وصیت نامه

حاضرم بارها جهاد کنم تا اینکه به وصال الله بپیوندم

خداوندا حاضرم بعد از بارها جهاد به وصال تو بپیوندم


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از کرمان، «حسین حسنی خرسندی» چهارم تیر ۱۳۴۲، در شهرستان شهربابک چشم به جهان گشود. وی تا پایان مقطع متوسطه درس خواند و دیپلم برق گرفت. به‌عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و سرانجام دهم بهمن ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر وی مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و پس از تفحص سال ۱۳۷۴، در گلزار شهدای روستای قنات النوج زادگاهش به خاک سپرده شد.

قسمتی از وصیت‌نامه شهید «حسین حسنی خرسندی»:

با سلام و آرزوی صبر و اجر بر خانواده‌های معظم شهدا اسرا و مفقودین امت شهیدپرور و قهرمان شما را به خون ۷۲ شهید کربلا و به قافله سالاری اباعبدالله و به خون ۷۲ شهید مظلوم جمهوری اسلامی به قافله شهید مظلوم دکتر بهشتی قسم می‌دهم نگذارید که این حزب خدایی بار دیگر آماج مزدوران و ایادی استکبار جهانی قرار بگیرد و من به سهم خودم از آن‌هایی که مغرضانه با این حزب مظلوم مخالف می‌کنند.

نخواهم گذشت و نزد فرزند فاطمه (س) از آن‌ها شکایت خواهم نمود.‌ای عاشقان مکتب رسول (ص) دوستداران اهل بیت عصمت بدانید و تو‌ای تاریخ این مقاتل را بنگر که ما با یقین کامل و شناخت از یکایک آیه‌های قرآن و بشارت‌های خداوند مانند مولایمان امام حسین (ع) و به منظور یاری رساندن به دین خدا و عشق دیدار و لقائش در این راه سفر ارائه داد و ما این طریق را از ثارالله درس گرفتیم جان دادن در راه خدا و تکه تکه شدن در راه دوست آنقدر در کام ما شیرین است که فقط از روی وصیت نامه‌ها می‌شود درکش کرد.‌

ای کسانی که به زبان لا اله الا الله را گفته اید، این را در قلب خود بگذراید و در وجودتان حفظش کنید یاد خداوند، باید چنان لرزه بیندازد که انسان را مانع از آن گرداند که به کس یا چیز دیگر روی آورد و آنچنان قلب را تسکین بخشد که با وارد آوردن مشکلات جز رضای او چیز دیگر برایمان نباشد، شما‌ها که هنوز خون شهید را درک نکرده اید، زیرا خون شهید بر زمین نمی‌ریزد، مگر اینکه هر قطره اش تبدیل به دریایی از خون می‌گردد و بصورت عامل حرکت بجان و روح مسلمان وارد می‌شود و شهید می‌سوزد و به جامعه نورانیت می‌بخشد.‌

ای کسانی که از روشنایی سوختگان خود بهره می‌برید، بدانید در قبال این واقعه خیلی وظیفه دارید و، اما برای خانواده ام چه دارم بنویسم و چه دارم که بگویم نه فرزند ایده آلی بودم برای پدر و مادرم و نه برادر خوبی برای برادران و خواهرانم. با این همه حال همه گفتنی‌ها را خودشان می‌دانند.

مادرجان بدرستی که بهشت زیر پای مادران است و تو نیز از آن جمله مادرانی اگر خبر مرگم را برایت آوردند مبادا گریه کنید که راضی به ریختن یک قطره اشک نمی‌باشم و تنها خواستم از تو این است که برایم دعا کنی که شاید با دعا‌های تو خدا از گناهانم بگذرد مرا در صف شهدا قرار دهد و موجب کم شدن عذاب گناهانم شود و بخصوص که در این مدت بسیار رنج و آزارت دادم و می‌دانم که تو آنقدر بزرگی که از همه این‌ها خواهی گذشت.

پدرم شما هم به همچنان و برای تو دوست مهربان خودم که همه چیزی بودی و من حتی دوست خوبی برایتان نبودم و من امید آن دارم که شما از گناهانم بگذرید و مرا حلال کنید و بدان که نوشته و گفته من قدرت تشکر از زحمات شما را ندارد و از همه دوستان و آشنایان برای من حلالیت بگیرید و امید به حلالیت و گذشت شما و بخشش خدا دارم.

