وصیت نامه

اسلام امانت گران بهایی به قیمت خون شهدای عزیز کربلاست

اسلام امانت گران بهایی به قیمت خون شهدای عزیز کربلاست


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، شهید «محمدتقی ابراهیم‌پور دخانی» یکی از شهدای نوجوان استان آذربایجان شرقی است؛ وی  در سال 1349 در تبریز دیده به جهان گشود، باوجود سن کم اما بینش بلند خود هنگامی که 15 ساله بود سلاح به دست گرفت و برای مقابله با دشمن بعثی و مخالفان انقلاب اسلامی عازم جبهه‌های نبرد شد. وی 7 تیر 1365 در جریان درگیری با گروهک‌های ضدانقلاب در سقز به مقام رفیع شهادت نائل آمد و در گلزار شهدای شهرش به خاک سپرده شد.

این شهید نوجوان در وصیت‌نامه خود که چند ماهی پیش از شهادتش نگاشته شده، چنین آورده است:

بسم الله الرحمن الرحيم

اینجانب محمدتقی ابراهیم‌پور دخانی در کمال صحت و شعور، در حالی‌که در جبهه‌های نور علیه ظلمت و حق علیه باطل و در کنار رزمندگان اسلام در جنگ با صدامیان کافر و با عشق به شهادت توفیق حضور یافته‌ام، این وصیت‌نامه را تقریر می‌کنم. ولی و وصی من عبارت است از پدر از جان عزیزترم که بر امور من ولایت داشته‌اند. اگر به لطف خدا توفیق شهادت یافتم، ثلث مبلغی را که در بانک دارم از طرف اینجانب به فقرا بدهند.

از پدر و مادر و خواهران و برادرانم و تمام خویشان و آشنایان می‌خواهم که مرا حلال کنند و بدانند که من با ایمان به خدا و پیامبرش، حضرت محمد مصطفی (ص) و با ایمان به امامت و جانشینی بلافصل مولی‌الموحدین، امیرالمؤمنین علی (ع) و یازده فرزند معصومش و با اعتقاد به روز قیامت و بهشت و جهنم و با عقیده به ولایت فقیه در زمان غیبت و با اعتقاد به حقانیت جهاد با دشمنان بعثی و صهیونیستی جمهوری اسلامی ایران پا به جبهه گذاشته و از خداوند متعال توفیق دفاع از حریم مقدس اسلام را خواهانم و ان‌شاءالله تا آخرین قطره‌ی خونم از خدمت به اسلام و مبارزه‌ی بی‌امان با دشمن بی‌ایمان دریغ نخواهم کرد.

اسلام امانت گران بهایی است که به قیمت خون شهدای صدر اسلام و هم‌چنین به قیمت خون شهدای عزیز کربلا و سرور مظلومان، حسین بن علی (ع) به دست ما رسیده است و در این زمان هزاران شهید به رهبری حضرت امام خمینی جان خود را فدای این ودیعه‌ی الهی کرده‌اند؛ باید از این امانت به خوبی نگهداری کرد، ولی به قیمت خون عزیزان. خون ما از خون شهدای عزیز اسلام و مخصوصا خون سالار شهیدان، سید مظلومان رنگین‌تر نیست. چنان‌چه امام امت فرمودند: «ما باید خودمان را فانی کنیم و همه به دنبال این باشیم که مکتبمان به پیش برود.»

من بنده‌ی گنهکار نیز می‌خواهم خود را در راه اسلام و قرآن و مکتب تشیع فانی کنم تا بلکه به حیات ابدی برسم و در روز قیامت خداوند مرا نیز بپیوندد به آنان که درباره‌شان فرموده است: «یا ایتها النفس المطمئنه…» در خاتمه به تمام آشنایانم وصیت می‌کنم که از جلسات عزاداری امام حسین (ع) غافل نشوند و اگر خواستند بر من گریه کنند، بر سید مظلومان و اهل بیت او بگریند و ثوابش را هدیه‌ی روحم نمایند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اسلام امانت گران بهایی به قیمت خون شهدای عزیز کربلاست بیشتر بخوانید »

مروری بر وصیت‌نامه شهید «حيدرقلی فتحی»

مروری بر وصیت‌نامه شهید «حيدرقلی فتحی»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از فارس، «حيدرقلی فتحی» فرزند مهدی، در چهاردهم اسفند 1337 در روستای ماديان شهرستان داراب در خانواده‏‎ای مقید و مذهبی دیده به جهان گشود و در 23 سالگی شهد شهادت را نوشید.

