و در راستای رهنمود‌های حضرت امام (ره) می‌اندیشید، چند بار در مأموریت علیه گروه‌های مسطح در کردستان شرکت نموده بود.
 
شهید خانعلی در برخورد با خصم، از روحیه بالایی برخوردار بود و در دفعات مکرر که با دشمن در آب‌های خلیج فارس رو به رو شدند در حد ایثار مقابله کردند، یک بار در رویارویی دریائی به تنهایی با قایق در مقابل آنها (بعثیون) ایستاد و با آر پی جی زن، یک قایق دشمن را منهدم نمود و یک بار در مأموریت آبادان در رویارویی با دشمن زخمی شد، در مجموع ۱۰ نوبت در مأموریت‌های دریایی شرکت کردند.
 
نگاهی بر زندگی نامه شهید؛ جاویدالاثر «خانعلی ده مرده»
آخرین توصیه و پیام شهید خانعلی به همسرش.
 
همسرم شاید این آخرین دیدار باشد، گر چه دلم می‌خواست، مطالبی مبسوط برایت بنویسم ولی خوب هست بگویم بعد از من، از فرزندم مراقبت کن و راه درست زندگی کردن را به او بفهمان.
 
شهید عزیز همیشه به پیروی از دستورات امام خمینی (ره) سفارش می‌نمود و می‌گفت: امام را تنها نگذارید و روحیه شهادت طلبی داشت و می‌گفت: انسان یک بار بیشتر نمی‌میرد و چه بهتر هست که در راه اسلام و وطن برود.
 
همسرش درباره شنیدن خبر شهادت شهید می‌گوید؛
 
۲ ماهه باردار بودم و حالم بد بود، علی آقا (شهید) که از مأموریت آمدند با پدر خودش تماس گرفت، و از ایشان خواست به علت هوای گرم بوشهر (آن موقع در بوشهر سکونت داشتیم) مرا به گرگان ببرد، تا یک ماه گرگان باشم، و بعد مرا با خود می‌برد، سیزده روز بیشتر طول نکشید که علی آقا تماس گرفت و گفت؛ که من تنها هستم و شما به خانه برگردید، تصمیم گرفتم با خانواده پدر شوهرم خداحافظی کرده و سپس به خانه مادرم برای عرض خداحافظی رفتم.
 
سرکوچه که رسیدم انتهای کوچه شلوغ و مملو از جمعیت بود، سوال کردم جواب درستی نشینیدم، شک کردم و گفتم اتفاقی افتاده، گفتند نه…
 
گفتم دیشب خواب دیدم گفتند: انشاالله خیر هست. فقط علی آقا شیراز زخمی شده و در بیمارستان هست و حواس درست و حسابی نداشتم، به هوای اینکه علی آقا زخمی شده رهسپار شیراز شدیم، شیراز که رسیدیم، گفتم: پیش علی آقا برویم، گفتند: اول باید به ارتش زنگ بزنیم که کدام بیمارستان هست؛ و وقتی استراحت کردیم بعد از آن می‌رویم. همه داخل اتاق نشسته بودند که یواشکی تصمیم گرفتم، به ارتش زنگ بزنم. این کار را کردم و خودم را جای خانم همکارش جا زدم، و گفتم خانم دیبا هستم و الان خانم ده مرده اینجا هستند به ایشان چه بگویم؟ به ایشان چیزی نگوئید که علی آقا شهید شده و پودر شده هست.
 
با شنیدن این کلمات دیگر چیزی متوجه نشدم، یک لحظه چشم باز کردم. خودم را در بیمارستان ارتش یافتم. مراسم ختم سوم را در شیراز برگزار کرده و هفتم علی آقا را در زادگاهش گالیکش برگزار نمود.
 
شهادت ایشان در محیط خانواده، خویشان و دوستان همراه با حزن و اندوه فراوان بود، زیرا خانواده اطلاع یافت، که از جسم ایشان اثری به جای نمانده و این خبر برای خانواده خیلی سنگین به نظر می‌رسید، و خانواده امید آن داشت که بعد از شهادت فرزندشان حداقل برای آخرین بار با پیکر پاک آن شهید وداع کنند.
 