چند کلمه با شما عزیزان محصل. خدا نکند که توجیهات باعث فراموش شدن از کسب علم شود آنجا می‌گویند (مداد العلما افضل من دما الشهدا) بدان که این نکته مانند پل صراط باریک‌تر است و از مو تیزتر است از شمشیر. اگر هدف از کسب علم رسیدن به معرفت بیشتر و با خدمت کردن به مسلمین اینکار برای رضای خداست اگر دانشمند شدن و عالم و متخصص شدن نتواند انسان را به خدا نزدیک کند و به هر طریق عمل برای خدا نباشد خیلی بیچارگی دارد مواظب باشید خسر الدنیا و آلاخره نشوید.‌

ای کارمند دولت،‌ ای مجری قوانین اسلام، چرا منتظر تشویق هستی و اگر کار خوبی انجام دادی برای اوست و او می‌داند‌ ای قلب‌های پاک که با این تمام وجود به یقین رسیده اید بر شماست که به آیندگان برسانید و اگر از خانه و کاشانه دور شدیم اگر پدر و مادر و دیگر علائق را ترک گفتیم اگر به طرف گلوله داغ و قرمز بی مهابا دویدیم اگر ده‌ها بار مجروح شدیم باز ایستاده ایم اگر بهترین یاران داده ایم هدفی جز الله و یاری او نبود.

مردانه جنگیده ایم نه برای خاک و نه برای خشنود کردن انسانی مانند خود هدفی بالاتر از اینهاست هر چند این عامل آب و خاک در پی دارد برای همین است که شهید، اسیر، مفقود، معلول مفهومی ندارد، بهتر است بدانید اگر هدف کشورگشایی و یا هدفی غیر از رضای خدا باشد، ما حاضر نخواهیم بود یک مو از بدنمان کم شود، چون ارزشش کمتر است.

خدایا تو می‌دانی برای رفتن به بهشت و رهایی از مشکلات دنیا نیامده ام، بلکه عشق پرسوز و حقانیت بندگی توست که ما را به این وادی کشانده، دیگر این چه التهابی است که در وجودم احساس می‌کنم، دیگر روحم در این بدن خاکی نمی‌گنجد.

ای همه چیز حاضرم بار‌ها در راه تو مجروح شوم و باز جهاد کنم تا اینکه به وصال تو بپیوندم و تو که خود ملک الموت واقعی هستی حالت زارم را ببین از آن هنگام که عالم را در خواب نشانم دادی با آن همه نوید‌های دیگر نمی‌توانم مشاهد شهادت دوستان را بنمایم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خداوندا حاضرم بعد از بارها جهاد به وصال تو بپیوندم بیشتر بخوانید »

هدف ابرقدرت ها تفرقه بین مسلمانان است

هدف ابرقدرت‌ها تفرقه بین مسلمانان است


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از کرمان، شهید «عزت‌الله دولتی» یکم فروردین ۱۳۴۵، در روستای دولت‌آباد از توابع شهرستان بافت چشم به جهان گشود. وی تا پایان مقطع راهنمایی درس خواند، به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سوم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. پیکر وی مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و پس از تفحص سال ۱۳۷۷، در زادگاهش به خاک سپرده شد.

در ادامه بخش هایی از وصیت نامه شهید «عزت‌الله دولتی» را مرور می کنیم:

انسان مقتول بشود اجر عظیم دارد، غالب هم بشود اجر عظیم دارد و اجر عظیم باز در موقع غلبه برای کسی که قتال فی سبیل الله کرده همان آرزوی موت است، چون آرزو دارد از این دنیا برود. دارد در آن دنیا پرواز می‌کند و این‌ها عجیب است، بدن اینجا است عمر اینجا است، ولی وقتی که آرزو آخرت شد روح در آخرت دارد پرواز می‌کند.

آنقدر به جبهه می‌روم و می‌جنگم تا شهید شوم‌ای جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین در نبرد شهید شد.‌ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین (ع) و با هدف شهید شد.‌ ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی‌توانید جواب زینب را بدهید که تحمل ۷۲ شهید را نمود.

همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهه‌های نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرند، زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا داده ام پس نمی‌گیرم.

برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان‌ها برای تسکین دردهاست و همیشه بیاد خدا باشید که در راه او قدم بردارید و هرگز دشمن بین شما تفرقه نیندازد و شما را از روحانیت متعهد جدا نکند که اگر چنین کردند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست، حضورتان را در جبهه‌های حق بر علیه باطل ثابت نگه دارید.

در امام بیشتر دقیق شوید و سعی کنید عظمت او را بیابید و خود را تسلیم او سازید و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ کنید اگر فیض شهادت نصیبم گشت آنانکه پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند، اما باشد که دماء شهدا آنان را نیز متحول سازد و به رحمت الهی نزدیکشان کند.

سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد با خداوند پیمان می‌بندم که در تمام عاشورا‌ها و در تمام کربلا‌ها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامیکه همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلام امام زمان (عج) به اجرا در آید.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

هدف ابرقدرت‌ها تفرقه بین مسلمانان است بیشتر بخوانید »

حق افراد مستضعف را پایمال نکنید

مسجد و بسیج دو سنگر مستحکم در مقابل دشمنان هستند


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از کرمان، شهید «حمیدرضا پورخسروانی» دوم دی ۱۳۴۶، در روستای خسروانی از توابع شهرستان سیرجان زاده شد. وی تا دوم راهنمایی درس خواند. کارگر بود، به عنوان پاسدار وظیفه به جبهه اعزام شد. دوم اسفند ۱۳۶۶، در ماووت عراق براثر اصابت ترکش، شهید شد.

بخشی از وصیت‌نامه شهید «پورخسروانی»: 

قصدم قدردانی از پدر و مادرم و افرادی است که برای من زحمتی کشیده‌اند، چون هر چه فکر می‌کنم چه کاری بکنم که جبران این زحمات را کنم می‌بینم راهی نیست جز از راه خط نوشتن. باید تمام عفو و بخشش خود را نسبت به من انجام دهید تا دیگر مدیون شما نباشم.

از تمامی دوستان و اقوام خصوصا جوانان محل خودمان تقاضا دارم به سوی جبهه روی آورند تا کار دشمنان را یکسره نموده و به پیروزی نهایی برسیم. مسجد را هرگز ترک نکنید و پایگاه مقاومت را زیر این دو سنگر متحد هستند که اگر با هم یکی بشوند هیچ قدرتی نمی‌تواند جلو عملشان را بگیرد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مسجد و بسیج دو سنگر مستحکم در مقابل دشمنان هستند بیشتر بخوانید »

«چمرانِ خطه لرستان»

«چمرانِ خطه لرستان»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار  دفاع‌پرس از خرم‌آباد، شهید «توکل مصطفی‌زاده» در میان خانواده مذهبی دیده به جهان گشود، شکوفایی جوانیش مصادف بود با انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره)، وی با کمک دیگر برادران و هدایت روحانیت در پخش اعلامیه‌ها و نوار‌های حضرت امام و تشکیل راهپیمایی نقش به‌سزایی داشت و در مبارزه خستگی ناپذیرش یک هدف داشت و آن رضای خدا بود. تا این‌که پس از انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی روانه جبهه‌های حق علیه باطل شد.

«سلاحورزی» همرزم شهید در خصوص تشابهات شهید «مصطفی چمران» و شهید «توکل مصطفی‌زاده»  آورده است: شهید توکل از شاگردان شهید چمران بود و در کنار شهید چمران مردانه جنگید، پس از بازگشت از جبهه با توجه به موقعیت حساس کشور و فعالیت‌های شدید منافقان و واقعه‌ تاسف بار هفتم تیر، در اطلاعات سپاه مشغول شد و در کشف خانه‌های تیمی گروهگ‌ها در استان‌های لرستان، همدان، باختران و مرکزی نقش به‌سزای داشت، ولی مجدداً به جبهه برگشت و به‌عنوان نیروی اطلاعات لشکر عاشورا در کنار شهید «سعیدی» و «مهدی باکری» فرماندهان آن لشکر به مبارزه با دشمن بعثی پرداخت. شجاعت و حضور همیشگی وی جهت مبارزه و مقابله با گروهک‌ها، منافقین و غائله‌هایی که در کردستان و خوزستان به پا می‌شد، یکی از وجه تشابهات این شهیدان است.

