وصیت نامه

خواهرانم! با حفظ حجاب پیام شهدا را به گوش جهانیان برسانید

خواهرانم! با حفظ حجاب پیام شهدا را به گوش جهانیان برسانید


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از کرمان، شهید «رمضان افشاری‌پور» یکم دی ۱۳۴۵، در روستای دهبکری از توابع شهرستان بم متولد شد. وی تا اول راهنمایی درس خواند، به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. سرانجام در دوم مرداد ۱۳۶۷، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش شهید شد.

بخشی از وصیتنامه شهید «رمضان افشاری‌پور»:

سلام بر نایب برحق ایشان خمینی کبیر که چشم تمامی مسلمین و مستضعفین بعد از خدا و امام زمان به او دوخته است.

سلام بر خواهرانی که در مقابل انبوه مصایب همچون الگویشان زینب کبری (س) با حفظ حجاب و عفت خود پیام شهیدان را با صدایی رسا به گوش تمامی خفتگان گیتی می‌رسانند و هرگز در محلی که دشمنان دین وجود دارند گریه نمی‌کنند و تمامی رنج‌ها را برای خدا تحمل می‌کنند و خم به ابرو نمی‌آورند. وصیت من حفظ حجاب و توجه به تمام مسائل دینی و شرعی می‌باشد.

سلام و درود بر شما برادرانی که همچون کوه در مقابل ناراحتی‌های این دنیا پابرجا و شکیبا ایستاده اید و هیچ یک از عربده‌های دشمن هراسی ندارید چرا که شما پیرو مکتبی هستید که علی (ع) دارد حسین (ع) دارد یعنی مکتب اسلام واقعی. مکتب شجاعت و مردانگی، مکتب گذشت و ایثار و جانبازی در مقابل حق، مکتب شقاوت و خشم در مقابل دین خدا و یا مکتب خودسازی و آماده شدن برای دیدار با خدای پاک و متعال، آماده شدن برای وصال با معشوق دلدار و مونس.

ای هموطن اکنون در مورد مسئله، جنگ دو راه باقی مانده است یک جنگیدن تا سرحد شهادت یا پیروزی و دیگری صلح تحمیلی را پذیرا شدن و این را بدانید که اگر به یاری اسلام نشتابید و به صلح تحمیلی تن در دهید خوار و ذلیل خواهید شد و برای زمانی طولانی، چون فلسطینی‌ها آواره و سرگردان و بازیچه دست دست این و آن می‌شوید و شاید هم برای همیشه و نسل‌های آینده همیشه بر شما نفرین خواهند کرد و شما را لعنت خواهند گفت.

همچون یاران حضرت علی (ع) که او را در جنگ با معاویه یاری نکردند و از فرمایشات آن حضرت سر باز زدند که تا ابد مورد لعنت شیعیان هستند و چنانچه راه دیگر یعنی جنگیدن با دشمن کافر برگزینند و مردانه در این راه گام نهید حتما پیروز و کفار را نابود خواهید کرد و برای بدست آوردن این پیروزی چند شرط لازم می‌باشد که یکی وحدت و دیگری تابع رهبری لایق و دانا و با تقوی که است بتواند انسان را به سوی کمال رهبری نماید. در این زمان چه کسی سزاوارتر از امام خمینی می‌تواند این کشتی طوفانی را به ساحل نجات برساند.

پس لازمه پیروزی، اطاعت از امام است. سعی کنید همیشه با عمل خود ثابت کنید که پیرو رهبر هستید و این را بدانید کسانی که با نرم زبانی مردم را فریب می‌دهند و از گرده آن‌ها سواری می‌گیرند، چون در زمان عمل چیزی با خود ندارند بزودی سقوط خواهند کرد و نابود خواهند شد.

همیشه با منافقان پیکار کنید که آن‌ها بدتر از کفار هستند، زیرا از پشت خنجر می‌زنند و با کفار سازش نکنید که منافق می‌شوید و در زیر پیمانی که با شما بستند با شما عداوت و جنگ پنهانی خواهند کرد. خدایا گرچه در زندگیم چندان با اسلام آگاهی نداشتم و به مکتب توحید خدمت نکردم، ولی امیدوارم با مرگ و شهادت خود توانسته باشم قدمی کوچک در راه پیشبرد اسلام برداشته باشم.