حیدرقلی از همان کودکی در تحصیل علم نیز کوشا بود و تحصیلات خود را تا نزدیک به دیپلم به پایان رساند و  با شروع جنگ تحميلی، راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و سرانجام 14 خرداد 1361 در خط مقدم جبهه جفير خرمشهر در عمليات بيت المقدس به شهادت رسید.

بخشی از وصیت‌نامه شهید فتحی:

«ای شهادت چقدر زیبایی! ای خداوندا، از این زیبایی نصیب ما هم بفرما. ای خداوند بزرگ؛ ما را به راه راست هدایت کن تا جانمان را در راهت هدیه کنیم. به ما قدرت و مقاومت عطا کن، تا قدرت خدایی‌ات را به همه عالم نشان دهیم. ای کاش بارها جان داشتم و به راهت هدیه می کردم.

ای امام امت، ای ابراهیم زمان، ای روح خدا، ما سربازان جان بر کف امام زمان (عج) سوگند یاد کرده‌ایم که قطره های خونمان را دریا سازیم، تا درخت اسلام و تشیع سرخ علوی را آبیاری کنیم.

برادران و خواهران؛ راه امام را که راه امام حسین (ع) است، زینب‌وار ادامه دهید. اسلام و امام را تنها نگذارید و از ولایت فقیه و روحانیت مبارز پشتیبانی و حمایت کنید و همه بدانید، این شهادت را خود با قلبی آکنده از عشق به «الله» و امام خویش انتخاب کرده ام.

مادر جان؛ زینب‌وار استوار باشید و اگر می‌خواهی برایم گریه کنی، به یاد حادثه کربلای حسین (ع) گریه کن.

انتهای متن/ س

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مروری بر وصیت‌نامه شهید «حيدرقلی فتحی» بیشتر بخوانید »

شهید ایمانى: با دشمن سازش نخواهیم کرد

شهید ایمانى: با دشمن سازش نخواهیم کرد


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، «شهید» شاهد شهود عرفانی شد و نقش هرچه خوبی را در چهارفصل گیتی نمایان کرد و چشم ستارگان آسمان را روشن، ققنوس هشت جنت که هفت آسمان را مجذوب خود کرده است، همان عاشقی که در وادی مقدس عاشقی، پر پرواز گشود و فرشتگان را نوازشگر روح نابش کرد.

می‌خواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستاره‌ها، شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ادای دینی باشد بر آن همه رشادت، شهامت، مجاهدت و شجاعت… برگ سبزی، تحفه درویش، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

وصیت‌نامه شهید فرهاد ایمانى

«بسم‌الله الرحمن الرحیم

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدانى که با خون سرخ خود درخت انقلاب و میهن اسلامى را بارور ساختند.

ما فرزندان این انقلاب و امام خمینى هستیم فرزندانى که با انقلاب زندگى و رشد کردیم و همچون آتشفشانى پرخروش به پیش می‌رویم و با رشادت و ایثار خود دنیا را تکان خواهیم داد و جهانیان را یکسره به حیرت وا خواهیم داشت.

ما فرزندان رشید اسلام هستیم فرزندان خون و شهادت، دلیرى و پایدارى؛ فرزندان غیرت و ایثار که همچون رودى خروشان در بستر حرکت خود خس و خاشاک کفر و نفاق را خواهیم شست.

ما با خدا و رهبر خود عهد می‌بندیم که تا نابودى همه مظاهر شرک و نفاق، ظلم وستم از پاى ننشینیم و در این راه با کوله‌بارى از ایمان و یقین به مصاف همه زشتی‌ها خواهیم رفت انشاءالله پیروز خواهیم شد.

پیام دیگرم به دشمنان و منافقان است، ما را از مرگ نترسانید، چون مرگ از صلابت و پایدارى رزمندگان اسلام می‌گریزد ما بدان جا رسیده‌ایم که به چیزى کمتر از شهادت رضایت نمی‌دهیم و گورى بزرگ براى متجاوزان و حامیان آن‌ها آماده کرده‌ایم، چون آن‌ها ما را پیش از این آزموده‌اند (در زمان انقلاب) باز هم بیازمایید ما آماده‌ایم تا تمام هستى خود را فداى کشور و امام خود کنیم، اما ذره‌اى سازش نکنیم و با خون سرخ خود چهره کریه دشمنان اسلام و کشور خود را رسوا کنیم.