این مکان پذیر نشد، و خیلی دردآور بود و در محیط کار او شهادت ایشان تأثیر گذار بود، زیرا دوستانش عنصری را از دست داده بودند که فقدان او سخت حزن انگیز بود ولی همه این مشکلات را با یاری خداوند تحمل کردند و راه شهید را ادامه داده و به جبهه رفتند و در مقابل دشمن ایستادگی نمودند.
 
سرانجام شهید در تاریخ سیزدهم آبان ۱۳۶۱ در درگیری‌هایی که بین ناوچه‌های عراق و نیرو‌های اسلام در پانزده کیلومتری عراق (خلیج فارس) صورت گرفت و با حملات مکرر دشمن و شلیک هواپیما به ناوچه ایران، تمامی برادران از جمله شهیده ده مرده به شهادت رسیده و اجساد همگی آنها در آب‌های خلیج فارس مفقود گشت.
 
روحش شاد و یادش گرامی و راهش مستدام باد…
 
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

مروری بر زندگینامه شهید «خانعلی ده مرده»

مروری بر زندگینامه شهید «خانعلی ده مرده» بیشتر بخوانید »

تصاویر/ سردار سپهبد شهید «غلامعلی رشید» (۲)

کلیپ/ شهید ولی‌نژاد: درس بخوانید تا انقلاب را در سراسر جهان توسعه دهیم

کد ویدیو

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

کلیپ/ شهید ولی‌نژاد: درس بخوانید تا انقلاب را در سراسر جهان توسعه دهیم

کلیپ/ شهید ولی‌نژاد: درس بخوانید تا انقلاب را در سراسر جهان توسعه دهیم بیشتر بخوانید »

تا قطره آخر خون از فرمان امام اطاعت خواهیم کرد

تا قطره آخر خون از فرمان امام اطاعت خواهیم کرد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس بوشهر،پاسدار شهید «سهراب شباب» در سال ۱۳۴۲/۷/۱ در روستای زائرعباسی از توابع شهرستان دشتی استان بوشهر دیده به جهان گشود.

وی فراگیری قرآن را از طفولیت آغاز کرد و عشق و اردادت به خصوصی به اهل بیت (ع) به خصوص حضرت زهرا (س) داشت. سرانجام در تاریخ ۱۳۶۴/۴/۲۰ در عملیات قدس ۳ شهد شیرین شهادت را نوشید و به برادرش شهید «علی فقیه» پیوست.
وصیت‌نامه شهید سهراب شباب
 
ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص
 
این حقیر سهراب شباب فرزند عباس ساکن روستای زایر عباسی وصیت نامه‌ام را با نام خدا آغاز می‌نمایم.
 
بنام آنکه نامش بهار دل محبان هست
 
خوش آن روزی که زهرا شاد گردد                                     علی از قید غم آزاد گردد
 
بیاید مهدی آل محمد                                                      جهان در پرتوش آباد گردد
 
حال که می‌خواهم وصیت نامه‌ام را بنویسم مورخه ۶۴/۴/۱۸ می‌باشد و این آخرین وصیت نامه‌ای هست که می‌نویسم.
 
با سلام و درود حضور محضر پاک امام امت، اسوه سراسر تاریخ و با سلام به پیشگاه شهدای گرانقدر صحنه کربلا و انقلاب خون بارمان و جنگ تحمیلی که با رفتن خود این نهال جوان انقلاب را آبیاری کردند؛ و با سلام و درود بیکران حضور شما ملت قهرمان و همیشه در صحنه و با سلام مجدد به حضور پدر عزیزم و مادر محترمم و برادران گرامی‌ام و خواهران محترمه‌ام و با سلام و درود خدمت تمام خویشاوندان و رفقای عزیزم.
 