خدایا جانم را پذیرا باش. بارال‌ها جان را تو به من عطا فرمودی لیکن من آن را در راه خودت فدا کردم آن را از من قبول فرما. پروردگارا تمامی پرچم‌های کفر و نفاق را در سرتاسر گیتی بر زمین بیفکن و نابود فرما. پرچم اسلام را در سراسر جهان به اهتزاز در بیاور.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خواهرانم! با حفظ حجاب پیام شهدا را به گوش جهانیان برسانید بیشتر بخوانید »

خداوندا از تو میخواهم مرا جزء سربازان حقیقی خودت و امام زمانت قرار دهی

خداوندا از تو می‌خواهم مرا از سربازان حقیقی خودت قرار دهی


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از زاهدان، «محمود‌ رضا نیکبخت» 20 خرداد‌ ماه 1347 در یکی از روستاهای شهرستان نیمروز در خانواده‌ی مذهبی دیده به جهان گشود.

سال 1365 در اولین اعزام خود به عنوان بسیجی، داوطلبانه به جبهه رفت در نهایت سه بار به جبهه اعزام شد. در آخرین اعزامش در 21 دی ماه سال 1365 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه به سوی معبود شتافت.

بخشی از وصیت‌نامه شهید نیکبخت:

خداوندا تو را سپاس می‌گویم که مرا در زمانی قرار دادی که رهبری روشن ضمیر داریم و در موقعیتی قرارم داده‌ای که زمینه برای رشد و استعداد ما آماده است و در مکانی قرارم داده‌ای که دشمنان دینت بر علیه حق و عدالت قیام کرده‌اند و تو را سپاس می‌گویم و از تو می‌خواهم مرا جزو سربازان حقیقی خودت و امام زمانت قرار دهی. 

پدر و مادر مهربانم مرا ببخشید اگر نتوانستم فرزند خوبی برايتان باشم و بتوانم دینی که برگردنم بود در حق شما ادا کنم و از خداوند می‌خواهم به شما در این دنیا صبر و در آن دنیا از اجر عظیمی برخوردار کند و از همه اطرافیان و آشنایان طلب عفو و بخشش می‌کنم.

و اکنون چند کلمه به همکلاسان و همرزمانم که در سنگر مدرسه مشغول درس خواندن بودیم عزیزان همسنگرم به شما می‌گویم اگر همرزم و همسنگری از میان شما می‌رود بر شما است که اسلحه و قلمش را بردارید و همانگونه که همرزمتان با اسلحه در جبهه و با قلم در سنگر مدرسه مشغول پیکار بود شما هم چنین باشید و پیرو فرامین امام باشید و از امام اطاعت کنید که بر شما اطاعت از امام عزیز واجب است.

و شما ای امت سلحشور هم چنان که در صحنه بوده‌اید، در صحنه باشید تا اینکه ان‌شاءالله بتوانیم به زودی احکام اسلام را در جهان پیاده کنیم. ‌بار دیگر از خداوند می‌خواهم که مرا جز سربازان واقعی خود قرار دهد.

‌انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خداوندا از تو می‌خواهم مرا از سربازان حقیقی خودت قرار دهی بیشتر بخوانید »

فرازی از زندگینامه شهید «احمدعلی کاظمی»

فرازی از زندگینامه شهید «احمدعلی کاظمی»

به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از ارومیه، «احمدعلی کاظمی کردلر» فرزند خلیل سال ۱۳۴۲ در قریه گل پاشین از توابع شهرستان ارومیه به دنیا آمد. بعد از طی دوران کودکی و اخذ مدرک دیپلم وارد حوزه علمیه تبریز شد و از آنجا برای ادامه تحصیل به دانشگاه مشهد رفت.