کوردلان و منافقانى که براى دشمنى با نور به ظلمت پناه برد‌ه‌اند بدانند ما فولاد آبدیده‌ایم ما فرزندان انقلابیم و چشنده طعم شهادت و خمینى در خون ما جارى است و لحظه‌اى او را رها نخواهیم کرد.

وصیت دیگرم به خانواده‌ام است؛ بعد از شهادتم صبور و مقاوم باشید اگرچه از دست دادن عزیز سخت و طاقت‌فرساست، اما بدانید من با آغوش باز پذیراى شهادت شدم و به لذت‌هاى دنیا دل نبستم و با کمال میل و رغبت روان پاک خویش را به فرشتگان سپردم تا به بهشت برین صعود کنم.

از اینکه عزیز شما در این راه قدم برداشته شاد باشید و صبور، زیرا خداوند صابران را دوست دارد و بدانید کسانی که از انجام این آزمایش الهى سرباز زدند و راه نافرمانى در پیش گرفتند و به زر و زیور و مقام و قدرت دنیا دل بستند عذابى سخت در آخرت در انتظار آنهاست.

تقاضاى دیگر از شما خانواده عزیزم این است که در انجام دو فریضه الهى که سالار شهیدان به خاطر آن جهاد کرد کوتاهى نکنید امر به معروف و نهى از منکر و برپا داشتن نماز که کلید خوشبختى و سعادت هر انسانى است. والسلام.

به امید پیروزى رزمندگان اسلام و حق علیه باطل»

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۹۱۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید ایمانى: با دشمن سازش نخواهیم کرد بیشتر بخوانید »

ما متجاوز را به جهنم می‌فرستیم/ برای رسیدن به فیض شهادت لحظه شماری می‌کنم

ما متجاوز را به جهنم می‌فرستیم/ برای رسیدن به فیض شهادت لحظه‌شماری می‌کنم


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از کرمان، «خدارحم ازنایی» دهم فروردین سال ۱۳۴۶ دیده به‌جهان گشود و تا پایان مقطع راهنمایی تحصیل کرد.

وی پس از این‌که ازدواج کرد، صاحب یک دختر شد و سپس به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل حضور یافت، تا این‌که سرانجام بیست و پنجم اسفند سال ۱۳۶۲ در بیمارستان شهید مطهری تهران بر اثر صدمات ناشی از جراحات جنگی به شهادت رسید.

فرازی از وصیت‌نامه شهید «خدارحم ازنایی»

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر قسمتم شده باشد شهادت، وصیت‌نامه‌ام به شرح ذیل است:

خدایا! من شمعم، می‌سوزم تا راه را روشن کنم، فقط از تو می‌خواهم که وجود مرا تباه نکنی و اجازه دهی تا آخر بسوزم و خاکستری از وجودم باقی نماند.

خدایا! به میدان مبارزه آمدم، با دشمنانی قوی که دولت‌های بزرگ پشتیبان‌شان است، پنجه در افکنم. درحالی که از ضعف مادی خود آگاهی داشتم؛ اما به اسلحۀه شهادت مجهز شدم و با قدرت و ایمان و عشق به خدا، به میدان آمده‌ام، عظمت روح را بر فرق ماده کوبیدم و از جان خود گذشتم تا از قید و بند‌های مادی آزاد گردم و بتوانم با عظمت روح سخن بگویم، با سرزندگی عشق روشنی بخشم، با برندگی حقیقت به پیش بتازم، با غرش رعد، کلمه حق را بر فرق منافقین و ملحدین بکوبم. با تازیانه برق، ظلمت این شب یلدا را بدرم و شب‌پره‌های شب را برای همیشه کور کنم. با اسلحه شهادت به میدان بیایم تا با ابدیت و ازلیت، به درجه وحدت برسم، جز خدا چیزی نبینم و جز خدا چیزی نجویم و جز خدا چیزی نگویم و جز خدا تسلیم چیزی نشوم.

خدایا! من دلسوخته‌ام، از دنیا وارسته‌ام، از همه چیز خود دست شسته‌ام و دیگر از کسی و چیزی بیم ندارم و دلیلی ندارد که تسلیم ظلم و کفر شوم و خدا را به طاغوت بفروشم. من می‌سوزم تا راه حق را روشن کنم و همه قید و بند‌ها را بریده‌ام که آزادانه در معرکه حیات جولان کنم.

