وصیت نامه

تا خداوند عاشق انسان نشود شهادت به دست نمی‌آید/سلام/ لطفا در اخبار ارسالی قواعد آیین نامه رعایت شود/ کلمات بهم چسبیده/ کلمات عربی/ اعداد فارسی و انگلیسی با هم/ عدم حذف نیم فاصله ها در تیتر و لید از جمله ایرادات متون اراسلی شماست. / خواهشمندم دقت بفرمایید

تا خداوند عاشق انسان نشود شهادت به دست نمی‌آید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از کرمان، ‌«علی‌اکبر فریدونی» نوزدهم بهمن ۱۳۴۲ در شهرستان رفسنجان متولد شد. وی تا پایان مقطع متوسطه در رشته برق تحصیل کرد و دیپلم گرفت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و سرانجام بیست و دوم فروردین ۱۳۶۲ در فکه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.

پیکر وی بر اثر ماندن در منطقه متلاشی شد و پس از تفحص سال ۱۳۷۶ در شهرستان کرمان به خاک سپرده شد.

بخشی از وصیت نامه شهید «علی‌اکبر فریدونی»‌:

به نام آن کس که هستیم از اوست، جانم از اوست، معبودم اوست و راهم برای اوست. عزیزانم چند کلمه‌ای را به عنوان سخن‌های آخرم برای شما بازگو می‌نمایم، هدف من از آمدن به جبهه این بود که دین خود را به انقلاب اسلامی و امام و امت ادا نمایم و به آن هدفی که دارم برسم.

پدرم نمی‌دانی که چقدر خوشحالم که همچون پدری دارم که پسرش را با دست خود ابراهیم وارد قربانگاه می‌برد، تو‌ای پدر بدان و آگاه باش هیچ وقت پسرت همچون اسماعیل از قربانگاه سر نخواهد پیچید. مادرم، خوشحالم که به احساس مادرانه خود پیروزی شدی و فرزندت را که مدتی زحمت کشیدی بزرگ کرده و شب و روز خواب نداشتی و آن وقت پسرت را خود روانه جبهه حق علیه باطل کردی، من به همچون مادری مثل تو افتخار می‌کنم.

بعد از نام خداوند بزرگ چند کلمه‌ای برای عزیزانی که بعد از من می‌ماند، می‌نویسم درباره آمدن من به جبهه باید بنویسم که انسان تا عاشق جبهه نشود نمی‌تواند به جبهه بیاید و اگر به جبهه بیاید تا خدا عاشق او نشود، جان او را نمی‌گیرد و او را به شهادت نمی‌رساند در طول مدت جنگ بار‌ها عزم جبهه کردم و هر دفعه برخورد به مشکلات یا برنامه‌هایی می‌کردم که باعث نرفتن من به جبهه می‌شد.

این دفعه که بزرگترین سعادت نصیب من شد و به صف رزمندگان اسلام که همانند یاران امام حسین (ع) در ظهر عاشورا شهید شدند، من هم دعوت حق را لبیک گویم و به آن‌ها بپیوندم و‌ای پدراین را بدان که من از بیکاری وبی زنی و‌… این‌ها نبود که به جبهه آمدم، بلکه برای دفاع از اسلام و مستقر شدن حکومت عدل اسلامی روی کره زمین و نابودی دشمنان اسلام و منافقان و کافران و پیروزی مسلمین بود.

امیدوارم که در درجه اول پیروز شویم و اگر به درجه شهادت نائل شدم، به بزرگترین سعادت رسیده ام و همچنین شما‌ ای مادر خوبم که می‌گفتی کسی نیست بنشیند قصه‌های دل خود را برایم تعریف کند، باید به شما بگویم که دیگر در این مورد‌ها فکر نکنید و ناراحت نشوید، چون من راضی نیستم که شما یک قطره اشک بریزید و از خداوند می‌خواهم که به شما صبر فراوان عطا فرماید که از این قربانی که در راه خدا داده‌اید خشنود باشید و هیچ ناراحتی به خود راه ندهید که باعث خشنودی دشمن و آزرده شدن من خواهد شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تا خداوند عاشق انسان نشود شهادت به دست نمی‌آید بیشتر بخوانید »

تمام توطئه‌های داخلى و خارجى را در هم کوبید

شهیدی که مأمن و مأوایش مناطق عملیاتی بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از همدان، «علیرضا دهقانی» در پنجم اسفند سال ۱۳۴۰ در شهر مریانج از توابع استان همدان به دنیا آمد و در همان شهر بزرگ شد، در کنار تحصیل در جلسات قرآن، علوم دینی و عقیدتی شرکت می‌کرد.