احمدعلی جوانی مومن و شخصی پایبند به احکام دینی بود و در انجام فرایض دینی کوتاهی نمی‌کرد. در راهپیمایی‌های قبل از انقلاب با مردم انقلابی همگام و همصدا بود و بعد از پیروزی انقلاب با همکاری در جهاد سازندگی مشغول به تاسیس اماکن فرهنگی از جمله کتابخانه بود و تابستان‌ها بعد از امتحانات خود با سپاه پاسداران در بخش تبلیغات احکام و قرآن همکاری و البته نقش مؤثری نیز داشت.

وی بسیار معتقد و علاقمند به امام خمینی (ره) بود، به طوریکه اغلب سخنرانی‌های ایشان را جمع آوری نموده بود. احمدعلی در طول مدت تحصیل هفت بار به جبهه‌های نبرد از طریق جهاد دانشگاهی اعزام شد و در اغلب جبهه‌های جنوب از جمله گیلان غرب، اسلام آباد، سومار، حاجی عمران و ایلام شرکت فعال داشت.

وی از تجاوزات رژیم صدام به حریم جمهوری اسلامی ایران سخت نگران بود و همیشه آرزو می‌کرد که کاش مدرسه‌ها را تعطیل می‌کردند تا در جبهه حضور می‌یافت. سرانجام بعد از مدت زمان طولانی حضور در جبهه ها، در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۶۵ در منطقه حاج عمران در عملیات بازپس گیری تپه شهداء در رویارویی با دشمن به شهادت رسید و پیکر پاکش مفقودالاثر شد.

در بخشی از وصیت نامه شهید کاظمی آمده است:

توصیه حقیر بر کسانی که شهادت نامه‌ای را می‌خوانند این است که در شناخت و معرفت احوال ائمه اطهار بیش از پیش تفحص و تحقیق کنند تا اینکه انشاءالله محبت آن‌ها به ائمه اطهار (س) همراه با معرفت باشد و باب شفاعت آنان بر روی خویش بدین وسیله مفتوح کنند.

به یقین و به تحقیق حضرت امام خمینی این یادگار سلاله پاک نبوی و محمدی و اسوه و نمونه مجسّم و ممثّل ولایت علوی و سمبل رشادت و شهامت و قیامت و استقامت حسینی است.

مدرسه ام و دانشگاهم را به سوی جبهه و کربلای حسین (ع) به همراه راهیان کربلا تغییر دادم که چون اینجا کعبه عشق است و نزدیکترین راه برای رسیدن به محبوب و حضرت دوست.

هان‌ ای دانشجویان و دانشگاهیان، به پا خیزید و بیرق و پرچم جنگ و جبهه را به دوش گیرید و عملا وارد مبارزه و مقاتله متعهدانه شوید. توصیه می‌نمایم معلومات علمی و تخصصتان را در امورات تحقیقی و پژوهشی جنگ به کار گیرید. زمینه ایجاد کنید که در نظام آموزشی و درسی و رشته‌های گوناگون، آثار کفر و الحاد محو و مضمحل شود. سلاطین و طواغیت به حاشیه گذاشته شود.

مادر مهربانم مصلحت اسلام اقتضاء می‌کند زینب وار استقامت کنید و سرافراز باشید فرزندی را که شیره جانت بود هاجر گونه به مسلخ عشق فرستادی.

انتهای پیام/ 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فرازی از زندگینامه شهید «احمدعلی کاظمی» بیشتر بخوانید »

هدف اصلی صدام، نابودکردن اسلام و قرآن بود

از شما مردم مبارز ایران می‌خواهم که هرگز امام امت را تنها نگذارید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از زاهدان، «مهدی نیکبخت» در سوم دی ماه 1339 در شهرستان زابل دیده به جهان گشود. تحصیلات مقاطع ابتدایی و راهنمایی را به پایان رساند و به استخدام نیروی هوایی ارتش درآمد.

گروهبان یکم جوان، با آغاز جنگ تحمیلی همانند دوستان و همرزمان خویش در نیروی هوایی به دفاع از حریم وطن پرداخت. پس از چند ماه پیکار و جهاد فی‌سبیل‌الله در 23 تیر 1361 در منطقه جنوب (شلمچه) براثر تیر مستقیم دشمن به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

در ادامه بخشی از وصیت نامه شهید «مهدی نیکبخت» را می‌خوانیم:

با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب امام خمینى و با سلام به شهداى گلگون کفن انقلاب اسلامى.