خدایا! تنها و بی‌کس، فقیر در کویر سوزان زندگی محبوس در زندان آهنین حیات [با] دل غم‌زده و دردمندم، آرزوی آزادی می‌کنم و روح پژمرده‌ام خواهش پرواز دارد تا از این غربت‌کده سیاه ردای خود را به ردای عدم بکشاند و از بار هستی برهد و در عدم نیستی فقط با خدای خود به وحدت برسد.‌

ای خدای بزرگ! تو را شکر می‌کنم که راه شهادت را بر من گشودی، دریچه‌ای پرافتخار از این دنیای خاکی به سوی آسمان‌ها باز کردی و لذت‌بخش‌ترین امید حیاتم را در اختیارم گذاشتی و به امید استخلاص، تحمل همه درد‌ها و غم‌ها و شکنجه‌ها را میسر کردی.

خدایا! آن‌روزی که تصمیم به شهادت گرفتم و از همه چیز خود گذشتم و برای اولین‌بار وصیت‌نامه نوشتم، از همه درد‌ها و غم‌ها آزاد شدم. خدایا! همه‌روزه به دریای مرگ فرو می‌روم، در گردابی از خوف و وحشت غوطه می‌خورم، همه‌روزه اخباری دردناک می‌شنوم و به انتظار فجایعی عظیم‌تر لحظه شماری می‌کنم، همه‌روزه طوفان حوادث مرا هرچه بیشتر با خود می‌برد و جز یأس و بیم و شکست و تاریکی و خوف و ظلم و کفر، چیزی در افق نمی‌یابم.

اما‌، ای خدای بزرگ! با اتکا به ایمان به تو و توکل بر رضای کامل به فرمان تقدیرت و به خاطر رسالت بزرگی که بر دوش ما گذاشته‌ای و به یاد علی (ع) بی‌همتای انسانیت و به راه حسین (ع) بزرگ شهید عالم خلقت، من گستاخانه و عاشقانه در دریا‌های مرگ شنا می‌کنم و در طوفان‌های حوادث غرق می‌شوم. با اژد‌های مرگ پنجه در می‌افکنم و با شمشیر شهادت سینه کفر و ظلم را می‌درم و با اتکا به ایمان به تو، در مقابل همه عالم می‌ایستم. با اراده آهنین، جبر زمان را [به] خاک می‌سایم.

خدایا! تو را شکر می‌کنم که آرزو‌ها را در دلم خشک کردی، خوف مرگ را از من گرفتی، لذت شهادت را به من نمودی، در مقابل ظلم و کفر مرا رویین تن کردی.

خدایا! تو را شکر می‌کنم که در این معرکه حق و باطل ما را بندگان برگزیده خود انتخاب کردی و کلمه حق را بر زبان ما گذاشتی و ما را مقیاس سنجش حق و باطل قرار دادی و جوانان ما را به ایمان و فداکاری و ایستادگی و شهادت مفتخر کردی.‌

ای حسین جان! اگر درآن زمان نبودم که به صدای «هل من ناصر ینصرنی» تو پاسخ دهم، حال به ندای «هل من ناصر ینصرنی» تو پاسخ [می]دهم حال به ندای «هل من ناصر ینصرنی» نایب بر حقت خمینی کبیر پاسخ می‌گویم و به سوی او می‌روم.

پیامی به پدر و مادرم؛ پدر و مادرم! مبادا در مرگ و شهادت من گریه کنید و از خود ضعف روحی نشان دهید؛ زیرا با ناراحتی شما دشمنان اسلام و انسان و بشریّت خوشحال خواهند شد و باری پدر و مادرم امیدوارم در همه‌جا و همه‌وقت، دعا به جان رهبر کبیر انقلاب اسلامی را فراموش نکنید.

مادرم، پدرم و همسرم! مبادا فکر کنید که رفیقان باعث شهادت من شدند، به آن‌ها بدبین نباشید، من عاشقی بودم که هر لحظه برای رسیدن به فیض شهادت لحظه شماری می‌کنم، شهادتی که فقط برای رضای خدا و در راه خدا می‌بود.