در دوران نوجوان و سال‌های تحصیلش در مقطع دبیرستان به همراه دوستانش به مبارزات انقلابی و تلاش بر‌ای ریشه‌کنی رژیم طاغوت پرداخت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تحصیل خود ادامه داد و وارد دانشگاه امام حسین (ع) شد و در رشته مهندسی مکانیک به ادامه تحصیل پرداخت  و در سن ۱۸ سالگی، با شروع جنگ تحمیلی برای دفاع از میهن به جبهه اعزام شد.

وی پس از مدتی به لشکر ۳۲ انصار الحسین (ع) پیوست و در عملیات‌های مختلف دلاورانه شرکت کرد. مأمن و مأوایش مناطق عملیاتی شده و در عملیات‌های متعدد به عنوان فرماندهی شجاع حضور یافت، تا آن که سرانجام، آرزوی دیرینش محقق شده و در دی‌ ۱۳۶۴ به عنوان فرماندهی گردان ۱۵۴ در عملیات کربلای چهار، حضور یافت و به مقام شهادت نائل آمد.

بخشی از وصیت‌نامه شهید علیرضا دهقانی:

معبودا از اینکه بنده حقیرت را از قعر ظلم‌های نفسانى و شهوانى با لطف و کرمت بیرون آوردى و به وادى نور و صفا یعنى جبهه که محل تجمع اولیاست وارد کردى تو را شکر می‌کنم هر چند که توان شکرگزارى این همه الطاف نیست. خدایا با وجود اینکه حق بندگى تو را اصلاً بجا نیاوردم ولیکن تو در عوض پاداشی به من دادى که شایستگى آن را نداشته و این از لطف و کرم توست.

وصیت این بنده حقیر به مردم رشید و شهیدپرور ایران این است که همچنان که تا به حال در صحنه بوده‌اند و عملاً هم این حقیقت را ثابت کرده‌اند باز براى همیشه در صحنه باقى بمانند و فرامین امام را مو به مو اطاعت کرده و به اجرا گزارند و تحت تأثیر شایعات و جوسازی‌ها قرار نگیرند و مواظب شیطان‌های حتى جنى و انسى باشند و با گرفتن توان از طرف خداوند متعال تمام توطئه‌های داخلى و خارجى را در هم کوبند و آماده یک جنگ باشند که پیامد آن رفع فتنه در عالم است.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهیدی که مأمن و مأوایش مناطق عملیاتی بود بیشتر بخوانید »

راه شهدای کربلای ایران را ادامه می دهیم

راه شهدای کربلای ایران را ادامه می‌دهیم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از کرمان، ‌«علی‌اکبر ترک‌زاده سلیمان آبادی» يكم‌‌ مرداد ‌1343 در شهر ریحانشهر از توابع ‌شهرستان زرند متولد شد. وی تا سوم متوسطه ‌درس خواند، به عنوان بسيجی ‌در جبهه ‌حضور يافت. سرانجام دوم ارديبهشت 1361‌ با سمت آرپی‌جی‌زن در فرسيه خرمشهر ‌بر اثر اصابت تركش‌ خمپاره به‌ شهادت رسيد.

در ادامه بخشی از وصیت‌نامه شهید «علی‌اکبر ترک‌زاده سلیمان آبادی» را مرور می‌کنیم:

بسم رب شهدا و الصدیقین

با سلام و درود بر روان پاک شهیدان راه حق و آزادی و سلام و درود بر منجی عالم بشریت و نایب برحقش خمینی بت‌شکن. انا لله و انا الیه راجعون. همه از خداییم و بسوی او باز می‌گردیم.

من در تاریخ 4 فروردین 1361 راهی جبهه حق علیه باطل شدم به امید آنکه بتوانم راه شهیدان کربلا حسین (ع) و راه شهدای کربلای ایران را ادامه دهم و با خون ناچیز خود درخت اسلام را که به وسیله خون علی اکبرهای زمان پربار شده پربارتر سازم.