اینجانب مهدى نیکبخت به عنوان فردى کوچک از این آب و خاک، پیامى براى ملت قهرمان و شهیدپرور ایران دارم و آن اینکه در چنین زمانى که رژیم بعثى عراق به کشور اسلامى مان تجاوز کرده است، از رفتن فرزندانشان به جبهه ممانعت نکنند و آنها را تشویق به شرکت در جبهه ها کنند زیرا هدف حمله رژیم بعثی تنها سرزمینهاى ایران نبوده بلکه هدف صدام متوقف کردن انقلاب و نابود کردن اسلام و قرآن بوده و ترس و هراس صدام از دین و قرآن است. از شما مردم مبارز ایران می‌خواهم که هرگز امام امت را تنها نگذارید و همیشه و در همه جا یار او باشید. زیرا ایشان باعث زنده کردن دین اسلام در این سرزمین شده اند.

تا من و امثال من به جبهه ها نرویم و به پیام امام لبیک نگوییم نه تنها از ایران و ایرانى بلکه در دنیا از اسلام واقعى اثرى نخواهد ماند. من با اطلاع کامل از جنگ به طور داوطلب اعزام به جبهه را یک فریضه واجب مى دانستم و به این واجب باید عمل کنم.

من شهادت را در جبهه یک افتخار براى خود و خانواده ام میدانم و از خداوند براى بازماندگانم طلب صبر و استقامت مى کنم.

پدر و مادر عزیزم به خوبى از تحمل زحمات و مشقاتى که براى من کشیده اید، واقفم. در صورت نصیب شهادت از شما طلب بخشش و استقامت و بردبارى و دعا به رهبر و امام عزیز را خواستارم.

به امید پیروزى هر چه سریعتر رزمندگان اسلام در جبهه ها و برپایى پرچم اسلام در سراسر جهان.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

از شما مردم مبارز ایران می‌خواهم که هرگز امام امت را تنها نگذارید بیشتر بخوانید »

همیشه در صحنه سیاسی و نظامى حضور داشته باشید

همیشه در صحنه سیاسی و نظامى حضور داشته باشید


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، شهید «عباس سنجانی وشنوه» در تاریخ دهم خرداد ماه ۱۳۴۵، در روستای وشنوه از توابع استان قم در یک خانواده مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. وی پس از چندی مجاهدت در برابر تعرض رژیم بعث عراق به میهن عزیزمان در تاریخ بیست و یکم دی ماه ۱۳۶۵، به درجه رفیع شهادت نائل آمد.  

وصیت نامه شهید عباس سنجانی وشنوه

«بسم الله الرحمن الرحیم»

و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون «آل عمران‌۱۶۹»

حساب نکنید و مپندارید آنان که در راه خدا کشته شدند مردگان هستند بلکه آنان زنده‌اند و نزد خداوند روزى مى‌برند.

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و درهم کوبنده ستمگران و ظالمان عالم. حمد و سپاس مخصوص خداوندى است که قوى است و لا یزال حکیم است و بصیر و آگاه به اعمال تمام بندگانش.

خداوندا معبودا، گناهانم لباس خوارى بر تنم کرده است و دورى از تو، درماندگى را آرایشم شده است و افزونى لجن گناهانم، ماهى دلم را رانده است. اى نهایت آرزویم اى زیباترین مطلوبم و اى تنها پاسخگویم و اى محبوبم، ماهى دلم را با جریان زلال توبه‌پذیرت زنده گردان.

به معرفتت سوگند جز تو بر گناهانم بخشنده‌اى را نمى‌یابم و شکستگى خویش را جز تو پیوندى نمى‌بینم. من اینک با بال‌هاى تواضع به بارگاه تو باز گشته و پیشانى خشوع و خوارى خویش را بر درگاه قدرتت نهاده‌ام و از تو عاجزانه خواستارم که بر من ببخشایى گناهان کثیرم و خطاهاى بى شمارم را و از من راضى گردان پدر و مادر گرامى عزیزم را.