«چمران خطه لرستان» در سرکوب فتنه‌های خلق عرب در خوزستان نقش فعالی داشت به همین منظور در کنار دیگر رزمندگان به استان خوزستان رفته و برای سرکوبی این فتنه‌ها در شرایطی که دولت مزدور عراق برای دامن زدن به غائله‌ها پول و اسلحه به این مناطق می‌فرستاد، با دیگر همرزمانش مبارزه را ادامه می‌داد.

وی در کنار فعالیت‌های نظامی، از کار تبلیغ غافل نبود، به‌طوری که در محیط‌های ضدانقلابیون به طور علنی فعالیت مذهبی داشته و با راه‌اندازی کتاب‌فروشی «الفتح» در خرم‌آباد، کتب مذهبی را با قیمت ارزان به فروش می‌رساند. به دنبال این‌گونه فعالیت‌ها در شادگان مورد خشم ضد‌انقلابیون خائن قرار گرفت و در نتیجه وی را به رگبار گلوله بستند که خوشبختانه از این سوء‌قصد جان سالم به در برد.

وی با تشدید آشوب و بلوا در کردستان، به دستور امام خمینی (ره) به «پاوه» رفت در سرکوبی آشوب‌ها در این شهر نقش فعالی داشت و بعد از آن به شهر‌های «کامیاران»، «روانسر»، «سردشت»، «مریوان» و «سنندج» عزیمت کرد و با شروع جنگ تحمیلی به میدان مبارزه با رژیم صدام شتافت و در همان روز‌های ابتدایی جنگ، با کمک دیگر همرزمان در حمیدیه به صورت سدی محکم جلوی حرکت کافران بعثی را به سمت پادگان مهم حمیدیه و شهر اهواز گرفتند.

شهید «توکل مصطفی‌زاده» به عنوان فرمانده و یکی از بهترین نیرو‌های کارآمد و برجسته اطلاعات – عملیات تیپ ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع) مشغول به کار شد و در عملیات‌های نفوذی در «بندیخان» عراق پرچم پرافتخار جمهوری اسلامی را درآن مکان به اهتزاز درآورد، سپس با شرکت فعالانه در شناسایی منطقه‌ عملیاتی «والفجر ۹» و بردن نیرو به منطقه‌ عملیاتی و هدایت آن‌ها، دین خود به اسلام و مسلمین را ادا کرد و سرانجام این اسوه ایمان و ایثار در ۶ اسفندماه سال ۱۳۶۴ با سادگی و اخلاص در منطقه‌ «سلیمانیه» ارتفاعات «کاتودرپاتک» (عملیات والفجر ۹) از ناحیه‌ سر مورد اصابت گلوله مزدوران بعثی قرار گرفته و به شهادت رسید.

فرازهایی از وصیت‌نامه شهید توکل مصطفی‌زاده

 بسمه‌تعالی

اوست بسیار پیروز دهنده دانا

به نام الله با درود به رهبر کبیر انقلاب ویاران این نائب امام زمان و راهنما کننده راه حسین (ع) و با درود و سلام بر خانواده شهدا و درود و سلام بر مجروحین و معلولین این لبیک‌گویان راه حسین و لعن خداوند و بندگانی که راه حسین را در پیش‌گرفته‌اند بر وسوسه گران که در کمین نشسته‌اند و می‌خواهند که امام و یاران حسین را به هر شکل که شده باشد ترور کنند یکی را به ضرب گلوله و دیگری را با وسوسه شیطانی و یکسری را هم با تهمت، طعنه و ریا و حسد از راه خارج نموده و ترور کنند که باید خیلی با دقت در زمان حاضر از این موانع خارج گردیم تا زودتر کوله‌بار آخرتم بیشتر از گناه و خطا غرق نگشته باشد و در آخرت به خدا پناه برده‌ام.

از روسیاهیم که در این دنیا که محل امتحان است پرده اسرار خدایی شکافته نگردد که در این دنیا هم روسیاه گردم، از جمیع افراد یا برادرانی که اشتباه یا خطایی از روی برادری دیده‌اند حلالیت می‌طلبم. امیدوارم از حق خود بگذرند و انشاء الله خداوند به آن‌ها سعادت درراه خیر عنایت فرماید و از جمیع دوستان و برادران می‌خواهم که از خدای کریم برای بنده‌اش عفو و بخشش نماید و هر چه پول چه مقدار کم یا زیاد با هر کس دارم اگر توانست که به افراد دیگر کمک نماید ولی اگر نتوانست که به افراددیگرکمک کند حلال می‌باشد.