خدایا! به آسمان بلندت سوگند، به زیبایی سوگند، به عشق سوگند، به شهادت سوگند، به علی سوگند، به روح سوگند، به نور سوگند، به دریا‌های وسیع و امواج روح‌افزا سوگند، به کوه‌های سر به فلک، به سوز دل عاشقان سوگند، به درد دل زجر دیدگان سوگند، به اشک دیده یتیمان سوگند، به شیپور جنگ سوگند، به جانبازی فداییان از جان گذشته تنهایی زندانیان زنجیری بی‌گناه سوگند، به تنهایی مردان بلند سوگند، ما متجاوز را به جهنم می‌فرستیم، ما یزیدیان را به درک واصل می‌کنیم.

ما با خون خود این لکه ننگ و ذلت را از زمین می‌شوییم که [مبادا] یک خون‌خوار کثیف، یک بازیچه استعمار و صهیونیسم به وطن ما چپ نگاه کند. از او انتقام می‌گیریم و درسی فراموش ناشدنی به او که مفلوک نفرین شده زمین‌ است، می‌دهیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ما متجاوز را به جهنم می‌فرستیم/ برای رسیدن به فیض شهادت لحظه‌شماری می‌کنم بیشتر بخوانید »

کوردلان بدانند که کورکورانه راه شهادت را نرفته‌ام

کوردلان بدانند که کورکورانه راه شهادت را نرفته‌ام


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از کرمان، «محمد حقگویی» هفتم تیر سال ۱۳۴۷ در شهرستان «بردسیر» متولد شد. وی تا دوم راهنمایی درس خواند و با شروع جنگ تحمیلی، به‌عنوان پاسدار وظیفه به جبهه اعزام شد، تا این‌که سرانجام پانزدهم خرداد سال ۱۳۶۷ در «شلمچه» به شهادت رسید.

فرازی از وصیت‌نامه شهید «محمد حقگویی»

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا را سپاس می‌گویم که به من قبل از مرگم (خدا کند توفیق شهادت در راه خدا و آرمان‌های والای اسلامی به من عنایت کند) فرصت نوشتن این وصیت‌نامه را داد.

خدایا به تو پناه می‌برم و از تو یاری می‌جویم. خدایا به حدی گناه کردم و از فرمان تو سرپیچی نمودم که شرمنده‌ام مرا از بخشیده‌شدگان خودت قرار بده.

اگر شهید شدم، چشمان را باز بگذارید تا کوردلان بدانند که کورکورانه به این راه نرفته‌ام. دستان را بیرون از تابوتم بگذارید تا راحت‌طلبان و دنیاپرستان ببینند که چیزی با خود به آن دنیا نمی‌برم و مشتانم را گره کنند تا کافران بدانند که جسم بی‌جانم نیز نخواهد گذاشت حتی لحظه‌ای به خود آرامش ببینند.

پدر جان! خداوند می‌فرماید ۲ راه برای انسان گذاشتم؛ یکی خوب و یکی بد. من راه خوب را انتخاب کرده‌ام. پدرم از اینکه جان ناقابلم را هدیه رهبر و ملتم می‌کنم، مپندار که من مرده‌ام؛ بلکه زنده‌ام و در نزد خدای خود روزی می‌خورم.

سخنی با مادرم دارم. مادر! بر خود ببال و بر خویشتن افتخار کن که فرزندت را در راه خدا دادی. صبور باش جامه نو بپوش و شادی کن.

اما خواهرم که برایم دلسوز و مهربان بودی! من از شما خجلم؛ چون بسیار برایم زحمت کشیدید. گریه نکنید، شادی کنید و جامه نو بپوشید؛ زیرا تنها برادرتان داماد شده. دامادی که خلعت دامادیش کفن و حنای عروسی‌اش خون و حجله زفافش قبر است.

اما سخنی با برادرانم، برادران عزیز و مهربانم! خواهش می‌کنم اگر خبر شهادت تنها برادرتان را شنیدید، صبور باشید. جامه نو بپوشید. امیدوارم برادر خوبی برایتان بوده باشم. برای همه شما طلب صبر و استقامت از پروردگار خواهانم. از برادران و خواهرم می‌خواهم که به مادرم دلداری بدهند و به او بگویند که شهید شدن در راه اسلام هیچ غم ندارد.

در پایان امیدوارم که هر کدامشان فردی مفید در راه به ثمر رساندن انقلاب اسلامی باشند. پدر و مادر و برادرانم و خواهرم و اقوام و بستگان را به خدا می‌سپارم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کوردلان بدانند که کورکورانه راه شهادت را نرفته‌ام بیشتر بخوانید »