پروردگارا! خداى من، مرا از نزدیک‌ترین عارفان و شایسته‌ترین بندگان و راستگوترین مطیعان و خالص‌ترین عبادت‌کنندگان و مخلص‌ترین روى به تو آورندگان، قرار دهد.

خدمت پدر و مادر گرامى و عزیزم از این که فرزند شما در راه خدا و احیاى دین خدا در این کره خاکى از دیار خود به سوى جبهه‌ها به امر و فرمان و رهبر و بنیان‌گذار جمهورى اسلامى هجرت کرده تا گامى هرچند کوتاه و ناچیز در راه خدا برداشته و اداى دین کرده باشم، به هیچ وجه به خود ناراحتى راه نداده و چه بسا خوشحال و شادمان و سر افراز در پیش خدا و خلق خدا باشید.

شجاعانه به مردم نشان دهید که از شهید شدن فرزندان خود هیچ کدورتى و ناراحتى به دل راه نمى‌دهید و خواهش مى‌کنم که براین شهادت صبر کنید و صدا به شیون و گریه بلند نکنید و اگر خواستید از فراق فرزند حقیرتان بگریید در خانه، نه در میان عالم بگریید.

از شما پدر و مادر گرامى و عزیزم خواستارم که فرزندتان را حلال کرده و هر چند که موجبات ناراحتى براى شما فراهم کرده است و گاهى به حرف‌هاى گهربار شما گوش فرا نداده از این بابت جدا معذرت خواسته و طلب عفو و بخشش از شما دارم.

اما پدر گرامى و عزیزم و طول مدت این چند سال چه اذیت‌ها که ناآگاهانه نسبت به شما مرتکب شدم و چه ظلم‌هاى ناخواسته که بدون دلیل و آگاهى نسبت به شما روا داشتم. به خدا قسم که هیچ‌گاه فرزندى شایسته شما نبوده‌ام و حق فرزندى را ادا نکرده‌ام. به خدا قسم الان که این وصیت را مى‌نگارم شرمنده و خجالت‌زده هستم؛ وقتى که به یاد مى‌آورم آن نافرمانی‌ها و آن تمرد‌ها را، تو را به خدایى که جان تمامى خالق در دست قدرت اوست، این حقیر را حلال کنید و ببخشید، ان‌شاءالله تعالى.

از خواهران و برادر گرامی‌ام خواستارم و عاجزانه خواهانم که این حقیر را حلال کرده و در مورد من دعاى خیر کنند، ان‌شاءالله.

اما سخنى با دوستان و رفیقان و آشنایان، قوم و خویشان. شما پدر گرامى و عزیزم عاجزانه خواستارم که از عمو حسین و زن عمو حسین در مورد من جدا حلالیت بطلبید و از آن‌ها بخواهید که رفتارهاى نابخردانه مرا که در مورد آن‌ها اعمال کرده‌ام و احیانا غیبتى از آن‌ها کرده‌ام حلال کنند و از خدا بخواهند که این حقیر روسیاه را دعا کنند.

و، اما سخنى با ملت گرامى و همیشه در صحنه ایران، اى امت قهرمان و دلیر ایران، اکنون که جنگ در جبهه نزدیک به پیروزى و رسیدن به پیروزى نهایى است، لازم است که ملت ایران همواره گوش به فرمان خداوند و رسول خداوند و ولى امر باشند و همیشه در صحنه سیاسی و نظامى حضور فعالانه داشته باشند.

و، اما که مدتی، البته فکر مى‌کنم که ۵۰ روز روزه به گردن دارم. خواهش مى‌کنم که آن ادا کنید و ۶ ماه نماز هم براى من قضا کنید. براى رد مظالم هم مبلغى که خودتان مى‌دانید، با خودتان مى‌باشد، بدهید. در محله از تمام کاسب‌ها، دوستان، آشنایان و هر کس که ذکر آن در این وصیت نامه نیامده است، حلالیت براى من بطلبید.

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله

عباس سنجانى وشنوه، یکشنبه سی‌ام آذرماه ۱۳۶۵»

منبع: فارس

انتهای پیام/ 911

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

همیشه در صحنه سیاسی و نظامى حضور داشته باشید بیشتر بخوانید »