پدر و خواهران و برادرانم دنباله راه امام که راه الله و حسین است در عمل باشند و پولی که مربوط به دولت می‌باشد با مقدار پول دیگر حدود 40 هزار تومان می‌باشد جمعان به‌حساب امام واریز نمایید.

انشاء الله پدر و خواهران و برادرانم مراحلال‌نمایند

والسلام

توکل مصطفی‌زاده

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«چمرانِ خطه لرستان» بیشتر بخوانید »

جهاد در راه خدا کامل‌ترین و اصلی‌ترین راه است

جهاد در راه خدا کامل‌ترین و اصلی‌ترین راه است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از ارومیه، «محمود قلندری» در خانواده ای کشاورز در روستای کوچکی به نام حسنلو از توابع شهرستان نقده در سال 1340 به دنیا آمد.

وی در کنار تحصیل با آغاز طلیعه های انقلاب خصوصا بعد از قیام 29 بهمن 1356 تبریز و فعالیت های انقلابی او از مدرسه اخراج شد.

با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران به خدمت سپاه درآمد و فعالیت های جدیدی را آغاز کرد. با شروع جنگ تحمیلی همراه عده ای عازم جبهه شد و همزمان به تحصیلات خود نیز ادامه داد. با شرکت در کنکور سراسری در رشته کاردانی راه و ساختمان در انیستیتو تبریز پذیرفته شد.

محمود قلندری در کنار تحصیل در دانشگاه و سایر فعالیت های اجتماعی حضور فعال در جبهه داشت و در عملیات رزمی شرکت می کرد و فرماندهی گردانهای طارق و قائم را برعهده داشت.

در اواخر اردیبهشت ماه 1365 به همراه کاروان کربلای 3 برای حفظ و حراست از دستاوردهای عملیات والفجر 8 به جبهه جنوب و منطقه فاو رهسپار شد و بعد از مدت زیادی حضور در منطقه عملیاتی از ناحیه پهلو به طور سطحی زخمی شد و به پشت جبهه اعزام شد.اما پس از دو روز با مشاهده شرارتهای دشمن بعثی در منطقه عملیاتی حاج عمران به همراه یک گردان که فرماندهی آن را برعهده داشت از نقده از نقده به منطقه عزیمت کرد و در کنار دیگر نیروهای طرح لبیک شهرستان نقده به نبرد با دشمن پرداخت.

در صبحگاه روز پنجشنبه اول خرداد 1365 مصادف با دوازدهم رمضان پس از اینکه تا اذان صبح نبرد کرد و پس از اقامه نماز صبح که وصیتنامه خود را نوشت از جا برخواست و همراه بی سیم چی خود به عزم سرکوب دشمن از سنگر خارج شد. پس از چند دقیقه تیر اندازی به سوی دشمن بر اثر اصابت خمپاره ، در حالی که رو به قبله داشت از ناحیه سر به شدت زخمی شد و دستش قطع شد و لحظاتی بعد به شهادت رسید.پیکر مطهر این شهید در گلزار شهرستان نقده به خاک سپرده شده است.

این شهید در فرازی از وصیت‌نامه خود آورده است:

«شهادت آخرین و برترین معراج انسانیت است و آن مخصوص بندگان شایسته خداوند است و راهی که من برگزیده ام کاملترین راه است. راهی که انبیا و عترت پیامبر نیز همان را بشارت داده اند. جاد در راه خدا برای نابودی ظلم و ستم و برقراری عدل الهی مبارزه با جهل و نادانی ، مبارزه با متجاوزین تا رهایی کامل انسان از بند اسارت. و شما ای خانواده مهربان من ، افتخار کنید به فرزندتان که بالاخره خود را یافت و به سوی مقصدش شتافتو شما را مبادا گریه بر من که دشمنان شاد می شوند. اشک بریزید اما برای رضای خدا و آمرزش خودتان که شما نیز شهید بمیرید و شفاعت شما را از یگانه معبودم خواهانم.

هرگز اتحاد و وحدت خودتان را با روحانیون مبارز قطع نسازید. مطیع امر مولای خویش باشید که پیروزی شما در سایه رهبری امام و وحدت شما مسلمین با روحانیون مبارز و همیشه در صحنه است.»

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جهاد در راه خدا کامل‌ترین و اصلی‌ترین راه است بیشتر بخوانید »