از خواهرانم می خواهم همیشه زینب وار و از برادرم که حسین وار قاطعانه امام را یاری کنند و راه شهیدان را ادامه دهند و از مادرم طلب عفو و بخشش می‌کنم و از او می‌خواهم مبادا گریه و زاری کند و از پدرم می‌خواهم هیچ وقت بخاطر من ناراحت نشود.

همان‌طور که خداوند در قرآن می فرماید گمان نبرید آنان که در راه خدا کشته شده‌اند مرده اند بلکه زنده‌اند و نزد خدا روزی دارند و از خداوند تبارک و تعالی می خواهم که عمر امام را طولانی و انقلاب را تا ظهور حضرت مهدی (عج) پایدار بفرماید و توصیه می‌کنم به همه دوستان و هم شاگردانم همان‌طور که در سنگر مدرسه بودند مدرسه را خالی نکنند.

اگر من به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت رسیدم جنازه من را در باب تنگل ریگ آباد دفن کنید و هر شب جمعه بر سر مزارم بیایید و روحم را شاد کنید.

انتهای پبام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

راه شهدای کربلای ایران را ادامه می‌دهیم بیشتر بخوانید »

مروری بر وصیت‌نامه شهید «حسن‌زاده»

مروری بر وصیت‌نامه شهید «حسن‌زاده»


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، شهید «حبیب حسن‌زاده» فرزند «قربان‌علی»، دوم آذر ۱۳۳۷ در شبستر دیده به جهان گشود و سرانجام در تاریخ سی‌ و یکم فروردین ۱۳۶۱ به فیض شهادت نائل آمد.   

وصیت‌نامه شهید حسن‌زاده

«بسم رب الشهداء والصدیقین

(ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون)

سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب و شهیدان راه اسلام.

«انا لله و انا الیه راجعون» از سوی خدا آمدیم و برگشتنمان به سوی اوست.

آیا بهتر نیست که این راه را خودمان برویم و بهتر نیست که این تن و جان را در راه اسلام هدیه کنیم؟ آیا بهتر نیست که از خدا بخواهیم تا از این عمر ما بر عمر رهبرمان بیافزاید؟

خدایا! این ناجی انسان‌های دربند و این نایب بر حق مهدی (عجل‌الله) را تا انقلابش حفظ بفرما! زندگی شیرین است، اما مکتب از همه شیرین‌تر. مادر مهربان است، اما خدا از مادر مهربان‌تر.

من به تمام ملت مسلمان ایران و جهان که هزاران سال در زیر استثمار و استعمار مزدوران از خدا بی‌خبر زندگی کرده‌اند می‌خواهم به پا خیزند که امتحان فرا رسیده است. مانند یک معلم و یک شاگرد که باید امتحان بدهد تا به کلاس‌های دیگر برود، پس‌ای مسلمانان از انفجار توپ‌ها و از ترور شخصیت‌ها یأس و ناامیدی به خود راه ندهید.

اگر می‌خواهید از چنگ مرگ فرار کنید، سخت در اشتباهید، همانند کسی که درس نخوانده و ادعای مدرک می‌کند. امتحان را بدهید، قبول شدنش و مدرکش پیش خداست. من به خاطر خدا و وظیفه سنگینی که بر دوش دارم به جبهه می‌‎روم.

به فرموده امام عزیزم که می‌فرماید: مکتبی که شهادت دارد، اسارت ندارد و ملتی که شهادت را سعادت بداند.

به خواهرم می‌گویم که حبیب خون می‌دهد، تو پیامش را زینب‌گونه به گوش جهانیان برسان و به دنیاپرستان بگو که زیاد گول دنیا را نخورند.

خداوندا و بارالها! شهادت را نصیبم کن که می‌خواهم ایستاده بمیرم. خداوندا! از عمر من به عمر پر برکت رهبرم اضافه کن.

بارالها!‌ای امید و‌ای پناه بی پناهان، دشمنان اسلام در هر لباس و هر پست و مقامی که هستند اول هدایت، وگرنه به دست امت حزب اللهی محوشان بفرما.