ما سربازان روح‌الله جان می‌دهیم دست و پا و سر می‌دهیم، اما یک قدم به عقب بر نمی‌گردیم و در خون می‌تپیم، اما هرگز و هرگز سازش نمی‌پذیریم، چون سازش اول سقوطمان هست و بعد مرگ انقلابمان؛ پس اگر صلح کنیم خشم خدایی را بر خود خریده‌ایم. ما سربازان امام زمان (عج) گوش به فرمان نائب آن حضرت هستیم و تا قطره آخر خون از فرمان آن عزیز اطاعت خواهیم کرد.
 
از جوانان عزیز می‌خواهم که جنگ را سر لوحه امور قرار دهند، چون مسلمانان دنیا چشم انتظار ما هستند و تا کی باید بیت‌المقدس زیر چکمه صهیونیست‌ها باشد.
 
از شما جوانان غیور می‌خواهم که بیایید در صحنه و تا رفع فتنه از پای نشینید، چون جنگ ما فقط با صدام نیست. ناگفته نماند صدام که چیزی نیست در ضمن این را هم بدانید صدام دارد روز‌های آخرش را سپری می‌کند و به حول قوه خداوند رفتنی هست.
 
سخنی هم با هم ولایتی‌های عزیز دارم و از آنها می‌خواهم که  روستا را خالی نکنند، چون در حال حاضر روستا‌ها محور اصلی این مملکت هستند، حتی اگر چیزی هم تولید نکنند.
 
جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان
 
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تا قطره آخر خون از فرمان امام اطاعت خواهیم کرد

تا قطره آخر خون از فرمان امام اطاعت خواهیم کرد بیشتر بخوانید »

شهید «اکبری نیاری»: شهادت در راه اسلام، سعادتی بزرگ است

شهید «اکبری نیاری»: شهادت در راه اسلام، سعادتی بزرگ است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل، «محمد اکبری نیاری» سوم شهریور ۱۳۴۷ در روستای نیار اردبیل به دنیا آمد. وی از طریق بسیج عازم جبهه شد و هفتم اسفند ۱۳۶۲ در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. مزار آن شهید در بوستان کوثر زادگاهش واقع شده هست.
 
در فرازی از وصیت نامه آن شهید والامقام می‌خوانیم:
 
پروردگارا، پاک و پاکیزه کن دل‌های ما را از حرام و شبهه و باز دار دست‌های ما را از ستم و دزدی و بپوشان چشم‌های ما را از خشونت و فجور و خیانت و بر جوانان توبه و بر زنان حیا و عرفت و بر توانگران فروتنی و بخشش نمودن و به فقرا، شکیبایی قناعت و بر پیکارکنندگان یاری و پیروزی و برایمان رهایی یافتن و آسودگی عنایت فرما.
 
از پدر و مادرم می‌خواهم که من با اعتقاد به اسلام و رهبری امام خمینی عازم جبهه شدم تا خود را فدای اسلام کنم. بدانید که ماندن برای مسلمان معنی ندارد، مسلمان باید مبارزه کند و همیشه باید سختی ببیند و مهم نیست که در این راه شهید شوم یا زنده بمانم.
 
شهادت در مکتب اسلام، سعادتی بس بزرگ هست و اینجانب لیاقت شهید شدن را ندارم.‌ ای پدر و مادرم از شما می‌خواهم اگر شهادت بر من نصیب شد، برای من گریه نکنید بلکه با شادی خود، خداوند متعال را شاد و دشمنان اسلام، کفار و منافقین را مایوس کنید.
 
از امت حزب‌الله و همیشه در صحنه می‌خواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند و از خداوند تبارک و تعالی بخواهید که امام خمینی را تا ظهور حضرت ولی عصر امام زمان (عج) و حتی در کنار امام زمان نگه دارد.
 
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

شهید «اکبری نیاری»: شهادت در راه اسلام، سعادتی بزرگ است

شهید «اکبری نیاری»: شهادت در راه اسلام، سعادتی بزرگ است بیشتر بخوانید »