همسرم! از تو می‌خواهم که فرزندم را همانند حسینیان زمان تربیت کنید.‌ای همسرم،‌ای شیردل! گریه نکن که منافق به رویت می‌خندد. شادی کن تا حسینیان زمان خوشحال شوند.

سرباز اسلام، حبیب حسن زاده ۱۳۶۰/۱/۸»

منبع: نوید شاهد

انتهای پیام/ ۹۱۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مروری بر وصیت‌نامه شهید «حسن‌زاده» بیشتر بخوانید »

شهید مقدسی‌پور: خون ما در مکتب حسین (ع) چه بهایی دارد؟

مگر خون ما در مکتب حسین (ع) چه بهایی دارد؟


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از همدان، «علی مقدسی‌پور» ششم شهریور سال ۱۳۴۲ در روستای «تپه مولا» از توابع شهرستان «ملایر» در خانواده‌ای مسلمان و متدین به دنیا آمد. وی دوران کودکی خود را در کنار خانواده به تحصیل و کار اشتغال داشت؛ و پس از آن برای ادامه تحصیل به خانه برادرش در شهر تهران رفت. او ضمن درس خواندن، بعد از مدرسه کار‌هایی مثل فروشندگی و کارگری ساختمان را تجربه کرد و علاوه بر کار و درس، در فعالیت‌های اجتماعی و راهپیمایی‌ها نیز شرکت می‌کرد.

«علی مقدسی‌پور» بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در کمیته انقلاب اسلامی به فعالیت و خدمت مشغول شد و نزدیک به یک سال در کمیته انقلاب اسلامی تهران فعالیت کرد تا این‌که پس از تشکیل سپاه، به زادگاهش بازگشت و به عضویت این نهاد انقلابی درآمد.

وی سال ۱۳۶۲ به سپاه اراک منتقل و از طریق آن چندین‌بار به جبهه اعزام شد، سپس سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و هنگام شهادت یک پسر داشت.

«علی مقدسی‌پور» سرانجام هنگامی که به‌عنوان پیک ستاد لشکر ۱۷ علی بن ابی‌طالب (ع) در شلمچه خدمت می‌کرد، در بیست و هفتم دی‌ سال ۱۳۶۵ در عملیات «کربلای ۵» بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر مطهرش پس از تشییع در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.

وصیت‌نامه شهید «علی مقدسی‌پور»

«بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ

با سلام و درود به سلاله پاک پیامبر (ص) و نایب بر حق حضرت ولی‌عصر (عج) بنیان‌گذار جمهوری اسلامی غمخوار ظلم کشیده‌ها و نقطه امیدی برای بی‌پناهان جهان؛ حضرت امام خمینی.

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» (خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده)، در مکتبی که حسین (ع) رهبر آن است و آن‌چنان حماسه می‌آفریند، ما دیگر چه بهایی به خون خود می‌توانیم بدهیم. مگر خون ما از خون علی‌اکبر (ع) رنگین‌تر است؟ مگر جوانی ما از حضرت قاسم (ع) مهم‌تر است؟ در مکتبی که علی‌اکبر‌ها و قاسم‌ها برای دین خدا باید فدا شوند، برای ما دیگر جایی نیست.

حالا چند جمله خصوصی، پدر جان در سپاه اسمم را برای زمین نوشته‌اند، اگر توانستی زمین را بساز و پناهگاهی برای پسرم درست کن تا فکر نکند که پدر ندارد. از کسی طلبکار نیستم و فکر نکنم به کسی هم بدهکار باشم؛ البته اگر کسی اظهار داشت که طلب کار است، به او بدهید. در ضمن اگر همسرم رفت، سد راه او نباشید و از وسایل زندگی که دارم، هرچه خواست ببرد، بگذارید ببرد… در پایان از پدرم تقاضا دارم که از تحصیل برادرانم کوتاهی نکنی، بگذار تا فرزندانت افرادی با سواد بشوند. آن‌ها را کمک کن تا به جایی برسند که خدمتگزار اسلام و امت اسلامی باشند.

دیگر چیزی به نظرم نمی‌رسد.
این وصیت‌نامه را با آزادی کامل و صحت و عقل نوشته‌ام. ۱۳۶۵/۶/۱۳»

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مگر خون ما در مکتب حسین (ع) چه بهایی دارد؟ بیشتر بخوانید »